عمرانی روایتگر اندیشه صریح سیاسیاش بود/غرق در "فانتزیگری شاعرانه" نبود
خبرگزاری تسنیم : توانگر شعر مرحوم عمرانی را روایتگر اندیشه صریح سیاسی او میداند. او معتقد است استادش هرگز در فضای فانتزیگرایانه شعر و شاعری غرق نشد.
خبرگزاری تسنیم-گالیه توانگر: هفتمین روز درگذشت استاد خلیل عمرانی گذشت. شاعری از دیار بوشهر که با شعرش و شاگردانش هرگز نخواهد مرد، بلکه حیاتی ققنوسوار خواهد داشت. بی گمان 10ها مثل او از خاک جنوب بر خواهند خاست و حماسهای از شعر خواهند آفرید. این ها شاعرانی هستند که در صدف جلسات شعر او مروارید شدهاند. یاد بنیانگذار گروه ادبی نسل مروارید جاودان. هم اویی که نیمی از منزل اجارهایاش در اسلامشهر را به جلسات شعر خوانی شاگردانش اختصاص داده بود. میخواست به خاطر شاگردانش منزلی بزرگتر در اطراف تهران داشته باشد که پذیرای خیل مشتاق آنها باشد.
عصرگاه پاییزی بود. تازه ازبوشهر باخانوادهام به تهران نقل مکان کرده بودیم. درست مثل استاد عمرانی که تازه به تهران آمده بودند.من گه گاهی کارهای داستانیام را به واحد ادبی آموزش وپرورش تهران نزد استاد فیروزی -نی نوا- برای نقد میبردم. آن عصرگاه پاییزی وقتی با داستانهای نوجوانیام وارد اتاق استاد فیروزی شدم، ایشان گفتند: "دیرآمدی! پیش پای شما استاد عمرانی اینجا بود. تورا می شناخت.گفت ازبچههای ادبی بوشهری وهوایت را داشته باشیم."
من فقط نام استاد عمرانی را شنیده بودم و کارهایش را میخواندم. او را ازنزدیک ندیده بودم. خیلی خوشحال شدم که مرا به یاد داشته وسفارشم را کرده است. از راهرو نوجوانی وجوانی هم گذشتم، اما هیچ گاه فرصت نشد استاد را ازنزدیک ببینم. تنها از طریق آقای فیروزی ازاحوال ایشان جویا میشدم تا این اواخر... ما همیشه دیر میرسیم. دنیای عجیبی است! نوربه قبرش ببارد.
درجنوب اغلب زبانها و چشمها شاعرند. آنها زندگی را بانگاه دریایی وپیشانی بلند همتشان جستجو میکنند. از این روست که اغلب شاعران به نام کشورمان ازاین خطه برخاستهاند. مردم جنوب شاعرانه میبینند و شاعرانه میگویند. مثل مرغ های دریایی حرفهای مگویشان را سوار بر بال شعر کرده از سر موجها و موج شکنها میگذرانند و تا بیکرانه مرزها میکشانندشان!
خلیل عمرانی متخلص به پژمان دیری یکی از این شاعران بی ادعای بوشهری بود که سراسر عمر برای شناساندن و تثبیت آرمانهایش سرود.
وی درسال 1343دربند دیر از توابع بوشهر متولد شد.از سال چهارم ابتدایی شعرمیگفت و این شعرگوییاش به صورت پراکنده تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت. درسال57 به صورت جدی وارد عرصه شعر شده و به عضویت کانون پرورش فکر کودکان ونوجوانان درآمد. آشناییاش با محروم نصرالله مردانی باعث شد حضورقدرتمندانهتری در عرصه شعر به ویژه شعر مذهبی و انقلابی پیدا کند.
در نیمه اول دهه شخصیت در دیر، بوشهر، یزد و بعدها تهران کلاسهای شعر را به صورت جدی و مستمر برای جوانان اداره کرد و خود مدرسی شناخته شده در عرصه شعر به ویژه درساحت وزارت آموزش وپرورش محسوب میشد که همگامی او با جوانان تا واپسین لحظات عمرش ادامه داشت.کارنامه درخشان فعالیتهای ادبی و مسئولیتهای فرهنگی آن مرحوم درحاشیه وبلاگش باعنوان" پژمان دیری ....خلیل عمرانی" چنین آمده است: دبیر ادبیات دبیرستان های شهرستان دیر، مدرس رسمی شعروزارت آموزش وپرورش، معاونت فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد استان بوشهر، مدیرکل مرکزآفرینشهای کانون فکری وپرورشی، مشاور وزیر آموزش وپرورش، مدیر کل آموزش وپرورش هرمزگان قائم مقام وزیر آموزش وپرورش، رئیس انجمن شعرسازمان بسیج هنرمندان، رئیس سازمان مدارس غیردولتی، توسعه مشارکت های مردمی وخانواده وزارت آموزش وپرورش...
عمرانی شاعری نبود که تنها در فانتزیگراییهای شاعرانه غرق باشد و به گرفتاری صندلیها دلخوش بماند. او از شعر حماسه ساخت و در این حماسه روایتگر اندیشههای صریح سیاسیاش بود که همگی از عشق او به انقلاب و رهبری بر میخاست. حتی در دو وبلاگش به اسامی "پژمان دیری...خلیل عمرانی" و "خلیل عمرانی (پژمان دیری) " این تلاش وی به خوبی قابل لمس است.
وبلاگ اول که تا آبان سال 88 فعال بوده در بر گیرنده پاره ای از اشعار مذهبی شاعر نظیر شعری درباره غدیر و شعر دیگری درباره حضرت رقیه (س) است. مطلبی در وصف دوست قدیمیش نصر ال... مردانی نیز در این وبلاگ به چشم می خورد که حاکی از اوج ارادت او به دوست و استاد مرحومش است. مردی که مسیر زندگی عمرانی را به سمت جاودانگی رهنمون کرد. وی در این یادداشت با عنوان «یاد یاران؛ مردانی شاعر الگو» آورده است: "مردانی نردبان ترقی کسانی شد که خود آنها را یافت و همیشه خوشحال بود که آنان رشد میکنند، تحصیلات عالی میکنند شناخته میشوند، آثارشان به چاپ میرسد و در مقابل قلم به مزدان قلم متعهد میزنند. وی همیشه به من میگفت: خلیل، من تنها چیزی که از تو و هر کس که فکر میکند حقی از من در گردن اوست میخواهم این است که پشت سر ولایت فقیه حرکت کند و در بذل آنچه از توان ادبی که خدا به شما داده به سایرین کوتاهی نکند و دچار حسد نسبت به نسل پس از خود نشود."
در این وبلاگ به اقتضای فعالیتهای عمرانی مطالبی درباره آموزش و پرورش هرمزگان نیز درج شده است.
اما وبلاگ دوم که همیشه به روز بوده اشعار انقلابی وی را در خود دارد. این اشعار -آنچنان که در زیر عنوان وبگاه با فونت ریزتری نوشته شده طرح دیدگاه و آثار ادبی- به وضوح دیدگاه های سیاسی شاعر را نمایانگرند. اشعاری که نه سفارشی بلکه از سر عشق به انقلاب اسلامی و علاقه شاعر به رهبر انقلاب سروده شدهاند. اشعاری که از عدل علی (ع) میگویند و انتظار فرج در جای جای پیکر پاکشان به گل نشسته است. در زیر عنوان وبگاه آخرین شعر وبلاگ متعلق به تاریخ 24/4/1391 است که برای تولد مقام معظم رهبری سروده شده است:
مولا اگرچه ختم به سقای کوثر است
مردی که یادگار غدیر پیمبر است
مولا بنام حضرت سید علی که او
نسل زلال کوثر و فرزند حیدر است
می آید از غدیر خمینی چو بوتراب
آیینه ی عدالت و خورشید خاور است
پیر جهان و نایب صاحب زمان که عشق
با او در این هزاره ی وحدت مقدر است
ایران همه حماسه ی فکر و فقاهتش
نامش برای وسعت اسلام سنگر است
در روشن سیاست او دین شکوهمند
در سایه ی سیادت او نور محور است
امت شکفته یا دل بیدار و بی غبار
تاریخ در تلاطم تجدید باور است
باور به باب روشن قرآن که در جهان
تنها مسیر و منجی انسان همین در است
میلاد این امام حسینی خجسته باد
حق باوری که پرتو اعجاز کوثر است
نامش بلند باد و بلنداش بی گزند
دین گستری که روح خدای مکرر است
در ایام حوادث سال 88 بارها و بارها با قلمش به صف اول مبارزین جنگ نرم شتافت و خصم را همواره مغلوب اندیشههای رهایی بخش اسلام وانقلاب اسلامی میدانست. وی صراحتا در شعر ریزش و رویش سروده شده در تاریخ 23/4/88 اگر چه به خون دل های امت و رهبری اشاره ها دارد،اما این نوید را می دهد که بالاخره نهانها ، عیان شد و امت ارادتمند ایران به مقام ولایت، دامن رهبری را رها نساخت:
...نهضتمان از دل صافی گذشت
حرف شفا بر لب شافی گذشت
پایش وپویش ورقی تازه خورد
ریزش و رویش ورقی تازه خورد
اوج علی ماند ودعا ماند وعشق
زمزمه روح خدا ماند وعشق
دست توانای علی بت شکست
برلب پیغمبر دل گل نشست
بغض فروخورده که آزاد شد
باطن امت همه فریادشد
جان به کف خط ولایت شدند
سالک آیینه ی بیعت شدند
عشق سرودند به صوت جلی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
هان که نهان همه پیدا شده
دشمن پنهان تو رسوا شده
یاعلی آماده تر از پیش از این
این سر ما و سر سودای دین
ما همه محمود نگاه توایم
پیرو دلداده راه توایم
نام تو نامی است که والا شویم
حکم تو موجی است که دریا شویم
جان جهان در گرو جان توست
جان همه تشنه ی فرمان توست
همانطور که در بالا اشاره شد عشق به مهدی موعود(عج) و انتظار فرج در جای جای پیکر پاک اشعار شاعر موج می زند که از دریای معرفت او و خلوصش می خروشد. در غزلی که در واقع نامه ای به امام زمان (عح) است و در تاریخ 12تیر امسال سروده شده ، جهان کنونی زا این گونه توصیف می کند:
...نذر توحید دلی در عطش نیل بشوی
مصر هم طرح نو انداخت، مبادا تو هنوز...
شرق اندیشه تو را سمت خدا می خواند
فتنه ی غرب خدا باخته، حاشا تو هنوز...
از حرا زمزمهی صبح به آهنگ غدیر
چارده مرتبه دریا شده، اما تو هنوز ...
وی در شعر دیگری به زیبایی در وصف مظلومیت زن غربی و قدرت زن مسلمان میسراید:
در غربترین نقطهی گندم شدن خاک
تاریک نوشتند به آدم کفنش را
این غرب رها مانده نه موسیست نه عیسی
نیرنگ ببینید تمام چمنش را
از مرد بتی ساخت تهی ! هرچه تهیتر
قربانی تن کرده رسوم و سننش را
آورد که تا دیده شود برسر بازار
در معرکهی گرم عمو سام زنش را...
بنابراین شاعر همواره در تلاش بوده که از دنیای تمثیل شعر استفاده کرده، هدف های بزرگ جامعه پیرامون خود را زیر چتر اسلام و انقلاب تبیین کند. حماسه ای بیافریند از شعر، این تاثیر گذارترین قالب هنری در جامعه ایرانی.آثار منتشر شده از ایشان عبارتند از: ترنم حضور، مروارید فراموش، ساعت به وقت شرعی دریا، گزینه ادبیات معاصر و دلمویه های دریا. ضمنا مجموعه در مدار یک نیز در دست انتشار است. وی در پی دو سکته مغزی، در بیمارستان قلب تهران مورد عمل قلب قرار گرفت که برای بهتر عمل کردن باطری در قلبش گذاشتند. پس از عمل در شب تاسوعای حسینی در پی از کار افتادگی کلیوی به کما رفت و ساعت هفت ونیم صبح 19آذر جان به جان آفرین تسلیم کرد.
سرانجام پیکر این شاعر گرانقدر به زادگاهش دیر باز گردانده شد و در تاریخ 21آذرماه بر دوش مردمی که برای آرمان های آنها شعر می سرود ،در جایگاه ابدی اش خاک پاک دیر آرام گرفت. این هم غزلی از استاد با عنوان تازه:
می خواستم در من صدای تازهای باشی
حـسی شکوفـاتر، هوای تازهای باشی
با وسعت خاموش شبهایم بیامیزی
آوازها را ابتدای تازهای باشی
بعد از خدا تقدیرهایم را تو بنویسی
پیغمبرت باشم خدای تازهای باشی
آدم شوم امّا بهشتت را نیاشوبم
هرلحظه در من ماجرای تازهای باشی
غایب نباشد سیبی از سرشاخهی هستی
در شاخههایم آیههای تازهای باشی
برگردم از خودگاهگاهی تا غزلهایت
مضمون به مضمون مقتدای تازهای باشی
میخواهم امّا در سکوتی تشنه ناچارم
بنویس تا در من صدای تازهای باشی
انتهای پیام/