سالاری: نباید هنرمند را به نام عدالت فرهنگی آسانسوری بالا ببریم


معاون هنری وزارت ارشاد می‌گوید هدف عدالت فرهنگی و حمایت از هنرمندان در مناطق کم‌برخوردار است البته به این معنی نیست که به نام این عدالت هنرمند را به اصطلاح آسانسوری بالا ببریم، بلکه باید مسیر رشد را برای آنها مهیا کنیم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ،  پس از پایان همه‌گیری کرونا و بهبود شرایط زیر سایه رفع محدودیت‌های تعیین شده برای جلوگیری از شیوع بیشتر بیماری، در بخش هنری کشورمان شاهد فراز و فرودهای متعددی بودیم که بعضاً با حاشیه‌هایی هم همراه شد.

در این دوره معاونت فرهنگی وزارت ارشاد به عنوان متولی اصلی مدیریت شرایط شاید دوران سختی را تجربه کرد و بعد حوادث نیمه دوم سال گذشته نیز این شرایط رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفت و شاید بتوان گفت یکی از چالش‌های اصلی در این معاونت موضوع تعطیلی کنسرت‌ها در همین دوره بود که بالاخره با همت هنرمندان و تلاش‌های دفتر موسیقی این شرایط نیز مدیریت شد.

به‌هرحال نباید فراموش کرد که درپی حوادث چندماه گذشته بر کسی پوشیده نیست که فضای هنری کشور در حال حاضر دوران مهمی را سپری می‌کند. دورانی که باید از تنش‌ها پرهیز کرد و به سمت یکپارچگی رفت. از سوی دیگر در این دوران باید بیش از هر زمان دیگری از هنرهای اصیل و متعالی حمایت کرد؛ حمایتی که تا کنون یا انجام نشده یا اگر هم انجام شده، به گونه‌ای نبوده که بتواند موجب رونق این رویدادها در عرصه هنری کشور شود.

از این رو و برای بررسی اوضاع هنری کشور و برنامه‌هایی که معاونت هنری برای پیشبرد این عرصه دارد، با محمود سالاری معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به گفت‌وگو نشستیم. حاصل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

عدالت فرهنگی مهم‌ترین رویکرد ما در معاون هنری دولت است

* از زمانی که مدیریت معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به عهده گرفتید، تفاوت رویکرد این دوره با گذشته چیست ؟

من از آذر 1400 به عنوان معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌انتخاب شده‌ام، بنابراین یک سال و 6 ماه است که مسئولیت دارم. دو-سه رویکرد اصلی داشتیم که سعی کردیم این محورها را در کلیت امور معاونت و اداره‌ کل‌های آن جاری کنیم.

اولین و مهم‌ترین آن این است که عدالت فرهنگی را به عنوان محور اصلی در حوزه فرهنگ و هنر اجرا کنیم و به آن دامن بزنیم. اما قبل از آن و برای توضیح بهتر، باید  مقدمه‌ای را بگویم.

 در کشور ما هنر مانند یک لایه‌ای از جامعه شده است که در دیدگاه عمومی مردم چند ویژگی دارد. اولین آن این است که هنر مرفه است. انگار هنرمند و هنرپروران رفاه‌زدگانند و برخوردار از رفاه نسبی هستند. اما این رویکرد عام نیست و برای همه هنرمندان و همه انواع هنر نیست. البته امکانات و هزینه آموزش هنری باعث می‌شود که عملاً همین اتفاق بیافتد و خانواده‌هایی که از نظر رفاهی و امکانات برخورداند، می‌توانند فرزندان خود را در حوزه‌های هنر فعال کنند یا از امکانات آموزشی هنر برخودار شوند.

با توجه به این موضوع و برای اینکه آموزش هنر برای همه فراهم شود، اولین گامی‌که برداشتیم این بود که آموزش هنر را در مناطقی فراهم کنیم که علاقمندان آن امکان آموزشگاه رفتن و برخوردار بودن از امکانات آموزشی را ندارند. از این رو و با اقداماتی که انجام دادیم امروز بیش از 60 هزار نفر هنرجوی در حال آموزش و آموزش‌دیده در هنر داریم که در مناطق مختلف کشور از کم‌برخوردار تا عادی داریم.

اینجا باید به این نکته اشاره کنم که امکان دارد برخی به این آمارها خدشه وارد کنند، اما تمامی ‌این افراد نام و کد ملی‌شان در سامانه ثبت شده است و افرادی که در این‌باره سوال دارند می‌توانند از این طریق پرس‌وجو کنند که آیا این افراد به دوره‌ها و آموزشگاه‌ها رفته‌اند یا خیر. با هرکدام از آنان تماس بگیرند و در این باره کسب اطلاعات کنند. تمامی‌این افراد در رشته‌های گوناگون هنری  شرکت کرده اند.

اولین گامی‌ که برداشتیم این بود که آموزش هنر را در مناطقی فراهم کنیم که علاقمندان آن امکان آموزشگاه رفتن و برخوردار بودن از امکانات آموزشی را ندارند. از این رو و با اقداماتی که انجام دادیم امروز بیش از 60 هزار نفر هنرجوی در حال آموزش و آموزش‌دیده در مناطق مختلف کشور از کم‌برخوردار تا عادی داریم.

 

 

نکته دیگر اینکه به این دلیل که کشور ما در مناطق مختلف استعدادها و امکانات مختلف دارد، بنابراین تا جایی که می‌شد به این موضوع توجه کردیم که امکانات و استعدادها بر اساس منطقه و بومی‌ بودن آنها لحاظ شود و به عنوان مثال فردی که دوست دارد موسیقی یاد بگیرد، موسیقی و سازی را آموزش ببیند که برای آن منطقه است تا هنرجوی موسیقی بومی‌همان منطقه و ناحیه شود.

رقیب بخش خصوصی نیستیم

چقدر از این هنرجوها و آموزشگاه‌ها خارج از تهران و کلان‌شهرها هستند؟

اصلا کلیه این اقدامات در مناطقی است که امکان آموزش مناسب وجود ندارد. مثلا اگر جایی آموزشگاه‌های هنری دارد، آنجا ورود نکردیم چون نمی‌خواستیم رقیب بخش خصوصی باشیم؛ جایی ورود کردیم که این امکانات وجود ندارد یا به خاطر هزینه‌ها امکان ورود هنرجو نبوده است. اینجا برخی از دوستان ما را نقد کرده‌اند که در مواردی که در آموزش ورود کرده‌ایم، خواستیم رقیب باشیم. به نظرم اطلاعات این دوستان بعضاً کم است. ما اتفاقاً سعی کردیم تا از ظرفیت مناطق استفاده کنیم تا اگر آموزشگاه هنری وجود دارد از ظرفیت همان آموزشگاه استفاده کنیم و با مدیر آنجا صحبت کردیم که شما هنرجو را آموزش بده، هزینه‌اش را ما پرداخت می‌کنیم. نه اینکه یک مغازه کنار آن باز کنیم تا آنجا را از کسب و کار بیاندازیم. این موضوع را منتقدین کم دیده‌اند و به جای آن به اشتباه گفته‌اند ما رقیب درست کرده‌ایم. ما دقیقاً از امکانات منطقه استفاده می‌کنیم و هزینه آن را پرداخت می‌کنیم.

شهرهای خلاق را با هنر شاخصش معرفی می‌کنیم

آیا در سال‌ها و دوره‌های قبل این رویکرد وجود داشته است؟

من ندیدم انجام شده باشد و فکر نمی‌کنم سابقه داشته باشد. این اتفاق در این دولت و در راستای سیاست عدالت فرهنگی انجام شده است. اما محور دیگری که در اقدامات این دولت در حوزه معاونت هنری بوده است، مردمی‌ کردن فعالیت‌های فرهنگی است. پروژه‌ای در حوزه معاونت هنری به عنوان شهرهای خلاق بوده که برای دوره‌های گذشته است؛ ما در این دوره این پروژه را فعال کردیم و به آن بودجه اختصاص دادیم تا هر شهر را نسبت به مزیت نسبی که دارد به عنوان «شهر خلاق» مطرح کنیم. مثلاً یک شهر به عنوان موسیقی نواحی بیشتر مطرح است و آن را به عنوان شهر موسیقی می‌شناسند. شهر دیگری هست که در قالیبافی مطرح است و یا شهر دیگری است که صنایع تجسمی‌ خاصی دارد که به آن مشهور است. این شهرها را به عنوان هنرشهرهای خلاق شناختیم تا تمرکز زدایی از پایتخت بشود و به ظرفیت اقوام و مناطق بومی توجه شود.

بیشتر بخوانید

 

 

 

این کار از جمله کارهایی است که شاید از آن شاخصه‌های ویترینی بیرون نیاید اما زیرساخت‌های حوزه فرهنگ و هنر است که باید مورد توجه قرار می‌گرفت و مورد غفلت واقع شده بود. امکان دارد که کسی بگوید ما یک جشنواره برگزار کردیم و در آن این اقدامات را انجام دادیم. این کارهای جشنواره ای و ویترینی نیست کارهای زیرساختی است.

اعضای شوراهای هنری ما مستقل عمل می‌کنند

اتفاقاً سوالی در این باره دارم، اینکه به نظر می‌رسد که برخی از امور و اتفاقات معاونت هنری دیده نمی‌شود که نظرتان این است که اهتمام شما بر امور زیرساختی است که شاید چندان ویترینی نباشد. اما به نظرم بهتر آن است که این امور رسانه‌ای شود تا مردم هم از این امور باخبر باشند. حالا آیا در نهایت نتایج این اقدامات اعلام خواهد شد؟

حتماً این اتفاق خواهد افتاد. انجام امور زیرساختی به طور مشخص در حوزه‌های هنری مانند هوای تنفس یا آب جاری می‌ماند که مردم امکان دارد اتفاق ویژه‌ای را نبینند، اما زمانی که نباشد یک‌باره خلأ بزرگی احساس می‌شود. برای همین است که می‌گویم که این اتفاقات، رخدادهای زیرساختی حوزه هنر است.

یا نقشی که دولت باید در حوزه فرهنگ و هنر برای شکاندن انحصارها یا مفاسد و رانت‌هایی که وجود دارد ایفا کند. معاونت هنری با بروز کردن سامانه‌های مرتبط یا کم کردن نقش افردای که امضای طلایی دارند در شوراها و تشکیل شوراها به صورت تخصصی و به دور از منافع شخصی، تا از افرادی که وابستگان و دوستان خود را می‌خواهند مطرح کنند جلوگیری کرد؛ تلاش کردیم تا این رانت‌ها در درون معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل نشود.

به نظرم تا اندازه قبل قبولی کار درست انجام شده است اما اینکه بگویم صفر شده است خیر. تلاش کردیم تا شورای شعر ما از افرادی باشد که اینها وابستگی صنفی و حزبی و منافع نداشته باشند، چه مالی و چه فردی و معنوی. یا تلاش کردیم تا شورای آموزش هنر ما که معمولاً برای گرفتن کارت آموزش هنر یا صلاحیت تدریس به آن مراجعه می‌کنند، شورایی باشد که هم پختگی و سواد لازم را داشته باشد و هم ایکه منافع جمعی را بر فردی ترجیح بدهد.

قرار نیست به اسم «عدالت» فضای کار تهیه‌کننده قوی موسیقی را بگیریم و به ضعیف بدهیم

آیا این قبیل اقدامات ضد رانتی می‌تواند در حوزه‌های خصوصی هم وارد شود؟ در این سال‌ها مافیاهای موسیقی باعث شدند که استعدادها و جوان‌های زیادی نتوانند به این حوزه ورود کنند همینطور در بخش‌های دگیری مانند تئاتر. این یکی از مطالبات جدی از یک مدیر انقلابی در عرصه هنر است!

بگذاریم این بحث را از مسیر منطقی دنبال کنیم؛ ما نباید مانع رقابت در بخش‌های خصوصی شویم، طبیعی است که تهیه کننده‌ای که توانمندتر است باید بهتر هم کار کند. این یک رقابت میان تهیه‌کنندگان است. ما نباید برای یک نفر رانت و برای دیگری مانع ایجاد کنیم. برای یک نفر در را نیمه باز کنیم و برای یک نفر کامل. ما باید شرایط را برای رقابت به طور مساوی ایجاد کنیم.

بیشتر بخوانید

 

 

اما مثلا تهیه‌کننده‌ای می‌خواهد در هتل مجلل اجرا داشته باشد، ممکن است تهیه‌کننده‌ای امکان اجاره آن هتل را نداشته باشد. من نمی‌توانم آنجا ورود کنم. یک تهیه‌کننده‌ای می‌گوید که من توانش را دارم و می‌خواهم کارم را کنم. برای همین باید بگویم که ما نباید تفاوت‌ها را به تساوی تبدیل کنیم؛ در این صورت توانمندی‌های فردی و انگیزه‌ها به طور کامل از بین می‌رود.

خب در این صورت شما چه کمکی به آن هنرمند و گروه مهجور، می‌توانید کنید؟

ما باید برای همه یکسان رفتار کنیم. در برخورد و ارائه مجوز با آن فردی که تازه کار است و کسی که سال‌ها است کار می‌کند باید با هر دو یکسان باشیم؛ این کار ما است. اما اینکه این تفاوت‌ها را نادیده بگیریم باید بگویم که تساوی به معنای عدالت نیست. اینکه من توان یک نفر را کاهش بدهم یا توان یک نفر را افزایش بدهم این درست نیست و اسمش را نمی‌توان عدالت گذاشت. فرد یا گروه تازه کار هم به مرور باید رشد کند. این رقابت باید طبیعی و سلامت باشد و ما به عنوان دولت وظیفه داریم بستر را آماده کنیم.

من نباید کنار یک نفر به خاطر اینکه ضعیف تر است بروم بایستم. این به نظرم منطقی نیست. خواننده‌های ما باید پله به پله بالا بروند تا مردم او را به عنوان یک خواننده حرفه‌ای بشناسند و بلیت کنسرت‌شان را بخرند. دقیقا اینجا یک خطایی توسط ما و همکارانمان رخ داد. یک نفر را آسانسوری آوردیم و در تالار وحدت گذاشتیم. من از اول هم مخالف این کار بودم هنوز هم مخالفم. باید پله پله بیاید بالا و برسد به جایی که لازم است تا همه چیز در روال طبیعی خودش باشد تا بتواند در عرصه اقتصاد هنر باشد.

کار ما به عنوان دولت تسهیل‌گری و تنظیم‌گری قوانین است نه امتیازدهی بی‌مبنا

اما مافیای موسیقی واقعاً مانع بزرگی بر سر راه هنرمندان جوان و تازه کار و همینطور مهجور کشور است، برای اجرای سیاست‌های شما این موضوع چالش نیست؟

بله؛ ما باید موانع را برطرف کنیم. اما آسانسور نمی‌توانیم به کسی بدهیم و کسی را هم موفق نمی‌کند. ما کسی که هیچ اجرایی در تالاری نداشته است را در تالار وحدت اجرا دادیم. اگر آن خواننده محترم می‌خواست اجرا داشته باشد باید به عنوان مثال از یک فرهنگسرا کار خود را شروع کند. اما دوستان کار خودشان را انجام دادند و من هم به آنان انتقاد دارم. اینجا هم این نکته را توضیح بدهم که تالار وحدت و بنیاد رودکی ارتباط با معاونت هنری ندارد و سازوکار مستقل دارند. تجربه نشان داده است اینگونه آسانسوری بالا آوردن کسی را ماندگار نکرده است. کسانی در هنر می‌مانند که در روندی طبیعی و درست در رقابت سالم بالا بیایند و تهیه کننده‌ای برای آنها تبلیغات کند. برای همین با یکسان سازی قد و قواره همه موافق نیستم؛ بالاخره رقابت است. دولت باید کاری که می‌کند تسهیل گری و تنظیم گری باشد.

این نکته را از حوزه سینما مثال می‌زنم تا نکته مد نظرم را بهتر برای شما بیان کنم. فیلم‌ها طبق قانون مانند کنسرت‌ها جواز می‌گیرند و در سینما نمایش داده می‌شوند. اما می‌بینیم که سانس فیلم کودکی ‌را 11 صبح می‌دهند که مشخصاً خیلی کم افراد به سینما می‌روند چه برسد به خانواده همراه با کودک. برای همین دیگر فیلم کودک و نوجوان فروش بسیار پایینی می‌کند. منظور اینکه شاید در حوزه‌های مرتبط با کار شما بتوان به فریاد مظلومینی اینچنین بشود رسید.

بیشتر بخوانید

 

 

حتما باید برسیم، به داد مظلوم رسیدن چیزی دیگری است. باید به داد مظلوم برسیم و نقش تنظیم گری را جدی ایفا کنیم. این نقش فرق دارد با اینکه من راه کسی را ببندم تا راه دیگری باز شود. تئاتر شهر باید طبق روال و روند سالن و سانس خودش را عادلانه و درست به هنرمندان بدهند نه اینکه یک نفر 3 سال اجرا کند و دیگری 5 سال پشت در بماند. این اشتباه است. اما اینکه آدمی ‌را که مراتب رسیدن را طی نکرده و دستش را بگیرم با جرثقیل بیاورم بالا بگذارم اشتباه است و خواهیم دید که تا مدتی بیشتر دوام نمی‌آورد.

پس همه حرفم این است که عدالت فرهنگی را دنبال کنیم که در این میان اولین موضوع اقتصاد هنر است که برخی بهره‌مندند و برخورداند که باید کاری کنیم که تاثیرش و ضریب نفوذش کم شود تا اگر کسی می‌خواهد حراج برگزار کند از مجوزها و امکانات برخوردار شود نه اینکه راه را برای برخی ببنیدم و برای برخی باز کنیم. پس این اصل است.

با صدای بلند می‌گویم به کار نامناسب با ارزش‌های فرهنگی و دینی‌ جواز نمی‌دهم

برخی می‌گویند که شما و همکاران‌تان به کارها و افرادی جواز می‌دهید که مطابق با نگاه مشابه شما کار کنند و افرادی که موارد نظارتی و محتوایی را رعایت نکنند، نمی‌توانند کار کنند. آیا خود شما هم به این واقفید؟

اول اینکه هیچ ابایی از این ندارم که بگویم که چنین کاری را انجام می‌دهیم. لاپوشانی نمی‌کنم قطعا وقتی شعری می‌آید که یکی از آنان هوس است و دیگری عشق واقعی، در قبال اینها، اینکه بگویم هم این خوب است و هم دیگری خیر اینگونه نیست. حتماً باید به سمت عشق واقعی بروم. بین آنکه جهان وطنی می‌خواند و دیگری که عرق و عشق وطنی را در نظر دارد مشخص است که میهن دوستی را انتخاب می‌کنم. من اصلا از این پزهای روشنفکری ندارم که همه کارها خوب است و همه دور هم هستیم و هرچه آمد جواز بگیرد؛ اصلاً و ابداً. نه دعب آن را دارم و نه انگیزه‌اش را. قطعاً وقتی اثری ایمان مردم را تقویت می‌کند باید مورد حمایت قرار بگیرد.

اگر گفته شود که با این کار دوقطبی سازی می‌کنید چطور؟

دولت کارش حمایت از آثاری است که با سیاست‌های کلان فرهنگی آن همسو باشد. بودجه مختصر دارد باید این بودجه به سمتی برود که به رشد و تکامل و تعالی جامعه کمک کند. حتما من بین این عشق زمینی و عشق خانواده دومی را انتخاب می‌کنم. این که تعارف بردار نیست. قطعا بین تربیت اخلاقی و اسلامی ‌و ملی و لیبرال باید پای اخلاق اسلامی‌ و معیار را انتخاب کنم و در این زمینه باید کارها و فعالیت‌ها را مورد بررسی و نقد قرار دهیم.

هنوز با آثار هنری ایده‌آل فاصله داریم/ کنسرت‌های ما خانواده محور نیست

بسیار خب، باتوجه به اینکه می‌گویید باید خودمان را نقد کنیم، در حال حاضر چقدر اشعار کارهایی که در کنسرت‌ها خوانده می‌شود را متناسب با اهداف خود می‌دانید؟

اینکه چقدر موفقیم بحث دوم است. ممکن است هنوز موفق نشده باشم همه این هدف را اجرا کنیم، اما رویکرد ما در تمام بخش‌های تجسمی، موسیقی و نمایشی این است. اینکه چقدر توفیق اجرا داریم جای بحث است و این سؤال درست است. هنوز کنسرت‌های ما خانواده محور نیست و عرق ملی را تقویت نمی‌کند و توانمندی‌های کشورمان را به رخ نمی‌کشد. اما قطعاً رویکرد ما این است و از اینکه با صدای بلند این را اعلام کنم نه سرافکنده‌ام و نه شرمسار و نه ادا در می‌آورم.

اگر فکر می‌کنید این توفیق حاصل نشده است آن را معلول چه عواملی می‌دانید؟

علل مختلفی دارد. ما دفعتاً نمی‌توانیم مسیری را که سال‌ها طی شده است را یکباره عوض کنیم. این مسیر تدریجی است. شیشه را هم که می‌خواهند شکل بدهند باید اول آن را با گرما نرم کنند و بعد شکل بدهند و گرنه می‌شکند. ما نمی‌توانیم، اما شورای شعر و موسیقی ما باید به آن توجه بیشتری کنند. این اولین کاری است که باید انجام بدهیم و دیگر اینکه تولید را به این سمت ببریم. بخشی از خواننده‌های ما عنادی با این موضوع که می‌گویم ندارند و هیچ مساله‌ای با اینکه درباره عرق ملی و تقویت خانواده و تعالی و رشد اخلاقی و معنوی بخوانند ندارند. با برخی از آنان گفتگو داشتم و گفته‌اند که مساله‌ای ندارم. اما تولید نمی‌شود؛ چراکه در همه این سال‌ها تولید نشده است و ضعیف شده است. این مفاهیم حقیقی‌اند و کسی با آنها مشکلی ندارد.

اما در جواب اینکه چرا تولید نشده است باید گفت برای اینکه به آنها عنایت نشده و البته شرایط دیگری مانند فضای مجازی و شرایط جامعه و... هدایت این جریان را به دست گرفته است. برای همین باید به این سمت برویم و در این مسیر در کنار اینکه مردم ما با نشاط می‌شوند و مردم سرگرمی ‌نیاز دارند باید به رشد معنوی فکر کنیم. مگر می‌شود شعری بگوییم که هیچ دستاورد معنوی نداشته باشد و این بشود اصلی‌ترین شعر ذهن بچه‌های ما، باید در این مورد تجدید نظر شود. یکی از کارهای که می‌خواهیم انجام دهیم قطعا همین است. برای همین در جواب به سوال شما می‌گویم که میان کارها فرق می‌گذاریم.

حالا که بحث به موضوع موسیقی و مسائل چالشی باز شد می‌خواهم نظر شما را درباره وضعیت کنونی حجاب به عنوان مدیر فرهنگی کشور بپرسم و اینکه کنسرت‌های زیادی به خاطر این دعواهای داخل سالن به تعطیلی کشیده می‌شود. آیا در این زمینه ورود کرده اید که بتوان برای حل این مشکل خصوصا در سالن‌های کنسرت اقدامی‌کرد؟

اولاً حجاب هم قانون رسمی‌کشور است و هم شرعی آن است.  موضوع حجاب امروز پشت مسائل سیاسی آمده است. بنابراین وقتی از لایه اخلاق و قانون رد می‌شود و به مسائل امنیتی ورود می‌کند، حتما باید نهادهای مرتبط به کمک بیایند. بنابراین من از هر نهادی که می‌تواند کمک کند استقبال می‌کنم که به کمک ما بیایند. این نکته اول، کما اینکه تا الان هم کمک کردند و به ما کمک می‌کنند، تشکر می‌کنم. هم در جشنواره و هم در شرایط فعلی. اما اینکه اگر کسی بگوید حجاب یک موضوع شخصی است خودش را گول می‌زند. افرادی هم که این کار را می‌کنند تجاهل می‌کنند و این ماجرا اصلا چیز عادی نیست. اما اینکه در کنسرت‌های مابیشتر است از جاهای دیگر به هیچ عنوان قبول ندارم. همین الان در بسیاری از امکان عمومی‌وضعیت خیلی بدتر از کنسرت‌ها است. اینکه زور برخی به تئاتر و کنسرت می‌رسد کم لطفی است و این مسأله اجتماعی همه کشور است و همه باید کمک کنند.

ما در ورودی کنسرت و داخل سالن مامور داریم، اما باز هم برخی به قواعد کم توجهی می‌کنند و به آنان تذکر داده می‌شود ولی دوباره تکرار می‌شود. ما امکانش را بیش از این نداریم نه اینکه نخواهیم. اینجا از آن مواردی است که خواستن توانستن نیست برعکس همه جا. سالن تاریک است و مراسم که شروع می‌شود این اتفاق می‌افتد. باز تاکید می‌کنم که سالن نورش کم است.

ادامه دارد...

/گفت‌وگو از محمدباقر صنیعی منش/

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط