روایت یک کرمانی از محقق شدن آرزوی دیدار با امام خامنهای
روز گذشته توفیق دیدار با رهبر انقلاب نصیب مردم کرمان شد و کرمانیها به آرزوی چندین ساله خود رسیدند و با این انرژی سالگرد شهادت حاج قاسم در کرمان چه باشکوه برگزار میشود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرمان، آنقدر مشتاق دیدارش بودم منتظر اتوبوسهای شهرداری نماندم و طلوع صبح دوم دیماه را در خیابانهای تهران پیاده به سمت حسینیه حضرت امام خمینی (ره) طی کردم.
صفی طولانی از مردم کرمان و خوزستان ورودی حسینیه تا انتهای کوچه منتهی به آن کشیده شده بود و انگار نه انگار هوا سرد است و هر آن احتمال دارد باران بگیرد، مردم از هر قشری وصال یار را در سر داشتند و هر از چند گاهی یکی برای سلامتی وجود نایب امام زمان صلواتی از جمعیت طلب میکرد.
هر چقدر نزدیکتر میشدیم دلشورهای عجیب وجودم را میگرفت، جمعیت خیلی زیاد بود، نگران بودم حسینیه پر شود و ما را به سالنی دیگر ببرند و در چند قدمی او، دیدن رویش محروم شوم و از قاب تلویزیون رهبرم را ببینم؛ موج جمعیت ورودی حسینیه امام خمینی (ره) من را یاد ورودی حرم امام حسین (ع) انداخت با همان شور و حال، اولین آرزویم را همین جا از خدا خواستم که زیارت حضرت اباعبدالله (ع) را نصیبم کند.
وارد حسینیه که شدم تابلوی عکس حاج قاسم نازنین که سمت راست جایگاه گذاشته شده بود و آیه 23 سوره احزاب تمام ذهنم را متوجه خود کرد «مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن یَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِیلٗا».
به راستی که این عکس و این آیه برازنده هم بود و چه صادق است وعده خدا که در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند، بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضى دیگر در انتظارند.
لحظه دیدار فرا رسید، پرده کنار رفت و لمعهای از نور از پلهها بالا میآمد با آن همه بزرگی و عظمت که از او سراسر وجودم را گرفت اما در برابر مردم متواضعانه دستش را روی سینه گذاشته بود و گاهی با همان دست چپ برای ما دست تکان میداد و حسینیه سراسر غرق طنین شعار «صل علی محمد نایب مهدی آمد» شد.
چهره تک تک کرمانیهایی که از جلوی چشمم میگذشت سراسر شوق و لبخند و شادی وصال یار بود، به نظرم تنها چیزی که بعد از گذشت چهار سال از داغ شهادت حاج قاسم، دل آنها را تسکین داده بود دیدار رهبرشان بود که حاج قاسم نزدیکترین فرد به او بود، همان کسی که وقتی آقا نمازش را میخواند مردم بیشتر از آنکه از شهادت حاج قاسم غمگین شوند از گریههای او و تکان تکان خوردن شانههایش میگریستند.
چه شجاعانه و حکیمانه فرمود «امروز وظیفه است که دولتهای مسلمان نگذارند کالا و نفت و سوخت و مانند اینها به رژیم صهیونیستی برسد، همچنانی که او نمیگذارد آب به مردم غزه برسد. این وظیفه دولتهای مسلمان است».
حجت را بر همگان تمام کرد وقتی از رژیم صهیونیستی به عنوان عنصری خبیث، ظالم، خونخوار و سفاک نام برد و فریاد «مرگ بر اسرائیل، مرگ بر اسرائیل» تمام حسینیه را پر کرد؛ روح حاج قاسم شاد، من هم در حالی که به عکسش نظارهگر بودم، تمام انرژیام را در مشتهایم جمع کرده بودم و «مرگ بر اسرائیل» میگفتم.
حضرت آقا از انتخابات گفت که چه اثری بر آینده کشور دارد و تکلیف را بر همگان روشن کرد؛ حتی در مورد انتخابات خبرگان رهبری نیز توصیه داشت در حالیکه سایر رهبران دنیا از آن فرار میکنند؛ در اینجا بود که از خودم پرسیدم آنها که دم از دموکراسی میزنند کجایند که این همه زیبایی و عشق مردم به رهبری و رهبری به مردمش را ببینید.
ناخودآگاه فریاد جمعیت بلند شد که «دست خدا بر سر ماست، خامنهای رهبر ماست» از بین همه شعارهایی که داده شد آنچه که هم آرامش بخش بود و هم شکرگزاری خداوند همین شعار بود که آن لحظه با تمام وجود حسش کردم. «دست خدا بر سر ماست ، خامنهای رهبر ماست».
چه زود همه چیز تمام شد و رهبر رفت؛ حالا فضای حسینیه شده بود مثل همین مهمانیهای خانگی خودمان که تازه بعد از خداحافظی یک ساعت درب خانه و سر کوچه حرف میزنیم و یکی میگوید چرا همان داخل خانه ننشستید و حرف بزنید. کرمانیها از شوق وصال یار همدیگر را در آغوش میکشیدند و دیدارها تازه شده بود از کرمانیهایی که مقیم تهران بودند تا رزمندگان دوران دفاع مقدس که بعد از سالها یکدیگر را میدیدند و خاطرات تازه شده بود.
کرمانیها به آرزوی چندین ساله خود رسیده بودند و این از صورتهای گل انداخته و انرژی مضاعفی که وجودشان را گرفته بود بیشتر از همه مشهود بود و داشتم فکر میکردم که با این انرژی سالگرد شهادت حاج قاسم در کرمان چه باشکوه برگزار میشود.
انتهای پیام/511/