رفتار شناسی جناح‌ها و گروه‌های سیاسی در انتخابات ۸۸


پرویز امینی

خبرگزاری تسنیم : "یکی از پرسش های قابل طرح در انتخابات دهم این بود که چگونه با وجود این نوع چالش ها بین موسوی و اصلاح طلبان، در نهایت آن ها از موسوی حمایت کردند؟"

خبرگزاری تسنیم - پرویز امینی

مقدمه

احزاب و گروه های سیاسی،از مهمترین بخش های هر جامعه ای هستند که به طور مستقیم درگیر عمل سیاسی اند و در شکل گیری و نهادینه ساختن فرآیندهای سیاسی و تاثیر گذاری در برآیند حوادث و رخدادهای سیاسی – اجتماعی ، از نقشی تعیین کننده برخوردارند. آن چنان که در برخی دیدگاه ها، وجود احزاب و مجموعه های سیاسی ، از ضرورت های مردم سالاری بر شمرده می شود و نوع نظام حزبی، بهترین معرف نظام های سیاسی محسوب می گردد که غالباً تحت عنوان نظام تک حزبی( حزب کمونیست چین )، دو حزبی ( آمریکا و انگلیس) و غیره نام گذاری و شکل حکومت ها براساس آن طبقه بندی می شود.
کار کرد احزاب و تشکل های سیاسی اگر چه به انتخابات محدود نیست، اما انتخابات مهمترین جایگاه و سهمشان را در شکل گیری رفتارهای سیاسی مردم نشان دهد. برررسی مواضع و دیدگاه های آن ها و تصوراتی که احزاب و گروه های سیاسی از نظر محتوا و عمل و موضع در هر انتخاباتی می یابند. در کنار سایر مولفه های موثر در فضای سیایس در درک جامع از پدیده های مهم اجتماعی مانند انتخابات دهم ریاست جمهوری که مورد نظر ماست، مفید و ضروری است.
 

روند کلی تغییر و تحولات جناح های  سیاسی از سال 60 تا 80
البته درک هر پدیده ای به شکل درست و واقع  بینانه معطوف به شناخت روندها و تغییر و تحولات گذشته در کنار مطالعه وضعیت حال است چرا که گذشته به نوعی بستر ساز مسایل کنونی است و بخش زیادی از آنچه امروز یا فردا رخ می دهد، ریشه در گذشته داشته یا لااقل در پیوند باآن صورت گرفت است. از این نکته نیز نباید گذشت که فهم گسسته از اتفاقات، داشتن تصویری جامع و عمیق را از انسان دریغ می نماید و بنابراین می توان با مطالعه اجمالی روندهای رخ داده برای یک پدیده، حداقل زمینه سازی بهتری برای توضیح وضعیت فعلی آن فراهم کرد.

محوریت جامعه روحانیت مبارز تهران در دهه 60

از ابتدای دهه شصت، بعد از انزوای مردمی و سیاسی جریانات لیبرال و چپ و سقوط جریان بنی صدر از یک سو و حاکمیت جریان موسوم به خط امام در مجلس و دولت از سوی دیگر، نوعی یکپارچگی سیاسی در جناح ها و گروه های سیای پدید آمد که البته عمرکوتاهی داشت. چرا که برا اثر برخی اختلافات عمدتاً فقهی و اقتصادی و تا حدی اختلاف در سیاست خارجی، رفته رفته از دل جریان بزرگ سیاسی خط امام، دو گرایش اصلی شکل گرفت که تا تاسیس رسمی مجمع روحانیون مبارزه تهران، بیشتر جنبه غیر رسمی و درون جریانی داشت. با این که در این جریان احزابی مانند حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی وجود داشت، اما جامعه روحانیت مبارزه تهران، مرکز نقل این جریان محسوب می شد. این مرکزیت از یک طرف به خاطر جایگاه و وزن اجتماعی و سیاسی بالای روحانیون در دهه اول انقلاب بود ک به همین دلیل شیخوخیتِ جریانات و احزاب سیاسی تا دوم خرداد را دست داشتند و از طرف دیگر علاوه بر عضویت داشتن عناصر اصلی حزب جمهوری اسلامی مانندرهبر انقلاب و هاشمی رفسنجانی در جامعه روحانیت، عضویت برخی عناصر مهم دیگر مانند مهدوی کنی در این جامعه که در حزب عضویت نداشتند و ظرفیت تعامل بالایی که جامعه روحانیت مبارز تهران با حوزه ها و خصوصا جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان مهمترین تشکل حوزوی داشت، برمی گشت.

انشعاب در جامعه روحانیت و تاسیس مجمع روحانیون
با تاسیس مجمع روحانیون مبارز تهران در سال 1366 و انتزاع آن از جامعه روحانیت مبارزه تهران، شکاف درون جریانی ، به طور رسمی حالت برون جریانی پیدا کرد و فضای سیاسی کشور را به طور علنی به دو بخش تقسیم کرد و ره یک از جریانات و گروه های سیاسی حول یکی از این دو تشکل روحانی، جمع شدند و زیر این دو تابلو فعالیت های خود را سازمان دادند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انجمن اسلامی معلمان و دفتر تحکیم وحدت از عمده ترین جریاناتی بودند که با محوریت مجمع روحانیون مبارز، جریان چپ را تشکیل می دادند و جامعه اسلامی مهندسین، هیات های موتلفه اسلامی و گجامعه اسلامی دانشجویان از عمده ترین گروه هایی بودند که با مرکزیت جامعه روحانیت مبارز تهران، جریان راست را بوجود آورده بودند.

شکل گیری کارگزاران و جمعیت دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی
این شرایط درآستانه انتخابات پنجم مجلس شورای اسلامی با تغییراتی روبرو شد و از دل جریان موسوم به جریان راست، جریان « کارگزاران سازندگی » بوجود آمد که متشکل از برخی از وزرا و معاونین و شهردار تهران در دولت رئیس جمهور وقت هاشمی و تحت لوای وی بود.
همچنین مجموعه سیاسی دیگری نیز در این سالها شکل گرفت که تحت عنوان« جمعیت دفاع از ارزش های اسلامی،  اعلام موجودیت کرد که فلسفه اصلی آن ایجاد جریان سوم سیاسی در کنار جریان چپ و راست موسوم بود و عناصری مانند ری شهری، حسینیان ، پورنجاتی ، محمد شریعتمداری و مرحوم سید علی اکبر ابوترابی در آن حضور داشتند که بعد از شکست سنگین کاندیدای خود (ری شهری) در انتخابات هفتم ریاست جمهویر کشور و نیز برخی ناهمگونی هایی که بین اعضای اصلی بود، فعالیت هایش تاکنون به حالت تعلیق در آمده است. علی رغم برخی تغییرات که در آرایش سیاسی کشور بوجود آمد، اما مرکزیت و شیخوخیت جریانات و شخصیت های برجسته سنتی و روحانی بر فضای سیاسی کشور تا انتخابات دوم خرداد ادامه داشت به طوری که علاوه بر محوریت جامعه روحانیت در جناح راست و مجمع روحانیون در جناح چپ، در مجموعه کارگزاران ، هاشمی و در جریان جمعیت دفاع از ارزش ها، ی شهری این نقش را بر عهده داشتند.
 

جابجایی نوگرایان  با سنت گرایان در هر دو جناح
در مقطع انتخابات دوم خرداد، با پیوستن جریان کارگزاران به جریان چپ و اثر ناچیزی که جریان ری شهری در فضای انتخابات داشت، کشور از نظر سیاسی و انتخاباتی مجدداً حالت دو قطبی پیدا کرد و ائئلاف ها هر چند ناپایدار حول دو کاندیدای اصلی یعنی علی اکبر ناطق نوری و سید محمد خاتمی شکل گرفت.

مشارکت و مجاهدین؛ هسته اصلی اصلاح طلبان
شرایط پیش آمده پس از انتخابات دوم خرداد، آغاز برخی تغییرات و تحولات در جریانات سیاسی کشور بود. در جریان چپ، به تدریج لایه های مدرن تر مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و بعدها جبهه مشارکت نسبت به لایه سنتی تر ( روحانیون) قدرت نقش آفرینی بیشتری پیدا کردند. به طوری که کم کم بخش های سنتی را به حاشیه بردند و در عوض لایه های لیبرال مانند جریان نهضت آزادی که پیش از این در حاشیه بودند، از طرف جریان چپ جدید به متن فضای سیاسی کشور فراخوانده شدند؛ ازطرف جریان چپ جدید به متن فضای سیاسی کشور فراخوانده شدند؛ به صورتی که اگر در گدشته نه چندان دور خصوصا در دهه اول ، مخالفت شدیدتر در مقایسه با مدارای بیشتری که جناح راست با ای نجریان داشت، خصوصیت جریان چپ شناخته می شد، این بار این گروه ها به تدریج به بخشی از جریان چپ ( اصلاح طلب) را شکل می دادند و هویت سیاسی تفکیک ناپذیری از اصلاح طلبان در افکار عمومی جامعه داشتند. شکوری راد از اعضای ارشد حزب مشارکت خود به این امر اذعان دارد:
حزب مشارکت علاوه بر ایجاد پیوند با نیروهای خط امام ارتباطانش را مقید به قید خاصی نکرده و حتی با نیروهای ملی - مذهبی، نهضت آزادی و بعضاً ملی هم همکاری هایی را رد برخی زمینه‌ها داشته است.(شکوری راد در گفتگو با خبرگزاری فارس 29 آذر 1387)

به حاشیه رفتن کارگزاران در اصلاحات
همچنین ائتلاف ناپایدار جریان کارگزاران با جریان چپ که محوریت آن بعد از دوم خرداد در دست جریان مشترک مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت بود، در انتخابات مجلس ششم به واسطه چالش بر روی هاشمی، آسیب جدی دید و کارگزاران با فهرست مستقلی در انتخابات شرکت کرد. به طوری که یکی از نامزدهای جبهه مشارکت در مجلس ششم،( بهروز افخمی ) تقابل جبهه مشارکت و کارگزاران را بزرگترین انشقاق جبهه دوم خرداد ذکر کرد. شکست جریان کارگزاران در این انتخابات خصوصا آرا متزلزل هاشمی که منجر به استعفای وی شد و آرا ضعیف کاندیداهای اختصاصی این جریان مانند فائزه هاشمی ( نفر پنجاه و هفتم ) که در انتخابات مجلس پنجم در تهران با فاصله اندکی از ناطق نوری دوم شده بود، واگرایی دیگری در بین این جریان که بعد از انتخابات دوم خرداد، به جریان اصلاح طلب موسوم شده بود بوجود آورد.
ما اولین گروهی بودیم که به رغم تاثیر گذاری در دوم خرداد 76 ، رانده شدیم و دوستان پیرامون نامزد پیروز ( مشارکت ) که مسحور قدرت بودند، این احساس را داشتند که اعتماد عمومی به ان ها ایجاد شده و این اعتماد همیشه با آن ها خواهد بود و بنابراین از هر چیز و هر کس احساس بی نیازی می کردند.(عطریانفر؛ ضمیمه اعتماد ملی 87/11/12)


شکست در انتخابات های مختلف و گسترش گست اصلاح طلبان
شکست در انتخابات شوراهای دوم شهر و روستا و اختلاف دیدگاه درانتخابات مجلس هفتم در مسئله تحصن در اعتراض به عدم تایید صلاحیت برخی کاندیداهای این جریان از سوی شورای نگهبان و نافرجام و بی نتیجه بودن تحصن از سوی بخش تندرو( مشارکت و مجاهدین ) با برخورد سرد مردم با آن ها و مشارکت بالای 50 درصدی در انتخابات علی رغم تحریم از سوی این جریان و شکست در انتخابات مجلس هفتم، از سوی دیگر عواملی بود که به شکاف ها در این جریان دامن زد و اصلاح طلبان را در بین خود به دو بخش « محافظه کار و حکومتی » و « رادیکال و ساختار شکن » تقسیم کرد که این اختلافات به نقطه آتشی ناپذیری در انتخابات نهم ریاست جمهوری منجر شد.
 

جدایی کروبی از مجمع روحانیون
عدم حمایت مجمع روحانیون مبارز در انتخابات نهم از کاندیداتوری کروبی که موسس و دبیر کل آن محسوب می شد و ترجیح معین بر وی و شکست مجدد جریان اصلاحات در انخابات نهم، دامنه درگیری و اختلاف را در این جریان شدت بخشید به طوری که کروبی از تشکل محوری مجمع روحانیون مبارز که موسس و دبیر کل آن بود جدا شد و با برخی دیگر از افراد نزدیک به خود، حزب اعتماد ملی ر ابنیان گذاشت و در انتخابات هشتم مجلس شورای اسلامی با فهرست جداگانه اعتماد ملی از سایر اصلاح طلبان که تحت عنوان یاران خاتمی ائتلاف کرده بودند وارد انتخابات شد.
 

انزوای جریان راست و ظهور جریان اصول گرا
در جریان راست نیزف بر اثر شکست در انتخابات هفتم ریاست جمهوری که محوریت کار بر عهده بخش سنتی تر بود و آقای ناطق نوری تحت عنوان کاندیدای جامعه روحانیت و تشکل های هم سو تبلیغ و معرفی می شد، ناکارآمدی های بخش سنتی این جریان در فضای سیاسی و انتخاباتی یکی از مهمترین آسیب شناسی هایی بود که شکست این جریان را توضیح می داد. بنابراین به تدریج بخش های مدرن تر و جوان تر این جریان موقعیت پیدا کردند تا از زیر سایه بخش سنتی تر خارج شوند و کم کم برای خود هویتی مستقل پیدا کند. اولین ظهور و بروز بخش جوان این جریان، انتخابات دوم شورای شهر تهران بود که با نام « آبادگران ایران اسلامی » فهرست خود را ارائه کردند و توانستند در رقابت با جریان اصلاح طلب که اجرا و نظارت بر انتخابات مذکور را بر عهده داشت، اولین شکست این جریان بعد از دوم خرداد 76 رقم بزنند و اولین حلقه از زنجیره پیروزی های بعدی خود را تا 22 خرداد 88 پایه گذاری کنند.
 

همزیستی مسالمت آمیز جریان راست ( سنت گراها ) با جریان اصول گرا ( نوگراها )
جریان جدید که بعدها به اصول گرایان معروف شدند، تا مقطع انتخابات ریاست جمهوری نهم دارای نوعی همزیستی و همگرایی اصولی با بخش سنتی تر خود بود به طوری که نوعی توافق در بین آن ها در بروز رفتار سیاسی دیده می شد که مظهر این همگرایی و توافق، تشکیل « شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی » بود که ترکیبی از نیروهای سنتی و نیروهای جدید را شامل می شد. در شورای هماهنگی جریان سنتی عمده فعالیت خود را معطوف به کارهای پشت صحنه ای کرده بود و جریان جوان میدان دار صحنه علنی رقابت های سیاسی شده بود که در انتخابات مجلس هفتم نیز این تجربه بعد از انتخابات شوراهای مردم با موفقیت تکرار شد.
 

انتخابات نهم و تکثر توامان هر دو جناح
انتخابات نهم ریاست جمهوری ، اولین رویداد انتخاباتی در جمهوری اسلامی بود که توامان هر دو جریان سیاسی به طور متکثر در انتخابات وارد شدند و بین بخش های سنتی و مدرن هر دو جریان شکاف هایی جدی ایجاد شد که ا لبته در جریان اصول گرا این اشکاف جدی تر واساسی تر بود به طوری که از «نوگرایان اصول گرا» دو کاندیدا ( احمدی نژاد و قالیباف ) و لاریجانی که کاندیدای اختصاصی سنت گرایان بود، آمدند. همچنین در بخش های سنتی این جریان نیز تمایل به هاشمی دیده می شد. در جریان اصلاحات اگر چه تلاش های اولیه معطوف به میدان آوردن موسوی در انتخابات بود، اما با پاسخ منفی وی نیز جریانی شامل مجاهدین ، مشارکت و ملی - مذهبی ها و بخش هایی از مجمع روحانیون، تمایلات معطوف به دکتر معین داشتند و بخش هایی دیگراز مجمع روحانیون ( محتشمی پور، منتجب نیا و ...) و اقشار سنتی تر جریان اصلاحات متمایل به آقای کروبی بودند. هاشمی نیز کاندیدای کارگزاران بود.
 

دلایل بروز چالش نوگرایان( اصول گرایان ) و سنت گرایان ( راست گرایان ) در انتخابات نهم
«حاکمیت جریان اصلاحات در سال های دولت هفتم و هشتم، شورایهای شهر و روستای اول و مجلس ششم» که حفظ وحدت و انسجام در جریان اصول گرا و پرهیز از فضای انتقادی علنی را ایجاب می کرد، « نداشتن جایگاه مستقل در قدرت سیاسی » و نیز « پایگاه اجتماعی و مردمی قابل توجه »  سه عنصر کلیدی در پاسخ به چرایی تاخیر ظهور مستقل و متعارض نوگرایان اصول گراتا انتخابات نهم ریاست جمهوری است.
در سال 84 با تحول در این شرایط یعنی از یک سو شکست های پی در پی اصلاح طلبان در انتخابات شورای دوم شهر و روستا و مجلس هفتم و روند نزولی شدت گرفته در گفتمان اصلاح طلبی و موقعیت خاتمی و از سوی دیگر برخورداری احمدی نژاد از یک موقعیت سیاسی مهم در شهرداری تهران و پایگاه اجتماعی که وی در اثر خدمات خود در شهرداری و قالیباف در نیروی انتظامی ایجاد کرده بود و نیز نقض تقسیم کار پیشین که کارکرد اصلی سنت گرایان را در پشت صحنه تعریف کرده بود با کاندیداتوری لاریجانی ، زمینه های اصلی را برای حضور مستقل نو گرایان و حتی متعارض با سنت گرایان در جریان اصول گرا بوجود آورد و شورای هماهنگی نیروهای انقلاب کارکرد خود را برای ایجاد همگرایی بین وضعیت دوگانه این جریان، از دست داد و در واقع از هم پاشید.

نتایج انتخابات نهم و ظهور شکاف های جدید در اصول گرایان ( نوگرایان )
نتایج انتخابات نهم خود در تشدید و تحکیم اختلافات در این جیران نقش تعیین کننده داشت و شرایط و حوادث بعد از آن، مرزهای اختلاف را به صورتی درآورد که احمدی نژاد از انتخابات دهم به عنوان« خالص سازی » جریان اصول گرا تعبیر کرد و در این شرایط مسایل اختلافی دیگر ویژگی درون جریانی نداشت بلکه اصل اصول گرا بودن برخی افراد زیر سوال بود.
 شکاف عاطفی
شکاف در بین اصول گرایان بعد از انتخابات نهم در چند محور توسعه و تعمیق یافت. شکاف عاطفی از اولین پیامدهای رقابت متکثر و رویاروگونه اصول گرایان با یکدیگر در انتخابات نهم بود. به خصوص این که فرد پیروز انتخابات کسی بود که در بین کاندیداهای اصول گرایان از پایگاه و حمایت هیچ یک از گروه های موجود در این جریان سود نبرده و بلکه مورد انتقاد و تعریض آن ها – البته بیشتر غیر علنی – قرار گرفته بود.
 شکاف کارشناسی
شکاف کارشناسی و تصمیم گیری، دومین شکاف بوجود آمده در دوران بعد از انتخابات نهم ریاست جمهوری بود که در تعامل مجلس هفتم و هشتم با دولت نهم به عنوان دو نهاد در اختیار اصولگرایان بروز و ظهور اساسی و جدی پیدا کرد به طوری که تاج زاده از اعضای مشترک مجاهدین و مشارکت، رابطه مجلس اصول گرای پنجم با خاتمی را بهتر از رابطه مجلس اصول گرای هشتم با آقای احمدی نژاد عنوان کرد. البته این تعارضات را نمی توان عاری از جهت گیری های سیاسی و نیز برداشت های سیاسی از مسائل غیر سیاسی دانست که خود تقویت کننده شکاف در این جریان بود.
«عدم اعتماد رای به چهار وزیر پیشنهادی » آقای احمدی نژاد در اولین مواجهه دولت تاز به سر کار آمده،« عدم رای اعتماد به دو وزیر پیشنهادی نفت»؛ و معرفی وزیر نفت برای اولین بار سوم به مجلس از سوی احمدی نژاد مناقشاتی که دولت و مجلس بر روی « بودجه سالانه» « انحلال سازی مدیریت» و « برنامه ریزی » در سال 86، « انحلال شوراهای عالی کشور» « سهمیه بندی بنزین»« تغییر و یا عدم تغییر ساعت در 6 ماهه نیمه اول سال»« تغییر ساعت کار بانک ها»« چگونگی اجرای سیاست های اصل 44»« هدفمند کردن یارانه ها» و « عدم ابلاغ برخی مصوبات مجلس از سوی دولت» از جمله این شکاف ها بود در برخی موارد با ورود رهبری مناقشه تعیین تکلیف می شد.
 شکاف سیاسی
شکاف سیاسی را که می توان نتیجه و برایند شکاف های عاطفی و کارشناسی و نقطه ظهور سیاسی آن ها دانست، سومین محور از شکاف های شکل گرفته بین مجموعه های اصول گرا بود که در انتخابات شوراهای سوم به عنوان اولین انتخابات بعد از انتخابات نهم، خود را نشان داد و اصول گرایان به دو جریان اصلی یکی با محوریت اقای احمدی نژاد و تحت عنوان « رایحه خوش خدمت » و دیگری که شامل سایر گروه های اصول گرا بود تقسیم شد و به رقابت با یکدیگر پرداختند و همین امر سبب شد که در شهر مهمی مثل تهران، اصول گرایان برتری قاطع پیشین خود را با اکثریت عددی جابجا نمایند و بخش هایی از اصلاح طلبان نیز وارد شورای شهر تهران شوند.
« انتخابات مجلس هشتم» با یک فهرست ائتلافی با حضور سه جریان شامل طرفداران دولت جریان تحول خواه و عناصر وابسته به آن ها ( توکلی ) و مجموعه پیروان خط و امام رهبری و یک  فهرست دیگر نیز متشکل از ائتلاف نارضیان و منتقدان اصولگرای احمدی نژاد تحت عنوان ائتلاف فراگیر اصول گرایان ( خوش چهره، طلایی نیک، میر محمدی ) که از حمایت رضایی و قالیباف نیز برخوردار بودند، به رقابت با یکدیگر و فهرست اصلاح طلبان پرداختند.
شکاف سوم سیاسی نیز به شکل جدی تر در انتخابات ریاست جمهوری دهم رخ داد که پیشتر نیز گفته شد که احمدی نژاد از آن به عنوان خالص سازی جریان اصول گرا نام برد.

آرایش گروه های اصول گرا و اصلاح طلب در انتخابات دهم
با تغییر و تحولاتی که در لایه های گوناگون جریانات اصول گرا و اصلاح طلب اتفاق افتاد، آرایش این جریانات در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهور را می توان به شکل زیر ترسیم کرد.
گرایش ها در اصول گرایان
1.سنت گرایان با محوریت حزب موتلفه و بخش هایی از جامعه اسلامی مهندسین ( مرتضی نبوی )
2. سنت گرایان با محوریت ناطق نوری ، علی لاریجانی و باهنر.
3. نوگرایان با محوریت احمدی نژاد.
4. نوگرایان با محوریت جریان اصولگرایان تحول خواه ( ایثارگران، ره پویان انقلاب و افرادی نظیر حداد عادل )
5. نوگرایان با محوریت قالیباف
6. نوگرایان با محوریت محسن رضایی
گرایش ها در اصلاح طلبان
1. اصلاح طلبان سنتی با محوریت کروبی و اعتماد ملی و برخی افراد دیگری مثل آقای کرباسچی
2. اصلاح طلبان تندرو( مشارکت ، مجاهدین انقلاب، مجمع روحانیون)
3.  تکنوکرات ها ( کارگزاران و اعتدال توسعه )
4. اصلاح طلبان هوادار مهندس موسوی ( جمعیت توحید و تعاون )
5. اپوزیسیون ملی – مذهبی ( نهضت آزادی و....)

الف. مواضع اصول گرایان در انتخابات دهم
گروه های اصول گرا با گرایش های گوناگون، علی رغم برخی اشتراکات در اعتقاد به حاکمیت تفکر اسلامی در اداره کشور و اظهار پایبندی به انقلاب و امام و رهبری، مواضع متفاوت و حتی کاملا متعارضی از خود نشان دادند که در رفتار شناسی انتخاباتی این جریان بی سابقه و منحصر به فرد بود.
رفتار انتخاباتی این جریان را می توان به پنج بخش شامل « حمایت فعال»،« حمایت شکننده»،« سکوت»« مخالف با آقای احمدی نژاد و حمایت از کاندیدای دیگر اصول گرایان( آقای رضایی)» و « حمایت از کاندیدای رقیب» ( آقای موسوی ) تقسیم کرد که در زیر به آن می پردازیم.
1) حمایت فعال
در بین مجموعه های اصول گرا به طور فعالانه از احمدی نژاد در انتخابات دهم حمایت کردند، باید از جریان اجتماعی و اقشاری شکل گرفته در اطراف وی از انتخابات نهم نام برد که بعدها و در انتخابات شوراها تلاش کرد با نام « رایحه خوش خدمت» خصوصیت تشکیلاتی و سیاسی پیدا کند، که به صورت متمرکز در انتخابات دهم تحت عنوان ستادهای مردمی آقای احمدی نژاد با محوریت آقای ثمره هاشمی فعالیت می کرد.
روزنامه های « وطن امروز»« سایت خبری رجاء نیوز» از جمله بخش های فعال و اثر گذار این جریان محسوب می شدند. البته روزنامه هایی مانند « کیهان» و «جوان» و خبرگزاری « فارس» نیز علی رغم این که مانند این بخش چسبندگی به دولت نهم نداشتند اما مشی کلی آن ها حمایت از احمدی نژاد بود.
غیر ازاین گروه، بخش دیگری که در فعالیت های انتخاباتی آقای احمدی نژاد نقش داشتند عبارت بودند از برخی نزدیکان وی در دولت که نقش مشاوره ای برای ایشان ایفا می کردند و در حکم اتاق فکر وی به شمار می آمدند که در راس آنها می توان از « اسفندیار رحیم مشایی» نام برد. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران ( ایرانا) بیشتر تحت سیاست های این گروه در انتخابات فعالیت می کرد.
از مجموعه های دیگر که در حمایت از احمدی نژاد، نقشی فعالانه داشتند، می توان از جریانی نام برد که تحت عنوان کلی « اصول گرایان تحول خواه» شناخته می شدند و مهمترین تشکل حزبی آن جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی محسوب می شد اما افرادی مانند حداد عادل و بخش های دیگری مثل جمعیت ره پویان انقلاب اسلامی ( زاکانی ) و نظایر آن ها را نیز در بر می گرفت.
تفاوت های جریان مذکور در حمایت از احمدی نژاد با وابستگان به دولت نهم، وجود رویکدر انتقادی نسبت به دولت نهم و شخص رییس جمهور در این جریان از یک سو و نیز رویکرد انتقادی دولت و احمدی نژاد به آن ها از طرف دیگر است. تنش ها از انتخابات نهم آغاز شد که جریان ایثارگران علی رغم تمایل اولیه به حمایت از کاندیداتوری احمدی نژاد نهایتا از قالیباف حمایت کرد و زاکانی ریاست ستاد انتخاباتی وی را برعهده گرفت. البته این جریان در دور دوم انتخابات از احمدی نژاد در برابر هاشمی حمایت کرد ولی این حمایت ها نیز نتوانست فضای مکدر پیش آمده را ترمیم نماید.
تنش در روابط احمدی نژاد به عنوان رئیس دولت نهم با حداد عادل در کسوت رئیس مجلس هفتم که در مواردی به مداخله رهبری منجر شد و حمایت احمدی نژاد از ریاست لاریجانی بر مجلس شورای اسلامی در دوره هشتم در حالی که کاندیدای این جریان دکتر حداد عادل بود، از دیگر موقعیت هایی بود که تعامل انتقادی آن ها را با یکدیگر نشان می داد.
این فضای انتقادی در حدی بود که احمدی نژاد تنها چند ماه مانده به انتخابات ( مهرماه هشتاد و هفت ) که بحث های انتخاباتی گرم شده بود، در پاسخ به سوال جهت دار خبرنگار ایرنا ( خبرگزاری وابسته به دولت ) تلویحا تایید کرد که بخش هایی از جریان ایثارگران با گروه هایی مانند کارگزاران و مشارکت علیه دولت ائتلاف کرد اند. وی در آن مصاحبه مطبوعاتی در خصوص اینکه برخی گروه ها مثل کارگزاران، مشارکت و بخشی از جمعیت ایثارگران علیه دولت ائتلاف کرده اند، تلویحا چنین پاسخ داد :« من هم این را شنیدم که برخی گروه های به ظاهر متضاد کنار هم آمده اند»
جریان ایثاگران با آن که «بر خط قرمز دانستن جریان دوم خرداد »« حمایت های عمومی از دولت نهم»و موضع گیری علیه طرح دولت « وحدت ملی» که مخالفت با احمدی نژاد محور اصلی آن بود، تصریح داشت اما حمایت خود را به طور رسمی از احمدی نژاد در اردیبهشت ماه 88 اعلام کرد. فروزنده قام مقام جعیت ایثارگران علت تاخیر در معرفی احمدی نژاد به عنوان کاندیدای خود را ایجاد اجماع حداکثری در میان اصول گرایان عنوان می نماید:
« اگر ما در معرفی احمدی نژاد به عنوان کاندیدای جمعیت در انتخابات تاخیر کردیم به خاطر این بود که یک اجماع حداکثری در میان اصول گرایان ایجاد شود.»(فارس؛ 5 اردیبهشت 88)
از دیگر مواضع مهم جریان ایثارگران در روزهای پایانی منتهی به 22 خرداد 88، موضع گیری علیه نامه هاشمی رفسنجانی خطاب به رهبر انقلاب بود که تحت عنوان رنج نامه جمعیت ایثارگران منتشر شد. فدایی دبیر کل این جریان در موضع گیری دیگری علیه این نامه به انتقاد از هاشمی و خانواده اش پرداخت.
اقای هاشمی! چرا فرزندان و بستگان شما به فساد اقتصادی و فعالیت های این چنینی افتاده اند؟ شما فراموش کرده اید که سیاست تعدیل شما بود که کمر مردم را شکست، می خواهید چند پرونده اقتصادی رو کنیم که فرزندان شما در آن نقش اصلی را دارند، یک نفر آمد یک اشاره هایی کرد، همه ایران تکان خورد و یک موج عظیم ایجاد کرد و شما بدانید که این نامه نگاری به رهبری بی جواب نخواهد ماند و مردم پاسخ خواهند داد.(فارس،20 خرداد88)
2) حمایت شکننده
در بین مجموعه های اصول گرا بودند گروه هایی که به برخی دلایل، علی رغم اعلام رسمی حمایت از آقای احمدی نژاد موضع فعال و قاطعی در حمایت نداشتند و چندان با تمام قوا وارد میدان به نفع احمدی نژاد نگردیدند. جبهه پیروان خط امام و رهبری که حزب موتله و جامعه اسلامی مهندسین و افرادی مانند عسگر اولادی و باهنر در آن نقش محوری تری دارند یکی از این جریانات است.
این مجموعه متشکل از 14 تشکل اقشاری و سیاسی شامل حزب موتلفه اسلامی، جامعه اسلامی مهندسین، جامعه زینب، جامعه اسلامی کارگران، جامعه اسلامی فرهنگیان ، جامعه اسلامی ورزشکاران، انجمن اسلامی پزشکان ، کانون اسلامی شبه قاره هند، جامعه پیروان زینب، جامعه اسلامی نمایندگان ادوار مجلس، اتحادیه انجمن های اسلامی بازار و اصناف جامعه اسلامی دانشجویان و جامعه اسلامی دانشگاهیان به دبیر کلی حبیب الله عسگر اولادی است. اگر چه در اوایل اردیبهشت 88 به طور رسمی احمدی نژاد را به عنوان نامزد نهایی خود معرفی کرد، اما فعالیت های انتخاباتی خود را دیرهنگام تر آغاز کرد به طوری که سجادی سخنگوی این جبهه زمان تدوین نقشه راه تبلیغتی انتخاباتی این جبهه را 24 اردیبهشت کرده و در ششم خرداد نیز تنها دو هفته قبل از برگزاری انتخابات تازه از انتصاب مدیر اجرایی و مدیر امور استان های ستاد انتخباتی جبهه پیروان سخن می گویددر حالی که برای حضور فعال و اثر بخش در متن توده های مردم چنین اقداماتی کاملامقدماتی است که ماهها پیش از این می بایست صورت می گرفت و آغاز کارهای مقدماتی در شرایطی که فضای کشور مدتها بود انتخاباتی شده بود نمی توانست چندان اثر بخش باشد. البته این نوع موضع گیری در این جراین دارای دلایلی بود که بخشی از آن متوجه این مجموعه و برداشت هایی که از رئیس دولت نهم داشتند و بخشی دیگر نیز به نوع نگاه احمدی نژاد به طور کلی به احزاب و جریاناتی سیاسی به طور عام و جریان اصول گرا به طور خاص و سازماندهی که براساس ای ندیدگاه برای فضای انتخابات در نظر گرفته بود مربوط می شد.
احمدی نژاد که ماراتن سنگین انتخابات نهم را بدون حمایت و پشتوانه احزاب و گروه های سیاسی را قطع نظر از این که اصول گرا باشند ویا اصلاح طلب، به رسمیت نمی شناخت و بنابراین وزن اصلی را رد تعاملات خود به مردم می داد که دو دور سفرهای استانی در یک دوره چهار ساله که تا انتهای عمر دولت اول وی نیز ادامه داشت، به خوبی چنین ترجیحی را در نگاهش متبادر می سازد.
در انتخابات دهم نیز برخلاف وضعیت متعارف که کاندیداها به دنبال احزاب و گروه های سیاسی اند تا حمایت آنها را جلب نمایند، احمدی نژاد نه تنها چنین تمایلی نداشت بلکه مراجعه مجموعه های سیاسی به وی برای حمایتش را با سردی پاسخ می داد. از جمله دیدار جبهه پیروان خط امام و رهبری با احمدی نژاد در 25 بهمن ماه سال 87 که سایت رجا نیوز سایت خبری نزدیک به دولت جزئیات منتشر نشده این دیدار را چنین مطرح می سازد که احمدی نژاد نه تنها از حاضران تقاضای مستقیمی برای حمایت از خود در انتخابات آینده نکرد بلکه به آن ها توصیه کرد هرگونه رفتار سیاسی خود را بر مبنای شناخت وظیفه و تکلیف گرایی انجام دهند چرا که وی نیز در «شناخت وظیفه خود» و عمل به آن، مانند انتخابات ریاست جمهوری نهم، حمایت یا عدم حمایت تشکل های سیاسی را مبنای عمل قرار نخواهد داد.
از طرف دیگر در درون این مجموعه سیاسی سنتی و عناصر نزدیک و مرتبط با آنها، گرایش انتقادی جدی به احمدی نژاد وجود داشت که در تصمیم گیرهای این مجموعه نقش کلیدی داشتند. از جمله این افراد با هنر، لاریجانی و ناطق نوری هستند که تاثیر آن ها بر این مجموعه بر کسی پوشیده نیست. تلاش اصلی آن ها تا مقطعی معطوف به ایجاد اجماع بر روی کاندیدایی غیر از احمدی نژاد در اصول گرایان بود که بعد از بی نتیجه ماندن این مسئله به طور نسبی موسوی را به احمدی نژاد ترجیح دادند اگر چه حمایت های آن ها از موسوی چندان جنبه علنی و مستقیم نداشت اما این امر بر نخبگان و خواص سیاسی کشور پوشیده و پنهان نبود.
باهنر وجود مقوله ای به نام دولت نهم و شخص احمدی نژاد را عامل غیر ممکن بودن اجماع صددرصدی اصول گرایان بیان می کرد با آن اظهار می کرد، این سخن الزما به معنای عبور از احمدی نژاد نیست اما اصلاح احمدی نژاد را شرط این عدم عبور ذکر می کرد.
برآیند تلاش و مواضع اصول گرایان رسیدن به وحدت حداکثری خواهد بود و نه اجماع صدرصدی چرا که رسیدن به اجماع ب هدلیل وجود مقوله دولت نهم و شخص احمدی نژاد غیر ممکن است. نمود آن هم اینکه عده ای می گویند فقط و فقط احمدی نژاد و بعضی هم مخالف این بحث هستند این الزاماً به معنی عبور از احمدی نژاد نیست بلکه می توان اصلاح احمدی نژاد را رقم زد.(رجانیوز،29 بهمن 87)
دیگر تاکیدات باهنر درباره احمدی نژاد نیز نشان می دهد احمدی نژاد کاندیدای دلخواه آن ها نبوده است. مانند این جمله که باهنر در پاسخ به سوال خبرنگاران که آیا گزینه ای بهتر از احمدی نژاد برای اصول گرایان وجود دارد؟ می گوید که اساسا اگر کسی بگوید که بهتر از وی (احمدی نژاد) وجود ندارد مطلب خوبی نیست، اما اگر کسی بهتر از آقای احمدی نژاد باشد و امکان رای آوردن وی هم وجود داشته باشد، قابل بحث و بررسی است. البته در پایان باز تاکید می کند که این سخنان به معنای عبور از احمدی نژاد نیست!
البته با هنر نگاه انتقادی خود به احمدی نژاد را تحت عنوان مصوبه فراکسیون پیشرفت و عدالت که خود موسس و رئیس آن بود در گفتگو با ایسنا در 18 بهمن کامل کرد و اظهار داشت که از هیچ کاندیدای معینی در انتخابات ریاست جمهوری حمایت نخواهد کرد.
سخن از ضرورت وجود کاندیدای احتیاطی در کنار کاندیدای اصلی که برخی از افراد این مجموعه مانند خانم بهروزی این نامزد احتیاطی را با هنر می دانستند و انتقاد از تعریف محدود احمدی نژاد از اصول گرایی از سوی عسگر اولادی از جمله نکات انتقادی این جریان نسبت به احمدی نژاد در فضای انتخابات دهم بود.
البته در این جریان افرادی مانند مرتضی نبوی و روزنامه رسالت مشی حمایتی فعال از
احمدی نژاد در انتخابات داشتند و بهترین مواضع در دفاع از احمدی نژاد در این جریان از خود نشان دادند.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از دیگر مجموعه های حاضر در انتخابات بود که علی رغم موضع گیری های رئیس این جامعه آیت الله یزدی در حمایت از قاطع احمدی نژاد موضع قاطعی به صورت جمعی نتوانست در این باره اظهار نماید.
براساس اساسنامه جامعه مدرسین تصمیمات این مجموعه باید دو سوم رای بیاورد اما بر اساس اظهارات آیت الله یزدی درباره انتخابات ریاست جمهوری احمدی نژاد با سه رای کمتر نتوانست این نصاب را به دست آورد و بنابراین بیانیه حمایت از احمدی نژاد نه به نام جامعه مدرسین بلکه به نام اکثریت اعضای جامعه مدرسین بلکه به نام اکثریت اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اعلام گردید.
 

3) سکوت
دسته سوم از رفتارهای جریان اصول گرا در انتخابات دهم را می توان تحت عنوان سکوت در انتخابات دسته بندی کرد. مهمترین مصداق این رفتار جریان اصول گرا در انتخابات دهم ریاست جمهوری ، جامعه روحانیت مبارز تهران بود که در آن احمدی نژاد در کنار موافقانی مانند مهدوی کنی که دبیر کل این مجموعه است از مخالفان سرسختی مانندهاشمی رفسنجانی ، ناطق نوری، پورمحمدی و روحانی برخوردار بود که کار تصمیم گیری در انتخابات را برای این مجموعه دشوار و سخت می کرد.
جامعه روحانیت مبارز نیز مانند جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، برای تصمیم گیری نیاز به  کسب دو سوم آرا حاضرین در جلسه ( کل اعضا 35 نفر است) دارد که در انتخابات دهم ریاست جمهوری برای حمایت از احمدی نژاد چنین نصابی به دست نیامد و در آخرین رای گیری در این مجموعه نیز عی رغم این که رای اکثریت به صورت نقل مشهور 13 در برابر 10 به احمدی نژاد تعلق گرفت اما به نصاب دو سوم نرسید. مهدوی کنی در چهارم خرداد و در گفتگو با سایت جامعه روحانیت این مسئله را شرح می دهد:
در جامعه روحانیت با رای دو سوم اعضای حاضر، موضوعات به تصویب می رسد اما در جلسه ای که برای حمایت از کاندیداتوری محمود احمدی نژاد برگزار شد، با وجود به دست آوردن اکثریت، به حد نصاب دو سوآرا نرسیدیم. اقلیتی هم که 3 رای کمتر از اکثریت داشت، نظرشان بر سکوت بود و این به معنی نفی احمدی نژاد نبود بلکه نظرشان این بود که جامعه روحانیت مبارز در این موضوع سکوت کند.
عدم دسترس به نصاب دو سوم در جامعه روحانیت درباره کاندیداتوری احمدی نژاد اگر چه به فضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در این باره شبیه است اما مانند آن ها بیانه ای با امضای اکثریت اعضا در حمایت از احمدی نژاد صادر نشد. البته سکوت رسمی و تشکیلاتی جامعه روحانیت در انتخابات دهم، نافی فعالیت های فردی اعضای آن در انتخابات نبود بلکه هر یک به فراخور دیدگاه های خود به اظهار نظر مثبت و منفی درباره نامزدها می پرداخت. فعال ترین اعضای جامعه روحانیت مبارز در حمایت از احمدی نژاد مهدوی کنی دبیر کل، شجونی و سالک از اعضای شورای مرکزی این تشکل با سابقه بودند.
 

4) مخالفت با احمدی نژاد
جریانی در اصول گرایان وجود داشت که موضع اصلی خود را در نفی احمدی نژاد به عنوان کاندیدای این جریان استوار کرده بود و تلاش داشت با طرح نامزد دیگر و ایجاد اجماع جریانات اصول گرا بر روی آن، فرد دیگری را نامزد اصلی اصول گرایان در انتخابات دهم ریاست جمهوری کند.
محسن رضایی از جمله این افراد بود که مدل انتخاباتی « دولت ائتلافی» را برای اصول گرایان طرح و پیشنهاد کرد. در این مدل بر استفاده از جمع گرایی به جای تکیه بر فرد تاکید شده بود چرا که وی و همراهانش دولت احمدی نژاد را یک دولت فردگرا می دانستند که دارای ظرفیت محدودی است در حال که ایده دولت ائتلافی در پی استفاده از همه ظرفیت های جریان اصول گرایی می باشد. رضایی ضوررت ورود خود به انتخابات را حرکت به سمت پرتگاه دانستن تداوم مسیر احمدی نژاد عنوان می کرد، اگرچه ادامه حرکت دولت های پیش از احمدی نژاد را نیز با شکست مواجه می دید.
طلایی نیک دبیر کل حزب عدالت و توسعه ( حزب حامی محسن رضایی) چتر سیاسی اصول گرای احمدی نژاد را محدود به تنگ نظران دانسته و ورود رضایی به عرصه انتخابات را برای گسترده شدن چتر اصول گرایی می دانست که به همین دلیل اصول گرایان باید قدردان حضور محسن رضایی باشند.
دانش جعفری اولین وزیر اقتصاد دولت احمدی نژاد که توسط رئیس جمهور برکنار شد و در انتخابات ریاست جمهوری دهم، ریاست ستاد انتخاباتی رضایی رابر عهده گرفت و نیز چنین دیدگاهی درباره دولت نهم دارد. وی بیان دارد که مشکلی که دولت احمدی نژاد داشته، این بوده که بسیاری از اصول گراها ایده آل های خود را در آن نمی بینند.
همچنانی که در یکی از بیانیه های موسوم به ستاد دولت ائتلافی کارآمد و متعهد آمده است، این جریان تلاش داشت که از بین« لاریجانی »« قالیباف»« ولایتی » و« رضایی» یک نفر را به عنوان کاندیدای نهایی در رقابت های انتخاباتی دهم ریاست جمهوری معرفی می کند که با انصراف سه نفر نخست، رضایی خود به صورت مستقل وارد انتخابات شد و کار ستاد مربوط پایان یافت و ایده دولت ائتلافی نافرجام ماند.
مردم شریف و فرهیختگان گرامی !
همانطور که در بیانیه های گذشته اعلام شده بود ایده دولت ائتلافی کارآمد و متعهد با محوریت خود جمعی، عقلانیت سیاسی و میانه روی بر مبنای استفاده از تمام ظرفیت ای نظام و نفی تک روی و فردمحروی و حضور چند رئیس جمهور در کابینه در جهت برنامه مدون با افق برنامه چشم انداز 20 ساله از مدت ها پیش توسط دکتر محسن رضایی طرح شد تا براساس آن و با مکانیزم معین یک نفر به عنوان رئیس جمهور تعیین و سایرین با حضور در کابینه وی براساس وفاق و محوریت مورد نظر و رویکردی جدید تحت عنوان تغییر الگوی مدیریت کشور، یک زندگی مطلوب برای هر ایرانی را فراهم آوردند؛ لذا احزاب، تشکل ها و جریان های هم سوی دولت ائتلافی کارآمد و متعهد بر اساس قابلیت ها و توانمندی های افراد در مرحله اول از بین چهار گزینه مورد نظر به دو گزینه رسید و پس از آن در جلسه ای با تبالد نظر و مشورت با کار گروه های مورد نظر، دکتر محسن رضایی را به عنوان کاندیدای نهایی انتخاب کرد ولی ایشان به دلیل اینکه ترجیح می دادند یک نفر دیگر از میان آقایان ولایتی، لاریجانی و یا قالیباف نامزد این ائتلاف باشند و ایشان به آن ها کمک کنند از پذیرش آن خودداری کردند و مقرر شد به صورت مستقل و مردمی نامزد انتخابات شوند و ایده دولت ائتلافی را پس از انتخابات پی گیری کنند؛ لذا این ستاد به کار خود پایان می دهد.

ایده عبور از احمدی نژاد در جریان اصول گرا، طرفداران دیگری مانند علی مطهری، عمار افروغ و.... داشت که در نهایت به جریان رضایی پیوستند و اگر چه در انتخابات دهم، آرا چندانی به دست نیاوردند. اما همچنانی که دانش جعفری رئیس ستاد انتخاباتی رضایی بیان کرده بود که « ما معتقدیم قدرت باید کماکان در اختیار اصول گراها باشد و آمده ایم که اگر اصول گرایان خواستند رای خود را تغییر دهند، تکلیف خود را انجام داده و بگوییم که هستیم؛ کانون آرایی شدند که می خواستند به اصول گرایانی غیر احمدی نژاد رای بدهند. البته برخی از اصول گرایان نیز تفسیر دیگری از ورود رضایی به انتخابات داشتند، ورود وی را ناشی از ترغیب و تشویق هاشمی رفسنجانی برای شکستن آرا احمدی نژاد ( کم کردن حداقل 1 میلیون رای ) و ایجاد اختلاف در اصول گرایان می دانستند.

5) حمایت از کاندیدای رقیب اصول گرایان

محموعه ای از متنفذین اصول گرای مخالف احمدی نژاد بعد از آن که نتوانستند کاندیدای رای آوری را در برابر احمدی نژاد به میدان بیاورند و اصول گرایان را به اجماع درباره آن ترغیب کنند، بین گزینه های موجود که در چهار محور بالا ذکر کردیم، گزینه دیگری را انتخاب کردند که در طول حیات سیاسی این جریان بی سابقه بود و آن حمایت از کاندیدای رقیب جریان اصول گرا بود که اتفاقا از نظر شخصی و فردی نیز با وی چالش های زیادی در گذشته داشتند.
حلقه محوری این جریان آقایان ناطق نوری ،  لاریجانی و باهنر بودند که البته حمایت های آن ها در خیلی از موارد حمایت علنی و عمومی نبود بلکه از یک سو شامل حمایت پشت صحنه ای می شد واز سوی دیگر به استفاده های خاص از ظرفیت هایی که درجریان اصول گرا داشتند، بر می گشت.
طرح مسئله وحدت ملی برای انتخابات ریاست جمهوری دهم، از سوی ناطق نوری و سپس حمایت علی لاریجانی از آن در شرایطی که برخی پشت صحنه اصلی این ایده را هاشمی می دانستند، یک هدف قطعی و محوری داشت که حذف احمدی نژاد بود.
زمانی بحث می شد و هر کس پیشنهادی می داد،  من هم  پیشنهاد داده بودم اگر می خواهیم کار درستی انجام شود، وحد ملی ایجاد شود؛ چرا که قائل بودم یک گروه به تنهایی نمی تواند کشور و جامعه را اداره کند و همه نیروهای شایسته و معتقد که چهار اصل اسلام، انقلاب ، امام و رهبری را قبول دارند، می توانند همه با هم جمع شوند، شایسته ها کنار یکدیگر قرار گیرند و نتیجتا یک « دولت وحدت ملی» تشکیل دهند و کشور را اداره کنند.(ناطق نوری، درحاشیه مراسم شهید لاجوردی)
تمایلات ضد احمدی نژاد این جریان آنقدر زیاد بود که اصلاح طلبان نیز آنها را در کنار خود احساس می کردند.
اگر هاشمی، خاتمی، کروبی ، میرحسین موسوی و حتی ناطق نوری یک میز بنشینند، سرنوشت انتخابات شفاف خواهد شد و به گونه ای دیگر رقم می خورد، در این صورت می توان گفت که پیروزی معتدلین و اصلاح طلبان در انتخابات قطعی خواهد بود.(شکوری عضو اعتماد ملی، آ)
جلوگیری از « اجماع فعال بر روی احمدی نژاد» و « مسدود و معطل کردن ظرفیت های سیاسی » در اختیار اصول گرایان، یکی دیر از این محورها بود. همچنان که  قبلا ذکر کردیم یک مصداق آن در جراین حمایت جبهه پیروان خط امام و رهبری از کاندیداتوری احمدی نژاد خود را نشان داد و مصداق دیگر آن ممانعت از حمایت فراکسیون اصول گرایان مجلس از احمدی نژاد که لاریجانی رئیس و باهنر نایب رئیس آن بودند، رخ داد، با این استدلال که باید بی طرفی مجلس را حفظ کرد تا در تعامل با دولت آینده که ممکن است از اصول گرایان نباشد، دچار مشکل نشویم.
باهنر ورود فراکسیون های مجلس به انتخابات به نفع یک کاندیدا و مخالفت با کاندیدای دیگر را با قدی مصلحت رد می کرد، در حالی که چند دوره ای که وی نمایند مجلس بود، چنین رویکدری نداشت. وی همچنین اعلام کرد تحت عنوان فراکسیون پیشرفت و عدالت ملجس از هیات رئیسه خواسته ایم که دیگر فراکسیون ها نیز مانند این فراکسیون از موضع گیری له یا علیه نامزد ها پرهیز کنند. علی اصغر زارعی از اعضای فراکسیون اصول گرایان نیز تاخیر اعلام حمایت از احمدی نژاد را علی رغم نظر موافق اکثر اعضا با احمدی نژاد، مقاومت عده ای در معرفی مصداق در فراکسیون اصول گرایان عنوان می نماید. بیژن نوباوه دیگر عضو این فراکسیون است که تاخیر دراعلام حمایت از احمدی نژاد را به دلیل نقش آفرینی برخی افراد تاثیر گذار بیان می کند.
با آنکه اردیبهشت ماه، از اعلام قریب الوقوع حمایت فراکسیون اصول گرایان از احمدی نژاد ازسوی اعضای گوناگون آن خبر داده می شد اما در نهایت در چهارم خرداد بود که در جلسه فراکسیون مذکور با 80 رای موافق در مقابل 75 رای مخالف، اعلام حمایت از احمدی نژاد تصویب شد که تاخیر زمانی و شکنندگی آرا اکثریت به خوبی نمایانگر بسیاری از واقعیت های ذکر شده است.
البته لاریجانی از تبعیت از این تصمیم نیز در عمل سرباز زد، علی رغم این که خود رئیس این فراکسیون بود و ضوررت تبعیت از تصمیمات مهم  فراکسیون را قاعده کار سازمانی می دانست:« اگر در مئسله مهمی فراکسیون اصول گرایان به تصمیمی برسید باید همه تبعیت کنند. چرا که این  قاعده کار سازمانی است».
یکی دیگر از محورهایی که جریان مخالف احمدی نژاد در اصول گرایان برای حمایت از رقیب وی انجام داد، ایجاد ائتلاف رسمی به نام « اصول گرایان حامی موسوی » بود که همین افراد ( ناطق نوری، لاریجانی ، باهنر ) به صورت عناصر پشت پرده این ویترین سیاسی را مدیریت و هدایت می کردند. حمیدرضا کاتوزیان از جانب لاریجانی، عباس آخوندی از طرف ناطق نوری ( مسئول ستاد انتخاباتی ناطق در انتخابات 76) و اکرمی نیزاز سوی هاشمی، اضلاع این ائتلاف را تشکیل می دادند که تلاش داشتند با گشودن جبهه هایی از درون اصول گرایان علی هاحمدی نژاد و به نفع موسوی، شرایط ر ابرای پیروزی کاندیدای اصلاح طلبان و شکست کاندیدای اصول گرایا نبوجود آورند.
البته رفتارهای این عناصر در حوادث بعد از انتخابات مانند گفتگوی علی لاریجانی با برنامه گفتگو ویژه خبری شبکه دوم بعد از فصل الخطاب مقام معظم رهبری در سخنرانی نماز جمعه 29 خرداد و سکوت حمایت آمیز آن ها از حوادث بعد از انتخابات که در برخی از آن ها ( ناطق نوری ) تاکنون نیز ادامه دارد، بیش از شواهد گفته شده موضع گیری آن هارا در انتخابات را نشان داد.
سروری نماینده مجلس هفتم و هشتم دیدگاه ناطق نوری در انتخابات را از زبان وی چنین بیان می نماید: در این سلسله جلسات( نمایندگان مجلس با ناطق نوری ) ناطق نوری گفت: من روز 23 خرداد به موسوی زنگ زدم و گفتم من به احمدی نژاد رای ندادم و کاندیدای مورد نظر من شما بودید.
البته در این نوع موضع گیری جریان مربوط به قالیباف که عمدتا جریان رسانه سازماندهی شده در مجموعه همشهری و خارج آن را شامل می شد، نقش داشت. اگر چه این نقش آفرینی غیر مستقیم و در قالب گزینش نوع اخبار و ضریب هایی که به آن داده می شد معنا پیدا می کرد. به طور مثال روزنامه همشهری در مطالبی تحت عنوان « گزارشی از دو همایش انتخاباتی در تهران» از اجتماع و میتینگ حامیان احمدی نژاد و موسوی ، دو چهره متفاوت نشان می دهد که جهت گیری این روزنامه و مجموعه اداره کننده آن را در روزهای حساس پایانی انتخابات نشان می دهد.
این روزنامه در ارتباط با میتینگ انتخابایت « حامیان موسوی » چنین می نویسد:
حامیان میر حسین موسوی در ابتکاری تازه، زنجیره سبز انساین را از میدان راه آهن تا میدان تجریش حد فاصل طولانی ترین خیابان تهران، در حمایت از نامزد مورد نظر خود تشکیل دادند. آنان با پوشش سبز از ساعت 5 بعدازظهر دیروز با حضور در نقاط مختلف طولانی ترین خیابان تهران زنجیره انسانی سبز را تکمیل کرده و تا ساعات ها پس از ساعت 19 که به عنوان مهلت مقرر برای این میتینگ تعیین شده بود در خیابان ها بودند.
و در همین گزارش درباره میتینگ انتخابایت احمدی نژاد که با استقبال وسیع مردم روبرو بود، نه تنها از درج تصویری که نشان دهنده این اجتماع بزرگ باشد، اجتناب می کند، بلکه با استفاده از واژه های جهت دار مانند« اتوبوس های هم شکل » تلاش می کند پایگاه مردمی احمدی نژاد را تخفیف دهد.
همزمان اتوبوس های هم شکلی، هواداران دیر رسیده را به مصلا می رساندند و همان حوالی پارک می شدند. در اثر این مراسم ترافیک سنگین خیابان های منتهی به مصلای تهران را بست، از جمله خیابان شهید مطهری، از خیابان ولی عصر تا بزرگراه شهید مردس و نیز بزرگراه یادگار امام وبزرگراه همت.
و در پایان گزارش مجددا ذکر می کند؛ در پایان اتوبوس های هم شکل، طرفداران سخنران غیاب را به مبداهای عزیمت شان بر گرداند.
بنابراین اصولگرایان با تکثر در مواضع پای در انتخابات دهم گذاشتند و طیف وسیعی در انتخابات دهم پیدا کردند که از موافقت با احمدی نژاد تا حمایت از رقیب وی را شامل می شد.
ب) مواضع اصلاح طلبان در انتخابات دهم
انتخابات دهم را نیز جریانات اصلاح طلبی با تکثر آغاز کردند اگر چه در آخر به اجماع حداکثری( نه صد در صدی ) دست پیدا کردند و گروه های تاثیر گذار در آن حول کاندیدای واحدی به جمع بندی رسیدند، در اصلاح طلبان گرایش ها در انتخابات ریاست جمهوری دهم، در ابتدا بر محور سه کاندیدای اصلاح طلب که به مرور به صحنه رسمی انتخابات آمدند شکل گرفت که موافقان مهدی کروبی، موافقان خاتمی و موافقان موسوی این سه گرایش اصلی را تشکیل می دادند که در ادامه به وضعیت این سه جریان می پردازیم.
1) موافقان کروبی
مهدی کروبی در حوادث پیش آمده در انتخابات نهم ریاست جمهوری که اصلاح طلبان خصوصا جریان مجمع روحانیون مبارز تهران که وی دبر کل و از اعضای موسس آن بود، از کاندیدایی دیگر حمایت کردند، از مجمع روحانیون مبارز خارج شد و به نوعی از جریان اصلاحات خصوصا بخش های رادیکال آن ( مشارکت و مجاهدین ) فاصله و تصمیم به حضور مستقل سیاسی گرفت که بر همین اساس حزب اعتماد ملی را  پایه گذاری کرد که اولین حضور مستقل خود را در انتخابات مجلس هشتم با دادن فهرست جدا از اکثریت اصلاح طلبان موسوم به یاران خاتمی بروز داد.
در طول سال های بعد از اننتخابات نهم، جریان تندرو  اصلاحات همواره مورد انتقاد جدی وی و سایر اعضای حزب اعتماد ملی بود به طوری که یکی از محورهای اصلی در اعلام مواضع اعضا و دبیر کل حزب بر فاصله داشتن با جریان مشارکت و مجاهدین استوار بود و وشکست اصلاحات در دوره اصلاحات و انتخابات نهم را به آن ها نسبت می دادند. وی در جریان انتخابات دهم بارها بر این مسئله تاکید می کرد که با جریان مجاهدین و مشارکت هیچ گفت و گویی نداشته و بنای گفت و گو هم ندارم.
کروبی در 21 مهرماه سال 87 اولین کاندیدایی بود که نامزدی خود را در یک کنفرانس خبری اعلام کرد و به انتظارتی که از وی از ماه های قبل برای شرکت در انتخابات می رفت جامه به عمل پوشاند.
جریان اصلی حمایت کننده کروبی حتی بعد از اعلام کاندیداتوری وی، حزب « اعتماد ملی »بود که خود موسس و دبیر کل آن به حساب می آمد. در بین اعضای مرکزی و بدنه اصلی آن کمتر چهره قدرتمند سیاسی و تشکیلاتی به چشم می خورد و منتجب نیا که قائم مقام دبیر کل حزب بود،  شناخته شده ترین عضو این مجموعه به شمار می رفت و افزودن بر آن این ذهنیت در محافل سیاسی نیز وجود داشت که در بین اعضای مرکزی حزب نیز نسبت به کاندیداتوری کروبی نظر منفی وجود دارد.
خارج از اعتماد ملی افرادی که از اعضای مجمع روحانیون مانند محتشمی پور بودند که می توانستند در زمره حامیان کروبی قرار گیرند که در انتخابات نهم نیزدر کنار کروبی قرار گرفتند که البته با کاندیداتوری موسوی در انتخابات دهم، کروبی این حمایت ها را زا دست داد چرا که آن ها به اردوگاه موسوی پیوستند.
کاندیداتوری کروبی و اعلام این موضع که به نفع هیچ کس کنار نخواهم رفت، سبب شد دو جریان تندرو مجاهیدن و مشارکت اصلاحات در برابر وی، موضع محتاطانه تری بگیرند و از اظهار نظر صریح علیه او و در حمایت از کاندیدای اصلی خود که در آن زمان خاتمی بود پرهیز نمایند تا بتوانند با بوجود آوردن شرایط بهتری در ارتباط خود با کروبی، امکان انصرافش در انتخابات به نفع کاندیدای جریان خود را که در ابتدا خاتمی و بعدها موسوی شد، فراهم سازند. ا لبته رفته رفته با رونق پیدا کردن فضای انتخاباتی، مجموعه ای از افراد سیاسی سرشناس از گروه های سیاسی اصلاح طلب مانند کرباسچی و نجفی از کارگزاران، ابطحی از مجمع روحانیون مبارز، عبدی از اعضای سابق و موثر جبهه مشارکت ، قوچانی روزنامه نگار و مهاجرانی و همسرش جمیله کدیور به ستاد انتخاباتی مهدی کروبی پیوستند. و سپس ریاست تصمیم گیری های وی تبدیل شدند. به طوری که کرباسچی ابتدا مشاورت عالی و انتخاباتی مهدی کروبی به عنوان معاون اول وی نام برده شد.
یکی از سوالات مطرح در انتخابات دهم چرایی پیوستن این افراد به کروبی و اعلام حمایت از وی در برابر سایر کاندیداهای اصلاح طلب بود. خصوصا علاوه بر این که چندان سنخیتی بین این افراد و کروبی دیده نمی شد، گروه های سیاسی که این افراد در آن عضویت و حتی دبیر کل آن بودندف موضعی دیگر داشتند و از اینها مهتر احتمال و شانس رای آوری کروبی در انتخابات حداقل پایین تر از خاتمی و موسوی بود. یکی از دلایل اظهار شده درباره برخی افراد مانند کرباسچی و عبدی در حمایت از کروبی، مخالفت های شخصی و سیاسی این افراد با خاتمی با موسوی است. عدم حمایت خاتمی از کرباسچی در قبال اتهام مفاسد اقتصادی کرباسچی در دوران شهرداری تهران که به مجرمیت و زندانی شدن وی انجامید. در شرایطی که امثال کرباسچی، دوم خرداد را زاده حمایت خود و حزب کارگزاران از خاتمی می دانستند، از مسایلی که کرباسچی در ترجیح کروبی بر خاتمی اظهار می کرد به طوری که اکبر منتجبی از روزنامه نگاران اصلاح طلب از دیدارش با کرباسچی و دیدگاه وی درباره خاتمی در وبلاگ شخصی خود چنین نقل قول می کند:
در دفتر غلامحسین کرباسچی بودم و نشسه بودیم و درباره انتخابات گپ می زدیم که حرف رسید به داستان اصلاح طلبان و آمدن یا نیامدن آقای سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی ، کرباسچی یکی دوباری قبل از این، از طرح نام خاتمی برای کاندیداتوری در انتخابات گله کرده بود و این روزها نیز در انتقاد از خاتمی سخنانی بیان کرده است. اما نکته ای که امروز بهم گفت این بود که اگر خاتمی و کروبی با هم در انتخابات شرکت کنند قطعا از کروبی حمایت می کنم و استدلال کرد که اولا آزموده را آزمون خطاست و بعد ضمن یادآوری دوران ریاست جمهوری خاتمی و دوران ریاست مجلس کروبی یادآور شد که مدیریت کروبی از خاتمی بهتر است. او بیشتر برای اصلاح طلبان ما به گذاشت تاخاتمی.] کرباسچی [ دلایل دیگری هم ذکر کرد، این که کروبی در داستان زندانی شدن لقمانیان، صندلی ریاست مجلس را ترک و گفت تا زمانی که او آزاد نشود، من دیگر در مجلس حاضر نمی شوم و مثال های دیگری که خاتمی کناره گیری می کرد و خودی نشان نمی داد که بهتر است، بگذریم.
وجود برخی مسایل شخصی در ترجیح کروبی و انتقاد از خاتمی از سوی عبدی و کرباسچی از سوی جریانات حامی خاتمی نیز مورد قبول و تایید است به صورتی که جریان پدید آمده در انتخابات به نفع آقای خاتمی تحت عنوان « پویش دعوت از خاتمی » در نامه انتقادی خطاب به کرباسچی بر این مسئله تاکید کرد:
کدامین انتقاد و فریاد متوجه ماکیاولیست ها است هنگامی که امثال غلامحسین به سوراخ کردن کشتی اصلاحات همت گمارده اند وآب به آسیاب قدرت طلبان می ریزند؟... امید می رود که مودت شما با شیخ صرفا از روی حب او نه نامهربانی با سید باشد . خصومت و عطوفت شخصی هیچ یک از ما دربرابر منافع مردم و آینده ایران عزیز ارزشی ندارد و این اصلی است که اگر سر لوحه عمل شخصیت های سیاسی ما قرار می گرفت، سیاست بازی جایگزین سیاست ورزی نمی شد و بوی قدرت آنچنانشان مست نمی نمود که دامنشان از دست برود.
گمانه دیگری که در این ارتباط مطرح می شد، گمانه تقسیم کار اصلاح طلبان در انتخابات دهم بود. یعنی بین چهره های شاخص و موثر این جریان نوعی تقسیم کار برقرار شده است که بخشی در کنار کروبی و بخشی دیگر در کنار خاتمی و بعدها موسوی قرار گیرند که بتوانند متناسب با شرایط و اتفاقاتی که می افتد جریان اصلاح طلبی را مدیریت و راهبری اصل اصلاح طلب این بود که بدون اجماع در انتخابات، احتمال پیروزی آن ها کاهش خواهد یافت و در این بین کسی که احتمال پیروزی آن کمتر است یعنی کروبی باید صحنه انتخابات ترک کند و وجود این افراد در کنار کروبی برای این است که در موقع لازم کروبی را مجاب کنند از انتخابات کنار بکشد یا در صورت ضرورت به گسترش جبهه مقابله با احمدی نژاد چنانچه کروبی خواست از انتخابات کنار بکشد. وی را در صحنه انتخابات حفظ نمایند.
این فرض زمانی قوت بیشتری می گیرد که به هدف گذاری و نقشی که بر آن اساس هاشمی رفسنجانی برای خود در انتخابات تعریف کرده است، توجه نماییم. هدف اصلی هاشمی حذف احمدی نژاد از قدرت سیاسی و اجرایی کشور بود و که این چه کسی انتخابات را ببرد خواه موسوی خواه خاتمی یا کروبی از درجه دوم اهمیت برخوردار بود.
کرباسچی خود در مصاحبه ای که با خبرگزاری مهر انجام داده است به موضوع تقسیم کار در حزب کارگزاران که بیشترین نزدیکی را با هاشمی دارد، اشاره مستقیم و صریحی دارد در حزب کارگزاران که بیشترین نزدیکی را با هاشمی دارد، اشاره مستقیم و صریحی دارد
در جمع بندی نهایی اعضای حزب کارگزاران به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدند که من در موضع حمایت از کروبی بمانم و مجموعه دوستان حزب از آقای موسوی حمایت کنند که این موضوع مصوبه رسمی حزب کارگزاران است در همینرابطه حتی بنده پیشنهاد کردم که اعضای حزب تایید کنند که من از همین رابطه حتی بنده پیشنهاد کردم که اعضای حزب تایید کنند که من از کروبی جدا شوم که اکثریت حزب اعلام کردند به هیچ وجه نمی خواهند که من از ستاد کروبی جدا شوم.
اما فرض سومی که در این باره می توان مورد توجه قرار داد، استفاده ابزاری از فرصت های یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری خصوصا در دوره تبلیغات رسمی انتخابات است که می توان از طریق رسانه های فراگیری مانند رادیو و تلویزیون با مردم و جامعه رودرور شد. این فرصت ذیقیمتی برای این افراد در جهت طرح خود و چه بسا تطهیر خود از مسایل گذشته است که از طرق دیگر به دست نخواهد آمد.
آن چه فرض را تقویت می کند و استحکام می بخشد، حضور وسیع این افراد خصوصا کرباسچی در کنار کروبی در برنامه های تبلیغاتی خصوصا فیلم هایی بود که هر یک از کاندیداها در دو قسمت سی دقیقه ای ساخته بودند که از جذاب ترین و پر ببیننده ترین برنامه های انتخاباتی به شمار می رفت. در این دو قسمت، میزان حضور و دیالوگ هی کرباسچی ازنظر کمی و کیفی اگر نگوییم بیشتر از کروبی به عنوان نامزد انتخابات بود کمتر از وی نبود. در نهایت نیز هنگام اخذ رای در روز انتخابات بعد از بهره برداری کامل از آقای کروبی، کرباسچی به طور علنی رایی را که به موسوی داده است به دیگر مردم تجمع کرده در صف های اخذ رای در دانشگاه امیر کبیر نشان می دهد و از آن ها می خواهد که به موسوی رای دهند. این امر در حالی از سوی کرباسچی رخ می دهد که وی پیش از این در جمع انتخاباتی جوانان حزب اعتماد ملی از ایستادگی اش اینگونه سخن گفته بود:
ما باید بایستیم حتی اگر به قیمت از دست رفتن سرمان باشد باید برای رهایی از این شرایط و گرفتاری هایی که در جامعه زیاد است بایستیم و امیدواریم حزب ازخودش مقاومت نشان دهد.(فارس، اول اسفند 87)
یعنی کسی که رئیس ستاد انتخاباتی کروبی است و قرار است معاون اول وی در صورت کسب آرا شود خود به کاندیدایی دیگر رای می دهد. برای همین است که در این شرایط توقع از مردم برای رای دادن به کروبی چندان واقع بینانه نیست و بیشتر از آن که از مردمی که به وی رای ندادند باید پرسش کرد چرا رای ندادید باید از  300 هزار نفری که به وی رای دادند پرسید در حالی که رئیس ستاد انتخاباتی و معاون اول کروبی به او رای نداده است شما چرا به کروبی رای داده اید؟
از گروه هایی که در حمایت از کروبی به مدیان انتخابات پا گذاشتند می توان از برخی روشنفکران مانند عبدالکریم سروش، بابک احمدی و محمد جواد طباطبایی نام برد که در ادعای حمایت از جمهوری خواهی و دموکراسی طلبی و مانند این مفاهیم خود را دگراندیش  جمهوری اسلامی می دانند و برخی از آنهامانند سروش، در بین روشنفکران ، از پرآوازه ترین روشنکفران سکولار کشورند. آرا پایین آقای کروبی در انتخابات دهم ( کمتر از آرا باطله ) از یک سو فهم غلط و نادرست آن ها از تشخیص مردم را جلوه گر ساخت و از دیگر سو میزان بایگاه مردمی این افراد و مهم تر از آن گرایش های سکولار در جامتعه را هویدا کرد.
کروبی که در انتخابات نهم و در رقابتی نفس گیر تر و با شعار محوری 50 هزار تومان از کاندیدای هم جریانی خود معین که شعارهای روشنفکرانه و دگراندیشانه را در تبلیغات خود برجسته کرده بود آرا بیشتری آورده بود، در این انتخابات تجربه شکست خورده معین را تکرار کرد و با دل بستن به هیاهوی تبلیغاتی این دست روشنفکرانه که جدایی و انفکاک آن ها از مردم سال هاست رخ داده است ( البته اگر از اول ارتباطی بوده باشد ) شکست سنگینی را متحمل شد به طوری که در رقابت بین چهار نفر نامزد انتخاباتی پنجم شد.
رفتار هنجار شکنانه کروبی و همین طبقه روشنفکر حامی او در اعتراض به سلامت انتخابات برای سرپوش گذاشتن بر شکستی بود که در این انتخابات به دست مردم و آرا آزادشان بر آن ها تحمیل شد تا از رهگذر مشغول کردن مردم به مسایل دیگر، از تثبیت این ذهنیت در جامعه نسبت به آن ها و گرایش های فکری شان جلوگیری نمایند.
2) موافقان خاتمی
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، حزب مشارکت، هسته موثر مجمع روحانیون مبارز تهران ( خوئینی ها و انصاری ) و حزب کارگزاران و هاشمی، احزاب و گروه های سیاسی اصلی حامی خاتمی و موافقان وی در انتخابات ریاست جمهوری دهم را تشکیل می دادند. البته خاتمی از حمایت ملی – مذهبی (عزت الله سحابی ) که در دوران دوم خرددادبه اصلاح طلبان پیوسته بودند نیز برخوردار بود که این موضع از طرف سحابی نیز تصریح گردیده بود.
با پیروزی خاتمی در انتخابات دوم خرداد 76، به تدریج در بخش های گوناگون کشور، تغییراتی رخ داد که تغییر در فضای سیاسی کشور با توجه به شعار توسعه سیاسی خاتمی یکی از جدی ترین این حوزه ها بود. از نظر جریان پیروز، دنبال کردن شعارها و مطالباتی که تحت عنوان مطالبات و شعارهای دوم خردادی مانند جامعه مدنی، تکثر و توسعه احزاب و رسانه ها و مطبوعات و تشکل های غیر دولتی و اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی از آن ها یاد می شد، به مقتضیات و لوازمی نیاز داشت که وجود یک تشکیلات سیاسی جدید و فراگیر برای رابهری آن در دولت و در حوزه عمومی از اولویت های آن به شمار می رفت خصوصا این که گروه های موجود سیاسی چپ مانند مجمع روحانیون از نظر فضای فکری و سیاسی و نیز ظرفیت فراگیری افراد و کارگزاران سازندگی به دلیل تفاوت نگرش مانند ترجیح اولویت های اقتصادی بر اولویت های سیاسی، نمی توانستند این خلا را پر کنند و حزب مشارکت در چنین فضای تاسیس شد و شکل گرفت که همراه با سازمان مجاهدین انقلاب و افرادی نظیر موسوی خوئینی ها از مجمع روحانیون مبارز، حلقه اصلی جریان تندرو و رادیکال اصلاحات و حامی خاتمی را تشکیل دادند که نقش گرانی گاه سیاسی دوران اصلاحات و دولت خاتمی را بر عهده داشتند.
پیروزی قاطع این حزب در انتخابات مجلس ششم، قدرت سیاسی این حزب را بالا برد وبه طوری که ضرورت چندانی در حفظ ائتلاف سیاسی شکل گرفته دوم خرداد نداشت و حتی تلاش های اولیه ای صورت داد تا از ریاست کروبی بر مجلس ششم جلوگیری کند وبه جایش محمدرضا خاتمی برادر رئیس جمهور که دیبر کل حزب بود را به جای وی به عنوان رئیس مجلس ششم بنشاند. همچنین برخلاف دولت هفتم که جریان کارگزاران بخش مهمی از دولت را در اختیار داشت، در دولت هشتم این جریان تا حدود بسیار زیادی کنار گذاشته شد و جریان حاکم بر دولت، جریان مشارکت گردید.
با این حال حوادث و انتخابات های آینده نشان داد که جایگاه جریان اصلاحات و علی الخصوص حزب مشارکت تا حدود زیادی تحت تاثیر شخص خاتمی است و مستقل از وی ، جبهه مشارکت چندان نفوذ اجتماعی و سیاسی برای به دست گرفتن قدرت ندارد. انتخابات نهم ریاست جمهوری و آرایی که معین (4میلیون در برابر 22 میلیون رای خامتی در انتخابات 80) به عنوان کاندیدای اختصاصی این جریان به دست آورد که حتی از کروبی نیز پایین تر بود نشان داد که حزب مشارکت بدون آن که خاتمی کاندیدای آن ها باشد ناتوان تر از ان است که بتواند در چنین رقابتی حتی از عهده رقابت با احمدی نژادِ بدون پشتوانه حزبی و سیاسی بربیابد.
بنابراین خاتمی برای حزب مشارکت فراتر از یک فرد بود که حتی در مقاطعی حکم مرگ و زندگی سیاسی برای حزب مشارکت مجاهدین و مجمع روحانیون مبارزو  حتی جریان اصلاحات را پیدا کرد و حضور در رقابت های انتخاباتی بدون خاتمی ، استقبال از شکست تلقی می شد. به طوری که در مسایل اختلافی پیش آمده بین اعضای این حزب مانند عباس عبدی با خاتمی حزب جانب خاتمی را می گرفت و فرد مذکور مجبور می شد حزب را ترک نماید.
این وابستگی به خاتمی در جریان اصلاحات و خصوصا جریان رادیکال آن ، چنان شدید بود که در انتخابات مجلس هشتم ، این جریان حاضر شد به جای عنوان های مرسوم حزبی و حتی جریانی خود نظیر دوم خرداد و یا اصلاح طلبان، عنوان « یارای خاتمی » را برجسته نماید تا از قبل محبوبیتی که آن ها برای خاتمی قایل بودند، بتوانند شکست های پیشین را جبران نمایند وراهی برای برون رفت از این بن بست اصلاحات پیدا نمایند. اما این پیش بینی و تدبیر نیز موثر نیافتاد و حتی افراد شاخص این جریان مانند مجید انصاری، اسحق جهانگیری، محمد صدر، سید محمود دعایی، علیرضا محجوب، سهیلا جلودار زاده، الیاس حضرتی، محمد قمی، اشرفی اصفهانی و .... تحت عنوان یاران خاتمی نیز نتواستند جز یک نفر (محجوب ) از فهرست مذکور را روانه مجلس هشتم نمایند در حالی که اصول گرایان با دو فهرست در انتخابات شرکت کرده بودند البته اصلاح طلبان که احساس کردند با شکست فهرست یاران خاتمی، همه موجودیت و سرمایه سیاسی ذخیره کرده خود را از دست داده اند در مرحله دوم انتخابات مجلس هشتم، عنوان یاران خاتمی را پس گرفتند و با همان عنوان اصلاح طلبان در این مرحله شرکت کردند. البته برخی از اصلاح طلبان مانند حسین مرعشی که ریاست ستاد اصلاح طلبان در تهران را در انتخابا تمجلس هشتم بر عهده داشت. این تغییر عنوان را تغییر تاکتیکی تلقی کردند و افراد دیگری از اصلاح طلبان نیز مثل راه چمنی که عنوان یاران خاتمی را انحصار طلبانه می دانستند، مخالفت با همین انحصارطلبی ها را علت اصرار خاتمی بر حذب آن از تبلیغات انتخاباتی اصلاح طلبان تحلیل کردند. اما محمد رضا تابش از اصلاح طلبان مجلس هفتم و هشتم ( رئیس فراکسیو ناقلیت)، این اقدام اصلاح طلبان را ناشایست خواند و موجب هزینه شدن خاتمی ذکر کرد.
هزینه کردن از ایشان ( خاتمی ) کار شایسته ای نبود و جامعه هم آن را نمی پسندید خود ایشان هم به شدت مخالف این است که فرد در یک جریان و جبهه ای مطرح باشد و معتقد است که حرکت جبهه ای ، تزو فکر اصلاح طلبان باید مطرح شود من خودم هم این کار را خیلی نمی پسندم.(فارس؛ 28 فروردین 88)
تصمیم به حضور در انتخابات ریاست جمهوری دهم از سوی خاتمی در شرایطی که از یک سو جریان سیاسی تندرو اصلاحات شامل مشارکت ، مجاهدین و مجمع روحانیون مبارز به عنوان مهمترین پایگاه حزبی و سیاسی وی، ظرفیت چندانی برای پیش بردن موفق رقابت های سیاسی با اصول گرایان را نداشتند و از دیگر سو خود خاتمی نیز ظرفیت و موقعیت خویش را در انتخابات هشتم مجلس شورای اسلامی به آزمون گذاشته و به برخی تصورات مبهم و بعضا ساختگی از مقبولیت  و نفوذش در افکار عمومی را از طریق صندوق های رای آشکار دیده بود، بسیار سخت و پرچالش بود. خصوصا این که خاتمی در بین اصلاح طلبان نیز مقبولیت عمومی نداشت و همزما ناز سوی دو بخش دیگر اصلاح طلبان یعنی جریان سوپر رادیکال اصلاحات مانند عباس عبدی که معتقد است « شعار عبور از خاتمی را خود خاتمی عملی کرد » و اصلاح طلبان همراه با کروبی نیز مورد انتقاد و چالش قرار می گرفت و به شکلی که در باور بسیاری از طرفداران خاتمی اثر تضعیف کنندگی نقدهای اصلاح طلبان از نقدهای اصول گرایان بیشتر است.
طبیعت چنین شرایط خاص و پیچیده ای که پیروزی خاتمی در انتخابات را با اما و اگرهای فراوانی روبرو می سازد یا حداقل با ریسک بالا توام می کند از یک طرف و شخصیت محافظه کار خاتمی که با چنین ریسک پذیری هایی سنخیت ندارد به طوری که عباس عبدی این تلقی را از خاتمی دارد که من فکر نمی کنم آقای خاتمی در مسابقه ای شرکت کند که شکست بخورد از طرف دیگر باعث دش که فضایی تعلیق گونه برخاتمی و جریان حامی خاتمی و در نتیجه کل مجموعه اصلاح طلبان که منتظر تصمیم وی بودد حاکم گردد و نوعی بلاتکلیفی را برای آنها بوجود آورد
در فضای تردید در آمدن یا نیامدن خاتمی ، از برخی افراد دیگر مانند عارف  نجفی، روحانی و حتی عبدالله نوری به عنوان کاندیداهای این جریان نام برده می شد. در چنین شرایطی با اعلام رسمی کروبی برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری دهم با توجه به گفته وی که چنانچه کاندیدا شوم به نفع هیچ کس کنار نخواهم رفت، شرایط برای کاندیداتوری خاتمی دشوارتر و ایجاد اجماع توسط بخش های تندرو حامی خاتمی بر روی وی در اصلاح طلبان سخت تر شد.
البته کاندیداتوری کروبی در جریان اصلی حامی خاتمی بازتاب های متفاوتی پیدا کرد. برخی مانند عبدالله ناصری از اعضای سازمان مجاهدین اعلام کاندیداتوری کروبی را با فرض عدم شرکت خاتمی در انتخابات مربوط دانست و اظهار کرد که در صورتی که موضوع کاندیداتوری خاتمی در انتخابات 22 خرداد 88 قطعی شود، تحلیل من این است که کروبی قطعا به نفع وی کنار خواهد رفت افرادی نیز مانند ابطحی از اعضای تندرو مجمع روحانیون مبارز با این مسئله برخورد سردی کردند و گفتند که کاندیداتوری کروبی را بی تاثیر در تصمیم خاتمی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری تلقی می کنم( البته وی علی رغم داشتن چنین نگاهی به کروبی بعدها به ستادش پیوست!)
با آن که خاتمی بعدها در برابر انتقاد از ملاحظه کاری و پی گرفتن خط تردید و به تبع آن بلا تکلیف گذاشتن اصلاح طلبان ادعا کرد که هیچ گاه مردد نبوده و از اول از تصمیم روشن برای چگونگی حضورش در انتخابات برخوردار بوده ولی اعلام آن را به مصلحت نمی دانسته اما مواضعی که وی درباره حضور یا عدم حضورش در انتخابات اعلام کرد، آن چنان بی ثبات و متضاد بود که از نفی کاندیداتوری تا تردید در آمدن و از اعلام کاندیداتوری رسمی تا انصراف از انتخابات را در بر می گرفت
از مرحله « نفی تا تردید » که بلافاصله بعد از انتخابات مجلس هشتم خصوصا بعد از مرحله دوم آن اغاز شد ابتدا غلبه با نفی کاندیداتوری خاتمی بود. به طوری که خاتمی هنگام انداختن رای خود در دومین مرحله انتخابات مجلس شورای اسلامی در پاسخ به سوال خبرنگاری در خصوص احتمال کاندیداتوری خود گفت : من دیگر بازنشسته شده ام و در دیداری که به مناسبت روز خبرنگار در مرداد ماه سال 87 با برخی خبرنگارا نداشت این موضوع را چنین مطرح کرد که « از وضعی که دارم ناراضی نیستم و وقتی انسان از کاری راضی است دلیلی ندارد که آن را رها کند» به طوری که سیدحسن رسولی از اعضای هیات مدیره بنیاد یاران ( موسسه خاتمی ) در آن مقطع اینگونه اظهار نظر می کند که تا جایی که بنده در جریانم و حضوری با آقای خاتمی دیدار داشته و صحبت کرده ام پاسخ وی نسبت به حضوردر انتخابات ریاست جمهوری دهم منفی است.
در چنین مقطعی است که گروه هایی مثل مشارکت و مجموعه های متصل و مرتبط باآن ها در فضای مطبوعاتی و رسانه ای با سازمان دهی غیر از شکل حزبی و در قالب جریان دعوت از خاتمی برای کاندیداتوری وارد ضای انتخابات شدند. « پویش دعوت از خاتمی » با رسانه اینترنتی « موج سوم» اولین مجموعه شکل گرفته در این سازماندهی جدید در ظاهر غیر حزبی است که تلاش دارد با فضاسازی از طریق گفتگو با افراد سرشناس از سیاست مداران ، هنرمندان و سایرین، راه انداختن جریان وبلاگ نویسی ، ساخت کلیپ و ترانه، جمع کردن امضاهای الکترونیک و برگزاری برخی نشست ها، فضای دعوت از خاتمی را در جامعه ایجاد نماید.
این نحوه ورود به انتخابات که چهره های حزبی و گروه های سیاسی مثل مشارکت، پشت یک ظاهر و رویه مدنی و خودجوش قرار بگیرند. اگر چه در فضای رقابت های سیاسی یک تاکتیک موثر و مناسب به نظر می رسد اما از این واقعیت نیز باید پرده بر می دارد که این گروه های سیاسی مقبولیت خود را در جامعه با آن چنان آسیب دیدگی ای روبرو می دانند که تلاش می نمایند خواسته های خود ار در ماسکی غیر از ماسک حزبی در جامعه طرح نمایند. جریانات تندرو حامی خاتمی البه در شکل مدنی آن تبدیل می شود به طوری که خاتمی در دومین ملاقات خود با آن ها در سوم دی 87 به اهمیت و جایگاه آن ها چنین اشاره می کند « من صدای طیف وسیعی از نخبگان و ایرانیان را از جمله از طریق موج سوم شنیده ام» و « قدرت ساماندهی «موج سوم» در ماه های گذشته نشان داده است که این « پویش » می تواند یکی از گروخه هایی باشد که دست به ساماندهی در این جامعه آشفته و نگران بزند»
دوره تردید خاتمی برای ورود به انتخابات را می توان به قبل از قوی شدن احتمال نامزدی موسوی و بعد از آن تقسیم کرد. در دوره اول محور اول محور مواضع خاتمی، برطرف پرسش ها و نیز طرح پیش شرط هایی برای حضور در انتخابات استوار بود که فضای تردید را بر وی حاکم کرده بود.
تفاهم با ملت بر سر خواسته ها، مشخص بودن امکان عملی کردن برنامه ها برای رئیس جمهور با سازوکارهای موجود و در اختیارات کنونی رئیس جمهور و فراهم بودن زمینه های لازم برای برگزاری انتخاباتی آزاد از جمله پیش شرط های طرح شده از سوی خاتمی برای حضور در انتخابات بود که البته با واکنش های تند و منفی در برخی گرایش های اصلاح طلب روبرو شد.
ماشاالله شمس الواعظین روزنامه نگار و سردبیر روزنامه های توقیف شده جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگانی از جمله کسانی است که در واکنش به گذاشتن پیش شرط از سوی خاتمی برای ورود به عرصه انتخاباب  پیش شرط گذاشتن از سوی خاتمی را « ناشنه نُنُربازی آقای خاتمی » تلقی کرد و برخی پیش شرط های وی خصوصا مسئله اختیارات محدود رئیس جمهور را اینگونه به چالش کشید:
آقای خاتمی سه ماه بعد از دوم خرداد 76 طی یک سخنرانی اعلام کرد اختیارات رئیس جمهور کم است و این آواز را تا اخر دور ریاست جمهوری اش خواند. سوال من از آقای خاتمی این است که اگر اختیارات رئیس جمهور کم است پس چرا شما در این پست باقی ماندید؟ اگر باقی ماندید چرا دوباره در دوره دوم خودتان را کاندیدا کردید؟ اگر اختیارات رئیس جمهور کم است چرا شناختتان را از قانون اساسی کشور، صرفنظر از خوب یا بد بودنش بیشتر نکرددید و مطالعه نکرده وارد عرصه شدید؟ واگر اختیارات رئیس جمهور کم است پس چرا دوباره می خواهید کاندیدا شوید؟ ... من واقعا نمی دانم این سخن آقای خاتمی که می گوید انتخابات آزاد باشد یعنی چه؟ ایا این سخن ناشی از شناخت ناکافی از شرایط سیاسی کشور است ؟ شرایط سیاسی کشور که عوض نشده همان است که بود.
صرفنظراز اظهارات خود خاتمی ، تحلیل های متفاوتی با آن چه روی در تردید خود برای ورود به انتخابات مطرح می کرد، مطرح بود برخی این «ناز و کرشمه سیاسی » را بازار گرمی انتخاباتی برخی « تعدیل خواسته های افراطی » از وی در اصلاح طلبان و « کاهش سطح مطالبات » از او و برخی دیگر به « تعویض انداختن زمان اعلام کاندیداتوری » برای « جلوگیری تخریب زودهنگام» از سوی رقیب و در عین حال حضور فعال سیاسی داشتن تحلیل می کردند.
از تحلیل های متفاوتی که حوادث قبلی و بعدی نیز نشان می داد آنچه به واقعیت نزدیک تر است ترس خاتمی از شکست در انتخابات بود. این ترس از شکست از یک سو به نگرانی خاتمی برای رقابت کردن با احمدی نژاد که در انتخابات نهم نیز افراد مهمی مانند هاشمی طعم رقابت با او را چشیده بودند واز دیگر سو به روحیه محافظه کارانه خاتمی خصوصا این هاز یک نوستالژی انتخاباتی در دوم خرداد 76 و انتخابات سال 80 ریاست جمهوری با رای بالای 20 میلیون برخرودار بود بر می گشت. و علاوه بر این ها نزول گفتمان اصلاح طلبی در جامعه که خاتمی مهمترین نماد آن بود و شکست فهرتس یاران خاتمی در انتخابات مجلس هشتم که زمان زیادی نیز از ان نمی گذشت، از سوی دیگر عواملی بود که این تحلیل را از رفتار خامتی تایید می کرد این تحلیل از خاتمی مورد توجه برخی از اصلاح طلبان نیز بود.به طوری که شمس الواعظین از چهره های محوری مطبوعاتی و رسانه ای اصلاحات علت تردید خاتمی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری دهم را چنین بیان می دارد:
علت تردید محمد خاتمی برای حضور در انتخابات آتی ( ریاست جمهوری ) نگرانی وی از تکرار نتایج حضور اکبر هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی در انتخابات دوره پیشین است از دیدخاتمی خیلی اسفناک است که همچون رفسنجانی از صحنه انتخابات حذف شود.(روزنامه ابتکار؛ 10 بهمن 87)
همچنین عباس عبدی از دیگر تحلیل گران محوری جریان اصلاحات معتقد بود که آقای خامتی توانایی بالفعل کردن رای بالقوه اصلاحات را ندارد و به صراحت بر روی شکست آقای خاتمی در انتخابات دهم تاکید می کرد به حدی که حاضر بود در باره آن نوعی شرط بندی سیاسی انجام دهد:
من به صراحت اعلام می کنم که اگر آقای خاتمی بدون آن که موازنه قوا ایجاد کند وبدون آنکه تحول جدی در جامعه رخ دهد بتواند جلو بیاید و پیروز شود، من بخشی از تحلیل هایم را درباره ساخت سیاسی کنار می گذارم و حتی می روم داخل ساخت قدرت کار  میکنم. ولی متاسفانه تحلیل دوستان ما متناقض است.(ضمیمه هفتگی اعتماد ملی، 26 بهمن 87)
در چنین شرایطی که از یک سو خاتمی در آمدن تردید داشت  و از سوی دیگر وضع مجاهدین و مشارکت و مجمع روحانیون، عدم بررسی هر گزینه دیگری غیر از خاتمی بود، موسوی کاندیدای در سایه ادوار گذشته اصلاح طلبان، به جمع نامزدهای اصلاح طلبان موسوی با نیامدن خود، موجب تشتت و حضور متکثر اصلاح طلبان شده بود این بار اعلام حضور خود در انتخابات دهم، موجب آشفتگی جریان اصلاحات شد با جدی شدن نامزدی موسوی در انتخابات دوگانه « یامن می آیم یا موسوی» به محور اصلی موضع خاتمی تا زمان اعلام رسمی کاندیداتوری تبدیل شد.
من به همه اصلاح طلبان و نیز کسانی که ممکن است جز اصلاح طلبان نیز نباشند ولی دلشان می خواهد در وضع کنونی تحولی ایجاد شود ضمن احترام به همه کسانی که کاندیداتوری خود را اعلام کردند یا اعلام خواهند کرد می گویم به یاری خداوند یک نفر از میان من و آقای مهندس موسوی نامزد خواهد شد.(سایت باران، 23 دی 87)
موضع من می آیم یا موسوی، مجددا خاتمی را در جریان اصلاحات و گروه های سیایس شکل دهنده آن، هدف انتقاد قرار داد. برخی حتی افرادی مانند عطریانفر از این که کروبی به این صراحت از موضوعیت در جریان اصلاحات خارج گردد، انتقاد داشت اما انتقادهای دیگری از بیان این جمله خاتمی وجود داشت که چالشی تر و جدی تر بود. برخی مانند مرعشی این موضوع را کار عجولانه خاتمی دانسنتد و برخی دیگر مانند زهرا اشرافی همسر محمدرضا خاتمی در این باره چنین موضع گرفتند:
آقای خاتمی پیش از اینکه تصمیم نهایی خود را اعلام کنند، گفتند : یا من می آیم یا شخص دیگیر اما اکنون باید بگویم دوران « یا خاتمی یا میرحسین» گذشته است و بنده میرحسین موسوی را یک اصول گرا می دانم.(زهرا اشراقی،کنگره ستاد88، 22 اسفند87)
خاتمی پس از تکرار چندین باره این جمله ( یا من می آیم یا موسوی ) و برخی حرف های کلی دیگر ، کاندیداتوری خود را اعلام کرد. خاتمی پس از اعلام آمادگی تلویحی برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری در سخنرانی خود در قم، در روز 20 بهمن و به مناسبت افتتاح سایت مجمع روحانیون مبارز، به نامزدی خود رسمیت بخشید.
من در اینجا با جدید کاندیداتوری خود را اعلام می دارم و اعلام می کنم از ابتدا تاکنون نیز برخلاف آنچه گفته  می شد هیچ تردیدی نداشتم.
البته این اعلام کاندیداتوری نیز دیری نپایید و جای خود را به انصراف از انتخابات داد و خاتمی صحنه انتخابات را ترک کرد و خاتمی و هواداران حزبی وی تصور می کردند با اعلام کاندیداتوری رسمی از سوی وی موسوی کنار خواهد کشید، اما در طول یک ماهی که از طرح نامزدی خاتمی گذشت، تغییری در مواضع موسوی پدید نیامد و بلکه تمایلات بیشتری برای نامزدی از خود نشان می داد.
آن چه پیش از این درباره تردید خاتمی برای حضور در انتخابات به دلیل شکست از احمدی نژاد بیان شده بود، در اولین موضع انصرافی خاتمی مورد توجه وی بود ابراز این نگرانی البته با موضعی تحقیر آمیز نسبت به موسوی توام بود.
ما در این شرایط نمی توانیم با توجه به تکثر نامزدها در جبهه دوم خرداد حتی نیمی از آرا را هم بدست آوریم و ممکن است انتخابات به دوره دوم کشیده شود. اگر انتخابات به دور دوم کشیده شد، شکست بزرگی برای من است اما رفتن موسوی به دور دوم رقابت برای او پیروزی است بسیاری از جوانان حامی من حاضر نیستند از میر حسین موسوی حمایت کنند اما میر حسین موسوی از این جهت که رای برخی از اصول گرایان را نیز همراه خود دارد مناسب است و این امتیاز بزرگی برای او است.(25 اسفند 88)
آن چه در اعلام مواضع متفاوت خاتمی از انصراف تا تردید در آمدن و اعلام حضور و سپس انصراف از انتخابات برای بحث ما مهم است. نسبت منفعلانه احزاب و جریانات سیاسی اصلاح طلب و خصوصا گروه های تندرو مجاهدین، مشارکت و مجمع روحانیون با خاتمی است که پس از سالها دفاع از توسعه سیاسی، دموکراسی، تحزب ، جامعه مدنی و خصوصا نفی قهرمان سازی فردی و ادعای بسط این نگاه در دوره حاکمیت بر دولت هفتم و هشتم و مجلس ششم با چنان وضعیتی در عمل مواجه شده اند که خاتمی را منجی اصلاحات تلقی می کنند و جز دنباله روی از خاتمی حتی علی رغم میل باطنی چاره ای ندارند. کاری که براساس دیدگاه های خود آن ها، نشانه ضعف و رشد نایافتگی سیاسی به شمار می آید.

3) موافقان موسوی
در بین بخش های گوناگون جریان چپ سیاسی سابق و اصلاح طلب کنونی فعال در انتخابات دهم، موسوی مانند کروبی و خاتمی از پایگاه حزبی و تشکیلاتی خاصی برخوردار نبود، اگر چه همواره از چهره های پرطرفدار این جریان محسوب می شد و در دو انتخابات ریاست جمهوری 76 و84، اولویت اول آن ها بود.
البته موسوی پیش از ورود به انتخابات دهم با برخی همفکران خود که به نوعی کانون این در دانشگاه تربیت مدرس قرار داشت، مجموعه ای را با عنوان « جمعیت توحید و تعاون» پایه گذاری کرده بودند که افراید نظیر علی رضا بهشتی ، قربان بهزادیان نژاد، عباس منوچهری، محمد باقریان ، محمد رضا تاجیک و .... از اعضای موثر و فعال آن به شمار می آمدند که در جریان انتخابات با رونمایی از مانیفست « الگوی زیست مسلمانی » که محصول تلاش های فکری و مطالعاتی چند ساله آن ها بود، ظهور بیشتری پیدا کردند و حلقه اول موسوی در آغاز فعالیت های انتخابایت وی بودند.
موسوی علی رغم این که سیاسیون حضورش را در انتخابات بعد از اعلام کاندیداتوری خاتمی که در پی بارها تکرار جمله یا من می ایم و یا موسوی، متنفی می دانستند، صحنه انتخابات را ترک نکرد و  به فعالیت های غیر رسمی خود تداوم بخشید:« درباره حضور خود جدی هستم و یان حضور ار در تناقض با فعالیت های بقیه دوستان نمی بینم» تا این که خاتمی انصراف داد. وی در بیانیه خود پس از انصراف خاتمی، به ذکر چرایی ترجیح خود بر خاتمی در انتخابات دهم تحت عنوان « ایجاب مختصات زمانه » و « صحتی و دقتی » که برای برآورده خود قایل است به صورت تلویحی اشاره می نماید و از خاتمی نیز میخواهد که وی را در این راه کمک نماید.
انصراف خاتمی بعد از اعلام رسمی کاندیداتوری موسوی برای حضور در انتخابات، فضای چالشی جدیدی را در بین گروه های سیاسی خصوصا اصلاح طلب ایجاد کرد.
یکی از مهمترین این چالش ها و پرسش ها، نسبتی بود که موسوی با اصلاحات خصوصا اصالاحاتی که نماد آن مشارکت و مجاهدین و نهضت آزادی بودند داشت. این چالش زمانی عمق بیشتری پیدا کرد که موسوی گفتمان خود را گفتمان انقلاب معرفی کرد :« هر گفتمانی دافعه و جاذبه ای دارد و بنده به گفتمان انقلاب معتقدم» و در این گفتمان موسوی توامان اصول گرایی و اصلاح طلبی را مورد تایید قرار می داد:« جامعه در خرد و عقل جمعی خود، هم اصلاح طلب و هم اصول گراست» محمدرضا خاتمی دبیر کل سابقه مشارکت در اینباره چنین اظهار نظر می کند :« کاندیدای اصلاح طلبان باید صریحا اصلاح طلب بودن خود را اعلام کند و ابابی از این موضوع نداشته باشد.... کانددای ما ( اصلاح طلبان) باید دیدگاه های روشنی برای اصلاحات داشته باشد و در این راه حاضر به پرداخت هزینه باشد» عبدالله ناصری عضو مرکزیت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز می گوید:«میر حسین مووسی باید رد خصوص برخی مفاهیم گنجانیده در ادبیات اصلاح طلبی مانند آزادی بیان و همین طوراقوام و مذاهب شفاف تر سخن بگوید» تا ابهامات رفع شود. تاجر نیا  از اعضای مرکزیت مشارکت از وضعیت پیش آمده با توجه به شفاف نبودن موضع موسوی نسبت به اصالحات انتقاد می کند:
خاتمی نظرات خود را در تعریف اصلاحات به صورت شفاف بیان کرده و عملکرد هشت ساله وی نیز در مقابل مردم است اما چنین تببینی از سوی مهندس موسوی صورت نگرفته و مردم اطلاع دققیق از نگرش وی به اصلاحات ندارند.
از دیگر تاکید بر اسلام ناب محمدی (ص) حمایت از مستضعفین، استقلال استثنایی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین مزیت کشور و خصوصا حمله به مرفهین بی درد و اقتصادلیبرالی با این جملات که « تشبه به مرفهین بی درد و خلقیات آن یک ضایعه برای انقلاب است» یا « بنده اقتصاد دان نیستم ولی حس می کنم در داخل، طرفداران اقتصاد لیبرال و به ویژنه آن ها که به مکتب شیکاگو و فریدمن دلبسته بودند دچار لکنت شده اند»، از جمله مواردی در ادبیات آغازین موسوی بود که جریان کارگزاران و هاشمی را نیز ظاهرا به تقابل می کشانید. این در شرایطی بود که موضع انتقادی پیدا و پنهان موسوی علیه این جریان خصوصا در دوره سازندگی و متقابلا نگاه انتقادی این جریان به موسوی و دیدگاه هایش بر کسی پوشیده نبود. به طوری که هدایت آقایی از اعضای کارگزاران، درباره ورود موسوی به انتخابات انتقاد می کند که با نامزدی خاتمی، به هیچ عنوان مناسبتی ندارد که میرحسین اعلام نامزدی کند. مرعشی از عناصر ارشد کارگزاران و خویشاوند هاشمی نیز با عبارت « خاتمی در بیان گفته خود که یا من یا میرحسین در انتخابات می آییم عجله کرده است» انتقاد خود به انتخابات مورد توجه اصول گرایان ناراضی از احمدی نژاد مانند عما افروغ قرار می گیرد. افروغ، موسوی را پرچمدار شعار عدالت در عرصه اقتصاد می داند که توسط احمدی نژاد مصادره شده است.
البته اختلاف دیدگاه بین موسوی و اصلاح طلبان یک طرفه نبود، بلکه موسوی نیز نسبت به این جریانات چالش هایی حداقل از نظر بعد منفی آن ها در افکار عمومی داشت، به طوری که در انتخاب ستاد مرکزی انتخابایت و حلقه اول خود، هیچ میدانی به این مجموعه ها نداد و افارد گمنان و کم تجربه ای مانند بهزادیان نژاد، علی رضا بهشتی، منوچهری ، حیدریان، عرب مازار و ... را بر آنها ترجیح داد.
البته این چالش، اصلاح طلبان را با چالش های دیگری مانند چگونه توجیه کردن هواداران جوان خاتمی برای پیوستن به موسوی که طی بیست سال گذشته، به دلیل موضع سکوت و انزواطلبی اش، شناخت مستقیمی از وی نداشتند، مواجه می کرد. تاج زاده از اعضای مشترک سازمان مجاهدین  مشارکت، این چالش ( ارتباط با جوانان ) را به نوعی مهمترین مسئله پیش روی موسوی و اصلاح طلبان می داند به طوری که بیان می دارد:
معتقدم، اگر ارتباط مهندسی موسوی با بدنه جوان جامعه برقرار شود، چه اصول گرایان به او رای دهند و چه رای ندهند، رئیس جمهور ایران خواهد شد. اما اگر با جوانان ارتباط برقرار نکند در صورت رئیس جمهور شدن هم کار زیادی نمی توان انجام دهد.(صدای عدالت، 27 فروردین88)
محمدرضا تاجیک مشاور ارشد موسوی ، این مسئله را از زاویه دیگری مورد تاکید قرار میدهد، مهمترین رکن ستاد موسوی دانشجویان جوانان و زنان هستند.
چالش دیگر و به یک معنا مهمتر، چالش قدرت رای آوری و رقابت وی با احمدی نژاد به عنوان جدی‌ترین کاندیدای اصول‌گرایان بود. برتری رای خاتمی بر موسوی مسئله‌ای مورد اجماع طلبان مشارکتی، مجاهدینی و مجمعی و کارگزارانی است و انصراف خاتمی به همین دلیل برای آنها که برای حذف احمدی نژاد برنامه ریزی کرده بودند. شوک آور می گردد. ابطحی از اعضای مجمع و نزدیک به خاتمی، اعتراض خود به موسوی را چنین بیان می کند:« هنوز نتوانسته ام خودم را قانع کنم که چرا وقتی کشور به وجودش( میرحسین) احتیاج داشت نیامد و وقتی که با کاندیدا شدن خاتمی و استقابل بی نظیر از او پیروزی قاطع اطلاح طلبان قطعی می نمود، آمد» و برخلاف توصیه خاتمی، به اردوگاه حمایت از کروبی می پیوندد. تاجرنیا از اعضای مرکزیت مشارکت نیز نسبت به این تصمیم، برخورد انتقادی دارد و معتقد است که خاتمی تنها کاندیدایی است که امکان رقابت با رییس جمهور فعلی را دارد. حاجی، مدیر عامل بنیاد باران وعضو مشارکت نیزاین دغدغه خود را چنین بیان می دارد: به نظر می رسد انتخابایت دو مرحله ای داشته باشیم که به احتمال بسیار زیاد مهندس موسوی پیروز خواهد شد. چالش رای آوری در بیانیه های حمایت این گروهها از موسوی نیز متجلی است به طوری که جبهه مشارکت در بیانیه اعلام حمایت خود دورنمای پیروزی موسوی را تنها قابل تصور می داند و این چنین به چالش مورد تصریح می نماید.
جبهه مشارکت ایران اسلامی ضمن احترام به همه نامزدهای محترم جبهه اصلاحات و با قدردانی از احساس مسئولیت انها، به این جمع بندی نایل آمد که نامزد اصلاح طلبی که در شرایط فعلی بیش از هر کس توان تغییر در وضع موجود و قرابت و نزدیکی بیش تری با دیدگاه ها و برنامه های حزب دارد جناب آقای مهندس میرحسین موسوی است که دورنمای پیروزی ایشان در انتخابات آینده قابل تصور است.(روزنامه سرمایه، 22 فروردین 88)
یکی از پرسش های قابل طرح در انتخابات دهم این بود که چگونه با وجود این نوع چالش ها بین موسوی و اصلاح طلبان، در نهایت آن ها از موسوی حمایت کردند؟
رکن اصلی این پاسخ که برای همه گروه های اصلاح طلب نقطه اشتراک محسوب می شد، هدف سلبی بود که آن ها در این انتخابات داشتند که این هدف مشترک و سلبی عبارت بود از حذف احمدی نژاد از ریاست جمهوری که در برخی گروه ها و افراد مانند هاشمی اگر نگوییم از هدف اجیابی برای آن ها و حتی برخی اصول گرایان مهمتر بود، دست کم اهمیت کمتری نداشت.
احزاب اصلاح طلب نه از مهندس موسوی انتظار مشارکت در قدرت را دارند و نه در پی سهم خواهی هستند، آن ها به دنبال یک هدف ملی، یعنی پایان بخشیدن به مدیریت فعلی هستند.(آفتاب یزد، 20 فروردین 88)
مسئله دیگر احساس نیازی بود که موسوی بعد از گذشت زمانی از آغاز تبلیغات خود به این جریانات پیدا کرد و در روابط گذشته خود با آن ها تجدید نظر کرد. همانطور که اختلافات طرفینی بود، علل نزدیکی اصلاح طلبان به موسوی نیز دو جانبه بود. موسوی که به عنوان کاندیدای مستقل وارد انتخابات شده بود، اعضای اصلی ستاد خود را از کسانی انتخاب کرده بود  که گویای فاصله وی با جریانات مشهور اصلاح طلبان بود اما این افراد از کمترین تجربه سیاسی در حد انتخابات ریاست جمهوری برخوردار بودند.  البته موسوی از ابتدا تعریفی از موقعیت خود در افکار عمومی داشت که حتی خود را از تبلیغات اولیه مانند پوستر نیز بی نیاز می دانست که همین امر موجب شد وی چنین ستادی را تشکیل دهد که بیشتر جنبه نمادین برای وی داشته باشد. وی در بیانیه اعلام کاندیداتوری خود به صراحت ابراز کرد:
ستاد اینجانب حق چاپ و تکثیر عکس مرا نخواهد داشت و از علاقه مندانی که به صورت خودجوش وارد صحنه تبلیغاتی شوند نیز انتظار دارم که به خواسته خدمتگزار خود توجه کنند.(اعتماد ملی، 21 اسفند 87)
اما به تدریج با نزدیک شدن به روز انتخابات و عدم تغییر محسوس در افکار عمومی نسبت به موسوی تا این حد که انصراف موسوی از انتخابات را در برخی اصلاح طلبان به گزینه جدی بدل کرده بود سبب شد که از سوی موسوی نیز گام هایی به سوی جریان اصلاح طلب تندرو و سپردن نقش های فعال تر به  آن ها صورت گیرد و طرف جدی مشورت وی و ستادش قرار گیرند.
دکتر شجاعی زند، جامعه شناس و با خاستگاه چپ سیاسی در تحلیل اشتباهات موسوی در انتخابات دهم به این مسئله اشاره می کند و« مستحیل شدن» در جریان تندرو اصلاح طلب را دومین اشتباه وی بعد از حضور در انتخابات بیان می کند:
اگر به آمد و شدهای منتهی به اعلان سمی آمدن مهندس توجه شود. مشخص است که او اصارر داشت بدین شیوه خود را به عنوان یک چهره مستقل از جناحین، خصوصا اصلاح طلبان معرفی نماید و  این می توانست برگ برنامه او باشد وبا اتکا به سابق هخود در دوره امام، توجهات هر چه بیشتری را از سوی منتقدین هر دو جناح به سوی خویش جلب کند؛اما او مرتکب خطای دوم خویش گردید و آن نزدیک شدن و پیوند خوردن و بلکه مستحیل شدن در جریان اصلاحات بود.
گردش های سیاسی موسوی به همین جا نیز ختم نشد و بعدها ارادت به منتظری و نیز همنشینی و مجالس با نهضت ازادی به آن اضافه گردید.
مسئله دیگر این بودکه با انصراف خاتمی، آن ها باید از بین کروبی و موسوی را یکی ترجیح می دادند که از نظر آن ها امکان رای آوری موسوی بیشتر از کروبی بود. چرا که با معرفی کردن کروبی به عنوان نامزد خود از یک سو نمی توانستند پایگاه های اصلاح طلبانه جامعه را به نفع او بسیج نمایند  و به میدان بیاورند و از دیگر سو در کنار آرایی که از آرا اصلاح طلبان به واسطه انصراف خاتمی ریزش کرده بود، تصور می کردند با کاندیداتوری موسوی می توانند آرایی از اصول گرایی را جذب نمایند.
کروبی کاریکاتور میر حسین موسوی است. البته اصلاح طلبان در انتخابات آینده ریاست جمهوری به جای استفاده از کاریکاتور، از خود میر حسین استفاده می کنند.(محسن آرمین، 13 بهمن 87)
بنابراین اصلاح طلبان که با تکثر رقابت های انتخاباتی را آغاز کرده بودند و در نهایت بر روی موسوی به عنوان کاندیدای اصلی اجماع کردند.

منبع عکس تزئینی: نسیم

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon