مهربانی: در انواع کارهای هنری، تئاتر بیشترین قدرت را در تأثیر بر مخاطب دارد

بازیگر نمایش «شب/خارجی/یرما» و مجری تلویزیون معتقد است تئاتر، در بین کارهای هنری، به جهت برخورد مستقیم با مخاطب، می‌تواند بالاترین تأثیر را بر آن بگذارد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، توجه به مسائل زمانه و اندیشه محوری باید یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های گروه نمایشی و اهالی فرهنگ و هنر باشد، موضوعی که امروزه حلقه مفقوده تئاتر کشور است و باید توجه بیشتری به آن شود.

نمایش «شب/خارجی/یرما» به کارگردانی و دراماتورژی نسیم ادبی و نداشاهرخی با گونه مستند– نمایشی اجرا شده و تلاش دارد تا مخاطب خود را جذب و پیام نمایش را به آن برساند؛ این نمایش به گفته تیم تولید و با توجه به استقبال تماشاگران و نظرات ثبت شده از آن در این مسیر موفق بوده است به طوری که یکی از نمایش‌های پر فروش بوده و با تمدید چند باره مواجه شده است.

در این رابطه حامد مهربانی بازیگر تئاتر و مجری برنامه در انتهای الوند که یکی از بازیگران اصلی نمایش «شب/خارجی/یرما» است گفت‌وگو کردیم.

در ادامه مشروح این گفت‌وگو را مشاهده می‌فرمایید.

یرما حاصل یک فرآیند از ایده تا اجراست، در این فرآیند چه مقدار به تأثیرگذاری روی مخاطب فکر کردید؟

خیلی. یک‌چیزی که در طول تمرین‌ها به شوخی و جدی همیشه می‌گفتیم و در نظر داشتیم، این بود که نمایش ما باید نمایشی بشود که اگر کسی، برای اولین بار به سالن تئاتر می‌آید و می‌خواهد تئاتر ببیند، به تئاتر علاقه‌مند بشود و اصطلاحاً از این تجربه، پشیمان نشود.

برای همین، از همان اول، مخاطب خودمان را افرادی در نظر گرفتیم که تئاتر بین صرف نیستند و به‌جای پیچیده کردن الکی کار و درآوردن ادا و اطوار روشنفکر مآبانه، به ‌سادگی اثر توجه کردیم که بتواند به راحتی، قصه و حرف اصلی نمایش را به مخاطب انتقال بدهد و آن را سردرگم نکند. ضمن اینکه حال خوبی هم ایجاد کند و یک اثر آزاردهنده تلقی نشود!

 اساساً القا پیام و اثرگذاری بر مخاطب را از وظایف هنرمندان و هنر تئاتر می‌دانید یا صرفاً بیان مطلب و طرح مسئله را؟  

به نظر من از مهم‌ترین کارهای یک هنرمند همین انتقال پیام است. اینکه حقیقتی را که درک می‌کند و متوجه می‌شود تبیین کند. البته برای همان کشف و درک حقیقت هم باید تلاش مضاعف بکند اما به‌هرحال، از اصلی‌ترین وظایفش همین تبلیغ و تبیین حقیقتی است که متوجه شده است. حالا این کشف حقیقت ممکن است در هر حوزه و موضوعی باشد. بیان جالب و تأثیرگذار آن به جهت همراه کردن مخاطب از وظایف هنرمند به‌حساب می‌آید. ازاین‌جهت، کار هنرمند، به‌نوعی شبیه کار روشنفکری به‌حساب می‌آید و نقش مهمی در جامعه دارد.

حالا به نظر من در انواع این کارهای هنری، هنرهای نمایشی به‌طور خاص تئاتر، بالاترین تأثیر را می‌تواند بر مخاطب بگذارد. به جهت برخورد مستقیم انسان با انسان و اصطلاحاً، نفس به نفسی که در آن شکل می‌گیرد.

 این سؤال را پاسخ ندادید. اساساً وظیفه هنرمند و هنر را بیان مطلب می‌دانید یا طرح مسئله؟

به نظر من این دو از هم جدا نیست. خود طرح مسئله به‌نوعی بیان مطلب است. بااین‌حال، عالی‌ترین نوع انتقال پیام، همین به فکر وادار کردن مخاطب و اینکه او به نتیجه برسد است. به قول آن جمله معروف، «اندیشیدن را یاد بدهیم، نه اندیشه را». این از کارهای والا و ارزشمندی است که هر هنرمندی و به‌طور خاص هنرمندی که خالق تئاتر است باید به آن توجه کند.

جایگاه هنر تئاتر و هنرمندان آن را در مسائل مطرح‌شده در جامعه چیست؟

با توجه به پرسش و پاسخ‌های قبلی، مشخصاً هنر تئاتر می‌تواند نقش بسیار مهمی در حل مسائل مختلف از جمله مسائلی که در جامعه رخ می‌دهد پیدا کند. همین‌که به‌خوبی موضوعی را طرح کند و عموم مخاطبین خودش را، به‌طور خاص اهل اندیشه و نظر را به فکر کردن درباره آن وادار کند، کار خودش را کرده است. هنر، زبان رسایی برای همه موضوعات و به‌خصوص موضوعات پیچیده‌ای مثل مسائل اجتماعی است که قاعدتاً باید مبتنی بر نگاه زیبایی‌شناختی هم باشد که آن را از سایر کارهای رسانه‌ای و تبلیغی متمایز کند. به همین دلیل، جایگاه هنر به‌طور خاص هنر تئاتر در حل مسائل مطرح‌شده در جامعه بسیار بالا و مهم است که متأسفانه در کشور ما، کمترین توجه‌ها هم به آن می‌شود.

آیا «شب، خارجی، یرما» قصد بیان و حل مسئله‌ای از مسائل اجتماع را دارد؟ آیا شیوه اجرا هم در خدمت همین بیان مطلب قرارگرفته و یا فقط بعد هنری دارد؟

شاید اگر صرفاً همان نمایشنامه شاعرانه‌ی «یرما» اثر لورکا را اجرا می‌کردیم همان بُعد هنری بود که پرسیدید. اما انتخاب فرمِ نمایشی_مستند برای کار، به همان دلیل کار هنرمندانه و روشنفکرانه بود. اینکه مخاطب و تماشاگر بعد از دیدن نمایش، به فکر فرو برود و شاید پس‌ازاین تأملات و تفکرات، گرهی از مشکلاتش باز کند و به‌صورت تأثیر جمعی هم، یکی از مسائل جامعه را حل کند.

 مثل‌ چه؟

هرکدام از بخش‌های مستند بازیگران، به‌طور جداگانه می‌تواند بیان‌کننده یک موضوع باشد مثل بخش مستند من که درباره همین قضاوت‌های عجولانه درباره هر چیزی کردن بود، که یکی از مشکلات و مسائل رایج در جامعه ماست.

اما اگر یک نگاه کلی هم به فرم نمایش و جمع‌بندی همه مستندهای آن داشته باشیم، بیان این موضوع بود که درباره یک قصه ساده مثل یرما، چقدر تفاوت نگاه می‌تواند وجود داشته باشد و هرکسی یک تحلیل و یک زاویه نگاه به آن می‌تواند پیدا کند که غلط نیست و یک بعد ماجرا را نشان می‌دهد. همین یک درس از این نمایش به مخاطبین آن داده بشود کار بزرگی کرده، اینکه به مسائل انسانی آن‌قدر سطحی و تک‌بعدی نگاه نکنیم و سعی کنیم آن را از زوایا و ابعاد مختلف ببینیم و تحلیل کنیم. چراکه شاید نتیجه و قضاوت ما را تغییر بدهد.

تجربه مستند_نمایش را چگونه دیدید؟

درباره این تجربه، که کاملاً هیجان‌زده‌ام. نتیجه‌ای که از اجرای آن دیدم، حقیقتاً شگفت‌انگیز بود. اینکه در این دوران کرونا و وسواس حضور مردم در فضاهای بسته؛ مثل تماشاخانه‌ها، آن‌قدر از این نمایش استقبال شد که افراد زیادی برای بار چندم به دیدن آن بیایند یا اینکه مبلغان اصلی نمایش، خود تماشاگران باشند و هر شب، سالن کاملاً پر به اجرا برود و چند بار هم‌زمان آن تمدید بشود، برای من خیلی جذاب است. درحالی‌که نه متن یرما، متن جدید و دیده نشده‌ای است نه گروه بازیگران و عوامل، ستاره‌ها و سلبریتی‌هایی هستند که مردم به خاطر دیدن آن‌ها به سالن بیایند. به نظر من قطعاً این فرم نمایشی_مستند، مهم‌ترین عامل جذب این تعداد از تماشاگران شد.

چه بازخوردی از بیننده و مخاطب خود دریافت کردید و تا چه حد در رساندن پیام موفق بودید؟

کار دقیق و علمی‌ای که پس از نمایش روی مخاطبین انجام ندادیم که با اطمینان درباره موفقیت نمایش در رساندن پیام و مقصودش به مخاطب به شما جواب بدهم. اما چیزی که بعد از پایان هر اجرا شاهد بودم، حس مثبت تماشاگران بود. اینکه بیرون از سالن، باهم درباره نمایش و تأثیری که از آن گرفتند صحبت می‌کردند و حتی از تجربه‌های حسی مشترک خودشان می‌گفتند. یک‌چیز جالبی که بارها از تماشاگران مختلف کار شنیدم این بود که در هنگام نمایش گریه کردند، نه به این دلیل که بخشی از داستان شبیه زندگی خودشان بود و اصطلاحاً همذات‌پنداری کرده باشند. نه! به خاطر اینکه با دیدن نمایش وادار به‌مرور زندگی خودشان شده‌اند و از مرور بخش‌های تأثربرانگیز زندگی خودشان، به گریه افتادند. این یعنی نمایش باعث شده بود افراد بازگشتی به خودشان داشته باشند که این، قطعاً یکی از اهداف خالقان این نمایش بود.

به‌عنوان سؤال پایانی، با توجه اینکه تفکر و اندیشه را در تئاتر، دارای جایگاه بالایی می‌دانید به نظرتان در بدنه تئاتری کشور به این جایگاه چه میزان توجه می‌شود؟

این جایگاه آن‌قدر بالا هست که هیچ‌وقت به وضعیتی که در آن قرار داریم قانع نشویم و همواره بالاتر از آن را طلب کنیم. بااین‌حال، چیزی که خودم از وضعیت هنر امروز، به‌طور خاص هنرهای نمایشی می‌بینم کم‌توجهی به آن‌ها است. اینکه اولویت‌های هنرمندان تغییر کرده است. بیشتر از اینکه به حرف و محتوا توجه کنند، به فرم و ادا و اطوار و شلوغ‌بازی‌های بی‌دلیل به اسم کار هنری می‌پردازند. تازه بماند که آن مختصر حرف و محتوایی هم که در نظر دارند چقدر با مسائل و دغدغه‌های روز جامعه و جهان امروزمان نسبت دارد.

بااین‌حال، حیفم می‌آید وقتی یک هنرمند، می‌تواند این‌چنین در جامعه و دنیای پیرامون خودش تأثیرگذار مثبت باشد، در طول عمر هنری خودش -که یک‌زمان محدودی است قاعدتاً- نتواند چند کار جالب و تأثیرگذار در کارنامه‌اش به وجود بیاورد.

کارگردان نمایش "مرگ گرم": وظیفه هنرمند طرح مسئله است نه انتقال پیام

انتهای پیام/

 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط