یادداشت| خلیج گرگان در گرداب وعده و عمل!

خبرگزاری تسنیم- یادداشت: وحید قاسمی فعال محیط زیست|در آستانه سفر رئیس جمهور به گلستان، بار دیگر نام خلیج گرگان بر سر زبان‌ها افتاده است. این زیست‌بوم ارزشمند و منحصربه‌فرد که روزگاری مأمن پرندگان مهاجر و قلب تپنده اقتصادی و اجتماعی جوامع ساحلی بود، امروز در محاصره خشکی و بی‌توجهی، نفس‌های آخر را می‌کشد.

اما آنچه این بار ماجرا را بیش از گذشته به موضوعی بحرانی و البته گمراه‌کننده تبدیل کرده، نه فقط شدت گرفتن مرگ خلیج، که آشفتگی و تناقض در سخنان و اقدامات مسئولان ارشد دولتی و نمایندگان است.گویی خلیج گرگان به میدانی برای بیان حرف‌های متضاد و وعده‌های تکراری تبدیل شده، بدون آنکه هیچ طرح نجات مشخص، مستمر و تأمین‌شده‌ای برای آن در کار باشد.

ماجرا از آنجا آغاز شد که محمدرضا فراهانی، معاون هماهنگی معاون اجرایی رئیس‌جمهور، در دیداری با استاندار گلستان از استقرار یک دستگاه لایروب در خلیج گرگان «طی 10 روز آینده» خبر داد. این خبر در نگاه اول می‌توانست بارقه امیدی باشد برای مردمی که سال‌ها شاهد خشک شدن تدریجی این میراث طبیعی بوده‌اند. اما این امیدزایی اولیه، مدت زیادی دوام نیاورد. کمتر از دو هفته قبل از این اعلام، عبدالجلال ایری، نماینده مردم غرب گلستان در مجلس شورای اسلامی، در یک برنامه تلویزیونی با وضوح تمام اعلام کرده بود: هیچ تصمیم یا اعتباری برای مقوله نجات خلیج گرگان پیش‌بینی نشده است. او حتی در گفت‌وگوی مفصل‌تری با خبرنگاران، با تأکید بر اینکه خلیج گرگان اولویت اول مردم گلستان است، از بی توجهی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی گلایه و تصریح کرد: «گفته می‌شود در سفر رئیس‌جمهور هم اعتباری برای احیای خلیج گرگان نیامده است».

این تناقض آشکار، این پرسش بنیادین را به وجود می‌آورد که بالاخره تکلیف چیست؟ آیا دستگاه لایروبی که وعده استقرار فوری آن داده شده، بخشی از یک برنامه تأمین‌شده و جامع است، یا صرفاً حرکتی نمادین و نمایشی در آستانه سفر رئیس جمهور، بدون پشتوانه مالی و کارشناسی لازم؟

این تنها پارادوکس موجود در داستان پرپیچ‌وخم خلیج گرگان نیست. نگاه به گذشته نزدیک، وعده‌های عملی‌نشده دیگری را نیز یادآور می‌شود. در دی‌ماه سال گذشته، استاندار گلستان از قول معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهور از «پمپاژ آب به خلیج گرگان» خبر داده بود. اکنون ( در زمستان سال بعد) اما، هیچ نشانه‌ای از آن وعده دیده نمی‌شود. همچنین، صحبت از اعتبارات کلانی مانند 2300 میلیارد تومان بوده که هیچ‌گاه محقق نشدند و حالا در گفت‌وگوهای جدید، سخن از تلاش برای جذب منابع جدید است. این چرخه معیوب «وعده- فراموشی» اعتماد عمومی را به شدت خدشه‌دار کرده است.

در میان این هیاهوی سیاسی، صداهای کارشناسی هشدار می‌دهند که نجات خلیج گرگان با یک دستگاه لایروب و چند روز عملیات نمادین ممکن نیست. کارشناسان حوزه دریایی و محیط زیست به وضوح اعلام می‌کنند که هرگونه عملیات لایروبی، نیازمند بستری از مطالعات دقیق و زیرساخت‌های ضروری است. پیش از هر چیز، باید نقشه‌های به‌روز هیدروگرافی از کف خلیج تهیه شود تا دقیقاً مشخص شود چه میزان رسوب، در کدام نقاط و تا چه عمقی انباشته شده است. سؤال بعدی که پاسخ فوری می‌طلبد، محل تخلیه این حجم عظیم رسوبات است. ایجاد «دایک» یا سدهای خاکی برای انباشت این مواد، نیازمند مطالعات زمین‌شناسی، اخذ مجوزهای پیچیده زیست‌محیطی و انتخاب مکانی است که خود موجب آسیب جدیدی به اکوسیستم نشود. آیا این مطالعات انجام شده است؟ آیا مکانی مانند آشوراده یا سواحل بندر ترکمن برای این کار در نظر گرفته شده و مجوزهای لازم گرفته شده است؟ تاکنون پاسخ روشنی به این پرسش‌های حیاتی داده نشده است.

نماینده مجلس اما از زاویه دیگری به مشکل نگاه می‌کند و بر مدیریت و راه‌حل‌های فوری تأکید دارد. عبدالجلال ایری در گفت‌وگوی خود، به موضوعی اشاره می‌کند که شاید از نگاه بسیاری پنهان مانده باشد: نقش سدسازی‌ها در محروم کردن خلیج از حق‌آبه طبیعی. او توضیح می‌دهد که ایده‌آل، تأمین حق‌السهم خلیج از رودخانه‌های اطراف مانند قره‌سو و گرگان‌رود است، اما سدهایی مانند نومل و به ویژه سد در حال ساخت «گیله‌ورد» بر روی نکارود، این امکان را عملاً از بین برده‌اند. او هشدار می‌دهد که بهره‌برداری از سد گیله‌ورد، حتی امکان انتقال آب بین‌حوزه‌ای از نکارود به خلیج را نیز به حداقل خواهد رساند. در این شرایط، او راه‌حلی فوری و به زعم خود کم‌هزینه را پیشنهاد می‌دهد: انتقال پساب نیروگاه حرارتی نکا به خلیج گرگان. به گفته ایری، این پساب در حال حاضر مستقیماً به دریای خزر می‌ریزد و می‌توان با احداث لوله‌ای چندکیلومتری، آن را به سمت خلیج هدایت کرد.

او بر این نکته پافشاری می‌کند که چنین طرحی «نه پول می‌خواهد و نه اعتبار؛ بلکه باید مدیریت شود.» اما همین طرح به ظاهر ساده نیز درگیر بوروکراسی و مطالعات طولانی شده است. ایری با انتقاد از این روند می‌گوید: «همه سخن از اجرای مطالعات می‌گویند، بخش جزئی کار را بزرگ‌نمایی می‌کنند، تا چند سال باید چشم‌انتظار این مطالعات باشیم؟ شاید 5 یا 10 سال.»

این گفت‌وگوها و هشدارها، تصویری پیچیده و نگران‌کننده ترسیم می‌کنند. از یک سو، خلیج در حال مرگ است و زمان برای نجات آن به سرعت در حال اتمام است. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد دستگاه‌های دولتی و مدیریتی نه تنها هماهنگ عمل نمی‌کنند که گاهی سخنانشان در تضاد آشکار با یکدیگر است. نماینده مجلس از بی‌اعتنایی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی می‌گوید و خواهان حکم واحد و الزام‌آور برای تخصیص اعتبار است. در مقابل، بخش‌های اجرایی دولت گاه با وعده‌های فوری اما مبهم، امیدهای کوتاه‌مدتی ایجاد می‌کنند که با عدم تحقق وعده‌های گذشته، رنگ می‌بازند. این آشفتگی، خود به عاملی برای تعویق بیشتر و عمیق‌تر شدن فاجعه زیستمحیطی تبدیل شده است.

حالا در آستانه سفر رئیس‌جمهور، همه نگاه‌ها به استان گلستان دوخته شده است. پرسش اصلی مردم و کارشناسان این است: آیا این سفر، نقطه عطفی خواهد بود برای آغاز یک برنامه ملی، جامع، مبتنی بر علم، با بودجه مشخص و مدیریت متمرکز برای نجات خلیج گرگان؟ یا اینکه همچون گذشته، شاهد اعلام پروژه‌های نمایشی و فاقد پیوست کارشناسی و مالی خواهیم بود که پس از فرونشستن غبار سفر، به فراموشی سپرده می‌شوند؟ خلیج گرگان دیگر تاب هیچ آزمون و خطای جدیدی را ندارد. نجات آن نیازمند اراده‌ای فراتر از شعار، فرابخشی، مستمر و قاطع است. اراده‌ای که تمام دستگاه‌ها را موظف کند، بر اساس یک نقشه راه علمی و شفاف، بودجه لازم را تضمین کند و مدیریت واحدی را مسئول پیگیری عملیات نجات بداند. روزهای آینده، پاسخ این پرسش سرنوشت‌ساز را مشخص خواهد کرد: آیا خلیج گرگان نجات می‌یابد، یا برای همیشه در گرداب وعده و عمل گم می‌شود؟

انتهای پیام/