پشت‌پرده جنگ سودان؛ وقتی منفعت به‌جای انسانیت ارجحیت پیدا می‌کند

به گزارش خبرگزاری تسنیم از کاشان، تحولات سودان و درگیری‌های الفاشر نشان داد که جنگ سودان فراتر از یک درگیری داخلی است و برای درک آن باید به عمق عوامل اقتصادی و ژئوپولیتیک رفت؛ نقش محوری طلا، موقعیت استراتژیک سودان و بازی قدرت بازیگران خارجی سه عامل اساسی تشدید و تداوم بحران سودان است.

منابع طلای سودان، به‌ویژه در منطقه دارفور، به یکی از اصلی‌ترین منابع تأمین مالی درگیری تبدیل شده‌اند و یک اقتصاد جنگی پیچیده را به وجود آورده‌اند و نیروهای واکنش سریع (RSF) کنترل بخش عمده‌ای از معادن طلای دارفور را در دست دارند و این طلاها از طریق مسیرهای هوایی و زمینی و اغلب از طریق چاد و لیبی به امارات متحده عربی قاچاق می‌شوند.

این طلای قاچاق در دبی به‌عنوان کالایی قانونی "پاک‌سازی" و به بازارهای جهانی عرضه می‌شود و درآمد حاصل از این تجارت، مستقیم به خرید سلاح و تجهیزات پیشرفته برای نیروهای واکنش سریع بازمی‌گردد و چرخه خشونت را تغذیه می‌کند.

امارات متحده عربی که بزرگترین واردکننده طلای سودان است، از این طریق نه‌تنها جنگ را تأمین مالی می‌کند، بلکه برای اقتصاد خود نیز یک منبع درآمد مهم ایجاد کرده است و این رابطه سودآور، انگیزه قوی برای تداوم بی‌ثباتی در سودان ایجاد کرده است.

سودان با دارا بودن سواحل طولانی در دریای سرخ، به کانون رقابت‌های ژئوپولیتیک قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شده است و ازاین‌رو امارات متحده عربی حامی نیروهای واکنش سریع است و کنترل تجارت طلا، گسترش نفوذ در شاخ آفریقا، تثبیت پروژه‌های کشاورزی و بنادر مانند ابوعمامه و  مقابله با اسلام‌گرایی از اهداف این اقدامات است.

روسیه (یا همان گروه واگنر) ابتدا حامی نیروهای واکنش سریع بود اما سپس تمایل به ارتش سودان پیدا کرد و اهداف آن دستیابی به پایگاه دریایی در دریای سرخ، تأمین طلا برای اقتصاد در شرایط تحریم، کاهش نفوذ غرب است و از سوی دیگر مصر حامی ارتش سودان است و این حمایت با اهداف امنیت مرزها، تضمین حقابه رود نیل در رقابت با اتیوپی و مخالفت با هرگونه تجزیه‌طلبی انجام می‌شود.

عربستان سعودی حامی ارتش سودان و این حمایت با هدف امنیت دریای سرخ برای پروژه "نئوم" و رقابت با امارات برای نفوذ منطقه‌ای صورت می‌پذیرد و ایران نیز حامی ارتش سودان است که با هدف گسترش نفوذ راهبردی در دریای سرخ، ایجاد پایگاه لجستیکی، مقابله با نفوذ قربانی امارات و اسرائیل و بازگشایی دروازه به آفریقا انجام می‌شود.

اسرائیل حامی نیروهای واکنش سریع است و این حمایت با هدف تثبیت نفوذ در آفریقا، اجرای پروژه‌های انتقال آب از نیل، و مقابله با نفوذ ایران انجام می‌شود و علاوه بر بازیگران فوق، نقش کشورهایی مانند ترکیه حامی ارتش با فروش پهپاد و اتیوپی حامی نیروهای واکنش سریع برای کاهش فشار مصر بر سد النهضه نیز در تشدید بحران مؤثر بوده است.

این سه عامل در یک چرخه معیوب با هم تقویت می‌شوند و اولین آن منابع طبیعی مانند طلاست که جنگ را تأمین مالی می‌کند و دوم موقعیت ژئوپولیتیک سودان است که توجه قدرت‌های خارجی را جلب می‌کند.

این قدرت‌ها برای پیشبرد اهداف استراتژیک خود، از گروه‌های درگیر به‌عنوان نماینده در یک جنگ نیابتی حمایت می‌کنند و در نهایت، این مداخلات خارجی، درگیری را طولانی‌تر و خشونت را تشدید می‌کند و دستیابی به صلح را تقریباً غیرممکن می‌سازد.

بحران سودان را نمی‌توان تنها با اتکا به نهادهای بین‌المللی تضعیف‌شده تحلیل کرد یا حل کرد و این درگیری، یک "اقتصاد جنگی" تمام‌عیار است که در آن طلا به‌عنوان شریان اصلی مالی برای ادامه درگیری عمل می‌کند و موقعیت ژئوپولیتیک سودان، آن را به عرصه رقابت قدرت‌هایی تبدیل کرده است که منافع آنها در گرو تداوم یا جهت‌دهی به بحران است.

رقابت این بازیگران، آتش جنگ نیابتی را شعله‌ورتر کرده و هرگونه چشم‌انداز صلح داخلی را به محاق برده است و تا زمانی که جریان مالی حاصل از منابعی مانند طلا قطع نشود و بازیگران خارجی انگیزه مداخله داشته باشند، امیدی به پایان این فاجعه انسانی نیست.

نتیجه جنگ سودان؛ آوارگی 12 میلیون نفر، قحطی، گرسنگی، فروپاشی سیستم بهداشتی و خشونت جنسی بوده است.

یادداشت از رضا زمانی، دکترای علوم سیاسی

انتهای پیام/801+