قطر و جنون قدرت
خبرگزاری تسنیم : آمریکا قطر را برای اجرای سیاست هایش در منطقه جایگزین عربستان کرده و امیر قطر هم به دلیل بلند پروازی که دارد از این تصمیم آمریکا استقبال می کند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، پایگاه خبری «دنیا الوطن» در مقالهای تحت عنوان « چرا آمریکا قطر را به جای عربستان سعودی برای اجرای سیاستهایش در منطقه برگزید» مینویسد: بسیاری از تحلیلگران سیاسی به فعالیتهای قطر پیش از آغاز انقلابهای عربی و در جریان آن و حتی پس از آن مشکوک هستند.
به گفته این تحلیلگران، فعالیتهای قطر بیشتر در چارچوب استراتژی آمریکا برای «منحرف کردن انقلابهای عربی از مسیر اصلی خود» قرار دارد، چراکه آمریکا ابتدا در خاموش کردن شعله این انقلابها و مصادره آنها ناکام ماند.
تحلیلگران سیاسی به دلایل ذیل معتقدند که آمریکا و غرب برای اجرای استراتژی خود در منطقه خاورمیانه، قطر را برگزیدهاند:
1- ناتوانی عربستان سعودی در اجرای راهبردهای آمریکا به خوبی قطر، به دلایلی مانند «روابط عربستان سعودی با آمریکا، درگیری سعودیها در داخل که در اعتراضات داخلی و مرگ و میر و پیری شاهزادگان سعودی و بیماری شخص شاه نمود پیدا میکند، و مشکوک بودن ملل عرب به فعالیتها و اقدامات رژیم سعودی به علت ارتباط این فعالیتها با طرحهای ضدمردمی آمریکا در منطقه».
2- نبود ذهنیت منفی از قطر در افکار ملل عرب، بر خلاف عربستان سعودی.
3- بلند پروازی سران قطر پس از کودتای امیر کنونی این کشور علیه پدرش، برای ایفای نقش موثر منطقهای و بین المللی، به علل شخصی و بین المللی و برای رهایی از سلطه عربستان سعودی و مطرح کردن قطر به عنوان یک کشور بزرگ در عرصه منطقهای.
4- نداشتن روابط رسمی میان قطر و رژیم صهیونیستی. درست است که قطر رژیم صهیونیستی را به رسمیت نشناخته است، ولی در عمل اسرائیل با این رژیم رابطه دارد و دفتر حافظ منافع اسرائیل در دوحه افتتاح شده و به اذعان مسئولان صهیونیستی، روابط قطر و اسرائیل فراتر از روابط دیپلماتیک است.
قطر و الگوی صهیونیستی
بسیاری از تحلیلگران سیاسی براین باورند که فعالیتهای خطرناک قطر برای اجرای استراتژی آمریکا و ایفای نقش دستکش برای مشت آهنین آمریکا با امکانات محدود قطر همخوانی ندارد؛ اما قطر این اقدامات را با کمک آمریکا و رژیم صهیونیستی پیاده کرد .
این امری غیرقابل انکار است که رژیم صهیونیستی پس از اشغال فلسطین با کمک 3 عامل «پول، رسانه و تکیه بر قدرت نظامی آمریکا» توانسته خود را در عرصه بین المللی مطرح کند.
هم اکنون قطر تلاش دارد، با پیاده کردن الگوی صهیونیستی به چاقوی برندهای تبدیل شود، چراکه درآمدهای گازی و سرمایهگذاریهای کلان آمریکا در قطر اموال هنگفتی را به جیب سران این کشور کوچک ریخته است.
قدرت رسانهای قطر از سال 1996 آغاز به کار کرده است. امیر قطر در سال 1996 با پرداخت 150 میلیون دلار بیشتر کارکنان عرب رادیو بی. بی. سی را برای راه اندازی شبکه الجزیره جذب کرد، شبکهای که در ابتدا با درپیش گرفتن سیاستی هوشمند توانست اعتماد بینندگان عربی را به خود جلب کند که در آن زمان گرفتار رسانههای دولتی غیرمستقل کشورهای خود بودند.
مخالفت ظاهری واشنگتن و تلآویو با شبکه الجزیره، هدف قرار دادن دفاتر این شبکه در مناطق مختلف در زمان جنگ دوم خلیج فارس، کشته شدن چند کارمند این شبکه، پوشش خبری جنگ افغانستان و رسوا کردن فساد سران عرب در ابتدا باعث افزایش اعتبار این رسانه قطری شد و این شبکه را به رقیب سی ان ان و بی بی سی تبدیل کرد. طبق اسناد ویکیلیکس، دولت قطر الجزیره را به ابزار فشار و سلاحی برای اجرای سیاستهای خاصی تبدیل کرده است.
درباره عامل «تکیه قطر به قدرت نظامی آمریکا» نیز باید گفت که پایگاه نظامی «السیلیه» قطر بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه است و پایگاه هوای «العیدید» که تنها چند کیلومتر با کاخ شیخ «حمد بن خلیفه آل ثانی»، امیر این کشور فاصله ندارد، دیگر پایگاه مهم نظامی آمریکا نه تنها در منطقه که در سراسر جهان است.
تلاش قطر برای اجرای استراتژی آمریکا از طریق واقعیتهای ذیل قابل لمس است :
1- تبدیل اتحادیه عرب به اسب تروآی آمریکا و اسرائیل برای اجرای نقشههای صهیونیستی، آمریکایی و غربی در منطقه عربی؛ اتحادیه عرب پیشتر نیز زمینه دخالت نظامی ناتو در لیبی را فراهم کرده بود و از زمان آغاز بحران سوریه برای سرنگونی نظام این کشور از هیچ توطئهای فروگذاری نکرده است، تعلیق عضویت سوریه از اتحادیه عرب و ارسال ناظران عرب به سوریه و دادن پیشنهاد حمله نظامی به سوریه از جمله اقداماتی است که قطر در اتحادیه عرب پیش گرفته است.
درباره لیبی هم برکسی پوشیده نیست که تلاش قطر برای باز کردن پای ناتو به لیبی هدفی جز تقدیم دستاوردهای قیام پیروزمندانه مردم این کشور علیه معمر قذافی دیکتاتور لیبی به ناتو نداشت.
نارضایتی مردم لیبی از نقش آفرینی قطر در کشورشان از اظهارات مسئولان لیبیایی همچون «عبدالرحمن شلقم» نماینده سلبق لیبی در سازمان ملل متحد کاملا قابل ملاحظه است.
وی در سخنانی با انتقاد از نقش قطر در لیبی گفته بود: «قذافی دچار جنون قدرت بود و قطر هم اکنون در مسیر قذافی گام برمیدارد».
این درحالی است که قطر به دلیل تشکیل احزاب وابسته به خود در لیبی متهم به دخالت در امور داخلی این کشور است.
2- مخالفت تونسیها از جمله احزاب تونس با دخالتهای مکرر امیر قطر در این کشور که اولین آن در نشست مجلس مؤسسان این کشور نمود پیدا کرد که پس از انقلاب تشکیل شد. همچنین هشدار درباره تلاش قطر برای هزینه کردن اموالی در تونس برای اجرای نقشههای ضد مردمی کار را به جایی رساند که مردم قطر بارها در اعتراضهای مردمی خود پرچم قطر را به آتش کشیدند.
3- خطرناکترین نقشه آمریکا که قطر مجدانه درپی اجرای آن است، براندازی نظام حاکم سوریه است. نظام سوریه مانعی بزرگ بر سر راه نقشههای صهیونیستی – آمریکایی و حامی سرسخت مقاومت لبنان و فلسطین محسوب میشود، مقاومتی که بینی رژیم صهیونیستی و متحدانش را به خاک مالیده است.
هم اکنون برهمه آشکار است که شبکه الجزیره حقایق جاری در تحولات سوریه را تحریف میکند و این موضوع به شدت به مصداقیت و اعتبار این شبکه قطری لطمه زده است؛ زیرا در این شبکه بیشتر گزارشها، اخبار و تصاویر مربوط به سوریه مغرضانه و دروغین است.
حال که سلاح الجزیره در سوریه کند شده و توطئههای به بن بست رسیده است، قطر تلاش میکند، همان نقشهای را که در لیبی پیاده کرد، در سوریه نیز پیاده کند و پای ناتو و آمریکا را به سوریه باز کند.
صرف نظر از آن قطر با حمایت مالی و نظامی از معارضان مسلح و ارسال تروریست های تکفیری به این کشور نه تنها به بحران سوریه دامن زده است، بلکه همان طور که در سطور بالا گفته شد، از هیچ اقدامی برای براندازی نظام سوریه کوتاهی نکرده است.
4- دخالت قطر در امور داخلی مصر. قطر پس از آمریکا و عربستان سعودی سومین دخالتکننده در امور داخلی مصر به شمار میآید. قطر اموال بسیاری را با عناوین مختلف برای خریدن وجدان افراد و تشکیل احزاب در کشور مصر هزینه کرده است که این امر نارضایتی بسیاری از مردم مصر را به همراه داشته است، چرا که مصریها معتقدند حاتم بخشیهای امیر قطر، دخالت آشکار در امور داخلی این کشور و توهین به آن به شمار میآید.
5- مساله مهم اینجاست که برخلاف تصور غالب، نقش آفرینی قطر محدود به منطقه عربی نمیشود، چرا که قطر دفتر نمایندگی طالبان در دوحه را باز کرده و آمریکا هم از گشایش چنین دفتری استقبال کرده است، در حالیکه دولت افغانستان در اعتراض به این اقدام قطر، سفیر خود در دوحه را فراخوانده بود.
تمام این سیاستها ثابت میکند که قطر سودای دیگری برای منطقه در سر دارد که هیچ یک از آنها به سود کشورهای منطقه یا ملل آن نمیباشد و هم اکنون همه از کنه این اهداف و واقعیت آن اگاه هستند.
انتهای پیام/