تحلیل استفان والت از بمب‌های خوشه‌ای ارسالی آمریکا به اوکراین: تناقضات لیبرالیسم

استاد دانشگاه و نظریه‌پرداز آمریکا به تناقض‌های لیبرالیسم با توجه به تصمیم آمریکا برای ارسال بمب‌های خوشه‌ای به اوکراین پرداخته است.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، استفان والت، استاد دانشگاه و نظریه‌پرداز آمریکایی در یادداشتی در نشریه فارن‌پالیسی به تناقضات لیبرالیسم با توجه به تصمیم جنجالی دولت آمریکا برای ارسال بمب‌های خوشه‌ای به اوکراین پرداخته است.

او می‌نویسد: « تصمیم جنجالی دولت بایدن برای ارسال بمب های خوشه‌ای به اوکراین، نمونه‌ای گویا از محدودیت‌های لیبرالیسم به عنوان یک سرمشق و راهنما در سیاست خارجی است. شعارهای دولت آمریکا، ستایش از برتری دموکراسی‌ نسبت به خودکامگی، تاکید بر تعهد به "نظم مبتنی بر قانون" و ثابت قدمی در حمایت از حقوق بشر را بازتاب می دهد اما اگر این شعارها حقیقت دارد، این دولت نباید سلاح‌هایی را به اوکراین بفرستد که برای مردم مخاطرات جدی در پی می آورد و خود آمریکا هم در گذشته، استفاده از آنها در اوکراین را شدیدا مورد انتقاد قرار داده است.»

با اینحال، به نوشته والت، همانطور که در موارد عمده دیگری هم پیش آمده (مانند روابط با عربستان سعودی، گسترش ستم اسرائیلی‌ها به زیردستان فلسطینی یا تعهد به اقتصاد آزاد جهانی)، هرگاه تضاد در منافع پیش بیاید این شعارهای لیبرالی به سرعت دور ریخته می‌شوند.

این استاد دانشگاه آمریکایی تصریح کرده است: «ادعای نخست لیبرالیزم این است که همه انسان‌ها حقوق طبیعی مشخصی دارند که در هیچ شرایطی نباید نقض شود. برای حفظ این حقوق و در عین حال محافظت از افراد بشر در برابر یکدیگر، لیبرال‌ها اعتقاد دارند که دولت‌ها باید به شهروندان خود (معمولاً از طریق انتخابات آزاد، عادلانه و منظم) پاسخگو باشند؛ با حاکمیت قانون محدود شوند و شهروندان باید کاملا آزادانه بتوانند نظر خود را بگویند، عبادت کنند و اندیشه بورزند تنها به این شرط که حقوق دیگران را پایمال نکنند.»


وی اضافه می‌کند: «از نظر لیبرال‌ها، تنها دولت‌های مشروع، دولت‌هایی هستند که به این اصول پایبند باشند هرچند هیچ دولتی اینکار را به طور کامل انجام نمیدهد. بنابراین، وقتی نوبت به سیاست خارجی می‌ رسد، لیبرال‌ها به تقسیم دنیا به دولت‌های خوب (آن‌هایی که ترتیبات مشروع بر اساس اصول لیبرالی دارند) و دولت‌های بد (تقریباً همه دیگر دولت ها) پرداخته و اکثر مشکلات دنیا را به گروه دوم نسبت می‌دهند. آن‌ها باور دارند که اگر هر کشوری یک دموکراسی لیبرال مستقر و معتبر داشته باشد، تعارض منافع، اهمیت اندکی خواهد داشت و آفت جنگ از میان می رود. همچنین لیبرال‌ها وزن قابل توجهی به هنجارها و نهادها می‌دهند - که بنیان نظم متکی بر قانون را شکل می‌دهند - و به‌طور مکرر دولت ‌های غیرلیبرال را متهم به بی توجهی و پایمال کردن این قوانین می کنند.»

والت نوشته است: «متأسفانه، دیدگاه لیبرال از حداقل دو کاستی جدی رنج می‌برد. اولین مشکل این است که لیبرالیسم ادعای جهان‌گرایی دارد چرا که بر این گزاره بنیان شده که هر انسانی، در هر جا که باشد، حقوق غیرقابل تغییر مشخصی دارد، دولت ‌های لیبرال به جنگجویانی تبدیل می‌شوند که سیاست خارجی را به عنوان یک نبرد مطلق میان خوب و بد می‌بینند. جرج بوش در سخنرانی خود در مراسم آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری اش، همین دیدگاه را ترویج داد، زمانی که اعلام کرد که هدف نهایی سیاست خارجی آمریکا "پایان دادن به ستم در جهان ما" است. چرا چنین چیزی ضروری بود؟ زیرا به ادعای او "بقای آزادی در سرزمین ما به پیشرفت روزافزون آزادی در سایر سرزمین‌ها وابسته است." اما وقتی این سیاست به مرحله عمل برسد، موجب تضمین تنش مداوم با کشورهایی خواهد شد که سنت‌ها، ارزش‌ها و نظام‌های سیاسی متفاوتی دارند. این باورها همچنین می‌تواند اعتماد به نفس خطرناکی را ترویج کند: اگر کسی در کنار فرشتگان می‌جنگد و همراستا با جریان درست تاریخ شنا می‌کند، به آسانی گمان خواهد کرد که پیروزی اش بی برو برگرد است و به راحتی در دسترس خواهد بود.»

به گفته والت، علاوه بر این، اگر سپهر سیاست جهانی را به عنوان میدان نبرد میان خیر با شر و  خوب با بد منظور کرده و آینده بشر را به بازی بگیرید، هیچ محدودیتی احساس نمی کنید که هر مکانی را که دوست دارید به میدان جنگ تبدیل کنید و کمترین دلیلی برای عمل محتاطانه هم نمی بینید. همانطور که سناتور بری گلدواتر در کارزار ناموفق ریاست‌جمهوری خود در سال 1964 گفت: "افراط در طرفداری از آزادی یک امر غیراخلاقی نیست... میانه‌روی در تعقیب عدالت هم فضیلتی ندارد."

عین همین دیدگاه امروزه در شعارهای فوق آتشینِ برجسته‌ترین مدافعان لیبرالیسم و نیز نومحافظه کاران در موضوع اوکراین مشاهده می شود، کسانی که به سرعت به هر کسی که دیدگاه متفاوتی نسبت به این منازعه داشته باشد، به عنوان یک سازشکار، یک مدافع پوتین و یا با اتهاماتی بدتر از آن، حمله می‌کنند.

به باور والت مشکل دوم، شکنندگی این باورهای لیبرالی است که هرگاه به آزمون کشیده ‌شوند، شکنندگی شان هم عریان می شود، همانطور که با تصمیم تازه جو بایدن برای ارسال بمب های خوشه‌ای به اوکراین رخ داد. اگر دشمن (شیطان صفت)، تاب آوری بیشتر از انتظاری نشان دهد و روشن شود که پیروزی به آن سرعتِ مورد انتظار به دست نمی‌آید، آنگاه مدعیان لیبرالیسم به سیاست‌هایی روی می آورند یا شرکایی را می‌پذیرند که اگر شرایط مساعدتر بود، احتمالا از آن دوری می کردند. جرج دبلیو بوش، فضیلت‌های آزادی را ستود اما دولت او همچنین زندانیان را هم شکنجه کرد. همانطور که مجله فوروارد  The Forward گزارش کرد، یک مصداق تازه تر از این نوع رفتار را در بازدید نمایندگان "بریگاد آزوف" اوکراین از دانشگاه استنفورد در ژوئن 2023 مشاهده کردیم. این میلیشیای اوکراینی، سابقه نازی و نژادپرست دارد که شواهد زیادی آن را تایید می کند. ادعای پوتین که اوکراین باید از نازی‌سازی خلاص شود، لاف زنی بیش از ‌اندازه‌ است اما آمادگی لیبرال‌های نشانداری همچون مایکل مک‌فال Michael McFaul یا فرانسیس فوکویاما Francis Fukuyama  برای خوش‌آمدگویی به نمایندگان بریگاد آزوف در دانشگاه استنفورد هم، انعطاف اخلاقی چشمگیری را نشان می‌دهد.

این نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل خاطرنشان می‌کند: «همانطور که الکساندر داونز Alexander Downes  در مطالعه جامع خود درباره هدف‌ قراردادن غیرنظامیان در جنگ ها نشان می‌دهد، دموکراسی‌ها اغلب به همان اندازه نظام‌های استبدادی، مایل به کشتن غیرنظامیان هستند و عملا این کار را انجام می‌دهند. بریتانیا در طول جنگ دوم بوئر Boer War کارزار ضدشورش بیرحمانه ای را اجرا کرد. محاصره کشورهای متحد علیه آلمان در جنگ اول جهانی، جمعیت غیرنظامی آلمان را  گرفتار قحطی و گرسنگی کرد. ایالات متحده و بریتانیا هدف‌های غیرنظامی را در جنگ جهانی دوم بطور عمدی بمباران می کردند (از جمله بمباران اتمی دو شهر ژاپن). ایالات متحده بعداً نزدیک به 6 میلیون تن بمب بر روی ویتنام فروریخت (تقریباً سه برابر آنچه در جنگ جهانی دوم بر روی آلمان و ژاپن ریخته بود) که از جمله شامل حملات عمدی به شهرهای ویتنام می شد. همچنین سیاست خارجی این کشور که به استفاده از تحریم‌ها منجر شده و به مردم غیرنظامی در سوریه، ایران و سایر مناطق آسیب رسانده است. هرگاه هم که دولت های لیبرال (یا متحدانشان) مرتکب جنایات جنگی و بیرحمی وحشیانه می‌شوند، اغلب نخستین  گرایش غریزی شان، پنهان کردن جنایت و انکار مسئولیت است.»

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط