ناامیدی مقامات شاهنشاهی از سیدمصطفی خمینی
- اخبار ویژه نامهها
- اخبار حوزه و روحانیت
- 07 آبان 1404 - 08:31
خبرگزاری تسنیم فاطمه ـ میری طایفه فرد*؛ شهید آیت الله سید مصطفی خمینی(ره) در دوازدهم رجب سال 1349 ه. ق، برابر با آذر سال 1309 ه. ش در شهر قم دیده به جهان گشود. ایشان از پانزده سالگی به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و بهعلت وجود استعداد سرشار و استقامت وافر در بیست و هفت سالگی دارای قوه استنباط و اجتهاد شد. خاطرات شیرینی مادر ایشان درباره انگیزه ایشان برای یادگیری دروس حوزوی دارند.
سید مصطفی که قبل از نهضت امام(ره) با جریانهای سیاسی همکاریهایی را داشت، زمان شروع نهضت با قرار گرفتن در متن آن فعالیتهایش را بهصورت گسترده و کاملاً محسوس دنبال کرد تا آنجا که موضوع گزارشهای بسیاری از سازمان ساواک قرارگرفت. با دستگیری امامخمینی(ره) در نیمه شب 15 خرداد 1342 و متعاقب آن قیام 15 خرداد، نقش ایشان در نهضت پررنگ بود. چرا که از یکسو ایشان باید برای آزادی امام تلاش میکردند و از سوی دیگر شبکهی نهضت را فعال نگه میداشتند و افزون بر آنها مدیریت بیت امام را به عهده میگرفتند. بدینجهت بود که در کانون توجهات و گزارشهای ساواک قرار گرفت امامخمینی(ره) در حالی در 16 فروردین 1343 آزاد شدند که در طول این مدت سیدمصطفی با درایت و تدبیری کمنظیر به ساماندهی امور مختلف در پیشبرد نهضت پرداختهبودند.
خرداد 1343 بود که دولت منصور لایحهی کاپیتولاسیون را به تصویب رساند. امام بهمحض اطلاع از آن اعلامکرد که در آن زمینه سخنرانی خواهد کرد. مقامات دولتی که از تصمیم امام با خبر شدند در پی رایزنی برآمدند تا امام را منصرف کنند. از این رو به قم آمدند و درخواست ملاقات با امام را داشتند که امام آنها را به حضور نپذیرفت و چاره را در آن یافتند که با سیدمصطفی دیدار کنند.
در این دیدار مأموران سعی کردند با آوردن استدلالهایی از قبیل اینکه «هرگونه حمله به آمریکا بهمراتب خطرناکتر از حمله به شخص اول مملکت است و امام نباید در این مورد سخنرانی بکند.» آنها میخواستندکه ایشان از نفوذ خود استفاده کنند. ولی سیدمصطفی با قاطعیت پاسخ دادند: «آیتالله خمینی به وظیفهی خودشان هر جور صلاح بدانند عمل میکنند، اینگونه حرفها هم نمیتواند ایشان را در اجرای وظیفه و رسالتی که به عهده دارند به تجدیدنظر وادارند».
ایراد سخنرانی تاریخی امامخمینی(ره) و تبعید ایشان به ترکیه، فعالیتهای سیدمصطفی وارد فاز جدیدی شد.
تبعید به ترکیه
سیدمصطفی در ساعات اولیهی روز بعد دستگیری امام، جهت همفکری و مشورت راهی خانه علما شد. این امر باعث شد ساواک ایشان را بهاتهام ایجاد تحریک و شورش دستگیر و روانهی تهران کند تا اینکه مدت 57 روز را در آنجا محبوس بماند. سرانجام ساواک بهمنظور دور شدن سیدمصطفی از کانون نهضت(قم) تصمیم گرفتند ایشان را بهشرط تبعید به ترکیه(نزد پدرشان) آزاد کنند. اینگونه بود که ایشان در 18/10/1343 آزاد و به قم آمدند تا آماده سفر شوند. اما وی پس از ورود به قم و مشورت با برخی از آیات عظام از این سفر منصرف شد. با اطلاع مأمورین ساواک از این تصمیم، ایشان را دوباره دستگیر و بلافاصله به تهران منتقل کردند و فردای آن روز ایشان را با هواپیمای استانبول به ترکیه فرستادند.
در اولین برخورد امام با سیدمصطفی، امام فرمودند: «با پای خود آمدی یا شما را آوردند؟ ایشان پاسخ میدهند که مرا آوردند. امام میگویند: اگر با پای خود آمدهبودی، همین الان شما را برمیگرداندم.»
در این مدت حضور ایشان در ترکیه، سید مصطفی به تألیف چند کتاب میپردازد. این امر در حالی رخ داد که هیچگونه امکانی برای دسترسی به کتابهای علمی نداشتهاند. پس از چند ماه تبعید و توقف در ترکیه بهتدریج بازگشت حاجآقا مصطفی به ایران مطرح شد. چراکه با دوری امام از ایران و ویژگیهای منحصربهفرد سیدمصطفی حضور ایشان در ایران در راستای پر کردن خلأ وجودی امام و پیشبرد اهداف نهضت، از اهمیت خاصی برخوردار بود. اما ساواک برای بازگشت ایشان به ایران شرایطی را گذاشتند که عملاً آمدن ایشان را بینتیجه میکرد.
شهید سید مصطفی خمینی(ره) درمورد تحرکات انقلابی در ایران اشراف کافی داشتند و همکاریهایی با گروههای انقلابی داشتند ایشان در باره فدائیان اسلام میگوید: «جمعیتی در ایران معروف بودند به فدائیان اسلام، رئیس آنها مردی بود به نام نواب صفوی(مجتبی) که واقعاً دلیر و توانا و از روی احساس، سنگ اسلام را به سینه میزد و نمیتوان او را دور از حقیقت دانست. و مرد شماره دو آنها دوست عزیز خودم مرحوم عبدالحسین واحدی بود. این طایفه دیر زمانی در قم زیست میکردند و آنوقت ما قم بودیم و از دور آنها را میپاییدیم. تا آنکه شبانه عدهای با چوب و چماق در پیش چشم چند صد نفر طلبه بر آنان هجوم بردند و آنان را زدند که دیگر کار به آخر رسیده، دیگر نتوانستند در قم بهمانند و در نتیجه رحل اقامت را به تهران بردند...»
سیدمصطفی و دولت عراق
رویهی دولت عراق در قبال امامخمینی(ره) و فرزندشان، تا حدود زیادی از روابطش با دولت ایران تأثیر میپذیرفت. زمانی که روابط دو کشور تیره میشد دولت عراق سعی میکرد از امام بهعنوان اهرم فشاری بر دولت ایران استفاده کند و از این راه به اهداف سیاسی خود برسد و در زمانی که روابط بهبود مییافت عرصه را بر امام تنگ میکرد. این در حالی است که امام با همکاری سیدمصطفی تا پایان تبعیدشان در عراق حاضر به هیچ نوع همکاری با حکومت عراق علیه دولت ایران نشدند. بهعنوان نمونه در یکی از گزارشهای ساواک اینگونه آمده که: مقامات عراقی از سیدمصطفی خواستهاند که پدرش را وادار به صدور اعلامیهای علیه دولت ایران کند و در ازای این عمل به وی قول دادهاند که آیتالله حکیم را از عراق اخراج و ترتیب جانشینی امامخمینی را بهجای ایشان بدهند. اما این پیشنهاد بهشدت از سوی امام با استناد به اینکه آقای حکیم بزرگ ماست و این کار را نمیتواند انجام بدهد، رد شدهاست.
در مجموع شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی علیرغم تصور رژیم پهلوی، نهتنها بر روند رشد نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امامخمینی تأثیر منفی برجای نگذاشت، بلکه خود، این خون بهناحق ریخته شده، خود عامل مؤثر شتابدهنده برای برداشتن چهره واقعی دشمنان اسلام و رسیدن به پیروزی نهایی بود. این شهادت، باعث شد نام امام که ممنوعالذکر بود، بارها و بارها و با صدای رسا و بلند در مجالس و تریبونها آورده شود و مردم هرچه بیشتر با رهبر دینی خود آشنا کند.
*دانشجوی دکتری تاریخ اسلام
انتهای پیام /