محدثی خراسانی:آسیب ادبیات دهه هفتاد خانه‌نشینی بزرگان بود


مصطفی محدثی خراسانی

خبرگزاری تسنیم :مصطفی محدثی خراسانی دلیل تعطیلی مجله «شعر» را سیاست موقت مومنی در تعطیلی همه نشریات حوزه برای یک دوره یک‌ساله می‌داند.اما می‌گوید هنوز بعد از یک سال خبری از چاپ مجدد نشریه نشده است.

نام محدثی خراسانی در فضای رسانه‌ای ادبیات در ایران در هفته‌ها و روزهای گذشته به کرات شنیده می‌شد؛ به شیوه معمول رسانه‌های ایران قرار بود بزرگ‌داشتی برای محدثی خراسانی برگزار شود و به همین مناسبت نام او صفحات ادبیات و شعر روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها را پر کرده بود. با گذشت چند روز از برگزاری این بزرگداشت دوباره مثل همیشه گمنامان فرهنگی کشور در زیر زرق و برق ژورنالیسم عامه‌پسند ایرانی پنهان شدند. محدثی خراسانی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم می‌گوید که با این فضا آشناست و در دهه هفتاد در اوج زمان خانه‌نشینی بزرگان ادبیات انقلاب مشاهده کرده است که چگونه ژست‌های روشنفکری ادبیات ایران را به بیراهه می‌برد.با او در مورد شعر و ادبیات گپ زده ایم: 

* تسنیم: آقای محدثی خراسانی شما جزو شاعرانی هستید که به غیر از سرودن شعر در زمینه ی پرورش شاعر و معلمی فعالیت داشتید در مصاحبه‌های دیگر به زمینه سرایش شعر اشاره کردید به همین خاطر از شما می‌خواهم که کمی از فعالیت‌های پرورشی‌تان در شهر مشهد برایمان بگویید.

یکی از توفیقاتی که من داشتم این بود که شروع کار شاعری من همزمان بود با قبول شدنم در دانشسرای مقدماتی که دوره تربیت معلم قبل از دیپلم را برگزار می‌کرد. یعنی من از دوم دبیرستان به دانشسرای مقدماتی رفتم و برای معلمی آموزش دیدم و این امر همزمان شد با شکوفایی استعداد من در شعر و تمامی این‌ها متقارن شد با پیروزی انقلاب اسلامی و همه این عوامل سبب شد زمانی که من ازدانشسرا فارغ التحصیل شدم و بلافاصله معلم شدم نگاهم به دانش آموزانی که استعداد ادبی دارند معطوف شود.

چند سال بعد شعرم قوتی پیدا کرد و بین جوانان خراسان کم‌کم داشتم مطرح می‌شدم یعنی در حدود سال های 66و67 به عنوان کارشناس ادبی استان به اداره آموزش و پرورش خراسان رفتم و مشغول به کار شدم و همزمان با استخدامم در آموزش و پرورش با چند نفر از دوستان شاعرم که همگی هم دوره هم بودیم مثل مجید نظافت، هادی منوری، سید عبد الله حسینی، غلامعباس ساعی، محمد کاظم کاظمی و جلال قیامی انجمن شعر حوزه هنری مشهد را به سرپرستی سید عبد الله حسینی  تشکیل دادیم.

بعد از دو سال از شروع به کار انجمن شعر، سید عبد الله حسینی به سبب ماموریتی دراز مدت به خارج ازکشور سفر کرد و مسئولیت گروه به بنده محول شد و کم‌کم دوستان زیادی به گروه ما اضافه شدند مثل مرتضی امیری اسفندقه، محمد حسین جعفریان، مصطفی علی‌پور و هادی محمدزاده و از شاخص‌ترین افرادی که با ما همکاری داشتند مرحوم احمد زارعی بود که تأثیرات فراوانی بر جمع گذاشتند.

*تسنیم: به صورت جزئی‌تر از فعالیت این مجموعه و تاثیراتی که در تربیت نسل شاعران بعد از خود داشته است برای ما توضیح دهید.

این مجموعه توانست با سلسه فعالیت‌هایی که در سطح استان داشت دست به کارهای بزرگی بزند که از مهم‌ترین این کارها استعدادیابی و پرورش شاعران جوان سطح استان بود از جمله این فعالیت‌ها برگزاری مسابقات سراسری، برپایی چشنواره‌های ادبی حضوری و مکاتبه‌ای بود که تأثیر به‌سزایی در رشد جوانان داشت.

در آن سال‌ها مجله‌ای رابا نام فصلنامه خورشید منتشر می‌کردیم که به تمام بچه‌های استان ارسال می‌شد. بعد از اینکه افراد رشد می‌کردند و به مراحل قابل قبولی می‌رسیدند به حوزه هنری برای آموزش‌های سطح بالاتر معرفی می‌شدند. در واقع افراد در آموزش و پرورش کشف می‌شدند و در حوزه هنری رشد می‌کردند.

اگر بخواهیم  به خروجی‌های این سیستم اشاره کنیم می‌توانیم یک لیست بلند بالا از شاعران مطرح امروز که آن سال‌ها تحت آموزش بوده‌اند را اعلام کنیم که مختصرا می‌توان از افرادی مثل عباس چشامی، محمد رمضانی فرخانی، قاسم رفیعا، علیرضا سپاهی، عباس سپاهی، آرش شفاعی، انسیه موسویان، زهرا بیدکی، راضیه رجایی، مرضیه موفق، علیرضا بدیع، بی‌بی اعظم حسینی پرور، سید محمد بهشتی و عباس کرخی نام برد.

*تسنیم: شما همواره از نقش آقای محمد کاظم کاظمی در رشد و اعتلای استعداد جوانان یاد می‌کنید کمی از نقش ایشان در شکل‌گیری این موفقیت‌ها بگویید.

آقای کاظمی نقش پررنگی در شکوفایی استعداد جوانان به خصوص در زمینه تأمین محتواهای آموزشی داشتند چه در تشکیل کلاس‌های نقد و نقدشناسی و چه نقدهای کتبی که برای جوانان می‌نوشتند که بعدها مجموعه این بحث‌های مطرح شده را در کتاب ارجمند «روزنه» که به عقیده بنده تنها کتاب قابل استناد در این زمینه هست گردآوری کردند که در ابتدا 3 جلد بود ولی پس از تصحیح های متعدد در قالب 1 کتاب در آمد.

روزنه یک جلد دیگر هم دارد که به بررسی آثار 10 شاعر انقلاب می‌پرداخت که بعدها این کتاب در قالب کتاب 10 شاعر انقلاب توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. نسخه اولیه این کتاب در سال 73 در مشهد منتشر شده بود.به غیر از این روزنه، ایشان کتاب شعر پارسی را برای آشنایی هر چه بیشتر جوانان با پیشینه و اکنون شعر پارسی نوشتند که گزیده‌ای بود از شاعران پیشین و امروزی.

همکاری من با آقای کاظمی در تهران هم ادامه پیدا کرد و کتاب «رصد صبح» -نقد و بررسی شعر 20شاعر جوان- حاصل این همکاری است و باز هم کارهای دیگری را با ایشان در دست اقدام داریم که شامل سری‌های بعدی کتاب‌های 10 شاعر انقلاب می‌شود.

* تسنیم: چه شد که حوزه هنری به این توفیقات گسترده دست پیدا کرد و توانست از جریان ساز ترین مراکز ادبی شعر انقلاب باشد.

توفیق ما در مشهد چند عامل داشت اولاً این که یک مجموعه همدل و عاشق شعر و عاشق آموزش به نسل جوان بدون هیچ غرض دیگری در کنار هم جمع شده بودند. افراد پر شوری که واقعا عاشق شعر بودند و از انجام دادن هیچ فعلیتی دراین زمینه دریغ نمی‌کردند.

عامل دیگر ارتباط گسترده ما با پیشکسوتان شعر خراسان بود. ما با افرادی مثل استاد غلامرضا قدسی، ذبیح الله صاحبکار، احمد کمال پور و محمد قهرمان و همچنین اساتید دانشگاهی مثل دکتر رضا اشرف زاده، دکتر یاحقی، دکتر ناصح و دکتر محصل مراودات گسترده‌ای داشتیم. به صورتی که این اساتید به جلسات ما می‌آمدند و ما به جلسات آن‌ها می‌رفتیم. با حاج محمود اکبرزاده که بزرگ مداحان خراسان بودند، جلسات خانگی داشتیم.

این ارتباط تا جایی بود که ما در هفته جلسه‌ای 5-6 ساعته در خانه هر یک از بزرگان برگزار می‌کردیم و هر هفته جوان را برای شعرخوانی به این جلسات می‌بردیم و در آنجا نقد‌های جدی مطرح می‌شد که عامل مهمی در رشد و تربیت شاعران جوان بود.

از دیگر دوستانی که با ما همکاری داشتند مرحوم احمد زارعی بود که در جهت دهی نگاه شاعران جوان در زمینه‌های دینی و فلسفی کمک زیادی به مجموعه می‌کردند وهمه این عوامل دست به دست هم داد تا آن سال‌های طلائی رقم بخورد که هنوز هم هنوز است حسرت آن سال‌ها را می‌خورم.

* تسنیم: چه شد که این سال‌ها ادامه پیدا نکرد؟

این که این فضا دیگر قابل تکرار نیست دلایل عمده‌ای دارد. یک وجهش برمی‌گردد به فضایی که در کل کشور به وجود آمده. یعنی شما هر کجا را که نگاه می‌کنید می‌بینید که آن سال‌ها به مراتب سال‌های درخشان‌تری نسبت به اکنون بوده است ولی در خراسان شاید دلایل دیگری هم داشته باشد. البته هیچ ادعایی در زمینه محوریت خودم برای آن مجموعه قائل نیستم ولی به نظر من از زمانی که من به تهران آمدم آن سال‌های درخشان به پایان رسید و دلیلش هم گسسته شدن آن مجموعه منسجم بود. خب من به دلیل روحیه متعادلی که داشتم سعی در جذب همه سلیقه‌ها و رویکردها در داخل مجموعه را داشتم و تا حدی توانستم در این زمینه موفق باشم ولی بعد از من این روند ادامه پیدا نکرد.

* تسنیم: چه شد که به تهران آمدید؟

این دغدغه و وسوسه آمدن به تهران که در تمام افرادی که در شهرستان زندگی می‌کنند، وجود دارد در تهران فضای بازتر و امکانات بیشتری برای رشد وجود دارد و من هم از این قاعده مستثنی نبودم اما اختصاصا دلیل آمدن من استاد معلم بودند. استاد معلم در آن زمان رئیس مرکز موسیقی و سرود صداوسیما بودند و طی سفرهایی که در سال 78و79 به مشهد داشتند یک سری سفارش در زمینه سرود و ترانه به من دادند و من هم به دلیل آن که ذهن آموزش و پرورشی و امور تربیتی داشتم با نیازهای رسانه منطبق بود و ایشان کارهای مرا پسندیدند و در یکی از سفرهایی که به مشهد داشتند گفتند که اگر شما زمانی خواستید به تهران نقل مکان کنید یکی از جاهایی که می‌توانید برای فعالیت رویش حساب کنید مرکز موسیقی و سرود صداو سیماست.

این صحبت آقای معلم انگیزه مرا تقویت کرد.از طرفی نیز در دوره اصلاحات تغییراتی در آموزش و پرورش خراسان به وجود آمده بود که اصلا مطلوب من نبود و در آن زمان افرادی سر کار آمدند که صرفاً ارزش‌های باندی و جناحی برایشان مهم بود و به‌گونه‌ای شد که افرادی که خود من در ورودشان به آموزش و پرورش نقش داشتم رئیس می‌شدند و نمی‌خواستند که یک آدم قوی‌تر از خودشان زیردستشان باشد و دلشان می‌خواست برای پوشاندن معایبشان افراد کوچک‌تر از خودشان زیر مجموعه‌‌شان باشد. در نتیجه من این شرایط را تاب نیاوردم و از آموزش و پرورش بیرون آمدم و این امرهم در آمدن من به تهران بی‌تأثیر نبود.

*تسنیم: فعالیت‌هایتان در تهران چه بود و چگونه بود؟ به خصوص درباره سردبیری مجله شعر بگویید.

مجله شعر در سال 72 به همت آقای هادی سعیدی کیاسری شکل گرفت و 4 الی 5 سالی سردبیری مجله بر عهده ایشان بود و بعد از آقای کیاسری، دکتر ترکی سردبیری مجله بر عهده داشتند و تا اواخر سال 78، 29 شماره به صورت ماهانه و گاه فصلنامه منتشرمی‌شد و پس از آن مجله تعطیل شد. در سال 81 آقای ترکی که آن زمان مشاور شعر حوزه هنری شده بودند از من درخواست کردند که دوباره مجله شعر را راه‌اندازی کنیم و من هم به عنوان سردبیر فعالیت کنم این بود که یک جلسه‌ای گذاشتند با آقای موفی و حمزه زاده و سر دبیری مجله به من محول شد.

*تسنیم: و در شماره اول به سراغ قیصر امین‌پور رفتید.

من از همان ابتدا در نظر داشتم که سیاست‌های تعادلی‌ای‌ که در خراسان داشتیم را ادامه دهم یعنی در عین رعایت حد و مرزهای ارزشی این دایره را گسترده‌تر کنیم و تا جایی که بتوانیم تمامی  گرایش‌ها را در این مجله داشته باشیم به همین دلیل من در شماره اول به سراغ قیصر امین‌پور به عنوان محور وفاق شعر انقلاب رفتم قیصر امین‌پور را همه دوست داشتند و هر شاعری با هرگرایش او را قبول داشت و حتی شاعران غیر انقلاب به هنر او احترام می‌گذاشتند من بارها از دکتر شفیعی که زیاد روی شعرای انقلاب نظر نمی‌دهند، تعریف شعر و شخصیت امین پور  را شنیده بودم این بود که به سراغ ویژه نامه قیصر امین پور رفتم و در آن زمان هم با انتقادات و مخالفت‌های زیادی در حوزه هنری روبه‌رو شدم ولی در آخر با پیگری‌های مستمری که داشتم توانستم آقایان بنیانیان و مومنی را راضی به انجام این کار کنم و جالب آنکه درساله 86 که قیصر فوت کرد، همین دوستانی که مخالف بودند 10 هزار نسخه از آن شماره را برای چهلمین روز در گذشت قیصر منتشر کردند و من آن جا به آقای بنیانیان گفتم که حالا رسیدید به حرف من، من پنج سال پیش فهمیدم قیصر کیست ولی شما حالا به این نکته رسیدید.

*تسنیم: از این بحث که بگذریم روحیه جوان‌گرایی و تربیت نیرو در شما در مجله شعر هم ادامه پیدا می‌کند؟ چرا این روند را دنبال می کنید؟

من، روحیه جوان‌گرایی را از همان ابتدای کار معلمی داشتم ولی همواره دغدغه‌ام بر این بود به جوان‌ها میدان بدهم که ظرفیتش را داشته باشند و با قابلیت ایجاد این ظرفیت در آن‌ها وجود داشته باشد طبیعتا هیچ‌کس به صورت خدادادی این ظرفیت‌ها را ندارد معلم باید متناسب با ظرفیتی که در شاگرد ایجاد می‌کند به آن میدان بدهد، بد نیست این را بگویم که من در سال هفتاد اولین مجموعه شعر جوان کشور را منتشر کردم. عنوان این کتاب «با دسته‌های قو» بود که انتشارات  تربیت در تهران با تیراژه 5 هزار نسخه چاپ کرد.

خاطرم هست درآن سال من آنقدر به محمد رمضانی فرخانی ایمان داشتم که نوشتن مقدمه کتاب را به او محول کردم در حالی که رمضانی در سال 70، 17ساله بود. این روحیه را من در تهران و در مجله شعر هم ادامه دادم و برای شورای سردبیری مجله« شعر» به سراغ جوانان مستعدی مثل علی محمد مودب –امید مهدی‌نژاد و علی داوودی رفتم البته یکی دو شماره را هم آقای محمد رمضانی فرخانی و محمد مهدی ساوجی کمک کردند ولی پایه ثابت کار این 3 عزیز بودند.

*تسنیم: یکی از ویژگی‌های مجله شعر که نشأت گرفته از روحیه متعادل شماست تلاش برای رسیدن  به یک جامعیت نسبی بود به طوری که گه‌گاه بعضی از شاعرانی که قرابتی با شعر انقلاب نداشتند هم برای مجله یادداشت می‌نوشتند.

از دیدگاه من یک بخش کوچکی از عالم ادبیات رنگ و بوی سیاسی دارد و بیشتر آن در رابطه با مسائل انسانی است و ربطی به سیاست ندارد. دغدغه‌های ما که تماما سیاسی نیست، در بیشتر مواقع ما می‌آییم به واسطه این بخش کوچک آن بخش بسیار بزرگ را نادیده می‌گیریم ما تقریبا 90 درصد با شاعران وجه اشتراک داریم و 10درصد اختلاف. وآن اختلافات هم بعضا ریشه‌ای نیست یعنی در رابطه با اسلام و انقلاب نیست و اکثرا در رابطه با گرایش و سلیقه‌های مختلف افراد است. رویه من این بود با کسانی که عناد و تضادی با انقلاب ندارند حالا اظهار نظر روشنی هم ندارند ولی در مسائل انسانی  و دغدغه‌های مردم و پیشینه معرفتی  ما کار می‌کنند نزدیک بشویم. باآن‌ها تعادل داشته باشیم بر این اساس من به سراغ بسیاری از چهره‌هایی رفتم که بچه‌های انقلاب کمتر به سراغ آن‌ها رفته بودند. و حاصل خوبی هم داشت. در مجموع توانستیم یک فرآیند ارزشمند را در مجله شعر پی بگیریم. این کارهایی بود که ما انجام دادیم و عرض می‌کنم که ما همواره مراقب این بودیم که از خطوط قرمز ارزشی عبور نکنیم.

*تسنیم: چه شد در حالی که مجله روند رشد خود را طی می‌کرد به یکباره متوقف شد؟

در واقع کسی با من مشکل خاصی نداشت. دلیل  تعطیلی مجله شعر این بود که زمانی که آقای مومنی رئیس حوزه هنری شدند تصمیم گرفتند که مطبوعات حوزه هنری را برای اصلاح و ارزیابی به مدت یکسال تعطیل کنند و وعده دادند  که یک سال بعد با انرژی بیشتر و امکانات بیشتر شروع به کار می‌کنیم که متاسفانه این اتفاق نیفتاد و تنها مجله سوره شروع به کار کرد و یکی دوتا مجله هم به صورت کتاب و فصل‌نامه چاپ شدند ولی مجله شعر و ادبیات داستانی صحنه و سینما دچار تعطیلی شد و تا الان منتشر نشده است و در تعطیلی به سر می‌برد.

*تسنیم: اما این تعطیلی سبب شد جوانان فعال در حوزه شعر عملا هیچ مرجعی برای دریافت پاسخ به سوالات خودشان  نداشته باشند.

ببینید یکی از آسیب‌هایی که جوان ما در دهه هفتاد متحمل شد این بود که بزرگان ما یعنی کسانی که می‌توانستند کمک کنند و چراغ راه باشند به دلایل مختلفی خانه‌نشین شدند در آن فضا نه قیصر بود نه سید حسن حسینی نه ساعد باقری و نه یوسفعلی میر شکاک که کار بچه‌ها را نقد می‌کنند. همه این دوستان به دلایل مختلفی ساکت شدند و عرصه را برای یک عده هوچی‌گر حادثه‌جو فراهم کردند افرادی که می‌خواستند تئوری‌هایی که به مغزشان رسیده بود و یا از ترجمه‌های شعرهای خارجی بدست آمده بود را روی جوانان پیاده‌ کنند. کارهای گسترده‌ای انجام می‌دادند کلاس شعر گذاشتند مجلات زیادی را با پشتوانه‌های نا معلوم راه انداختند و به صورتی جو را آشفته کردند که عملاً تعداد زیادی جوان با استعداد را به بیراهه کشاندند و حاصل کار آن‌ها تعداد زیادی شعر بی‌محتوا بود که نه شاعر از آن سر در می آورد و نه مخاطب و فقط به درد ژست‌های روشنفکری می‌خورد. من این آسیب‌ها را دیدم و تلاش کردم که در حد توان خودم این مشکلات را در مجله شعر مرتفع کنم و جوانان را در مسیری بیندازم که در راستای جریان اصیل شعر پارسی است و در عین حال بسیار مدرن و امروزی است.

*تسنیم: سوال آخر آیا کار جدیدی در زمینه شعر دارید؟

همکاری من با مرکز موسیقی و سرود صدا و سیما یک مقداری انرژی مرا صرف سرودن ترانه کرد و بخشی از توانی که من صرف سرودن شعر می‌کردم به این کار اختصاص پیدا کرد ولی بعد از کتاب «سکر سماع » یک تعداد شعر به اندازه یک مجموعه دارم که در فکر جمع کردن آن‌ها هستم و همچنین می‌توانم یک مجموعه ترانه به صورت جداگانه نیز فراهم بیاورم. ولی در کل کاری آماده چاپ ندارم.

گفت‌وگو از محمد امین اکبری

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران