چالش‌های برنامه‌سازی در تلویزیون| پیوند فرم و محتوا پاشنه آشیل برنامه‌های صداوسیما/ فقدان تخصص را نمی‌توان با سلبریتی پُر کرد + فیلم

امیرحسین خرمشاهی تهیه‌کننده و برنامه‌ساز قدیمی تلویزیون اعتقاد دارد: امروز در برخی از مسابقات تلویزیونی سیاهی لشکر می‌آورند، یعنی در واقع پول می‌دهند کسی بیاید و بنشیند؛ این‌ها واقعیت‌هایی است که باید بگوییم و بررسی کنیم.

خبرگزاری تسنیم  ـ مجتبی برزگر: تلویزیون به‌لحاظ جاذبه‌های خاص خود و حضور گسترده‌ای که در زندگی مخاطبان دارد، به‌تناسب محتوا و پیام‌هایی که منتشر می‌کند، می‌تواند ساختار شخصیتی، عقیدتی، رفتاری مخاطبان خود و در آخر بافت فرهنگی و اجتماعی جامعه را تحت تأثیر قرار دهد، چرا که سبک زندگی بیشتر افراد جامعه تحت‌الشعاع ظهور این رسانه قرار گرفته است،
این درحالی است که در سراسر دهکده جهانی تلویزیون با مفهوم سنتی خود یا همان جعبه جادوی خودمانی در چند سال اخیر به‌دلیل سرعت گرفتن روند پیشرفت فناوری‌های نوین، افزایش درگاه‌های انتشار (پلتفرم‌ها) و تغییر ذائقه نسل جدید، با کاهش مخاطب روبه‌روست و برنامه‌سازان در تلاش هستند با استفاده از سبک‌های مختلف دوباره مخاطبان خود را مقابل تلویزیون بنشانند.

از سوی دیگر در ایران بسیاری موضوع کم‌مخاطب شدن و از دست دادن مرجعیت رسانه ملّی را به همین واسطه مطرح می‌کنند، اما کماکان تلویزیون پرمخاطب‌ترین و در دسترس‌ترین بستر برای اطلاع‌رسانی در لایه عمومی جامعه به‌شمار می‌رود، اگر تولید محتوای مناسب داشته باشد.

در همین حال، اهداف فرهنگی کشور اقتضا می‌کند که برنامه‌های تلویزیونی جریان‌ساز و اثرگذار باشند تا بتوانند متناسب با اهداف کلی نظام و ارزش‌های انقلاب بر بافت فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی گروه وسیعی از مردم اثر بگذارند. صداوسیما با وجود ظرفیت‌های موجود، جایی است که می‌تواند با توجه به داشتن مخاطبان فراوان و انحصاری بودن پخش زنده، برندهای موفق زیادی را بسازد، چیزی که در سال‌های اخیر، جز موارد استثناء، کمتر در سیاست‌های تلویزیون دیده شده است.

منظور از «برنامه برند» برنامه‌ای است که یک شبکه با نامش شناخته می‌شود و مخاطبان وقت خود را برای تماشای آن تنظیم می‌کنند. لازمه برندسازی یک اتاق فکر قوی با ایده‌های جذاب و به‌روز است و در واقع باید سلسله‌کارهایی انجام شود که اغلب برنامه‌سازان و تهیه‌کنندگان به‌دلایلی چون لحاظ کردن سود مالی و یا تعجیل برای رساندن به پخش از این مجموعه کارها غفلت می‌کنند و لذا برندسازی اتفاق نمی‌افتد، البته برنامه‌هایی در دوره‌ای برند یک شبکه بوده‌اند اما با گذشت زمان، با وجود اینکه هنوز هم پخش‌شان ادامه دارد به‌دلیل پایین آمدن کیفیت و عدم نوآوری، این ویژگی را از دست داده‌اند.

 

 

در این میان موضوع سرگرمی از هر اتفاق دیگری حائز اهمیت است؛ تلویزیون به‌خاطر این جایگاه، شبکه‌ای اختصاصی به‌نام «نسیم» راه‌اندازی کرد، اما با این اوصاف، در دیگر شبکه‌ها هم به‌سمت مسابقه‌سازی و به‌ویژه استعدادیابی در شاخه‌های مختلف رفت. استفاده از خلاقیت و نوآوری بارها نشان داده می‌تواند آغازگر همان تحولی باشد که پیمان جبلی رئیس صداوسیما در آغاز راه مدیریت بر رسانه ملّی، آن را تحت دو کلیدواژه عدالت‌گستری و هویت‌محوری مطرح کرد.  

همان‌طور که برنامه «محفل» شبکه سه در ایام ماه رمضان روی آنتن آمد و استقبال‌ها نشان می‌دهد که چقدر مخاطب امروز پذیرای نوآوری و خلاقیت است. اما در میزگرد برنامه‌سازی و تهیه‌کنندگی در تلویزیون با فضل‌الله شریعت‌پناهی تهیه‌کننده و برنامه‌ساز که سال‌ها در گروه‌های مختلف تلویزیونی از جمله گروه اجتماعی شبکه سه و شبکه یک سیما مدیریت کرده و خیلی از برنامه‌های برند تلویزیون را با مدیریت و تهیه‌کنندگی او می‌شناسند همراه شدیم؛ او امروز مدیر تولیدات غیرنمایشی مرکز نوپای سیمرغ صداوسیماست.

امیرحسین خرمشاهی از قدیمی‌های عرصه تهیه‌کنندگی، «صبح بخیر ایران» و خیلی از برنامه‌های صبحگاهی و عصرگاهی را تولید کرده است. این روزها کمتر او را در تلویزیون می‌بینیم و به هنرجوهای مختلفی برنامه‌سازی را در دانشگاه تدریس می‌کند و به‌نوعی ساخت برنامه‌سازی درست را آموزش می‌دهد. در طرف دیگر میزگرد هم حسین فردرو از برنامه‌سازان قدیمی تلویزیون که «محله برو بیا»، «محله بهداشت»، «از کی بپرسم» و خیلی از مسابقات تلویزیونی را با او به یاد می‌آوریم، قرار دارد. 

آنها به سؤالات مختلفی پاسخ دادند که بخش اول این میزگرد را می‌بینید و می‌خوانید. 

* موافق باشید تمایل دارم گفت‌وگوی امروز ما با تمرکز بر جایگاه حاکمیتی صداوسیما فتح باب شود. یک گزاره مرسوم و مشهور درباره صدا و سیما مکرراً شنیده شده است؛ اینکه صداوسیما، دانشگاه است. در تمام این سال‌ها این انگاره یک شاخص مبنایی در محک عملکرد صداوسیما بوده و تلاش‌هایی در گذشته و اکنون در مسیر تحقق این رسالت انجام گرفته در عین حال ملاکی در قاموس یک انذار یا نهیب‌ برای ورود به برخی از ژانرها و سبک‌های تولید برنامه هم بوده است و مایه بیم یا حداقل تحفظ دست‌اندرکاران برای ورود به تولید سبک‌های متنوع برنامه‌سازی شده است و این مسأله به طور مشخص درباره «سرگرمی» همواره ملاحظاتی را پیش روی برنامه‌ساز و مدیر سازمان قرار ‌داده است. هرچند همان‌طور که مستحضرید و اطلاع دارید در کنار مؤلفه‌های آزادی، عدالت، برابری و رفاه، مسأله «شادکامی» همواره یکی از موضوعات مهم و در کانون توجه سازوکارهای حکمرانی در ساحت جهانی بوده است. جامعه ایرانی روزهای پرالتهاب و پرفشاری را لااقل از جهت تأمین معاش می‌گذراند و بدیهی است که بخش بزرگی از جامعه سرمایه درخور توجهی برای ارتقای رفاه و شادکامی خانوار در اختیار ندارد و چه بسا در برنامه خود جایگاه برجسته‌ای هم برای آن درنظر نمی‌گیرد. ناظر به همان رسالت دانشگاه بودن، صداوسیما به عنوان یک ابزار حاکمیتی چطور می‌تواند این دو را با هم جمع کند؟ آیا براساس همین احساس نیاز در جامعه، شاهد رونق گرفتن و تعدد برنامه‌هایی با محوریت سرگرمی در تلویزیون هستیم؟ شما چه اسلوب و اصولی را در جهت ارتقای مولفه‌های کارآمدی نظام حکمرانی همچون شادکامی، آزادی و برابری برای سازمان تعریف کرده‌اید؟

فضل‌الله شریعت‌پناهی: مأموریت اصلی رسانه و تلویزیون سرگرمی است؛ اصلاً دنیا به این اسم رسانه را می‌شناسد. یعنی کسی که پای تلویزیون می‌نشیند ساعاتی از کارش رهایی پیدا کرده و با فراغت بال و آسودگی خاطر، تلویزیون را روشن می‌کند و یک حالت آرامش‌بخش و نشاطی به واسطه تماشای تلویزیون و برنامه‌هایش به او القا می‌شود. اگر به عقب برگردیم بعد از انقلاب برنامه‌های سرگرمی و تفریحی تلویزیون بیشترین بیننده را داشته است و هرچه جلوتر آمدیم با جدیدتر شدنِ شاخص‌های اجرایی آن مخاطب هم بیشتر استقبال کرد.

چرا برنامه‌های سرگرم‌کننده تلویزیون در دهه‌های قبل بیشترین استقبال‌کننده را داشت؟ چون مردم کشورمان به فضاهای سرگرم‌کننده جز ورزشگاه، ورزش و سینما دسترسی دیگری نداشتند. یا نهایتاً کودکان و نوجوانان به بازی‌ در محلات و کوچه و خیابان روی می‌آوردند. به همین خاطر عمدتاً تلویزیون منبع تغذیه سرگرمی بود. 

هرچه جلوتر آمدیم پیشرفت تکنولوژی‌ و ایجاد رسانه‌های جدید، از تلویزیون جلوتر حرکت کرد و جنبه‌های متنوع و متعددی از سرگرمی‌ها را پیش‌روی مخاطب قرار دادند. یکی از دلایلی که نسل جدید ما دنبال سرگرمی در تلویزیون نمی‌گردد این است که در فضاهای دیگر با تنوع و تعدد بیشتری وجود دارد و برایشان فراهم شده است. شاید مشکل از ما هم باشد؛ شاید نتوانستیم در تلویزیون خودمان را نسبت به این اتفاقات و تحولات حوزه پیشرفت رسانه و تکنولوژی‌های نوین، به روز کنیم. 

یعنی در واقع همان مسابقاتی که در دهه‌های گذشته ساخته شد و بیننده‌های زیادی هم پیدا کرد به نوعی تکرار شد؛ فرض کنید زمانی که مسابقه «هفته» از تلویزیون پخش می‌شد و خیلی بیننده هم داشت، همان مسابقه را با همان فرمت، در چند سال گذشته تکرار کردند. به روز نشد چه بسا حتی ضعیف‌تر هم شد؛ یعنی آن زمان مسابقه «هفته» را ما با مرحوم نوذری می‌شناختیم اما الان یک شخص جدیدی آمده و هیچ تحول دیگری اتفاق نیفتاده است. به نظر می‌رسد ما نتوانستیم اتفاق جدیدی را خلق کنیم و در واقع سلیقه و ذائقه مخاطب درگیر شود.

در خلأ این اتفاق، مخاطب ما هم که بیکار نمی‌نشیند و در شبکه‌های اجتماعی و فضای‌اجتماعی و حتی سرگرمی‌های خارج از رسانه می‌رود؛ حتی بعضاً همان سرگرمی‌های کاذبی که ایجاد شده را ترجیح می‌دهد. در دهه‌های گذشته مسابقه‌ای هم ساخته می‌شد صرفاً سرگرمی نبود و در پسِ آن سرگرمی‌ها حتماً محتوا و مفاهیم نابی نهفته بود. حتماً کسی که آن مسابقه‌ها را دنبال می‌کرد به غیر از اینکه ساعاتی پرنشاط را سپری می‌کرد در لایه‌های زیرین، محتوا و مفاهیم زیادی به بیننده القا می‌شد. 

سهم بالای وی‌اودی‌ها در بحث سرگرمی نسبت به رسانه ملی

از یک جایی به نظرم در حوزه سرگرمی در تلویزیون عقب افتادیم؛ یک جاهایی هم ورود کردیم با کپی‌کاری صرف از برنامه‌های گذشته و همان ماندگارهایی که مردم هنوز از آن خاطره‌ دارند، نتوانستیم مخاطب را با خودمان همراه کنیم. این عقب‌افتادگی و شاید کم‌کاری‌ها باعث شد الان که با همدیگر صحبت می‌کنیم، بحث سرگرمی را رسانه‌های دیگر همچون وی‌او‌دی‌ها و شبکه‌های اجتماعی پیش می‌برند و از این جهت میان قشر نوجوان و جوان ما با تلویزیون فاصله ایجاد شده است. 

البته هنوز هم دیر نشده و تلویزیون می‌تواند حوزه سرگرمی را با توجه به ذائقه و سلیقه نوجوانان و جوانان دوباره به دست بگیرد؛ باید در این مسیر اول سلیقه این اقشار و مخاطبین را بشناسد و دوم اینکه به روز باشد؛ دنیا را ببیند چه خبر است و در حوزه سرگرمی چه کار می‌کنند. رسانه‌های دیگر در این حوزه خیلی پیشرو و به روز شدند. شاید زمانی که بحث مسابقاتی مثل «مافیا» مطرح شد ما هیچ ارتباطی با این مسابقات برقرار نمی‌کردیم اما نوجوانان و جوانانِ امروز به شدت به این مسابقات علاقه‌مندند. به همین خاطر است که اعتقاد دارم تهیه‌کنندگان و برنامه‌سازان باید خودشان را با تحولات جامعه پیش ببرند. وگرنه از قافله پیشرفت رسانه جا می‌مانند. 

بنابراین لازمه هر رسانه خصوصاً تلویزیون برنامه‌های سرگرمی است اما ایده‌پردازی درست و برخورداری از خلاقیت و نوآوری، اتفاقات بعدی را درست پیش می‌برد. یعنی در واقع برنامه‌های سرگرم‌کننده چطور به وجود بیاید، با چه طرح و ایده‌ای و چه کسی جزو موارد بعدی است که باید بیش از پیش به آن توجه شود. 

* آقای شریعت‌پناهی؛ سؤالی که مطرح شد بخش دومی هم داشت چطور می‌توان رسالت دانشگاه بودن صداوسیما را با توجه به ضرورت ساخت برنامه‌های سرگرم‌کننده تلویزیون با هم جمع کرد؛ یعنی در واقع این دو رویکرد و ضرورت مهم را با هم توأمان پیش برد؟

فضل‌الله شریعت‌پناهی: ما هیچ‌وقت برنامه‌های سرگرمی‌مان هم به دنبال سرگرمی صرف و خنداندنِ به هر قیمتی نرفته است. خندیدن و شاد بودن یک رسالت مهمی است که می‌تواند جامعه را به سمت آرامش و نشاط اجتماعی هدایت کند. به نظرمن یکی از مواردی که صداوسیما باید دانشگاه عمومی باشد همین است؛ یعنی در واقع صرف درس دادن نیست؛ اینکه بتوانیم افکار عمومی را هدایت کنیم و البته جامعه ما امروز نیاز به آرامش و نشاط دارد که تلویزیون باید در این عرصه هم درست نقش ایفا کند.  

یک زمانی بود آقای خرمشاهی یادشان هست اتفاقی در جامعه می‌افتاد تلویزیون به سرعت وارد عمل می‌شد و برنامه پخش می‌کرد. در واقع همان تب و تاب اتفاقات اجتماعی و اقتصادی را پوشش می‌داد. آقای فردرو را هم که در این میزگرد حضور دارند در دوران دفاع‌مقدس سابقه برنامه‌سازی دارند. جالب است وقتی «خندوانه» روی آنتن می‌رفت برای لحظاتی هرچند کوتاه هم شده مخاطب غم و غصه‌ها را کنار می‌گذاشت و به نظرم می‌رسد کار رسانه همین است بتواند تب جامعه را ببیند چیست و در کنارش بتواند این تب و تاب را کنترل کند و بتواند به جامعه آرامش بدهد.

* آقای فردرو، شما نظرتان را در مورد این سؤال بفرمایید. آقای شریعت‌پناهی اشاره کردند زمان‌هایی برخی بزنگاه‌ها اتفاق می‌افتاد که تلویزیون می‌آمد با ساخت برنامه شاد و سرگرم‌کننده، به جامعه آرامش می‌داد. نمونه بارزِ آن دوران دفاع‌مقدس است که شما برنامه داشتید. شما چه اسلوب و اصولی را در جهت ارتقای مولفه‌های کارآمدی نظام حکمرانی همچون شادکامی، آزادی و برابری برای سازمان تعریف کرده‌اید؟

حسین فردرو: تلویزیون همیشه در لحظات خاصی باید عملکرد خاصی داشته باشد و مملکت ما در طول این 40 سال بسیار بحران داشته و این وظیفه تلویزیون بوده که بتواند در بحران‌ها و اتفاقات مختلف کمک‌کار جامعه باشد. به درکِ جامعه کمک کند. من به واسطه شغلم این افتخار را داشتم در ایام مختلفی خصوصاً دوران جنگ تحمیلی برنامه‌سازی کنم. برنامه‌ای به نام «مسابقه 101» داشتیم که بسیار هیجان‌انگیز بود و کارمندان دوست داشتند هر سازمانی به صورت گروهی شرکت کنند.

جالب است در دفتر آقای شریعت‌پناهی بسیار نامه آمد که می‌خواستند در این برنامه شرکت کنند. لحظات خوبی ساخته شد کسانی که می‌خواستند سالگرد روزنامه‌شان، خبرگزاری‌شان یا دانشگاه‌شان را برگزار کنند به آنجا بیایند. به سؤالاتی جواب می‌دادند آن سؤالات روز بود و کمک می‌کردند که برای مردم مفید باشد و جنبه آموزشی و اطلاعاتی داشته باشد. اما در یک قالب بسیار هیجان‌انگیز هم باشد که مردم دوست داشتند با همدیگر رقابت کنند و برایشان خاطره‌ای ساخته شود.

بیشتر بخوانید

 


پیوند فرم و محتوا پاشنه آشیل برنامه‌های صداوسیما

همین مناظره‌های تلویزیونی لحظات مهمی بود که مردم پای تلویزیون نشستند دو دوره من این افتخار را داشتم که کارگردانی مناظره ریاست جمهوری و جشنواره هایی مثل چهره‌های ماندگار و جشنواره فجر و .. را برعهده داشتم. این‌ها هرکدام می‌توانستند یک بازتابی در جامعه ایجاد کنند؛ تلویزیون اگر می‌خواست یک کار جدّی بکند باید می‌رفت سراغ برنامه‌هایی که مخاطب ندارد و آنها را حذف می‌کرد. الان که درباره ساخت مسابقات و برنامه‌های سرگرمی صحبت می‌کنیم این نکته لازم به یادآوری است ساختِ این برنامه‌ها هم جذابیت می‌خواهد و هم هویت؛ مثلاً مجری به صرف اینکه لباسی بپوشد و یک مقدار پررو باشد کافی نیست. متأسفانه در برخی از برنامه‌ها پیوند محتوا و فرم را نداریم.

یادم می‌آید همان «مسابقه 101» را که مثال زدم مجری آن ناصر ممدوح بود. کسی که یک چهره علمی بود و می‌گویند سخن از دل برآید لاجرم بر دل بنشیند؛ مردم به همین دلایل با آن مجری و برنامه ارتباط می‌گرفتند و برایشان جذاب بود. اگر این مجری را تغییر می‌دادیم شاید آن موفقیت را کسب نمی‌کردیم. 20 هزار نفر روی صندلی‌های این مسابقه نمی‌نشستند؛ در حالی‌ که امروز در برخی از مسابقات تلویزیونی سیاهی لشکر می‌آورند، یعنی در واقع پول می‌دهند کسی بیاید و بنشیند؛ این‌ها واقعیت‌هایی است که باید بگوییم و بررسی کنیم. 

* آقای خرمشاهی! دوستان دیگر درباره مسابقه‌های تلویزیونی و ماندگاری‌اش در دوره‌های گذشته گفتند. رفته رفته جلوتر آمدیم مسابقاتی آمدند با سؤالات عجیب و غریب و جوایز آنچنانی خواستیم به هر قیمتی مخاطب جذب کنیم. حتی مجری به وایرال شدن روی آورد که برنامه به هر قیمتی دیده شود. شما تهیه‌کننده بسیاری از برنامه‌های خوب صبحگاهی، عصرگاهی و حتی شبانگاهی بودید. آن دوران چنین اتفاقاتی نمی‌افتاد و بینندگان بسیاری هم استقبال می‌کردند. حتی برخی از برنامه‌ها از برخی سریال‌های تلویزیونی بیشتر مورد توجه بودند و اصطلاحاً خیابان‌خلوت می‌کردند. به نظرشما چرا چنین اتفاقی افتاد و از آن فضاها دور شدیم؟

بیشتر بخوانید

 

 

 

امیرحسین خرمشاهی: 80 یا 90 درصد آنتن را برنامه‌های ترکیبی پیش می‌برد و به عبارتی می‌چرخاند؛ یا زنده‌اند و یا تولیدی. چطور می‌شود برنامه‌ای همچون «نام‌‌ها و نشانه‌ها» با یک دکور خیلی ساده با استودیویی با بضاعت بسیار اندک که اصلاً «بیگ پروداکشن» آن دوران مطرح نبود چه اتفاقی را روی آنتن رقم زد هم مخاطب و هم عوامل دلتنگش می‌شدند. آن موقع پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها روی آنتن می‌رفت و همه اقشار مختلف مردم پایِ آن می‌نشستند و می‌دیدند. 

درست است نمی‌توان دهه 60 را با دهه 90 و حال حاضر قیاس کرد و بگوییم آن موقع تلویزیون یک شبکه یا دو شبکه داشت و رفته رفته در دهه 70 شبکه‌های مختلف به وجود آمدند، اما با این اوصاف ایده متولد و فرزند زمان خودش است. یعنی آن ایده در آن زمان متولد شده و فرزند زمان خودش هست؛ به خوبی پیوند بین محتوا و فرم اجرا شد که یک تئوری مهم در علوم ارتباطات و تولید برنامه به شمار می‌رود. به عبارتی اگر زنده‌یاد نوذری را به عنوان مجری نداشته باشید ما مجری کم نداشتیم آیا آن «نام و نشان‌ها» اتفاق می‌افتاد؟ 

تهیه‌کننده‌ای که دکور و مدل دعوت مردم را درست انتخاب کرده بود؛ سوالات برنامه توسط یک تیم فکری خوب طراحی شده بود؛ به گونه‌ای که همه‌گونه سلیقه و سطح تحصیلاتی آن را می‌پسندیدند و می‌دیدند. طبق آمارهای موجود در سازمان صداوسیما پرمخاطب‌ترین برنامه در حوزه برنامه‌های ترکیبی در دوره خودش بود؛ چه اتفاقی می‌افتد با برآورد میلیاردی که اصلاً آن موقع معنایی نداشت. اما از دهه 60، 70 و 80 جلوتر می‌رویم اعداد و ارقامِ برآوردی می‌شنویم که عجیب و غریب‌اند و حتی برای من که سال‌ها برای دیگران برآورد نوشتم در حوزه برنامه‌های ترکیبی مشاور بودم یک دوم این برآوردها هم باورکردنی نیست؟!نکته‌ای که دوستان اشاره کردند؛ مجری در برنامه صبحگاهی حضور دارد نقد سیاسی اجتماعی می‌کند؛ ظهر او را در برنامه مذهبی می‌بینیم و شب در یک برنامه دیگر ادای مجریان گذشته را در قالب برنامه‌های سرگرم‌کننده درمی‌آورد و هرکاری می‌کند تا مخاطب جذب شود. تیمی هم در پشت صحنه با پول‌های کلانی، تلاش می‌کنند تا برنامه را وایرال کنند. ما در جلسات مدیران می‌بینیم که مدیر گروه یک برگه گزارش می‌آورد که برنامه من در فلان شبکه اجتماعی آن‌قدر دیده شد در اینستاگرام و برخی از کانال‌های مجازی دیگر نشر پیدا کرد. این فاجعه است ما خودمان رسماً در تلویزیون می‌پذیریم که رسانه دوم هستیم. 

چه اتفاقی افتاده؟ مدیران جا به جا شدند، تهیه‌کنندگان جا به جا شدند، مخاطب عوض شده و یا گستره فرهنگ و هنر و رسانه متفاوت شده است؟! به اندازه تجربه خودم در سه دهه‌ای که در حوزه‌های مختلف رسانه تنفس کردم در دو موضوع این را نقد دارم یک اتمسفر محیط خود رسانه است. آقای شریعت‌پناهی ساختمان پخش را یادشان می‌آید و زیاد خاطره داریم؛ جالب است شنبه می‌آمدیم و جمعه به خانه می‌رفتیم؛ آیا پول ما را نگه می‌داشت؟ آن موقع برآوردها یک اصطلاحی داشت که الان فکر می‌کنم تهیه‌کننده‌های نسل حاضر و بعضی از مدیران با واژه آن آشنا نباشند. یعنی ما یک لیستی می‌نوشتیم تصویربردار 2 هزار و 2 هزار و500 تومان برود بگیرد، خیلی به حقوق رسمی بودن خودش اضافه نمی‌کرد الان می‌شنویم تصویربردار روزی 1.5 میلیون و حتی 2 تا 3 میلیون دریافت می‌کند. 

جالب است در آن دوران تصویربرداران دوربین‌هایی با وزن 17 کیلوگرم را در دست داشتند و الان دوربین‌ها وزن حدوداً یک کیلوگرم دارند که اصلاً شرایط قابل قیاس نیست. چه اتفاقی می‌افتد که در آن شرایط با آن وضعیت مالی برنامه‌هایی که بیگ‌پروداکشن نیستند و برآوردهای آنچنانی ندارند به دل مردم می‌نشیند اما امروز با این هیاهوی تولید، هنوز برنامه روی آنتن نرفته برای آن حاشیه می‌سازند و می‌گویند مخاطب می‌بیند. در جریان پخش هم به حاشیه‌سازی ادامه می‌دهند و بر این باورند مخاطب را با برنامه همراه می‌کند.

مصداق بارز آن برشی از یک مسابقه‌ای بود که در فضای‌مجازی دست به دست می‌شد؛ یک شرکت‌کننده با اعتراض عجیب و غریب می‌رود و جایگاه مجری ضربه می‌زند پایین بیاید و بقیه ماجرا!!  پرس‌و‌جو کردم می‌گویند باعث وایرال برنامه می‌شود؛ البته به اصل صحنه برگردیم یک کار ساختگی بوده و مجری در سرانجام این اتفاق می‌گوید شوخی بود. پس قبول دارید اتمسفر تغییر کرده است؟

ما در بحث برنامه‌سازی سه کلید واژه مهم داریم که هیچ استاد رسانه‌ای نمی‌تواند از این بگذرد یعنی تمام تئوری‌های حوزه ارتباطات و رسانه روی این سه تیتر است؛ چه می‌خواهیم بگوییم به چه کسی می‌خواهیم بگوییم؛ چطوری می‌خواهیم بگوییم چه بحثی می‌خواهیم بگوییم؛ بحث ایده است و ایده متولد زمان خودش است. ایده در دهه 60 با مختصر امکانات فنی و بودجه مالی متولد می‌شود و عموم ایده‌ها با دلسوزی و نگاه دقیق و عمیق در دهه 70 و 80 و حتی بخشی از دهه 90 طراحی می‌شود. اما چرا هرچه جلوتر می‌رویم و هر ایده‌‌ای را با برآوردهای آنچنانی و نبود رقیب حتی در ساعتی که شبکه‌های دیگر کار آنچنانی برای پخش ندارند اتفاق خاصی رقم نمی‌خورد.

زمانی شبکه سه و شبکه یک همزمان برنامه شبانگاهی میعاد شبانه و پنجره را داشتند. هرکدام مأموریت و رسالت جداگانه‌ای داشتند که ماحصل تلاش‌های آقای شریعت‌پناهی و علی زاهدی بود و در یک ساعت اصطلاحاً «مُرده» توانستند مخاطبان زیادی را جذاب کنند. همان ساعت 11 شب که اصطلاحاً کرکره سازمان صداوسیما کشیده می‌شد و در این زمین بایر خشک تعطیلی که مخاطب عادی هم نداشت ظرف چند روز مخاطب را به فراوانی عجیبی می‌رساند.

عاقبت تهیه‌کنندگان قدیمی سازمان آئینه تمام‌قد آینده تازه‌واردهاست

از این نکته بگذریم؛ در بحث نیروی انسانی با پیشکسوت‌مان در حوزه رسانه چه کردیم؟ اگر تهیه‌کننده جوانی می‌آید و می‌بیند پیشکسوتی امروز با اسنپ کار می‌کند چه آینده‌ای برای خودش متصور است. چند هفته پیش ما در مجمع عمومی کانون تهیه‌کنندگان انتخاباتی داشتیم به تهیه‌کننده‌ای زنگ زدیم واقعاً شخصیت برجسته‌‌ای دارند و اگر اجازه داشتم و نام‌شان را می‌آورم همه رسانه خجالت می‌کشیدند. از او پرسیدم چرا رأی نمی‌دهید؟ نیم ساعت به پایان مجمع مانده و گفت من دارم در اسنپ کار می‌کنم و آنجا کانون تهیه‌کنندگان است و من دیگر در تلویزیون نیستم. برای چه باید رأی بدهم و اصلاً ادامه ماجرا را دیگر متوجه نشدم. 

حتی با نیروهای جوان برندی که در دهه‌های 70 و 80 متولد شدند و رابطه استاد شاگردی با مدیران و تهیه‌کنندگان ارشد شبکه و گروه خودشان داشتند چه کردیم. من خودم ورودی 1371 به تلویزیون هستم رابطه تهیه‌کنندگان و مدیران گروه و مدیران شبکه را ببینیم رابطه برادری و پدری است. اگر یک مدیری از بالا به مدیر گروهی می‌گفت فلان اتفاق بیفتد یا یک تهیه‌کننده‌ای و مجری‌ای عتاب و خطابی داشت و یا سفارش و توصیه‌ اخلاقی داشت انگار یک برادری به برادری و یا پدری به فرزندانش می‌گفت و کار اتفاق می‌افتاد. 

حتی اگر بین مدیران شبکه اتفاقی می‌افتاد می‌گفتند پیش فلانی بروید حَکَم شود و مشکل حل شود؛ و امروز آن ریش سفیدان را نداریم و روابط استاد و شاگردی به هم خرده است. اول اتمسفر از بین رفته و دیگر آن عشق وجود دارد؛ دوم اینکه نیروی انسانی را از بین بردیم؛ اگر ایده خوبی هم باشد که هست اما چطور و برای چه کسی تولید کنیم؟ خروجی که روی آنتن تلویزیون می‌بینیم و آماری که در رسانه‌ها و سازمان صداوسیما منتشر می‌شود فاجعه است.

یعنی می‌گوییم 9 درصد فلان برنامه مخاطب داشته در حالی‌که همان برنامه میلیاردها هزینه داشته است. یعنی در واقع اگر درنظر بگیریم سریال یا برنامه‌ای 40 میلیارد ساخته شده باید برای هر میلیارد حداقل دو درصد مخاطب آورده باشد. اینجا نقش تهیه‌کننده حرفه‌ای حائز اهمیت است؛ باید دو واژه برای تهیه‌کننده حرفه‌ای متصور شویم بعد از تصویب ایده و طرح، اول مدیریت نیروی انسانی و دوم مدیریت مالی اهمیت دارد. یعنی در واقع باید تهیه‌کننده ترکیب کارگردان، نویسنده، مجری و بقیه عوامل را درست در کنار هم قرار دهد. اما متأسفانه نیروهای انسانی حرفه‌ای از سازمان صداوسیما رفتند و در بحث مدیریت مالی اگر قرار باشد با پول‌پاشی، برند بسازیم کدام یک از برندهای دهه 60، 70 و 80 چنین برآوردهایی به خودشان دیدند. 

زمانی دکورهایی ساخته می‌شد مثل دکور خانه قاجاری یا تپه‌های صبا با 80 میلیون که مصالح کاملاً واقعی‌اند و 14 سال آن دکور آنجاست؛ موقعی که گروهی می‌آید و می‌خواهد کاری انجام دهد چراغی روشن می‌کنند و از آن دکور استفاده می‌کنند. اما امروز دکورهایی ساخته می‌شود 10 میلیارد و 15 میلیارد بعد از یک ماه آن دکور را جمع می‌کنند و دور می‌ریزند. سازمان صداوسیما در گذشته عوامل و دست‌اندرکاران برنامه و سریال را مجاب می‌کرد لباس و آکسسوار و ابزار دیگر را تحویل آرشیو بدهند اما این نکته هم انگار این روزها وجود ندارد. 

زمانی برخی از برنامه‌های تلویزیونی صبحگاهی اجرا می‌شد از مسابقه تلفنی تا کارهای نمایشی اتفاق می‌افتاد. اقبال واحدی به عنوان مجری به دورترین نقطه‌های ایران می‌رفت و سعی می‌کردند امید و انگیزه به مردم بدهند زندگی خوب است کشورمان خوب است با هم آن را می‌سازیم. صحبتی از منفی بودن و سیاه‌نمایی نبود؛ اما امروز تفاوت بین «تهران 20» و برنامه‌های صبحگاهی مشخص نیست؟ برنامه صبحگاهی می‌سازند کارشناس سیاسی می‌آورد تماماً انرژی منفی القا می‌کنند. 

اگر حضرت امام(ره) فرمودند که صداوسیما دانشگاه هست گزاره‌ام این است دانشگاه هست نه اینکه دانشگاه شود؛ دانشگاه هست یعنی معظم‌له شرایط موجود را دانشگاه فرض کردند. اما این‌طور نیست که الان می‌بینیم. سریال با چند 10 میلیارد می‌سازیم مخاطبش 10 درصد، 12 درصد و 15 درصد؛ برنامه می‌سازیم 20، 30 و 40 میلیارد! اینجا نقش تهیه‌کننده مهم است که آن وجوه فرهنگی، معلم بودن و پیامبر بودنش را داشته باشد و بتواند پیام جامعه را به مخاطب خودش برساند. در این جایگاه او را معلم می‌دانم یک وجوه مدیریتی دارد نیروی انسانی را می‌شناسد و می‌داند با نیروها چطور برخورد کند و مدیریت مالی می‌داند. آیا تهیه‌کنندگان حال حاضر که با کمترین کارنامه در مهمترین برنامه‌ها قرار گرفتند از این خصوصیات مهم و بایسته یک تهیه‌کننده برخوردارند که ما الان بگوییم چرا برنامه‌هایمان دیده می شود یا دیده نمی‌شود؟ پاسخ‌مان را با همین یک دیالوگ خواهیم داد.

* آقای جلیلی به‌عنوان قائم مقام صداوسیما، پیش از تصدی این مسئولیت همیشه به عنوان یک فرد مطالبه‌گر و منتقد عملکرد مدیران ظاهر می‌شدند و به طور مشخص ارتقای شاخص عدالت و برقراری امکانی برای برخورداری برابر و عادلانه مردم ایران از رسانه ملی تأکید داشتند. در این باره هم حرکت‌‌های نمادینی انجام شد که به چشم آمد مثل اعزام تیم‌های خبری تلویزیون در مراسم شب قدر عشایر ایران یا راهپیمایی‌های روز قدس و 22 بهمن در روستاهای ایران یا نمونه اعلای آن مدرسه کنکور که بالأخره تنه به نابرابری‌های مرسوم در حوزه آموزش و پرورش می‌زد و این برنامه سطحی از دسترسی به آموزش با متدهای برتر را برای دانش‌آموزان سراسر ایران توانست ایجاد کند. آیا این انتخاب‌ها براساس همان سند تحول پیش برده می‌شود و آگاهانه و با نظر به  شاخص‌های برابری‌طلبانه و عدالت‌خواهانه پیش برده شده است؟

فضل‌الله شریعت‌پناهی: بی‌شک تلویزیون متعلق به مردم و مخاطب است؛ اینکه در گذشته دور مثلاً شاید 30 سال پیش همین‌طور که آقای خرمشاهی اشاره کردند تلویزیون جزئی از مردم بود؛ تا جایی که برخی از گروه‌ها و تیم‌های برنامه‌ساز به استان‌ها می‌رفتند مردم استقبال عجیب و غریبی می‌کردند انگار رئیس‌جمهور به استان رفته است. ما در یک برهه‌هایی خیلی از این فضا، فاصله گرفتیم اینکه دوربین بین مردم باشد؛ آن زمان هم آقای جلیلی انتقادشان درست بود ما یک برهه‌ای واقعاً رفتیم در استودیو و میهمانان مسئولین شدند و یا بعضاً سلبریتی‌ها! کمتر دوربین بین مردم رفت. بنابراین انتقاد به جایی بود.

آن زمان یادم هست آقای ضرغامی می‌گفت که مثلاً ببینید شبکه‌های معاند یا فارسی‌زبان که مردم ایران دم‌دستشان نیست، ببینید در همان چند برنامه چقدر مردم را درگیر می‌کنند بعد ما که در اینجا هستیم از پتانسیل مردم استفاده نمی‌کنیم و این همه مردم را داریم به نظرم می‌رسد که ما بزرگترین مشکل‌مان در تلویزیون این بود که خبری از آن بازتاب‌های گسترده حضور مردم نبود. و شکافی بین رسانه و مردم اتفاق افتاد. این خودش عامل کاهش اعتماد است و همچنین مردم ببینند این رسانه حرف‌شان را نمی‌زند و در آن دیده نمی‌شوند و حرف‌هایشان گفته نمی‌شود یک حالت «زدگی» برایشان ایجاد می‌شود. یعنی خیلی از آن طرف بوم افتاده بودیم.

فقدان تخصص را نمی‌توان با سلبریتی پُر کرد

حالا به مرور که آمدیم در دوره جدید آقای جبلی سند تحول ارائه دادند به نظرم می‌رسد اینکه دوربین بین مردم باشد و مسائل و مشکلات مردم را بیان کند همان روند موفقی بود که از اول وجود داشت و اگر ادامه پیدا کند می‌تواند موفقیت را دو چندان کند. اینجا هم مهم است پشت این اتفاقات چه تهیه‌کننده و یا تهیه‌کنندگانی باشد که مشکل ایجاد نکند. بارها دیده شده در اتفاقات مردمی به دلیل ناآگاهی و عدم اشراف تهیه‌کننده هزار تا مشکل به وجود آید. باز به حرف اول خودم برمی‌گردم ما همیشه می‌گوییم بالای سرِ یک برنامه تلویزیونی، تهیه‌کننده‌ای هست ارزش و اعتبارش به اندازه رئیس صداوسیماست او دستور می‌دهد چه گفته شود، چه گفته نشود و چه محتوایی داشته باشد. تخصص و تجربه با همدیگر دو بالی بوده که به اینجا رسانده است.

موقعی که تخصص و تجربه کنار می‌رود و شخص جدیدی می‌آید که این دو بال را ندارد چه‌کاری می‌خواهد انجام داد. با یک برآورد، دکور و جایزه آن‌چنانی و جنجال کردن‌های عجیب و غریب در فضای‌مجازی می‌خواهد مخاطب جذب کند. دنبال این است که با سلبریتی آوردن آن فقدان تخصص را جبران کند؛ مگر آن زمان سلبریتی می‌آوردند؟ اقبال واحدی مگر سلبریتی بود؟ مردم بودند که باعث پربیننده شدن برنامه‌ای می‌شدند. دکوری بزرگ می‌زنند، جایزه را 100 میلیون می‌کنند و فلان بازیگر مجری می‌شود یا می‌گویند فلان چیز را بگویید وایرال می‌شود این‌ها واقعاً شاخص‌های برنامه‌سازی نیست. متأسفانه کمتر از 10 سال است که تلویزیون یک مقدار مسیرش را تغییر داده و کمتر به متخصصین و کاربلدها کار می‌دهد.

تهیه‌کننده باید جلوتر از جامعه حرکت کند نه هم‌پای آن

به بحث مردم برمی‌گردیم؛ مردم مهم هستند رسانه بدون مردم هیچ معنایی ندارد اما اینکه چون یک فاصله‌ای گرفتیم و اینکه بگوییم افرادی که در مناطق محروم‌اند یا در روستاها زندگی می‌کنند برای ما اهمیت دارد آنها را پوشش دهیم نمی‌گویم کار خوبی نیست اما در اصل باید برویم به این سمت که فرقی نمی‌کند مردم در شهرها باشند یا روستاها، باید خودشان را در تلویزیون ببینند. در شادی و غم، در برنامه‌های جنجالی و گزارشی و ... تلویزیون همراه با مردم باشد. اینکه چطوری باشند و در چه نوع طرحی اتفاق بیفتد در تخصص تهیه‌‌کننده است. نه تنها حرف مردم صرفاً شنیده شود بلکه باید مشکلات‌شان حل شود؛ به نظرم می‌رسد نباید در حد شعار در تلویزیون بسنده کنیم باید آنچه که گفته می‌شود در عمل اتفاق بیفتد.منظور از مردم یعنی 85 میلیون نه کمتر و نه بیشتر! کودک ما باید به شبکه کودک، نوجوان ما به شبکه امید و جوانان به شبکه سه، فرهیختگان به شبکه چهار، گستره جمعیت مردم به شبکه یک، جامعه پزشکی و حوزه سلامت به شبکه سلامت مراجعه کنند.

بازگشت مخاطبان از شبکه اجتماعی به جعبه جادو تقریباً غیرممکن است

* یکی از گزاره‌هایی که در این سال‌ها همیشه راهبرد اساسی رسانه‌های غربی رقیب تلویزیون بوده است بر همین مسأله متمرکز بوده که حسّ بی‌اعتمادی به صداوسیما تقویت شود. تلویزیون مکرراً به روایت‌های یک سویه و یک جانبه متهم می‌شود. زمانی که تلویزیون در کورس اطلاع‌رسانی از این رسانه‌ها جا می‌ماند این راهبرد بی‌اعتمادسازی قدرت بیشتری می‌گیرد. شما برای جلب نظر مخاطب و بازسازی این اعتماد در معرض تخریب، چه راهبردهایی در دستور کار دارد؟

فضل‌الله شریعت‌پناهی: موقعی که شما مخاطب را در برهه‌ای از زمان به طرف شبکه‌های اجتماعی هدایت می‌کنید برگردان به تلویزیون و رسانه‌ی مرجع، کار خیلی سختی است. در حوزه اطلاع‌رسانی شما اشاره کردید زمانی که خبری حتی در فضای‌مجازی شایعه باشد و در شبکه‌های اجتماعی وایرال شود، زمانی که به گوش مردم می‌رسد مردم باور می‌کنند. در واقع همیشه روایت اول درست است. به نظرم می‌رسد که البته با این گستردگی فضای اجتماعی خیلی اتفاقات افتاده، مخاطب سردرگم شده، فلان هنرمند در شبکه‌های اجتماعی فلان کار را کرد نمی‌داند این خبر درستی هست یا نیست. همان جنجالی که بعضی از مواقع در رسانه ایجاد می‌شود. در همین اثنا، مشخص می‌شود همه‌چیز برای دیده شدن است. 

به نظر می‌رسد که ما بزرگترین مشکل‌مان این است یک مقدار از شبکه‌های اجتماعی عقب افتادیم؛ ای‌کاش از همان اول یک صف‌بندی می‌کردیم روایت اول را ما می‌گفتیم که روایت صحیحی هست. اما به نظرم می‌رسد که ما همان‌طور که در ابتدای صحبت‌هایم مطرح کردم برای خودمان باید چهارچوبی داشته باشیم و باید این چارچوب و نظام‌مندی و قانونمندی در فضای‌مجازی و شبکه‌های اجتماعی هم اتفاق بیفتد که یک منبعی برای درآمد و وایرال است که فیک‌نیوزها آنجا دور هم جمع‌اند؛ در این راستا هم نیازمند یک نظام‌مندی و قانون‌مندی هستیم. 

* این تمرکز بر تولید برنامه‌های سرگرمی‌محور می‌تواند لااقل در کاهش تعارضات عاطفی کارساز باشد؟

فضل‌الله شریعت‌پناهی: من اعتقاد دارم در هر قالب برنامه‌سازی از مسابقه و برنامه گفت‌وگومحور گرفته تا مستند تلویزیونی و نمایشی یک ظرفی است که در آن تفریح و سرگرمی بیندازید دیده خواهد شد. زمانی شاهد این تنوع بودیم که ساختارها با یک تنوعی روی آنتن می‌رفتند و امروز می‌بینیم سه مستند پشت سر هم در کنداکتور قرار می‌گیرد. شاید یکی از مشکلات ما در ساخت برنامه‌های متنوع و جذاب این نکته هم باشد که تهیه‌کنندگان امروز در دقیقه 90 تصمیم به تولید می‌گیرند. در حالی‌که پیش از این برای ساخت برنامه و سریال در مناسبت‌ها چند ماه قبل شروع به پیش‌تولید و فرآیند ساخت می‌گرفتند. اما الان تهیه‌کنندگان امروز دقیقه نودی‌اند.

امیرحسین خرمشاهی: ماه رمضان امسال را موثق می‌دانم، چون عضو شورای بعضی از طرح و برنامه‌های شبکه‌های مختلف هستم تا 10 روز مانده به ماه رمضان، گروه نمی‌دانست این برنامه را چه کند و تهیه‌کننده‌اش چه کسی هست و چه کار می‌کند؛ فاجعه است. اصلاً شما یک تهیه‌کننده ابر بگذارید و بگویید در این 10 روز برای تولید آماده شوید، قطعاً آن چیزی که ضربه می‌خورد کیفیت است. اما آن چیزی که به چشم می‌آید کمیّت است و این خیلی جای تأسف دارد. چارلی چاپلین یک جمله دارد که می‌گوید خداوند همه‌چیز را در یک روز نیافرید در ساحات مختلف چیزهای مختلف را آفرید؛ یعنی خلقت در یک لحظه ایجاد نشد با همه جزئیاتش چطور می‌شود که ما می‌خواهیم یک شبه همه‌چیز را به دست بیاوریم. یک دفعه تصمیم بگیریم سند تحولی داشته باشیم و یک دفعه تصمیم می‌گیریم بدنه مدیریتی سازمان را خالی کنیم.

من از آن دسته آدم‌هایی نیستم که سازمان و خانواده‌ام را زیر سؤال ببرم. اما این نکته را نباید فراموش کنیم که مدیران مستأجران خیابان جام‌جم‌اند و این تهیه‌کننده، کارگردان، نویسنده و مجری است که سرمایه اصلی و پرچم سازمان صداوسیما به شمار می‌رود. آنها هستند که می‌مانند و از بدنه سازمان به بخش‌های مختلف فرهنگ و هنرمان تزریق می‌شوند. مجریان درجه یکی که متأسفانه بزرگ‌‌شان می‌کنیم به آنها میدان می‌دهیم پیشرفت کنند اصلاً برای آن تخصص تربیت می‌شوند وقتی به درجه‌ای از تجربه و تخصص می‌رسند او را کنار می‌‌گذاریم.

من زمانی وارد تلویزیون شدم و تهیه‌کنندگانی را دیدم که ورودی دهه 50 بودند؛ تحصیلات‌شان یا در مدرسه تلویزیون بود و تحصیلات دانشگاهی داشتند یا در خارج از کشور فارغ‌التحصیل شدند و این روزها خوشبختانه یا از بدِ حادثه با تهیه‌کنندگانی معاشرت دارم که چند روز یا چند ماه است با کمترین کارنامه وارد سازمان شده‌اند. من همیشه به هنرجویانم می‌گویم تهیه‌کننده مولف را بشناسیم یا مثل او باشیم یا حداقل ادایش را دربیاوریم و سعی کنیم در آن مسیر حرکت کنیم. 

تهیه‌کننده‌ مولف خصوصیات یک معلم را دارد؛  ما تهیه‌کنندگانی در سازمان صداوسیما دیدیم که ساحت یک پیامبر را داشتند؛ پیامبر فرهنگ خوب ما بودند. فرهنگی که مناسک مردمی پشتش بود آن را خوب پیامبری می‌کردند و انتقال می‌دادند. چقدر سریال داریم که نهفته در فرهنگ و هنر و کوچه بازار ما بود و با کمترین هزینه‌های ممکن ساخته و پرداخته شد و به خوبی هم دیده می‌شد. اصلاً بعضی از این سریال‌ها حتی خود سریال امام علی(ع) که اخیراً گفت‌وگویی با شما داشت و بودجه‌اش را عنوان کرد و در زمان خودش یک عدد بسیار ناقابلی بود.

یادم نمی‌آید آن سال‌ها که من وارد تلویزیون شدم بخشی از آن در حال ضبط بود و بخشی در حال تدوین، به ذهن عدد عجیب غریبی نمی‌آمد. حالا اعدادی که آن زمان بود یاد ندارم و هیچ‌وقت از تاریخ و حافظه مخاطب پاک نمی‌شود. یک تهیه‌کننده‌ مولف دست به قلم است و برای خودش از واقعیت جامعه و عرصه‌های فرهنگی، هنری و سیاسی تحلیل دارد و بی‌تحلیل نیست. در واقع اپراتور نیست! الان تهیه‌کننده‌آی داریم تصاویری از عوامل و بازیگران سریالش می‌گذارد اما یک توضیحی نمی‌دهد مخاطب در جریان قرار بگیرد. تهیه‌کننده مولف پیرو نیست؛ بلکه پیشتاز و تأثیرگذار است. همزمان با جامعه‌اش پیش نمی‌رود جلوتر از جامعه‌اش فکر می‌کند. 

پایان بخش اول... .

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط