تحلیل جامعه‌شناختی آرای احمدی ‌نژاد و موسوی + ۲۸ جدول مقایسه‌ای تحلیلی


پرویز امینی

خبرگزاری تسنیم : "همانطور که مشاهد می شود با آن که صندون ۱۵۳ و صندوق ۸۵ هر دو در یک منطقه جغرافیای ( شمال شرق تهران ) قرار دارند اما آرای احمدی نژاد و موسوی در این دو صندوق در مقایسه با هم نسبت عکس دارد."

خبرگزاری تسنیم - پرویز امینی(نویسنده کتاب جامعه‌شناسی 22 خرداد):

مقدمه
یکی از راه‌های فهم واقعیت‌های اجتماعی مراجعه به نوع انتخاب‌های یک جامعه است. انتخابات که مظهر مهمی از انتخاب مردم در یک صحنه سیاسی و اجتماعی است تا حد قابل توجهی می‌تواند انگاره ها‌و باورهای بخش های گوناگون جامعه را انعکاس دهد و فلش‌های اصلی جهت‌گیری‌های آن‌ها در یک مقطع خاص زمانی را بیان نماید. اهمیت بررسی آراء در انتخابات دهم مضاعف است چرا که در سطوح گوناگون اتفاقاتی در آرا رخ داده است که در تاریخ انتخابات ایران و حتی جهان بی نظیر بوده است و همین امر واکاوی جهت گیری و چرایی شکل گیری این آراء را به خوبی روشن می سازد و ازهر توضیح دیگری بی نیاز می گرداند.

الف) آرای 40 میلیونی و مشارکت 85 درصدی
انقلاب اسلامی را در مقایسه با سایر انقلاب‌ها حتی انقلاب هایی مانند فرانسه و روسیه، می توان« مردمی ترین انقلاب» تعبیر کرد. مردمی بودن انقلاب اسلامی ایران تنها به حضور گسترده مردم در شکل گیر انقلاب و پیروزی آن محدود نیست بلکه بلافاصله بعد از پیروزی نیز هویت مردمی آن در انتخاب نوع نظام سیاسی( جمهوری اسلامی ) و چگونگی اداره کشور( قانون اساسی ) تداوم یافت. انتخاب کارگزارن گوناگون این نظام سیاسی از راه انتخابات ( تقریبا به طور متوسط سالی یکبار) نیز موجب شده هویت مردمی انقلاب در سه دهه گذشته دائما تجدید گردد. همین مسئله یعنی تداوم وجه مردمی انقلاب اسلامی بعد از پیروزی یکی از مهمترین تفاوت های این انقلاب با سایر انقلاب ها از جمله انقلاب فرانسه و روسیه است که برداشت ما از تعبیر مردمی ترین انقلاب برای انقلاب اسلامی را تثبیت می کند.
توکویل از اندیشمندان هم عصر انقلاب، معتقد است که با وجود همه تلاش برای وقوع انقلاب، نتیجه کار دموکراسی نبود. شاید به همین دلیل است که وی برخلاف بسیاری، سال 1789 ( شروع انقلاب ) را سال پایان انقلاب می داند.
در یک دوره سی ساله از رفراندوم « جمهوری اسلامی » در 10 فروردین 1358 تا دهمین دوره انتخابات ریاست جموری در 22 خرداد 1388، نزدیک به سی انتخابات در جمهوری اسلامی برگزار شده است که براساس آن می توان به نرم مشارکت سیاسی دست پیدا کرد.

 


 

 

 

 

در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم، رکورد مشارکت مردم در سطح داخلی و خارجی شکسته شد. این پدیده از منظر« جامعه شناسی» و « جامعه  شناسی سیاسی»، مساله ای مهم است که نیاز به بررسی و واکاوی بیشتر و عمیق تر دارد.

 

در پاسخ به چرایی این مشارکت، دلایلی ذکر شده است که مهمترین آن ها« رقابتی بودن آن»، «تنوع نامزدها و پوشش فراگیر مطالبات گوناگون جامعه که کاندیداهای متفاوت آنها را نمایندگی می کردند»،« پیش‌بینی ناپذیر بودن نتایج»،« برگزاری مناظره‌های رودررو بین نامزدها برای اولین بار که برخی از آن ها تا 50 میلیون مخاطب داشته اند»،« کاهش فضاسازی برای تحریم انتخابات از سوی اپوزیسیون داخل و خارج» و مسایلی نظیر آنها می باشد. اگر چه این موارد در جای خود در افزایش مشارکت مردم در انتخابات دهم موثر بوده‌اند، اما به دلایلی نمی‌توان با اتکای به این موارد، افزایش 10 میلیون رای را نسبت به بالاترنی سطح مشارکت  که در انتخابات نهم نیزشاهد آن بودیم، توجیه کرد و پذیرفت.
اولا درباره تاثیر رقابتی بودن فضای انتخابات و نیز مساله تنوع کاندیداها به این نکته باید توجه داشت که در چند انتخابات دیگر مانند انتخابات نهم ریاست جمهوری نیز، فضا رقابتی‌تر ، پیش بینی نتایج سخت‌تر و تنوع کاندیداها بیشتر بود اما مشارکت در آن انتخابات حدود 30 میلیون نفر در مرحله اول و مقدار کمتر از این، در مرحله دوم بود.
ثانیاً، جمعیت اپوزیسیون نظام مگر چه میزان است که با عدم تحریم آن‌ها 10 میلیون نفر ممکن است بر تعداد آرا افزوده شود؟ مضافاً اینکه باید توجه داشت که جز معدودی، عناصر اپوزیسیون جمهوری اسلامی – خصوصا اپوزیسیون داخلی – اکثرا در انتخابات با چراغ خاموش شرکت داشته و به همین دلیل نمی‌توان افزایش آرای انتخابات ریاست جمهوری دهم را به حضور این جریان منتسب کرد.
تنها مولفه ای که تا حدودی می توان آن را در افزایش مشارکت مردم دخیل دانست، بحث نوآورانه مناظره ها بود. اما موثر تلقی کردن مناظره‌ها- علی رغم جذابیت و داشتن مخاطب فراوان- در حدی که بتواند رقمی معادل 10 میلیون نفر را پای صندوق های رای بیاورد. اغراق آمیز و غیر واقعی به نظر می رسد. بنابراین باید در جستجوی علت یا علل دیگری بود که بتواند بیش از دلایل بر شمرده و به صورت مکمل با آن ها، پدیده  رای 40 میلیونی را توضیح دهد. یکی از دلایل مهم شکل گیری پدیده مشارکت 40 میلیونی، بوجود آمدن و شکل گرفتن « شکافت های متعدد سیاسی و اجتماعی» در انتخابات دهم که اتفاقاً مناظره‌ها به آن‌ها شکل علنی داد و سطح شکاف‌ها را گسترده‌تر و عمیق‌تر کرد. در این باره ناگزیر به ارائه توضیحاتی مختصر در تعریف شکاف‌های اجتماعی می‌باشیم.

جامعه شناسی شکاف‌ها
بحث شکاف‌ها یکی از مهمترین مباحث در جامعه‌شناسی خصوصاً جامعه‌شناسی سیاسی است که در تبیین و توضیح واقعیت‌ها، پدیده‌ها و رخدادهای یک جامعه کاربرد زیادی دارد. شکاف‌های اجتماعی در واقع تعریف‌کننده «نقاط تفاوت و افتراق» افراد و گروه‌های گوناگون یک جامعه درباره « ارزش‌ها»، «ایدئولوژی‌ها»« دیدگاه‌های سیاسی»« خواسته‌ها و مطالبات» در اولویت« طبقه‌ اجتماعی» و جایگاهی که افراد در « قشربندی اجتماعی» دارند و... می‌باشد.

روابط اجتماعی و تعامل بخش‌های گوناگون جامعه با یکدیگر، به میزان قابل توجهی براساس این شکاف‌ها تنظیم و تعرف می‌شود. هم خوانی ها در این متغیرهای اجتماعی، به همبستگی‌های نظری و عملی افراد و گروه ها و تفاوت ها و تمایزها، به انفکاک از یکدیگر و در شرایطی سخت‌تر به تعارض و حتی خصومت بین گروه‌ها منجر می‌شود.
به طور مثال « جنسیت» یا «سن» متغیرهای اجتماعی هستند که در شکل‌گیری شکاف‌های اجتماعی موثرند و جامعه را به دو گروه زنان در برابر مردان و دو گروه جوانان در برابر میان سالان و کهن‌سالان تقسیم می‌کنند. به دلیل همین تفاوت‌ها در سن و جنسیت، سطحی از تعارض در انتخاب‌های آن‌ها و ارزش‌هایی که دارند و خواسته‌ها و مطالباتی که در اولویت می دانند، بوجود می آید.

شکاف‌های «طبقاتی » که جامعه را به گروه‌های برخوردار و غیر برخوردار و نیز طبقه متوسط تقسیم می‌کند، گوناگونی در « اقشار» که جامعه را به معلم، کارگر، روحانی، استاد و دانشجو و... تفکیک می‌کند و تفاوت‌های « مذهبی » که آحاد جامعه برحسب دین، به مسلمان و غیر مسلمان( مسیحی، زرتشتی و...) و شیعه و سنی تقسیم می‌کند، شکاف‌های « قومی » که گروه‌های اجتماعی و افراد را به یک قومیت (کرد، عرب، لر،ترک و...) وابسته کند؛ شکاف‌های سیاسی که در جامعه ما افراد را به اصلاح‌طلب و اصول‌گرا تقسیم کند؛ از جمله موارد دیگری می‌باشند که در بحث شکاف‌های اجتماعی مورد توجه است.

شکاف‌های فعال
وجود شکاف‌های اجتماعی، طبیعت جوامع محسوب می‌شود و گریزی از آن نیست. این شکاف‌ها واقعیتی‌هایی هستند که درهمه کشورها نیز با شدت وضعف وجود دارند و در تحلیل‌های جامعه شناسی درباره پدیده‌های یک جامعه خاص نیز، غیر از ارزش توصیفی چندان کاربرد تحلیلی ندارند. آنچه در بحث شکاف‌ها مهم است، شکاف‌های فعال در جوامع است که صف بندی های اصلی حول و حوش آن ها شکل می گیرد و سایر شکاف ها در سایه این شکاف های اصلی به حاشیه می ورند ویا قدرت ظهور وبروز پیدا می کنند.
به عنوان مثال در کشورهای اروپایی و تا حد زیادی در آمریکا علی رغم تفاوت های مذهبی – بخشی از جامعه کاتولیک و بخش دیگر پروتستان می باشند- این شکاف تاثیری در انتخابات این کشورها ندارد. شکاف اصلی یعنی شکاف فعال در انتخابات آمریکا، شکاف سیاسی است که جامعه را به دو گروه جمهوری خواه و دموکرات تقسیم می‌کند سایر شکاف ها یا تاثیری در این مساله ندارند و یا تحت الشعاع این شکاف اصلی می باشند.

جامعه تک شکافی و جامعه چند شکافی
جوامع بر حسب تعداد شکاف های فعال به تک شکافی و بالاتر قابل تقسیم می باشند. در این جوامع تعارض ها و تفاوت ها حول یک شکاف و یا چند شکاف صورت بندی می شود. جوامع چند شکافی نسبت به جوامع تک شکافی، از تکثر و وضعیت پلورالیستی تری برخوردارند و البته براساس همپوشانی که شکاف های فعال در برابر یکدیگر پیدا می کنند بر تعارض ها می افزایند و یا این تعارض ها را کاهش می دهند. به طور مثال جامعه فرانسه، جامعه‌ای چند شکافی است و به همین دلیل احزاب و گروه های سیاسی نمی توانند اکثریتی مطلق به دست آورند و ناچار دولت ائتلافی شکل می دهند.

شکاف های متراکم و شکاف های متقاطع

در جامعه ای که چند شکاف فعلا دارد یا چند شکاف در بستر شکل گیری یک پدیده اجتماعی فعال است، نوع آرایش این شکاف‌های فعال نیز، فضاهای متفاوتی ایجاد می‌کند.
در برخی مواقع این شکاف‌ها یکدیگر را تقویت می‌کنند و اثر هم افزایی بر یکدیگر را دارند که به آن ها شکاف‌های « متراکم» گویند به طور مثال در جامعه ما که شکاف چپ و راست یا اصلاح‌طلب و اصول‌گرا به لحاظ سیاسی فعال است، اگر شکافی دیگر مانندطرفداران از غرب هم راستا با اصلاح طلبان و یا مخالفت با غرب همراستا با اصول گرایان فعال شود، به دلیل که آن شکاف قبلی ر اتشدید می کند، شکاف متراکم شکل می گیرد سطح تضادها و تعارض ها افزایش می یابد.
برخی مواقع نیز، شکاف ها آثار تضعیف کنندگی در ارتباط با یکدیگر دارند که به آن ها شکاف « متقاطع» می گویند. به طور مثال در انتخابات نهم ریاست جمهوری که شکاف اصلی شکاف اصولگرایان و اصلاح طلبان بود، با شکل گیری شکاف فعلا دیگری در درون خود اصول  گرایان ( قالیباف، لاریجانی و احمدی نژاد) و درون خود اصلاح طلبان ( معین، کروبی و رفسنجانی ) شکاف اصل تضعیف شد و سطح منازعه کاهش یافت. اما در مرحله دوم این انتخابات یک شکاف فعال اصلی بین اصلاح طلبان و اصول گرایان وجود داشت و لذا انتخابات حالت دو قطبی پیدا کرده و سطح منازعات افزایش یافت.

شکاف ها در انتخابات گذشته

در انتخاباتی که در سی  سال گذشته در کشور ما برگزار شد عموماً با یک شکاف فعال در بین گروه های اجتماعی مواجه بوده ایم. شکاف «جمهوری اسلامی » با غیر آن در رفراندوم 10و11 فروردین 1358 که جامعه حول موافقت و مخالفت با آن تقسیم می شد؛ شکاف « خط امام» با غیر آن، شامل لیبرال ها ، چپ ها و سایرین که بعد از کنار رفتن دولت موقت شکاف حاکم شد؛ شکاف چپ و راست سیاسی که به طور جدی و با انشعاب مجمع روحانیو از جامعه روحانیت در انتخابات مجلس سوم و بعدها تا انتخابات ریاست جمهوری هفتم بروز و ظهور داشت؛ شکاف دوم خرداد و مخالفان آن که بعد از انتخابات دوم خرداد 76 آغاز شد و در انتخابات شوراهای اول و مجلس ششم بیشترین تجلی را داشت؛ شکاف اصول گرایان با اصلاح طلبان که از انتخابات دوره دوم شوراهای شهر و روستا آغاز شد و انتخابات مجلس هفتم، ریاست جمهوری نهم، شوراهای سوم و مجلس هشتم را در بر می گرفت.
زمانی که می گوییم در این انتخابات، تنها یک شکاف فعال وجود داشته است، بدین معنا نیست که سایر شکاف ها در جامعه مفقود بوده است بلکه منظور این است که بین رای دهندگان، شکاف های موجود، تفاوت معناداری در نوع انتخاب آن ها نداشته است.نتیجه انتخابات دوم خرداد 76 در این زمینه مثال خوبی است. یعنی در انتخاب آقای خاتمی در زن بود یا مردم بودن، جوان بودن ویا میان سال و کهنسال بودن، روستایی بودن و یا شهرنشینی بودن، شمار شهر نشین بودن یا جنوب شهر نشین بودن، فارس یا لر بودن، ترک بودن و... اختلاف معناداری در نوع انتخاب ایجاد نکرد وآقای خاتمی دارای آرای متوازنی وبا نسبت تقریبا یکسانی در همه بخش ها بود.

شکاف های فعال در انتخابات دهم ریاست جمهوری
برخلاف انتخابات پیشین، در انتخابات دهم ریاست جمهوری با چند شکاف فعال روبرو بودیم که اتفاقا اثر افزاینده بر یکدیگر داشته و از نوع متراکم بودند.« شکاف فکری و ایدئولوژیک و سیاسی»« شکاف جغرابیایی و اقتصادی»« شکاف نخبه و توده» شکاف های اصلی در انتخابات ریاست جمهوری دهم به شمار می آیند.

شکاف فکری، ایدئولوژیک و سیاسی
شکاف مذکور در نتیجه تفاوت ها و حتی تضاد بخش های گوناگون جامعه در « نظام ارزشی » و به یک معنا در گتفمان آن تجلی و بروز می نماید و انتخابات آنها رقابت نامزدها نیست، بلکه رقابت گتمان ها با یکدیگر است. این شکاف در تمامی انتخابات کشور ما، شکاف اصلی بوده است و تفاوت ها و اختلافات حول آن شکل می گرفته است. در دوره ای ، این شکاف حالت درون گفتمانی داشت که اصطلاح چپ و راست بر آن بار می شد و مردم برحسب کارایی  و توانایی  و پسندی که از مواضع- به اقتضای شرایط- داشتند به یکی از طرفین اقبال نشان می دادند. اکثریت مردم در مجلس سوم به جناح چپ و در مجلس چهارم به جناح راست رای دادند. گاهی نیز مانند انتخابات نهم ریاست جمهوری که « مصطفی معین » کاندیدای جریان ساختار شکن بود، سطح تعارضات حالت برون گفتمانی پیدا می کرد و انتخابات از شکل رقابت درون نظام به رقابت با نظام تبدیل می شد.
در انتخابات دهم نیز این شکاف یکی از شکاف های فعال بود. بین نامزدهای اصلی انتخابات (موسوی و احمدی نژاد ) و گروه های حمایت کننده از آن ها، در مسایل مختلف، اختلاف نظر و عمل وجود داشت. موسوی خودبا خاستگاه چپ سیسی و سازمان مجاهدین و حزب مشارکت به عنوان قوه مفکره وی با گرایش های کاملا آشکاری – که دیگر نمی توان آن ها را چپ یا اصلاح طلبانه بلکه تجدید نظر طلبانه باید خواند- در یک طرف و احمدی نژاد با خاستگاه راست سیاسی در گذشته و اینک از موضعی اصول گرایانه خاص – که دیگر بسیاری از کسانی را که به اصول گرایی و یا راست گرایی معروفند را قبول ندارد- و جریانات راست و اصول گرایی که از احمدی نژاد حمایت کردند در طرف دیگر این شکاف قرار داشتند.
البته تا مقطعی که موسوی از خود چهره ای « نه اصلاح طلب ونه اصول گرا» و« هم اصلاح طلب و هم اصول گرا» نشان می داد، سطح فعلا بودن این شکاف نیز پایین به نظر می رسید. اما تغییر ادبیات سیاسی موسوی از مقطعی خاص که تا روز انتخابات، و بعد از آن با شیبی تندتر – تداوم داشت؛ فضای فعلا تری به واسطه چالشی تر شدن دیدگاه ها و مواضع فکری و سیاسی ایجاد شد که اوج ان در مناظره دو طرف 9 روز مانده به برگزاری انتخابات شاهد بودیم.
در انتخابات ریاست جمهوری دهم، شکاف فکری، سیاسی و ایدئولوژیک نسبت به انتخابات پیشین هم
گسترده تر و هم عمیق تر بود. از نظر مواضع، فضا به گونه ای پیش می رفت که هیچ نقطه اشتراک سیاسی، فکریو حتی ایدئولوژیک بین این دو باقی نماند وگستره و عمق شکاف مورد نظر را به بالاترین سطح خود رساند. حتی در حوزه سیاست خارجی که براساس دیدگاه های پیشین موسوی تصور می شد بین اوو احمدی نژاد اشتراکات اصولی وجود دارد- کار به شکاف کشیده شد و موسوی در ابتدای بحث خود در مناظره معروف، انتقادات خود را از احمدینژاد از سیاست خارجی دولت نهم و به خصوص مساله ملوانان انگلیسی – که نقطه قوت احمدی نژاد در سیاست خارجی بود اغاز کرد.
اتفاقا ما در زمینه سیاست خارجی هم عزت دولت خودمان را مخدوش کردیم و آبروی کشور خودمان را بردیم و هم توسعه داخل کشور را با مشکل مواجه کردیم و تنش وسیعی با کشورها ایجاد کردیم.(موسوی در مناظره با احمدی نژاد؛13 خرداد88)
از نظر گستره چالش و سطح درگیری نیز جبهه وسیعی حول دو طرف شکل گرفت و بسیاری از افراد و مجموعه ها حتی برخی که به سبب جایگاه و موقعیت خاص و رسمی در انتخابات گذشته با چراغ خاموش عمل می کردند در این انتخابات ، علنی و شفاف در انتخابات وارد شدند. به عنوان مثال هاشمی رفسنجانی که عموما در انتخابات ها با چراخ خاموش عمل می کرد در این انتخابات چنان میدان داری آشکاری کرد که رقابت بین احمدی نژاد و موسوی به رقابت بین احمدی نژاد و هاشمی تبدیل شد. نامه وی به رهبر معظم انقلاب با آن ادبیات و آن محتوا خود یکی از نشانه های عمق شکاف فکری و سیاسی در انتخابات دهم است. همچنین ورود برخی جایگاه های معنوی مانند بیت امام (ره) در انتخابات – به شکلی که سوگیری آن روشن و آشکار بود – از جمله مواردی بود که به این شکل سابقه نداشت و صف آرایی گسترده تر حول این شکاف را نشان می دهد. صورت بندی فضای انتخابات به شکلی که گزاره « همه علیه احمدی نژاد» را در اذهان تداعی کند، یکی دیگر از وجوه شکاف فکری و سیاسی بود که ا لبته خود احمدی نژاد نیز در جا انداختن آن در جامعه نقش داشت. احمدی نژاد در مناظره خود با موسوی این مساله را به دو صورت مطرح کرد:
1.جبهه مشترک هر سه نامزد علیه احمدی نژاد
در همین عرصه رقابت هم رقابتی بین 4 نفر نیست، 3 نفر علیه یک نفر است.(احمدی نژاد در مناظره با موسوی؛ 13 خرداد 88)
2- جبهه سه دولت موسوی ، هاشمی و خاتمی علیه دولت احمدی نژاد
باور من این است که امروز آقای موسوی در برابر من نیست تنها آقای موسوی نیست بلک سه دولت پی در پی در برابر بنده قرار گرفتند. هم آقای موسوی، هم آقای هاشمی و هم آقای خاتمی که این سه در گذشته با هم بودند. در دور گذشته هم آقای موسوی از اقای خاتمی حمایت کرد و هم از آقای هاشمی حمایت کرد وهم آقای خاتمی از آقای هاشمی حمایت کرد در واقع این ها همه با هم بودند(احمدی نژاد در مناظره با موسوی؛ 13 خرداد 88)
این مساله نیز در عمق بخشیدن و گسترش شکاف فکری و سیاسی در انتخابات دهم موثر بود.
البته صف بندی فکری و سیاسی به فضای داخلی محدود نیست و جریانات ضد انقلاب داخلی و خارجی نیزدر آن مشارکت کردند؛ به طوری که افاردی که همواره از تحریم انتخابات صحبت می کردند، این بار از حضور درد انتخابات، «نه» به احمدی نژاد و رای به موسوی  یا کروبی سخن می گفتند.
البته شکاف فکری و سیاسی در این انتخابات با انتخابات گذشته یک تغییر ملموسی داشت که عبارت بود از این که برای اولین بار بخش هایی از اصولگرایان – از نظر تشکیلات سیاسی مختصر ولی از لحاظ موقعیت سیاسی مهم – از رقیب احمدی نژاد حمایت کردند. مثلث ناطق نوری، علی لاریجانی و محمد رضا باهنر از جمله مهمترین این جریان به شمار می آیند.
برای درک بهتر شکاف شکاف فکری ، ایدئولوژیک و سیاسی، ترکیب آرای برخی صندوق ها که طیف رای دهندگان آن به دلایل روشن و مشخص از بافت یکدستی در گرایش های ارزشی و سیاسی برخوردارنددر ذیل درج می شود.

 

در بخشی از منطقه شمال شرق تهران ( مینی سینی ) که به اقدیسه و نیاوران نزدیک است، شهرک شهید محلاتی واقع است که از نقاط تجمع خانواده‌ها و اقشار حزب اللهی و نسبت به مناطق نزدیک به خود دارای گرایشارزشی و فرهنگی کاملا متفاوتی است. مقایسه ارای این منطقه در انتخابا دهم با آرای مناطق همجوار می تواند در تبیین شکاف فکری، ایدئولوژیک و سیاسی نمونه مناسبی باشد.

 

همانطور که مشاهد می شود با آن که صندوق 153 و صندوق 85 هر دو در یک منطقه جغرافیایی ( شمال شرق تهران ) قرار دارند اما آرای احمدی نژاد و موسوی در این دو صندوق در مقایسه با هم نسبت عکس دارد. در صندوق شماره 153 لشگرک موسوی تقریبا دو برابر احمدی‌نژاد و در صندوق 85 شهرک شهید محلاتی احمدی نژاد تقریبا دو برابر موسوی رای دارد.
در نمونه‌ای دیگر، در صندوق هایی که از یک منطقه انتخاب شده‌اند نیزاین مساله با نسبت های دیگری صدق می کند.
در حالی که موسوی در صندوق شماره 293 واقع در بلوار نیایش بیش از 5 برابر احمدی‌نژاد رای دارد. در همان منطقه و در شهرک بنیاد شهید که بافت ارزشی متفاوتی نسبت به کل منطقه مذکور دارد، موسوی نصف آرای احمدی نژاد را دارا می باشد در مقایسه این دو صندوق فاصله ای 10 برابری بین آرا دیده میشود و این مساله به خوبی شکاف مورد نظر را نشان می دهد.

 

 

 

2-شکاف اقتصادی و جغرافیایی

این شکاف که از ان به شکاف « حاشیه – متن » شکاف « مرکز – پیرامون » و شکاف « شمال – جنوب » نیز تعبیر می گردد، یکی دیگر از شکاف های فعال در انتخابات بود که نوعی صف بندی را حول خود در جامعه بوجود آورد، به طوری که نسبت آرای دو کاندیدای اصلی با توجه به حوزه جغرافیایی و نیز طبقه اقتصادی اکثریت مردم در آن منطقه، از تفاوت چشمگیری و بی سابقه برخوردار بود.
در واقع آرا برای هر نامزد به صورت متوازن در همه مناطق تقسیم نشده بود و وزنارای هر نامزد، متناسب با موقعیت جغرافیایی حوزه انتخابیه در سطح کشور – و حتی در سطح هر شهر – از فراز و نشیب بالایی برخوردار بود. در سطح ملی، روستاها و شهرهای کوچک در سط حهر شهر، مناطق جنوبی در حاشیه شهرهای بزرگ اکثریت آرای احمدی نژاد را تشکیل می دادند. موسوی در شهرهای بزرگ  خصوصا مناطق به اصطلاح شمالی و مرفه آن ها اکثریت آرای خود را به دست آورده است.

 

جدول مقایسه آرای موسوی و احمدی نژاد در شمال تهران

 

مقایسه آرای موسوی و احمدی نژاد در جدولی که مربوط به شمال شهر تهران است نشان می دهد که فاصله رای این دو حداقل سه برابر و حداکثر تا بالای 10 برابر به نفع موسوی می باشد و این مساله به خوبی اهمیت شکاف جغرافیایی و اقتصادی را در انتخابات نشان می دهد. فاصله 3 تا 4 برابر به نفع احمد نژاد در جنوب تهران که در جدول‌های بالا آمده است چنانچه با فاصله رای موسوی نسبت به احمدی نژاد در شمال تهران مقایسه گردد، شکاف جغرافیایی و اقتصادی بیشتر خود را نشان می دهد یعنی در شمال و جنوب تهران تفاوت آرا تا 40 برابر یکدیگر می باشد.

آدرس آرای احمدی نژاد آرای موسوی
صندوق1469 در 17 شهریور 1057 367
صندوق 1729 در خیابان پیروزی 1039 347
صندوق 1807 خیابان خاوران تهران 1608 388
صندوق 1979 مسعودیه تهران 1132 312
صندوق 2116 خاوران تهران 1347 471
صندوق 2398 خیابان ابوذر تهران 1009 309
صندوق 1475 میدان خراسان تهران 1072 352

مقایسه آرای موسوی و احمدی نژاد در جنوب تهران

البته شکاف جغرافیایی و اقتصادی تنها محدود به تهران نیست بلکه در شهرهای بزرگ دیگر مثل مشهد نیز دیده می شود.

مطابق آمار جدول شماره پنج در صندوق های 26و27 که نمایانگر آرای طبقه مرفه مشهد است آرای موسوی سه برابر احمدی نژاد و در مرکز شهر مشهد، موسوی یک سوم احمد نژاد در جنوب شهر این نسبت به یک پنجم و در صندوق روستایی این نسبت یک هفتم است.

 

 


مقایسه آرای احمدی نژاد با موسوی از نظر جغرافیایی در شهر تبریز

 


مقایسه آرای موسوی و احمدی نژاد از نظر جغرافیایی در شهر اصفهان

 


مقایسه آرای احمدی نژاد با موسوی از نظر جغرافیایی در شهر اهواز

 


مقایسه آرای احمدی نژاد و موسوی در شهر همدان

 


مقایسه آرای احمدی نژاد و موسوی در شهر قم

 

 

 

 

 

 

 

همانطور که جدول مربوط به شهر قم نشان می دهد حتی در شهر قم با توجه به ویژگی‌هایی که دارد، آرا بازتاب دهنده شکاف جغرافیای و اقتصادی در انتخابات دهم است. در صندوق شماره 330 که مروبط به سالاریه – منطقه مرفه نشین قم – است آرای احمدی نژاد نصف آرای موسوی است اما در صندوق شماره 160 که مربوط به نیروگاه و ( منطقه مستضعف نشین قم ) است آرای احمدی نژاد 7 برابر موسوی ( اختلاف 14 برابری ) و در بخش های روستایی قم تا 65 برابر فاصله رای یبن احمدی نژاد و موسوی وجود دارد.
شکاف جغرافیایی و اقتصادی بین شهرهای بزرگ و شهرهای در حاشیه آن ها نیز دیده می شود که مساله به خوبی نمودار است در شمیرانات که شمالی‌ترین بخش تهران است و در منطقه شهر ری که جنوبی‌ترین بخش تهران است نسبت عکس 100 درصدی وجود دارد.
 

 


مقایسه آرای موسوی و احمدی نژاد در تهران و شهرهای اطراف

 

جدول پائین نیز بخش دیگری از این شکاف جغرافیایی – اقتصادی را نشان می دهد و نمایان می کند حتی بین آرای شهری و روستایی شمال تهران نیز فاصله وشکاف وجود دارد.

منطقه جغرافیایی آدرس صندوق احمدی نژاد موسوی      
شمال 14 صندوق ثابت روستاهای لواسانات 4788 2716
شمال 9صندوق ثابت در شهر لواسانات 4390 7000

جدول مقایسه آرای احمدی نژاد و موسوی در شهر لواسانات و روستاهای اطراف

 

 


مقایسه آرای شهرهای بزرگ با شهرهای کوچک اطرافشان

 

 

 

 

 

همانطور که در جدول شماره بالا دیده می شود شکاف آرا در شهرهای بزرگ نسبت به شهرهای کوچک در استان های دیگر به غیر از تهران نیز مشاهده می شود.

3. شکاف نخبه و توده
شکاف رای بین نخبگان و توده مردم یکی دیگر از شکاف های فعال در انتخابات دهم بود. فی الواقع در این انتخابات ویژگی نخبگی در گرایش به نامزدها نقش مهمی ایفا کرده است. در این نوشتار، مفهوم نخبگان از نظر جامعه شناختی مورد نظر ماست و فاقد جنبه ارزشی است. نخبگان کسانی می باشند که از نظر افکار عمومی به واسطه برخورداری از برخی امتیازات مانند تحصیلات، تخصص ، جایگاه سیاسی، اعتبار اجتماعی و جایگاه شغلی و... از سایر مردم متمایز می شوند. از نظر کارکردی نیز نخبگان کسانی اند که انتظار می روند دامنه اثر گذاری آن ها از افراد عادی جامعه در مسایل گوناگون بیشتر و بالاتر باشد. محیط های فرهنگی و هنری، محیط علمی دانشگاهی و حوزوی و عرصه های اجتماعی و سیای و اقتصادی صحنه بیشتری حضور نخبگان جامعه است.
ترکیب آرای انتخابات دهم نشان می دهد ویژگی نخبگی در سمت و سوی ارای نخبگان به هر یک از دو نامزد متغیر معناداری است؛ به طوری که سطح اختلاف رای بین دو نامزد در بین نخبگان با متوسط رای این دو نفر در کل آرا کاملا متفاوت است و نسبت عکس دارد. در اینباره و برای ملموس شدن مساله آرا رای چند صندوق را که مربوط به محیطهای تجمع نخبگان است درج می شود.

 

همانطور که ملاحظه می‌شود با آن که صندوق‌های رای از دو محیط متفاوت «صدا و سیما»  و« دانشگاه » انتخاب شده است و احتمالا بین گرایش‌های فکری و سیاسی این دو محیط نیز تفاوت‌هایی وجود دارد اما تفاوت آرا در این دو محیط نسبت به متوسط آرا در شهر تهران کاملا معنادار است. کل آرا در شهر تهران از برتری 10 درصدی موسوی به احمدی نژاد حکایت می‌کند. یعنی درازای هر 10 رای موسوی 9 نفر به احمدی نژاد رای دادند.در حالی که در صندوق کوی دانشگاه ( تجمع دانشجویان ) به ازای هر 2 نفری که به موسوی رای دادند 1 نفر به احمدی نژاد رای داده است . در دو صندوق رای مستقر در صدا وسیما نیز تقریبا به ازای هر 2 نفری که به موسوی رای داده اند 1 نفر به احمدی نژاد رای داده است و این آمار اختلاف شفافی را بین آرای نخبگان با آرای عمومی نشان مید هد.

 

 


شکاف نخبه و توده در تبریز

 

 

آدرس آرای احمدی نژاد آرای موسوی کل آرا
350-کوی استادان 292 798 1191

شکاف  نخبه توده در اهواز

گرایش بیشتر نخبگان به سمت موسوی دلایلی دارد که بخشی از ان به ویژگی ها و مختصات احمدی نژاد بر می گردد و بخشی از ان نیز به شکاف نخبگان با توده مردم باز می گردد که طی سال های گذشته این شکاف شکل گرفته است.

1-3 ویژگی های احمدی نژاد در ذهن غالب نخبگان
در انتخابات ریاست جمهویر دهم نخبگانی در طراز بالا وجود داشتند که به احمدی نژاد تمایل نشان دادند. پروفسور فرخ سعدی ( پدر علم جراحی ایران )، پروفسور مجتبی شمسی پور ( مرد سال شیمی جهان ) پروفسور سید حمید مولانا ( استاد ارتباطات ) پروفسور آشتیانی ( استاد برجسته دانشگاه ) دکتر حیدر علی شایانفر ( استاد نمونه و برتر سال 88 ) فرج الله سلحشور ( کارگردان یوسف پیامبر به عنوان پرببیننده ترین سریال تلویزیونی تاریخ ایران ) مسعود ده نمکی ( کارگردان اخراجی ها به عنوان پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران ) فرهاد جعفری ( نویسنده رمان کافه پیانو به عنوان پرفروش ترین رمان سال ) شهریار بحرانی ( کارگردان سریال حضرت مریم (س) و ملک سلیمان ) حسین رضا زاده ( قهرمان چند دوره جهان و المپیک ) حمید سوریان ( قهرمان جهان و المپیک در کشتی فرنگی ) علی رضا قزوه( شاعر معاصر )و... بخشی از این نخبگان به شمار می اید.
اما بدنه عمومی نخبگان تمایلی به حمایت از احمدی نژاد نداشت و حتی مخالف وی نیز بود. عمده دلایل مخالفت آن ها کم اعتنایی به نخبگان در برابر اعتنای گسترده به توده عمومی مردم است که در سطح مواجهه و در ادبیات احمدی نژاد متجلی بود. در کنار  دو دوره سفرهای استانی و گفت و گوی مستقیم با مردم شهرهای مختلف سطح مواجهه احمدی نژاد با نخبگان و مراکز نخبگانی محدود بود. ادبیات ساده و عامه فهم احمدی نژاد در مسایل مهم مثل مساله هسته ای و مسایل اقتصادی نیز  در ارتباط گیری موثر وی با نخبگان حالت بازدارنده داشت.
از دیگر مسایلی که بین نخبگان و احمدی نژاد فاصله ایجاد می کرد، تصمیمات وی در برخی مسایل مدیریتی و کلان کشور بود « انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی » « تعطیلی شوراهای علی کشور » و ادغام آنها در یکدیگر ( به طور مثال شورای پول و اعتبار ) برخی از مهمترین انها محسوب می شد.
برخی مسایل دیگر مانند مسئله کردان یا مشای نیز از جمله نکاتی بود که در ارتباط بین احمدی نژاد و نخبگان فاصله و شکاف ایجاد می کرد.
همچنین ناتوانی برخی مسئولین دولتی مانند وزرا که در حوزه نخبگان کار می کنند در برقراری « تعامل سازنده و موفق با نخبگان » یکی دیگر از علل فاصله بین دولت و نخبگان است. البته تبلیغات و فضا سازی های رسانه ای مخالفان احمدی نژاد در داخل و خارج در بستر واقعی این ضعف ها زا یک سو و عدم بروز و ظهور جگدی حمایت نخبگان از احمدی نژاد در فضای تبلیغاتی وی به تشدید این مسئله منجر شد.

2-3 شکاف نخبگان با مردم
واقعیت انتخابات دهم علاوه بر نشان دادن شکاف احمدی نژاد و دولت وی با نخبگان چهره دیگری نیز در این رابطه نمایان کرد و این شکاف بین نخبگان و مردم بود. فاصله بین انتخاب مردم و نخبگان از یک سو و ناتوانی نخبگان در همراه کردن مردم با انتخاب خود نشام می دهد که نخبگان خود نیز با چالش های روبرو بودند که انها را با بحران ایفای نقش مواجه ساخته است.
کارکرد نخبگان در عرصه اجتماعی کار کرد گروه مرجع است که با اثر گذاری بر افکار عمومی به تحولات جامعه جهت می دهد و در شکل گیری اولویت ها و انتخاب های اجتماع نقش تعیی نکننده بازی می ند. بنابراین زمانی که نخبگان این کار کرد خود را از دست بدهند و با این کار کرد تضعیف شود آن ها با بحران نقش در کارکرد و در عرصه اجتماعی روبرو می شوند.
در واقع اگر مساله تنها شکاف نخبگان با دولت وبد که در اکثر نظام های سیاسی با شدت و ضعف هایی وجود دارد، چالش مهمی محسوب نمی شد و یا جهت چالش به دولت برمی گشت در زمانی که علاوه بر این شکاف نخبگان از مردم نیز فاصله دارند نمی توان مشکل چالش نخبگان با دولت را تنها متوجه دولت کرد بلکه در اسیب شناسی این مساله به بحران نقش نخبگان کشور نیز باید توجه داشت.
دوری و انفکاک نخبگان از مردم و بیگانگی با واقعیت های ملموس زندگی آن ها یکی از آسی بهایی است که امروز متوجه نخبگان کشوراست.
این مساله می تواند آنقدر حاد باشد که بین حسن و قبح مردم و نخبگان رابطه عکس برقرار شود و اتفاق های مثبت از نظر مردم در ذهن نخبگان اتفاق منفی محسوب شود. « سفرهای استانی » و نوع « سیاست خارجی و دیپلماسی بین المللی » احمدی نژاد بر اساس همه نظر سنجی ها و استنباطی که از افکار عمومی مردم وجود دارد. جز نقاط مثبت دولت نهم از منظر جامعه بود که اتفاقا در انتخابات دهم برخی نخبگان به شکل نفرت انگیزی از ان نام بردند/.
4 سال احساس حقارت کردم. 4 سال با هر سفر رئیس جمهور از روستا گرفته تا سفرهای خارجی احساس حقارت کردم.
این جمله ای بود که یک کارگردان سینما ( کامبوزیاپرتوی ) روز 2 خرداد 88 در همایشی که به حمایت از میر حسین موسوی برگزار شد بر زبان آورد یعنی همان نقاط قوت دولت از نگاه مردم نقاظ ضعف از منظر یک نخبه به شمار آمد.
دکتر معید فر، رئیس انجمن جامعه شناسی ایران یکی از مهمترین مسایل موجود جامعه ایارن را شکاف بین نخبگان و مردم می داند: یکی دیگر از بحران های موجود در ایران رابطه نداشتن نخبگان و توده مردم است که ان هم برمی گردد به اعتماد میان این دو قشر.
البته در بین نخبگان افرادی بودند که به دلیل ارتباط مناسب با مردم فضای آن ها را درک کرده و توجیه آن ها را برای تصمیمشان فهمیدند و پذیرفتند. دکتر ناصر سیم فروش جراح مشهور و دارای رتبه 4 جراحی لاپاراسکوپی جهان نیز که اتفاقا دارای قومیتی مشترک با کاندیدای رقیب « احمد نژاد » است رفتار انتخاباتی مردم در انتخابات دهم را اینگونه تبیین می کند: آذربایجانی ها به کسی رای می دهند که بیشتر زحمت کشیده کم صحبت کرده وزیاد عمل کرده و به توده های ملت نزدیک شده است.
 

هویتی شدن انتخابات، نتیجه تعدد و تراکم شکاف های اجتماعی
تعدد و تراکم شکاف ها به انتخابات دهم ریاست جمهوری جنبه هویتی داده بود و هر کس احساس می کرد باید از هویتش در برابر دیگری دفاع کند. این هویتی شدن فضایی دو قطبی ساخته بود که عده زیادی می خواستند احمدی نژاد نباشد و عده زیادی نیز طرفدار بودن احمدی نژاد بودند. متعاقب این میل ( بودن و نبودن احمدی نژاد ) یک فضای احساسی و هیجانی بوجود آمد که پتانسیل بالایی از جامعه را درگیر خود کرده بود. این فضا در جامعه دو قطبی سازی جامعه نقش فعالی داشت. متعاقب این فضا دو قطیب « تنفر – تقدس » در جامعه شکل گرفت. گروه ها اقشار و طبقات مخالف احمدی نژاد و دولت نهم که در طول چهار سال عمر ای ندولت و تا حدودی در انتخابا تمهم ریاست جمهوری بر طبل تنفر از احمدی نژاد کوبیده بودند؛ این بار هم سیل هجمه هایی از تهمت و تخریب را علیه رئیس جمهور و دولت او روانه کردند تا جایی که این دولت را « نکبت » نامیدند و پایان دادن به عمر این دولت و پیروزی موسوی، برای آن ها مانند یک امر مقدس در آمده بود.
در مقابل، گروهها، اقشار در طبقات اجتماعی حامی دولت نهم با شکل دادن یک فضای مقدس برای مقاومت در برابر این هجمه ها نوع دیگری از فضای هیجانی و احساسی را رقم زدند. تاکید برخی فعالان و حامیان دولت نهم براخلاص و کار برای خدا و هم نوایی دشمن و سه نامزد دیگر در کوبیدن احمدی نژاد فضایی ساخته بود که حامیان دولت نهم خود ار در یک جهاد مقدس می دیدند که در مقابل خود دشنان مسلم انقلاب را دارند و اینکه کسانی به نمایندگی از یک باند قدرت داخلی می خواهند احمدی نژاد نباشد.
این دوگانه « تنفر – تقدس » که هر یک از گرو ههای شکل گرفته در اطراف این شکاف ها نسبت به کاندیدای خود و کاندیدای مقابل داشتند از مهمترین دلایل مشارکت 40 میلیونی در انتخابات بود که امکان « بی تفاوتی » در باره انتخابات دهم را به حداقل ممکن رسانده بود. در واقع انتخابات دهم برای اقشار گوناگون و طرفی نشکاف های فعال ، حکم شهر آورد استقلال و پیروزی را داشت که برد و باخت آنها، باخت هواداران نیز محسوب می شد.

تاثیر شکاف های فعال سه گانه انتخابات دهم بر آرا موسوی در آذربایجان و کاهش آرا کروبی نسبت به انتخابات نهم

در مقایسه انتخابات نهم و دهم با تغییراتی در توزیع آرا مردم نسبت به نامزده روبرو می باشیم که نتیجه تفاوت در نوع و تعداد و کیفیت شکاف های شکل گرفته در این دو انتخاب است.
در دور اول انتخابات نهم، مهر علیزاده به عنوان یک آذری زبان در اذربایجان رای اول را داشت؛ اما این تجربه برای موسوی آذری زبان در انتخابات دهم تکرار نشد اگر چه در مجموع و در مقایسه با سایر مناطق کشور آرا بهتری در آذربایجان به دست آورد. در صورتی که موسوی نسبت به مهر علیزاده چهره سیاسی برجسته تر و شناخته شده تری در بین آذری زبان ها بود.
تفاوت در نوع و کیفیت شکاف های فعال در انتخابات دهم نسبت به انتخابات نهم، توضیح دهنده و پاسخگوی این سوال و چالش است در انتخاب نهم شکاف اصلی اصلاح طلب و اصول گرا با شکاف دومی که با تکثر نامزدها در این دو جریان و علم اجماع بر روی کاندیدای واحد بوجود آمد، حالت متقاطع پیدا کرد و تضعیف شد. نامزدی هاشمی نیز که از هر دو گرایشاصول گرا و اصلاح طلب هودارانی داشت به تضعیف بیشتر این شکاف انجامید. همین امر موجب شد که اصلاح طلب بودن و یا اصول گرا بودن نامزدها نقطه کانونی و تعیین کننده شکاف ها را تشکیل ندهد و زمینه برای فعلا شدن برخی شکاف های دیگر مانند شکاف « قومی » بوجود بیاید و مهر علیزاده به عنوان تنها نامزد آذری زبان در این مناطق اکثریت آرا را به دستآورد و کروبی نیز در مناطق مربوط به لرها بیشترین آرا خود ار کسب نماید.
اما وجود شکاف های فعال سه گانه به صوتر شکاف های متراکم در انتخابات دهم شرایطی را پدید آورد که شکاف قومی تحت تاثیر شکاف های مذکور رنگ ببازد و نتواند مانند انتخابات نهم در توزیع آرا نقش بازی نماید.
برای رای دهنده آذربایجان آذری زبان بودن در برابر این است که از چه نظام ارزشی پیروی می کند(شکاف فکری و ایدئولوژیک و سیاسی ) ازچه طبقه اقتصادی است ( محروم یا مرفه ) و مربوط به کدام نقطه جغرافیایی ( شهری یا روستایی و جنوب شهر یا شمال شهر بودن ) است و همچنین در کدام گروه از جامعه و مردم ( نخبگان یا توده عمومی ) قرار می گیرد.
عامل ضعیف تری برای تعیین جهت گیری رای او به حساب می آمد. در واقع آذری زبان بودن برای رای دهنده آذربایجان مانند انتخابات نهم چندان موضوعیتی ندارد که براساسان بخواهد انهتخاب کند که به چه کسی رای بدهدو به چه کسی رای ندهد.
درباره چرایی کاهش آرا کروبی در مقایسه با انتخابا ت نهم نیز همین مسئله متفاوت شکاف ها در این دو انتخابات توضیح دهنده است در انتخابات نهم به سبب این که تنها شکاف فعال شکاف فکری، ایدئولوژیک و سیاسی است و از یک طرف تکثر نامزدها در اصلاح طلبان و اصول گرایان موجب تضعیف این شکاف اصلی انتخابات و فعال دشمن برخی شکاف های دیگر مانند قومیت شده است و از طرف دیگر وزن کاندیداهای متعددی در هر جریان نیز کم و بیش برابر است یا حداقل برتری محسوسی نسبت به یکدیگر ندارند که بخواهند فراتر از دیگران این جریان را در افکار عمومی نمایندگی کنند، سبب شد که آرا در انتخابات بصورت متکثری توزیع شود و فاصله آرا نامزدها نسبت به یکدیگر در کمترین مقدار خود در تمامی انتخابات های ریاست جمهوری کشور بعد از انقلاب اسلامی باشد. نتایج انتخابات دوره اول ریاست جمهوری دوره نهم نشان می دهد که اقای هاشمی رفسنجانی با 6.16 میلیون نفر معادل 21 درصد آرا نفر اول ، آقای احمدی نژاد با 5.71 میلیون نفر (19.5 درصد ) نفر دوم بوده و پس از ایشان آقای کروبی با 5.07 میلیون نفر (17.3 درصد )، قالیباف با 4.07 میلیون نفر ( 13.9 درصد ) معین با 4.05 میلیون نفر (13.8درصد ) لاریجانی با 1.74 میلیون نفر (5.9 درصد ) و مهر علیزاده با 1.29 میلیون نفر (4.4 درصد ) به ترتیب در رتبه بعدی قرار گرفتند.
اما انتخابات دهم برخلاف مرحله اول انتخابات نهم، اولا شکاف های فعال و متراکم سه گانه ای وجود داشت و ثانیا و مهمتر این که موسوی و احمدی نژاد در سطح بسیار بالایی طرفین این شکاف ها را نمایندگی می کردند و قدرت نمادین و سمبلیکشان برای جذب هواداران دو سوی شکاف ها آنچنان فاصله ای با دیگر کاندیداها داشت که رضایی و خصوصا کروبی در مقایسه با آنها موضوعیتی برای رقابت و جذب آرا نداشتند و در قطبیت شدید بوجود آمده در انتخابات دهم کاملا در حاشیه قرار گرفتند.
در انتخابات دوم خرداد سال 76 نیز این مسئله برای ری شهری رخ داد در حالی که ری شهری در قامت قطب سوم وارد میدان انتخابات شده بود و حضورش در انتخابات در برخی تحلیل ها آنچنان جدی بود که موجب شود انتخابات به دور دوم کشیده شود. اما وجود شکاف اصلی و فعال انتخابات هفتم ریاست جمهوری که جامعه را به طرفداران وضع موجود( تداوم سیاست های دولت هاشمی ) و مدافعان تغییر وضع موجود ( نقد و تغییر سیاست های دولت سازندگی ) تقسیم کرده بود از یک سو و داشتن بالاترین سطح نمایندگی دو سوی این شکاف از طرف ناطق نوری ( نماد ادامه وضع موجود) و خاتمی ( نماد تغییر وضع موجود) از سوی دیگر سبب شده بود که ری شهری در بین طرفین شکاف مذکور، نه نماد ادامه وضع موجود و نه نماد تغییر وضع موجود تلقی شود و به کلی موضوعیت خود را از دست بدهد وآرایی به دست آورد (744205) که نسبت به قطب های اصلی انتخابات یعنی خاتمی (بیش از 20 میلیون ر ای ) و ناطق نوری ( بیش از 7 میلیون رای ) با فاصله بسیار زیادی روبرو گردد و حتی کمتر از زواره ای (772707) کاندیدای کاملا در حاشیه انتخابات هفتم ریاست جمهوی رای بیاورد.
ب. آرای خاموش
اصطلاح « آرای خاموش » که بعد از دوم خرداد مورد استفاده قرار گرفت، ناظر بر این موضوع بودکه در انتخابات جمهویر اسلامی ، سقف مشارکت در انتخابات حدود 30 میلیون نفر بوده در حالی که تعداد واجدین شرایط رای دادن در کشور بیش از این مقدار است. کسانی که در انتخابات شرکت می‌کنند با نوع انتخاب خود جهت گیری آرای خود را نشان می دهند و می توان از این طریق تفسیر روشن تری از ان ها داشت اما همواره کسانی هستند که در انتخابات شرکت نمی کنند و بنابراین جهت گیری آرای آن ها پنهان می ماند و به این آرا اصطلاحاً آرای خاموش گفته می شود.
آرای خاموش جامعه طی سالیان متمادی همواره مورد تحلیل و تفسیر ذهنی قرار می گرفت و عمدتا نیز این آرای را آرای ناراضیان از نظام وانقلاب و حکومت به معنای کلان آن یعنی اصل جمهوری اسلامی تلقی می کردند که اگر به صحنه بیایند، در دو قطبی اصول گرایان و اصلاح طلبان به اصلاح طلبان رای خواهند کرد که گرایش انتقادی تری نسبت به حکومت دارند . آرای خاموش با تفسیری که اصلاح طلبان از آن داشتند یک یاز مهمترین پایگاه های رای آن ها محسوب می شد. تلاش وسیعی صورت می گرفت که این آرا را به صحنه بیاورند. از اوایل سال 87 و نزدیک به یکسال مانده به انتخابات  جلب ارای خاموش استراتژی آن ها محسوب می شد.
تجربه نشان داده که اگر تلاش خود را به کار بگیریم اقبال مردم به سمت ماست چرا که اصول گرایان رای سنتی محدودی دارند در حالی که ما هم رای سنتی و هم رای سایر بخش های مردمی را در صورتی که به صحنه بیایند از |آن خود خواهیم کرد.

برنامه اصلاح طلبان برای جلب آرای خاموش باشد
برخی دیگر مانند صادق زیبا کلام چهره دانشگاهی و سیاسی اصلاح طلبان اهمیت آرای خاموش را ان چنان در انتخابات دهم مهم و موثر می دانست که نتیجه انتخابات دهم را در گرو حضور آرای خاموش تلقی و تحلیل می کرد.
معتقدم نتیجه انتخابات سال اینده که یکی از مهم ترین انتخابات ایران خواهد بود به حضور آرای خاموش در انتخابات بستگی دارد یعنی ان درصدی که با صندوق های رای قهرکرده و در تیرماه 84 در انتخابات شرکت نکردند ما می دانیم که 10 میلیون به اقای هاشمی رای دادند و 17 میلیون نفر به آقای احمدی نژاد که جمعیتی 27 میلیون می شود در صورتی که واجدان شرایط رای دادن در ان سال چیزی حدود 44 میلیون بودند. به عبارت دیگر قریب به 17 میلیون نفر در انتخابات ریاست جمهوری نهم شرکت نکردند. این بخش از ارای خاموش جامعه در انتخابات شوراها و مجلس هشتم نیز رای ندادند و این به یکی از دلایل عدم موفقیت اصلاح طلبان تبدیل شد. بنابراین نکته مهی که  باید محل تامل و دغدغه اصلاح طلبان باشد که تکلیف این بخش خاموش مشخص شود. اگر این تعداد در انتخابات شرکت کنند شانس پیروزی اصلاح طلبان نیز افزایش خواهد یافت چرا که غالبا ان ها به جریان اصلاح طلب رای خواهند داد.(صادق زیباکلام؛ روزنامه اعتماد؛ 1 اسفند 1387)
خوش بینی یا خوش خیالی در اصلاح طلبانی از جمله زیبا کلام نسبت به ارای خاموش ان چنان زیاد بود که کل ارای خاموش را آرای اصلاح طلبان می دانستند؛
حتی اگر تصور کنیم آقای احمدی نژاد دوباره همان 17 میلیون آرا را کسب کند در صورت حضور ارای خاموش که به ان 10 میلیون آرای آقای هاشمی علاوه خواهد شد اصلاح طلبان قطعا احمدی نژاد را شکست خواهند داد. در این حال تفاوتی نمی کند که این کار توسط خاتمی یا میرحسین موسوی یا شیخ مهدی کروبی صورت گیرد. انچه دارای اهمیت است به  صحنه آوردن آرای ساکت است.(صادق زیباکلام؛ روزنامه اعتماد؛ 1 اسفند 1387)
نگاه اساسی به جلب آرای خاموش تنها به طرفداران خاتمی و موسوی محدود نبود و کرباسچی چهره محوری و کلیدی ستاد کروبی نیز چشم به این ارا برای اصلاح طلبان دوخته بود.
ما باید به دنبال جلب آرای خاموش باشیم. بنابرآمار انتخابات84 حدود 18 میلیون رای خاموش داریم که اگر 10 میلیون آنها در انتخابات شرکت کنند نتیجه خوبی را کسب خواهیم کرد و بنابراین با همت به دنبال ترغیب مردم برای شرکت در انتخابات باشیم.(کرباسچی؛سایت آفتاب؛5 اردیبهشت 88)
اما بعد از یک دهه تحلیل و تفسیر بر روی آرای خاموش ، انتخابات دهم، نه به صورت ذهنی بلکه به شکل عینی و نه با تحلیل بلکه با رقم و عدد شفاف، آن را روشن ساخت.
همچنان که در دیدگاه اصلاح طلبان نیز ذکر شده در انتخابات دهم نسبت به انتخابات نهم ریاست جمهوری که در ردیف بالاترین سطح مشارکت مردم در انتخابات بود بیش از 10 میلیون نفر افزایش مشارکت داشتیم که تاکنون جز آرای خاموش محسوب می شدند. اگر مانند اصلاح طلبان آرای انتخابات نهم را ملاک بگیریم، در این انتخابات احمدی نژاد 17 میلیون و هاشمی 10 میلیون رای کسب کردند و در انتخابات دهم احمدی نژاد 24527516 رای و موسوی 13216211 میلیون رای به دست آورد. در واقع از 10 میلیون ارای خاموش که در این انتخابات به صحنه آمدند بیش از 7 میلیون نفر معادل 70 درصد به احمدی نژاد و حدود 3 میلیون رای نیز به موسوی تعلق گرفت که معادل 30 درصد می ابشد.
بنابراین برخلاف تحلیل های ده  ساله جریان اصلاح طلب بر روی آرای خاموش – که در این انتخابات نیز نمود وبرجستگی بیشتری داشت و بر وری ان تاکید بیشتری می شد – اکثریت آرای خاموش با تفسیری که ان ها داشتد هم خوانی نداشت و این ارا در سبد رای کسی ریخته شد که نزدیک ترین دیدگاه ها را به نظام و انقلاب داشت و تمام اپوزیسون  داخلی و خارجی با اجماع صد درصدی با وی مخالف بودند بنابراین در بدترین تحلیل ها آرای خاموش آرایی است که اکثریت آن ها با نظام و انقلاب چالشی نداشته و ندارند و دلایلی دیگر مانع حضور آنها در انتخابات های گذشته شده است.

« نارضایتی » از برخی مسئولین و « بی تفاوتی » علل اصلی شکل گیری آرای خاموش
یکی از مهمترین دلایل نارضایتی از مسئولینی بود که با حضور صاحبان همین آرا در انتخابات گذشته بر سر کار آمده بودند اما توجه لازم را به دغدغه های واقعی مردم و مطالبات حقیقی آنها در دولت های پیشین نداشتند و همین نارضایتی باعث عدم حضور مجدد آنها در انتخابات شده بود.


پرشدن شکاف دولت - ملت
کار کرد چهار ساله احمدی نژاد و دولت وی خصوصا در دو دور سفر استانی و ارتباط قوی تر با مناطق محروم یکی از دلایل حضور آرای خاموش در انتخابات دهم ریاست جمهوری بود
در طول سال های پس از جنگ و پیگیری سیاست های سازندگی و توسعه سیاسی بیشترین بهره مندان از دولت را سانان شهرهای بزرگ ( مرکز ) تشکیل می دادند و مردم شهرهای کوچک و روستاها ( پیرامون ) آنقدر که باید تاثیری در بهبود زندگی خود نمی دیدند. هر چند در مقایسه با قبل از انقلاب تغییرات زیادی در بهبود زندگی این دسته شکل گرفته بود اما دولت های پس از جنگ توقعات این قشر از انقلاب را بر آورده نکرده بودند و متعاقب این مساله شکاف دولت – ملت شکل گرفته بود.
احمدی نژاد در طول چهار سال این شکاف را تا حدودی زیادی پر کرد. افزایش مشارکت مردم در شهرها و مناطق محروم شامل بخشی از مردم روستاها و شهرهای کوچک،  این مساله را تایید می کند. این افراد از آنجایی که با تغییر دولت ها بهبودی در زندگی خود احساس نمی کردند در انتخابات شرکت نکرده و نسبت به دولت نگاه مثبتی نداشتند.
احمدی نژاد با تکیه بر گفتمان عدالت و با سفر به همه شهرهای محروم و رسیدگی به ان ها این شکاف را پر کرد. این بخش از آرا بیشترین تاثیر را در مشارکت 85 درصدی و تاثیر زیادی در سبد رای احمدی نژاد داشت. تعلق احمدی نژاد از لحاظ فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی به طبقه متوسط حامی انقلاب که در درون مردم زیست می کرد و سبک زندگی مردمی دارد، بیش از هر چیز  به پر شدن این شکاف یاری رساند.
ساده زیستی ، مردمی بودن، گفت و گو با مردم به زبان مردم، دادن سهام عدالت، سازندگی در روستاها و شهرهای کوچک و سلامت اقتصادی وی و خانوده اش از جمله مسایلی است که بین اکثریت جامعه با احمدی نژاد همذات پنداری مثبت ایجاد کرد و ان ها را به حضور در انتخابات و رای به وی ترغیب و تشویق کرد.
با افزایش مشارکت در انتخابات دهم نسبت به انتخابات نهم، آرای احمدی نژاد در 23 استان نسبت به انتخابات نهم افزایش و به همین نسبت آرای موسوی کاهش پیدا رده است ( جدول شماره 15)
همچنین عی رغم افزایش مشارت در انتخابات دهم نسبت به انتخابات دوره قبل ریاست جمهوری، شاهد آن بودیم که در شش استان محروم کشور ارای اصلاح طلبان ( مجموع ارای کروبی و موسوی ) از لحاظ کمی ( عددی ) نیز کاهش یافت.
در این استان ها به ترتیب کاهش آرای اصلا ح طلبان به شرح ذیل می باشد:

 

 

همچنین در استان قم با افزایش مشارکت از 77 درصد در سال 84 به  91 درصد در سال 88 یعنی ( 14 درصد افزایش)، میزان رای اصلاح طلبان نسبت به انتخابات نهم هیچ تغییری نکرده است. در انتخابات دوره نهم هاشمی 25 درصد آرای قم را کسب کرده در دوره دهم نیز آرای موسوی همان 25 درصد باقی ماند. تعلق آرای خاموش به احمدی نژاد در این استان بخوبی نمایان است یعنی با افزایش 14 درصدی مشارکت، ارای اصلاح طلبان تغییری نکرده است.
استان سیستان و بلوچستان یکی از دو استانی است که میزان آرای موسوی از احمدی نژاد بیشتر بود. در این استان میزان مشارکت در انتخابات، نسبت به دوره نهم تقریبا ثابت مانده (75 درصد ). با این حال قابل توجه است که آرای احمدی نژاد 2 درصد نسبت به دوره نهم افزایش یافته و ارای اصلاح طلبان نیز با کاهش 2 درصدی مواجه شده است.
دومین دلیل مهم عدم حضور آرای خاموش در انتخابات گذشته ناشی از « بی تفاوتی » به هر دلیلی نسبت به پدیده انتخابات در این بخش از جامعه بوده است. تعدد شکاف های انتخاباتی که به انتخابات ویژگی هویتی داده بود، زایل کننده بی تفاوتی برای حضور در انتخابات شده  بود و هر کس رقابت های انتخاباتی را نه عرصه رقابت احمدی نژاد با موسوی بلکه رقابت خود با جریانی و طبقه ای که خود را در معارضه با آن احساس میکرد، تلقی می کرد. ویژگی هویتی که از تعدد شکاف ها در جامعه ناشی می شد سبب شدکه عنصر بی تفاوتی در انتخابات دهم زایل شود و انتخابات از حالت علی السویه بودن برای افراد خارج گردد و اکثریت بالایی را در گیر مناع و مضار نتایج خود کند.

 

 

 

 

سهم موسوی و احمدی نژاد از افزایش مشارکت در انتخابات دهم نسبت به انتخابات نهم

 

ج) آرای 24.5 میلیونی احمدی نژاد
احمدی نژاد در انتخابات دهم با آرایی بالای 24.5 میلیون نفر توانست رکورد رای رئیس جمهور را به بالاترین سطح در تمام انتخابات بعد از انقلاب ارتقا دهد. پیش از این و در بحث دلایل مشارکت 40 میلیونی به پایگاه های اصلی رای احمدی نژاد در انتخابات اشاره کردیم. در واقع پایگاه اصلی احمدی نژاد در انتخابات شامل "
از نظر جغرافیایی و اقتصادی : اکثریت مناطق جنوبی و حاشیه های شهرهای بزرگ ، اکثریت شهرهای کوچک و اکثریت روستاها
از نظر فکری، ایدئولوژیک و سیاسی : اکثریت گرایش های مذهبی و ارزشی و طرفدار جریان اصول گرایی
از نظر نخبگانی و توده ای : اکثریت توده عمومی مردم و غیر نخبگان بود.
اما به ترتیب اولویت: دلایل اصلی در رم خوردن چنین رایی برای احمدی نژاد را می توان در سه عنصر کلیدی مشاهد کرد
1)شخصیت، سبک زندگی ، گفتمان و کار کرد چهارساله احمدی نژاد
اولین دلیل رای آوردن احمدی نژاد و جذب ارای توسط وی به مجموعه عواملی بر می گردد که در چارچوب « احمدی نژادیسم » قابل تعریف است یعنی ارزیابی ای که مردم از مجموعه گرایش ها، افکار و اعمال وی در یک دوره چهارساله داشتند.
سبک زندگی ساده زیستانه و مردمی ، ارتباط قوی و فراگیر با مردم طوی دو دوره سفر استانی به سراسر کشور خصوصا توجه به مناطق محروم، سخن گفتن با زبان مردم، ترجیح مطالبات عمومی مردم در دغدغه های نخبگان و روشنفکری ، شجاعت و جسارت در نقد افراد و جریاناتی که پیش از این در مصونیتی سیاسی به سر می بردند و جامعه نسبت به آن ها نیز از حساسسیت منفی بالایی برخوردار بود( هاشمی )، «عدالت» « مبارزه با فساد» را گفتمان اصلی قرار دادن، مضوع گیری از پایگاه ارزش های انقلاب اسلامی و نقد آمریکا و غرب براساس آن در پیش گرفتن سیاست خارجی تهاجمی و احیای حقوق هسته ای کشور که منجر به پیشرفت کشور در این فن آوری شد تا جایی که سانتریفیوژهای نسل سوم چهارم امروز  کشور توان فعالیت دارند... از جمله این دلایل بود.
مرکز افکار سنجی ایسپا ( جهاد دانشگاهی ) که از نظر سیاسی خاستگاهی متفاوت با احمدی نژاد دارد در نظر سنجی فروردنی 88 خود درباره « دولت موفق » از بین دولت های بعد انقلاب از مردم شهر تهران که آرای احمدی نژاد در ان کمتر بود- یک نظر سنجی انجام داد که نتایج ذیل ر ادر بر داشت:
پاسخگویان : دولت احمدی نژاد را موفق ترین دولت با 33 درصد و دولت خاتمی را با 31 درصد، دولت هاشمی را با 21 درصد و دولت موسوی را با 10درصد و در رتبه های بعدی قرار داده اند.
ایسپا در نظر سنجی دیگری که در اواخر اسفند 87( 3 ما  قبل از انتخابات ) در مناطق 22 گانه تهران درباره ارزیابی دولت احمدی نژاد انجام داده است به نتایج زیر رسیده است:
 در ارزیابی از عملکرد دولت در تحقق عدالت اجتماعی بیش از 40 درصد دولت را موفق و کاملا موفق دانسته و بش از 22 درصد نیز ارزیابی متوسط از عملکرد دولت در زمینه عدالت اجتماعی داشتند. به عبارت دیگر بیش از 62 درصد مردم تهران از عملکرد دولت رضایت نسبی داشتند و یا حداقل در این زمینه نارضایتی از دولت نداشتند.

 

 

 

 در ارزیابی عملکرد دولت در زمینه « تحقق ارزش های اسلامی » در حدود 60 درصد مردم عملکرد دولت را موفق و کاملا موفق و نزدیک به 21 درصد نیز ارزیابی بینابین از آن داشته اند که ناشن می دهد، حدود 80 درصد از مردم تهران از عملکرد احمدی نژاد و دولت وی در زمینه تحقق ارزش های اسلامی رضایت داشته یا حداقل نارضایتی نداشته اند.

 

 

 

 در ارزیابی عملکرد دولت در زمینه « سیاست خارجی » 44 درصد مردم تهران عملکرد دولت را موفق و کاملا موفق ارزیابی کرده اند و 22 درصد نیز نظر بینابین داشته اند که ناشن می دهد حدود 66 درصد مردم از سیاست خارجی دولت رضایت داشته و یا حداقل نارضایتی نداشته اند.

 در ارزیابی عملکرد دولت در زمینه « پیشرفت علمی و فن آوری » حدود 66 درصد مردم تهران عملکرد دولت را موفق و کاملا موفق و نزدیک به 19 درصد نیز نظر بینابین داشته اند که نشان می دهد که 85 درصدی مردم تهران از عملکرد دولت در زمینه علم و فن آوری رضایت داشته و یا حداقل نارضایتی نداشته اند..

 

 

 

 

 

2) ظرفیت منفی هاشمی و حمایت وی از موسوی
دومین عامل مهم در جلب آاری 24.5 میلیونی از سوی احمدی نژاد استفاده از ظرفیت منفی هاشمی بود که از مقطع 1372 و در رقابت وی با احمد توکلی این ظرفیت منفی به شکل اجتماعی بروز کرد و در سایر انتخابات نیز یک وزنه مهم جابجایی آرا – حتی در صورت عدم کاندیداتوری هاشمی – به حساب امده است.
علنی شدن موضع انتخاباتی هاشمی – برعکس انتخابات دوم خرداد 76- از یک سو و از جانب دیگر چسبندگی بین هاشی و موسوی و نیز ناتوانی در برائت از این ظرفیت منفی در مناظره موسوی و احمدی نژاد سبب شد این ظرفیت منفی به طور مثبت در اختیار احمدی نژاد قرار گیرد که اتفاقا در راستای برخی شعارهای احمدی نژاد نیز بود.

3) حمایت جریان ها و گروه های سیاسی اصول گرا
احمدی نژاد بود که اثر اینعامل در پیروزی وی به دلیل تعدد موضاع شامل « حمایت فعال، حمایت شکننده، سکوت، مخالف احمدی نژاد و حمایت از کاندیدای دیگر اصول گرایان و مخالفت با احمدی نژاد و حمایت از کاندیدای اصلاح طلبان» از ظرفیت کمتری برخوردار بود.

د) آرای 13.2 میلیونی موسوی
درباره آرای موسوی نز در بحث ارای 40 میلیونی گفته شد که بیشتر ارای موسوی مربوط به بخش های زیر است
- از نظر جغرافیایی و اقتصادی : اکثریت ارای در شهرهای بزرگ و خصوصا شمال شهرها و طبقات برخوردار و مرفه جامعه
- از نظر فکری، ایدئولوژیک و سیاسی : اکثریت ارای مربوط به اصلاح طلبان درون حاکمیت و برون حاکمیت و حتی گرایش های مخالف نظام در داخل و خارج.
- از نظر نخبگان و توده ای : رای اکثریت نخبگان با موسوی بود
اما به ترتیب اولویت دلایلی اصلی در رقم خوردن چنین رای برای موسوی را می توان در سه عنصر زیر جستجو کرد:
1) آرای منفی احمدی نژاد
اولین مولفه رای ساز برای موسوی تکیه بر ظرفیت منفی احمدی نژاد بود که در نخبگان و طبقات اقتصادی بالای جامعه بستر لازم را داشت. جریان اصلی اداره کننده ستاد موسوی ( مشارکت و مجاهدین ) از مقطعی که دیدند شعارها و دیدگاه های ایجابی موسوی بازتاب اجتماعی مثبت ندارد، تمرکز در تبلیغات و فضا سازی های انتخاباتی را از مساله « آری به موسوی » به مساله « نه به احمدی نژاد » تغییر دادند.
  تمرکز سیاست تبلیغاتی بر روی « نه به احمدی نژاد» که با هدف ایجاد تنفر عمومی از وی صورت گرفت. تکرار سناریوی دور دوم انتخابات نهم ریاست جمهوری بود که در رقابت هاشمی و احمدی نژاد پایه گذاری شد. متهم کردن احمدی نژاد به « دروغ گویی » « خرافه گرایی مذهبی » « فریب کاری » « دیکتاتوری » و « استبداد » و « ماجراجویی در سیاست خارجی » از جمله محورهایی بود که برای تدارک نه برای احمدی نژاد مورد توجه قرار گرفت. ساخت فیلمی تحت عنوان « 90 سیاسی » کحه شکل و شیوه ظاهری و عنوان ان را از برنامه نود فوتبال گرفته بود اما محتوای ان تخریب احمدی نژاد بود از جمله موارد قابل توجه در این راستا بود که در تیراژ وسیع و میلیونی در جامعه توزیع شد.
موسوی در مناظره خود با احمدی نژاد و در مناظره با کروبی نیز صریح تر به بیان همین موارد پرداخت و خصوصا احمدی نژاد را به دروغ گویی متهم کرد.
شعارهایی که جریان هوادار موسوی در اجتماعات و میتینگ های خود بیان می کردند نیز عمدتا بر تمسخر و هجو احمدی نژاد استوار بود مانند:
 مرگ بر دیکتاتور، چه شاه باشد چه دکتر
 احمدی حیا کن مملکتو رها کن
 یه هفته دو هفته ....
 ننه جون مهدی فهمید این ... نفهمید
 احمدی بیکاره خونش ترب میکاره
 اتل متل توتوله دیکتاتور کوتوله
 هرچه جواد مواده با احمدی نژاده
 برادر رفتگر، محمودو وردار ببر
 مناظره عالی بود دکتره قلابی بود
 الان داره برف میاد اسنادش هم موجوده
 احمدی دروغگو پس هاله نورت کو
 گرافها روی میزه ازش دروغ میریزه
 نصر من الله و فتح قریب / ننگ به این دولت مردم فریب
 دلاور هسته ای بگیر بخواب خسته ای
 پیام ما به دکتر ... مرگ بر دیکتاتور
 به جای نفت تو سفره ... سیب زمینی آورده
 دیکتاتور کوتوله ..... کارت دیگه تمومه
در راهبرد « نه به احمدی نژاد» بنا بود طیف وسیعی را حتی از مذهبی ها و اصول گرایان با محوریت مخالفت با احمدی نژاد به نفع موسوی بسیج کنند که علی رغم برخی موفقیت ها در این زمینه، این شیوه مانند دور دوم انتخابات 84( شکست هاشمی از احمدی نژاد ) نتوانست موسوی را از شکست نجات دهد.

2) ظرفیت اصلاح  طلبان
دومین عامل در رای آوری موسوی پایگاه رایی است که اصلاح طلبان به طور طبیعی در جامعه دارند. خاتمی نیز به عنوان مظهر اصلاحات به کمک موسوی شتافت تا از پایگاه اصلاح طلبان رای حداکثری ب هسوی موسوی روانه  شود. جریانات مجاهدین، مشارکت، مجمع روحانیون مبارز و کارگزاران از دیگر گروه های عمده سیاسی اصلاح طلب بودند که به حمایت از موسوی برخاستند و وجه اصلاح طلبانه وی را تقویت کردند. حمایت از موسوی البته به اصلاح طلبان محدود نشد و جریانات مخالف نظام نیز به این اردوگاه پیوستند.

3) ظرفیت های فردی موسوی
سومین و  اخرین عامل موثر در رای آوردن موسوی، سابقه و شخصیت و توانایی های خود موسوی بود که بخشی از سبد آرای وی را تشکیل می داد. البته دوری بیست ساله از جامعه و مردم و نیز ناتوانی در ایجاد گفتمان رقیب در برابر گفتمان حاکم برای به چالش کشیدن رقیب و نیز ضعف وی در جریان مناظره مجموعا سبب شد که خود موسوی سهم چندانی غیر از دو عامل دیگر در کسب آرا نداشته باشد و تخمینی که خود دوم خردادی ها و اصلاح طلبان درباره عدم رای اوردن وی داشتنند به وقوع بپیوندد.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon