نگاهی به ۵ برهه از زندگی آیت‌الله آذری قمی؛ "بر مدار تندروی و پریشانی"

در روزهای گذشته نامه عذرخواهی آیت‌الله آذری قمی از رهبر انقلاب در سال ۷۵ منتشر شد که در رسانه‌ها بازتاب فراوانی یافت، به این بهانه نگاهی به ۵ برهه از زندگی آیت‌الله آذری قمی خواهیم داشت.

گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم – آیت الله احمد آذری قمی از روحانیون مبارز پیش از انقلاب و نماینده مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در دهه اول انقلاب است که در دهه های شصت و هفتاد به گونه های مختلف نام او شنیده شد و اظهارات او مورد توجه نیروهای انقلابی و همچنین رسانه ها و گروه های ضدانقلاب قرار گرفت.

به مناسبت انتشار نامه عذرخواهی وی به رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال 75، در گزارش زیر به بازخوانی فراز و فرودهای زندگی وی در عرصه های سیاسی و اجتماعی پرداخته‌‌ایم.

 

فراز اول؛ همپای امام(ره) در نهضت

احمد آذری بیگدلی مشهور به آذری قمی سال 1302 در شهر قم متولد شد. در دوره مقدمات و سطح با آیت الله سیدموسی شبیری زنجانی هم درس بود. او علاوه بر قم، در بروجرد و نجف نیز درس خواند و از شاگردان آیت الله العظمی بروجردی، امام خمینی، آیت الله العظمی خوبی، آیت الله العظمی محقق داماد و علامه طباطبایی بود.

او هنگامی که 18 سال سن داشت به مدرسه فیضیه رفت و ادبیات عرب را آغاز کرد. همچنین در همان سال وارد فعالیت های سیاسی شد و به یکی از هواداران گروه فدائیان اسلام تبدیل شد. سال 1324 محمدرضا پهلوی اقدام به آوردن جنازه پدرش به ایران و تلاش برای برگزاری مراسم تشییع باشکوهی کرد، اما فدائیان اسلام به مخالفت با شاه پرداختند. آذری قمی در این مخالفت ها حضور داشت و چهار پنج سال بعد تلاش کرد به سهم خود نقشی در جریان ملی شدن صنعت نفت داشته باشد. 

سال 44 طلاب و فضلا در اعتراض به رژیم پهلوی در منازل علما تحصن کردند. آیت الله آذری قمی در این رابطه فعالیت گسترده ای داشت و مسئول سازماندهی تحصن در بیت آیت الله العظمی گلپایگانی بود. او همچنین به همراه چند نفر دیگر اقدام به تشکیل هسته نخستین جامعه مدرسین حوزه علمیه قم کرد که پس از انقلاب یکی از چهار نفری بود که اساس نامه جامعه را در 28 مرداد 58 امضا کرد. آذری قمی به دلیل فعالیت های انقلابی چند بار به صورت کوتاه مدت زندانی شد که یکی از آن ها شش ماه به طول انجامید. آذری قمی که از سال‌ 51 تدریس‌ رسائل‌ و خارج‌ فقه‌ را در مدرسه‌ علمیه‌ حقانی آغاز کرده بود، در سال 52 دستگیر و به مدت سه سال به شهر برازجان در استان بوشهر تبعید شد.

نام آذری قمی پای بسیاری از اطلاعیه ها و بیانیه‌های قبل از انقلاب دیده می‌شود. او همچنین مقالاتی در مجلات حکمت، مکتب اسلام و مکتب تشیع منتشر کرد. در واپسین روزهای انقلاب که دولت بختیار فرودگاه‌ها را برای جلوگیری از فرود هواپیمای حامل امام خمینی (ره) بست، آیت الله آذری قمی در جمع متحصنین در دانشگاه تهران حضور پیدا کرد و به مخالفت با رژیم پهلوی و دولت بختیار پرداخت.

از راست: آیت‌الله منتظری، آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله آذری قمی
شیخ یوسف صانعی و صادق خلخالی هم در ردیف دوم دیده می‌شوند

فراز دوم؛ جدال بر سر "مولوی" و "ارشادی"

آذری قمی نیز همچون دیگر اساتید و دانشجویان مدرسه علمیه حقانی وارد نهادهای قضایی و امنیتی شد. او ابتدا قاضی دادگاه‌های قم شد و سپس در یازدهم تیر ماه سال 58 از سوی امام خمینی (ره) به عنوان نخستین دادستان انقلاب اسلامی تهران و حومه منصوب شد.

در آن حکم آمده بود: «با توجه به وضع کنونی زندان های تهران و احتیاج به تسریع در کار رسیدگی به‌‎ ‌‏پرونده های متهمین، بدین وسیله جنابعالی به دادستانی دادگاه انقلاب اسلامی تهران و‌‎ ‌‏حومه انتخاب و منصوب می شوید. امید آنکه پیرو این مأموریت، اقدام به رسیدگی و‌‎ ‌‏تسریع کارها نموده و در هر حال احتیاط را مراعات نمایید. از خدای تعالی موفقیت آن‌‎ ‌‏جناب را خواستارم.‏» اما آذری قمی حدود دو ماه و نیم بعد استعفا داد. او دلیل استعفای خود را "بیماری و ابتلا به مرض قند، فشار کاری و کارشکنی‌ها و اخلال برخی افراد در دادسرا" عنوان کرد.

او پس از آن رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شد و تا آبان سال 62 به مدت چهار سال و طی هفت انتخابات از سوی اعضا به عنوان رئیس انتخاب شد. همچنین از سال 60 تا 62 سخنگوی این جامعه بود.  آذری قمی در سال 62 نماینده مردم تهران در دوره اول مجلس خبرگان رهبری شد. در خاطرات روز 23 تیر سال 62 هاشمی رفسنجانی آمده است که "جامعه مدرسین حوزه علمیه قم آقای احمد آذری قمی را برای ریاست و آقای محمدمهدی ربانی املشی را برای نیابت کاندیدا کردند که رای نیاوردند."

او همچنین در سال 63 توانست به نمایندگی از مردم قم وارد مجلس شورای اسلامی شود. بخش مهم زندگی سیاسی آیت الله آذری قمی با ورود به مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری آغاز شد و با تاسیس روزنامه رسالت ارگان جناح راست در دهه شصت ادامه یافت.

آذری قمی در سال 64 به مخالفت با نخست وزیری میرحسین موسوی در مجلس شورای اسلامی پرداخت. او یکی از 99 نماینده مخالف میرحسین بود که از سوی جناح چپ به ضدیت با ولایت فقیه متهم شده بودند. او در جلسه رای اعتماد به دوره دوم نخست وزیری میرحسین دستورات ولی فقیه را به احکام ارشادی و مولوی تقسیم کرد و با توجه به اینکه ولی فقیه در برابر نمایندگان مجلس به جز توصیه و نصیحت اختیار دیگری ندارد، حکم ایشان مبنی بر معرفی مجدد میرحسین موسوی را ارشادی دانست. او گفت: «امام به عنوان یک مرشد و ناصح امین باید به وظیفه‌اش عمل بکند و به وظیفه‌اش هم عمل کرده است و می‌کند در مقاطع حساس آن نظر خودش را ابراز می‌کند که به نظر من چنین است و چنان است، اما یک وقتی با مردمی که به اصطلاح، ‌آن‌ها مأمور به شور و بررسی و این مسائل نیستند با آن‌ها صحبت می‌کند. یک وقت با نمایندگان مجلس صحبت می‌کند که می‌گوید نمایندگان مجلس من این نظرم است یعنی نصیحت من است و الا خود دانید.»

آذری قمی یکی از 99 نماینده مخالف میرحسین بود که از سوی جناح چپ به ضدیت با ولایت فقیه متهم شده بودند. او در جلسه رای اعتماد به دوره دوم نخست وزیری میرحسین دستورات ولی فقیه را به احکام ارشادی و مولوی تقسیم کرد

سخنان وی با واکنش شدید بسیاری از نمایندگان روبرو شد و آذری قمی با این نطق مخالف به عنوان شاخص ترین چهره در میان مخالفان نخست وزیر و حامیان رئیس جمهور معروف به گروه 99 نفره مطرح شد.

روزنامه رسالتی که آذری قمی بنا نهاده بود، از منتقدان سرسخت سیاست های اقتصادی دولت میرحسین موسوی بود. این انتقادها مورد خوشایند هاشمی رفسنجانی نبود و در خاطرات روز 16 اسفند سال 65 آورده است که "حاج احمد آقا آمد. وضع جبهه را برای اطلاع امام گفت. راجع به اوضاع جاری مذاکره شد. گفت آقای آذری قمی خدمت امام آمده و از امام برای ادای قرض های روزنامه رسالت، کمک خواسته است و امام چیزی نداده اند." او همچنین در یکی دیگر از روزنوشت های خود به نقل از امام بیان کرده است: "دست‌هاتان را یک قدر نگه دارید، قلم‌هایتان را یک قدر نگه دارید،‌ توجه بکنید به اینکه هر چیزی نباید نوشته شود، هر چیزی نباشید منتشر بشود و من به شما عرض می‌کنم که من ممکن است یک روزی اگر چنانچه خدای نخواسته تعقیب بکنند آقایان، ممکن است من یک وضع دیگری پیش بیاید برایم."

همچنین گفته می شود که امام مانع از توزیع روزنامه رسالت در جبهه ها شد. صادق خرازی در گفتگویی در این توضیح چرایی این موضوع بیان داشته است: «آن ها مخالفتی با دفاع مقدس نداشتند. آن ها مخالف سیاست‌های دولت مهندس موسوی بودند... من علی‌رغم اختلاف فکری که با برخی از دوستان روزنامه رسالت داشته و دارم ولی از جریان مطبوعاتی روزنامه رسالت کاملاً خوشنود بودم. نباید مخالفت مردان روزنامه رسالت را با دولت به معنای مخالفت با نظام یا حماسه دفاع مقدس مترادف بدانیم. آن روزها اختلافات فکری جبهه چپ، سنتی راست و خط سوم تازه شکل گرفته بود... حضرت امام علی‌رغم حمایت از تکثر سیاسی و فکری، مخالف انتقال اختلافات فکری، سیاسی به جبهه‌ها بودند که این نکته مهم و پسندیده‌ای است.»

فراز سوم؛ دفاع با صدقِ عدول‌المومنین!

مهمترین کنش سیاسی آیت الله آذری قمی در جریان اجلاسیه مجلس خبرگان رهبری پس از رحلت امام خمینی (ره) صورت گرفت.

آذری قمی پیش از رحلت امام به عضویت شورای بازنگری قانون اساسی درآمد. 21 فروردین 68، امام در دیدار هاشمی رفسنجانی فهرست افرادی پیشنهادی برای مجلس بازنگری را از مسئولان مطالبه کرد. با تصمیم سران قوا، فهرستی شامل 20 نفر عضو اصلی (شامل اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، هیئت رئیسه مجلس خبرگان و آقایان مهدوی کنی، آذری قمی و حسن حبیبی) و 5 نفر نماینده‌ی مجلس که از سوی خود مجلس انتخاب می‌شدند به عنوان اعضای پیشنهادی شورای بازنگری به امام ارائه شد.

در آن مدت و پیشتر از آن یعنی در ایام بین عزل آقای منتظری تا رحلت امام و برگزاری اجلاسیه خبرگان، جناح راست به جلوداری آیت الله آذری قمی به دنبال مذاکره با آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی یکی از مراجع تقلید وقت و هم نسلِ با امام برای جلب رضایت او جهت عهده‌دار شدن مقام رهبری نظام اسلامی بود. این تلاش در شب رحلت امام خمینی شدت یافت و آذری قمی و برخی از چهره های جناح راست و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با آیت الله العظمی گلپایگانی دیدار کردند. آذری‌ قمی نوشته است: «ما نگرانِ بعد از امام راحل بودیم، شب وفات با چند نفر از بزرگان خدمت مرحوم آیت‌الله العظمی گلپایگانی مشرف شدیم... ایشان هرگز قبولیِ خود را اعلام نفرمودند.»

پیشنهاد رهبری آیت‌الله گلپایگانی و قائم مقامی آیت الله خامنه‌ای نخستین بار توسط آذری قمی در اجلاسیه روز چهاردهم خرداد خبرگان رهبری مطرح شد. پیشنهاد او این بود تا ساز و کاری تعریف شود که در مقام نظر یک فقیه صاحب افتاء حاکم شود و در کنارش یک فقیه سیاستمدار به عنوان قائم مقام و مباشر قرار بگیرد.

او در سخنانی در صحن مجلس می گوید: "یا خبرگان یا خود ایشان که حاضر است و بهترش همان خبرگان است که عرض کنم جناب آقای خامنه‌ای ریاست محترم جمهوری اسلامی آن طوری که شنیده‌ام، برای ما نقل کرده‌اند – البته آن جمله‌ی اخیر وصیت‌نامه، تقریباً جلوی ما را می‌گیرد، ولی خوب حالا این مقدار به عنوان یک نقلی – که ایشان فرموده‌اند «خوب، مثلاً آقای خامنه‌ای چه طور است مگر؟» - ایشان را به عنوان قائم مقام رهبری منصوب از قبل آقای گلپایگانی – که ایشان هم حرفی ندارند – عرض کنم ایشان را معرفی بکنند و خبرگان هم به این جهت رای بدهند که دیگر به اصطلاح اشکالی باقی نماند. فعلاً به نظر من بی‌اشکال‌ترین از نظر قانون و از نظر ذهنیت‌ها و از نظر وضعیت خارج و از نظر وضعیت دنیا {همین است.}" اما این خبر که آقای گلپایگانی هم رهبری را پذیرفته است و هم قائم مقامی آقای خامنه‌ای را، خلاف بودن آن آشکار شد. حاضران در جلسه در خاطرات خود گفته‌اند که پس از ادعای آقای آذری، این مدعا فی‌المجلس از سوی بعضی اعضا به چالش کشیده شد.

در نهایت پس از مذاکرات متعدد رهبری فردی انتخاب و آیت‌الله خامنه ای به عنوان رهبر پیشنهادی مطرح شد. با جدی شدن گزینه‌ی رهبری آقای خامنه‌ای خود پشت تریبون قرار گرفت. وی معتقد بود که شرط مرجعیت (و نه اجتهاد) را دارا نیست و اینکه بسیاری از خبرگان، ضمن تصریح به عدم اعتقاد به صلاحیت فقهی او در آینده از احکام او اطاعت نخواهند کرد. او مشخصاً از آذری قمی نام برد. سخن او اما با واکنش آذری روبرو شد. او گفت که براساس آرای فقهی خود، ولو آقای خامنه‌ای را نه مجتهد که مومن مقلد عادل هم بداند، به دلیل رای خبرگان از او اطاعت خواهد کرد.

آیت‌الله خامنه ای در سخنان خود گفت: «خوب، الان در همین جلسه چند نفر از آقایان آمدند صحبت کردند، تصریح کردند که بنده صاحب نظر نیستم. همین آقای آذری که اسم بنده را اول بار آوردند در جلسه، بنده اگر حکم بکنم، قبول خواهند کرد؟» با نام آوردن از آقای آذری همهمه مجلس را فراگرفت و نمایندگان سخنان آقای خامنه ای را قطع کردند. آذری قمی برای پاسخگویی به سخنان آیت الله خامنه‌ای بلند می‌شود و با استناد به نظرات امام می‌گوید: «بگذارید من جواب می‌دهم. من اعتقادم این است همان طوری که امام در آنجا تصریح کردند، هرکس را که خبرگان – که نمایندگان مردم هستند – او را انتخاب کردند، حالا به عنوان مجتهد باشد به عنوان صدق عدول المومنین باشد، حتی بالاتر برود، هم ولایت مطلقه دارد، عقیده ی من این است و هم صلاحیت اطاعت... یعنی حکم شما لازم نیست حتماً مجتهد باشید؛ اگر مجتهد هم نباشید از باب صدق عدول مومنین {واجب الاتباع است}...»

 

فیلم جلسه تاریخی خبرگان در سال 68 و مکالمه‌ آیت‌الله خامنه‌ای با آذری قمی

گفتگوی دونفره ی آیت الله خامنه‌ای و آیت‌الله آذری قمی یک دیالوگ تاریخی است. حوادث سال های بعد و مخالفت آشکار آذری قمی با آیت‌الله خامنه‌ای، باعث شد که این دیالوگ از سوی برخی به عنوان یک پیشگویی تاریخی تلقی شود. آن ها اینکه آقای خامنه‌ای دقیقاً از کسی به عنوان شخصیت احتمالاً ناسازگار با رهبری احتمالی خود یاد کرد که همین ناسازگاری هم در سال های بعد عیناً اتفاق افتاد را شگفت انگیز می‌دانستند و برخی قائل به کرامت آمیز بودن این اقدام آقای خامنه ای شدند.

فراز چهارم؛ تشتت فکری و توهم اعلمیت!

آیت‌الله آذری قمی با وجود آنکه هم در خرداد و هم مرداد 68 به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای رای مثبت داد و از حامیان و مویدان آن به شمار می‌آمد، اما از ابتدا هم این انتخاب را به عنوان انتخاب یک مجتهد مطلق به رهبری نظام اسلامی قبول نداشت. او نیز همانند آقای منتظری، رهبری را از آنِ فقیه اعلم می‌دانست اما برخلاف منتظری که بر رای شخصی خود پافشاری کرد، در سال 68 و با تکیه بر آرای امام به تشریح طبقات ولایت پرداخت. آقای آذری از همان ابتدا هم آقای خامنه‌ای را یک مجتهد مسلم نمی‌دانست، اما وی را از باب آنکه منتخب خبرگان بود، صاحب ولایت و زعامت به شمار می‌آورد. با گذشت کمتر از 5 سال، آذری به نظرات شخصی و قبلی خود یعنی حق ولایت برای فقیه اعلم بازگشت و نظراتی را که مبتنی بر دیدگاه‌های امام تولید کرده بود کنار گذاشت. یعنی از سال 73 منکر صلاحیت آیت الله خامنه ای شد.

پس از سال 73 و در جریان مشاجراتی که پیرامون بحث مرجعیت در جامعه رخ داد، او در مخالفت با طرح مرجعیت آیت الله خامنه ای اساس رهبری و حدود ولایت ایشان را نیز انکار کرد و با رجوع به تئوریِ رادیکالِ اولیه خود، ولایت را از آن فقیه اعلم حوزه‌ها دانست که رهبری باید حق حاکمیت خود را از او بگیرد. او در نامه‌ای به خاتمی رئیس جمهور وقت نوشت که پس از رحلت آقای گلپایگانی، رهبری باید منصب خود را از اعلم فقها که به زعم او یکی از آقایان منتظری یا بهجت می باشند، بگیرد. بنابراین او رهبری آیت الله خامنه ای را از نظر شرعی مردود و مجلس خبرگان رهبری را حذف کرد. (او معتقد بود که آیت الله خامنه‌ای فقیه و رهبر است، اما مرجع تقلید نیست اما پس از مدتی عنوان کرد ایشان جایز به رهبری هم نیست و باید اجازه رهبری را از مرجع تقلید و نه مجلس خبرگان دریافت کند.)

اما نکته جالبی که در کارنامه عملکرد فقهی و سیاسی آیت‌الله آذری قمی وجود دارد، تشتت ذهنی او در تشخیص مصداق فقیه اعلم است. او پس از رحلت امام، آقای گلپایگانی را فقیه اعلم می دانست. پس از رحلت آقای گلپایگانی و عبور آذری از ولایت فقیه و رهبری آیت الله خامنه‌ای، ابتدا برای مدتی آیت‌الله بهجت را به عنوان فقیه اعلم معرفی کرد؛ اما بر اعلمیت آقای بهجت هم حاشیه‌ای زد و بحث را به تدریج به اعلمیت خود رساند: «البته در بحث حج، آقای زنجانی و در بعضی بحث‌ها خودم اعلم می‌باشم. مع ذلک برای اینکه تشتت پیش نیاید تنها ایشان {آیت الله بهجت} مرجع خواهند بود.»

مدتی بعد او در نامه‌ای خطاب به هاشمی رفسنجانی نوشت که «امروز خود را در مسائل حکومتی به ویژه مسائل اقتصادی اعلم می دانم.» و سرانجام در نوشته‌ای دیگر، صریحاً همگان را به تقلید از خود فراخواند و برای آن قید الزام و باید قائل شد: «امروز لازم می‌دانم در بسیاری از مسائل، که اتفاقاً در رساله های فعلی موجود نیست، ضرورت دارد که از من تقلید شود خصوصاً مسائل اقتصادی و قضائی و اجتماعی نظام.»

به نظر می‌رسد ریشه ی انتقادات آذری قمی به مرجعیت و سپس رهبری آیت الله خامنه‌ای اعتقاد به اعلمیت خود و ابراز نارضایتی از این بوده است که چرا در فهرست فقهای جایزالتقلید منتشر شده از سوی محافل حوزوی، هیچ اعتنایی به او نشده است. این در حالی است که آذری قمی در رساله‌ی عملیه‌ی خود یکی از عوامل سقوط عدالت مرجعیت تقلید یک مجتهد را تلاش برای دستیابی به مقام مرجعیت به هر نحو که باشد، اعم از چاپ رساله، دعوت به تقلید خود و... می داند، هرچند که آن مجتهد خود را اعلم بداند.

محمدکاظم انبارلویی سردبیر اسبق روزنامه رسالت نیز در گفتگویی عنوان کرده است: « آقای آذری قمی هم بعد از فوت امام و مراجعی چون آیت الله مرعشی و گلپایگانی ادعای مرجعیت داشت. حتی به خود من می گفت وقتی اسم مرا در رسالت می نویسی بنویس آیت الله العظمی.من هم گفتم نمی‌نویسم... آقای آذری می گفت آقای شبیری از نظر فقهی از من اعلم است اما چون فهم سیاسی ندارد پس من اعلم هستم

فراز پنجم؛ سقوط و پشیمانی

آذری قمی خرداد ماه سال 75 و دو سال پس از مخالفت با آیت الله خامنه‌ای در نامه ای به ایشان نوشت: «حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مقام معظم رهبری انقلاب مقدس اسلامی ایران ـ دامت برکاته

پس از سلام و تحیت

براساس یک سوء‌ظن و شدت علاقه به نظام مقدس اسلامی، گرفتار یک تلاطم درونی که مرا بین دو محذور ـ یعنی دو ترک وظیفه مخیر می‌کرد ـ ناخواسته مبتلا به ضربه‌ای علیه نظام شدم و از این رنج درونی، سرانجام سحر شب یازدهم عاشورا با توسل به قمر بنی‌هاشم رها شدم و خداوند مرا نجات داد، اکنون جز رضایت خاطر مبارک و ایتمار به اوامر مبارک را نمی‌خواهم، در عین حال، نه جناب‌عالی و نه آقایان حجازی و محمدی را در مظان استجابت دعا فراموش نکردم، خواسته‌ای هم جز خواسته‌هایی را که جناب‌عالی بپسندید، ندارم. تفصیل مطالب را اگر میل مبارک باشد از آقای مسعودی سؤال داشته باشید. احمد آذری قمی»

آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی ـ که همدرس مرحوم آذری قمی بود ـ نیز در کتاب جرعه‌ای از دریا بر وجود چنین نامه‌ای صحّه گذاشته و درباره موضع‌گیری آقای آذری گفته است: «آقای آذری در جهات سیاسی تند بود. بعد از رحلت آقای خمینی، وقتی مجلس خبرگان آقای خامنه‌ای را برای رهبری انتخاب کرد، ظاهراً وقتی آقای خامنه‌ای از پذیرش این بار سنگین استنکاف کرده و پرسیده بود که "چه‌کسی رهبری من را می‌پذیرد؟"، آقای آذری گفته بود؛ "اولین نفر خود من هستم."، ولی چندسال بعد، وقتی با آقای خامنه‌ای اختلاف نظر پیدا کرد، با ایشان مخالف شد، اواخر عمر هم از این کار خود پشیمان شد و نامه‌ای به ایشان نوشت به این مضمون که؛ "من بر اثر سوءظن به انقلاب به ناراحتی‌ای درونی مبتلا و سحرگاه یازدهم محرم به حضرت قمر بنی‌هاشم متوسل شدم و خداوند مرا از آن مشکل نجات بخشید."»

اما با روی کار آمدن دولت اصلاحات، آذری قمی علی‌رغم عذرخواهی که از رهبری کرده بود بار دیگر بر مدار خود بازگشت و نامه‌های دیگری در ادامه صحبت‌های قبلی‌اش منتشر کرد که در بالا به یکی از آن‌ها اشاره شد. در خاطرات سال 76 هاشمی به چند نمونه از اقدامات دیگر وی اشاره شده است. از جمله این که در خاطرات 27 مهر 76 آمده است: «آقای محمد ﻓﻼح از وزارت اﻃﻼﻋﺎت آﻣﺪ. ﮔﻔـﺖ آﻗـﺎى ﻣﻬـﺪی  ﮐﺮوﺑﻰ ﺑـﻪ او ﮔﻔﺘـﻪ اﺳﺖ می‌خواهند در اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ﺧﺒﺮﮔﺎن ﺑﻪ ﻃﻮر ﮔﺴﺘﺮده ﺷﺮﮐﺖ کنند و ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﮐـﻪ وزارت در ﮐﺎرﺷﺎن اﺧﻼل ﻧﮑﻨﺪ و ﺑﺎ آقای احمد آذری ﻗﻤﻰ، ﻣﻼﻗﺎت ﮐﺮده و در ﻣﻮرد علت ﭘﺨﺶ اﻋﻼﻣﯿـﻪ علیه مرجعیت رهبری ﭘﺮﺳﯿﺪه  که ﮔﻔـتـﻪ وظیفه می‌داند و اداﻣــﻪ  ﻣﻰ‌‌دﻫـﺪ.»

هاشمی رفسنجانی در خاطرات روزنوشت 6 آذر 1376 نیز نوشته است: «نامه آقای آذری [قمی] به رهبری و اعلان‌آمادگی برای محاکمه، به شرط اینکه قاضی از مراجع قم باشد و اخبار دادگاه و دفاع پخش شود و به شکایات متقابل او به خاطر تعرض به دفترش و خسارت‌های ناشی از آن هم رسیدگی شود، مورد توجه است‌. رونوشت برای دبیرکل سازمان ملل هم ارسال کرده که این نشانه آن است که قصد ادامه مخالفت دارد. رسانه‌های بیگانه هم با وسعت به اختلاف دامن می‌زنند.»

تشتت آذری قمی البته تا پایان حیاتش ادامه داشت و در روزهای پایانی عمر نیز گویا باز از کرده خود پشیمان بود. در خاطرات روز 13 خرداد سال 77 هاشمی آمده است: «جمعی از اعضای خانواده آقای {احمد} آذری قمی آمدند؛ دو پسر، دو دختر و یک عروس و داماد. گفتند ایشان در بیمارستان بستری است و احتمال سرطان خون می‌دهند که ثابت نشده و کسالت، بیشتر معلول افسردگی‌های روحی به خاطر محدودیت در خانه است. تقاضا نمودند که رفع محدودیت و در صورت لزوم، اجازه سفر به خارج داده شود. گفت، بنا ندارد که دیگر اظهار مخالفت کنند.»

آیت‌الله آذری قمی در نهایت در سن 75 سالگی و در روز 22 بهمن سال 77 بعد از مدتی بیماری سرطان براثر سکته مغزی درگذشت.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط