جاور: همسرم رزمی‌کار است اما من هم پارو دارم!/ المپیک را نمی‌شناختم

عضو تیم ملی روئینگ کشورمان از چگونگی حضورش در این رشته صحبت کرد و گفت تا چند سال قبل المپیک را نمی‌شناخته است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم مهسا جاور عضو تیم ملی روئینگ کشورمان در گفت و گوی نوروزی با برنامه «نیمکت داغ» رادیو ایران صحبت‌ های زیر را انجام داد.

*چرا سمت قایقرانی آمدید با اینکه رشته سختی است.

با این رشته آشنایی نداشتم و به صورت اتفاقی با استعدادیابی که در مدرسه انجام می شد با این رشته آشنا شدم و شروع کردم و بعد از حدود 6 ماه توانستم وارد تیم ملی شوم. الان از آن سال حدود 6 سال می گذرد و من به طور حرفه ای در این رشته کار می کنم و عضو تیم ملی هستم.

*در چه مقطع تحصیلی بودید؟

اول دبیرستان.

*قبلش اهل ورزش بودید؟

خیلی کم در حد مدارس آمادگی جسمانی مسابقه می دادم، در حد زنگ ورزش. پدرم در اوایل راضی به ورزش من نبود و می گفت به درسم لطمه می خورد ولی مادرم خیلی پیگیر بود که من تمرین و ورزش کنم و بعد حدود یک سال که گذشت و نزدیک مسابقات قهرمانی جوانان آسیایی که رسید پدرم از حامیان بزرگ من بود. پدر و مادرم در سخت ترین شرایط کمکم کردند و خداراشکر توانستم نتیجه خوبی بگیرم.

*روز اولی که در قایق قرار گرفتید می توانستید آن را کنترل کنید؟

خیلی کم، من زنجانی هستم و در زنجان یک سد خیلی کوچک داریم به اسم گاوازن که کل آن صد متر هم نمی شود. در آنجا که من سوار قایق شدم چپ کردم داخل آب و شناکردن هم بلد نبودم، بعد برگشته بودم روی قایق و مربی به من می گفت که باید خودت برگردی و به من ربطی ندارد و کمکم نمی کرد. سرد هم بود و اواخر پاییز؛ اولین بار بود که چپ کردم و یکی از بهترین خاطره های من بود.

*چند بار این اتفاق برای شما افتاد؟

دوبار، یک بار هم در روزی که انتخابی تیم ملی داشتیم چپ  کردم.

*تهران؟

نه در مرداب انزلی چپ کردم. هنگامی که می خواستم قایق را پارک کنم چپ کردم توی آب.

*این بار هم کسی کمکتان نکرد؟

نه چون نزدیک اسکله بودم سریع آمدم بالا.

*چند سال طول کشید تا رسیدید به تیم ملی؟

6 ماه

*چقدر سریع.

خیلی سریع، البته در آن موقع که من تازه وارد تیم ملی شدم خیلی حرفه ای نبودم یعنی از پایه تازه شروع کرده بودم ولی بین آن استعدادیابی خیلی خوب بودم.

*یعنی خیلی سریع یاد گرفتید.

بله خیلی سریع یاد گرفتم.

*سرعت پیشرفتتان برای اطرافیانت تعجب آور نبود؟

چرا خیلی، همه می گفتند خیلی خوب است که می توانی سریع خودت را پیدا کنی و واقعا استعدادش را داری. در یک سال و نیم توانستم در قهرمانی آسیایی جوانان دو مدال کسب کنم.

*چند نفر مثل خانم جاور داریم که شناخته شده نیستند و اگر شناخته شده باشند در روئینگ قهرمان می شوند؟

شاید خیلی زیاد، متاسفانه امکانات و تجهیزات این رشته در کشور ما کم است و  به خاطر همین نفرات کمتر وارد تیم ملی می شوند و تمرین می کنند چون خیلی محدود است. از طرفی در استان ما این امکان نیست که بچه ها بتوانند تمرین کنند.

*چرا؟

چون برای بچه های تیم ملی قایق و پارو به حد کافی نیست و بچه های تیم ملی جوانان از یک پاروی خوب نمی توانند استفاده کنند.  به خاطر محدود بودن امکانات و تجهیزات در شهرها و روستاها امکان تمرین با پارو را ندارند. فقط هیئت استان تهران این امکانات را دارد وگرنه شخص باید از لحاظ توان هوازی آنقدر خوب و قدرت بدنی اش بالا باشد که در صورت گرفتن تست بتواند وارد تیم ملی شود و شروع کند.

*اقلامش از خارج از کشور تهیه می شود؟

بله.

*اگر کسی بخواهد شروع کند خیلی رقم بالایی نیاز دارد؟

رقمش که خیلی مهم و خیلی زیاد نیست ولی متاسفانه وارد کردنش سخت است. در بازی های آسیایی  گوانگژو رئیس فدراسیون ما حدود 5 -6 عدد قایق خریداری کرد که بعد از سه سال دقیقا قبل اینچئون به دست ما رسید و تعدادی از آن در گمرک شکسته شده بود. به خاطر همین وارد کردن قایق ها خیلی سخت است.

*الان شما قایق و پارویی که دارید برای خودتان است؟

نه برای فدراسیون است.

*هیچ ورزشکاری برای خودش ندارد؟

در این رشته امکانات کلا برای فدراسیون و هیئت ها است، شخصی نیست.

*چقدر طول کشید از شروع فعالیت رسمی شما تا رسیدن به المپیک؟

حدوا 5 سال.

*وقتی که شروع کردید هدف تان المپیک بود؟

نه چون در ابتدا من تفریحی ورزش می کردم و جدی نبود. اصلا المپیک را نمی شناختم ولی زمانی که عضو تیم شدم 6 ماه مانده بود به بازی های آسیایی گوانگژو. برای من خیلی جالب بود و مهم که یک دختر غیر ورزشی بودم که شناختی از مسابقات رسمی نداشتم و در حد بازی های آسیایی و جهانی می شناختم. بعد فهمیدم که بازی های آسیایی خیلی مهم است و المپیک مهم ترین رویداد جهان است. بعد از بازی های آسیایی اینچئون بود که توانستم مدال بیاورم تصمیم گرفتم برای اینکه در المپیک شرکت کنم و سعی کردم که به هدفی که دارم برسم.

*سخت بود؟

خیلی سخت بود. دور بودن از خانواده و اینکه روزهای طولانی حدود 2 ماه می شد که خانواده ام را نمی دیدم و از طرفی دیگر تمرین های خیلی سخت و پر فشار که تقریبا روزی شش ساعت تمرین می کردم و خیلی سنگین، جا دارد که از مربی تیم تشکر کنم.

*شب قبل از مسابقه در ریو چه احساسی داشتید؟

دلهره داشتم خیلی زیاد، چون در رشته من هرچه قهرمان جهان بود حضور داشتند و برای من شوک بود و جو مسابقات روی من تاثیر گذاشته بود. سعی کردم مسابقه خوبی داشته باشم.

*راضی بودید؟

خیلی زیاد.

*ثانیه کم آوردید برای رسیدن به فینال.

 بله در اولین مسابقه پنج گروه بندی داشتیم که سخت ترین گروه رشته من بود، سعی کردم خیلی خوب پارو بزنم و لحظه آخر بود که با اختلاف یک ثانیه از بالا رفتن جا ماندم.

* این یک ثانیه را کجای مسابقه کم آوردید؟

کم نیاوردم از جان مایه گذاشتم، باید قبول کنم که آنها خیلی قوی تر بودند هم از نظر تجربه هم از نظر قدرت از من بهتر بودند. هم گروهی های من چین سوم شد و آمریکا هم دوم.

*روزی چند نوبت تمرین کردید برای المپیک؟

برای المپیک دو وعده داشتیم دردو هفته آخر 40 یا 45 کیلومتر و در دوماه قبل روزی سه وعده تمرین می کردیم.

*سن در رشته شما ملاک است؟

بله میانگین سن قهرمان های جهان و المپیک در رشته من 27 تا 30 سال است

*شما چند سال دارید؛ البته خانم ها در این مسئله کمی محتاط هستند!

من 22 سالم است و هنوز 5 سال دیگر جا دارم

*حداقل.

بله.

*می توانید یک المپیک دیگر را تجربه کنید؟

ان شاءالله شاید هم دو تا.

*دوالمپیک بعد از ریو.

بله یعنی 2020 و 2024.

*و بازی های آسیایی؟

در بازی های آسیایی مدال برنز دارم سعی می کنم طلا بگیرم.

*خانم جاور! بیشتر از ریو برای ما تعریف کنید.

دهکده آن که خوب نبود، خیلی ضعیف بود. در حد المپیک نبود ولی در کل خوب بود.

*شما در آن محل که حضور داشتید با آن چه که فکر می کردید فرق داشت یا مثلا با تهران متفاوت بود؟

شرایط یکسان بود،پ یست تمرین ما تا محل اسکان ما یک ساعت فاصله داشت که این خیلی زیاد بود. البته بعضی از کشورهای قوی در رشته روئینگ افراد خود را به دهکده نمی آوردند و در هتلی نزدیک محل مسابقه برایشان گرفتند.

*و مدال هم گرفتند.

بله.

*یعنی برای مدال آوری ورزشکار تمام امکانات مورد نیاز را فراهم می کردند.

بله من چون تنها نماینده کشورم در این رشته بودمبرای مثال کشور استرالیا حتی دوچرخه ثابت ورزشکارهایش یا دستگاه ایروبیک که دستگاه تخصصی ورزش ما است آن را هم آورده بودند. همه چیزشان روی برنامه بود ولی ما چیزی نداشتیم زمانی که باران بود مربی من باید زیر باران قایقم را برایم تنظیم می کرد.

*یعنی از نظر امکانات شما نزدیک به صفر بودید؟

من حتی نتوانستم پاروی شخصی خودم را ببرم.

*چرا؟

چون در هواپیما به مشکل بر می خوردیم .می گفتند اورسایز و بلند است.

*یعنی راهکاری وجود نداشت؟

خیلی سخت می شد وقتی که رسیدیم مربی ام پارویی شبیه پاروی من اجاره کرد.

 *این مشکل برای ورزشکارهای دیگر هم وجود دارد آنها چه کار می کنند؟

آنها می آورند. طوری تعبیه کرده و با خودشان آورده بودند. من روز دوم مسابقه تمام انگشتانم را چسب زده بودم چون تاول زده بودند، چرا که هندل پارویم عوض شده بود.

*اگر پاروی خودتان بود فرقی می کرد؟

اگر بود قطعا خیلی خوب می شد و همچنین اگر می شد با قایق خوب مسابقه می دادیم چون ما در ایران قایق خوب نداریم. وقتی برای مسابقه می رویم تازه با یک قایق خوب مواجه می شویم و کاملا رکوردهایمان جابجا می شود یعنی رکوردهای ما در مسابقه از رکوردهای داخل کشور بهتر است.

*تا به آن عادت می کنید باید برگردید سر همان قایق ها و پاروهای قبلی.

دقیقا. با اینکه عادت نداریم وقتی  آنجا می رویم رکورد خوبی می زنیم که همین مسئله برای ما انگیزه شده که آن قایق ها را می بینیم. 

*پس مسابقات برون مرزی برای شما یک تمرین جدیدی است.

بله، برای ما دنیای متفاوتی است.

*شما در ابتدا گفتید که پدرتان مخالف است شده بود که قهر کنید و بگویید که من این رشته را دوست ندارم و نمی خواهم.

نه، مخالفت پدرم طوری نبود که من بخواهم قهر کنم پدرم روزی که فهمید می خواهم بروم تمرین کنم گفت که می توانی تمرین بکنی ولی نه حرفه ای گفتم چرا گفت چون نباید به درست لطمه بخورد. همین انگیزه ای شد که درسم را محکم پیگیری کنم. اجازه ندادم لطمه ای به درسم وارد شود. همین شد که نظر پدرم کاملا عوض و یکی از اصلی ترین حامیان من شد.

*درس را تا کجا ادامه دادید؟

الان دانشجوی ارشد هستم.

*پس همچنان ترس پدر همراهتان است!

بله

*چون از این می ترسید که یک دفعه در اوج المپیک به شما بگوید که نروید.

من خودم درس را دوست دارم.

چه رشته ای می خوانید؟

تربیت بدنی می خوانم فیزیولوژی کاربردی که کاملا با ورزشم تطبیق دارد.

*نمره ها را به شما می دهند دیگر؟

اصلا

*چرا؟

من در دانشگاه سراسری زنجان درس می خوانم و با اینکه خیلی از استادان به من لطف دارند اما خودم نمره می گیرم.

*شما تهران در اردو هستید پس زنجان چگونه درس می خوانید؟

من هر هفته روزهای شنبه و یکشنبه که روزهای استراحتم است می روم زنجان و برمی گردم.

*روزهای امتحان اردو باشد چه؟

اردو نمی روم و حتما سرجلسه امتحان می روم. با اینکه به من لطف دارند مثلا در دوره کارشناسی خیلی کمکم کردند غیبت های مرا موجه می کردند و مرا حذف نمی کردند ولی اینکه به من نمره بدهند، نبود و  نمره کم هم می کردند به خاطر غیبت هایی که داشتم  ولی در کل به خصوص دکتر گرزی که خودشان نایب رئیس فدراسیون دوومیدانی هستند خیلی به من لطف داشتند و هر روز به من این انگیزه را می دادند که خیلی سخت تمرین کنم ولی از درسم غافل نشوم.

*تا حالا تجدید شدید؟

نه اصلا.

*یعنی از اول دبستان تجدید نشده اید

نه من در دوران راهنمایی معدلم به زیر نوزده ونیم نمی آمد ولی بعد از که وارد دبیرستان شدم رشته من ریاضی فیزیک بود من پیش دانشگاهی را در اردوها درسهایم را خواندم درصورتی که معلمم باور نمیکرد که من درس حسابان و جبرواحتمال را خودم بخوانم وبیایم امتحان بدهم که آن را هم با نمره های خوبی قبول شدم.

*معدل پیش دانشگاهی چند بود؟

فکر کنم 18.

*کلا درس خوان بودید.

بله.

*این درس خواندن علاقه بوده یا ترس از پدر؟

نه علاقه شخصی بوده من کلا درس خواندن را دوست دارم.

*تا به حال کسی به شما گفته که تند صحبت می کنید؟

بله خیلی به من می گویند.

*اطرافیان تان متوجه می شوند که چه می گویید؟

آنقدر هم تند صحبت نمی کنم که لازم باشد تکرار کنم ولی به من می گویند که  دست خطت ریز است وخیلی تند تند صحبت می کنی.

*همسرتان چه؟

همسرم که نمی تواند چیزی بگوید.

*همسرتان هم ورزشکار هستند.

بله رشته ووشو.

*معرفی کنید.

محسن محمدسیفی در وزن 65 یا 70 کیلوی ووشو.

*بااینکه ووشوکار و رزمی کار هستند نمی توانند به شما چیزی بگویند؟

رزمی کار بودن که ملاک نیست من هم پارو دارم.

*مگر پارو برای فدراسیون نیست اگر بشکند باید خسارت بدهید!

عیب ندارد خسارت می دهم.

*پس برای همین است که پارویتان در خانه است و به اردو نمی آورید؟

اگر لازم باشد از اینجا می برم.

*شما یک زوج ورزشکار هستید این کارتان را راحت می کند؟

خیلی همدیگر را درک می کنیم. من فکر کنم اردوهای بلند مدت یک قایقران را کسی تحمل نمی کند و از طرفی فشارهای روانی که روی هر دوتای ما است نزدیک مسابقات خیلی خوب همدیگر را درک می کنیم.

*چون همدیگر را نمی بینید که درک کنید!

چرا صحبت می کنیم، می بینیم با هم در ارتباطیم و از همه چیز خبر داریم.

*بیشترین مدتی که همدیگر را ندیدید چقدر بود؟

حدودا دو ماه.

*کی؟

مسابقات برون مرزی برای قهرمانی آسیا سال 93.

*چند وقت است متاهل هستید؟

حدود 5 ماه است ازدواج کرده ایم و حدود یک سال ونیم نامزد بودیم.

*زمانی می شود که همسرتان در اردو است و زمانی می شود که شما درگیر اردو هستید چقدر این زمان ها با هم تداخل ندارد مثال شما 6 ماه اول اردو داشته باشید و ایشان 6 ماه دوم.

از آن موقع که ازدواج کرده ایم ما تضاد هم در اردوها هستیم وقتی من از اردو می آیم شوهرم به اردو می رود و وقتی او از اردو می آید من به اردو می روم.

*آشپزی به عهده کیست؟

شوهرم که اصلا آشپزی نمی کند من هم که آشپزی بلد نیستم سه، چهار بار غذا را سوزاندم ولی آخر ثابت کردم که استعداد دارم واین غذا ماکارونی بود. یک بار هم قرمه سبزی نپخته بود لوبیاهای قرمه سبزی زنده بود و نپخته بود.

*اصلا آشپزی بلد نیستید؟

نه من اصلا در دوران مجردی آشپزی نکرده بودم.

*شام و ناهار را چه کار می کنیداز فدراسیون می برید؟!

وقتی در زنجان هستیم به خانه مادرم می رویم و خودم هم آشپزی می کنم و به گفته شوهرم پیشرفت خوبی داشته ام.

*یعنی الان غذا را نمی سوزانید؟

نه

*چند وقت است که آشپز حرفه ای شدید؟

*حدودا دو ماه

*سال 96 سفره های رنگینی را خواهد دید؟

ان شاء الله، هرکس شوهرم را می بیند می گوید خیلی لاغر شده ای او هم می گوید از غذا نخوردن است ولی دروغ می گوید.

*چرا لاغر شده؟

چون من نیستم تنهایی اکثرا غذا نمی خورد.

*و باشید هم فرقی نمی کند!

اگر باشم یک چیزی پیدا می شود که با هم بخوریم.

*چقدر اهل فست فود هستید با این شرایط

من خیلی دوست دارم ولی شوهرم دوست ندارد و حدود دو سال است که از فست فود خیلی دور شده ام و خیلی هم کم استفاده می کنم.

*پس غذای سنتی استفاده می کنید؟

بله.

*بیشترین غذایی که می خورید و دوست دارید چه غذایی است؟

کباب.

*الان شما به این نتیجه رسیدید که هر چه آقا محسن می گوید باید انجام بدهید؟

نه.

*در مورد غذا؟

نه

*عشق و علاقه است دیگر!

نه اگه من بگویم مرا نمی برد شاید ماهی یکبار ببرد اگر اینجوری بشود من هم دیگر نمی توانم کباب بخورم مجبوریم چیز دیگری انتخاب کنیم یا اصلا نخوریم. کاهو و سبزیجات بخوریم من عاشق فست فود بودم و همیشه پاستا و پیتزا می خوردم. مثلا ساندویچ هایی که پر سس بود از غذاهای مورد علاقه من بود ولی آنقدر مرا نبرد و هر موقع هم می رفتیم به من کباب یا جگر می داد بخورم.

*دعوایتان نمی شد؟

نه اصلا یکی دو بار هم قهر کردم و دیدم فایده ندارد دیگر مقاومت نکردم و همان کباب یا جگر را انتخاب کردم الان بعضی وقت ها او به من می گوید برویم پاستا بخوریم من دوست ندارم برویم الان خیلی بهتر شد برایمان.

*حرف کی به کرسی می نشیند؟

حرف کسی نیست سعی می کنیم تصمیم دو نفرمان باشد.

*بیشتر حرف قایقرانی در خانه است یا ووشو؟

خیلی کم پیش می آید در مورد رشته های ورزشی در خانه صحبت کنیم.

*اصلا باهم بحث نمی کنید که اگر تو این کار را می کردی موفق تر بودی یا این ضربه را می زدی موفق تر می شدی.

نه زیاد شاید زمانی که نزدیک مسابقات هستیم از تمرینات یکدیگر بپرسیم و همدیگر را راهنمایی کنیم به خصوص همسرم.

*برنامه شما برای عید چیست؟

شوهرم از بیست اسفند تا بیست اردیبهشت اردو دارد  و این اصلا خوب نیست و من هم به خانه مادرم می روم  عید دیدنی و عیدی گرفتن و عیدی دادن که کم پیش می آید که سنم در حدی نیست که بخواهم عیدی بدهم.

*به شما نمی گویند که رفته اید المپیک و باید عیدی بدهید؟

نمی گویند فقط پسر خاله و دختر خاله ام می گویند آن هم شاید.

*تا به حال این کار را نکردید؟

چرا فقط یکبار برای دخترخاله ام.

*خواهر یا برادر؟

یک برادر بزرگتر دارم که همیشه از آن عیدی می گیرم.

*پس خواهر و برادر کوچکتر ندارید که بخواهید با آن عیدی دادن را تمرین کنید؟

نه ندارم.

*عیدی چه می گیرید؟

بستگی دارد. قبل از ازدواج عروسک می گرفتم.

*یعنی تا دو سال پیش عروسک می گرفتید؟

بله.

*خرس؟!

دقیقا خرس، من خرس گنده خیلی دوست دارم.

*یعنی الان خانه تان پر از خرس است؟

بله من حدودا 5 تا خرس دارم.

*خرس واقعی هم دوست دارید؟

نه ، ارتباط خوبی با حیوانات زنده ندارم.

شما درون دریاچه هم هستید حیوانات زنده هم وجود دارد؛ پرنده ها.

پرنده ها کم هستند نزدیک آنها می شویم می روند.

*صحبت آخر؟

از شما و خانواده و همسرم تشکر می کنم و همچنین از کسانی که تا به اینجا به من کمک کردند به خصوص مربی و تبریک خیلی خاص به مردم کشورم ان شاءالله که امسال سالی پر از موفقیت و شادی ها و خوبی ها داشته باشند.

***

اسامی میهمان برنامه که هر روز ساعت 16 پخش از رادیو ایران می‌شود به شرح زیر است:
30 اسفند: علیرضا فغانی
اول فروردین: مجتبی عابدینی
 2 فروردین: فریده شجاعی
3 فروردین: الهه احمدی
5 فروردین: احسان حدادی
6 فروردین: حسن یزدانی
7 فروردین: سهراب مرادی
8 فروردین: فرزان عاشورزاده
9 فروردین: کمیل قاسمی
10 فروردین: حمیدرضا قلی‌پور
12 فروردین: مستند گلبارنژاد
 13 فروردین: کیمیا علیزاده

انتهای پیام/