یادداشت میهمان|نگاهی به اشعار علی اکبر لطیفیان


علی اکبر لطیفیان یکی از پدیده‌ها و امیدهای شعر هیات در دهه هشتاد بود که عده‌ای او را سازگار نوین می‌پنداشتند. او با زبانی ساده، بسیاری از مفاهیم و مضامین اصیل ولایی را به ساحت سرایش درآورده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ علی‌اکبر لطیفیان در سال 1353 در تهران متولد شد. وی پس از گذراندن تحصیلات حوزوی از جوانی با شرکت در جلسات اهل بیت (علیهم‌السلام) به سرودن شعر علاقه‌مند شد.  از آثار او می‌توان به «سه نقطه»، «تولیت آدم» و «داریم با حسین‌حسین پیر می‌شویم» اشاره کرد.

در ادامه یادداشتی با نگاهی نقادانه به شعر این شاعر اهل بیت را می خوانید:

نیازمند تکامل به گریه محتاج است

در روزگار کنونی شعر هیات کاربردی ترین گونه از اقسام شعر دینی و آیینی است. در قرون گذشته فراگیرترین نوع شعر آیینی اشعاری بود که توسط شبیه خوانان در تعزیه ها خوانده می شد؛ و حالا آن چه ستایشگران اهل بیت بر فراز منابر می خوانند پرمخاطب ترین گونۀ ادبی  شیعه است. هر جا پای مخاطب عام در میان باشد اصل ساده گویی و عوام فهم بودن آثار نیز مبنا قرار خواهد گرفت. مضامین و واژگان تکراری، پرهیز از صنایع لفظی و معنوی تازه، زبان کهنه و گاهی حرف های عوامانه از آفات شعر گفتن برای مخاطب عام است. به همین دلیل تا سال های سال اهل ادب به شعر هیات روی خوشی نشان نمی دادند. روزی استاد میرشکاک گفت: "یک سال دهه اول محرم هر روز از صبح تا شب ترک موتور استاد علی انسانی از این مجلس روضه به آن مجلس می رفتم. چند روز گذشت؛ بالاخره به او اعتراض کردم! گفتم شما هنگام سرودن شعر آن قدر وسواس به خرج می دهی! چرا در محافل اشعاری به این سادگی می خوانی؟ ایشان در پاسخ گفت: باید شعری بخوانیم که مردم بفهمند! " البته در تمام شاخه های هنری از قدیم گفته اند آثاری ماندگار خواهد شد که عوام فهم و خواص پسند باشد و اتفاقا سخت ترین و حساس ترین وظیفۀ شاعر هیات همین است.

  در آغازینۀ دهه هشتاد نسل تازه ای به این عرصه قدم نهاد که از زبان کهنۀ حاکم بر شعر هیات خسته شده بود و می خواست برای مخاطب نسل جوان شعر بگوید. نسلی که شعر نیمایی و شعر سپید خواه ناخواه بخشی از تجربۀ ادبی اش بود و گاه حتی معنای بسیاری از عبارات و واژه های مرسوم ادبیات کهن آیینی را نمی دانست. نسلی که در دهه های شصت و هفتاد بر خلاف اساتیدش، در هیات ها اشعار فراوانی با زبان محاوره شنیده بود. ظهور این نسل و کثرت آثارشان باعث شد تا شعر هیات پس از سال ها به رسمیت شناخته شود. یکی از مهم ترین شاعران این نسل علی اکبر لطیفیان است.

لطیفیان یکی از پدیده ها و امیدهای شعر هیات در دهه هشتاد بود که عده ای او را سازگار نوین می پنداشتند. او همانند استاد غلامرضا سازگار (میثم) با زبانی ساده، بسیاری از مفاهیم و مضامین اصیل ولایی را به ساحت سرایش درآورده و به خاطر مطالعات و پژوهش های تاریخی، سلامت محتوای اشعارش نامش را بر سر زبان ها انداخت. تمام ذاکران به نام و گمنام اهل بیت (ع) قریب به دو دهه پای سفرۀ طبع او نشسته اند و از عنایات حضرات معصومین به او بهره می برند. از سوی دیگر عزلت گزینی و دوری از مجامع و محافل، او را به شاعری بی حاشیه تبدیل کرده که بسیاری از مداحانی که اشعارش را می خوانند اگر در خیابان از کنارش عبور کنند، او را نمی شناسند. لطیفیان به ویژه در سال های دهه هشتاد برای تمام مناسبت های مذهبی اعم از اعیاد و شهادت ها شعر می سرود و اشعارش در زمانه ای که هنوز اثری از تلگرام و اینستاگرام نبود، دست به دست می چرخید؛ اما هیچ گاه به اشعارش سنجاق نبوده و نیست و جلوتر از آثارش حرکت نکرده است. بلکه  شاعری را مصداق کاملی برای نوکری خاندان ولایت می انگارد و همان گونه که مداحان و واعظان و خادمان جلسات مذهبی، خود را در تمام مناسبت ها موظف به برگزاری جلسات می دانند، او نیز به نیت خدمت در آستان ذوات مقدسه تازه سروده ای را تقدیم می کند. هر شاعری سلوکی دارد و سلوک لطیفیان برخلاف بسیاری از شعرا پُرکاری و ارائه اشعار نو به نو بوده و هست.

حاصل خلوص نیت و طبع روان لطیفیان در دهه هشتاد دو کتاب به نام های "سه نقطه و  "تولیت آدم" بود که اولی سال 86 و دومی سال 90 توسط انشارات آرام دل به چاپ رسید. "داریم با حسین حسین پیر می شویم" نیز نام کتاب سوم اوست که سال  93 به همت انتشارات جمهوری به زیور طبع آراسته شد.

سه نقطه

 اولین کتاب شاعر 81 غزل و 2 قصیده در خود جای داده است. اشعاری که پیش از چاپ در هیات ها خوانده شده بود و بسیاری از ذاکران و هیاتی ها برخی از ابیاتش را به حافظه سپرده بودند. بیت مقطع غزل حضرت زینب (س) این کتاب یکی از ماندگارترین ابیات زینبیِ شعر هیات است:

زینب همان کسی است که در راه عفتش

عباس می دهد نخ معجر نمی دهد

مطلع غزل مرثیه ای تقدیم به قمربنی هاشم (ع) نیز یکی از فراگیرترین ابیاتی است که به جرات می توان گفت اکثر قریب به اتفاق مداحان آن را خوانده اند:

وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای

خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده ای

آب از هیبت عباسی تو می لرزد

بی عصا آمده ای حضرت موسی شده ای ...

 لطیفیان در غزل مرثیه ای دیگر به استقبال صائب تبریزی رفته و با موضوع مصیبت سه ساله اباعبدالله (ع)، مجموعه ای از تازه ترین  مضامین را به تصویر می کشد:

پایش ز دست آبله آزار می کشد

از احتیاط دست به دیوار می کشد

در گوشه ی خرابه کنار فرشته ها

"با ناخنی شکسته ز پا خار می کشد"

دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح

بر روی خاک عکس علمدار می کشد

او هرچه می کشد به خدای یتیم ها

از چشم های مردم بازار می کشد

گیرم برای خانۀ تان هم کنیز شد

آیا ز پرشکسته کسی کار می کشد؟

چشمش مگر خدای نکرده چه دیده است؟

نقشی که می کشد همه را تار می کشد

لب های بی تحرک او با چه زحمتی

خود را به سمت کنج لب یار می کشد

هم چنین در غزلی دیگر تقدیم به سیدالشهدا (ع) با نگاه به احادیث و باورهای شیعه، نمونۀ بارزی برای شعر اول مجلسی می آفریند:

 این اشک نیست، آب زلال و مطهّر است
این چشم نیست، چشمه‌ای از حوض کوثر است

ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد
چشمی که پای مجلس این روضه‌ها، تر است

چشمی که بیشتر به خودش، گریه دیده است
فردا کنار فاطمه یا آبروتر است

ما خشک می‌شویم، ولی بار می‌دهیم
دنیای گریه، مزرعه‌ی سبز محشر است

فرموده است حضرت صادق: هر آن کسی
گریانِ جدّ ما شده، با من برادر است

در حجّ و در عبادت و در سجده‌های شب
گریه کنِ حسین، شریک پیمبر است


ما را از این تلاطم دنیا، هراس نیست
تا کشتی نجات حسینی، شناور است

بر من لباس نوکری‌ام را کفن کنید
نوکر بهشت هم برود، باز نوکر است

بیت پایانی این غزل نیز به یکی از ماندگارترین ابیات شعر هیات تبدیل شده است. لطیفیان آن روزها هنگام مرثیه سرایی، در پی کشف تصاویر بی بدیل شاعرانه ذکر مصیبت می خواند. او در غزلی فاطمی لطمات وارده بر بانوی دو عالم را این گونه به تصویر می کشید:

وقتی سرت را روی بالش می گذاری

آنقدر می ترسم مبادا بر نداری ...

تو آنچنان فرقی نکردی غیر از این که

آیینه بودی و شدی آیینه کاری ...

 البته شاید اکنون این نوع نگاه  بدیع به نظر نرسد؛ اما این مضامین و تصاویر در سال های دهه هشتاد بسیار نوآورانه و خلاقانه بود و شاعران فراوانی به تقلید از او می پرداختند. این نکته در جریان شناسی شعر آیینی معاصر بسیار حائز اهمیت است.

لطیفیان در این کتاب در کنار ابیات درخشان خود، اشعار ضعیفی نیز آورده که حاصل تجربه ورزی های او در عرصۀ زبان شعر هیات است. او در برخی از اشعار قصد داشته است با انتخاب ردیف های جدید، فضاهای تازه ای را به شعر آیینی و به طور خاص شعر هیات وارد کند؛ اما آزمون و خطاهایش نتیجۀ قابل توجهی نداشته و حتی گاهی اشعار عجیب و غریبی از آب درآمده است. به عنوان مثال با انتخاب ردیف "دوازده" غزلی با حال و هوای انتظار سروده که نه در هیات ها قابل ارائه است نه در مجامع و کنگره های ادبی:

ای التماس و خواهش بالا دوازده
ظهر اذان عقربه ی ما دوازده
من حقم است هشت گرفتم چرا که من
یک جمله هم نساخته ام با دوازده
با چند نمره باشد اگر رد نمیشوی
یک،دو،سه،...هفت،هشت - نه آقا دوازده
بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند
ای نمره ی قبولی دنیا دوازده
ثانیه های کند توسل می آورند
"یاصاحب الزمان خدا"یا دوازده
حالا که ساعت تو و چشم خدا یکیست
آقا چقدر مانده زمان تا دوازده
امروز اگر نشد ولی یک روز میشود
ساعت به وقت شرعی زهرا دوازده

در این غزل صرف نظر از ایراد وزنی واژۀ ثانیه ها که به فراخور وزن باید مشدد خوانده شود، نگاه شاعر به اعداد استعاری است و عدد دوازده از دریچه ای شاعرانه به امام دوازدهم اشاره دارد. وقتی منطق شعر این گونه بنا نهاده می شود نباید به بقیۀ اعداد به دید حقارت بنگرد زیرا ناخواسته به دیگر امامان اشاره کرده است. هم چنین معلوم نیست شعر برای کودکان و نوجوانان سروده شده یا مخاطب جدی هیات؟  شاید نگاه به اعداد و عقربه های ساعت سوژۀ جذابی برای سرودن شعری ولایی باشد؛ اما در این غزل  اتفاق باید و شاید رخ نداده است.

در غزل دیگری که نام کتاب هم از ردیف همان شعر انتخاب شده، با ترکیب "سه نقطه" غزل مرثیه ای برای حضرت رقیه (س) آمده است. شاعر در مطلع غزل با نگاهی به بازی کلاغ پر می گوید:

گنجشک پر جبریل پر بابا سه نقطه

من پر تو پر هر کس شبیه ما سه نقطه

عمه ! نه عمه بال هایش پر ندارد

حالا بماند در خرابه تا سه نقطه

آن روزها که این غزل تازه سروده شده بود، جسارت لطیفیان در انتخاب چنین ردیفی برای خیلی ها جذاب به نظر می رسید. لکن انگار کسی از خودش یا شاعر نمی پرسید که این سه نقطه ها چه معنایی دارند؟ یا چه لزومی دارند؟ چرا شاعر به جای واژه سه نقطه، شعر را طوری طراحی نکرده که سه نقطه ها در وزن نباشند، بلکه در پایان هر بیت "..." بیاید و شنونده و خواننده با سفیدخوانی جای خالی را در ذهن خود پُر کنند؟ در ضمن آن قدر این ردیف شاعر و برخی مخاطبان شعر او را شگفت زده کرده بود که دیگر به معنای مذموم برخی ابیات توجه نداشتند. اگر گنجشک و جبریل و امام حسین و حضرت رقیه و هر کس که شبیه آن هاست می تواند بپرد، چرا حضرت زینب نمی تواند پرواز کند؟ چون بال هایش پر ندارد؟ آیا این مضمون مذموم نیست؟ گنجشک می تواند پرواز کند اما عمه نه؟ در بیت سوم نیز ترکیب "این که" کاملا اضافی است:

این محو یکدیگر شدن در این خرابه

یا این که ما را می پراند یا سه نقطه

اصلا چرا من خواستم پیشم بیایی

بابا شما که پا نداری تا سه نقطه

حتی اگر ترکیب سه نقطه را به عنوان ردیفی مناسب بپذیریم، باید تمام ابیات از کارکرد صحیح آن یعنی تعلیق بهره ببرد. اما  بیت چهارم و پنجم و ششم خالی از هر گونه تعلیق است:

یادت می آید روزهای در مدینه

دو گوشواره داشتم حالا سه نقطه

وقتی لبت را زیر پای چوب دیدم

می خواستم کاری کنم اما سه نقطه

و البته در بیت آخر دوباره تعلیق باز می گردد :

انگشت خود را جمع کرد و ناگهان گفت

انگشت پر انگشتر بابا سه نقطه

یکی دیگر از نوآوری های ناموفق کتاب نخست لطیفیان مقطع غزلی مهدوی است با مطلع "باران لحظه های پر از خشک سالی ام / احساس آبی غزل احتمالی ام". او در ابیات پایانی این چنین آورده است:

تو لهجه ی زبان خدایی و من ولی

از پایه ریزهای زبان های لالی ام

حالا کنار چشم تو لکنت گرفته ام

من دوست دالمت ، تو بگو دوست دالی ام؟

 از پایه ریزی زبان های لالی که بگذریم به لکنت می رسیم! تلفظ "لام" به جای  "ر"  هیچ ارتباطی به لکنت ندارد. لکنت دو گونه است: کلونیک و تونیک. در لکنت کلونیک  زبان انسان یک سیلاب از کلمه‌ای را ( معمولاً اولین سیلاب کلمه) با سرعت و تشنج تکرار می‌کند. مثلاً کلمه پدر را چنین بیان می‌کند: پ پ پ پدر . در نوع تونیک  در فعالیت عضلات تلفظی چند ثانیه توقف و سکون به وجود می‌آید و انسان دچار وقفه در تلفظ و ادای کلمه همراه با فشار، کوشش و حرکات خاصی است. فرد مبتلا به این لکنت برای ادای کلمه شدیداً به خودش فشار می‌آورد و پس از لحظاتی سکون به‌طور ناگهانی و با تشنج کلمه را ادا می‌کند. "من دوست دالمت تو بگو دوست دالی ام" با این غلظت بیشتر به زبان کودکان می ماند!

در کتاب سه نقطه فاصلۀ میان ابیات درخشان و ضعیف را اشعار متعادل و متوسطی پُر می کند که علیرغم برخی اشکالات دستور زبانی، در بدنۀ شعر هیات جای می گیرند و هم چنان توسط مداحان اهل بیت خوانده می شوند. کتاب نخست لطیفیان در سال 86  اثری قابل ملاحظه و شایان توجه بود و خیلی ها را به آیندۀ ادبی او امیدوار کرد.

تولیت آدم

دومین مجموعه شعر علی اکبر لطیفیان در حالی به چاپ رسید که نام او به عنوان شاعری تاثیرگذار بر سر زبان ها افتاده بود و تعدادی از شاعران جوان تر، از سبک و سیاق زبانی او تقلید می کردند. تولیت آدم بر خلاف مجموعه اول حاوی اشعار مطول علی الخصوص ترکیب بندهایی است که محتوای غالب آن ها  مدح و منقبت حضرات معصومین (ع) است. قالب ترکیب بند یکی از جذاب ترین و مناسب ترین قالب های ادبی برای هیات است و لطیفیان یکی از بانیان احیای قالب ترکیب بند در میان شاعران آیینی به شمار می آید. تنوع اوزان و مضامین منبعث از آیات و روایات، مهم ترین مولفه های ترکیب بندهای این کتاب است. شاعر در اکثر ترکیب بندها پس از چند بند مدح و منقبت، با گریزهای هوشمندانه ای به سراغ مرثیه می رود و بندهای پایانی را به ذکر مصیبت می پردازد. این اشعار غالبا توسط ذاکران اهل بیت (ع) در اعیاد و موالید قرائت می شد و هنوز هم با گذشت بیش از یک دهه از سرایش و چاپ در جلسات مذهبی به گوش می رسد.

رعایت ادب و احترام به ذوات مقدس یکی از محاسن زبان شعر لطیفیان است. او بارها و بارها آن هنگام که ایشان را مخاطب قرار می دهد، به رسم ادب ضمیر جمع را برگزیده و در کمال احترام و نزاکت سخن می گوید. او در بند اول ترکیب بند میلاد امام حسین (ع) آورده است:

چه خوب است آب و هوایی که دارید

همیشه بهشت است جایی که دارید

نمی خواهم اصلا بفهمم که ما را

کجا می برد رد پایی که دارید ...

یا در ترکیب بند میلاد امام سجاد (ع) می گوید:

من همان یا کریم دام شما

جبرئیل قدیم  بام  شما

صبح روز نخست خواندم تان

چقدر آشناست نام شما

صبح روز ازل حوالی نور

سجده کردیم بر کدام شما ؟ ...

ذات شاعر لطیفیان به او اجازه نداده که وقتی می خواهد به مسائل سیاسی و اجتماعیِ روز بپردازد، حرف های یک بار مصرف و ژورنالیستی بزند؛ بنابراین در ترکیب بند میلاد حضرت صدیقه (س) که قرار بوده در سال نوآوری و شکوفایی در حسینیه امام خمینی (ره) در حضور رهبر انقلاب و جمع مداحان اهل بیت (ع) خوانده شود، از مستقیم گویی می پرهیزد و این چنین می سراید:

اخلاص پینه هاش همیشه زبانزد است

از بس که دست فاطمه در خانه کار کرد

وقتی تمام قاطبه ها بی حماسه بود

خود را خمیده کرد ولی ذوالفقار کرد

پس می شود برای عوض کردن زمان

نوآوری فاطمه را اختیار کرد ...

شاعر در این کتاب نوآوری های پیشین را ادامه داده است؛ اما برخلاف توقع سخن شناسان، ایرادات و ضعف های زبانی را رفع و رجوع نکرده و در تولیت آدم نیز مانند سه نقطه اشکالات دستوری متعددی مشاهده می شود. به عنوان مثال چندین بار "ی" نکره را با "یک" آورده است. در حالی که یکی از آن ها کافی است:

یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند

یک عده ای ندیده اویس قرن شدند ...

یک عده زینب و علی و فاطمه شدند

یک عده ای حسین شدند و حسن شدند

**

و جبرئیل دلش تنگ می شد ای آقا

نمی شنید اگر یک شبی صدایت را

**

عشق یک واژه ی جدیدی نیست

ماجرای قدیمی دنیاست

**

با تو یک رنگ دیگری دارد

شجره نامه ی تبار علی

و گاهی نیز در کمال تعجب با غلط های وزنی مواجه می شویم. فی المثل در ابیات زیر "ه"  پایان کلمه های قبیله و نتیجه که باید هجای کوتاه تلفظ شود،  به فراخور وزن بلند خوانده می شود:

شیر حلال مادران این قبیله هاست

در سینه ام مهر فروزانی که من دارم

(دربیت بالا ضمیر من به خاطر وجود  "ام"  پس از واژه سینه حشو است)

بدون بردن نام تو بی نتیجه بود

توسل سر سجاده ی پیمبرها

هم چنین حرف "ع" که همانند همزه تلفظ نمی شود و اجازه نداریم با حرف ساکن پیش از خود ادغام کنیم:

حسن هم حسین است علی هم حسین است

محمد حسین است و زهرا حسین است

**

ای یوسف ما به ازدحام عادت کن

ماییم و تویی و درد سر داشتنت

قاعده ی بدیهی دیگری که در برخی ابیات کتاب رعایت نشده، "ن" غیر ملفوظ پس از "آ" و "او" و "ین" است. لطیفیان در کمال ناباوری چند بار در واژه های چنین و آن از این قاعده تخطی کرده است:

آن دو تا ذات در این مرحله یک ذات شدند

این پیمبر تر از آن آن پیمبر تر از این

**

از مادری چنین، چنین دختری شود

هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو

در ابیات ذیل نیز مجبوریم به اقتضای وزن، به غلط "ی" را مشدد بخوانیم

در کشمکش های بلند ذوالفقاری اش

مانده است گیسوی پریشانی که من دارم

و

این کیست که با حرف های آسمانی اش

مقداد و سلمان و ابوذر می کند ما را

و

با نام تو در ناتوانی ام توانی هست

در پیری ام با میل تو میل جوانی هست

و

مبهوت شدند لشگریان جمل

از یک تنه این همه جگر داشتنت

حال آن که شاعر قبل از چاپ با ویرایش های ساده ای می توانست این اشکالات را برطرف کند. مثلا بگوید: مبهوت شدند لشگری های جمل یا مبهوت شدند لشگر شوم جمل یا هر چیز دیگری به غیر از این که هست!

 نوآوری های زبانی این کتاب گاهی تبدیل به ضعف های زبانی و ضعف تالیف هایی می شود که تاسف خوانندۀ علاقمند را برمی انگیزد:

نه میل پروازی و نه اصلا نه بالی بود

نه حرفی از بالا نه حرفی از کمالی بود

**

خورشید گرم ظهرهای آسمان هستی

تا صبح تا شب تا سحر "پیشم بمان" هستی

**

تو با مردمی، مردمی نیستی

تو نان جویی گندمی نیستی

حال آن که بار حسی و معنایی با مردم بودن و مردمی بودن، در اصطلاح زبانی کاملا برخلاف معنایی است که شاعر آورده است. مضاف بر این که شایسته نیست به حضرت امیرالمومنین (ع) بگوییم تو نان جو هستی!

داریم با حسین حسین پیر می‌شویم

لطیفیان با چاپ دو کتاب قبل و ارائه آثار متنوع و پربارش (از منظر معنا) در هیات ها، تصویر شاعری رو به رشد را از خود در اذهان شکل داده و توقع ها را از خویش بالا برده بود. اما در کتاب سوم کلکسیونی از تمام ایرادات قبل به همراه خطاهای جدیدی را یکجا جمع آوری کرد. در کمال ناباوری نام کتاب که یکی از مصراع های غزلی عاشورایی است، ایراد وزنی دارد. حرف "ی"  در حسین دوم خارج از وزن است. و عجیب تر آن که این مصراع به عنوان نام کتاب انتخاب شده است! البته باز هم در برخی ابیات همین خطا تکرار شده است. فی المثل:

جان حسین روی نیزه باش مراقب

دیدی اگر سمت کوفه خواهر من رفت

 آیا شاعر نمی داند که این مصراع ها اختلال وزنی دارد؟ مسلما به خوبی آگاه است؛ اما انگار می خواهد اعلام کند جایی که پای عشق امام حسین (ع) در میان باشد، به اصول و قواعد ادبی بی اعتناست! بزرگترین خطر برای شاعری ولایی که آثارش خواسته یا ناخواسته سرمشق جوان ترهاست، همین هنجارشکنی هاست. زیرا خدای ناکرده مسیر خطاهای بزرگتر را برای هوادارانش می گشاید. البته در میان اشعار این کتاب  ابیات فراگیر و ماندگار متعددی به چشم می خورد که قطعا تا سال های سال ورد زبان هیاتی ها و دلدادگان اهل بیت (ع) خواهد بود:

باید برای دیدن تو مهزیار شد

یعنی گذشتن از همگان محض یار ها

**

گفت کارت چیست؟ گفتم چند سالی می شود

کفش های گریه کن ها را مرتب می کنم

**

رو به قبله کردن ما بین قبر انصاف نیست

صورت ما را به سمت کربلا باید کشید

**

شکر خدا که نان شب ما حسین شد

ممنون لطف مادر این خانواده ایم

**

آبرویم را بگیر و آب رویم را نگیر

گریه ام وقتی نمی گیرد خجالت می کشم

**

احساس مادری به همین شیر دادن است

آری ولی رباب ندارد چه فایده

**

خیلی گران تمام شد این آب خواستن

یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت

 

در کنار این ابیات که بارها با صدای ذاکران شنیده شده، ابیات دیگری نیز هست که لطیفیان تلاش کرده اسلوب معادله مرسوم سبک هندی (اصفهانی) را به خدمت شعر هیات دربیاورد. حاصل این کوشش ابیات زیبایی است که حرف تازۀ این مجموعه به حساب می آید:

وقت روضه زودتر از هرچه باید گریه کرد

سفره که آماده شد فورا غذا باید کشید

**

نیازمند تکامل به گریه محتاج است

درخت آب ندیده نمی دهد ثمری

**

دل ما خرج که شد قیمت آن بالا رفت

سنگ در کنج حرم قیمت زر می گیرد

**

سن پیری بیشتر از هر چه باید گریه کرد

میوه ی فصل زمستان آبدارش بهتر است

**

نیزه بیرون بکشم از بدنت می میرم

خار را از جگر خویش کشیدن سخت است

اما متاسفانه پس از مرور  این نمونه ها، با اشعاری مواجه می شویم که از شاعری مانند علی اکبر لطیفیان بعید به نظر می رسد. او در بسیاری از اشعار سعی کرده با نزدیک شدن به ادبیات عامیانه و اصطلاحات مردم کوچه و بازار، مضامینی ملموس و قابل درک برای مستمعین جلسات مذهبی بیافریند؛ لکن در اغلب مواقع از عهده بر نیامده و مضامین مذمومی پدید آمده است. مثلا در غزلی تقدیم به امام حسین (ع) با ردیف "ما شد بلند" می گوید:

سوختیم و شلعه بال و پر ما شد بلند

فطرسی از گوشه ی خاکستر ما شد بلند

در تنزل کردن معشوق سیر عاشق است

عشق کوتاه آمد و زیر سر ما شد بلند

هنگام استفاده از اصطلاحات عامیانه و تکیه کلام های ادبیات محاوره، باید حواس مان به خاستگاه و نحوۀ کاربرد آن ها در میان مردم باشیم. ذیل اصطلاح زیر سر کسی بلند شدن در فرهنگ عامیانۀ جمالزاده آمده است : "تحریک شدن . با کسی سَر و سِرّی داشتن .گویند: فلان زن مدتی است زیر سرش بلند شده و با شوهرش ناسازگاری می کند؛ یعنی با مردی یا کسی رابطه دارد و وی را به ناسازگاری تحریک می کند." دهخدا نیز این چنین معنا می کند: "فریفته شده بودن زنی یا مرد یا چاکری در خفا، به وعده های بهتری."  روشن است که این ترکیب برای شعری آیینی و مربوط به حضرت اباعبدالله (ع) خوشایند نیست. در مربع ترکیبی که به توصیف احوال زینب کبری (س) در اربعین پرداخته، از زبان حال ام المصائب این گونه می سراید:

همین جا بود الف را دال کردند

تنت را بارها پامال کردند

ته گودال را گودال کردند

تو را با سم مرکب چال کردند

اگر خواندم قلیلت علت این بود

که یک تصویری از تو بر زمین بود

خدا شاهد است که نگارنده از مرور  این ابیات بر خود می لرزد. زیرا دو اشتباه بزرگ در این بند آمده و اگر قصد و نیت نقد و اصلاح در میان نبود، حتی از بازگویی این ابیات باید پرهیز کرد. لکن چاره ای جز نقد نیست. اصطلاح "کسی را چال کردن" هیچ گاه حتی توسط لمپن ترین افراد نیز برای عزیزان درگذشته شان استفاده نمی شود. کاربرد این ترکیب در میان عوام فقط و فقط جایی است که میت مذکور منفور است. قطعا هیچ گاه زبان حال عقیله بنی هاشم نمی تواند چنین جمله ای باشد. دومین خطای فاحش این بند، مضمون بیت ترکیب است. آیا دلیل این که حضرت زینب (س) روز عاشورا در گودال قتلگاه ، آن هنگام که رو به آسمان کرد و فرمود: "اللهم تقبل منا هذا القلیل" این بود که از سیدالشهدا (ع) چیز اندکی روی خاک بود؟ آیا این جملۀ بلند که علما و عرفا در تفسیر آن انگشت حیرت می گزند، این است که از بدن مطهر تصویری بیش نمانده بود؟ بعید می دانم خود جناب لطیفیان نیز اگر قصد تجدید چاپ این مجموعه را داشته باشد، این بند را دوباره در کتاب بیاورد!

نزدیک شدن به زبان مردم کوچه و بازار آفت های دیگری همانند ضعف های زبانی  برای شاعر به همراه داشته است. در بسیاری ابیات زبان معیار و زبان محاوره با یکدیگر مخلوط شده و در میان اشعاری که با زبان معیار آغاز شده اند ناگهان جملاتی با زبان محاوره دیده می شود. تا جایی که در یک غزل با زبان معیار با ردیف محاورۀ "همه ش" تویی مواجه می شویم:

آنان که گفته اند نگارم  همه ش تویی

معشوقم و نگارم و یارم همه ش تویی

اسماء تو صفات تو تو تو تو تو تو تو

فرصت نمی کنم بشمارم همه ش تویی

توحید را من از فقرا ارث برده ام

من هیچم و هر آن چه که دارم همه ش تویی ...

در ادامۀ اختلاط زبان معیار و محاوره در غزلی با مطلع "شهر من کربلای ذاتم بود / گریه هایم همان فراتم بود"،  عبایت هم بود به التزام ردیف و قافیه تبدیل شده است به عباتم بود.

تکه ای از تو دست هر کس بود

کفن و پیرهن ، عباتم بود

هم چنین در ترانه زبان حال حضرت رقیه (س) برخی عبارات به زبان محاوره و برخی به زبان معیار کنار هم چیده شده‌اند:

بشینید و موهامُ حنا کنید

لیله الوصل منُ نیگا کنید

من مسافرم دیگه باید برم

رختای منُ دیگه جدا کنید ...

 

عمه از من و تو بیشتر شکست

زدنش با نیزه آن قدر شکست

عمه جای همه تازیانه خورد

قد هشتاد و چهار نفر شکست ...

 

ساقه ام شکسته می شود نزن

تازیانه بزن و لگد نزن

باشه حالا که دل پُری داری

بزن اما دیگه حرف بد نزن

می دانیم که در زبان محاوره تازیانه به تازیونه ، شکسته می شود به شکسته میشه، ساقه ام به ساقه م تبدیل می شوند.

***

نمونه‌هایی از این دست به همراه خطاهای وزنی و زبانی که در دو کتاب سه نقطه و تولیت آدم نیز وجود داشت، در این مجموعه نیز کم نیست. مضاف بر این که شاعری لطیف که روزگاری سنگین ترین روضه ها را در پرده می سرود، حالا لطیفیانی است که روضه های مکشوف را بی پرده و عاری از هرگونه آرایۀ لفظی و معنوی می سراید:

وقتشه لرزه ی پامُ ببینن

کمر انگشت نمامُ ببینن

بهتره حالا نرم به خیمه ها

نمی خوام که گریه هامُ ببینن

 

نزن این نیزه ها رو با پا عقب

خودتُ هی می کشی چرا عقب

تیر تو چشمت بود و افتادی زمین

از جلو درش بیارم یا عقب

انگار باید بپذیریم که طی سال های اخیر یکی از شاعرانی که در رواج مکشوف خوانی در هیات ها نقش بسزایی را ایفا کرده، علی اکبر لطیفیان است. در این مجموعه که مورد استقبال خیل کثیری از ستایشگران و روضه خوانان قرار گرفته، ذکر مصیبت های دلخراشی آمده که در آثار خود او بی سابقه بوده است:

گفتی سر تو را ته خورجین گذاشتند

چه خوب شد نبوده ام آن جا ببینمت

تو سنگ می خوری و سرت پرت می شود

انصاف نیست بین گذر ها ببینمت

یا در غزل مرثیه ای با ردیف "نعل"  زبان حال حضرت زینب را این گونه نی سراید:

پشت و روی تو را یکی کردند

چقدر جلوه دارد این جا نعل

چون لباست به روی چادر من

هر کسی پا گذاشت حتی نعل

دهنت را خودت بگو چه شده

ته شمشیر خورده ای یا نعل؟

چه اتفاقی افتاده که شاعری با آن همه ذوق و سلیقه که جراحت های چهرۀ مبارک حضرت فاطمه (س) را به آینه کاری تشبیه کرده بود، حالا شاعرانگی را کنار گذاشته و چشمانش را می بندد و این قدر باز روضه می خواند؟

***

یکی از معضلاتی که دامان شعر هیات را گرفته تعجیل در رساندن اشعار مناسبتی به دست ذاکران است. شاعری که برای هیات می سراید در اکثر اوقات با کمبود زمان مواجه است. زیرا باید شعر خویش را تا فلان تاریخ و فلان ساعت برای قرائت در جلسات آماده کند. از همین روی ممکن است مجال کافی برای ویرایش نداشته باشد. البته آن اشعار هم در چاردیواری مساجد و حسینیه ها نمی ماند و متاسفانه به محض این که توسط مداحان خوانده می شود در سایت ها و صفحه های مجازی متعدد منتشر می شود. اما وقتی به سراغ چاپ می آید اوضاع فرق می کند. هم عجله ای در میان نیست، هم دیگر قرار است اشعار برای همیشه در تاریخ ادبیات آیینی ثبت شود. این جاست که صاحب اثر وظیفه دارد اشعار ویرایش شده اش را به دست تاریخ بسپارد. لکن گویا از بس اشعار گوناگونی به نام لطیفیان در فضاهای مجازی آمده بوده است که او را برآن داشته هر چه طی سال های متمادی سروده را یک جا در این کتاب بیاورد. ولی ای کاش همان ها را نیز بدون ویرایش چاپ نمی کرد.

علی اکبر لطیفیان از یک سو یک جریان است و از سویی دیگر یک شاعر که سه مجموعه اش پیش روی ماست. جریان لطیفیان بسیار مهم تر از سه اثر اوست. اگر بدون درنظر گرفتن جریان لطیفیان صرفا به آثارش بنگریم، با شاعری متوسط روبرو هستیم که همانند خیلی ها گاه اشعار قوی و در بسیاری مواقع اشعاری متوسط و ضعیف منتشر نموده است. اما جستجو و تحلیل لطیفیان  لا به لای کتاب هایش راهگشا نیست. جریان لطیفیان در هیات ها شکل گرفته و همچنان یکی از پرطرفدارترین شاعران هیات است. اما ای کاش هنگام چاپ اشعارش اندکی سلیقه به خرج می داد و این حجم از خطا را منتشر نمی کرد؛ تا اکنون هواداری همچون نگارنده بتواند به جای حسرت از ظهور پدیده ای بی مثال دم بزند!

لطیفیان هم چنان یکی از امیدهای شعر آیینی است. اگر فارغ از هیاهوها و نظرات هوادارنش در خلوت خویش اشعار فراگیر و ماندگارش را مرور کند، خودش از هرکسی بهتر درک خواهد کرد که کدام آثارش و هرکدام به چه علت بر سر زبان ها افتاده اند؟ آن گاه از همان اسلوب برای سرودن اشعار تازه بهره جسته و قطعا اشعار زیباتری در مدح و مرثیۀ حقیقی ترین عشق هستی خواهد سرود. او می داند که احسن الخالقین مرثیه سرای حسین (ع) است؛ پس حالا که می خواهد کاری خدایی کند، بهتر است مثل سال های گذشته، کنار شب گریه های خویش سهمی برای هنر و ادبیات نیز قائل شود و برای خلق شعر احسن نفس بزند. دمش گرم انشالله.

شعر من و تو که افتخار ندارد

تا که خدا مرثیه سرای حسین است

نویسنده: مهدی زنگنه

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط