به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، در حالی که بعد از آغاز آتشبس در غزه از 10 اکتبر تاکنون، با وجود ادامه فاجعه انسانی در نوار غزه، جهانیان بهتدریج در حال فراموش کردن مردم این منطقه و درد و رنج بزرگ آنها هستند، خانم «اسلام شحدة العالول» نویسنده و دانشگاهی فلسطینی اهل غزه در مقالهای در قالب دلنوشته، به انتقاد از جامعه بینالمللی و بیتفاوتی آن نسبت به درد آوارگان غزه پرداخت که بهشرح زیر است:
ما فقط اعداد در اخبار نیستیم!
در این دنیای شلوغ، ما فلسطینیها به دستههای باریک تقلیل یافتهایم و به معادلات ریاضی سرد در گزارشهای خبری تبدیل شدهایم: "تعداد آواره..."، "تعداد شهید..."، "تعداد زخمی..." و حتی خانههایمان که سنگ به سنگ ساختهایم و خاطراتی که در گوشه و کنار آنها ساکن است، به دسته "خسارت مادی" تقلیل یافتهاند. کمبود نان، آب و دارو صرفاً آمار هستند و تخریب زیرساختها درصدی است.
اما جهان فراموش میکند، یا تصمیم میگیرد فراموش کند که ما عدد نیستیم؛ ما گوشت و خون هستیم، ما انسانهایی هستیم که میخندیم و گریه میکنیم، سرما را حس میکنیم و رؤیای گرما را میبینیم. قلبهای ما مانند قلبهای دیگر انسانها میتپد و چشمان ما آرزوی یک زندگی عادی، ساده و آرام را دارند، همانطور که کسانی که اعداد ما را از پشت صفحه نمایش خود میخوانند، این زندگی را برای خودشان دارند.
گزارشهای بینالمللی به شما میگویند که «زیرساختها نابود شدهاند»، عبارتی مؤدبانه و زیبا، و اصلاً توهینآمیز نیست، اما آیا این گزارش در مورد بوی مرگ و بیماری که از گودالهای فاضلابی که خیابانهای ما را فرا گرفتهاند، منتشر میشود، چیزی به شما میگوید؟
داستان نسلکشی در غزه تمام نشده است
پرده هنوز پایین نیامده است. امروز، میان صحبتهای مربوط به توافقات اینجا و آنجا، و اعلامیههای ترامپ و دیگران، آنها سعی میکنند جهان را متقاعد کنند که «داستان غزه» تمام شده است، جنگ تمام شده است، و بنابراین آرمان ما باید در پسزمینه محو شود.
جهان که عاشق پایانهای خوش در فیلمهاست، میخواهد باور کند که آنچه در غزه اتفاق افتاده مانند فیلمی است که در آن به صحنه آخر رسیدهایم، تا وجدان معذبش بتواند آسوده بخوابد و صفحه را ورق بزند،
اما حقیقتی که پردههای سینما به شما نشان نمیدهند این است که داستان ما تمام نشده است؛ در واقع، ممکن است تازه شروع شده باشد، وحشیانهتر و واضحتر. فیلم «نسلکشی» به پایان خود نرسیده است و سریال «پاکسازی قومی» به قسمتهای خونین خود ادامه میدهد. شاید جهان از واقعیت دردناک به این توهم میگریزد که «همه چیز خوب است»، در حالی که ما اینجا در حال گذراندن دردناکترین فصلها هستیم.
آنچه گزارشهای بینالمللی نمیگویند
گزارشهای بینالمللی به شما میگویند که «زیرساختها نابود شدهاند» - عبارتی مودبانه و زیبا که کسی را نمیرنجاند. اما آیا این گزارشها از بوی مرگ و بیماری ناشی از فاضلابهایی که خیابانهای ما را پر کردهاند، چیزی به شما میگویند؟ آیا کلمات و اعداد میتوانند حالت تهوعی را که هنگام استشمام بوی زبالههای انسانی که جادهها را فرا گرفتهاند، همراه شما هستند، توصیف کنند؟
این گزارشها نه از «آلودگی بصری» که به چشمان ما حمله میکند، و نه از وحشتی که هنگام راه رفتن، از ترس آلوده شدن لباسهایمان به این کثیفی که ما را احاطه کرده است، ما را فرا میگیرد، صحبتی نمیکنند. آیا میدانید که ما باید «نقشههای راه» جدید و پیچیدهای را ترسیم کنیم تا فقط چند سانتیمتر فضا برای قرار دادن پاهایمان بدون کثیف شدن آنها توسط فاضلاب پیدا کنیم؟ گزارشها ناشنوا هستند؛ آنها فقط سطح حقیقت را منتقل میکنند نه عمق آن را.
این صحنه فاجعهبار را تصور کنید: تمام اعضای یک خانواده زیر آوار دفن شدهاند، و تمام ارتباطات بهدلیل طوفان کاملاً قطع شده است، هیچ تلفنی کار نمیکند، هیچ سیگنال اضطراری به کسی نمیرسد.
رودخانهها در خیابانها و مرگ در باران
اگر فکر میکنید مقیاس ویرانی را درک میکنید، بگذارید برایتان تعریف کنم که در خیابان الجلاء چه اتفاقی برایم افتاد، داشتم در یک فروشگاه خرید میکردم که ناگهان باران شروع به باریدن کرد، در عرض چند لحظه، نمیتوانستم بیرون بروم؛ خیابان ناگهان به چیزی شبیه رودخانههای دجله و فرات تبدیل شده بود.
این همه آب از کجا آمده است؟ چگونه یک رگبار باران میتواند شهر را به زندانی پر از آب تبدیل کند، زندانی که آب تا زانو میرسد؟ در اینجا، متوجه میشوید که زیرساختها نهتنها آسیب دیدهاند، بلکه کاملاً فرو ریختهاند، چند قطره آب کافی است تا خیابانها را فرا بگیرد و زندگی را فلج کند.
با طوفان سهروزه، فاجعه آشکار شد. «خوششانسها» میان ما کسانی بودند که در گوشهای کوچک و خشک از خانههایشان جمع شده بودند، در حالی که بقیه اتاقها زیر سقفهای چکهکننده آب جمع شده بودند. «بدشانسها»، مانند همسایگان ما، تمام محله را با فریادهای خود بیدار کردند؛ خانه ویرانشدهشان بهدلیل باران روی سرشان فرو ریخته بود.
همسایگان مجبور بودند در باران بدوند و مسافتهای طولانی را پیاده طی کنند تا به دفاع مدنی و آمبولانسها برسند، این وحشت یک حادثه جداگانه نبود، بلکه یک واقعیت تکرارشونده در هر گوشه غزه است.
یک فرد خارجی ممکن است با تعجب بپرسد: شما از چه ساخته شدهاید؟ چگونه اینقدر مقاوم ماندهاید؟ ما پاسخ میدهیم: ما دانشآموزان مدرسه رنج هستیم و حتی اگر آتشهای آنها بهشدت شعلهور شود، ممکن است خانهها را بسوزانند، اما هرگز ریشههای ما را نخواهند سوزاند.
اوج درد در چادرهای فرسوده و غرقشده در آب باران
در مورد چادرنشینان، آه، درد بیپایان! هیچ کلمهای در هیچ فرهنگ لغتی نمیتواند وضعیت اسفناک آنها را توصیف کند، اما از بطن رنج، خلاقیت زاده میشود و در کوره ستم ساخته میشود. پدرم که در چادر زندگی میکند، درد دهه 1950 را بهیاد آورد، بهیاد آورد که چگونه اردوگاه پناهندگان جبالیا دچار سیل میشد و چگونه اجداد ما کانالهای زهکشی برای ذخیره آب حفر میکردند.
امروز، آنها دوباره تلاش کردند. آنها چادرهای خود را از زمین بلند کردند، آنها را با کیسههای شن و خاکریز احاطه کردند و یک نقشه هندسی ترسیم کردند تا اطمینان حاصل شود که آب بهطور دائم جریان مییابد. بهلطف تلاشهای همه، این طرح موفقیتآمیز بود و چادرها این بار نجات یافتند، این یک درس سخت است: درد بزرگترین معلم است.
امید از دل ویرانه
بگذارید دنیا بداند که ما اجازه نخواهیم داد گردوغبار جنگ رنگهایمان را تیره کند و همچنین نخواهیم گذاشت گلهایمان به خاکستر تبدیل شوند. ما آوار مرگ را از روح خود میتکانیم و جوانههایمان زمین سوخته را سوراخ میکنند تا زندگی را از نو اعلام کنند.
خورشید ما، هر چقدر هم که کسوفش طولانی باشد، مطمئناً از تاریکی آنها قویتر است و روزهای آینده گواهی خواهند داد که این سالهای کمبار چیزی جز رنج و زحمت سالهای فراوانی نبودهاند، که در آن مردم آسوده خواهند شد و امید و زندگی را درو خواهند کرد.
انتهای پیام/+