روش تاریخی شست و شوی ذهن در آمریکا
خبرگزاری تسنیم : مقامات آموزشی آمریکا با ارائه دورههای آموزش جدید سعی میکنند تاریخ جدیدی را به دانش آموزان این کشور منتقل کنند که همه فجایعی که دولتهای مختلف این کشور به بار آوردهاند، از آن حذف شده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از نشریه هافینگتون پست، دانش تاریخی مردم آمریکا روز به روز ضعیفتر شده و با رؤیا و افسانههای دروغینی جایگزین میشود که دولتمردان آمریکایی برای تطهیر خود ترویج میکنند.
اما بر اساس یافتههای گزارشهای نیشن ریپورت پروژه ملی ارزیابی تحصیلی، سنجش که به صورت فدرالی برگزار شد و نتایج آن در ژوئن سال 2011 منتشر شد، تاریخ، حیطهای است که که دانش آموزان آمریکایی واقعاً در آن ضعف داشته و دچار خلأ هستند.
بیتردید دانش آموزانی که امروز به لحاظ تاریخی فقر دارند، به بزرگسالانی با فقر تاریخی تبدیل میشوند که برای تبدیل شدن به شهروندانی کارآمد هیچ کفایتی ندارند. سیستم جمهوری ما نیازمند مردمی تحصیل کرده، آموزش دیده و مجهز به دانش است. پس جای تعجبی ندارد که عبارت مشهور سانتایانا، یعنی «هر آن کس که گذشته را فراموش کند محکوم به تکرار آن است»، کراراً در یک قرن اخیر تاریخ آمریکا، شنیده شده است.
در عرصه آموزش تاریخ ما با دو مشکل اساسی مواجه هستیم. اول این که دانستههای تاریخی دانش آموزان اندک است. دوم اینکه بیشتر مطالبی که این دانش آموزان میآموزند اساساً ناقص، غرضآلود یا کاملاً نادرست است. برای مثال حادثه بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را در کتاب درسی گذشته آمریکا نوشته جوزف کولین را در نظر بگیرید که در بیشتر دبیرستانهای کشور تدریس میشود از جمله در دبیرستان خصوصی بسیار شناخته شدهای مانند دبیرستان دخترانه الیور در لسآنجلس.
در چند پاراگراف محدودی که به توضیح این بمبارانها اختصاص داده شده است، که به گفته پنل تخصصی نیوزیوم در سال 1999 مهمترین رویداد تاریخی قرن بیستم به شمار میرود، کولین دو مرتبه این دروغ را مطرح میکند که این بمبارانها از کشتار یک میلیون آمریکایی جلوگیری کرد و اینکه فاشیسم ژاپنی را «نمیشد دست کم گرفت» و این بمبارانها به جنگ خاتمه بخشید.
دروغ پردازی اینچنین یا نادیده انگاشتن پژوهشهای معاصر در باب چنین موضوعی، عملی دور از عقل و وجدان است. کولین نه تنها هیچ اشارهای به بحثهایی نکرد که همچنان در مورد تلفات ناشی از تشعشع اتمی مطرح است، بلکه از پرداخت به مطالعاتی که توسط وزارت دفاع و جنگ انجام شده بود خود داری کرد؛ مطالعاتی که نشان میدهد ژاپنیها متعصب نبودند بلکه با تمام توان خود برای صیانت از امپراطوری ژاپن میجنگیدند و اینکه رهبران ژاپنی به خوبی دریافته بودند که پیروزی غیر ممکن است ولی تلاش میکردند به نحوی جنگ به پایان برسد که مجبور به تسلیم شدن بی قید و شرط نشوند و اینکه آمریکاییها کدهای مخفی ژاپنیها را شکستند و رهبران آمریکا به خوبی از حال نزار و وخیم ژاپن با خبر بودند.
به گزاش خبرگزاری تسنیم ، کولین همچنین هیچ اشارهای به این ماجرا نمیکند که شش نفر از هفت ژنرال پنج ستاره آمریکایی، که پنج ستاره خود را در جریان این جنگ به دست آورند، همگی متفق القول مدعی هستند که این بمبارانها به لحاظ اخلاقی محکوم و ناشایست است و همانطور که فرمانده ارشد ترومن، یعنی ویلیام لیهای اظهار داشته است، به لحاظ نظامی هم غیر ضروری بود.
ژنرال داگلاس مکآرتور به هربرت هوور رئیس جمهور پیشین گفت که ژاپنیها در صورتی که آمریکا به آنها میگفت که میتوانند امپراطوری خود را حفظ کنند، سه ماه پیش از این اتفاق با کمال میل حاضر به تسلیم بودند. هر چند که شواهد و مطالب بیشتری نیز میتوان ارائه کرد، آیا مطرح کردن همین مطالب هم برای دانش آموزان دبیرستانی مناسب و جذاب نبود؟
مردمی که وقایع حقیقی تاریخی را نادیده بگیرند، خلأ خود را یا با نظرات انحرافی یا با افسانه پر میکنند. این افسانه و خیال واهی در آمریکا شکل داستان استثنا گرایی آمریکایی را به خود میگیرد؛ مفهومی که در میان تمام ملل دنیا منحصر به فرد است و حاوی این پیام است که ایالات متحده تحت تأثیر نوع دوستی، خیرخواهی و اشتیاق به گسترش آزادی و دموکراسی در سراسر جهان، گام بر میدارد. وودرو ویلسون، یکی از معتقدین حقیقی این افسانه پس از معاهده ورسای اعلام میکند که «روزی میرسید که همه دنیا خواهد فهمید آمریکا منجی عالم است!»
نه جنگ جهانی اول، که ویلسون آمریکا را وارد آن کرد، و نه معاهده ورسای، امروزه به درستی بررسی و معرفی نمیشوند. دیگر رؤسای جمهور نیز، به طور خاص رونالد ریگان و جرج دبیلو. بوش، اظهاراتی مشابه را بیان داشتند. این در حالی است که ما همچنان هزینه فضاحتهایی را که این افراد به بار آوردهاند میپردازیم.
آی. اف. استون، روزنامه نگار برجسته و بزرگ اظهار نظر جالب توجهی در این باره دارد: «همه حکومتها دروغ میگویند، اما فاجعه در انتظار کشورهایی است که مقامات آن همان حشیشی را دود میکنند که پیش از این بیرون داده بودند.» و مسئله بسیار فاجعهآمیزتر از این، آن است که مردمی غافل و نادان، از ایدههای نادرست و بیارزش رهبران کشور خود اشباع شوند؛ ایدههایی که این مقامات ارشد کشوری به هیچ وجه تمایل ندارند که به چالش کشیده شوند.
همانطور که کتاب و مستندی که به تازگی با عنوان تاریخ ناگفته ایالات متحده تهیه شدهاند به ما نشان داد، آنچه که دانش آموزان در مورد بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی میآموزند، تنها بخشی از تلاشهای نظاممند برای شستشوی مغزی مردم و تطهیر تاریخ آمریکا است.
این مسئله بسیار حائز اهمیت و جدی است، زیرا نگاه مردم به گذشته نه تنها عملکرد کنونی آنها را آگاهانه میکند، بلکه آینده نگری آنها را نیز بالا میبرد. زمان آن رسیده است که گفتمانی در سطح ملی در باب تاریخ واقعی این کشور به راه بیافتد. چه خوب چه بد، هر آنچه که رخ داده است به صراحت نشان داده شود.
انتهای پیام/