۵ شهید تازه تفحص شده سوریه را بیشتر بشناسید

پیکر شهدای مدافع حرمی که امروز روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از بازگشتشان به میهن خبر داده است بیش از ۶ سال مفقود بوده‌اند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی امروز از شناسایی پیکر مطهر 5 شهید مدافع حرم در خان‌طومان خبر داد. در متن اطلاعیه روابط عمومی آمده است: «هویت پیکر مطهر شهیدان مدافع حرم «عبدالله اسکندری»، «رحیم کابلی»، «مصطفی تاش موسی»، «محمدامین کریمیان» و «عباس آسمیه» از طریق تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه شناسایی و تایید شد و پیکرهای مطهر این شهدا به میهن اسلامی بازگشت.»

شهدایی که سپاه از بازگشتشان به میهن خبر داده است بیش از 6 سال مفقود بودند. سردار شهید عبدالله اسکندری که هشت سال از شهادت و مفقودی پیکرش می‌گذرد نخستین شهید ایرانی بود که تکفیری ها با بغض و کینه خود سر از پیکرش جدا کردند.

سه تن از این شهدا مربوط به استان مازندران هستند. شهیدان کابلی، کریمیان و تاش موسی از شهدای مازندرانی مفقود بودند. یکی از این شهدا یعنی روحانی شهید محمد امین کریمیان از رزمندگان ایرانی یگان فاطمیون بود که در کنار همرزمان افغانستانی خود به شهادت رسید. شهید عباس آسمیه اهل اسیتان البرز یکی از 13 شهید مدافع حرم ایرانی است که در نبرد نفسگیر روز 21 دی ماه 1394 به شهادت رسیدند.

  شهید عباس آسمیه  

شهید عباس آسمیه در سال  1368  به دنیا آمد. بعد از اخذ مدرک دیپلم در بخش هوا و فضای  سپاه مشغول خدمت شد. فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد قزوین بود. خیلی به هیئت و حضور در مساجد و ذکر اهل بیت(ع) علاقه داشت. به علوم اسلامی علاقه مند بود. لذا به مطالعه کتاب های حوزه روی آورد. در دی ماه سال 1394 داوطلبانه برای حراست از حرم آل الله به سوریه رفت و در روز 21 دی ماه سال 1394 در سن 26 سالگی در حلب شهید شد. پیکر مطهر او بعد از 7 سال تفحص شد.

وصیت نامه شهید

بِسمِ رَبَّ الشُهدا و الصِدیقین

السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ‏ عَلَیْکَ مِنِّی سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُم. السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ

دلتنگم یا حسین(ع) دلتنگ یک نگاه  ...  کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع)

محتاجم چون زهیر ، محتاج یک نگاه  ... کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع)

می گیری عاقبت دستانم را   ...  می بوسم عاقبت دستانت را  

((امیری حسین (ع) و نعم الامیر : حسین(ع) فرمانده من است و او برترین فرماندهان و امیران است .)) این عبارت زیباترین و عاشقانه ترین جمله زیبا بود برای من، پس حسین(ع) جان با نگاهی ولایی مرا هم همچون زهیر سرباز و فدایی خود ساز . 

بعد از اقرار به وحدانیّت و ربوبیت حضرت حق تعالی و شهادت به فرستاده بر حق و بی همتای او حضرت ختمی مرتبت نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی( اَلّلهُمَ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدوَ عَجِل فَرَجَهُم )و شهادت به عصمت و حقانیت امیرمؤمنان حضرت علی بن ابیطالب(علیه السلام) با عرض ارادت به پیشگاه مادر سادات و مادر شهیدان حضرت فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) و عرض ادب و ارادت محضر امام غریب مدینه حسن بن علی(علیه السلام) و درود و رحمت بی پایان بر قافله سالار عشق و سرور و سالار شهیدان عالم حضرت أَبَاعَبْدِاللَّهِ حسین(علیه السلام)

و داغدار کربلا سیدالساجدین حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) و شکافنده تمامی علوم حضرت باقرالعلوم محمدبن علی(علیه السلام) و شیخ الائمه رئیس مذهب تشیعه حضرت جعفر بن محمد الصادق(علیه السلام) و باب الحوائج موسی بن جعفر (علیه السلام) غریب و اسیر زندان های بغداد و ولی نعمت ایرانیان شاه خراسان، سلطان علی بن موسی الرضا(علیه السلام) که جانها فدای او باد و امام مظلوم و شهید زهر و جفا و نور چشم امام رضا آقا محمد بن علی امام جواد(علیه السلام) و مظلوم غریب سامرا امام هادی(علیه السلام) که جان مدافعان حرم فدای او باد

و فرزند عزیزشان امام حسن عسکری(علیه السلام) و سلام و تهیت و درود عرشیان و خداوند منّان بر منجی عالم بشریت و دردانه خلقت و منتقم خون شهدای کربلا، قائم آل محمد(اَلّلهُمَ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدوَ عَجِل فَرَجَهُم) حضرت صاحب الامر و الزمان مهدی فاطمه(علیه السلام) و درود و رحمت بی پایان بر شهیدان سرفراز کربلا و عشاق الحسین(علیه السلام)، خاصه پرچمدار قیام عاشورا، مادر عاشورا و تکمیل کننده نهضت خون خدا، عمه سادات حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) و علمدار دشت کربلا و سقای کودکان حرم، سلطان ادب و معرفت حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) که جان و زندگی خود را مدیون نگاه خاصه ایشان  می دانم.

..سلام و درود حضرت حق بر پیر میکده عشق حضرت امام روح الله الموسوی الخمینی(رحمت الله علیه) که باب بازگشت به طریق معنویت و انسانیت را بر روی تمامی انسان های پاک سرشت و آزادی خواه عالم گشود و شهدای مظلوم هشت سال دفاع مقدس که بهتر است بگویم غریب به 10 سال دفاع جانانه و عاشقانه و شهید والامقام برادر حاج قاسم کاظم دهباشی که نقش مؤثری در شکل گیری شخصیت این حقیر سراپا تفصیر داشته که خود را به ایشان و همرزمان عزیزشان که بستر آنها گمنامی بود و تلاششان اعتلای اسلام و قرآن بود و آروزی سلامتی برای مقام عظمای ولایت، رهبری فداکار حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای که جان بسیجیان فدای او باد.

 ... و اما بعد امروز که مستکبرین جهان و ستمگران عالم برای برهم زدن تار و پود شیعه و از هم گسستن فرهنگ عاشورا و انتظار هم پیمان گشته اند و اوج نیات شوم و پلیدشان در کشورهایی چون سوریه ، عراق ، نیجریه ، بحرین و فلسطین و ... به عرصه ظهور در آمده و مردم مظلوم و بی دفاع عالم اسلام خاصه جهان تشیع، وحشیانه ترین هجوم ها و تاخت و تاز، بی رحم ترین نیروی اهریمنی قرار گرفته اند قلب هر انسانی آزادی خواه به درد آمده و میل بر این دارد اگر بتواند قدمی در راه دفاع از مظلومین و یکتاپرستان عالم خاصّه شیعیان مظلوم بردارد.

خانواده عزیز و مهربانم ، تمامی عاشقان مکتب اهل بیت ، هم سن و سالان ، همکاران خوبم و دوستان عزیزم را به خواندن زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام سفارش میکنم و لحظه ای از آن غافل نباشید.

  شهید محمد امین کریمیان  

شهید محمد امین کریمیان متولد شهریور 1373 در شهر بابلسر استان مازندران بود، او طلبه جوان ایرانی بود که توانست با زحمت فراوان همراه با رزمندگان فاطمیون خود را به جبهه دفاع از حریم اسلام در سوریه برساند. نهایتا در 27 خرداد 1395 یعنی وقتی 22 سال سن داشت در حلب سوریه به شهادت رسید. پیکر مطهر این روحانی جوان بعد از 6 سال تفحص شد.

وصیتنامه شهید:

اینجانب «محمد امین کریمیان بهنمیری» چون قصد عزیمت به سوریه جهت جهاد علیه دشمنان اهل‌بیت (ع) را دارم و احتمال کشته شدن در راه دفاع از حریم آل‌الله وجود دارد، چند خطی به‌ عنوان وصیت می‌نویسم.

اولاً به همه مردم شریف و شهیدپرور ایران عرض می‌کنم؛ افتخار می‌کنم که در خدمت برادران فاطمیون هستم. مردم شریفی که برای رضای خدا جان خود را کف دست گرفتند و از حرم بی‌بی زینب (س) دفاع می‌کنند و اگر برای خانواده‌ام مشقت نداشت به خانواده‌ام می‌گفتم مرا در مزار شهدای فاطمیون دفن کنند.

ثانیاً خدمت مردم شریف ایران عرض می‌کنم آتش‌افروز فتنه و اعوان ‌و انصارش خائن به انقلاب هستند و اگر کسی ذره‌ای ارادت به این شخص‌ها را دارد زیر تابوت مرا نگیرد. در ادامه به تمام برادران عرض می‌کنم حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای (حفظه الله علیه) ولی امر تمام مسلمین جهان است. اگر کسی می‌خواهد بداند تابع و مرید شهدا است باید مطیع این سید بزرگوار باشد. 

سخنی با پدر و مادرم؛

من زندگی با شما را دوست دارم اما زندگی در کنار حسین (ع) تمام آرزوی من است، من دیدار روی شما را دوست می‌دارم، اما دیدن روی حسین (ع) تمام هستی من است. اگر فرزند خوبی برای شما نبوده‌ام به خاطر شهدا از من بگذرید، در سوگ من از خدا شکایت نکنید، چراکه آرزوی هر کسی شهادت در راه خدا و حسین فاطمه (ع) است و من هم جز جان ناقابلم چیزی برای حسین فاطمه (ع) نداشته‌ام.

پدر و مادر عزیزم! زندگی برایم سخت شده بود وقتی می‌دیدم از شهدا فقط اسم‌شان به‌جامانده و آرمان‌های شهدا تقریباً مرده بود. دنیا بدون شهدا و لگد کردن خون شهدا از مردن برای من سخت‌تر بود وقتی برادر به برادر رحم نمی‌کند، حجاب‌ها به بهانه آزادی رعایت نمی‌شود، شکم‌ها از حرام پر می‌شود و همه و همه، مهدی(عج) فاطمه را تنها گذاشته‌اند دیگر نمی‌توانم دنیا را تحمل‌ کنم.

پدر و مادر عزیزم! کمک به خانواده شهدا را ادامه دهید و لحظه‌ای کوتاهی نکنید و تا می‌توانید دل آنها را شاد کنید که اگر چیزی آن دنیا به کمک‌تان بیاید همین کار است.

سخنی با برادرم؛

بعد از من قطعاً تنهایی را احساس خواهی کرد، یاد خدا را در همه احوال فراموش نکن و آرزو نکن زودتر به سالار شهیدان ملحق شوی. وصیت من به تو؛ نماز اول وقت، احترام به پدر و مادرمان و پیروی از ولایت‌ فقیه است. بعد از من این وظیفه توست که هر سال اربعین به کربلا بروی. کوچک‌ترین هدف من که مبارزه با افکار غربی و سکولاری در جامعه بود را ادامه دهید.

سخنی با خواهرم فاطمه زهرا؛

خواهر عزیزم! در تمام زندگی‌ام از صمیم قلب دوستت داشتم. تو راه خوبی را در پیش‌گرفته‌ای راه شهدا را فراموش نکن. وظیفه تو این است کوچک‌ترین هدف من که مبارزه با افکار غربی و سکولاری در جامعه بود را ادامه دهی و تا آخرین قطره خونت را دریغ نکن.

سخنی با خواهرم زینب؛

می‌دانم الآن متوجه الفاظ من نمی‌شوی اما در صحرای محشر از سر تقصیرات خانواده ما بگذر. تو نعمت خانواده ما بودی و هستی. وصیت من به تو احترام به والدین، حجاب و نماز اول وقت است.

سخنی با خواهرم فاطمه؛

وصیت من به تو احترام به والدین، حجاب و نماز اول وقت است. راه شهیدتان را فراموش نکنید.

کلامی با خانواده عموی شهیدم حاج علی کریمیان؛

افتخار من در دنیا این بود که با شما بزرگواران آشنا شدم و آرزوی من خدمت به همه شهدا مخصوصاً شما بوده است. راه شهیدتان را فراموش نکنید و برای من زیارت عاشورا بخوانید که غوغا می‌کند.

سخنی پایان خطاب به خانواده و همه مردمی که به این وصیت‌نامه گوش می‌دهید. من از این دنیا با همه زیبایی‌اش می‌روم و همه آرزوهایم را رها می‌کنم اما به ولایت و حقانیت علی ابن ابی‌طالب و خداوندی خدا یقه‌تان را می‌گیرم اگر امام خامنه‌ای را تنها بگذارید.

اگر از سرهای ما کوه درست کنند هرگز نخواهیم گذاشت روزی نسل‌های بعدی در کتاب تاریخشان بخوانند امام خامنه‌ای مثل جدش حسین(ع) تنها ماند. سلام مرا به حضرت آقا برسانید و بگویید اگر دوباره زنده شوم از تکه‌تکه شدن در راه ایشان ابایی ندارم.

وصیت آخرم مرا در قبر عموی شهیدم دفن کنید. و در آخر زحمت را کم می‌کنم و از همه شما پوزش و حلالیت می‌طلبم.

آمریکا اگر «لا اله الا الله» بگوید ما باور نمی‌کنیم. امام خمینی(ره)

العبد الحقیرمحمد امین کریمیان

سردار شهید عبدالله اسکندری

سردار شهید عبدالله اسکندری در سال 1337 در قصرالدشت شیراز به دنیا آمد و سال 1358 وارد سپاه شد. این شهید در تمام هشت سال دفاع مقدس در جبهه حضور داشت. نخستین حضور وی در جبهه سوسنگرد و از یاران و همرزمان سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان بود.

در عملیات خیبر فرمانده سپاه لار بود. در عملیات بدر جانشین فرمانده گردان، در والفجر 8 جانشین رئیس ستاد تیپ الهادی بود و در عملیات‌های کربلای 1، 3، 4، 5 و 8 رئیس ستاد تیپ الهادی بود. شهید اسکندری در عملیات والفجر 10 جانشین تیپ مهندسی و در عملیات بیت‌المقدس4 فرماندهی تیپ مهندسی را بر عهده داشت.

از دیگر مسئولیت‌های وی فرماندهی مهندسی رزمی 46 امام هادی(ع)، فرماندهی تیپ 46 امام هادی(ع)، فرماندهی مهندسی رزمی قرارگاه مدینه منوره، فرماندهی مهندسی تیپ 42 قدر و فرماندهی مهندسی رزمی جبهه مقاومت بود. او در عرصه‌های سازندگی هم فعالیت داشت که در احداث سد کرخه احداث جاده نیریز در استان فارس، طرح توسعه نیشکر، اجرای طرح‌های سد و بسیاری دیگر از فعالیت‌های جهادی سهم ویژه‌ای داشت. شهید اسکندری در نهادهای مختلف از جمله بنیاد شهید به عنوان مدیرکل بنیاد شهید و امورایثارگران استان فارس خدمت کرد. 

پس از بازنشستگی در دفاع از حرم اهل بیت به سوریه رفت و در دفاع از حرم حضرت زینب کبری (س) در اولین روزهای خرداد در حلب 1393به شهادت رسید. بنا به روایت‌های منتشر شده پیکر ایشان به دست گروه اجناد الشام افتاد و سر وی توسط یکی از فرماندهان این گروه تروریستی تکفیری از تن جدا شد. از سردار اسکندری به عنوان نخستین مدافع حرمی یاد می‌کنند، که به مانند مولایش حضرت سیدالشهدا(ع) سر از بدنش جدا شده است. پیکر مطهر این سردار رشید بعد از 8سال به کشور بازگشت.

شهید رحیم کابلی

شهید رحیم کابلی فرزند حیدرعلی از شهدای مدافع حرم استان مازندران، متولد سال 1342 در شهرستان بهشهر است. او از پاسداران لشکر 25 کربلا بود که در سال 1395، در خانطومان سوریه آسمانی شد. او آخرین شهید از مجموع 13 شهید مازندرانی حماسه خونین خان طومان در 17 اردیبهشت ماه 1395 بود که همنان پیکرش مفقودالاثر بود و حالا پیکر این شهید والامقام هم بعد از 6 سال از شهادتش پیدا شده است.

شهید رحیم کابلی و شهید «محمد بلباسی»، با هم رفاقت نزدیک داشتند. هر دو در اردوی راهیان نور در مناطق عملیاتی جنوب، خادم‌الشهدا بودند. البته شهید کابلی از آنجاکه از رزمندگان دفاع مقدس بود، در اردوی راهیان نور، کار روایتگری هم انجام می‌داد. آقا رحیم، با اینکه بازنشسته شده بود اما داوطلبانه خودش را برای دفاع از حرم به سوریه رساند و با اینکه پیشکسوت مدافعان حرم محسوب می‌شد و فرمانده محور بود، اما ارتباط خیلی خوبی با نیروهای جوان مدافع حرم برقرار کرده‌بود.

وصیت شهید:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

خدمت برادران و خواهران خوب و با ایمانی‌ام سلام‌ علیکم

چند وقتی بود که می‌خواستم مطالبی را برایتان بنویسم که نشده بود، الان که این فرصت در حرم باصفای امام مهربانی‌ها حضرت علی‌ ابن موسی الرضا علیه‌السلام فراهم شده چند خواهش و تمنا از شما دارم.

اولاً همه شما را سفارش می‌کنم در گفتار و عمل پشتیبان ولایت فقیه باشید. دوست را شناخته و با او هماهنگ باشید و همراه. مراد از دوست کسانی هستند که به معنای واقعی با تفکرات امام و شهدا ولایت همراهند.

دشمن را شناخته و از آنها بیزاری بجوئید در گفتار و رفتار، دشمن با شیطان بزرگ آمریکاست و طرفداران آمریکا. شب‌های جمعه مرا هم به یاد بیاورید و در حق بنده دعا کنید. تمامی کوتاهی‌ها و بی‌ادبی‌هایم را ببخشید.

در مراسم اهل البیت جشن میلاد و شهادت، از امام زمان (عج) غافل نشوید.امام را دعا کنید و شهدا را نیز همچنین. لحظه‌ای از ولایت غافل نباشید و در همه احول آقا را دعا کنید. نماز شب اول قبرم را بخوانید. بر سر مزارم حاضر شوید و دعام کنید. اگر برایتان مقدور است مراسم محرم (سه شب اول محرم) و مراسم شب 28 صفر منزل ما را فراموش نشود. مخلص تمام پاسداران و بسیجیان ولایی و هیأتی‌های ولایی هستم.

محضر همه آنها عرض ادب و سلام و احترام دارم به ویژه اعضای هیأت بیت‌النورـ حضرت رقیه (س) ـ منتظران مهدی ـ خاتم الانبیاء (ص) ـ محبان رضا علیه‌السلام و بسیاری از هیأت‌های دیگر. در صورت رضایت هر بزرگواری که می‌تواند برایم یک روز روزه و 17 رکعت نماز (یک روز کامل) به جا آورد ممنون می‌شوم.

محل دفن بنده برابر نظر همسر محترمه‌ام. روی قبرم بنویسید فدایی ولایت، نوکر حرم. نمازم را امام جمعه محترم بهشهر حجت‌الاسلام و المسلمین حاج آقا جباری بخوانند.

خدایا خدایا تو را به جان مهدی، خامنه‌ای امام مرجع عالی مقام به لطف خود نگهدار.

سلام و درود بر امام راحل و جمیع شهیدای گلگون کفن و تمامی پاسداران و بسیجیان و رهروان مخلص ولایت.

التماس دعا

9 آذر 94 ـ 18 صفر 1437

مشهدالرضا علیه‌السلام

دست نوشته شهید مهران کابلی را که قول داده مرا شفاعت کند و مقداری تربت حرم سیدالشهداء علیه‌السلام را در قبرم بگذارید.

شهید مصطفی تاش موسی

شهید مصطفی تاش موسی ، اولین شهید مدافع حرم شهرستان رامسر است که در یک خانواده مذهبی در روستای لتر از توابع روستای گالش محله رامسر دیده به جهان گشود. او در یک خانواده پر جمعیت که با خود 5 برادر و 3 خواهر بودند به دنیا آمد که فرزند ارشد خانواده بود. خانواده به کسب و کار کشاورزی و دامداری مشغول بوده و آقا مصطفی در این کار کمک خرج پدر بود. از این شهید بزرگوار دو فرزند به یادگار مانده است.

او دوران تحصیلات خود را در چند کیلومتری محل سکونت خود در روستای دیگری به نام گانکسر و تحصیلات راهنمایی خود را در روستای دیگری به نام لیماک گذراند.

هنوز به سن تکلیف نرسیده بودند که در دفاع مقدس و به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت. مجموعا به صورت تقریبی 45 تا 50 ماه در جبهه حضور داشتند. او در اسفند ماه سال 1365  در منطقه عملیاتی کردستان و در عملیات کربلای 10 در بانه در اثر ترکش نارنجک از ناحیه دست چپ و پای چپ مجروح و به درجه جانبازی نائل شد. 

بعد از ناامنی در سوریه برای دفاع از حریم اهل بیت توانست بهمن ماه 1394 راهی سوریه شود. و سحرگاه 24 بهمن 1394 نیز در حلب به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید بعد از 7 سال تفحص شد.

وصیتنامه شهید:

به نام خداوند مهربان

خداوند بخشنده، خداوند رحیم

که این بار هم مرا ببخشید و رحم کرد و نگذاشت جا بمانم فقط خودش می داند چه بر من گذشت. و اما سالها گذشت و بار دیگر بستری فراهم شد بنام مدافعان حرم، امیدوارم لیاقت مدافع حرم را داشته باشم و به لطف خانم حضرت زینب(س) و خانم حضرت رقیه(س) محبتشان شامل حال این بنده سر پا تقصیر شده باشد و مرا جزء سربازان خودش و حریمش قرار داده باشد و تنها چیزی که برایم مانده بود یعنی جانم را قبول کند و شفاعتم کند.

خداوند را شاکرم و خوشحالم که مرگم را اینگونه رقم زد و تنها خواسته من این بود و از خانواده ام می خواهم که نگران و ناراحت نباشند زیرا می دانم که اینگونه برایم بهتر است و خوشحال ترم، آنچه که در این دنیا نتوانستم برایتان انجام دهم در آن دنیا جبران میکنم و از همسرم که همیشه مرا تحمل نمود و سنگ صبورم بود تشکر کنم و میخواهم مرا ببخشد و حلالم کند و از تنها دارایی های زندگی من، پسر و دختر عزیز و بهتر از جانم حمایت کند. دوست تان دارم و مرا حلال کنید، به خواسته ام احترام بگذارید که من اینگونه دوست داشتم و برایتان بهترین ها را آرزو می کنم.

و اما از دوستان و اقوام و آنهایی که کم و بیش مرا می شناسند از آنها هم می خواهم مرا ببخشند و حلالم کنند، من از مرگم راضی ام و خوشحالم، پس جای ناراحتی دعایم کنید که سرباز واقعی امام زمان(عج) باشم. و همه شما را به خدای بزرگ می سپارم و از همه عاجزانه می خواهم دعایم کنید. بعضی از آدم ها خوب زندگی می کنند ولی خوب نمی میرند، امیدوارم خوب بمیرم.

در طی سال ها زندگی بهترین دوران را در سپاه داشتم و بهترین دوستان را در سپاه انتخاب کردم و بهترین آدم ها در روی زمین پاسداران می باشند و امیدوارم به جمع شهدای پاسداران قرار بگیرم و افتخار می کنم که سربازی کوچک برای حرمین خانم حضرت زینب(س) و خانم حضرت رقیه(س) اگر قبول کنند باشم و از هیچ کسی دلخوری ندارم.

اما آنچه همیشه باعث رنج من می شد اینکه ای مسئولین، قدر مردم ایران زمین را بدانید که هر چه دارید و هستید از همین مردم می باشد و توصیه دوم اینکه رهبر پیر فرزانه را تنها نگذارید که این روزها می دانم که چه به او می گذرد و از خانواده ام می خواهم که هیچ وقت زمان خدایی ناکرده حرفی به زبان نیاورند تا من یا کسی دلخور و رنجیده شود. قدر و منزلت خود را مثل همیشه بدانید که خداوند رحیم و بخشنده است.

من سواد چندانی ندارم، آنچه را که نوشتم لحظات قبل از عملیات بوده و حس خوبی داشتم و آنچه که در دلم گفت من نوشتم، بار دیگر عرض می کنم هر کسی بر مزارم آمده، جای آه و ناراحتی دعایم کند و اگر خانواده ام راضی و دوستان جایز می دانند در صورت امکان مرا زیر پای مادرم بخاک بسپارید. همه شما را به خدای بزرگ می سپارم و آرزو می کنم همیشه سلامت و خوشنود کنار خانواده باشید و سربلند.

مصطفی تاش موسی/ شب 22 بهمن ماه 94

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط