دانشآموختگان نظام تعلیم و تربیت چقدر با گفتمان انقلاب اسلامی سنخیت دارند؟
خبرگزاری تسنیم : هنوز که هنوز است جهتگیریهای نظام آموزشی همچنان متأثر از گفتمان مدرن است.
اگرچه حجم محتوای دینی نظام آموزشی افزایش چشمگیر و غیرقابل مقایسهای با قبل از انقلاب دارد، اما این حجم، به علت ماهیت متعارضی که با سایر علوم پیدا میکند، عملاً به حاشیه رانده میشود و انتظار برآورده ساختن گفتمان انقلاب اسلامی ، خواستهای دور از واقع جلوه میکند.
محمد آقابیگیکلاکی؛ ازکارشناسان نظام آموزشی که در این باره تحقیقاتی انجام داده است معتقد است : به عنوان یکی از مهمترین نهادهای آموزشی جامعه شناخته میشود که برخی از مهمترین رسالتهای اجتماعی بر عهدهی آن گذارده و کارکردها و انتظارات خاصی بر آن مترتب میشود. این نظام آموزشی در جامعهی ایران در 2 سطح آموزشهای پایه و نظام آموزش عالی قابل تقسیم است.
این کارشناس فرهنگی خاطر نشان می سازد: این 2 حوزه اگرچه از یکدیگر مجزا و قابل انفکاک نیستند، اما از لحاظ ساختاری و اداری مجزا هستند و تحت ادارهی 2 وزارتخانهی متفاوت قرار دارند. علیرغم این مسئله، یعنی پیوستگی این 2 سطح از آموزش و غیرقابل انفکاک بودن آنها، این گفتار در صدد است رسالتهای متوجه نظام آموزشی جامعه را در سطوح پایه، با توجه به اهداف جامعه و نظام جمهوری اسلامی، مورد بررسی قرار دهد و وضعیت کنونی عملکرد این نظام را با توجه به آن نقشها و رسالتها مورد نقد قرار دهد. آنچه در اینجا گفته میشود با شدت بیشتری به نظام آموزش عالی نیز قابل تعمیم میباشد.
گفتمان نظام آموزشی مدرن ایران و زمینههای پیدایش آن
نامبرده می افزاید :آموزش و پرورش در هر جامعهای، فارغ از اهداف و ارزشهای آن، پارهای از رسالتهای مشترک را بر عهده دارد؛ با این حال قابل توجه است که کیفیت و چگونگی انجام این رسالتها، میتواند بر حسب ارزشها و اهداف جوامع، متفاوت باشد. از جملهی این رسالتها و کارکردهای مشترک باید به جامعهپذیر کردن افراد، انتقال فرهنگ از نسلهای پیشین و آماده کردن افراد برای ایفای نقشهای منطبق با ارزشها و باورهای جامعه برای نیل به آن اهداف در سطوح مختلف اشاره کرد.
آقابیگی می گوید :البته قابل ذکر است که این نقشها و رسالتها در جوامع مدرن در یک چارچوب رسمی و نظاموار برای نظام آموزشی طرحریزی شده است؛ چرا که آموزش و پرورش در اجتماعات سنتی و به ویژه در نظام آموزشهای دینی، رسالتهای دیگری را بر عهده دارد و کارکردهای متفاوتی را برآورده میساخته است. رسالتهای و کارکردهایی که اکنون در نظام آموزشی انتظار آن میرود، در اجتماعات پیشامدرن عمدتاً از طرق غیررسمی و در فرآیند زندگی روزمره محقق میشده است. در نتیجه، نظامهای آموزشی در این جوامع در انطباق با دین و رسالتهای آن تعریف میشده است. به عبارت دیگر، نظام آموزشی در اجتماعات پیشامدرن صورت و قالبی دینی داشته و وظایف آن بر همین مبنا شکل میگرفته است.
وی می افزاید :اما با حرکت جوامع به سوی مدرن شدن، که با پیچیدگی روابط و در هم ریخته شدن روابط و اجتماعات سنتی، تغییر فرآیندهای کار و تولید، تحول در نقش و جایگاه خانواده و بسیاری دیگر از تغییرات اجتماعی و نهادی همراه است، نظام آموزشیای ضرورت پیدا میکند که بتواند نیازها و الزامات این جامعهی جدید را برآورده کند و ضمن پر کردن خلأهای کارکردی نهادهایی که در اثر این تغییرات ساختاری استحاله شدهاند یا ناتوان از عملکرد مثبت در جهت خواستهها و انتظارات این جامعه هستند، جایگزین آنها شوند.
نامبرده با تاکید بر موضوع نظام آموزشی نوین می گوید:بر این اساس، نظام آموزشی نوین، ضمن برآورده کردن فرآیندهای جامعهپذیری و انتقال فرهنگ، جایگزین نظام آموزشی دینی پیشامدرن میشود و در جهانی که قرار است دین دیگر در آن نقشی نداشته باشد، متعهد به برآورده ساختن همهی ملزومات جامعه برای رسیدن به اهداف و تحقق آرمانهای آن میگردد. در این تحول، از نظام آموزشی انتظار میرود به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف و مقاصد اجتماعی و لازمهی پیشرفت اجتماعی با انتقال فرهنگو جامعهپذیر کردنافراد و تأمین مبانی مشروعیت نظم و قانون آن جامعه، که اکنون جایگزین دین و نظم دینی یا شبهدینی شده است،
آقابیگی خاطرنشان می سازد:اما مسئلهی اساسیتری که در تعیین وضعیت امروز نظام آموزش و پرورش جامعهی ایران و همگرایی یا واگرایی آن با اهداف، مقاصد و انتظارات انقلاب اسلامی مؤثر واقع میشود، به محتوا و جهتگیری این نظام آموزشی بازمیگردد که بیتردید نمیتوانسته است فارغ از روند مدرنیزاسیون جامعهی ایران باشد. برای این منظور، توجه به این نکته ضروری است که چه گفتمانی برای برساخت هویت اجتماعی ایران و ایرانی در آن برهه از زمان حاکم بوده و خط مشی سیاستگذاریها و برنامهریزیهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه را تعیین کرده و در صدد اعمال تغییرات مورد نظر بوده است.
این کارشناس فرهنگی بابرشمردن نقش روشنفکران از زمان مشروطیت تاکنون درآموزش وپرورش می گوید : در حالی که بسیاری از طراحان و مروجان گفتمان هویتی این دوره همان منورالفکران دورهی مشروطه هستند و یا اینکه پایگاه اقتصادی و اجتماعی مشابهی با آنها دارند، اما گفتمان این دوره تفاوتهایی با دورهی قبلی آن دارد که تا پیش از روی کار آمدن رضاخان ادامه داشته است.
وی درخصوص ویژگی دروشنفکران آن دوران می افزاید: منورالفکران در دورهی مشروطه مروج گفتمانی هستند که با نفی وضعیت موجود جامعهی ایرانی و تشخیص و معرفی دین اسلام به عنوان عامل این وضع و مسبب عقبماندگی و عدم ترقی جامعه (به همان نحو که روشنفکران غربی مسیحیت را عامل انحطاط و و عقبماندگی غرب میپنداشتند)، منش اجتماع غرب را راه برونرفت از همهی گرفتاریها و عقبماندگیها معرفی کردند و آن را نسخهی بیبدیل درمان دردهای جامعه پنداشتند.
نامبرده می گوید : در باب دینستیزی، این گفتمان قابل توجه است که صورتبندی آنان از مشکلات دینی و چگونگی تأثیر دین اسلام در عقبماندگی جامعهی ایران، کاملاً به نقد متفکران غربی از مسیحیت اتکا و ارجاع دارد. آنها در عین اینکه همانند غربیان نقد دین را اولین و اساسیترین اقدام برای برونرفت از عقبماندگی میدانستند، بدون توجه به تفاوتهای اسلام و مسیحیت، دین اسلام را از همان وجوهی مورد نقد قرار میدادند که روشنفکران و انتلکتوئلهای غربی مسیحیت را نقد میکردند.
گفتمان انقلاب اسلامی و نظام آموزشی مدرن
آقابیگی می گوید : اگرچه پیروزی انقلاب اسلامی ـکه به واسطهی گفتمانی متفاوت و حتی متضاد با گفتمانهای منورالفکری و روشنفکری از مشروطه به این سو و در غیریتسازی از جهان مدرن و تأکید بر بازگشت به دین اسلام و معارف اسلامی با رویکردی احیاگرانه روی میدهدـ به عنوان یک انقلاب بزرگ نه فقط در ابعاد سیاسی، بلکه به ویژه در وجوه فرهنگی، تغییرات اجتماعی گسترده و عمیقی را حتی فراتر از مرزهای جغرافیایی جامعهی ایران موجب شده و منشأ تحولات عمیقی گردیده است و این تغییر و تحول برخی از ابعاد نظام آموزشی را نیز در بر میگیرد؛ اما ویژگیهای این گفتمان و مقتضیات تاریخی و اجتماعی وقوع انقلاب اسلامی در کنار انحطاط نظام آموزشهای دینی در چند 100 سال و به ویژه از مشروطه به این سو و فاصلهگیری آن از مسائل اجتماعی، به عنوان مانعی بزرگ در برابر عمق و وسعت فراگیری این تحول در نظام آموزشی، جلوهگر میشود؛ به گونهای که میتوان گفت علیرغم تغییراتی که چه از لحاظ محتوایی و چه از لحاظ ساختاری در این نظام آموزشی اعمال شده است،
این کارشناس فرهنگی معتقد است :همچنان فاصله و شکافی قابل ملاحظه میان اهداف و آرمانها و ارزشهای گفتمان انقلاب اسلامی و مقاصد و اهداف نظام آموزشی، چه در سطح خرد و فردی و چه در سطح کلان و اجتماعی آن، وجود دارد. تأکید اصلی و مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی دین اسلام است و در عمل سعی در احیا و پیادهسازی دین در تمام شئون زندگی انسان، اعم از فردی و اجتماعی، دارد.
وی با طرح این سوال که آیا نظام آموزشی کنونی توانایی پاسخدهی به خواستههای این گفتمان و برآوردن انتظارات آن در جامعه را در خود دارد؟ می گوید :پاسخ به این سؤال هنگامی از دقت لازم برخوردار میشود که از یک سو به این نکته توجه شود که جهتگیری و محتوای نظام آموزشی برجایمانده از گفتمانهای مدرن و شبهمدرن قبل از انقلاب اسلامی، جز در مواردی که تعارض و تخالف آشکار با آموزهای دینی و هویت گفتمان انقلاب اسلامی دارد، تغییر چندانی به خود ندیده است؛ و از سوی دیگر، اهداف گفتمان پساانقلابی و دینمحور در ابعاد فردی و اجتماعی آن مورد عنایت قرار گیرد.
آقابیگی می گوید :هدف انقلاب اسلامی در بُعد فردی ـکه البته برآوردن آن جدا از هدف اجتماعی دین نیست و تحقق هر کدام از آنها بدون دیگری امکانناپذیر است و از این رو باید رابطهی متقابل میان آن 2 را مورد توجه قرار دادـ پرورش اخلاقی انسان بر مسیر فطرت الهی او و متخلق ساختن او به مکارم اخلاقی و تزکیهی او است تا او را به قرب الهی رهنمون شود.
وی با تاکید براینکه آنچه در این باب باید به آن دقت کرد این است که نباید گمان بر این داشت می افزاید :که تنها اذکار و آنچه عرفاً به عنوان عبادت و اعمال عبادی تلقی میشود در این مسیر مؤثر است، بلکه همهی شئون زندگی انسان، از فعالیتهای اقتصادی تا رفتارهای سیاسی و... در کنار اعمال عبادی صرف میتواند صبغهی الهی داشته باشد و او را به سوی «مقعد الصدق عند ملیک المقتدر» سوق و صعود دهد یا در صورت حرکت در جهتی مخالف، او را به «اسفل السافلین» ساقط کند. از این حیث همهی رفتارهای انسان، حتی آنان که از منظر فقهی در حوزهی مباحات تعریف میشوند، میتوانند ابزاری برای صعود یا وسیلهای برای نزول و سقوط او باشند.
نامبرده می گوید:جامعهی مطلوب در اندیشهی دینی یا مدینهی فاضلهی الهی جامعهای است که علاوه بر آنکه موانع رسیدن به این هدف را رفع کند، توسعهی اجتماعی خود را به گونهای تنظیم نماید که گرایش به قرب و نیل به سعادت اخروی انسان در قامت خلیفهالله را داشته باشد و آن ممکن نیست، جز از طریق عبودیت رحمان:
این کارشناس فرهنگی معتقد است که :بر اساس این مبانی و اهداف، توسعهی مطلوب دین برای رسیدن به آن اهداف و تعالی و تکامل فرد و جامعه تعریف میشود. اما چه پیوند یا رابطهای میان این اهداف گفتمان انقلاب اسلامی و جهتگیری نظام آموزشی جامعه وجود دارد؟ هدف نظام آموزشی مدرن در ابعاد فردی آن با تأمل و نظر در اهداف اجتماعی این نظام آموزشی و مقتضیات گفتمان مدرن قابل دریافت است و به تبع آن شکل میگیرد.
چگونگی عملکرد و برنامهریزی نظام آموزشی ایران بعد از انقلاب اسلامی
آقابیگی درخصوص عملکرد نظام آموزشی کشور می گوید :از یک سو، باید بر این نکته تأکید کرد که در طراحی اهداف کلان نظام آموزشی بعد از انقلاب اسلامی و به ویژه در سالهای اخیر ـفارغ از چگونگی عمل به آنـ سعی شده است به اهداف گفتمان انقلاب اسلامی توجه شود؛ اما نباید از این مسئله غفلت کرد که هنوز ماهیت انقلاب اسلامی و اهداف آن، بر اساس شرحی که در اینجا گذشت، از سوی سیاستگذاران و برنامهریزان نظام آموزشی به درستی درک نشده و مقتضیات گفتمانی آن برای آنها آشکار نشده یا مورد عنایت قرار نگرفته است.
نامبرده اضافه می کند که :از دیگر سو، در عمل توفیق چندانی برای عملیاتیسازی اهدافی که مد نظر قرار گرفته حاصل نشده است و جهتگیریهای نظام آموزشی همچنان متأثر از گفتمان مدرن میباشد. اگرچه قابل چشمپوشی نیست که حجم محتوای دینی نظام آموزشی افزایش چشمگیر و کیفیت غیرقابل مقایسهای با قبل از انقلاب دارد، اما این حجم به علت ماهیت متعارضی که با سایر علوم و نیز جهتگیری نظام آموزشی مدرن پیدا میکند، عملاً به حاشیه رانده میشود و انتظار برآورده ساختن گفتمان انقلاب اسلامی از این دروس، به علت موارد ذکرشده، در کنار عوامل دیگری چون فقدان نیروی انسانی مناسب که خود در همین نظام آموزشی تربیت شده است و در بسیاری از موارد قدرت نقّادی و معارضه با گفتمان مدرن را ندارد تا امکان انتقال حداقل رویکرد نقادانهای را برای نسلهای جدید انقلاب فراهم سازد و... خواستهای به دور از واقع جلوه میکند.
این کارشناس فرهنگی در خاتمه می افزاید :همچنین طی سالهای اخیر عمدهی همت سیاستگذاران و برنامهریزان نظام آموزشی معطوف به تغییرات ساختاریای چون تغییرات سنوات آموزشی دورههای مختلف یا تغییر از سالیـواحدی به ترمیـواحدی و بالعکس و مشابه اینها بوده است که در بهترین حالت جهت افزایش کیفیت نظام آموزشی در همان چارچوب گفتمان مدرن کارایی خواهد داشت و ربطی به آنچه در اینجا بیان شد پیدا نمیکند.
بدون شک فائق آمدن بر این مسائل و تدوین یک نظام آموزشی مناسب برای جامعه، بدون درک مقتضیات گفتمانی انقلاب اسلامی و نیز تعارض نظام آموزشی مدرن در محتوا و جهت آن با این گفتمان، غیرممکن خواهد بود.