نخبگان دینی به میدان بیایند/ استخراج سبک زندگی از متون اصیل دینی


سبک زندگی

خبرگزاری تسنیم : ابرای اینکه سبک زندگی دینی داشته باشیم قدم اول این است که نخبگان دینی و علمای برجسته دینی وارد عمل شوند و سبک زندگی مورد نظر دین را از متون اصیل دینی استخراج و ارائه کنند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، روزنامه جوان در گفت‌وگویی به غفلت‌های رایج درباره سبک زندگی پرداخت و نوشت: شیوه زندگی دینی از جمله مسائلی است که نیاز به تحقیق و پژوهش از جانب علمای دین دارد تا بتواند به عنوان سبک زندگی دینی به عنوان الگویی به مردم جامعه عرضه شود، در این رابطه تاریخچه سبک زندگی ایرانیان، عوامل عدم شکل‌گیری سبک زندگی اسلامی، راهکار برای برنامه‌ریزی اجتماعی گسترش این سبک زندگی و نقش رسانه‌های داخلی در ایجاد دغدغه‌سازی برای شکل‌گیری این سبک زندگی محورهایی بود که ما را بر آن داشت به سراغ دکتر کوشکی استادیار علوم سیاسی دانشگاه تهران برویم.

چه در سال‌های اخیر و چه در سال‌های قبل و بعد از انقلاب مردم ایران در شیوه و روش زندگی دارای الگوهایی بودند که بعضاً برخی از آنها در طول زمان و در مواجهه با فرهنگ‌های مختلف دستخوش تغییر شده است، قبل از ورود به مصادیق تأثیرگذار بر تغییر سبک زندگی ایرانی می‌خواهیم کمی الگوی زندگی ایرانی را در فضای تاریخی برایمان تبیین کنید.

اگر بخواهیم متوجه شویم سبک زندگی مردم ایران چه در سال‌های قبل از انقلاب و چه در سال‌های بعد از انقلاب چه تغییری کرده باید قبل از آن به این موضوع بپردازیم که در چه مقطع تاریخی در ایران الگوی سبک زندگی ایرانی وجود داشته است.
آخرین مقطعی که سبک زندگی استاندارد ایرانی اسلامی در ایران وجود داشته عصر صفویه است و بعد از این دوره شاهد هستیم که این الگوی زندگی شاهد ریزش‌هایی بوده، در واقع به تدریج نسبت مردم با این سبک زندگی کاسته می‌شود و در عصر قاجاریه ارتباط با تمدن غرب در زمینه‌های فرهنگی موجب می‌شود این سبک زندگی یک رقیب پیدا کند. سبک زندگی غربی به عنوان یک رقیب جدی و خطرناک در کنار سبک زندگی ایرانی و اسلامی قرار می‌گیرد که بعد از عصر صفویه دچار فرسایش شده است.
ایرانی‌هایی که به اروپا رفته بودند و در قالب نخبگان به تحصیل پرداخته بودند، اروپایی‌هایی که به ایران آمده بودند، این دو دسته در ترویج زندگی غربی در ایران مؤثر بودند. در دوران پهلوی اول خود حاکمیت با استفاده از ابزارهای حکومتی سعی می‌کند سبک زندگی غربی را در ایران رواج بدهد و حتی در برخی از امور این کار را اجبار می‌کند. در این دوره حکومت برای رسیدن به هدف خود از روش‌های مختلفی مثل آموزش، تربیت و حتی قواعد اداری استفاده می‌کند، در دوره پهلوی اول عنصر رسانه‌های مکتوب و سینما به عنوان واسطه مهمی برای ترویج سبک زندگی غربی معرفی می‌شوند. در دوره پهلوی دوم علاوه بر استفاده حاکمیت برای گسترش سبک زندگی غربی رسانه‌های دیداری و شنیداری گسترش پیدا می‌کنند، تلویزیون پا به عرصه می‌گذارد، رادیو گسترش پیدا می‌کند، نظام آموزشی، حاکمیت و نخبگان همه در جهت تعریف الگوی سبک زندگی غربی قدم برمی‌دارند و این الگو را به عنوان ارزش معرفی می‌کنند. به عنوان مثال از مکانیزمی استفاده می‌کنند با عنوان دختر شایسته سال یعنی دختری که بیشترین نزدیکی به الگوی زندگی غربی را داشت معرفی و تشویق می‌شد تا مابقی افراد تلاش کنند شبیه این فرد باشند.

علاوه بر این موارد در این دوره گسترش سفرهای ایرانیان به اروپا به عنوان سرفصلی بود که در ترویج سبک زندگی غربی در ایران مؤثر بود، چون این افراد نخبگان و گروه‌های مرجع بودند.
در دوره بعد از انقلاب اسلامی باز هم به عرصه‌هایی که مروج سبک زندگی اروپایی بودند اضافه شد. این بار رسانه‌های نوینی که خود غربی‌ها با همین هدف راه انداخته بودند وارد میدان شد، بعد از انقلاب اسلامی حاکمیت جمهوری اسلامی به دنبال ترویج سبک زندگی غربی نبود اما بخش‌هایی از حاکمیت ناخواسته این کار را کردند و باعث ترویج سبک زندگی غربی شدند. چرا که هنوز تحت تأثیر و دلباخته بعضی روش‌های غربی در نظام آموزشی و رسانه‌ای‌ ما بودند. این افراد در فضای اداری، رسانه‌ها و آموزشی ناخواسته مروج سبک زندگی غربی شدند و با وجود اینکه خود حاکمیت مروج چنین فضایی نبود بخش‌هایی از آن به ترویج این فضا کمک می‌کردند و این فضا متأسفانه هنوز هم ادامه دارد.
از طرف دیگر رسانه‌های جدید دیگری مثل ماهواره‌ها و رسانه‌ها و فضای مجازی به این رسانه‌های قبلی اضافه شدند.

شما در صحبت‌هایتان به این نکته اشاره کردید که دوره صفویه به عنوان الگویی برای معرفی سبک زندگی ایرانی اسلامی وجود دارد، سؤال من در این فضاست که ما در سال‌های بعد از انقلاب از لحاظ نزدیکی به الگوی ایرانی و اسلامی در فضای سبک زندگی شاهد فراز و نشیب هستیم، به عنوان مثال تا آخر 8 سال دفاع مقدس مصادیقی در فضای سبک زندگی اسلامی وجود دارد اما بعد از چند سال شاهد ریزش الگوهای فرهنگی مطلوب سال‌های بعد از انقلاب هستیم.

آنچه که در سال‌های بعد از انقلاب به دست آمد در حد سبک زندگی غربی است. روش‌های زندگی مردم، ارزش‌ها و هنجارها مثل نوع پوشش، نوع سخن گفتن و نوع مراسم‌ها تغییر کرد، اما نه در حدی که سبک زندگی انقلابی اسلامی به وجود بیاید، سبک زندگی یک پدیده عمیق است. اینکه بعد از انقلاب یک روشی در بخشی از جامعه‌ ما به وجود آمد و بعد از مدتی هم حذف شد به این دلیل بود که این روش‌ها تبدیل به سبک زندگی نشد. اگر تبدیل به سبک زندگی شده بود دیگر حذف نمی‌شد. این روش‌های بعد از انقلاب در واقع نوعی مد بود نه سبک زندگی، سبک زندگی چیزی است مثل محرم و مراسم عزاداری. ریشه‌دار است، در زمان رضاخان هرچقدر خواستند عزاداری را حذف کنند نتوانستند. بیش از 20 سال در حکومت بعث اجازه عزاداری وجود نداشت اما بعد از سرنگونی حکومت بعث باز هم عزاداری به همان سبک و شیوه برپا شد. در واقع تحولاتی که بعد از سال‌های اسفناک در شیوه زندگی بخشی از مردم ایران اتفاق افتاد چون عمیق نبود تبدیل به سبک زندگی نشد.

بعد از انقلاب اسلامی هم مردم آمادگی پذیرش سبک زندگی انقلابی و اسلامی را دارا بودند و هم حاکمیت خواستار چنین فضایی بود اما شیوه‌های زندگی مردم تبدیل به سبک‌ ماندگار نشد. علت این موضوع چیست؟

نکته این مسئله اینجاست، تحولی که در رفتارهای اجتماعی مردم بعد از انقلاب اسلامی رخ داد برنامه‌ریزی نشده بود، تحولی بود که خود جامعه به تدریج به آن رسید، خود حاکمیت هم به شکل مستقیم باعث شکل‌گیری این تحول نشده بود مثلاً بحث پوشش اینکه سادگی لباس به چه شکل باشد، پوشش به چه شکل باشد، نحوه خرید عروسی، مراسم‌‌ها و... همه اینها دارای شیوه‌های جدیدی شده بود که خود مردم ایجاد کرده بودند نه حاکمیت، آموزش و پرورش و رسانه‌ها اینها را به مردم یاد ندادند، مردم خودشان به شکل خودجوش این فضا را ایجاد کرده بودند. به عنوان مثال مردم به این فضا رسیده بودند که همدیگر را خواهر و برادر صدا کنند. این فضا ریشه در دین ما داشت و مردم خودشان این اصطلاحات را استخراج کرده بودند و چون این فضا از جانب حکومت برنامه‌ریزی نشده بود عمیق نبود و حذف شد.

یعنی در واقع اگر این روش‌ها از جانب حاکمیت برنامه‌ریزی می‌شد مورد حمایت قرار می‌گرفت و به شکل سبک زندگی انقلابی اسلامی ثبت می‌شد.

بخش‌هایی از جامعه اشتیاق و آمادگی داشت و این تحولات مثل جرقه‌ای زده شد که قدرت تبدیل شدن به سبک زندگی دینی را داشت، نکته مثبت ماجرا این بود که تحولاتی که در بخش‌هایی از مردم بعد از انقلاب اسلامی رخ داد اغلب برداشت شده از دین بود، ساده‌زیستی برداشت شده از دین، گفتاردینی، پرهیز از اشرافیت، تواضع، دیگرخواهی، بی‌تعلقی به دنیا، اینها همه ویژگی‌های دینی بود که توسط خود مردم احیا شد و قدرت این را داشت که تعمیق و نهادینه شود اما برای اینکه پشتوانه علمی پیدا کند و نخبگان روی آن تحقیق کنند متأسفانه برنامه‌ریزی صورت نگرفت و مثل موج زودگذر از بین رفت.

با در نظر گرفتن همه فراز و نشیب‌هایی که در طول تاریخ ایران در فضای سبک زندگی با آن مواجه بودیم اگر بخواهیم در زمان حاضر سبک زندگی ایرانی، انقلابی و اسلامی تعیین کنیم باید از کجا شروع کنیم؟

برای اینکه سبک زندگی دینی داشته باشیم قدم اول این است که نخبگان دینی و علمای برجسته دینی وارد عمل شوند و سبک زندگی مورد نظر دین را از متون اصیل دینی استخراج و ارائه کنند.
به عنوان مثال در این زمینه این کار در عصر صفویه صورت گرفت. به عنوان نمونه می‌توان به حلیه‌المتقین علامه مجلسی اشاره کرد، فقط این کتاب نبود. این نمونه فقط به عنوان مثال ذکر شد. در روزگار ما اخیراً کارهای اینچنینی در حال شکل گرفتن است، مفاتیح الحیات آقای جوادی آملی مثالی برای این موضوع است و یا کتاب الحیات محمدرضا حکیمی ولی ما با یک الحیات و مفاتیح الحیات به جایی نمی‌رسیم چرا که باید حجم انبوهی از این منابع را در اختیار داشته باشیم، اگر رساله‌های عملیه که در حال حاضر وجود دارد را بشمریم ممکن است 40-30 تا رساله عملیه پیدا کنیم.

ما باید هم وزن مفاتیح الحیات برای بستن سبک زندگی دینی رساله‌های متعدد داشته باشیم این شد قدم اول.
مرحله دوم: این آثار برای مردم و جامعه قابل استفاده نیست باید نخبگان رده دومی پیدا شوند که این متون را برای مردم قابل استفاده و کاربردی کنند. این حالت هم باید به شکل مکتوب باشد. ممکن است داستان‌نویسی منابع اولیه را بخواند و برداشت خودش را در قالب یک رمان بنویسد، ممکن است یک فیلم‌ساز، استاد دانشگاه یا برنامه‌ساز تلویزیونی متون اولیه را بخواند و برای مردم قابل ترجمه کند. ترجمه به این معناست که برای مردم قابل فهم کند در قالب یک رمان، در قالب یک فیلم یا در قالب یک کار مستند، گزارش روزنامه‌ای، از آنجایی که عده‌ای از رسانه‌های ما ممکن است توانایی فهم متون اولیه را نداشته باشند این منابع درجه دو برای اغنا و فهم مردم مورد نیاز است. بعد از اینکه اهالی رسانه این منابع درجه 2 را فراهم کردند باید ترویج آن در قالب‌های مختلف آغاز بشود. بخش مهمی که در نهادینه کردن سبک زندگی قابل توجه است این است که به تعبیر حضرت امیر (ع) «مردم به حاکمانشان شبیه‌ترند تا به پدرانشان.» اگر بخواهیم سبک زندگی دینی ترویج پیدا کند، نخبگان سیاسی جامعه، حاکمان جامعه و در واقع چهره‌هایی که در جامعه الگو هستند سبک زندگی دینی را باور کنند و در زندگی خودشان پیاده کنند تا جامعه از آنها الگوبرداری کند.
جامعه برای اینکه بتواند سبک زندگی دینی را در زندگی‌ عملیاتی کند احتیاج به دو چیز دارد: الگو و متن.
اگر بخواهیم در این فضا مثالی بزنیم،‌خداوند قرآن را به عنوان متن نازل می‌کند اما در کنار قرآن، پیامبر را هم به عنوان مفسر و نمونه عملی قرار می‌دهد. در قرآن وقتی از پیامبر به عنوان اسوه حسنه یاد می‌شود به این دلیل است که مردم در قرآن دین را می‌خوانند و در پیامبر دین را می‌بینند. در واقع پیامبر نسخه عملیاتی قرآن است.
به همین دلیل ما در سبک زندگی دینی نیازمند نخبگانی هستیم که سبک زندگی دینی را برای مردم به متن تبدیل کنند و بعد نیازمند نخبگانی هستیم که سبک زندگی دینی را در عمل رعایت کنند تا مردم از آنها الگوبرداری کنند، سبک زندگی در این صورت رواج پیدا خواهد کرد.

برای به وجود آمدن فضای سبک زندگی دینی در میان مردم به نظر من علاوه بر تبیین مدل سبک زندگی دینی و ایجابی کار کردن احتیاج به کنترل ابزار غربی داریم که به طرق مختلف مروج سبک زندگی غربی هستند مثل برخی ابزارهای فضای مجازی، ‌راهکار مقابله با این فضاها را چطور ارزیابی می‌کنید؟

در حال حاضر رسانه‌های نوین خیلی روی ما تأثیرگذار هستند چرا که ما چیزی برای عرضه نداریم. اگر ما چیزی برای عرضه داشته باشیم، از تأثیرگذاری این رسانه‌ها کاسته می‌شود،‌ نسل جوان ما از نداشتن سبک زندگی دینی به سراغ سبک زندگی غیراسلامی می‌رود. در قلب اروپا فراوان هستند مسلمانانی که به شیوه دینی زندگی می‌کنند در حالی که از سوی جامعه هم با فشار روبه‌رو هستند. آنها از درون اغنا شده‌اند که زندگی دینی بهتر از زندگی غربی است.
به نظرم در جامعه امروز ما نسلی که شیفته سبک زندگی غربی است اگر سبک زندگی دینی به او ارائه شود و در کنارش الگویی قرار بگیرد مطمئناً به آن سمت جذب خواهد شد چرا که سبک زندگی دینی به فطرت نزدیک‌تر است.
اما متأسفانه جوان امروز ما وقتی برخی مسئولین و زندگی شخصی آنها را نگاه می‌کند که به نوعی مروج سبک زندگی غربی است و از طرف دیگر هم رسانه‌های ما سبک زندگی غربی را ترویج می‌کنند همین باعث می‌شود که جوان به سراغ سبک زندگی غربی برود.

وظیفه نهادهای مرجع مثل نهادهای آموزشی، آموزش و پرورش و ... در تبیین زندگی دینی کجای این مراحل قرار دارد؟

دین یعنی کیفیت زندگی، چگونه زیستن. این معنا در همه چیز وجود دارد در فضای آموزشی، شیوه زندگی، مدل خرید و فروش، نهادهای آموزشی هم موظف هستند هم الگوسازی کنند و هم متون درجه 2 را برای مخاطبین عرضه کنند.
متون درسی وقتی تأثیرگذار است که جوان آنچه که در ستون درسی می‌بیند در سینما و تلویزیون هم ببیند و با الگوبرداری از گروه‌های مرجع آنچه را در ستون درسی‌اش نوشته شده باور می‌کند.

به نظر شما چرا مراحل مختلف برای استخراج و تبیین سبک زندگی دینی هنوز رخ نداده؟ آسیب‌شناسی عدم اتفاق این ماجرا چیست؟

قدم اول این است که نخبگان علمی ما خودشان به این ضرورت برسند. فضا دستوری نباید باشد خودشان باید احساس تکلیف و ضرورت کنند. از ستون دینی سبک زندگی دینی را استخراج کنند، نخبگان درجه دومی باشند که بتوانند این متون درجه یک را برای مردم به شکل‌های مختلف عرضه کند.
این می‌شود استاندارد جامعه و جامعه به آن به شکل استاندارد نگاه کند. بعد در مرحله آخر به شکل الگوی عملیاتی به مردم نشان داده شود. کم‌کاری افراد در مراحل مختلف باعث شده این فضا رخ ندهد.
به نظر شما در فضای تبیین سبک زندگی دینی رسانه‌هایی مثل سینما و تلویزیون چه نقشی دارند و اوضاع الان این رسانه‌ها را چطور ارزیابی می‌کنید؟ رسالتشان را چطور باید انجام دهند؟

اگر صحبت زمان حال است فقط می‌توانیم از آنها خواهش کنیم مروج سبک زندگی غربی نباشید چون متوجه اوضاع نیستند ناخودآگاه و شاید خودآگاه مروج این فضا هستند به عنوان مثال شبکه دوم سیما به عنوان شبکه خانواده مطرح است. خانواده یکی از ارکان سبک زندگی دینی است. همین شبکه 2 از مجری خانمی در برنامه‌هایش استفاده می‌کند که مخالف خانواده و مروج فمینیسم است،‌ این خانم می‌‌شود الگو. در این فضا این خانم فمینیسم می‌شود مجری نمونه، در این شرایط ما فقط از صدا و سیما می‌توانیم خواهش کنیم این کارها را انجام ندهند.
به عنوان مثال همین شبکه برنامه خانوادگی می‌سازد و ساعت 11:30 شب پخش می‌‌کند، خانواده مسلمان صبح می‌خواهد نماز صبح بخواند، طبق تعالیم دینی صبح می‌خواهد به سراغ کار و زندگی برود و بین‌الطلوعین بیدار باشد. کسی که برنامه خانوادگی را 11:30 شب می‌گذارد اصلاً متوجه نیست. صدا و سیما نباید کاری کند نماز صبح مردم قضا شود. شب بیداری سبک زندگی دینی نیست، بیداری سحر سبک زندگی دینی است.
متأسفانه در فضای فرهنگی کشور ما در حال حاضر به خصوص در فضای سینما، هر فرد و هر مسئولی ادعای فهم شخصی از مسائل زندگی اسلامی دارد؛ اگر ما می‌گوییم مبنای زندگی اسلامی باید توسط علما از متون دینی استخراج شود به این دلیل است که با تولید منبعی برای معرفی سبک زندگی اسلامی برای تطبیق فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی با سبک زندگی دینی، مسئولان دیگر نمی‌توانند سلیقه‌ای بر‌خورد کنند و موظف می‌شوند محتوای تولید فیلم‌های سینمایی را با این مبنای اصلی تطبیق دهند.
تطبیق سینما با سبک زندگی دینی موجب می‌شود خروجی محتوای صنعت سینمای ملی ما، آثار فرهنگی باشد که فضای زندگی دینی در هر کدام نمود دارد. در حالی که در فضای حال حاضر سینما در بخشی از فیلم‌ها شاهد نمایش و ترویج اصولی هستیم که نه تنها فرهنگ ایرانی بلکه مبنای سبک زندگی اسلامی را به شکل نادرستی نشان می‌‌دهد.

در واقع الان به قول شما باید از صدا و سیما بخواهیم مروج سبک زندگی غربی نباشد. از طرف دیگر ترویج سبک زندگی دینی احتیاج به عملیاتی کردن مراحل مختلف دارد که معلوم نیست چه زمانی این مراحل طی خواهد شد، به نظر شما تا عملیاتی کردن این موضوعات مسکن ماجرا برای عدم نفوذ بیشتر سبک زندگی غربی چیست؟

به عنوان یک امر واسطه‌ای یعنی تا زمانی که آن کار اصلی بخواهد صورت بگیرد می‌توان زندگی کسانی که قابلیت الگو شدن دارند، مانند شهدا، صلحا، ائمه را امانت‌وارانه در قالب هنری به جامعه عرضه کنیم.
آدم‌هایی که خودشان این سبک را پذیرفته‌اند و به خاطر اعتقادشان جانشان را از دست داده‌اند برای تأثیرگذاری قدرت زیادی دارند.
اگر فیلم سینمایی یا سریالی بسازیم که حداقل 50 درصد به شخصیت اصلی فیلم مثل بابایی، برونسی، مقداد و سلمان نزدیک باشد این قدرت را دارند که به عنوان ابزار میان مدت سبک زندگی دینی را رواج دهند.

شما برای رسانه‌هایی مثل تلویزیون و سینما راهکارهایی پیشنهاد دادید. به نظرتان راهکار میانی برای کنترل فضای مجازی و عدم گسترش سبک زندگی غربی توسط شبکه‌های اجتماعی مثل فیس‌بوک، پلاس و ... چیست؟

خود این ابزار مجازی جزئی از سبک زندگی غربی است. بخشی از سبک زندگی غربی تعامل انسان و ماشین است، ماشین به معنای تکنولوژی و فناوری و رایانه اینکه انسان با رایانه تعامل کند و از طریق قالب‌بندی‌های مختلفش مثل فیس‌بوک با جهان در ارتباط باشد جزئی از سبک زندگی غربی است.
اینکه در فضای سبک زندگی دینی این ابزار چه جایگاهی داشته باشد را علما باید مشخص کنند و احتیاج به نظر علما دارد.
در حال حاضر رسانه‌های داخلی موظف هستند جریانی بسازند که از علمای دین مطالبه شود که علما مشغول به کار شوند و پاسخ این سؤالات را پیدا کنند. اگر زندگی دینی برای جوان‌ها طوری تبیین شود که وقت و اوقات فراغت به شکلی گذرانده شود که خدا راضی باشد دیگر جوان از ابزار مدرن مجازی در جهت تفریح استفاده نمی‌کند.
وقتی جنگی در حال رخ دادن است، باید افراد توجیه باشند که این جنگ در حال رخ دادن است. اگر افراد توجیه نباشند دشمن در فضای مجازی نفوذ خواهد کرد.

انتهای پیام/

تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon