لبخند آسمان به تهران/ باز باران جور مسئولان را کشید
خبرگزاری تسنیم : قدیمیهای تهران تا همین دهه ۷۰ هم یادشان است هروقت فصل برف و باران میرسید باید چند روزی را به خاطر سرما و برف شدید در خانه بمانند و قید درس و مشق را بزنند. امروز هم همینگونه و در اواخر پاییز و اوایل زمستان، از دانشآموز ابتدایی گرفته تا کارمند و وزیر چند روزی را تعطیل و خانهنشین هستند؛ اما تعطیلات این سالها با آنسالها زمین تا آسمان فرق میکند.
آب و هوای تهران زمانی آنقدر دلانگیز و دوستداشتنی بود که حاکمان را مجبور کند تاج و تخت خود را بردارند و به این شهر کوهپایههای آمده و آن را پایتخت حکومت خود کنند اما نمیدانستند که همین کوچ در آیندهای دور و نزدیک چنان بلایی بر سر این شهر میآورد که ساکنانش را مجبور به فرار میکند.
سالهاست که تهران دیگر حالوهوای آن روزها را ندارد و دیگر، کسانی که در تهران زندگی نمیکنند نمیتوانند برای عکس گرفتن از هوای دلانگیز بهار و تابستان یا باران و برف چشمنواز تهران به این شهر بیایند و برای دوستانشان عکس یادگاری ببرند.
سالها بود که ایران را دارای آبوهوایی چهارفصل میدانستند و تهران هم در گرما و سرما بخشی از این موهبت را نصیب خود کرده بود و مسئولانش در باد و غرور این نعمت الهی خوابیده بودند و نمیدیدند روزبهروز و سالبهسال چهره این شهر به سیاهی میگراید و تهران هر روز پیرتر میشود.
بچههای نسل دهه 50، 60 و 70 تهران یادشان است که هر وقت فصل برف و باران میرسید باید چند روزی از این فصل را به خاطر سرما و برف شدید در خانه بمانند و قید درس و مشق را بزنند. امروز هم همینگونه و چندسالی است که در اواخر پاییز و اوایل زمستان، از دانشآموز ابتدایی گرفته تا دانشجو و کارمند و وزیر چند روزی را در این فصل تعطیل و خانهنشین هستند؛ اما تعطیلات این سالها با آنسالها زمین تا آسمان فرق میکند.
این روزها تعطیلات دیگر به خاطر سرمای شدید و بارش سنگین برف نیست بلکه مردم باید برای در امان ماندن از هوای آلوده و کشنده یا در خانه بمانند یا بار سفر ببندند و از این دیگ دود فرار کنند.
مردم تهران و شهرهای بزرگ ایران در حیرت ماندهاند که چه شد هوای شهرهایشان از آن دلانگیز بودن به این غبار و دلمردگی رسیدهاند و در کنار این حیرت، مسئولان محیطزیست، استانداری، شهرداری، دولت و هرکس که آبوهوا به او ربط دارد و ندارد، قبل از وقوع وارونگی هوا دم از همکاری و ایجاد تفاهم و دستیابی به انواع و اقسام تکنولوژی روز از جمله مهپاش و بارورکردن ابر دم میزنند اما همین که آسمان به زمین آمد و جایی برای نفس کشیدن نماند، هرکس دیگری را مسئول میداند و تنها راه چاره، تعطیلی و توقف چرخ تولید کارخانجات است.
کسی نمیگوید چرا تولید خودروها با خروج خودروهای فرسوده و بیکیفیت همخوانی ندارد؛ کسی نمیگوید منشأ اینهمه آلودگی از کجاست؛ کسی نمیگوید چرا این خودروهای بیکیفیت به راحتی شمارهگذاری میشوند و در روزهای آلوده توقیف؛ یا چرا برخوردها فقط محدود به چند روز میشود؛ کسی نمیگوید چرا طرح ترافیکی که برای کاهش ترافیک و آلودگی بود در حال حاضر هرکسی میتواند به راحتی وارد آن شود.
کسی نمیگوید چرا قانون برای جلوگیری از قطع درختان وضع میشود اما درختان قانونی قطع میشوند. کسی نمیگوید چه بر سر درختان تهران آمده که در پاییز و زمستان زرد و خشک که نمیشوند هیچ، بلکه مانند اوایل بهار سبز سبز هستند و کسی هم نمیگوید بر سر پرندگانی که روزها با آواز خواندنشان تهران را روی سرشان میگذاشتند چه آمد و به کجا رفتند.
آری این روزها هیچکس حرفی نمیزند و شاید بهتر هم این باشد مسئولان حرفی نزنند که اگر اندک وجدان و مسئولیتپذیری داشته باشند باید بگویند با پول بیتالمال به جای نجات مردم از این مخصمصه هر روز آنها را به سوی مرگ هدایت میکنند. بگویند که چه باید میکردند و نکردند.
تنها راه باقیمانده این است که مردم دست به آسمان بلند کنند و از خدا بخواهند خودش نظر لطفی کند و برای چند صباحی هم که شده غبار و دود را از چهره این شهر بشوید تا بتوان مدتی بیشتر نفس کشید اما چه دعایی که بعد از آن باید التماس کنند خدایا بس است که اگر ادامه یابد غریق همین اندک باران میشویم. ماندهایم که منتظر بارش رحمت الهی باشیم که هوای شهر را تمیز کند یا دعا کنیم که تا این اندک باران تهران را شبیه شهر سیلزده نکرده، خدایا آن را بند آور.
این روزها و سالها هم میگذرد و باید منتظر ماند و دید که تهران، پایتخت ایران که روزگاری معروف به دیار چهارفصل بود، وضعیتش بدتر از این میشود یا دلسوزی میآید و آن را به سامان میرساند.
انتهای پیام/