مادربزرگ، مادر، دختر؛ سه دهه نقش زن در تلویزیون
خبرگزاری تسنیم : برای رسیدن به محتوای اسلامی در سیما اول باید سیاستگزاران در چارچوب و نشستی مسائل را مکتوب کنند. مرحلۀ دوم اینکه از تهیهکنندگانی غیر از این تهیهکنندگانی که الان هستند، استفاده کنند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، علیرضا سربخش در یادداشتی نوشت: اگر بهصورت خلاصه، چگونگی بازنمایی زن در تلویزیون جمهوری اسلامی را تقسیمبندی کنیم، میتوان گفت که تلویزیون فراز و نشیبهایی را از سر گذرانده است. پس از انقلاب، همانطورکه در سینمای ایران نقش زن کمرنگ بود، زن در تلویزیون هم در ابتدا، نقش پررنگی نداشت. بعداً و با آغاز دفاع مقدس، این نقش پررنگتر میشود و از نقشهای کلیشهای که عموماً در سینما و تلویزیون مطرح بود، فاصله میگیرد. در این دوران، زن بهعنوان مادر و همسر و دختر نقشآفرینی میکند.
درواقع، پس از انقلاب، به جنبههای دیگر زن پرداخته میشود. بعضی از فیلمهای آن زمان بهطور درونی به نقش زن پرداخته بودند که بعدها دستاویزی برای سریالهای بعدی قرار میگیرد. همچنین، آنها هم به این مبدأ تأسی میکنند و از این ماجرا رنگ میگیرند. اما بعد از دفاع مقدس، کمکم این نقش کمرنگ و کمرنگتر میشود. تقریباً با آغاز دوم خرداد، مخاطبان سریالها قشرهای متوسط به بالا بودند و نقش زن به معنای اصالت اسلامی خود، کمرنگتر میشود. در این دوران، نقشهای منفی را به قشرهای مذهبی زن میدهند؛ مثلاً زنی چادری را در نقش خدمتکار میبینید یا در آپارتمانی، این زن مذهبی است که آشغالها را دم در میگذارد و بینظمی اجتماعی ایجاد میکند. با تغییر مخاطب که بیشتر این را مرتبط با تهیهکنندگان تلویزیون میبینم، تلویزیون باید تغییر و تحول خوبی دربارۀ تهیهکنندگان پیدا میکرد؛ ولی متأسفانه، اینطور نشد.
دوم خرداد میخواست حامیان خود را در قشر متوسط رو به بالا پیدا کند. همچنین، از اواخر جنگ در فرهنگ مردم تغییراتی ایجاد گردید. با این تغییرات، قدری رفاهطلبی در بین مردم و در بعضی سریالهای خاص پیدا شد. با این اوصاف، بیشترِ سریالهای تلویزیونی زندگی تجملی را به نمایش گذاشتند؛ مثلاً در سریالها، با کفش وارد اتاق میشدند و... و همۀ اینها به بهانۀ ضروریاتی بود که میگفتند خاص فیلمبرداری است.
درحالحاضر هم میبینیم که قشر متوسط بیشترِ آثار را به خود اختصاص داده و با آن زندگی رفاهی که مدنظر است، به این سمت و سو حرکت میکند. انقلاب خود را مرهون این قشر محروم و مستضعف میداند؛ ولی متأسفانه، ساخت سریالها بهسمت این قشر از مردم جامعه نرفت.
دو قشر اصلی در صداوسیما وجود دارد: یکی مدیران که خط مشی اصلی را تعیین میکنند و دیگری تهیهکنندگان. ریاست سازمان عموماً سیاستهای کلان را مدنظر دارد؛ اما برنامهساز نیست. ممکن است رؤسایی که در رأس قرار میگرفتند، بهخصوص از آقای لاریجانی به بعد، تلاش هم میکردند که صداوسیما به این سمت و سو سوق پیدا کند. شاید بخشنامه هم صادر کردند؛ اما کسی که باید این تصمیمات را اجرایی میکرد، مدیران شبکهها و گروهها و تهیهکنندگان بودند.
این مدیران، چندان انقلابی هم نبودند؛ یعنی نیازهای عمدتاً راهبردی نظام را مدنظر نداشتند. مهم این بود که محتوای سریالها نیازهای سیاسی یا اجتماعی آنی مردم را پاسخگو باشند؛ ازاینرو همیشه، به مسائلی میپرداختند که عموماً مطالب ضروری مردم نبود و بیشتر هم به مقولۀ ازدواج و همسریابی سوق داده میشد.
بنابراین عموماً تلویزیون از نیازهای مردم عقب بود؛ مثلاً الان سه سالی از مقولۀ فتنه میگذرد، آیا سریالی را میبینید که دربارۀ فتنه موضعگیری خاصی کرده یا آن را حلاجی کرده باشد؟ برعکس سریالهایی داریم که فتنه را توجیه کردند. در همین سه سال، چند برنامهای را سراغ دارم که گفتند اختلاف سلیقهای بوده که باعث ایجاد تعارض شده و این تعارض منتفی شده است. حالا باید در کنار یکدیگر باشیم و کار را دوباره پی بگیریم!
مثل جراحت، سریالی که آقای عسگرپور ساخت و در ماه مبارک رمضان پخش شد. دخترعمو و پسرعمویی با هم ازدواج کرده بودند؛ ولی با مشکل مواجه شده بودند و این مشکلات منجر به جدایی شده بود. بگذریم که چه مسائلی در آن مطرح بود و چه بدآموزییهایی داشت! اینها خواستند با پادرمیانی مادرشان مسئله را تاحدی حل کنند. درنهایت هم تصمیم گرفتند که در کنار هم قرار بگیرند و روز از نو و روزی از نو!
درحالیکه در سابقۀ سیوچندسالۀ انقلاب، همیشه اینطور بوده است که وقتی مسائلی مثل ماجراهای سالهای 1378و1388 پیش میآمد، جناح چپ، بهخصوص از دوم خرداد به بعد، میآمدند و در کنار مردم خود را توجیه میکردند. میگفتند انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است و دوباره انقلاب، باید تمام آن گذشته را ندیده بگیرد. حساسیت مملکت ما این بود که باید این بار مقصر شناخته میشد. معلوم میشد چه کسی کوتاهی کرده و چه کسی عامل فتنه شده است. چه کسی به دولتهای خارجی این فرصت را داد که طمع کنند. چه کسی سبب این بود که خواستۀ دشمن در کشور پیدا شود تا صهیونیستها و امریکاییها اعلام کنند که اینها دوستان ما هستند!
فکر میکنم از زمان فتنه به بعد، دستِکم محاکم قدری جنبیدند و افرادی را محاکمه کردند. درحالحاضر، مشخص شده است که مقصر بودهاند. نباید کار را به بطالت بگذرانند. بالاخره، کسانی باید پاسخگوی این خونهای ریختهشده باشند. الحمداله اقداماتی انجام شد؛ ولی متأسفانه، متناسب با خواست مردم عمل نشد.
در سالهای اول پس از انقلاب، از بانوی اسلامی فقط حجاب او در تلویزیون تصویر میشد، درحالیکه به جنبههای اخلاقی توجهی نمیشد و مثلاً زن را سخنچین نشان میدادند. اینها از ثمرات طاغوت بود و زنان در این دهه نقش چندانی ایفا نمیکردند. پسازآن، زن نقش تعیینکنندهای در جنگ داشت و چهبسا کسانی بودند که اسلحه بهدست گرفتند و مقاومت کردند. بهخصوص در روزهای ابتدایی که به کشور تهاجم شد، زنان مقاومت کردند و جنگیدند و حماسه آفریدند. کمکم این تفکر پیدا شد که جدا از مسائل زنانگی و خبرچینی و ...، زن تحت تعالیم دیدگاههای اسلامی و حضور حضرت امام(ره) نقش تعیینکنندهای دارد.
زن باید در سیاست وارد شود نهاینکه در حاشیه قرار گیرد. همچنین اینکه دربارۀ نقشی که زن در دین دارد و نقش تعیینکنندهای که در جنگ داشت، مشخص شد که زن میتواند در جامعه، تعیینکننده و سرنوشتساز باشد. همانطورکه در طول تاریخ، زنهای ما تحت تعالیم اسلام برای امامحسین(ع) گریه میکردند و فرزندان خود را با عشق امامحسین(ع) بزرگ میکردند، بههمین نسبت میتوانند در عرصۀ دفاع مقدس تأثیرگذار باشند؛ مثلاً همسر شهیدی که با روحیهای قوی فرزند خود را برای اسلام تربیت میکرد تا روزی فرزندش انتقام خون پدر را از دشمنان اسلام بگیرد. در آن دوران، مادرانی بودند که حتی یگانه فرزند خود را در طبق اخلاص گذاشتند و برای خدا هدیه فرستادند. اوایل بهندرت، این زن الگویی که در جامعه حضور داشت، در تلویزیون به نمایش درآمد؛ ولی در سالهای پایانی، این نقش پررنگتر شد.
در نیمۀ دهۀ دوم انقلاب، تغییر و تحولی در سریالها بهوجود آمد. البته این موضوع در سینما پررنگتر بود؛ ولی بههرحال، از سینما به تلویزیون هم سرایت کرد. با توجه به اینکه خاستگاه این تفکر در قشر متوسط بود، نوعی رفاهطلبی، خودخواهی، بیاعتنایی به مسائل اجتماعی و فرورفتن در مشکلات و مسائل درونی خود، محتوای سریالها را تشکیل میداد.
مثلاً مقوله حجاب در دهۀ اول خوب بود؛ ولی کمکم در دهۀ دوم، کمرنگ شد تا اینکه در دهۀ سوم، آرایشها و حجابها و... بسیار کمرنگتر شد. البته بیشتر، مسائل تفکری مدنظر ماست؛ اما بههرحال، این مسائل حاشیهای ظاهری هم مهم است.
در دهۀ سوم، باید محتوای سریالها دربارۀ زن مسلمان عدالتخواهی باشد که از مسائل داخلی زندگی خود خارج میشود و میخواهد بداند در خارج از مرزوبوم خود چه اتفاقاتی میافتد. درحالحاضر، زنی را میبینیم که بیداری جهان اسلام را ندا میدهد، زنی که از سایر زنهای مسلمان دعوت میکند به کشورش بیایند. او تجربیات خود را در اختیار زنهای خارج از کشور قرار میدهد.
این زن به ولایت حساستر و مقیدتر است. همچنین، اینچنین زنی تابعتر نیز هست. محتوای سریالها باید دربارۀ اینگونه زنی باشد. درحالحاضر، عموماً سریالهای ما بیخاصیتاند و رنگ و بویی ندارند؛ بهطوریکه حتی بعضی از شبکههای تلویزیونی خارج از کشور و ضدانقلاب نیز بعضی از این سریالهای داخلی را دوباره نشان میدهند.
برای رسیدن به این محتوا اول باید سیاستگزاران ما در چارچوب و نشستی، این مسائل را مکتوب کنند. مرحلۀ دوم اینکه از تهیهکنندگانی غیر از این تهیهکنندگانی که الان هستند، استفاده کنند. امروزه، عموماً تهیهکنندگان دوم خردادی و چپ هستند. از این تهیهکنندگان دوم خردادی محتوایی بیرون نخواهد آمد. آقای ابطحی یکی از اینهاست. باید تهیهکنندگان جدید تربیت کنیم. باید این را بدانیم که الان کارگردان و بازیگر مشکل اساسی ما نیست. مشکل اصلی فکر و اندیشهای است که مدیران باید آن را سامان دهند، فیلمنامهنویسهای ما آن را بنویسند و تهیهکنندگان آن را تهیه کنند. این دو قشر را اگر بپروانیم، موفق هستیم.
درحالحاضر، در دانشکدۀ صداوسیما، گریمور، صحنهآرا، طراح صحنه و... بهوفور تربیت میشود؛ اما ببینید چند درصد تهیهکننده و فیلمنامهنویس خوب برای انقلاب تربیت میشود. باید ده سال زحمت بکشیم تا فیلمنامهنویسهای خوبی تربیت کنیم که از آنها اثر مقبول و شایستهای تولید شود. اگر این کار را نکنیم، درواقع، کار را ابتر انجام دادهایم. برای این موضوع باید سیاستگزاری شود. تهیهکننده و فیلمنامهنویس انقلابی تربیت کنیم، بودجه تعیین کنیم و پژوهشهای حساس و ویژه را به اینها بدهیم انجام دهند. بیتردید، باید در این بیداری جهان اسلام، نقشۀ استکبار و صهیونیسم را برملا کنیم. این کار بسیار بسیار مهم است که مردم را از طریق هنر برای ولایتپذیری تربیت کنیم.
فیلم فاخری در بنیاد فارابی، بهنام «راه آبی ابریشم» ساخته شد. نوعی ولایتپذیری را در این فیلم دیدم. در این فیلم، دو کشتی بودند که با هم حرکت میکردند. نافرمانی مسئول یکی از این کشتیها باعث شد تا دزدان دریایی کشتی آنها را بدزدند. در این فیلم، بهنحوی مقولۀ تعبیت از رهبری و ولایت مشاهده میشود.
باید غیرمستقیم به مردم آموزش دهیم تا مردم از ولایت تبعیت کنند. میدانیم که دربارۀ مقولۀ ظهور همین مسائل تعیینکننده است. باید برای تبعیت و اطاعت از رهبری تمرین کنیم تا وقتی آقا امامزمان(عج) ظهور کردند، مشکلی وجود نداشته باشد. انقلاب اسلامی سنگ بنای ظهور است. بنابراین عمدتاً سریالهای ما باید بهگونهای غیرمستقیم و با شیوههای مختلف این موضوع را تداعی کنند. متأسفانه، این هوشیاری را در مسئولان درجهیک صداوسیما و فیلمسازی بصری نمیبینیم. اذعان میکنند؛ ولی در محتوا نمیبینیم.
اتفاقی که میافتد این است که بسیاری از مسائل را مسئولان بهعنوان مصلحت مطرح میکنند؛ مثلاً مصلحت امروز ما این است که سریالی نمایش دهیم تا مخاطب را پای تلویزیون نگه دارد و ازنظر نمایشی جذابیت داشته باشد. این مصلحت از اینجا میآید که در زمان اجرای خواسته یا سیاستی، زمینههای دیگری پیش میآید. متأسفانه، عمدتاً تصمیمات فرهنگی ما اینطور است که سیاست اصلی را کنار میگذاریم و آن چیزی را که در حاشیه است، اصل قرار میدهیم.
در سال 1369، مقام معظم رهبری از شبکۀ دو بازدید کردند. در آنجا، آقا این موضوع را که باید به خواست همۀ قشرهای مختلف مردم و با توجه به ذائقۀ شبکههای خارجی برنامه بسازیم، محکوم میکنند و قبول ندارند. ایشان به این مضمون میفرمایند که برای همین قشر دینی برنامه بسازید. وقتی میگوییم قشر دینی، نباید تصور شود حتماً باید شبکهای جداگانه معرفی کنیم و تلویزیونی مخصوص قشر دینی وجود داشته باشد. این بدترین کاری است که انجام میدهیم.
خدمت آقای «ضرغامی» رسیدم و گفتم که چرا اینقدر برنامههای دینی کمرنگ شده است. همین مسئله را ذکر کردند که بهدلیل مسئلۀ ماهوارهها، مجبوریم مقداری فتیلۀ برنامههای دینیمان را پایین بکشیم! اینها برنامههایی اجرا میکنند که خلاف نظر رهبری است. بیشترِ فیلمهایی که در تلویزیون پخش میشود، فیلمهای امریکایی است که فرهنگ امریکا و غرب را ترویج میکند.
علاوهبر این فیلمهای سینمایی، کارتونهای تام و جری هم پخش میشود که زندگی امریکایی را نمایش میدهد. تلویزیون این مسائل را درنظر نمیگیرد؛ بلکه افتخار مسئولان ما این است که فیلمهای روز امریکایی و غربی را نشان میدهند. آقا میفرمایند خشونتی که در این فیلمها ترویج میشود، سم است؛ بااینحال، کماکان این مسائل بر پیکر جامعۀ اسلامی ما تزریق میشود.
معتقدم باید پژوهشی کارشناسی در حد عالی انجام بدهیم. در این پژوهش، مقطعی را درنظر بگیریم و ببینیم که چقدر از منویات آقا را تلویزیون توانسته است اجرا کند.بعد از هر صحبتی، در همان ابتدا جوّی شکل میگیرد و مقداری نظارت بیشتر میشود و بعد این نظارت کمرنگ و کمرنگتر میشود. درنهایت هم همان برنامهها ادامه پیدا میکند.
منبع: رجا نیوز
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم : انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.