رضاخان و پیامد‌های سرکوب عشایر

سرکوب و کوچاندن عشایر در ایران، از سرفصل‌های شاخص و در خور خوانش دوران حاکمیت رضاخان است که در گذر زمان پیامد‌های جبران ناپذیری بر کشورمان گذاشت. در گفت‌و شنود پیش‌روی جناب قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به تحلیل این رویداد پرداخته است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، سرکوب و کوچاندن عشایر در ایران، از سرفصل‌های شاخص و در خور خوانش دوران حاکمیت رضاخان است که در گذر زمان پیامد‌های جبران ناپذیری بر کشورمان گذاشت. در گفت‌و شنود پیش‌روی قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به تحلیل این رویداد پرداخته است.

پیش از آغاز بحث بفرمایید اساسا رابطه ایلات و عشایر در طول تاریخ با حکومت مرکزی چطور بوده است؟
پیش از سلطنت رضاخان کشور ایران به ولایت‌های مختلفی تقسیم می‌شد و این در حالی بود که از لحاظ اقتدار و امنیت ملی و فرهنگ و دین و کلیت اقتصاد، در کشور وحدت بالایی وجود داشت و با آنکه حاکمیت به ملت ستم می‌کرد، اما تقابل و فاصله‌ای بین مردم و حکومت نبود. به طوری که وقتی ارتش روس و انگلیس به ایران حمله می‌کردند، همه ملت ایران از جمله ایلات و عشایر، در برابر آن‌ها می‌ایستادند. رئیس‌علی دلواری رهبر قیام جنوب نمونه‌ای از ایستادگی مردم در برابر نفوذ بیگانگان است که در تنگستان و بوشهر علیه نیرو‌های انگلیس در دوران جنگ جهانی اول ایستاد؛ لذا از همان ابتدا، سیاست انگلستان با استفاده از دیکتاتوری، بر قدرت مرکزی متمرکز شد تا هر جریان یا فردی که پیش از این به نوعی در برابر انگلستان مقاومت کرده بود، را سرکوب کند. آن‌ها با نفوذ خود کم‌کم زمینه‌های تشتت و اختلاف را در ایران فراهم ساختند و به مقصود خود رسیدند.


پس از روی کار آمدن رضاخان رابطه ملت با حکومت چه شکلی به خود گرفت؟
در واقع با روی کار آمدن رضاشاه توسط انگلیس‌ها، جدایی و تقابلی میان ملت با حکومت شکل گرفت. علت هم این بود که مردم می‌دانستند این کودتا توسط انگلیس صورت گرفته است. دولت سیدضیاءالدین طباطبایی از روز اولی که سرکار آمد، طبق دستور انگلیس در برابر ملت ایستاد.


یکی از نقاط تاریک حکومت رضاخان سرکوب عشایر است. علت این سرکوب چه بوده است؟ عده‌ای از سلطنت‌طلبان می‌گویند رضاخان برای تقویت حکومت مرکزی و برقراری امنیت این کار را کرده است؟
از آنجایی که ایل بختیاری و ایل قشقایی در به ثمر رسیدن نهضت تنباکو و نهضت مشروطه نقش بسزایی داشتند انگلیسی‌ها تصمیم گرفتند این قدرت ملی را سرکوب کنند. آن‌ها ابتدا می‌خواستند صولت الدوله، رئیس ایل قشقایی را تطمیع یا تسلیم خود کنند، اما به خاطر عدم موفقیت برادرش اسماعیل خان را در برابر او علم کردند و در ایل اختلاف انداختند و نهایتاً صولت الدوله را دستگیر کردند و به زندان انداختند. از طرف دیگر بعد از روی کار آمدن رضاخان عشایر جنوب را که در دوران جنگ جهانی اول مقابل انگلیسی‌ها ایستاده بودند را سرکوب کردند. از سوی دیگر استعمارگران برای نفوذ در عشایر با استفاده از جریان فراماسونری و دیگر جریان‌های استعماری سردار اسعد بختیاری و سردار محمد‌ولی خان تنکابنی را با خود همراه کردند. در واقع، چون مرکزیت و قدرت به شکل مستقیم و غیرمستقیم در دست انگلیسی‌ها بود، توانستند این‌ها را جذب کنند. در واقع انگلیسی‌ها می‌خواستند به بهانه تمرکز قدرت مرکزی هر حرکت و جریانی را که مقابلشان بود را از میان بردارند. این نکته را هم به یاد داشته باشیم که رضاخان ریشه و ایل و تباری نداشت. در صورتی که تا قبل از حکومت پهلوی حکومت‌های ایران ایلی بوده و یا حامی ایلی داشتند؛ لذا همین هم می‌توانست یکی از نگرانی‌های رضاشاه باشد.


غیر از سرکوب عشایر، رضاشاه بخشی از ایلات را هم کوچ داد. علت کوچاندن ایلات چه بود؟
عشایر غیر از آن‌که اقتصاد کشور را در زمینه دامداری تضمین می‌کردند، با توجه به روحیه سلحشوری که داشتند از مرز‌ها نیز حفاظت می‌کردند و در اداره امور ایل خود، خودمختار بود. به همین خاطر رضاخان عشایر را سرکوب کرد تا قدرت دیگری به نام عشایر در کشور وجود نداشته باشد. در این دوران نقل و انتقال عشایر از منطقه‌ای به منطقه دیگر زیاد اتفاق می‌افتد؛ لذا به دستور رضاشاه از ایل قشقایی،
100 خانواده به قزوین منتقل شدند، از ایل شاهسون و ایل کلهر و سایر ایل‌ها همین‌طور. از طرفی رهبران ایلات را هم در زندان کشته یا تضعیف کردند.


رضاخان هرچند در ضربه زدن و عدم گسترش عشایر موفق بود و توانست رعب و ترس ایجاد کند و جلوی رشد و گسترش و تولید دامداری و موادغذایی را بگیرد یا دستور کشتن چهره‌های برجسته‌ای را که علیه استعمار و استبداد بودند را صادر کند ولی نتوانست عشایر را از بین ببرد. البته در این دوران برخی از عشایر خصوصاً خوزستان به طرف کشور‌های عربی رفتند و برخی از عشایر کرد هم به طرف عراق کوچ کردند.


سرکوبی و کوچاندن عشایر چه تاثیراتی در کشور به همراه داشت؟
ماموران رضاشاه پس اسکان اجباری عشایر دیگر به آن‌ها اجازه خروج از منطقه را ندادند و همین مسئله باعث کمبود دام و مواد غذایی در داخل کشور و آغاز واردات این محصولات از خارج کشور شد. در این دوره به شدت شاهد پایین آمدن آمار تولید گوشت در کشور هستیم. نکته جالب آنکه با وجودی که تا سال
1338 ما واردات گوشت به کشور را نداریم و حتی به کشور‌های حوزه خلیج‌فارس و هندوستان هم صادرات داریم، اما از سال 1342 واردات گوشت یخ زده از استرالیا و فرانسه و دیگر کشور‌ها به کشورمان شروع می‌شود. در واقع این هم بخشی از نقشه استعمار بود. همچنین باوجودی که ما تا سال 1338 به کشور‌های خلیج فارس و عربستان سعودی صادرات گندم داریم، اما از سال 1342 واردات گندم به کشورمان شروع می‌شود. امار نشان می‌دهد در سال 1355، 6 میلیون تن گندم به ایران وارد شده، آن هم با وجود جمعیت 29، 30 میلیون نفر در کشور. همچنین در سال 1355، 8 میلیارد دلار فقط واردات مواد غذایی داشتیم و تا اوایل 1356 که اعتصابات شروع نشده بودند، روزانه 6 میلیون و 800 هزار بشکه نفت صادر می‌کردیم. در اسناد رژیم پهلوی رقم 6 میلیون است و در اسناد لانه جاسوسی 6 میلیون و 800 هزار بشکه در روز. علاوه بر آن تا قبل از روی کار آمدن رضاشاه منطقه ترکمن صحرا یکی از مراکز پرورش دام کشور بود و نه تنها محصولات آن منطقه، نیاز‌های کشور را برآورده می‌کرد بلکه به کشور‌های خلیج‌فارس و اطراف هم صادر می‌شد. اما پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه آب رودخانه اترک که متعلق به ایران بود با شوروی تقسیم شد و شوروی با روش‌های استعماری که در پیش گرفت این منطقه را به شکل بیابانی درآورد. در واقع با سیاست‌های رضاشاه همه چیز در کشور دچار نوسان و به تدریج زمینه بازار مصرف‌گرایی غرب فراهم شد و هویت فرهنگی، اصالت و استقلال جامعه ایران از بین رفت.


شوروی چطور باعث بیابانی شدن منطقه ترکمن صحرا شد؟
شوروی زمانی که در اثر بارش‌ها سیل به راه می‌افتاد جریان آب را به سمت ایران حرکت می‌داد و در زمان‌های دیگر مسیر آب را به سمت خود برمی‌گرداند؛ لذا این منطقه تا پیش از پیروزی انقلاب، حالت بیابانی پیدا کرد و بخشی از آن از بین رفت. در حال حاضر هم آب این رود حدود
10 تا 15 متر از سطح زمین پایین‌تر است. ناگفته نماند که رضاشاه بخشی از آب رود هیرمند را هم به افغانستان واگذار کرد. البته تمام سیاست‌هایی که رضاشاه در پیش گرفت، نقشه استعمارگران بود؛ لذا یک بخش از مسئله را باید در حرکت استعمار ببینیم که در این دوره در جامعه ما حالت استقلال را از بین برده و شکاف به وجود آورد.


این تصمیمات رضاخان به عنوان عامل استعمار چه عواقبی را برای حکومت وی در بر دارد؟
در واقع این رفتار رژیم مردم و روحانیت را از حاکمیت جدا کرد. اشاره کردم که در جنگ جهانی اول با آن‌که ما ارتش نداشتیم، ولی ملت مقاومت قابل ستایشی در برابر هجوم استعمار انگلیس و روس از خود نشان دادند. اما در شهریورماه
1320 با آنکه یک ارتش نوین داشتیم این ارتش حتی یک ربع هم در برابر مهاجمین مقاومت نکرد. علاوه بر آنکه وقتی کشور در اشغال قوای بیگانه بود و شاه و خانواده‌اش هم تبعید شده بودند مردم خوشحالی می‌کردند. در حالی که تبعید پادشاه یک مملکت یعنی تحقیر آن کشور.


مردم چرا در برابر نفوذ بیگانه مقاومتی نکردند؟
چون حاکمیت وابسته بود، به همین خاطر هم در هیچ نقطه‌ای از کشور مقاومتی از سوی مردم دیده نشد؟! حال سوال اینست که ما ارتش را برای چه می‌خواستیم؟ برای سرکوب مردم عشایر؟ برای سرکوب مردم در مسجد گوهرشاد مشهد؟ مثلا همه می‌دانستند که شیخ خزعل عامل انگلیس در ایران است، اما پس از کودتای سوم اسفند قوای حکومت به خوزستان یورش می‌برد تا شیخ خزعل را دستگیر کند، اما اصل قضیه چیز دیگری‌است. در واقع لشکرکشی قوای حکومت به جنوب نه برای دستگیری شیخ‌خزعل بلکه برای سرکوب عشایر در آن منطقه بود. در جلد اول اسناد دربار که تحت عنوان روز شمار تاریخ ایران، در مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی چاپ شده، آمده که فضل‌الله زاهدی فرمانده لشکر و استاندار خوزستان، در محمره (خرمشهر) با کنسول انگلیس مذاکره و توافق کرد که شیخ خزعل را به تهران منتقل کنند.


بعد از رضاخان، پسرش از عشایر دلجوئی کرد و یک دختر هم از آن‌ها گرفت. با این حال عشایر در سال 1340 به دستور وی بمباران شدند. محمدرضا چه خطری از سوی آن‌ها احساس می‌کرد؟
از سال 1342 تا 1343 که سال تبعید امام است، ما مکررا با مقاومت عشایر در برابر حاکمیت مواجه هستیم. در آن دوره به خاطر آن‌که عشایر فارس پایبند مسائل دینی و عمدتاً مدافع حضرت امام و مرتبط با شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب بودند، از حرکت‌هایی که در مرکز علیه حاکمیت انجام می‌شود، حمایت می‌کردند. به همین خاطر هم نیرو‌های حکومت اطراف فارس و منطقه بویراحمد را بمباران کردند. سرلشکر پژمان در خاطراتش، این مسئله را به عنوان افتخار با سرلشکر آدریانا مطرح می‌کند. علاوه بر آن در کتاب «داوری: سخنی در کارنامه ساواک»، سرلشکر منوچهر هاشمی رئیس ساواک فارس می‌نویسد که ارتش در سرکوب عشایر چگونه عمل کرده بودند. در واقع سیاست‌های محمدرضا در ادامه سیاست‌های پدرش بود و تفاوتی میان سیاست استعماری انگلیس و امریکا وجود ندارد.

منبع:جوان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها