ویکلی استاندارد: از دست دادن رئیس سیا باخت مقابل ایران بود

به گزارش خبرگزاری تسنیم، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه امروز پنج‌شنبه خود نوشت:

سازمان چهار نعل و عروس هزار داماد! 

یکی از جداشدگان گروهک منافقین، سرکرده این گروهک را انسان بزدلی توصیف کرد که فقط دنبال قربانی کردن دیگران پای هوسرانی های خود است.
«محمد-ب» در وبلاگ «بند رجوی» با اشاره به ادعای برخی اعضای این گروهک مبنی بر لزوم تشکیل گروه هایی نظیر شورشیان مسلح سوریه علیه ایران می نویسد: رجوی 30 سال پیش معجونی تشکیل داد تحت عنوان «ارتش آزادیبخش» که به حق از طرف صاحب نظران خارجی به عنوان «ارتش خصوصی صدام» نام گرفت. این ارتش آزادیبخش در همکاری با صدام در جنگ علیه ایران سنگ تمام گذاشت به عنوان گردان های پیاده ارتش صدام به ایران حمله می کرد و سربازان ایرانی را می کشت و برخی را اسیر و به داخل عراق می برد. این ارتش کذایی پس از جنگ دیگر بیکار شد. قریب به بیست و پنج سال در یک محیط بسته ای مثل قرارگاه اشرف در داخل خاک عراق در یک محیط شش کیلومتر در شش کیلومتر در هم لولیدند تا زمانی که صدام سرنگون شد. این «عروس هزار داماد» این بار به عقد نیروهای آمریکایی درآمد. و تا توانست کمک اطلاعاتی به آمریکایی ها کرد. سرانجام آمریکا نیز عراق را ترک کرد. تلاش های رجوی برای مصالحه با دولت جدید عراق به نتیجه نرسید و دولت عراق با آنها سرجنگ داشت و اکنون آنها را در بیغوله ای به نام «لیبرتی» محصور کرده و آماده است که به خارج از عراق بفرستد. پس به این ترتیب در قدم اول رجوی اذعان به این موضوع می کند که «ارتش آزادیبخش» کارآیی خود را از دست داده است.
وی سپس با تصریح بر اینکه در تشکیلات فرقه ای رجوی ذره ای آزادی وجود ندارد اما او مدعی آزادی و دموکراسی است، می افزاید: چگونه کسی می تواند مدافع استقلال کشور باشد، در صورتی که از همه بیگانگانی که علیه ایران جنگیده اند حمایت عملی کرده است؟ در جنگ ایران و عراق دوشادوش سربازان عراقی به سربازان ایرانی حمله کرده است. در بازی اسرائیل برای افشای هسته ای ایران دست مایه قرار گرفته است. اکنون چهار نعل از جنگ آمریکا و اسرائیل علیه ایران حمایت می کند. آیا چنین چیزی متصور است؟ یا چگونه می توان علیه استثمار جنسی مبارزه کرد در صورتی که در تشکیلات خود حرمسرا درست کرده ای و تمامی اعضای شورای مرکزی را به عقد خود درآورده؛ یا مثلاً آیا می شود از پیشرفت و تکنولوژی صحبت کرد در حالی که بیش از سه هزار نفر که در تشکیلات خود هستند و بر آنها حکمروایی می کنی هنوز قیافه موبایل را ندیده اند، هنوز هیچ کانال تلویزیونی غیر از سیمای آزادی مشاهده نکرده اند، هنوز اولیه ترین پیشرفتهای بشری به گوششان نرسیده است؟
این عضو جدا شده سازمان منافقین در ادامه پرسید: رجوی چگونه شجاعت و دلاوری را به مخالفان گوشزد می کند ولی خودش یازده سال است که مخفی شده و حتی عکسی از خود منتشر نکرده است؟ او هنوز هم از مخفی گاه بیرون نمی آید، آیا معنای شجاعت و تهور این است؟ آقا و خانم رجوی شما در برون چه کردید که درون خانه آیید؟ کارنامه شما پس از اعلام جنگ مسلحانه در سال 60 چیست؟ جز نابود کردن ظرفیت اپوزیسیون و گرفتن زندگی از بیش از 3 هزار نفر که روزی قشر پیشرو بودند اما حالا به افرادی بالای 60 سال تبدیل شده اند که قدرت فکر ندارند؟

متأسفم که برای مهدی هاشمی دردسر درست کردم

همکار فراری نشریات زنجیره ای نسبت به انتشار نوار مکالمه اش با مهدی هاشمی که بخشی از هویت جریان آشوب طلب را لو می دهد، ابراز تأسف کرد.
نیک آهنگ کوثر پیش از این گفته بود بنابر اصرار دادگاه کانادا و شاکی مهدی هاشمی و ضرورت راستی آزمایی، مجبور شده نوار مکالماتش با مهدی هاشمی را به دادگاه بدهد. با این حال وی به خاطر اینکه باعث دردسر برای نامبرده شده، تحت فشار رسانه های ضدانقلاب قرار گرفته و ضمن دریافت انواع ناسزاها و اتهامات، بایکوت نیز شده است چندان که سایت روز آن لاین انتشار کاریکاتورهای وی را متوقف کرد.
همکار نشریات زنجیره ای در واکنش به این فشارها نوشت: «تأکید می کنم که خودم هم با مشاهده وقایع اخیر نگاهی متفاوت نسبت به گذشته پیدا کرده ام. من به خاطر اثر منفی انتشار یک نوار که از تاریخ تسلیم به وکلای آقای هاشمی و بوذری و دادگاه، دیگر اختیارش دست من نبوده، عذرخواهی می کنم. و تاکید می کنم از روز انتشار توسط هر کس که بوده فشار زیادی را تحمل کرده ام.
همچنین می گویم که بابت سوءتفاهم هایی که ایجاد شده، احساس مثبتی ندارم. ترجیح می دهم گفتگویی این روزها نکنم تا مبادا حرف اضافه ای بزنم. حرف اضافه ای که منجر به دردسر بیشتری برای زندانی شود.»
کوثر پیش از این اعلام کرده که فایل های صوتی یاد شده بالغ بر 20 عدد می باشد.
وی با تأکید بر سندیت فایل های صوتی و توجیه مجدد علت ارائه آنها به دادگاه می نویسد: امروز فایل ها سرنوشتی یافته اند که ارزش تحقیقی و ثبت شان، جور دیگری قضاوت می شود. به عبارتی، فایل هایی که باید فقط برای بررسی نگاه خاندان هاشمی به سیاست مورد بررسی قرار می گرفت، آن هم نه به شکل عمومی، الان بلای جان مهدی هاشمی شده. نمی توانم سنگینی این فکر را پنهان کنم. چهار روز گذشته بر من، بیشتر از چهار سال گذشته.من به خاطر تحقیق و گفتگو با طرفین یک دعوا، از جمله مهدی هاشمی، و مستند کردن «اطلاع» آقای هاشمی از وجود شاکی در کانادا، و یک دادرسی که حاضر به دفاع از خود در آن نشده بود، از سوی تیم حقوقی هوشنگ بوذری که مطالب «خودنویس» را دنبال کرده بود، فراخوانده شدم. وقتی فراخوانده شدم، دو چاره داشتم؛ همرایی، یا سرپیچی. سرپیچی از شهادت در کانادا نهایتا حکمش حبس است و گرفتن به زور مدارک، آن هم کنترلش دست آدم نیست... به خاطر تلاش برای پنهان کردن واقعیت.
او در پایان تصریح کرد: برخلاف محسن هاشمی و پدرش تاکید می کنم فایل های ارائه شده به دادگاه، واقعی اند، اما کماکان بر حرف خود هستم و نگران انتشار بقیه ام. انتشار فایل ها در شرایطی که مهدی هاشمی در بند است را محکوم می کنم. 2 سال پیش گفتم که رفتنش به ایران منطقی نیست، امروز هم معتقدم که دو سال پیش حرف اشتباهی به او نزده بودم.
در همین حال حسین باقرزاده- از اعضای جدا شده مرکزیت سازمان منافقین که مشترکا با گروهک اتحاد جمهوری خواهان و سلطنت طلبان طیف خادم و آهی همکاری می کند- درباره ماجرای مکالمات مهدی هاشمی و نیک آهنگ کوثر نوشت: مهدی هاشمی اظهاراتی را در این مکالمه مطرح می کند که می تواند سرنوشت شومی را برای او رقم بزند. اظهارات آقای کوثر در مورد الزامات دادگاهی کانادا (که بر گرفته از نظام قضایی بریتانیاست) کاملا با واقعیت می خواند. بستگان مهدی هاشمی اصالت متن صوتی یاد شده را انکار کرده اند و آن را جعلی دانسته اند. این موضع البته قابل فهم است. اظهارات و ادعاهایی در این مصاحبه مطرح شده که در نظام قضایی ایران از جرایم سنگین امنیتی و سیاسی بشمار می رود و عواقب سنگینی را می تواند برای گوینده آن ها به دنبال داشته باشد.
وی در ادامه این مطلب که از سوی سایت ایران امروز منتشر شده می نویسد: مهدی هاشمی در این مکالمات در واقع می گوید خط قرمزی به نام حفظ نظام وجود ندارد.
اما گویانیوز از زاویه دیگری به ماجرا پرداخت و نوشت: مهدی هاشمی در این گفت وگوها به حاکمیت می تازد. در این میان مشخص است نیک آهنگ تلاش دارد که مهدی هاشمی را به گفتارها و مواضع رادیکال تر بکشاند. مهدی هاشمی با نظر به موقعیت خودش و پدرش و خواهرش و خانواده اش با توجه به فشارهایی که از طرف نظام و دستگاههای امنیتی به آنان وارد می شود حتی اگر کمترین احتمال ضبط و انتشار این گفتگوها را می داد محال بود که چنین حرفهایی بر زبان براند، این وجه سلبی موضوع و وجه ایجابی هم نقش و هنر بی نظیر نیک آهنگ است که توانسته تا این حد اطمینان و اعتماد ایجاد کند که چنین حرفهای خطیر و پرهزینه ای را از او بکشد.[نیک آهنگ سالها در ایران و خارج کشور با مهدی هاشمی در ارتباط مداوم بوده و حتی برای او روزنامه نگار جور کرده است].
گویانیوز درباره شکایت هوشنگ بوذری از مهدی هاشمی که منجر به کشیدن پای نیک آهنگ کوثر به ماجرا شده نوشت: مهدی هاشمی دارای پرونده شکایتی در دادگاههای کانادا هست به طرفیت فردی به نام بوذری که ظاهرا عنوان شده در ابتدای دهه هفتاد شمسی که مهدی هاشمی در وزارت نفت شاغل بوده ایشان پیمانکار شرکت نفت بوده اند و طبق ادعای آقای بوذری در آن دوره جهت واگذاری یک قرارداد بزرگ به ایشان از طرف مهدی هاشمی مبلغ پنجاه میلیون دلار رشوه از بوذری دریافت شده و حالا بابت آن ادعا در دادگاههای کانادا طرح شکایت کرده اند.

ویکلی استاندارد: از دست دادن رئیس سیا باخت مقابل ایران بود 

یک نشریه معروف آمریکایی تصریح کرد: از دست دادن ژنرال پترائوس رئیس سازمان سیا، باخت در مقابل ایران بود.
لی اسمیت نویسنده هفته نامه ویکلی استاندارد (وابسته به نومحافظه کاران) با اشاره به استعفای (برکناری) دیوید پترائوس از ریاست سازمان جاسوسی آمریکا به بهانه رسوایی اخلاقی نوشت: اولین پرسش مهمی که به ذهن می رسد این است که با از دست دادن مردی با تجربیات و حافظه سازمانی پترائوس، چه اتفاقی برای سیاست خارجی ایالات متحده خواهد افتاد؟ با تمام تخصص و همه کارکشتگی وی در عراق و افغانستان، این پرسش اکنون درباره ایران پرسیده می شود. با مشاوران سابق ژنرال پترائوس، صاحب منصبان و مقامات نظامی، سیاستگذاران و تحلیلگران نزدیک به این ژنرال چهار ستاره که در این هفته گفتگو می کردم، می گفتند پترائوس بیش از هر کس دیگری در دستگاه امنیت ملی می داند که جمهوری اسلامی با ایالات متحده در جنگ است. آن ها می گفتند طبق محاسبات پترائوس، چانه زنی بر سر برنامه هسته ای ایران سود چندانی ندارد، چرا که مشکل بزرگتر خود نظام است و در نهایت می خواهد به حضور آمریکا در منطقه پایان دهد. و هیچ کدام از جنگ افزارهای رژیم خطرناک تر از واحد عملیات برون مرزی اش نیست، نیروی قدس که ژنرال پترائوس طراح و متفکر اصلی آن قاسم سلیمانی را دشمن اصلی خود می داند.
ویکلی استاندارد می افزاید: پترائوس با در نظر گرفتن ایران به عنوان یک تهدید برای منافع حیاتی آمریکا، بیش از سی سال با جریان اصلی سیاست خارجی ایالات متحده مخالفت کرده است. برخی رؤسا و قانونگذاران از هر دو حزب، و همچنین مقامات نظامی و غیرنظامی، تمایل دارند تهدید ایران را بی اهمیت جلوه دهند و در پی امیدی مبهم به دنبال تعامل با تهران اند، تا شاید در بده بستان های خود رژیم ایران دست و پای عواملش را ببندد و دست از سر ما بردارد. در واقع از سویی دیگر می توان گفت پترائوس با ایران به جنگ برخاسته بود.
این گزارش اشاره می کند: پترائوس در مقام فرمانده نیروهای آمریکایی از فوریه 2007 تا سپتامبر 2008 در عراق و از ژوئیه 2010 تا ژوئیه 2011 در افغانستان جنگیده بود و با نمایندگان محلی ایران، حتی با خود ایرانی ها نیز پیاپی درگیر شده بود، ایرانیانی که در قالب نیروی قدس به این مناطق جنگی فرستاده شده بودند. ژنرال پترائوس از اکتبر 2008 تا ژوئن 2010 به عنوان رئیس مرکز فرماندهی، مسئولیت منطقه بزرگی را به عهده داشت که امکان مرور کلی فعالیت های ایرانیان را در سراسر منطقه در لبنان، سوریه، یمن، کشورهای خلیج فارس و نیز عراق و افغانستان را برای وی فراهم می کرد. در طول این دوره تقریباً ده ساله، پترائوس تبدیل به حافظه سازمانی واشنگتن شد. حافظه ای که تمام فعالیت های ایران علیه ایالات متحده و همپیمانانش را در خود ضبط کرده بود. «وی شیوه عمل و طرز فکر ایرانی ها را می دانست» یک تحلیلگر سازمان اطلاعات با تجربه حضور در عراق که کار پترائوس را از نزدیک دیده بود با گفتن این نکته می افزاید؛ «هیچ کس چون او چنین مستقیم به مسئله تهدید ایران رسیدگی نکرده بود. کسی را در بالاترین سطح دولت با دانش تاریخی و توانایی رؤیارویی با ایران از دست می دهیم.»
لی اسمیت در این تحلیل خاطرنشان می کند: هنگامی که پترائوس به عراق آمد و فرماندهی را در فوریه 2007 به دست گرفت، یکی از چیزهایی که او را تحت تأثیر قرار داد اندازه نفوذ ایران و تأثیر آن بر دولت عراق بود. وی به روشنی حس می کرد که هزینه کشتار سربازان آمریکایی در عراق به دست ایران تأمین می شود و این ایران است که عملیات علیه برخی از همپیمانان ما را رهبری می کند. دیگران به من گفتند که ایران همیشه عاملی جدی در عراق به شمار می آمده ولی پیش از فرماندهی پترائوس از دید سیاسی تمایلی وجود نداشت که کاری صورت گیرد و بوش، او را مأمور کرد که از شکست آمریکا جلوگیری کند.
ویکلی استاندارد به نقل از مکس بوت عضو ارشد شورای روابط خارجی می نویسد «درباره ایرانی ها، کمپینی چند منظوره برای ریشه کن کردن عملیات ایران در عراق ترتیب دادیم؛ برنامه ای با حضور نیروهای اطلاعات برای دستگیری عاملان ایران، و عقب راندن نفوذ ایران.» و سپس می افزاید: مسئول سیاست ایران در عراق، و بسیاری از عملیات خارجی شخصی بود به نام سرلشگر قاسم سلیمانی 55 ساله، که به طور کلی فرماندهی نیروی قدس را بر عهده دارد. مایکل گوردون و ژنرال برنارد ئی ترینور، در کتاب تازه خود «بازی آخر، داستان داخلی مبارزه برای عراق، از بوش تا اوباما» می نویسد «سلیمانی به طور مستقیم از رهبر ایران دستور می گیرد و در پیشبرد منافع جمهوری اسلامی از طریق فعالیت های مخفیانه نقش بسیار مهمی دارد و در سوریه نیز نقش آفرینی می کند. پترائوس در نامه ای در سال 2008 به وزیر دفاع وقت (رابرت گیتس) سلیمانی را «شیطان مجسم»(!) می خواند».
در ادامه این گزارش آمده است: در ژانویه 2007 نیروهای آمریکایی عملیاتی علیه نیروی قدس در اربیل ترتیب دادند، که شیوه پترائوس برای ارسال پیام به سلیمانی بود. اما پنج ایرانی که در اربیل دستگیر شده بودند در نهایت آزاد شدند و باید گفت مبارزات پترائوس در برابر ایرانی ها به تار و مار آنان نینجامید، به ویژه با در نظر گرفتن اندازه نفوذ امروز این کشور در عراق و ارتباط ایران با نخست وزیر نوری المالکی.
تحلیلگر ویکلی استاندارد در پایان تأکید می کند: براساس گفته های منبعی که با من گفتگو کرد، بسیاری از برنامه هایی که پترائوس اجرا کرد و ابزارها و شیوه هایی که وی برای عقب راندن سلیمانی و سپاه قدس به کار گرفت، با رفتن وی سرنوشت نگران کننده ای می یابد. این برنامه ها ادامه می یابند ولی کسی که در سطوح بالای دولت با ایرانی ها از نزدیک جنگیده باشد و تاکتیک های آن ها را درک کند دیگر وجود ندارد. به نظر می رسد جایگزین کردن پترائوس نشدنی است.

انتهای پیام/

تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.