ایران تصمیم ندارد از قابلیت بالقوه ساخت سلاح هسته ای عبور کند
خبرگزاری تسنیم : اندیشکده «ویلسون» اعلام کرد: تحلیل اطلاعاتی ایالات متحده بر این باور است که ایران هنوز تصمیم نگرفته است از آستانه قابلیت بالقوه [ساخت] سلاح واقعی عبور کند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از اشراف، اندیشکده «ویلسون» در مقالهای به قلم «رابرت لیتواک» ، نایب رئیس این اندیشکده، مینویسد: با اینکه مهارت چرخه سوخت هستهای ایران، گزینه اساسی ساخت بمب است، حکومت تهران هیچ انگیزه اضطراری جهت ساخت تسلیحات هستهای ندارد. سیاست کنونی ایالات متحده که بر تحریمهای اجباری و انزوای دیپلماتیک برای وادار کردن ایران به تبعیت از تعهدات خود طبق معاهده عدم گسترش [تسلیحات] هستهای (ان پی تی) تاکید دارد، به طور مستقیم زیر سرفصل سیاست تحدید قرار خواهد گرفت، حتی به عنوان شرطی که در بحث سیاسی ایالات متحده، از آن اجتناب شده و غیرقانونی اعلام شده است. مادامی که ایران آشکارا از «خط قرمز» تسلیحاتی شدن عبور کند، سیاست ایالات متحده احتمالا، از لحاظ شکل، اگر نه در اسم، سیاست تحدید خواهد بود.
سایت خبری تحلیلی اشراف بدون تایید محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، ترجمه آن را برای اطلاع نخبگان و تصمیم گیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر میکند .
لقب ایران و کره شمالی از نظر «اوباما» و «جورج بوش»
چالش هستهای ایران که رئیسجمهور، «باراک اوباما» به ارث برده است، اکنون در برهه حساسی است. رئیسجمهور، ایران (و نیز کره شمالی) را «انزواطلب» نامیده است، کشوری که از طریق مقابله با تعهدات خود طبق «ان پی تی» ، هنجارهای بینالمللی را زیر پا میگذارد. وقتی «اوباما» برای اولین بار، در مصاحبه آوریل 2010 با نیویورکتایمز، از این اصطلاح استفاده کرد، مشاوران ارشد کاخ سفید تایید کردند این یک حرکت محاسبهشده از لقب«دولت سرکش» است که «جورج بوش» در دوره خود مطرح کرد.در صورتی که سرکش، به طور ضمنی بر کشورهایی دلالت دارد که حکومت حاکم آن اساسا اصلاحناپذیر است، هدف از گروه «انزواطلب» مطرح کردن این است که اگر حکومت تهران از تعهدات «ان پی تی» تبعیت کند، راه برای ایران باز است که دوباره به «جامعه ملل» بپیوندد.
پس از سقوط بغداد، «قذافی» به خلعسلاح تن داد
دولت «جورج بوش» جنگ بازدارنده علیه عراق را در سال 2003 برگزید تا حکومت را عوض کند زیرا تهدیدی را میدید که «صدام حسین» ایجاد میکرد. هشت ماه پس از سقوط بغداد، در دسامبر 2003، اعلامیه غیرمنتظرهای به گوش رسید که «معمر قذافی» به خلعسلاح تسلیحات کشتارجمعی قابلاثبات، تن داده است. هرچند مقامات دولت «بوش» مدعی بودند لیبی «امتیاز» جنگ عراق است، گره برخورد با لیبی، تضمین تلویحی اما آشکار امنیت حکومت «قذافی» بود که اگر از زرادخانه غیرمتعارف خود دست بکشد، واشنگتن از هدف تغییر حکومت اجتناب خواهد کرد.
آمریکا نمیتواند در مورد دفاع هستهای ایران از سنت مداخله مستقیم استفاده کند
در برخورد با دفاع هستهای در ایران و کره شمالی، دولت بوش بین سنت بنا نهادهشده در عراق و لیبی گرفتار شد. دولت نمیتوانست سنت مداخله مستقیم نظامی عراق را تکرار کند و تمایل نداشت به تهران و پیونگیانگ، که توافق لیبی را امضا کرده بودند، تضمین امنیت بدهد. دولت [بوش] مشخص نکرد آیا هدف سیاست ایالات متحده تغییر حکومت است یا تغییر رفتار آنها. در نتیجه، دولت فرصت آزمون مقاصد ایران و کره شمالی را از دست داد.
«اوباما» در مراسم تحلیف خود لفاظی تغییر حکومت را کنار گذاشت
سناتور «باراک اوباما» در سکوی بحثانگیز مذاکره با کشورهای سرکش، برای ریاستجمهوری مبارزه کرد. این تغییر، درسخنرانی مراسم تحلیف وی در ژانویه 2009 مشهود بود. در این مراسم وی «دست خود را به سمت [دشمنان] دراز کرد که آیا مایل هستید مشت گرهکرده خود را باز کنید» . دولت «اوباما» لفاظی تغییر حکومت را کنار گذاشت و چالشهایی را که ایران و کره شمالی از لحاظ عدم تبعیت از هنجارهای تثبیتشده بینالمللی، ایجاد میکنند، مجددا بیان کرد و به دولتهای دشمن، گزینه ساختاریافتهای را ارایه کرد: به هنجارهای بینالمللی وفادار بمانید و از مزایای اقتصادی همبستگی بیشتر با جامعه بینالملل برخوردار شوید یا تبعیت نکرده و با انزوای بینالمللی و پیامدهای تنبیهی مواجه شوید.
مداخله سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در سال 2011 در لیبی
اما کشورهای انزواطلب، دست دراز شده به سمت خود را رد کردند. تهران روی مداخله سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در سال 2011 در لیبی، انگشت گذاشته و آن را گواه این میداند که وقتی «قذافی» برنامه هستهای خود را کنار گذاشت، غرب او را فریب داده بود. برای ایران، منطق مبنی بر اینکه عملیات نظامی لیبی، مداخله بشردوستانه بود نه تلاش برای تحقق اهداف عدم گسترش [تسلیحات] ، یک تمایز تحلیلی بدون تفاوت سیاسی است. با ساقط کردن حکومت در عراق (2003) و لیبی (2011)، واشنگتن اساسا بازار تضمین امنیت در تهران را از دست داده است.
بحران هستهای با توجه به سابقه پیشرفتهای اجتماعی بالقوه چشمگیر در این کشور، ادامه دارد. مساله برای ایالات متحده این است که بحران هستهای بدیهی است، در صورتی که چشماندازهای تغییر حکومت یا دگرگونی در ایران، مبهم است. خطوط زمانی برای دستیابی به تسلیحات و تغییر اجتماعی مطلقا همزمان نیست.
هیچ کدام از گزینهها، گزینه خوبی نیست
تمام گزینهها روی میز است
تمام گزینههای برخورد با چالش هستهای ایران ممکن است روی میز باشد اما هیچ کدام گزینه خوبی نیست. اقدام نظامی؟ در بهترین حالت، بمباران ایران ، برنامه هستهای را به تعویق میاندازد اما آن را پایان نمیدهد. به علاوه، مورد حمله نظامی به برنامه هستهای ایران به این ارزیابی بستگی دارد که حکومت دینی غیرقابل مهار و مصیبتبار است. اما تجسم ایران مانند کشور غیرمنطقی برخلاف برآوردهای اطلاعات ملی است که تصمیمگیری حکومت روحانیون را طوری توصیف کرده است که «به وسیله یک رویکرد هزینه منفعت، هدایت میشود» . وقتی از «اوباما» پرسیدند آیا حکومت ایران، منطقی است، گفت تصمیمگیری ایران در سه دهه گذشته بیانگر این است که روحانیون «به فکر بقای حکومت هستند».
ایران تصمیم به عبور از آستانه قابلیت ساخت سلاح هستهای نگرفته است
توانایی ایران برای غنیسازی اورانیوم گزینهای اساسا مانع سلاح هستهای به این کشور میدهد، اما تحلیل اطلاعاتی ایالات متحده بر این باور است که ایران هنوز تصمیم نگرفته است از آستانه قابلیت بالقوه [ساخت] سلاح واقعی عبور کند. اگر تا اینجا، نه بیشتر، حداقل تاکنون، پیش برویم، این گزینه ممکن است کاملا در خدمت منافع ایرانیان باشد. «اوباما» ملاحظه کرده است که حکومت تهران، تحت فشار تحریمهای خردکننده، فرصت «محاسبه راهبردی» جهت به تعویق انداختن تصمیم به تسلیحاتی شدن را دارد. منتقدین دولت پاسخ میدهند که دادن اجازه حفظ حتی یک قابلیت نهفته به ایران جهت دستیابی به تسلیحات هستهای، تهدید غیر قابل قبولی است.
«اوباما» اظهار داشت سیاست من، سیاست تحدید نیست
واقعیت این است که دریچهای که در آن، عقبگرد کامل قابلیتهای هستهای ایران امکانپذیر باشد، بسته است. واشنگتن برای تعیین حدود برنامه هستهای ایران، باید عملا پذیرای دیپلماسی (با پشتیبانی فشار اجباری تحریمها) باشد. محدود کردن برنامههای ایران در اصل مستلزم ممانعت از دستیابی آنها به مواد شکافپذیر بیشتر است. مارس 2012، «اوباما» در سخنرانی برای کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل، ابراز داشت، «سیاست من سیاست تحدید نیست؛ سیاست من، منع ایران از دستیابی به سلاح هستهای است» . رئیسجمهور با ترسیم این خط قرمز جلوگیری از تسلیحاتی شدن، به نظر میرسید، هشدار میدهد ایالات متحده جنگ بازدارندهای جهت دریغ داشتن گزینه طفره رفتن از شروط هستهای ایران، راهاندازی نخواهد کرد. با اینهمه، انکار سیاست تحدید از سوی وی، انعکاس معنی شرطی است که در بحث جدید اتخاذ کرده است: تن در دادن به توسعه تسلیحات هستهای ایران و سپس مهار استفاده از آنها از طریق تهدید تلافیجویانه تسلیحات هستهای ایالات متحده. این اشاره ضمنی، حرکت بیمورد از مفهوم سیاست تحدید است که «جورج کنان» پس از جنگ جهانی دوم مطرح کرد: کنترل کردن حکومتها تا زمانی که از ضعف داخلی خود نابود شوند.
گزینه سوم بین همبستگی القایی و تغییر حکومت، سیاست تحدید است
بنابراین ایران با تنگنای بارزی روبرو است. این کشور انزواطلب، همبستگی با جامعه بینالملل را تهدیدی برای بقای حکومت میداند، اما ژست تجدیدنظرطلبی تهران، جایگزین بلندمدت قابلاجرایی ارایه نمیکند. مساله هستهای، جانشین پافشاری بر بحث درباره رابطه آن با دنیای بیرون است؛ و این امر، به نوبه خود، واشنگتن را با تنگنا روبرو میکند، تنگنایی که ممکن است مدیریت شود اما حل نمیشود. بین قطبهای همبستگی القایی و تغییر اجباری حکومت، گزینه سومی، قرار دارد یعنی، سیاست تحدید، نسخه دوباره تجهیزشده امروزی راهبرد «کنان» که مساله هستهای را از تغییر حکومت جدا خواهد کرد و به نیروهای داخلی همچون عامل تغییر اجتماعی در ایران تکیه خواهد کرد.
حفظ گزینه سد هستهای، نقطه شیرین استراتژیک است
نتیجهگیری
در ایران، مساله هستهای، جانشین مناقشه لاینحل بر سر رابطه این کشور با ایالات متحده و دنیای بیرون است. حفظ گزینه سد سلاح هستهای، نقطه شیرین استراتژیک است. در بحث سیاست ایالات متحده، از اصطلاح سیاست تحدید اجتناب شده و غیرقانونی اعلام شده است. با این حال، این یک توصیف دقیق از سیاست کنونی ایالات متحده نسبت به ایران است و احتمالا مادام که حکومت تهران از خط قرمز تسلیحاتی شدن واشنگتن عبور نکند، ادامه خواهد داشت.
انتهای پیام/