آیا زنان در دوران دفاع مقدس فقط نقش متاخر مادر و همسر شهید داشتند؟


بررسی ادبیات دفاع مقدس بیانگر این نکته است که اگرچه بانوان در دوران هشت سال دفاع مقدس همواره نقش محوری و کلیدی را برعهده داشتند اما در آثار مرتبط به این دوره شاید به تعبیری نقش متاخری را به‌خود دیده‌اند، اما سئوال اصلی اینجاست که واقعاً اینگونه است؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، یکی از خلاءهای جدی در ادبیات مقاومت، خلاء روایتی درباره نقش زنان در انقلاب و دفاع مقدس است. اغلب با روایت‌های مردانه‌ای مواجه هستیم که زنان در آن نقش متاخر دارند و فقط به عنوان مادر و همسر شهید مطرح می‌شوند. در حالی که خانم‌ها مجزای از نقش همسری و مادری؛ مستقلاً نقش آفرینی‌هایی داشته اند که کمتر مورد توجه قرار گفته است. مجموعه دانش بنیان مطرا از سال 95 فعالیت خودش را در زمینه پژوهش در موضوع دفاع مقدس شروع  و  فاطمه زنگنه-کارشناسی ارشد مدیریت رسانه- به همراه تیمشان در این مجموعه دانش بنیان پژوهشی حول موضوع نقش زنان در دفاع مقدس انجام داده‌اند که در ادامه به آن می پردازیم.

خلاء روایت نقش زن در دفاع مقدس

انگیزه و هدف شما برای انجام پژوهشی با محوریت موضوع زن در دفاع مقدس چه بوده است؟

پژوهشی که ما در حوزه زنان در مجموعه مطرا انجام دادیم مرتبط با دغدغه‌ای که برای خود بنده اوایل دهه 90 نسبت به بحث دفاع مقدس ایجاد شده بود، است. آن زمان وقتی بر اساس علایقی که داشتم درگیر مباحث دفاع مقدس شدم؛ متوجه شدم ما یک خلاء روایتی درباره نقش زنان در دفاع مقدس داریم که این خلاء بسیار جدی هم هست.

در واقع ما با روایت‌های مردانه‌ای روبرو بودیم که بعضاً هم اگر عنوان روایت زنان به آن اطلاق می‌شد، عنوان نادرستی بود، چرا که مثلاً با همسر شهید مصاحبه می‌کردند و در مورد خود شهید از او می‌پرسیدند یا با مادر شهید مصاحبه می‌کردند و در مورد پسرش از او می‌پرسیدند، بعضاً مصاحبه‌هایی انجام می‌شد که حتی وقتی عنوانش را می‌خواندید هم نام آن مادر یا همسر نیامده بود و این نشان می‌داد که ما با یک خلا جدی در این زمینه روبرو هستیم.

روش پژوهش را چگونه مدنظر داشتید و چه نتایجی حاصل شد؟

خوب طبیعتاً کار اولی که ما انجام دادیم رصد تولیدات موجود مرتبط با نقش زنان در دفاع مقدس بود. جامعه آماری ما را کتاب‌هایی که در این حوزه منتشر شده بود، تشکیل می‌داد. این را مورد بررسی قرار دادیم که این‌ها به چه روایت‌هایی روایت زنان گفتند؟ و ما چقدر تولیدات در این زمینه داریم؟ به یک مجموعه 202 عددی رسیدیم، البته این 202 عدد به صورت مجموعه‌ای در نظر گرفته شد مثلاً مجموعه‌هایی که همسران شهدا را دیده بودند با یک عبارت در لیست قرار گرفتند. اگر بخواهیم آنها را جدا در نظر بگیریم تعداد کتاب‌ها خیلی بیشتر می‌شود.

بعد از این مرحله آمدیم از دل این‌ها بر اساس محدودیت زمانی که آن موقع داشتیم 55 کتاب را برای مطالعه انتخاب کردیم و آن‌ها را مورد بررسی محتوایی قرار دادیم. کتاب‌هایی که انتخاب شده بودند کتاب‌هایی بودند که در تیراژ بیشتری به فروش رفته بودند یا تقریظ خورده بودند و درکل کتاب‌هایی بودند که شخصیت‌های معروف‌تری داشتند.

ناچار بودیم به دلیل محدودیت زمانی از بین این 202 مورد سراغ کتاب‌هایی برویم که در گام اول حس می‌کردیم از نظر سبک زندگی زنان در دفاع مقدس پربارتر هستند. باز از دل این 55 کتاب، پژوهش‌مان را حول محور 20 کتاب که بعد از مطالعه مقدماتی نسبت به آن 55 کتاب، به نظرمان غنی‌تر آمد ادامه دادیم. که عناوین کتاب‌ها عبارتند از: دختری با روسری آبی، نغمه جان، فرنگیس، دختر شینا، پاییز آمد، هما، تنها گریه کن، خانم دارکوب، راز درخت کاج، دا، من زنده‌ام، گلستان یازدهم، ساجی، مهاجر سرزمین آفتاب، درگاه این خانه بوسیدنی است، دختر تبریز، حوض خون، غریب هویزه، مادر ایران، عزیز خانم.

گام دیگر ما در پژوهش این بود که مصاحبه‌هایی که در مورد زنان دفاع مقدسی در سایت‌های مختلف وجود داشت و در سایت‌ها آرشیو شده بودند را هم جمع آوری کردیم. مجموعاً 11 هزار لینک مرتبط با زنان حاضر در دفاع مقدس؛ همسران شهدا و مادران شهدا مورد بررسی محتوایی قرار گرفت و مجموعاً از دل تمام این‌ها یعنی 20 کتابی که تحلیل محتوایی انجام داده بودیم و آن 11 هزار لینکی که بررسی کرده‌ بودیم، توانستیم پژوهشمان را در 2250 خاطره و مولفه به انتها برسانیم و در حال حاضر در گام پایانی و نگارش انتهایی هستیم که امیدوارم زودتر به نتیجه برسد و بتوانیم آن را به چاپ برسانیم.

از ماحصل این پژوهش‌ها به یک خروجی رسیدیم. یعنی در مرحله پژوهشی و در گام اول از دل مصاحبه‌ها و کتاب‌هایی که تحلیل محتوا انجام داده بودیم، در نهایت ابر نقشی را در موضوع زنان در دفاع مقدس و انقلاب اسلامی پیدا کردیم که بر تمام فعالیت‌هایی که زنان در این ایام 8 ساله و حتی زمان انقلاب داشتند سایه انداخته بود، قبل از اینکه به آن بپردازم نیاز به چند خطی مقدمه هست.

آیا زنان در دوران دفاع مقدس همیشه نقش متاخر مادر و همسر شهید را داشتند؟

منظور شما از ابرنقش چیست؟

ببینید؛ زنانی که در دوران انقلاب اسلامی بودند، علم به موقعیت داشتند یعنی با توجه به رشدی که در آن مسیر برای آنها پیش آمده بود و با توجه به اینکه فداکاری‌ها و حرکت جمعی را دیده بودند، باطل را درست می‌شناختند. این موقعیت شناسی نسبت به شرایط باعث شده بود در این مسیر رشد پیدا کنند و از مسیر این رشد به اقدامات خود در دفاع مقدس رسیدند و اینطور نبوده که اقداماتی که در دوران دفاع مقدس به وجود آمده یک دفعه‌ای باشد.

به این ترتیب زمانی که دفاع مقدس اتفاق می‌افتد، خانم‌ها تلاش می‌کنند که نقش آفرینی خودشان را در قیام لله برای خودشان جانمایی کنند. اگر ما بخواهیم تعریف قیام لله را بگوییم، قیام حق در مقابل باطل است ولی یک مقدار عمیق‌تر که بشویم یک حرکتی را می‌بینیم که در بستر انسانیت دارد رخ می‌دهد و این‌ها می‌خواهند شأن وجودی خودشان را پیدا کنند و در آن مسیر حرکت کنند.

برای همین می‌گوییم که در این قیام لله خانم‌ها هم می‌خواستند جای خودشان را پیدا کنند و در واقع زنان بعد از اینکه با این نگرش وارد دفاع مقدس می‌شوند، خودشان را یک انسان مسلمان مسئول می‌دانند که قرار است یک نقش آفرینی داشته باشند و قرار نیست پا جای پای مردان جامعه بگذارند، قرار است در بستر هویتی خودشان نقش آفرینی کنند.

حالا سوالی که اینجا پیش می‌آید این هست که: آیا زنان در دوران دفاع مقدس همیشه آن نقش متاخر را داشتند که همه برای ما روایت می‌کنند؟ یعنی آن نقشی که مادر شهید بعد از اینکه پسرش شهید می‌شود تازه برایش رخ می‌دهد؟ آیا نقش‌ها فقط همین بوده؟ آیا زنان ما در دوران دفاع مقدس فقط مشغول فعالیت‌های درمانی و پشتیبانی بودند؟ خانم‌هایی که شرایط انجام دادن چنین اقداماتی را نداشتند آیا در دوران دفاع مقدس نقشی نداشتند؟

اصلی‌ترین نقش زنان در دفاع مقدس؛ زمینه سازی و حفظ مستمر محیط مجاهدت

خوب اکنون به پاسخ رسیدیم؟

طبیعی است که در پژوهش نتیجه می‌شود پاسخ پرسش و ما هم خوب به نتایجی رسیدیم، اما من با یک عبارتی که از دل پژوهش‌هایمان به دست آورده بودیم می‌خواهم به این سوالات پاسخ بدهم. اصلی‌ترین نقش زنان در دوران دفاع مقدس بر اساس پژوهشی که مجموعه مطرا انجام داده؛ زمینه سازی و حفظ مستمر محیط مجاهدت است.

به‌چه معنا؟

تعریف بنده این است که ما اگر برای دفاع مقدس محوری را در نظر بگیریم به عنوان محور مجاهدت یعنی دفاع مقدس با این مجاهدت پیش رفته است، باید ببینیم خود این مجاهدت کجا شکل گرفته؟ بر اساس پژوهش‌های ما و حتی بر اساس مبانی نظری‌بزرگان دینی ما، زنان به این دلیل که جهاد و شهادت را در داخل خانه یک ارزش تلقی می‌کردند باعث شدند خیل عظیم رزمندگان به جبهه‌ها روانه شوند.

به نظر شما و البته با توجه به نتایج پژوهشی که انجام شده این شأن در دل روایت‌ها دیده می‌شود؟

نکته جالبی را اشاره کردید؛ ما این شأن ارزش جهاد و شهادتی که خانم‌ها ایجاد کردند را اصلاً در دل روایت‌ها نمی‌بینیم. همیشه این را می‌بینیم که نقش این خانم تازه بعد از اتفاق به وجود آمده است‌. دلیل اینکه می‌گوییم خانواده به این خاطر هست که خانواده یک نهاد امت ساز است که بار عظیم تربیتی را به عهده دارد و قبل از سایر نهادهای تربیتی مثل مسجد و دانشگاه و مدرسه این اتفاق تربیتی در دل خانواده می‌افتد و محور تربیت هم مادر و زن خانواده است.

خوب در این تعبیر مثل این است که درباره دفاع مقدس فقط قصد بیان نقش زنان را داریم.

درباره این تعبیر خیلی‌ها می‌گویند: آیا شما بر این تاکید می‌کنید که ما در موضوع دفاع مقدس برای خانم‌ها، فقط باید نقش زنان را بگوییم؟ ببینید اصلاً منظور ما این نیست اتفاقاً روایت شهدا باید گفته شود و نیاز است اما برای زنان جامعه ما کافی نیست چون ما معتقد به این هستیم که برای برداشتن گام‌های استوار در آینده اول باید گذشته را درست بشناسیم و نقش زنان در دفاع مقدس در آن برهه تاریخی بسیار ارزشمند است و اگر آن را درست نشناسیم نمی‌توانیم طبیعتاً از تجربیات و مسیرهایی که آنها یک بار رفته‌اند استفاده کنیم.

ما نباید دوباره مسیر آنها را تکرار کنیم، باید از نقاط قوتشان استفاده کنیم و آن نقاط قوت را وارد زندگی خودمان بکنیم. اما اینجا یک پرانتز باز می‌کنم ما وقتی از الگوی شهدا برای زنان صحبت می‌کنیم، برای خانمی که دارد این را می‌شنود و یا حتی درباره آن پژوهش و تحلیل انجام می‌دهد، آن ابعادی از زندگی شهید را برداشت می‌کند که جنسیتی نیست، ابعاد اخلاقی معنوی زندگی شهید را که می‌تواند در زندگی خودش به کار بگیرد، برداشت می‌کند.

ولی یک چیزی که وجود دارد؛ بر اساس این تعریف زمینه سازی و حفظ مستمر محیط مجاهدت، زنانی که قرار است شهید پرور باشند باید مجاهد را درست شناخته باشند تا بتوانند از شخصیتش برای تربیت استفاده کنند؛ پس اینجا هست که این تلاقی روایت شهدا برای زنان با نقش زنان در دفاع مقدس را می‌توانیم پیدا کنیم.

این تلاقی که از آن یاد کردین منجر به شناسایی مؤلفه‌هایی هم برای نقش زنان در دفاع مقدس شد؟

بله؛ در نهایت ما بر اساس پژوهشمان به 84 مولفه نهایی رسیدیم که این در سه بخش فردی، همسری و مادری تقسیم شد؛ بُعد فردی از این جنبه هست که یک خانم مجزای از نقش همسری و مادری، خودش نقش آفرینی‌هایی داشته است. تعداد مؤلفه‌ها بسیار زیاد است و توضیح همه آنها مقدور نیست و حداقل بالای 8 ساعت زمان می‌برد. به همین خاطر من 5 مؤلفه‌ای که به نظرم مهم‌تر هست انتخاب کردم و به صورت خلاصه خدمت شما عرض می‌کنم؛ من از اینجا به بعد وارد مصداق می‌شوم و یک مقدار روایتی صحبت می‌کنم.

مولفه ارزش آفرینی و ایجاد انگیزه

مولفه اول؛ مولفه ارزش آفرینی و ایجاد انگیزه است، قبل‌تر هم به آن اشاره کردم خانم‌هایی که در دوران دفاع مقدس بودند در این زمینه ارزش آفرینی و ایجاد انگیزه می‌کردند و آن را به مجاهد منتقل می‌کردند. در بُعد فردی اگر بخواهم برای شما مثال بزنم؛ در کتاب دا زمانی که خانم زهرا حسینی اوایل جنگ پدرشان به شهادت می‌رسد به سمت محل دفن پدرش که می‌آید، مادرش را می‌بیند که خیلی بی‌قراری و گریه می‌کند و از این اتفاق خیلی ناراحت است. می‌گوید خیلی دلم می‌خواست آن لحظه گریه کنم و بی‌قراری نشان بدهم اما وقتی آمدم سمت مادرم به اطراف نگاه کردم، دیدم چند رزمنده و سرباز ایستاده‌اند، به خودم گفتم اگر من از خودم بی‌قراری نشان بدهم این‌ها انگیزه جهاد از دلشان می رود‌. این فکری است که یک دختر نوجوان در آن سن داشته است. وقتی ما تک به تک این‌ها را در کنار هم قرار می‌دهیم متوجه می‌شویم که ارزش جهاد و شهادت چگونه در جامعه ما شکل گرفته و بالا آمده است.

در بُعد همسری بخواهم مثال بزنم شهیده نسرین افضل را می‌گویم؛ ما در اغلب نامه‌هایی که از شهدا خواندیم؛ همیشه نامه‌هایی بوده که یک شهید برای همسرش می‌نوشته اما کتاب دختری با روسری آبی؛ نامه‌هایی هست که یک شهیده به همسرش نوشته است البته کل کتاب را شامل نمی‌شود چون زندگینامه این شهیده هست ولی نامه‌ها آمده و نامه‌های بسیار زیبایی هست. ایشان در یکی از نامه‌هایش برای همسرش می‌نویسد من در چشم‌های تو می‌بینم که چقدر دوست داری یک مسلمان خالص باشی و به مرز شهادت برسی، بعد آیه جهاد و شهادت را برایش در نامه می‌نویسد و می‌گوید اگر به خاطر این مسئله از بابت من نگران هستی؛ اصلاً نگران نباش چون زمانی که من با یک رزمنده ازدواج کردم از خدا خواستم اگر روزی این اتفاق برای من افتاد به من صبرش را بدهد و من هم بتوانم بعد از این اتفاق، پیام‌رسان تو باشم. ببینید چقدر زیبا ارزش جهاد و شهادت را ایجاد می‌کند؟ این‌ها روایت‌هایی هست که ما تا به این لحظه بعید می‌دانم به صورت کامل و ریشه‌ای به آن پرداخته باشیم.

مثال مادری آن را هم بخواهم بزنم؛ مادر شهیده زینب کمایی را برایتان می‌گویم. مادری که در خاطراتش می‌گوید زمانی که من بچه بودم و کربلا می‌رفتیم و گودال قتلگاه را می‌دیدم، همیشه این در ذهنم می‌آمد که اگر من در زمان امام حسین بودم حتماً به لشکر امام حسین می‌پیوستم و طرف لشکر یزیدیان نمی‌رفتم. بعد در ادامه این جمله می‌گوید چند سال گذشت، من بزرگ شدم، مادر شدم، انقلاب اتفاق افتاد، دفاع مقدس اتفاق افتاد، و زمانی بود که باید بچه‌هایم را به جبهه‌ای می‌فرستادم که این جبهه هم جبهه امام حسین است، یعنی این ارزش از بچگی برای او اتفاق افتاده بود و کم کم این را رشد می‌دهد تا زمانی که مادر می‌شود و آن را به فرزندانش انتقال می‌دهد. این ریشه ای دیدن اتفاقات هست که در روایت زنان در دفاع مقدس اهمیت دارد.

مولفه حمایت؛ از ارزش آفرینی تا اقدام

مولفه دوم؛ مولفه حمایت است. آن ارزش آفرینی که در گام اول برایتان گفتم اگر یک گام ببریم به سمت عملیات و این را ببینیم که حالا این‌ها ارزش را ایجاد کردند اما نسبت به اقدام چه واکنشی از خودشان نشان داده‌اند؟ اینجا خانم‌هایی را می‌بینیم که در محل اعزام حضور پیدا می‌کردند، خانم‌هایی که شاید آمده بودند پسر، برادر، پدر و همسرشان را بدرقه کنند و یا شاید صرفاً آمده بودند تا یک هم محلی و هم وطن خود را بدرقه کنند و به عنوان یک زن می‌گفتند ما باید به این‌ها بگوییم که ما اینجا سنگر را حفظ کردیم و آمده‌ایم که از شما حمایت کنیم.

خانم امینی همسر شهید علی باقری می‌گویند فقط چند روز بعد از عروسی بود که همسرم به من گفتند که من می‌خواهم اعزام بشوم و آن لحظه فکر کرد که شاید من توی دلم خالی شود و مخالفت بکنم چون به هر حال ما تازه ازدواج کرده بودیم، ولی خودم بلند شدم ساکش را بستم و اصلاً خودم اصرار کردم که حتماً برود و در میدان جهاد حضور پیدا کند. مثال دیگر مادر شهیدان خالقی پور است خانم فروغ منهی ایشان بعد از اینکه پسر اولشان به شهادت می‌رسد، پسر دومشان 4 ماه بعد میخواسته به جبهه اعزام شود، زمانی که می‌خواسته ساکش را ببندد، از این موضوع خیلی نگران بوده و خیلی شلوغ پلوغ ساک را بسته بوده، مادر شهید می‌گفت من از گوشه چشم نگاهش می‌کردم که چرا دارد این کار را می‌کند؟ می‌گفت احساس کردم به این دلیل است که می‌خواهد من دوباره نگران نشوم چون یک پسرم شهید شده بود، می‌گفت من رفتم ساکش را خالی کردم و شروع کردم از اول چیدن و برایش وسیله‌های مرتب و لباس‌های نو گذاشتم و می‌گوید من برق خوشحالی را در چشمان پسرم دیدم.

یک مادر اینگونه پسرش را حمایت می‌کند و خودش برای اعزام پسرش پیش قدم می‌شود. این زنانی که مردان خانواده را اینگونه حمایت می‌کنند و با این علم این کار را انجام می‌دهند که امکان دارد این رزمنده‌ای که دارد می‌رود برنگردد و هیچ اطمینانی در این مسئله وجود ندارد، خوب به چه مولفه‌ای نیاز دارند؟

مولفه صبر و استقامت

مولفه سوم؛ مولفه‌ای که اینجا ما درباره آن می‌خواهیم صحبت کنیم مؤلفه صبر و استقامت است.  ما شاید وقتی خاطرات مادران و همسرانی که صبر و استقامت داشتند را می‌خوانیم یک مقدار برایمان عجیب به نظر برسد که چطور این داغ را تحمل می‌کردند؟ به این دلیل هست که ما باز مسئله را ریشه‌ای نگاه نکردیم. نگاه نکردیم که این‌ها یک الگوی دینی دارند و خودشان هم وقتی اسم صبر و استقامت می‌آید و می‌گوییم چگونه صبر کردید؟ می‌گویند الگوی ما حضرت زینب بوده و ما که از حضرت زینب بالاتر نیستیم. ما که مثل حضرت زینب داغ‌ ندیدیم، از حضرت زینب کمک می‌خواستیم که این صبر و استقامت را به ما بدهد. باز برای بعضی سؤالی پیش می‌آید که آیا این‌ها که فرزندشان را به جبهه می‌فرستادند؛ هیچ تعلق خاطری به آن‌ها نداشتند؟ اتفاقاً اهمیت نقش مادران و زنان دفاع مقدس این جا مشخص می‌شود که این‌ها با وجود علاقه زیادی که به رزمنده‌هایشان داشتند آن‌ها را به جبهه می‌فرستادند. مادری که می‌خواهد خار به دست بچه‌اش نرود چطور می‌شود که هیچ تعلق خاطری نسبت به فرزندش نداشته باشد؟ وقتی ما این محبت را در نظر می‌گیریم آن صبر و استقامت در جای خودش جانمایی و مشخص می‌شود.

مادر شهیدان بهمنی‌نژاد خانم مازندرانی که سه پسرشان را در راه اسلام فدا کردند، می‌گویند هر زمان که خبر شهادت هر کدام از بچه‌ها می‌رسید من و پدرشان اول وضو می‌گرفتیم دو رکعت نماز شکر می‌خوانیم و از خدا می‌خواستیم که این امانتی را که ما برگرداندیم از ما قبول کند. ببینید این مادری است که سه فرزند خود را داده و اینطور نبوده که فرزندش برایش مهم نبوده باشد.

مولفه عمل به موقع

مولفه چهارم؛ که می‌خواهم خدمتتان عرض کنم مؤلفه عمل به موقع است. خانم‌ها در دوران دفاع مقدس با اولویت سنجی که داشتند، یک اقداماتی انجام می‌دادند. یعنی زمان را می‌شناختند، خلاءهایی را احساس می‌کردند و تلاش می‌کردند که این خلاء‌ها را پر کنند. مثالی بخواهم برای شما عرض کنم، بیمارستان شهید کلانتری را می‌گویم.

کشور ما اوایل دفاع مقدس با تحریم‌های زیادی روبرو بود. به دلیل این شرایط سخت ما برای رزمنده‌هایمان لباس نداشتیم. خانم‌های اندیمشکی وقتی می‌آیند به بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک، متوجه می‌شوند یک توده بسیار زیادی از لباس‌ها و ملحفه‌های خونی کنار بیمارستان افتاده که این‌ها بدون استفاده هستند.

لباس کم است، ملافه کم است و این‌ها نمی‌دانند باید چه کار کنند؟ ‌اینها گوش به گوش هم می‌رسانند که یک چنین اتفاقی افتاده و تصمیم می‌گیرند بیایند داخل بیمارستان و شروع کنند این لباس‌ها را بشورند. این تصمیم در چه شرایطی رخ می‌دهد؟ در شرایطی که اغلب این خانم‌ها یک رزمنده در جبهه داشتند، یعنی زمانی که داشتند این خون‌ها را می‌دیدند، زمانی که قطعات پیکری که مابین این لباس‌ها بوده می‌دیدند، اولین چیزی که به ذهنشان می‌آمده این بوده که نکند این برای رزمنده من باشد؟

میزان فداکاری که این‌ در این زمان از خود نشان می‌دادند برای اینکه بتوانند آن خلا را پر کنند؛ آسیب‌هایی که به لحاظ روحی می‌دیدند، آسیب‌هایی که به لحاظ جسمی می‌دیدند، اغلب این خانم‌ها به دلیل اینکه لباس‌ها و پتوهای خیس را بلند می‌کردند الان دچار مشکلات ستون فقرات و غیره هستند و هیچ کسی هم به این‌ها جانباز دفاع مقدس نمی‌گوید که این مسئله در زمینه سبک زندگی زنان در دفاع مقدس خیلی دردناک است.

مولفه آگاهی بخشی

مولفه پنجم؛ یا مولفه آخری که می‌خواهم خدمت شما توضیح بدهم، مولفه آگاهی بخشی است. آن زمان تبلیغات گوناگونی که از سمت دشمن به جامعه ما می‌رسیده نیازمند این بوده که خانم‌ها یک بار دیگر همت کنند برای اینکه بتوانند تبلیغات گوناگون را کنار بزنند و روایت درست را در دل جامعه بنشانند که این کار را با اقدامات مختلفی انجام می‌دادند.

قبل از انقلاب با تظاهراتی که شرکت می‌کردند و در خیلی از این تظاهرات خود خانم‌ها پیش قدم می‌شدند یعنی تظاهرات با خانم‌ها شکل می‌گرفت بعد بقیه افراد می‌آمدند؛ در سخنرانی‌هایی که در تشییع پیکر شهدای خودشان و یا شهدای نزدیکانشان انجام می‌دادند، در مدارس که معلم‌ها تبلیغ انجام می‌دادند و در محافل مذهبی گوناگون که تبلیغ می‌کردند؛ این‌ها نقش آگاهی بخشی زنان را می‌رساند و مجاهدتی که در این مسیر داشتند.

مادر شهید خالقی‌پور که در مولفه حمایت هم از ایشان مثال زدم؛ ایشان پسر اولشان که به شهادت می‌رسد پسر دوم و سومشان را هم اعزام می‌کنند. پسر دوم و سوم همزمان شهید می‌شوند و پیکرشان همزمان برمی‌گردد. در تشییع پیکر این دو شهید، مادر شهید می‌گوید وقتی که داشتند پیکر این‌ها را روی دست می‌بردند، من در دلم داشتم قربان صدقه‌شان می‌رفتم و افتخار می‌کردم که چنین پسرانی داشتم ولی یک دفعه بین جمعیت این به گوشم رسید که دارد برای ما دلسوزی می‌شود و می‌گویند این‌ها دیگر پسر ندارند و ما باید به این‌ها کمک کنیم و یک حس ترحمی. می‌گوید پیش خودم گفتم که من فرزندانم را مفت از دست ندادم که حالا بخواهند برای ما ترحم و دلسوزی بکنند.

بچه‌هایی که الان پیش سیدالشهدا هستند مگر نیاز به ترحم و دلسوزی دارند؟ ایشان می‌گویند رفتم پشت تریبون و شروع کردم صحبت کردن و گفتم هنوز همسرم و امیرحسین دو ساله من هستند؛ امیرحسین 2 ساله را دارم برای آزادسازی قدس پرورش می‌دهم و حتی اگر امیرحسین و همسرم هم به شهادت برسند، خودم چادر همت به کمرم می‌بندم و در جنگ اقتصادی فرهنگی و اجتماعی ورود پیدا می‌کنم و تا آخرین قطره خونم می‌جنگم. آیا حرف مادر شهید همینجا متوقف می‌شود؟ 34 سال از این ماجرا می‌گذرد، سال گذشته کشور ما درگیر شلوغی‌هایی می‌شود و تیم فوتبال ما قرار است به جام جهانی اعزام شود؛ مادر شهیدان خالقی پور احساس می‌کند تیم فوتبال ما الان احتمالاً انگیزه ادامه دادن ندارند. در مراسم بدرقه آنها حضور پیدا می‌کند و شروع می‌کند با این‌ها صحبت کردن و می‌گوید در همه خانواده‌ها مشکل به وجود می‌آید ولی اعضای خانواده تلاش می‌کنند که این مشکلات بیرون از خانواده بروز پیدا نکند.

می‌گوید من آمدم شما را بدرقه کنم و لباسی را که شما می‌خواهید با آن افتخارآفرینی کنید، می‌گذارم روی کفنم که با خودم ببرم. ببینید چقدر آن لحظه به یک فوتبالیست ارزش می‌دهد که اصلاً شاید به ذهن ما نیاید! یعنی این مادر، جای خودش را در این جنگ فرهنگی و اجتماعی کاملاً پیدا کرده است و بعد هم که با ایشان مصاحبه کرده بودند گفته بود من زمانی که داشتم این‌ها را از زیر قرآن رد می‌کردم بغض کرده بودم و یاد بچه‌های خودم افتاده بودم می‌گفتم آنها هم رزمنده بودند، این‌ها هم رزمنده هستند. اهداف این‌ها یکی است.

پایان پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط