مهمترین محورهای فیلمسازی هالیوود/ قهرمانسازی به سبک آمریکایی
خبرگزاری تسنیم : مریکا ار لحاظ روانشناختی به دنبال هژمونیسازی ذهنی از خود به ویژه در بین نسل جوان است، به همین علت این پروسه ساخت کاراکترهای قهرمان امریکایی هیچوقت در فیلمسازی این کشور متوقف نخواهد شد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، پایگاه خبری جوان نوشت:
اسطورهسازی و به تصویر کشیدن قهرمانان افسانهای همیشه یکی از محورهای تولیدات هالیوودی بوده است. اسطورهسازی در چند سال اخیر به شکل ویژهتری مورد توجه صنعت سینمای امریکا قرار گرفته است، به گونهای که بخش قابل توجهی از فیلمهای چند سال اخیر هالیوود را فیلمهایی با این مضمون تشکیل میدهند؛ فیلمهایی که در بسیاری از آنها این شخصیتهای ابرمرد یا فانتزی امریکایی هستند که در قامت یک شخصیت قدرتمند منفی یا مثبت ظاهر شده و بیننده را تحت تأثیر قرار میدهند.
در این میان بخش قابل توجهی از کارشناسان رسانه و دیگر حوزهها براین باورند که این موج فیلمسازی با این محتوا و به این سبک و سیاق اهداف مشخصی دارد که بیارتباط با مسائل سیاسی و فرهنگی و حتی اجتماعی نیست. فیلمهایی همچون سری راکی در گذشته یا ترمیناتور در دهه 90 که پس از سال 2000 هم ادامه یافت و حتی مجموعهفیلمهای جانسخت از جمله محصولاتی هستند که در آنها تصویری از ابرمردان امریکایی به نمایش درآمده است؛ تصویری که با بررسی دقیقتر میتوان به نکات مهم و مشترکی در میان آنها دست یافت، این نکات بدون تردید در پی بردن به اهداف سازندگان این فیلمها بسیار مهم محسوب میشود.
شباهتهای زنجیرهای، برای اهداف خاص
با نگاهی به معروفترین و قدیمیترین اینگونه فیلمها یعنی محصولاتی مانند راکی میتوان به این مسئله دست یافت که از گذشته تا به امروز به تصویر کشیدن یک چهره امریکایی به طور ثابت در اینگونه فیلمها مدنظر هالیوود بوده است. به طور مثال امریکا برای برندسازی، سعی کرده تا از چهره ثابتی مانند سیلور استالونه در سریفیلمهای راکی استفاده کند تا به تدریج در ذهن مخاطب او را به یک اسطوره ساختگی تبدیل کند.
حمید سبحانی، روانشناس و استاد دانشگاه با اشاره به تأثیر ذهنی این موضوع میگوید: هنگامی که یک چهره دائماً در فیلمهایی با محتوای شبیه به هم تکرار میشود، به طور تدریجی شخصیتی از او در ذهن مخاطب شکل میگیرد که میتوان این فرآیند را یک برندسازی شخصیتی- ملی دانست. وقتی استالونه در چندین مجموعه راکی که دراکثر آنها مخاطب او را در قامت یک منجی آن هم در شرایط بحرانی میبیند، ظاهر میشود، به طور ناخودآگاه پس از مدتی او به عنوان یک برند امریکایی صلحطلب و مبارز در ذهن بیننده نقش خواهد بست. این یک پروسه روانی است که در طول چندین سال شکل میگیرد و به طور تدریجی مخاطب خود را به این ذخیرهسازی ذهنی از یک قهرمان امریکایی وادار میکند.
صحبتهای این استاد دانشگاه در حالی است که مجموعه فیلمهای راکی با توجه به مشکلاتی ساخته شدهاند که امریکا در دورههای مختلف با آن روبهرو بوده است، به عنوان نمونه در یکی از قسمتهای سریفیلمهای راکی او وارد فضای جنگ افغانستان میشود و به مردم این کشور در مقابل روسیه کمک میکند که این فیلم پر از صحنههای اغراقآمیز منجینمایی از استالونه است.
مثال دیگر این موضوع را میتوان در مورد کاراکتری مانند آرنولد شوآرتزینگر مشاهده کرد که در سریفیلمهای ترمیناتور در قامت یک منجی تمامعیار امریکایی و یک قهرمان تقریباً شکستناپذیر غربی ظاهر میشود و در مراحل مختلف با دشمنان بشریت میجنگد. تمرکز روی شخصیت ابرقهرمانی آرنولد در سریفیلمهای ترمیناتور آنقدر زیاد است که در بخش قابل توجهی از زمان آنها فیلم به فضای تخیل وارد میشود.
از برندسازی تا ایجاد یک حماسه کاذب
حمید سبحانی، روانشناس در اینباره اشاره میکند: همین برندسازیهای شخصیتی و تمرکز روی ابعاد گوناگون آن است که به تدریج میتواند شخصیت ساخته شده آرنولد را در ذهن نوجوانان به یک حماسهساز واقعی مبدل کند. آنچنان که در بخشی از کشورهای جهان، جوانان و نوجوانان شخصیت قهرمان خود را چیزی شبیه کاراکتر آرنولد تصور میکنند. در واقع این تصور محصول پروسه چندین سالهای است که هالیوود و دستگاه پشت پرده آن مدنظر دارند.
به نظر میرسد شخصیتهایی همچون جان کلود وندام در فیلمهای اکشن خود مانند «در جهنم»، «شش گلوله» و «بازی ترور» ادامهدهنده کاراکترهایی همچون آرنولد یا راکی باشند، هرچند نسل جدیدتر این موضوع را میتوان در چهرههایی مانند جیسون استیتهام در سریفیلمهای ترانسپورتر مشاهده کرد. در واقع با نگاهی به این روند خلق کاراکترها که معمولاً افراد ثابتی در سریفیلمها بازی میکنند، متوجه میشویم که گویی دستگاه ابرمردسازی در هالیوود متوقف نمیشود.
پیام بخشی، پژوهشگر و استاد دانشگاه در اینباره خاطرنشان میسازد: امریکا ار لحاظ روانشناختی به دنبال هژمونیسازی ذهنی از خود به ویژه در بین نسل جوان است، به همین علت این پروسه ساخت کاراکترهای قهرمان امریکایی هیچوقت در فیلمسازی این کشور متوقف نخواهد شد. همین استمرار است که باعث القای برتری ذهنی به مخاطب میشود، به عنوان نمونه پس از راکی و استالونه چهرهای مانند استیون سگال وارد عرصه شد. جیسون استیتهام هم پس از اینها به یکی از ابرقهرمانهای هالیوودی تبدیل شده تا در آیندهای نه چندان دور باز هم این دستگاه، چهره قهرمان و منجی دیگری بسازد. این تمرکز روانی و ساخت پی در پی اینگونه کاراکترها میتواند به القای برتری ذهنی یک کشور در ذهن قشری از جامعه کشور دیگر کمک شایانی کند.
بیمصرفها؛ جدیدترین برندسازی شخصیت
علاوه بر اینها باید به این مسئله توجه داشت که در فیلمهای جدید همچون «بیمصرفها» که در آن چهرههایی مانند استالونه، جت لی، آرنولد شوآرتزینگر، بروس ویلیس و جیسون استیتهام در کنار هم جمع شدهاند، این مسائل به شکل ویژهتری مورد توجه قرار گرفته است.
این فیلم که تاکنون دو قسمت از آن اکران شده قصه زندگی گروههایی از قهرمانهای امریکایی را روایت میکند که حالا در دوران بازنشستگی یک تیم را تشکیل دادهاند. آنها در این تیم تلاش دارند تا با مشکلات جهانی مانند تروریسم و گروههای تبهکار وارد مبارزه شده و به عنوان یک تیم امریکایی، منجی مردم مختلف دنیا در برابر این مسائل شوند. چهرههایی که از این گروه در این فیلم به تصویر کشیده میشود، دقیقاً تداعیکننده فیلمهای قبلی هالیوود در عرصه ابرمردانگی است چراکه این گروه تا حد قابل توجهی شکستناپذیر به تصویر کشیده شدهاند. از سوی دیگر کمک به شهروندان جهان هم از دیگر خصلتهایی است که در این فیلم به این گروه نسبت داده میشود. در طرف مقابل آنها دشمنان و مخالفانی قرار دارند که دقیقاً در مقابل امریکا هستند، به گونهای که این مخالفان مسلمانان و گروههای وابسته به روسیه نامیده میشوند؛ گروههایی که در این فیلم به مانند فیلمهای قبلی هالیوود با این سبک و سیاق، وحشی و ضدحقوق بشر به تصویر کشیده شدهاند. در واقع این تصویر منفی در فیلمی همچون بیمصرفها که آن را میتوان یکی از جدیدترین فیلمها در بحث قهرمانسازی هالیوودی دانست، شباهتهای فراوانی با فیلمهای قبلی هالیوود با اینگونه موضوعات دارد، به عنوان نمونه در فیلمی همچون «دروغهای راست» با بازی آرنولد شوآرتزینگر مسلمانان دقیقاً همینگونه وحشی و غیرمتمدن به نمایش گذاشته شدهاند. در فیلمهای راکی هم دقیقاً چنین مسائلی مشاهده میشود. با نگاهی به این مسئله تردیدی وجود ندارد که اینگونه تصویرسازیها از مخالفان در اینگونه فیلمهای امریکایی زنجیروار تکرار شده و خواهد شد.
پرویز سبحانی این منفیسازی درباره مخالفان این قهرمانها را یکی از نکات روانی میداند و میافزاید: هالیوود تلاش دارد به مخاطب این موضوع را انتقال دهد که دشمنان امریکا در تمام جهان، افرادی هستند که غالباً در دسته تروریستها یا گروههای ضدبشری قرار میگیرند و به همین علت این قهرمانها در مقابل آنان میایستند. برای تحقق این امر نیاز به اینگونه منفیسازیها وجود دارد.
در این بین به نظر میرسد مصداق بارز اینگونه نمایش چهرهای منفی از دشمنان این قهرمانان را میتوان در هر دو قسمت فیلم «بیمصرفها» به عینه مشاهده کرد. در هر دو قسمت این فیلم، گروههای مخالف افرادی هستند که دیگران را به بردگی میگیرند و در راه مقاصد ضدبشری از آنها سوءاستفاده میکنند و در پایان هر دو قسمت این فیلم، قهرمانان امریکایی با ورود به صحنه آنها را از بین میبرند. این مبارزه میان آنها در حالی صورت میپذیرد که در این فیلم هم مانند فیلمهای قبلی ابرمردها در هالیوود، مخاطب شاهد پیروزی این قهرمانهای امریکایی با کمترین امکانات در برابر مخالفان پرقدرت آنهاست.
برخی از کارشناسان سیاسی بر این باورند که القای هژمونی امریکا در ذهن بیننده از جدیدترین مسائلی است که هر روز بیش از گذشته مورد توجه فیلمهای این سبکی هالیوود قرار میگیرد. آنچنان که در اکثر این فیلمها تلاش شده تا امریکا و نیروها و گروههای وابسته به آن، آخرین امیدهای بشریت جلوه داده شوند. به باور این دست صاحبنظران آن مقدار که نمایش قدرت امریکا در این فیلمها مشهود است، در هیچ بخش دیگری از دستگاه رسانهای امریکا به این صورت واضح نیست. دلیل این امر را هم باید در فضاسازی جستوجو کرد که امریکا همیشه تلاش دارد آن را برای هدایت ذهن بیننده به وجود آورد. به باور کارشناسان بهترین راه اینگونه فضاسازیها فیلمهای اینچنینی هالیوود است.
انتهای پیام/
تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.