سوریه؛ ۲۳ ماه استقامت مقابل نافرمانی مدنی و جنگ خیابانی
خبرگزاری تسنیم : خاک سوریه قریب به ۲۳ ماه است که قربانی جنگافروزی گروههای مسلح داخلی و خارجی است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، مجموعه مستند «بحران در سوریه» به همت گروه سیاسی شبکه خبر، تابستان امسال در سوریه و لبنان تولید شده است. هفته گذشته قسمت اول این مجموعه با عنوان "آتشفشان دمشق" از شبکه خبر پخش شد. در این قسمت روند اتفاقات دو سال اخیر بررسی شد. مشروح قسمت اول از این مستند به شرح زیر است:
اعتراضهای مردمی سوریه هم دیر و هم غیرطبیعی شروع شد: وقتی حدوداً یک سال از پیروزی مردم تونس و دو ماه از سقوط دیکتاتور مصر گذشته بود. نقطه شروع اعتراضها شهری در نزدیکی مرز سوریه با اردن بود: درعا. جایی که به دلیل برخورداری از مرز باز و بیعارضهاش با اردن، شاهد همزیستی نزدیک روستانشینان دو سوی مرز است و از لحاظ سیاسی آن را پرورندهی حزب بعث سوریه مینامند، چرا که زادگاه تعدادی از مهمترین مؤسسان و سیاسیون بزرگ حزب بعث سوریه، نظیر اکرم حورانی، فاروق الشرع و رستم غزالی است. اما در عین حال این شهر یکی از پایگاههای مهم تشکل سلفی اخوانالمسلمین هم هست. تشکلی که روی کار آمدنش در مصر انقلابی، طرفدارانش در سوریه را هم به تکاپو واداشته بود.
اولین تظاهرات مردمی درعا از روبهروی مسجد عمری این شهر شروع شد. تظاهراتی که شرکتکنندگانش خواهان تغییر استاندار بودند. شعار تظاهرکنندگان نه تند و نه غیر طبیعی بود. اما از ظواهر امر چنین برمیآمد که اتفاقات مشکوکی در شهر در جریان است. اتفاقاتی که هم برای مردم شهر و هم برای شاهدان عینی دیگری که از اطراف به درعا رفت و آمد داشتند بیسابقه و عجیب بود.
علی قاسم، سردبیر روزنامه الثوره سوریه در اینباره میگوید: "یک روز قبل از ناآرامیها که پنجشنبه روزی هم بود، من درعا بودم. آن روز به همه میدانهای اصلی شهر درعا رفتم. سراغ بعضی از دوستانم را گرفتم و با مردم در ارتباط بودم. آن روز دو نکته توجهم را جلب کرد. اول خط رو خط شدن تلفن سوریه و اردن بود. یعنی وقتی شماره دوستی در سوریه را میگرفتم کسی در اردن جوابم را میداد. تعجب برانگیز بود. از دوستی که مدیر روزنامه ما در درعا بود درباره موضوع پرسیدم. ایشان به من گفت سه روزی هست از تداخل خطهای تلفن اردن در عذابیم"
به دستور رئیس جمهور، نیروهای انتظامی موجود در شهر از حمل اسلحه منع میشوند.
اما با وجود این تدبیر اسد، وقوع یک اتفاق مشکوک، نقطهی شروع ماجرایی پیچیده در درعا شد. ماجرایی که دامنۀ آن خیلی زود به دیگر شهرهای سوریه هم رسید. علی حیدر، رئیس حزب قومی سوریه، یکی از مخالفان سرسخت نظام سوریه است: پزشکی که از قضا سالها در دانشکده پزشکی، همکلاس بشار اسد بوده. او حرفهای شنیدنی زیادی دربارهی شروع درگیریهای درعا دارد. حرفهایی که شاید به دلیل شهرت او در مخالفتش با حکومت و شخص اسد، اعتبار و اهمیت دیگری داشته باشد.
علی حیدر که این روزها وزیر آشتی ملی سوریه است، میگوید: "هر کس تصاویر اولیه نا آرامیها را به یاد بیاورد که در یوتیوب منتشر شد و هنوز قابل دسترسی است. خواهید دید تظاهرکنندگان، سردرگم از هم میپرسند از کجا به سمتشان شلیک میشود. این ماجرا به خصوص در درعا اتفاق افتاد. ارتش روبروی تظاهرکنندگان بود و بدون درگیری بین مردم و ارتش، از جای نامعلومی به سمتشان شلیک میشد. راستش اکنون همه میدانند که گروههای مسلح آموزش دیده، هرچند معدود، به سرعت وارد بحران شدند. و از یک طرف سمتِ ارتش و از طرف دیگر به تظاهرکنندگان شلیک میکردند. اینجا بود که همه چیز قاطی شد. سوال این بود که چه کسی به چه کسی شلیک میکند؟"
تلویزیون سوریه تصویر افراد مسلح ناشناسی را نشان میداد که از پشت یک دیوار به جهت نامشخصی تیراندازی میکردند. جهنمی که در نمای بعدی چندان هم نامشخص نبود: آن سوی دیوار تظاهرکنندگان و نیروهای انتظامی درعا حضور داشتند که روبروی هم صف بسته بودند. هیچیک از رسانههایی که به تعبیر خودشان انقلاب سوریه را پوشش میدادند حاضر به اظهار نظر دربارۀ این تصاویر که خبرگزاری آسوشیتدپرس آن را مخابره میکرد نبودند.
در این بین وزرای خارجه دو کشور، ابایی از موضعگیری صریح و قطعی در این باره نداشتند. سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان سعودی و همتای قطری او که همزمان خواهان دخالت خارجی و ساقط کردن حکومت اسد بودند. فیصل کمی بعد در اثر سکته، موقتاً از گردونۀ تصمیمگیریهای سوریه خارج شد، اما دو رسانۀ وابسته به این کشورها، یعنی العربیه و الجزیره، با پرداخت یک سویه به ماجرا و آمیختن دروغ به اخبار خود، سعی کردند آتش درگیریها را تا دیگر شهرهای سوریه هم گسترش بدهند.
دومین شهری که شاهد شکلگیری تظاهرات گسترده مردمی بود دوما نام داشت: شهری در مجاورت دمشق که اکثریت شهروندانش را مهاجرانی از درعا تشکیل میدهند.
نکتهی جالب دیگری هم وجود داشت: حضور آشکار سفرای فرانسه و آمریکا در بین تظاهرکنندگان. تنها این هم نبود: واکنش رئیس جمهور آمریکا که اولین اظهار نظر او درباره اوضاع سوریه از زمان شروع بحران بود از همه جالبتر بود.
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا در نطقی گفته بود: "به تازگی رژیم سوریه مسیر کشتار و بازداشتهای گروهی شهروندان خود را برگزیده است. ایالات متحده، این اقدامات را محکوم میکند و با همکاری جامعه بینالمللی تحریمهایی را برای توقف این روند اعمال میکند. اولین این تحریمها، تحریمهایی است که دیروز علیه شخص رئیس جمهور اسد شروع شد. مردم سوریه شجاعتشان را با درخواست گذار به دموکراسی نشان دادهاند. پرزیدنت اسد اکنون حق انتخاب دارد. میتواند رهبرِ این گذار باشد، یا از مقابلش کنار برود."
وقتش رسیده بود بشار اسد، رئیس جمهور سوریه واکنش نشان دهد. تظاهرات مخالفان به دیگر شهرهای سوریه گسترش یافته بود و اوضاع سیاسی کشور بحرانی بود. اما در میان تعجب همه، واکنش اسد نرمشی کامل بود: "رفراندوم برای تصویب قانون اساسی جدید، انحلال دولت و اعلام پایان حالت اضطراری و حاکمیت بی رقیب حزب بعث بر سوریه." علاوه بر همۀ اینها کردنشینان شهرهای مرزی سوریه هم بعد از چنددهه میتوانستند شناسنامه سوری بگیرند.
اما این نرمش از سوی رسانههای مخالف، به ضعف حکومت در برابر اعتراضها تعبیر شد و این رسانهها شروع به دمیدن در تنور مخالفتها کردند. اینچنین، اعتراضات از درعا و دوما هم فراتر رفت و به شهرهای دیگری مثل حمص و حماه و بانیاس کشیده شد. با این فرق که این بار در بین تظاهرکنندگان، غلبه با شورشیان مسلح بود. شورشیانی که با انواع سلاح های انفرادی یا سلاحهای سازمانی ضدشورش، مشغول کشتن افرادی از هر دو سوی معرکه بودند. با این همه موضع رسانههای مخالف همچنان انکار وجود هرگونه خشونت در بین تظاهرکنندگان سوری بود.
علی حیدر، که از مخالفان اسد بود با هرگونه خشونتی در روند اعتراضات مخالف است و درباره شورشیهای مسلح میگوید: "بعضی ادعا میکردند مخالفان مجبور شدهاند که اسلحه دست بگیرند. ما به آنها گفتیم تا وقتی تظاهرات و درخواستهای مردمی مسالمت آمیز بود، اگر دولت هم دست به خشونت میزد، آمار تلفات بسیار کمتر از وضعی بود که بحران نظامی شود و عدهای به خاطر حمل سلاح علیه دولت کشته شوند. البته این با فرض حسن نیت آنها است. آنها اگر حسن نیت میداشتند نباید سلاح دست میگرفتند. چون به دلیل عدم توازن قدرت نظامی بین مخالفان مسلح و دولت، آمار کشته شدهها بسیار زیاد میشد. مسئله این است که حسن نیتی در کار نبود. طرح اصلی آنها این بود که مقدار زیادی سلاح وارد کشور شود. در این میان سلاحهای اسرائیلی نیز از آنها ضبط شده، اسرائیل هم قطعا دوستِ مردم سوریه نیست که بیدلیل به آنها سلاح بدهد تا با دولت بجنگند. آنها مقدار زیادی اسلحه برای رویارویی با دولت وارد کردند تا دولت سوریه را وارد جنگی طولانی کنند. جنگی که راه حلی برای پایانش نباشد و بهانهای برای ورود بیگانه شود یا کشور را تجزیه کند."
بالآخره زمانی رسید که در سرتاسر سوریه، جز تیراندازی مخالفان مسلح به سمت نیروهای امنیتی، صدایی از تظاهرات مردمی به گوش نمیرسید. این زمان ترکیه هم وارد معرکه سوریه شد و کنگرهای با حضور مخالفان اسد در استانبول تشکیل داد. ایده اردوغان تشکیل حکومت سایهای به سبک لیبی بود تا با رسمیت دادن به آن و مسلح کردن هواداران داخلیاش، کار دولت سوریه را یکسره کند. اما او فکر یک چیز را نکرده بود. اینکه مخالفان شرکتکننده در کنگره، نسبتی با مخالفانی که سالها برای انجام اصلاحات در داخل سوریه مبارزه کرده و زندان رفته بودند نداشتند. اینچنین مخالفان داخلی سوریه، بوی توطئه را استشمام و صفشان را از مخالفان تازهوارد خارجی جدا کردند.
عادل نعیسه، از جبهه مخالفان داخلی سوریه است، او در معرفی گروههای مخالف میگوید: "گونههای مختلفی از جریانهای مخالف داخلی و خارجی در سوریه داریم. خط دهندگان به این جریانها به ویژه خارجیهاشان هم مختلف و فراوانند. این خط دهندگان هم هیچ کدام به خاطر سوریه کاری نمیکنند. همین شیخ حمید یکی از پاسبانان نفت، نیامده که برای مردم سوریه کاری کند. سوریه برای دیگر پاسبانان نفت یعنی وزیر خارجه سعودی هم اهمیتی ندارد. من بعد از این عمر و پس از سختیهای زیاد به هیچ وجه نمیپذیرم در سوریهای زندگی کنم که منطق عربستان و قطر بر آن حاکم باشد. ترجیح میدهم باز هم به زندان برگردم ولی آن روز را نبینم."
در درگیریهای بعدی، دیگر در هیچیک از درگیریهای سوریه، خبری از مردم عادی نبود و آوارگان سوری برای در امان ماندن از کشتار ناشی از حضور شورشیان مسلح، به ترکیه و لبنان پناه میبردند. در میان این اوضاع و احوال، ترکیه کشتیای را که مدعی شد حامل سلاح و تجهیزات برای دولت سوریه است متوقف کرد تا آن طور که داووداوغلو به امیر قطر و نوری مالکی وعده داده بود، ظرف دو هفته کار اسد را تمام کنند. اما تنها مالکی دریافته بود چنین توهماتی فقط روی کاغذ شدنی است.
مخالفان مسلح سوریه، پشت گرم از حمایتهای سیاسی ترکیه، عربستان و قطر و با دستی پر از سلاحهای اهدایی آنان، به شهر حمص در نزدیکی مرز لبنان با سوریه حمله کردند. اما با ارتش آمادهای مواجه شدند که با حضور در محلههای شهر، رؤیای تصرف حمص را برایشان غیرممکن کرد. اینچنین، با ناکام ماندن مخالفان در تصرف حمص، شورای امنیت دست به کار تصویب قطعنامهای در محکومیت دولت سوریه شد. اما در میان تعجب همه، روسیه و چین قطعنامه را وتو کردند. این اولین باری بود که چین قطعنامهای را که ربطی به کشورش نداشت وتو میکرد.
لیو چی مینگ، سفیر چین در لبنان میگوید: "دلیل وتوی چین را اینطور باید توضیح بدهم. در زمان بحران لیبی، همانطور که می دانید پیشنویس قطعنامهای در شورای امنیت در مورد لیبی مطرح شد. چین هم در بررسی این پیشنویس بسیار فعال بود و درباره طرح با بسیاری از کشورهای عربی از جمله لبنان گفتگو کردیم. در آن وقت اجماع نسبی کشورهای عربی را در مورد لیبی احساس کردیم بنابراین در قبال قطعنامهای که اجازه برقراری منطقه پرواز ممنوع را در لیبی میداد، ممتنع ماندیم. اما متأسفانه غربیها با تفسیر خودشان از این قطعنامه در لیبی دخالت نظامی کردند. در حالی که آن قطعنامه چنین اجازهای را به کسی نمیداد. این تجربه دلیل اصلی نگرانی ما است."
خالد عبود، نماینده مجلس سوریه درباره وتو شدن قطعنامه ضد سوری از سوی چین و سوریه میگوید: "روسها و چینیها متوجه شدند که این بحران قدم تازه امریکا برای تسلط بر منطقه طی 10ها سال آینده است. حالا روسیه وچین به خوبی میدانند که اگر مانع تسلط آمریکا بر منطقه شوند، یعنی از لحاظ راهبردی پیروز شدهاند. در علوم سیاسی به شما میآموزند هر وقت شما یک پیروزی راهبردی به دست بیاورید، به دنبالش میتوانید معادلات راهبردی جدید را رقم بزنید."
اوایل اکتبر 2011 مخالفان مسلح سوریه سعی کردند بار دیگر بختشان را در حمص امتحان کنند. ترکیه که در اولین روزها درعا را خط قرمز خود نامیده بود با کمی عقبنشینی، این بار حمص را خط قرمز اعلام کرد. جایی که درگیری اصلی در محلهای به اسم باباعمرو اتفاق افتاد؛ دو دروازه از دروازههای قدیمی شهر حمص که محله به نام آن دو دروازه باباعمرو، یعنی دو دروازه عمرو خوانده میشد. وقتی جنگ میان ارتش و تروریستهای مسلح در این محله به درگیری خانهبهخانه کشید وقتش شده بود که جنبلاط، رئیس حزب سوسیالیست ترقیخواه لبنان هم حمص را لنینگراد سوریه لقب بدهد. اینچنین حمص به مدت سه هفته تیتر اول خبرگزاریهای دنیا دربارهی سوریه شد، اما در نهایت با وجود اعزام حدود 5 هزار تروریست مسلح به این شهر، ارتش سوریه آنها را سرکوب کرد.
علی قاسم، سردبیر روزنامه الثوره سوریه میگوید: "انتظار آنها این بود که موسسات دولتی به سرعت از هم میپاشند و بابا عمرو بدل به بنغازی جدیدی میشود. در ابتدا اولویت آنها انقلابی شبیه مصر و تونس بود نه چیزی شبیه لیبی، اما وقتی موفق نشدند به سراغ سناریوی لیبی رفتند. تا بعد از ایجاد یک منطقه امن، درخواست دخالتِ نظامیِ خارجی کنند و سناریویی شبیه لیبی اجرا شود."
با آرامش نسبی اوضاع در سوریه، تروریستها و حامیانشان ناکام از پیروزی، چارهای جز متشنج کردن اوضاع پیش رو ندیدند. راه این تشنجآفرینی، بزرگنمایی جدایی گروهی از نظامیان ارتش سوریه بود. اولین نفر، سروان حسین هرموش بود. سروانی که با جدایی از ارتش و فرار به ترکیه، گروهی را به نام گروه افسران آزاد تشکیل داد.
نفر دوم سرهنگ ریاض الاسعد بود. سرهنگی که «ارتش آزاد سوریه» را راه انداخت و کمی بعد با پیوستن حسین هرموش به او، جبههی مخالفان حکومت سوریه یکپارچه شد. اما طنز تلخ تشکیل این ارتش این بود که طبق اعلام خبرگزاریهای غربی، این ارتش نیروی سوری چندانی نداشت و بیش از 80 درصد نیروهایش را جنگجویانی از کشورهای مختلف عربی و آفریقایی تشکیل میدادند، جنگجویانی خارجی، با سلاحهایی خارجی، مدعی برپا کردن حکومتی دموکراتیک در سوریه.
این زمان مناف طلاس، فرزند وزیر دفاع سابق سوریه هم با فرار به فرانسه، به جمع آنها پیوست. چندی بعد ریاض حجاب، نخست وزیر تازه روی کارآمده سوریه هم با فرار به اردن و بعد قطر، به صف مخالفان سیاسی حکومت پیوست، با این امید که اینها همه، اسد را در موضع ضعف قرار دهد. اما لحن اسد در سخنرانیهای بعدی نشان داد نرمش او در روزهای اول شروع تظاهراتها در سوریه به همه چیز ربط داشته جز یک چیز: ترس.
اسد در سخنان خود میگفت: "در کل، هر کس فراری میشود یا ضعیف بوده یا مسئول نامناسبی بوده، انسان وطن دوست و مثبت به هیچ نحوی از کشورش فرار نمیکند. در عمل فکر میکنم این اتفاق مثبتی است که میافتد. در واقع این یک پاکسازی درونی برای دولت در وهله اول و برای کل کشور به شکل عام محسوب میشود. بنابراین ما نباید ناراحت باشیم، این ها اتفاقات مثبتی است."
همزمان با تشکیل ارتش آزاد و در آشفتگی اوضاع سوریه، اتفاق دیگری هم افتاد: اتفاق جدید ترور مخالفان سیاسی حکومت سوریه در اقصی نقاط کشور بود. ترورهایی که الجزیره و العربیه گناه آن را متوجه دولت سوریه میکردند. اولین ترور، کشتن فرزند مفتی اهل سنت سوریه در حلب بود. اما نتیجه مطلوبی نداشت، چون مفتی سوریه اعلام کرد این کار را تروریستهای مسلح مورد حمایت دول خارجی انجام دادهاند. اما ادامه ترورها که از قضا با وسواس، افرادی از قومیتهای مختلف سوریه را هدف میگرفت راه رسانههای مخالف را برای متهم کردن حکومت سوریه هموار کرد تا پای اتحادیهی عرب را هم به معرکه باز کنند. اتحادیۀ عرب بدون انجام هیچ تحقیقی در صورت مسأله، ابتدا عضویت سوریه در این اتحادیه را تعلیق کرد و بعد هم خواهان اعزام 200 ناظر این سازمان به سوریه برای روشن کردن وضعیت کشتارها شد.
نجاح واکیم، نماینده اسبق پارلمان لبنان میگوید: "شما تصور کنید! من قبول میکنم مصر، سوریه، عراق یا الجزایر اتحادیه عرب را اداره کنند، فکرش را بکنید. الان اتحادیه عرب را قطر اداره میکند. این باورکردنی است؟ الان قطر نیست، الان امریکا است که این جنازه متعفن را به نام اتحادیه عرب میگرداند. دیگر چیزی به نام اتحادیه عرب وجود ندارد. هرکس حرفهای سعود الفصیل را بشنود فکر خواهد کرد این ژان ژاک روسو است که صحبت میکند. یا اگر حرفهای حمد بن جاسم درباره انقلاب را گوش بدهد تصور خواهد کرد او چه گوارا است."
سرانجام با فشارهای قطر و عربستان سعودی، ناظران اتحادیه عرب به سوریه اعزام شدند. اما اعزام ناظران عرب هم انتظار این اتحادیه را براورده نکرد. ناظران ناچار بودند برای تنظیم گزارش بین مردم شهرهای مختلف سوریه بروند و این، شروع یک پاردوکس تراژیک برای سران عرب بود.
بسام ابوعبدالله، کارشناس سیاسی در اینباره میگوید: "آنها انتظار داشتند ناظران گزارشی در راستای اهدافشان تهیه کنند اما یک فرد از هر کجا که باشد با چشمهایش حقیقت را میبیند. وقتی خرابکاری و دزدی و کشتار را میبیند نمیتواند در گزارشش نیاورد. علاوه بر این 56 نفر از اعضای گروه ناظران از کشورهای عربی خلیج فارس آمده بودند، مطلبی که کسی به آن اشاره نمیکند. کشورهایی مثل قطر و عربستان نگران همین بودند. 56 ناظر از خودشان حضور داشتند. سوریه در انتخاب این ناظران نقشی نداشت بلکه اتحادیه عرب آنها را انتخاب کرده بود. 56 ناظر این کشورها مثل بحرین و قطر و عربستان، زیر گزارش سرلشگر دابی را امضا کرده بودند. همین باعث شد آنها این گزارش را قبول نکنند."
در پایان کار ناظران، اتحادیۀ عرب چارهای جز بایکوت کردن گزارش سرلشکر دابی، رئیس ناظران اعزامی خود نداشت. گزارشی که طی آن، دابی از حضور تروریستهای مسلح ناشناسی گفته بود که با شلیک به سمت نیروهای امنیتی و ارتش سوریه، به دنبال دامن زدن به آشوب و به جان هم انداختن مردم و ارتش سوریه بودند. اما کشوری مثل روسیه ناظری نبود که به این راحتی از گزارش دابی چشم بپوشد. تروریستهای مسلح تکفیری سوریه تنها تا زمان برگزاری دومین جلسۀ شورای امنیت فرصت داشتند مصون از دید رسانهها به کشتار مردم ادامه بدهند. بنا نبود این ماه برای همیشه پشت ابر بماند.
انتهای پیام/