میرزا محمدعباس: مواضع آیت‌الله‌خامنه‌ای میان مسلمانان جهان مرجعیت دارد


عباس

خبرگزاری تسنیم : شب گذشته نهمین قسمت از مستند «جهان‌شهری‌ها» از شبکه‌ سوم سیما پخش شد. در این قسمت، میرزا محمد‌عباس رضا از زوایای مختلف زندگی اسلامی‌اش سخن گفت.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شب گذشته نهمین قسمت از مستند «جهان‌شهری‌ها» از شبکه‌ سوم سیما پخش شد. در این قسمت از مستند «جهان‌شهری‌ها»، میرزا محمد‌عباس میرزا از زوایای مختلف زندگی اسلامی‌اش سخن گفت.

در ابتدای این برنامه میرزا محمد‌عباس رضا ضمن معرفی خود می‌گوید: سی‌و‌هفت سال پیش در شهر حیدر آباد هندوستان در خانواده‌ای شیعه متولد شدم. در حال حاضر در ناتینگهام مشغول تبلیغ هستم و پدرم مهندس معمار و مادرم سادات بود که ریشه‌اش به نیشابور برمی‌گردد. خوب به خاطر دارم که پدرم فارسی صحبت می‌کرد. ‌بعد از مهاجرت به آمریکا در آنجا، به مدرسه رفتم و وقتی وضعیت اقتصاد به هم ریخت، به هندوستان برگشتیم. دوستان ِ خواهرم در کالج هندوستان ایرانی بودند. هنوزم دوستانش ایرانی هستند. آنها وقتی حجاب را شروع کردند خواهرم هم حجابش را شروع کرد. پدر و مادرم بسیار تعجب می‌کردند چون در هندوستان و حیدر آباد حجاب به شکل دیگری بود.

در حالیکه دوربین یکی از سینه‌زنی‌های محرم را نشان می‌دهد او اضافه می‌کند: به خاطر دارم که اولین سخنی که راجع به امام حسین(ع) در ماه محرم، شنیدم و به آن علاقه‌ بسیاری پیدا کردم همان است که امام خمینی(ره) گفت «محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است»، و دقیقاً اینجا همینطور است. از خاطرات هندوستان چیزی که خوب به یادم مانده، عکس بزرگ امام خمینی(ره) در خانه‌ عمه‌یمان بود که همه این عکس را دوست داشتند. همان علاقه برای من ماندگار شد و از همان وقت مقلد امام(ره) شدم.

عباس با اشاره به اینکه وقتی که با خانواده‌اش به آمریکا رفتند، او دوساله بود، ادامه داد: بار دومی که ما به آمریکا مهاجرت کردیم پانزده سال داشتم و از اینکه به کشور جدید و پیشرفته‌ای می‌رویم خیلی خوشحال بودیم. هندوستان که بودیم در مدرسه دختر و پسر با هم درس نمی‌خواندند و در آمریکا چنین محیطی برایم عجیب بود. سه سال به کالج رفتم و در آنجا رشته‌ فلسفه و جامعه‌شناسی خواندم. اکثر دوستان بنده غیرمسلمان بودند. اما جمع خوبی بودیم رفتارها و برخوردها دوستانه بود. در کالج مدتی در کتاب فروشی دانشکده کار می‌کردم.

محمدعباس می‌افزاید: از نظر پدر و مادرم فقط اشتغال در زمینه‌ طبابت و مهندسی، مطلوب به نظر می‌رسید. هر جمعه با دوستان مسجد‌ی‌ام جلسه‌ قرآن می‌گذاشتیم. اما اوایل که روحانی نداشتیم، دوستان لبنانی‌مان یا بچه‌های دانشجو تفسیر قرآن حاضر می‌کردند و جلسه را برگزار می‌کردیم. بعد از جلسه با هم به ورزش، باشگاه و یا سینما می‌رفتیم.

وی با بیان اینکه وقتی در آمریکا بودیم همه‌ امکانات فراهم بود، خاطرنشان کرد: من بدون وابستگی به پدر و مادرم می‌توانستم هر آنچه را که می‌خواهم، فراهم کنم. اما پس از مدتی دیدم این راه، مقصد ِزندگی نیست. متوجه شدم پشت این ماجرا حقیقتی است که من از آن غافل هستم. سوال‌های من شروع شد که حقیقت چیست و آیا این وضعی که درونش هستم حقیقت است. در مورد رفتن و تحصیل در حوزه؛ از آقایان سوالاتی پرسیدم. آن‌ها می‌گفتند تا پدر و مادرتان راضی نباشند نمی‌توانید به حوزه بروید.

او در راستای سفر حجش اظهار می‌دارد: بیست ساله بودم که برای اولین‌بار به حج رفتم. سفر دوم را با پدر و مادرم رفتیم. سفر دوم کمک زیادی کرد تا به هدفم نزدیک‌تر شوم. والدینم از نزدیک خیلی چیزها را دیدند و همین مشاهدات وضع را بهتر کرد. تا اینکه مادرم بعد از آن راضی شد. همان سال که من 22ساله بودم، به ایران آمدیم.

عباس، در توصیف ایران می‌گوید: سفر به ایران برایم چیز عجیبی بود. سفر اول به این خاطر بود که فضای کشور ایران را ببینم و بررسی کنم که آیا به محیط آن علاقه‌ای دارم یا خیر، به شدت علاقه‌مندش شده بودم. مخصوصاً به قم و حرم حضرت معصومه(س) علاقه‌ خاصی داشتم. اوایل طلبگی دوران خیلی خوبی بود. حجره‌های طلبگی، هم‌اتاقی‌ها، غذا پختن، ظرف شستن... اما بعد از این، مدرسه‌ امام خمینی تأسیس شد که بزرگ و مجهز  بود.

وی با تأکید بر اینکه روزی هشت ساعت فارسی می‌خواندم، عنوان می‌کند: در مورد امام(ره) احساس می‌کنم ایشان جایگاه خاصی دارند در مورد ایشان، قدرتی برای گفت‌و‌گو ندارم. کتاب‌های شهید مطهری و شرح منظومه کمک بسیاری به من کرد. به جز این کتاب‌ها اخلاق بسیاری از آقایان برای من جالب بود. مثلاً آقای بهجت. تلاش می‌کردیم حتماً نماز جماعت ِ آقای بهجت را شرکت کنیم. هر گروه و طیفی به نماز جماعت ایشان می‌آمد دوستداران عرفان، علاقه‌مندان فلسفه، و حتی کسانی که در خیابان سیگار می‌فروختند در نماز جماعت شرکت می‌کردند.

عباس با بیان خاطره‌ای از آیت‌الله بهجت چنین می‌گوید: یک مرتبه از آقای بهجت سوال کردم که باید چه کار انجام دهیم تا به غرب و آمریکا پُر‌بار برگردیم؟ فکر می‌کردیم که ایشان دستور العمل و یا اذکاری به ما می‌گویند اما روایتی از امیرالمونین(ع) خواندند و گفتند آنچه که می‌دانی را عمل کن، تا درهای بیشتری برای شما گشوده ‌شود. هیبت ِ آیت‌الله بهجت برایم به حدی بود که مثل پدربزرگم با ایشان صمیمی بودم. وقتی در اینجا از فوت ایشان مطلع شدیم ضرر بدی خوردیم.

او با اشاره به اینکه تربیت بچه‌ها در آمریکا نسبت به انگلیس سخت‌تر است، اضافه کرد: یقین دارم محیط در تربیت موثر است. از لباس گرفته تا اسباب‌بازی، از کارتون‌های در حال پخش ِ تلویزیونی تا کتاب‌های مورد مطالعه و در دسترس، به طور پیوسته باید کنترل‌شان کرد. کنترل نه به معنای اجبار و فشار، به معنای گسترش فرهنگ اسلامی به طوری که حس نکنیم از طایفه‌ جدایی هستیم.

عباس درباره مرکز الزهرا(س) توضیح داد: تنها مرکزی است که از میان افغانی‌ها، ایرانی‌ها، عراقی‌ها، پاکستانی‌ها، هندی‌ها و مالزی‌ها شرکت می‌کنند. خدا خواسته بود که چنین مرکزی در اینجا برپا شود. در این شکی نیست که ایران و رهبری آیت‌الله‌ خامنه‌ای و عکس‌العمل‌هایشان علیه سیاست‌های غربی بین مسلمانان جهان مرکزیت دارد. بسیار دقیق و حساب شده است. در جنگ سی‌و‌سه روزه‌ لبنان علیه اسرائیل راهپیمایی برگزار کرده و قشرهای مختلفی آمده بودند و در آن مراسم سخنرانی کردم.

وی سخنان خود را اینگونه به پایان می‌رساند: فرزندان خودم می‌پرسند که ما اهل کجاییم؟ اما من نمی‌دانم چه جوابی بدهم. بگویم اهل دوبی هستیم؟ یا اهل ایران، آمریکا و یا انگلیس؟ حقیقتاً نمی‌دانم. ولی این را می‌دانم که اهل آنجایی هستیم که دل‌مان آنجا است. به این ترتیب ما از اهالی قم هستیم.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران