روزنامه تهران امروز:پروژه درگیری روانی با ایران


روزنامه

خبرگزاری تسنیم : امضای قانون مقابله با نفوذ ایران در نیمکره غربی در آستانه مذاکرات ایران با کشورهای ۱ + ۵ می‌تواند جو روانی گسترده و فشرده‌ای را ایران اسلامی ایجاد کند و ایران را وارد جنگ روانی کند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم ،برخی روزنامه های صبح امروز سرمقاله های خود را به مطالب زیر اختصاص دادند.
*کیهان
روزنامه کیهان در یادداشت روز خود با عنوان «درباره گزارش شورای اطلاعات ملی آمریکا» به قلم «سعدالله زارعی»آورده است:گزارش اخیر «شورای اطلاعات ملی آمریکا» که به گزارش چشم انداز 2030 جهان موسوم شد، حائز نکات قابل توجهی است و در عین حال خالی از پاره ای از مسائل انحرافی هم نیست و از این رو نیازمند بررسی و تأمل جدی می باشد. ما در اینجا به بعضی از این نکات و مسایل اشاره می کنیم:

1- شورای اطلاعات ملی آمریکا در واقع نهاد یکسره ساز اطلاعاتی آمریکا به حساب می آید. آمریکا دارای 16 سازمان اطلاعاتی است که هر کدام در حوزه ای خاص گزارش اطلاعاتی تهیه و منتشر می نمایند در این بین مدیر شورای اطلاعات ملی آمریکا که با حکم رئیس جمهور این کشور منصوب و به عنوان مهمترین مشاور رئیس جمهور در امور امنیت ملی به حساب می آید موظف است گزارشات 16 گانه را در یک گزارش جامع تنظیم و ارائه نماید. این شورا در هر 5 سال یک گزارش ارائه می کند و در همان حال به اختصار به نقد و بررسی گزارش قبلی مبادرت می نماید. این گزارش در واقع به عنوان «سند چشم انداز» به حساب می آید ولی در عین حال شورای یاد شده خود را در مقام «دیده بان» - یعنی توصیف کننده- و نه داور یا آینده نگر معرفی می نماید هر چند گزارش ارائه شده در نهایت دارای گزاره های متعددی است که ترسیم خاصی را از فضای آینده ارائه می کند. سند منتشره توسط این شورا ضمن آن که تا حدی نگرش آمریکایی ها را توضیح می دهد در همان حال تا حد زیادی بیان کننده خط مشی آینده این کشور نیز می باشد از این رو ترکیب شورای اطلاعات ملی آمریکا نوعا فراحزبی است و افراد آن با تغییر دولت ها تغییر نمی کنند. گزارش ماه اخیر این شورا در واقع چهارمین گزارش 160 صفحه ای از زمان تاسیس در سال 1375 می باشد و ذیل عنوان «روند جهان در 2030، جایگزین های جهانی» منتشر گردیده است.
2- در این گزارش فضای کلی حاکم بر جهان در سال 2030 را به تصویر کشیده است. این گزارش می گوید آمریکا در این سال (یعنی 18 سال دیگر) از جایگاه تنها ابرقدرت به یکی از چند قدرت محوری جهان تبدیل می شود. بر اساس آن قدرت آمریکا به اندازه قدرت اروپا تبدیل شده و بعد از قدرت چین قرار می گیرد اما در عین حال در جاهای فراوان این گزارش نظام کاپیتالیستی کماکان برقرار می باشد. در این بخش از گزارش چند گزاره نادرست وجود دارد گزاره اول این است که آمریکا تا سال 2030 تنها ابرقدرت است و حال، آن که همین الان آمریکا دیگر تنها یک قدرت است و توان اجماع سازی و یک سره سازی آن آسیب دیده است. گزاره نادرست دیگر این است که کاپیتالیسم کماکان سیطره خود را بر اقتصاد و سایر مناسبات بین الملل حفظ می کند و حال آن که همین الان هم کاپیتالیسم در شرایط بیمار محتضر قرار دارد و نمی تواند بحران کنونی که از 2007 شروع شده است را به آسانی پشت سر بگذارد. حتما قدرت های جایگزین غرب به این مسئله توجه جدی خواهند داشت.
3- در بخش های دیگری از این گزارش آمده است که تا سال 2030 قدرت از فضای هژمونیک (احاطه دولت ها) به فضاهای اجتماعی و شبکه ها و اتحادیه ها منتقل می شود و از این رو نقش نهادهای مردمی و سازمان های بین المللی مردم نهاد افزایش می یابد. از این رو این گزارش می گوید قدرت آینده در اختیار کسی است که بتواند با فرهنگ های بومی، خرده فرهنگ ها و ملیت ها تعامل بهتری برقرار نماید.
4- در جای جای این گزارش درباره ایران به نکاتی اشاره کرده است و می توان گفت در این گزارش ایران بیش از هر نقطه دیگری ذهن تهیه کنندگان این گزارش را به خود مشغول کرده است آنان در یک جای گزارش می گویند ایران به همراه 4 کشور دیگر اقتصادهای منطقه ای را در دنیا به خود اختصاص داده و پیشرفت قابل ملاحظه ای خواهند داشت. در جای دیگری از این گزارش پیش بینی کرده است که ایران به دلیل تداوم سیاست هسته ای خود کماکان تا سال 2030 در شرایط تحریم باقی می ماند و در همان حال پیش بینی این شورا این است که نظام جمهوری اسلامی بدون تغییرات فیزیکی و یا رویکردی تا 2030 بعنوان مهمترین دغدغه آمریکا باقی می ماند. در واقع این گزارش شورای اطلاعات ملی، دست آمریکا را درباره ایران رو کرده است چرا که این گزارش می گوید تحریم ها ادامه یافته و ایران کماکان مهمترین دغدغه ذهنی ما را به خود اختصاص خواهد داد. با این وصف می توان گفت بحث هایی که این روزها حول بحث جابجایی کری با کلینتون به رسانه ها و محافل سیاسی راه یافته و بیانگر احتمال جدی تغییر روند مخاصمه کنونی میان آمریکا و ایران مطرح می شود، از بنیان سست می باشند.
این بخش گزارش نشان می دهد که گویا قرار است «اخم و تحریم» جای خود را به «لبخند و تحریم» بدهد. اما در عین حال دستگاه اطلاعاتی آمریکا به خوبی پیش بینی کرده است که ایران راه خود را ادامه می دهد و به پیشرفت های مهمی در حد یکی از 4 کشور مهم در مناطق حساس نایل می شود. اما البته روند رو به ضعف آمریکا قاعدتا شرایط را به مرور به نفع ایران تغییر می دهد و ممکن است شرایط به گونه ای پیش رود که آمریکایی ها ادامه روند کنونی تحریم ها را برای خود مفید ارزیابی نکرده و در بعضی از تصمیمات خود تجدیدنظر نمایند.
5- این گزارش پیش بینی کرده است که کشورهای عربی به جز مصر شانس چندانی برای پیشرفت ندارند. آمریکایی ها بعضی از این کشورها نظیر عربستان را در آستانه فروپاشی معرفی کرده و با صراحت گفته اند 18 سال دیگر از آل سعود روی نقشه جغرافیایی خبری نخواهد بود. بعضی دیگر از کشورهای عربی را در شرایط بحرانی غوطه ور معرفی کرده اند و در این میان نام دو کشور سوریه و عراق را در کنار بعضی از کشورهای فقیر آفریقایی نظیر سومالی، رواندی، کنگو، کنیا، چاد و اتیوپی قرارداده و درباره آنان گفته اند در سال 2030 این کشورها فاقد دولت خواهند بود و هرج و مرج آنان را فرا خواهد گرفت. این گزارش درباره پاکستان تصریح دارد که در سال 2030 این کشور دچار فروپاشی شده و دولت آن از بین می رود. ما در اینجا نمی خواهیم درباره میزان درستی اظهارنظر این شورای جامع اطلاعاتی اظهارنظر کنیم ولی بخصوص می گوئیم که گزاره های آن درباره سه کشور عراق، سوریه و پاکستان با هدف خاصی ارائه گردیده اند. عراق، سوریه و پاکستان در همین روزها هم در معرض تلاش های مشترک غربی عربی که فروپاشی این کشورها را مدنظر دارند وضع مناسبی ندارند و خود این وضعیت ناشی از شرایط طبیعی نیست بلکه اقدامات فراسوی مرزها شکل دهنده به بحران امنیتی آنان می باشد. یک گزارش که در یک روزنامه پاکستانی درج گردیده است نشان می دهد که پهپادهای آمریکایی در یک دوره زمانی کمتر از یک سال بیش از 300بار به مردم پاکستان حمله کرده و آنان را بخاک و خون کشیده اند و از این رهگذر دست کم 2000 پاکستانی جان خود را از دست داده اند. در سوریه نیز آنچه روی می دهد یک نزاع طبیعی درون اجتماعی نیست بلکه یک طرح تروریستی برای فروپاشی و تجزیه سوریه است که از فراسوی مرزها مدیریت و کارگزاری می شود.
در عراق نیز به شهادت دهها سال زندگی مسالمت آمیز سنیان و شیعیان می توانیم بگوئیم درگیری های موجود نه یک اتفاق داخلی بلکه یک تصمیم خارجی است. در عین حال این گزارش به ما می گوید اراده آمریکا بر ادامه مداخلات امنیتی در کشورهای عراق، سوریه و پاکستان است و تا فروپاشی کامل و تجزیه این کشور آن را دنبال می کند این یک هشدار جدی برای کشورهایی است که گمان می کنند سررشته تحولات این کشور را در دست دارند با این وصف می توان گفت این گزارش اطلاعاتی اگر چه پرده را از یک طرح برمی دارد، در عین حال ناخواسته این فرصت را در اختیار کشورهایی نظیر قطر، ترکیه و عربستان قرار می دهد تا دامن خود را از بحرانی که منطقه را دچار مشکل خواهد کرد، جمع نمایند.
6- یک نکته جالب توجه این گزارش بحث درباره برنامه هسته ای ایران است. براساس این گزارش اطلاعاتی، ایران تا سال 2030 از حرکت به سمت تولید بمب خودداری خواهد کرد. این گزارش می گوید ایران در «مرز سلاح هسته ای» متوقف می شود به این معنا که ایران علاقه به تولید بمب دارد ولی از دست زدن به آن خودداری می نماید. در واقع مقامات اطلاعاتی آمریکا یک بار دیگر اعتراف کرده اند که هیاهو درباره تلاش ایران برای دست یافتن به بمب اتمی یک دروغپردازی بیشتر نیست. جالب این است که آمریکایی ها در فاصله سالهای 2003 تا 2008 همواره در برابر گزارش های آژانس که از عدم انحراف ایران از مسیر صلح آمیز در برنامه هسته ای خبر می داد، ایستاده و با صراحت و تأکید ایران را متهم به تلاش برای دستیابی به سلاح می کردند. در واقع این گزارش، گزارش ها و ادعاهای قبلی مقامات آمریکایی را باطل می کند و این می تواند برای مقامات مذاکره کننده ایرانی یک سند به حساب آید. در همین ایام جوزف بایدن معاون رئیس جمهور آمریکا هم در یک اظهار نظر نسبتاً رسمی گفت که جمع بندی ما این است که ایران از 2003 تاکنون تلاش برای تولید سلاح هسته ای نداشته و نشانه ای دال بر تلاش مخفیانه هم در دست ما نیست. این اظهارات هم قابلیت پیگرد حقوقی دارد و می تواند مقدمه خوبی برای طرح یک شکایت حقوقی علیه مقامات آمریکا باشد.
7- این سند از ابعادی قابل مطالعه و بررسی برخوردار می باشد. در عین حال در جابه جای آن «عدم قطعیت» و در عین حال «قطعیت نمایی» به چشم می خورد در واقع نهادهای اطلاعاتی آمریکا بعد از این همه هزینه چندان هم در ترسیم شرایط آینده موفق نبوده اند.

*جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله خود با عنوان «بدتر از غده سرطانی» آورده است:نگاه واقع بینانه به تحولاتی که در خاورمیانه و بخش عمده‌ای از جهان اسلام در جریان است، این تحلیل را تأیید می‌کند که اوضاع در این منطقه از جهان به شدت درحال دگرگونی است. این برداشت، برمبانی سه گانه‌ای استوار است که بدین قرارند:
1- آنچه در سوریه جریان دارد، به عنوان یک الگو قرار است در عراق نیز پیاده شود. سوریه اکنون شاهد یک شورش است که عوامل اجرائی آن مجموعه‌ای از افراد مسلح با ترکیب 20 درصد داخلی و 80 درصد خارجی هستند. جدیدترین خبرها حکایت از حضور 5 هزار نیروی مسلح تونسی در سوریه دارند کما اینکه از کشورهای لیبی، افغانستان، پاکستان، چچن و ترکیه نیز عناصری در صحنه نبرد علیه دولت سوریه حاضرند. گروه تروریستی القاعده با تفکر سلفی و تکفیری، افراد جذب شده داخلی و خارجی را شستشوی مغزی می‌دهند و به مباح دانستن هر کاری برای رسیدن به هدف مورد نظر معتقد می‌کنند. این اعتقاد انحرافی موجب می‌شود خون ریزی، تجاوز جنسی، اعمال خلاف اخلاق، سرقت، مصادره اموال مردم و هر کار دیگری از نظر افراد مسلح بلااشکال می‌شود و آنها بدون آنکه کمترین مانعی بر سر راه خود ببینند، مرتکب هر جنایتی می‌شوند و حتی چاشنی "الله اکبر" را نیز با آن همراه می‌کنند!
صاحبان دست‌های پشت پرده وقایع سوریه، با این تحلیل که به زودی کار دولت این کشور را یکسره خواهند کرد، از هم اکنون درباره ورود به عراق و انجام همین اقدامات در این کشور سخن می‌گویند. تحرکات داخلی و خارجی علیه دولت عراق، که این روزها شدت گرفته، نشان دهنده همین نیت شوم است. اینکه آنها در سوریه به اهدافشان خواهند رسید و در عراق چه خواهند کرد و درصورتی که در این دو کشور موفقیتی به دست بیاورند، هدف بعدی آنها کجاست، البته نکات مهمی هستند که فعلاً از طرح آنها خودداری می‌کنیم و آن را به وقت دیگری موکول می‌نمائیم.
2- ولخرجی‌هائی که آل سعود و شیوخ قطر با دلارهای بادآورده برای دامن زدن به بحران سوریه می‌کنند، هدفی را دنبال می‌کند که مورد نظر آمریکا، انگلیس، فرانسه و رژیم صهیونیستی نیز هست. این هدف مشترک، مهار کردن انقلاب‌های مردمی در کشورهای عربی و شمال آفریقا برای حفاظت از رژیم‌های وابسته و مستبدی است که در این کشورها باقی مانده‌اند. منحرف ساختن مسیر بیداری اسلامی از اهداف مشخص آن و مشغول کردن افکار عمومی ملت‌های منطقه به مسائل دیگر، این فرصت را به پادشاهان و خاندان‌های فاسد حاکم بر کشورهای عربی می‌دهد که این موج را به نوعی از سر بگذرانند و حتی برای مصادره انقلاب‌ها نیز اقداماتی انجام دهند.
هدف مهم دیگر این مجموعه، مصون نگهداشتن رژیم صهیونیستی از پس لرزه‌های انقلاب‌های مردمی در کشورهای عربی و شمال آفریقاست. رژیم صهیونیستی با اینکه از حزب‌الله لبنان و مردم غزه، ضربات سنگینی دریافت کرده و هیمنه دروغین خود را فرو ریخته و بر باد رفته می‌بیند، تلاش زیادی برای بازسازی آن به عمل می‌آورد و ضربه زدن به جبهه مقاومت را راهکار عملی رسیدن به این هدف می‌داند. به همین دلیل است که بخش عمده‌ای از دلارهای نفتی عربستان و قطر خرج ضربه وارد کردن به حزب‌الله لبنان و دولت سوریه می‌شود و البته جمهوری اسلامی ایران نیز از حملات و ضربات تبلیغاتی و سیاسی فراهم آمده از این دلارها بی‌نصیب نمی‌ماند. اینکه اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس در بحرین، به جزایر سه گانه ایرانی می‌پردازد و دولت سوریه را نیز محکوم می‌کند ولی از رژیم صهیونیستی سخنی به میان نمی‌آورد، گوشه‌ای از همین سیاست تهاجمی علیه ایران و حامیانه نسبت به رژیم اشغالگر قدس است.
3- مهم‌تر و خطرناک‌تر از این دو، شکل گیری یک جریان پرشتاب در جهان عرب و در میان اهل سنت برای دامن زدن به اختلافات میان سنی و شیعه در پوشش تفکر انقلابی و با مصادره انقلاب‌های جدید کشورهای عربی و شمال آفریقاست. این جریان، که با هزینه شدن همان دلارهای نفتی آل سعود و شیوخ قطر و طراحی قدرت‌های غربی و صهیونیست‌ها به راه افتاده، درصدد است کاری کند که "بیداری اسلامی" با برچسب "بهار عربی" به ضد خود تبدیل شود. ویژگی بیداری اسلامی اینست که اسلام را در سطحی بالاتر از دعواها و اختلافات و با هدف حاکم ساختن اصول قرآنی وحدت و برادری اسلامی در کشورها حاکم می‌کند و همین امر موجب قطع شدن دست قدرت‌های سلطه گر از منابع مسلمانان می‌شود و ملت‌های مسلمان در کشورهای مختلف به استقلال و آزادی و عزت در خور شأن خود می‌رسند. اما جریان مورد نظر قدرت‌های سلطه گر، تلاش می‌کند با مصادره کردن انقلاب‌های مردمی منطقه، تفکر سلفی و تکفیری را بر کشورهای انقلاب کرده مسلط کند و آن را به سایر کشورهای اسلامی نیز سرایت بدهد و راه را برای یک رویاروئی شدید میان شیعیان و اهل سنت هموار نماید تا منافع غرب و صهیونیسم در منطقه حفظ شود.
طراحان این توطئه سنگین، نام جریان جعلی خود را انقلاب می‌گذارند و چنین وانمود می‌کنند که جهان اسلام در آستانه یک تحول بزرگ انقلابی بامحتوای اسلامی قرار گرفته و همانگونه که سلفی‌ها ادعا می‌کنند، قرار است امت اسلامی به معتقدات اصیل صدر اسلام برگردد و ناخالصی‌ها را از خود دور کند. آنها هر تفکری غیر از سلفی گری را ناخالصی وانمود و تلاش می‌کنند این جریان جعلی را در برابر تمام مذاهب اسلامی ضد سلفی قرار دهند و البته جوانان و عناصر عامی تمام مذاهب را نیز از طریق شستشوی مغزی با تفکر سلفی همراه کنند و امت اسلامی را دچار اختلافی عمیق و بی‌سابقه نمایند.
این جریان اکنون شکل گرفته و درحال تحکیم پایه‌های خود و سربازگیری از میان طبقه متوسط به پائین مسلمانان است. با توجه به وقایع سوریه و فجایعی که در این کشور توسط عناصر همین جریان رخ می‌دهد و با توجه به تلاش مرموزی که این جریان در کشورهای انقلاب کرده عربی برای دردست گرفتن حاکمیت‌ها و پی گیری اهداف شوم خود با استفاده از اهرم قدرت به عمل می‌آورند، طبقات اثرگذار امت اسلامی اعم از علمای مذهبی، دانشگاهیان، نویسندگان و فعالان سیاسی وظیفه بزرگی برای جلوگیری از پیشروی این جریان بدتر از غده سرطانی برعهده دارند. پرداختن به این وظیفه اساسی، از اولویت‌های نخبگان امت اسلامی است.

*رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان «آهنگ همگرایی در اصولگرایان» به قلم «محمد کاظم انبارلویی»آورده است:  آنها که امروز در مسند ریاست هستند و یا در پی آنند که بزودی پستی را قبول کنند ویا در تلاش هستند به مسندی برسند، حتما باید  باب « ریاست طلبی» در اصول کافی را به دقت بخوانند: معمر بن خلاد نزد امام صادق (ع) بود، نام فردی را برد و گفت : او ریاست را دوست دارد . حضرت فرمود:« بودن دو گرگ درنده در میان گله گوسفندی که چوپانش حاضر نباشد، زیانبخش‌تر از ریاست طلبی نسبت به دین مسلمان نیست» و فرمود: «‌هرکه ریاست طلبد هلاک شود» و نیز آن حضرت فرمود:« ملعون است کسی که ریاست را به خود ببندد، ملعون است کسی که به آن همت بگمارد و ملعون است کسی که به فکر آن باشد» این روایات بسیار تکان دهنده است. برخی ریاست را آنچنان در آغوشش کشیده‌اند که گویی در آغوش معشوقه خود هستند. برخی آنچنان به دنبال ریاست هستند که گویی مجنون در پی لیلی است.
در روایات این باب در مذمت کسانی سخن رفته که دوست دارند عده‌ای پشت سر کسی که ریاست طلب است راه روند و صدای کفش‌های آنها او را به وجد آورد. فرموده‌اند این جماعت اهل هلاک هستند وخود را در مهلکه انداخته‌اند.
***
اصولگرایان بیش از یک دهه است که با اقبال مردم در مناصب انتخابی به خدمت مشغول هستند. مردمی که آنها را به این مناصب گمارده‌اند با تیزبینی آنها را رصد می‌کنند، خوب می‌دانند آنها چه کرده‌اند وخدمات آنها چیست؟ صدمات آنها کدام است ودر فرایند پیشرفت کشور کجا بودند و الان کجا هستند ودر آینده به کجا می‌روند؟ مردم در داوری نسبت به عملکرد اصولگرایان به خطا نرفته‌اند. مردم حساب برخی اشتباهات وخطاهای برخی را به حساب همه نگذاشته‌اند و نیک می‌دانند نوکران واقعی آنها چه کسانی هستند و کسانی که ادای نوکری را در می‌آورند الان چه می‌کنند. ملت ما در آستانه یک تصمیم‌گیری بزرگ است. بزودی انتخابات ریاست جمهوری و شوراها برگزار می‌شود. مردم راس هرم مسئولیت اجرایی کشور را با رای مستقیم خود تعیین می‌کنند وبا حضور وسیع وگسترده  خود  در انتخابات شوراها که همزمان با انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌شود کف تصمیم‌گیریها  و تصمیم‌سازی‌ها درحوزه اداره شهرها و روستاها را سامان می‌دهند. اکنون ما در دهه چهارم انقلاب هستیم. انقلاب با سرعت خارق العاده‌ای با تدبیر و شجاعت و هوشمندی رهبر معظم انقلاب  اسلامی برای رسیدن به اهداف برنامه چشم‌انداز بیست ساله به پیش می‌رود. مردم فراز و فرودهای این حرکت تاریخی را خوب می‌دانند و اخلال قدرت‌های جهانی در سر راه پیشرفت کشور را خوب رصد می‌کنند. پنج‌شنبه هفته  گذشته جمعی از اصولگرایان سراسر کشور به منظور دستیابی به اتحاد و همگرایی دور هم برای رایزنی‌های اولیه جمع شدند.آنها امیدوارند با تمسک به ریسمان الهی و با همکاری جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به‌عنوان دو تشکل نیرومند واصیل اسلامی ، فرایند همگرایی را طی نموده واز واگرایی نیروهای اصولگرا جلوگیری کنند.
تعدد و تکثر نامزدها بین اصولگراها از یک سو تهدید است و از سوی دیگر فرصت می‌باشد. تهدید است به این دلیل که شائبه ریاست طلبی و هلاکت و انزوای سیاسی کسانی را در پی داشته باشد که شایستگی لازم برای تصدی پست ریاست جمهوری را در مقایسه با افرادی که واقعا شایسته این پست هستند، ندارند. فرصت است برای اینکه رقابت در میان اصولگراها می‌تواند یک مسابقه برای پیشرفت کشور و خدمت بیشتر به مردم و بسط عدالت در جامعه شود.
اعلام سه تن از نامزدهای مطرح  انتخابات ریاست جمهوری که از میان آنها یک تن به میدان خواهد آمد ودو تن دیگر او را کمک خواهد کرد یک گام به جلو برای همگرایی است. پیوستن جمعی دیگر به آنها و پذیرش جایگاه روحانیت مبارز به عنوان کسانی که به این همگرایی کمک می‌کنند گام دیگر است. اگر شیطان در  این همگرایی اخلال نکند تکلیف یک ضلع رقابت در انتخابات آینده روشن خواهد شد.
جبهه پیروان خط امام و رهبری در این همگرایی سنگ زیرین آسیای وحدت است و اگر بتواند وظیفه خود را خوب انجام دهد حتما به اهداف خود خواهد رسید. پنج‌شنبه  هفته گذشته نشست جبهه به چند و چون این همگرایی اختصاص داشت.
***
  فرهنگ رقابت در میان اصولگرایان از یک طرف و با رقبای بیرونی خود از طرف دیگر باید مبتنی بر اخلاق و آموزه‌های دینی باشد. انتخابات آینده یک فرصت برای بسط گفتمانی این فرهنگ است. ما باید از افغانی‌سازی رقابت‌ها پرهیز کنیم. مردم نباید احساس کنند که گویی چندگرگ به جان هم افتاده‌اند تا طعمه‌ای را پاره کنند.
  روایات صریح ما در این باب و انگشت اشاره معصوم(ع) به ما نشان می‌دهد کسی که دنبال ریاست طلبی باشد در حالی‌که نمی‌تواند حق آن مقام و مرتبت را ادا کند به هلاکت خواهد افتاد.
  نمای گرگ گرفتن در تصدی مناصب چیزی نیست که از نگاه مردم پنهان بماند. مردم ما بصیر ، دانا ،هوشمند و صریح هستند و با احدی پیمان اخوت نبسته‌اند.

*خراسان
روزنامه خراسان درسرمقاله خود با عنوان «"بصیرت و میثاق با ولایت" رمز عبور از فتنه» به قلم «مهدی یاراحمدی خراسانی»آورده است:چند سالی است در تقویم کشور روز نهم دی ماه روز "بصیرت و میثاق امت با ولایت" نامگذاری شده است. مقام معظم رهبری چندی پیش در دیدار اعضای مجمع عمومی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاههای کشور به موضوع بصیرت اشاره و تأکید نمودند که بصیرت، ابزار شناخت هدف و منحرف نشدن از راه است. ایشان تاکید کردند: "برای شناخت هدف و منحرف نشدن از راه، به بصیرت و هوشیاری و برای حرکت خستگی ناپذیر و مداوم در راه تحقق هدف، به احساس مسئولیت نیاز دارید و باید با درک جایگاه ایران به عنوان پیشاهنگ مبارزه و پایداری درمقابل استکبار شیطانی، همواره برنامه ها و حرکات دشمنان را تحت مراقبت داشته باشید." از این رو با فرارسیدن نهم دی ماه در این مجال با توجه به فرمایشات رهبرمعظم و جریان های سیاسی پیش روی کشور از مناسبات فی مابین "فتنه و بصیرت" در سه بخش سخن خواهیم گفت.

یکم: بصیرت؛ مفاهیم،ابزارها، کارکردها

1- مفهوم شناسی بصیرت: بصیرت در لغت به معنای عقیده قلبی، شناخت، یقین، زیرکی و عبرت آمده است. در اصطلاح نیز بصیرت عبارت است از قوه ای در قلب شخص که به نور قدسی منور بوده و به وسیله آن حقایق امور و اشیا را درک می کند. همان گونه که شخص به وسیله چشم، صورت ها و ظواهر چیزها را می بیند.

2- تحقق بصیرت با تزکیه نفس و عمل به آموزه های وحیانی: بصیرت در نگرش قرآنی جز با عمل به آموزه های وحیانی و تزکیه نفس پدید نمی آید. با این همه اهل بصیرت در مسیر رشد و کمال است نه آنکه به کمال رسیده و از دام خطر رسته باشد بلکه هر آن ممکن است که سقوط کرده و در دام شیطان افتد. بصیرت در آموزه ها و فرهنگ قرآنی حالتی است که به انسان توانایی و درک درست حقایق و تحلیل واقعیت ها را می دهد.

3- شناخت حق و باطل از طریق بصیرت نه با چهره ها و اشخاص: بصیرت در شرایط حاضر یکی از مهم ترین و راهبردی ترین کلید واژه هاست. که در اوضاع کنونی جامعه بر امت مسلمان لازم است تا در پرتو آن بتوانند راه حق از باطل را تشخیص داده و در مسیر صراط مستقیم الهی گام بردارند. رهبر معظم انقلاب می فرماید: «باید حق و باطل را با بصیرت تشخیص داد نه با چهره ها و اشخاص».

4- بصیرت، زمان شناسی و آینده نگری: هرچند بصیرت، در اصل به معنای علم است، لکن باید توجه داشت که هر علمی بصیرت نیست و هر عالمی، بصیر نامیده نمی شود، بلکه این واژه، حاکی از نوعی احاطه علمی و آینده نگری است.

به بیان دیگر بر پایه برخی از پژوهش ها، واژه بصیرت در فرهنگ های مختلف بیش از سی معنا را به خود اختصاص داده که موضوع آینده و آینده نگری در میان بیشتر آنها مشترک است.

مقام معظم رهبری می فرمایند: «اگر اعلم علما هم باشید و زمانتان را نشناسید و ندانید ترفندهای استکبار و نیز مشکلات جامعه چیست، نمی توانید برای جامعه اسلامی تان مفید واقع شوید».

5- بصیرت و عبرت آموزی: نقش دیگر بصیرت «عبرت آموزی» انسان است که به سخن دیگر اهل بصیرت به سبب عبرت گیری و پندآموزی از هر رخداد و حادثه ای هر تهدیدی را به فرصتی تبدیل می کند. این گونه است که فتنه ها به آزمون های رشد و بالندگی تبدیل می شود و فرصت های بی مانندی را به شخص بصیر می بخشند.

6- انذارپذیری یکی از کارکردهای بصیرت: «انذارپذیری» از دیگر کارکردهایی است که قرآن کریم برای بصیرت بیان می کند، به این معنا که انسان دارای بصیرت به هر رخداد و آیه ای به عنوان یک انذار و هشدار الهی می نگرد و از آن درس عبرت می گیرد.

7- تقویت عوامل بصیرت زا: افزون بر ابزارهای شناختی عوامل چندی نیز وجود دارد که می تواند به تحقق بصیرت و شناخت حقایق از دل رخدادها و فتنه هاو امور عادی کمک کند.از جمله این عوامل می توان به آیات خداوندی در درون و برون آدمی، حفظ و مدیریت نفس و امدادهای غیبی الهی در مواقع حساس اشاره کرد. همچنین رخدادهای حساس تاریخی و فتنه ها (مثل آنچه بعداز انتخابات دهم ریاست جمهوری در کشور اتفاق افتاد) از مهمترین عوامل بصیرت زا می باشد زیرا در این حالت است که اشخاص تیز هوش و زیرک در می یابند که حقیقت ممکن است غیر از آن چیزی باشد که به چشم می آیداز این رو به تحلیل رخدادها و فتنه ها برای دستیابی به حقایق نهان آن می پردازند.

دوم: توجه به نشانه ها در زمان بروز فتنه

رخدادهایی چون فتنه ها می تواند از عوامل بصیرت زا باشد به شرط اینکه آدمی به ظاهر آن بسنده نکند. مهم ترین رفتاری که از افراد انتظار می رود آن است که در فتنه ها به نشانه ها توجه کنند و با بهره گیری از اصول اساسی اسلام حق را از باطل باز شناسند و راه خویش را از گمراهان و منافقان جدا سازند.در زمان امیرمومنان(ع) در جنگ صفین و فتنه بزرگ آن، برخی از اهل تردید نمی دانستند که حق با علی(ع) یا معاویه است؛ که در این بین یک نشانه همچون شهادت عمار به دست گروه یاغی و طغیانگر، برای توده های مردم آشکار کرد که معاویه بر باطل است.هر چند که در آن زمان بسیاری از لشکریان معاویه با توجیه عمروعاص فریب خوردند، ولی زنگارها و پرده های استواری از تزویر و دروغ با شهادت عمار به عنوان یک نشانه فرو ریخت و اهل حق توانستند راه خویش را دریابند.

در حقیِقت هر نشانه ای در هر فتنه ای برای توده های مردم می تواند به عنوان نشانه ای از درستی و نادرستی شخص یا گروه و یا حکومتی باشد. داشتن بصیرت نیازمند اسباب و ابزارهای مناسبی است که قدرت تشخیص آدمی را نسبت به حق و باطل برانگیزد و به وی توانایی دهد تا پس از شناخت، نسبت به آن واکنش درست و مناسبی انجام دهد و همانند بلعم باعوراها و یا سامری ها عمل نکند و همراه فرعون و طاغوت در صف استکبار و کفر و باطل نایستد.

سوم: یک اتفاق سیاسی آموزنده در کشور و عبرتی برای امروز

چهارسال پیش در آذر 88 وقایعی در کشور رخ داد که در عین تلخی آثاری مثبت نیز برجای گذاشت. در جریان فتنه انتخاباتی 88 اصل ولایت فقیه توسط عده ای زیر سوال رفت و اما کمتر از یکسال بعد از حضور گسترده مردم نه تنهانهال اصل ولایت فقیه که میراث ماندگار حضرت امام است آبیاری شد بلکه به عمق باور مردم به این اصل افزوده شده اما گویا با در پیش بودن دو انتخابات مهم ریاست جمهوری یازدهم و شوراهای اسلامی تحرکاتی در داخل و خارج کشور آغاز گردیده است که به دنبال ایجاد فتنه انگیزی های جدید است. مصاحبه های برخی افراد ، محتوا سازی های جهت دار در وب سایتها، وبلاگها وشبکه های مجازی و اظهار نظرهای معنادار همه و همه نشان می دهد که دشمن در تلاش است تا یا مردم به طور گسترده درپای صندوق های رای نیایند یا اگر نتوانستند بار دیگر شیرینی حضور در کام مردم تلخ گردد که در این میان نگاه بصیرت آمیز مردم تعیین کننده خواهد بود.

*تهران امروز
روزنامه تهران امروز درسرمقاله خود با عنوان «پروژه درگیری روانی با ایران» به قلم «مهدی مطهرنیا*»آورده است:قانون مقابله با نفوذ ایران در نیمکره غربی که اوایل سال‌جاری میلادی در ایالات متحده آمریکا به تصویب کنگره رسیده بود با امضای باراک حسین اوباما رئیس‌جمهور این کشور به مرحله اجرایی شدن نزدیک شد. این قانون یک استراتژی سیاسی و دیپلماتیک است که توسط وزارت خارجه آمریکا طراحی و توسط کنگره این کشوربه تصویب رسیده است. براساس این قانون، وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا باید ظرف 180 روز، استراتژی برای پاسخگویی به آنچه «حضور و فعالیت خصمانه رو به رشد ایران» در منطقه آمریکای لاتین خوانده است، تنظیم کند. امضای این قانون توسط اوباما از چند جهت دارای اهمیت است. از منظر جغرافیای زمانی،‌ این موضوع دربرگیرنده این معناست که اساسا امضای چنین قانونی درمنطقه خاورمیانه و درچارچوب مذاکرات اعراب - اسرائیل و تحرکات منطقه لبنان و منطقه ثقل کنونی (سوریه) و بعد ایران و آب‌های خلیج‌فارس تاثیرگذاراست و باعنایت به پرونده هسته‌ای ایران و مذاکرات پیش روی ایران و گروه 1 + 5 می‌تواند اهمیت ویژه‌ای داشته باشد.
به بیان دیگر این جغرافیای زمانی است که اهمیتی جدی به امضای قانون مقابله با نفوذ ایران در نیمکره غربی می‌بخشد. از سوی دیگر در سطح تحلیل امنیتی امضای چنین قانونی در کشور ایالات متحده آمریکا در بافت زمانی کنونی واجد اهمیت تعریف شده‌ای خواهد بود. به این معنا که براساس این قانون، وزارت امنیت داخله ایالات متحده آمریکا باید مرزهای این کشور با کانادا و مکزیک را برای جلوگیری از نفوذ نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،‌ نیروهای قدس، حزب‌الله و هرگروهی که با جمهوری اسلامی ایران در ارتباط است مستحکم کند و نفوذ ایران را در کشورهای آمریکای لاتین سد کند.

امضای این قانون می‌تواند این پیام را ارسال کند که ایالات متحده آمریکا در چارچوب برنامه‌ریزی برای اعمال فشار بیشتر برخاورمیانه در آینده،‌چنین قانونی را تصویب کرده است، لذا این کشور از هم‌‌اکنون درصدد است،‌امکان ضربه‌های تهاجمی و تقابلی ایران را ازبین ببرد. در سطح تحلیل خرد امضای قانون مقابله با نفوذ ایران در نیمکره غربی در آستانه مذاکرات ایران با کشورهای 1 + 5 می‌تواند جو روانی گسترده و فشرده‌ای را علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند و ایران را وارد جنگ روانی کند.

بی‌تردید اجرایی شدن چنین قانونی می‌تواند زمینه‌های اعمال فشار و محدودسازی تحرکات ایران در منطقه آمریکای لاتین و نیمکره غربی را فراهم کند اما پرسش این است که آیا تحرکات ایران در چارچوب قوانین بین‌المللی و عمل به آنها قابل محدود‌سازی است یا نه ؟ این موضوع نکته‌ای است که باید از منظر عملیاتی بررسی شود.

*کارشناس مسائل بین‌الملل

*حمایت
روزنامه حمایت درسرمقاله خود با عنوان «جوسازی درباره رزمایش»به قلم «سید باقر حسینی»آورده است:اینکه هر کشور برای حفظ و ارتقای آمادگی نیروهای نظامی و دفاعی خود هر چند وقت یک‌بار رزمایش برگزار کند امری کاملا طبیعی است و اتفاق عجیب و غریبی نیست؛ در اکثر موارد هم اعتراضی به کشور برگزار کننده رزمایش نمی‌شود، اما شاهدیم که هر گاه جمهوری اسلامی در حال برگزاری رزمایشی است این موضوع با آب‌ و تاب فراوان از سوی رسانه‌های غربی دنبال می‌شود و این رسانه‌ها ادعاهای بی‌اساسی ضد جمهوری اسلامی ایران مطرح می‌کنند که هیچ یک از آنها واقعیت ندارد، بلکه برای تحت فشار قرار دادن و جوسازی ضد ایران مطرح می‌شود.این بار نیز با آغاز رزمایش ولایت 91 بدخواهان جمهوری اسلامی در رسانه‌های خود مدعی شدند که هدف ایران از برگزاری این رزمایش تمرین برای بستن تنگه هرمز است؛ این ادعا در حالی مطرح می‌شود که مسئولان بلند پایه جمهوری اسلامی بارها عنوان کرده‌اند که ایران به هیچ عنوان به دنبال برهم زدن امنیت منطقه نیست و برنامه‌ای برای بستن تنگه هرمز ندارد؛ جمهوری اسلامی برقرارکننده امنیت عبور و مرور کشتی‌ها در تنگه هرمز است، تا به حال خدشه‌ای به امنیت این تنگه وارد نشده است، از این بعد نیز امنیت این منطقه تأمین خواهد شد.تنها در صورتی احتمالا جمهوری اسلامی عبور و مرور در تنگه هرمز را محدود کند که دشمنان امنیت ایران را تهدید کنند یا اقدام تحریک‌آمیزی ضد کشورمان انجام دهد. در این صورت جمهوری اسلامی هم برای مقابله با دشمنان ممکن است اقداماتی در جهت بستن یا محدود کردن عبور و مرور در تنگه هرمز انجام دهد که البته این موضوع باید با دستور فرمانده معظم کل قوا صورت بگیرد. با این حال اکنون هیچ تصمیمی برای بستن تنگه هرمز وجود ندارد و ادعای تمرینی بودن رزمایش ولایت 91 برای بستن تنگه هرمز جوسازی رسانه‌ای است که به هیچ عنوان واقعیت ندارد. نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران برای آزمایش نیروهای خود و همچنین آزمایش تجهیزات جدید خود اقدام به برگزاری چنین رزمایشی کرده است. پیام این رزمایش برای کشورهای همسایه صلح، دوستی و امنیت است و برای دشمنان اعلام آمادگی به منظور مقابله با حمله‌‌های احتمالی آنان.

*آفرینش
روزنامه آفرینش درسرمقاله خود با عنوان «فرش قرمز برای بازگشت طالبان به قدرت» به قلم «حمیدرضا عسگری»آورده است:جنگ افغانستان در پی حمله القاعده به رهبری اسامه بن لادن به نیویورک در 11 سپتامبر سال 2001 و هشدار جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا به گروه طالبان مبنی بر اخراج گروه تروریستی القاعده از این کشور و مخالفت طالبان با این درخواست؛ توسط نیروهای نظامی آمریکا و ناتو آغاز شد.

به دنبال خودداری طالبان از پذیرش درخواست ایالات متحده آمریکا فرمان حمله به افغانستان در 7 اکتبر سال 2001 صادر شد. تقریبا یک ماه بعد رژیم طالبان سقوط کرد و با برگزاری کنفرانس بُن "حامد کرزی" به قدرت رسید و در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به مقام ریاست جمهوری برگزیده شد. از آن زمان تاکنون نیروهای نظامی ناتو به بهانه سرکوب القاعده و طالبان حضور خود درافغانستان را توجیه کرده اند. اما واقعیت این است که بیش از یک دهه حضور نیروهای نظامی خارجی در این کشور نتوانسته است امنیت را برای این کشور به همراه داشته باشد و هرروز شاهد انفجارها و عملیات های انتحاری هستیم که جان مردم را تهدید می کند.

گرفتاری آمریکا درباتلاق افغانستان باعث شده تا این کشور برخلاف میل و اهدافی که برای آن لشکرکشی نظامی کرده بود، امروز به مذاکرات رسمی با نیروهای طالبان و پیشنهاد حضور آنها در دولت افغانستان را مطرح کند!. درهمین زمینه اخیراً نمایندگان بلندپایه‌ طالبان با موافقت ملا عمر، رهبر طالبان، در کنفرانسی در پاریس شرکت کردند، و با شماری از نمایندگان دولت افغانستان، نمایندگان مجلس این کشور و همچنین شخصیت‌های جناح اپوزیسیون افغانستان به بحث و رایزنی پرداختند. "نمایندگان طالبان در پاریس خواهان تقسیم قدرت در افغانستان شدند. به گفته‌ی آنان، طالبان آمادگی دارند در دولتی مشارکت جویند که تمامی افغان‌ها را نمایندگی ‌کند."

اما بحث اینجاست که طالبانیسم از یک طرز تفکر رادیکال مذهبی نشأت می گیرد که انحصار طلب و بدون انعطاف می باشد و برحکومتی منطبق بر اسلامی افراطی در تمام زمینه های سیاسی،اقتصادی و اجتماعی تاکید دارد. قطعاً توافق طالبان برای تفاهم با دولت و حضور در روند حکومت مستلزم تحقق بسیاری از خواسته های آنهاست که درحال حاضر به هیچ وجه مورد تایید آمریکا و غرب نمی باشد.

آنان خواستار تفاهم و تقسیم قدرت درافغانستان شده اند، اما تاکید کرده‌اند که تحقق این امر مستلزم تغییر قانون اساسی است. به اعتقاد طالبان قانون اساسی کنونی در افغانستان با فشار نیروهای بین‌المللی خارجی تدوین شده و از این رو قابل قبول نیست. آنها خواستار قانون اساسی‌ای شده‌اند که بر "اصول اسلام و دستاوردهای تاریخی" استوار باشد.

باتوجه به خروج مقرر شده برای نیروهای نظامی ناتو در سال 2014 این امید درمیان نیروهای طالبان افزایش یافته که می توانند از هم اکنون پایه های حضور رسمی و غیررسمی خود را برای به دست گیری قدرت در افغانستان پایه ریزی کنند. حضور طالبان درقدرت به معنای بی فایده بودن بیش از یک دهه حضورنظامی غرب دراین کشور و بازگشت تفکرات و رویکردهای غیردموکراتیک به ساختار حکومتی افغانستان می باشد. غرب برای نابودی طالبان به افغانستان آمد و حال زمینه را برای ورود آن به قدرت فراهم می کند!.

ممکن است با شریک کردن طالبان در حکومت افغانستان، از میزان ناامنی ها در این کشور کاسته شود، اما ذات و موجودیت این گروه وابسته به مبارزه با غرب براساس اصول افراطی مذهبی است. لذا قدرت بخشی رسمی به این گروه همانند فرصت هایی است که در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 میلادی از سوی غرب و برخی کشورهای عربی به آنان داده شد و موجب قدرت گیری این گروه گردید.

در این ایّام بود که طالبان قوانین خشک مذهبى وافراطى را به مرحله اجرا درآوردند.آنها سینماها و تئاترها را تعطیل کردند و مردان را با ضرب شلاّق مجبور به اقامه نماز در مساجد مى کردند. مدارس دخترانه را تعطیل نمودند و کارکردن زنان در خارج از خانه نیز ممنوع گشت. در نتیجه اکثر اعضاى بیمارستان ها از کار برکنار شدند. طالبان بدون تشکیل دادگاه، افراد مجرم را مجازات مى کردند و براى آنها مهم نبود چه کسى را مى کشتند، شیعه یا سنى، هر کس مخالف آنها بود از دم تیغ مى گذراندند. این گروه با چنین پیشینه ای امروز به مذاکرات برای تقسیم قدرت دعوت شده است!.

*ابتکار
روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان «این تابلو را پایین بیاورید!» به قلم «فضل الله یاری»آورده است:عجالتاً کار تحلیل گران، مفسران و روزنامه نگاران در فضای سیاسی کنونی کشور به دلایل زیر، نوشتن از اصولگرایان است:آنان به جهت اینکه قوای اصلی کشور را در اختیار دارند،رسانه دارند و حتی فراگیرترین رسانه کشور را در خدمت می‌گیرند، احزاب و گروههایشان به فعالت مشغولند، مفسران و تحلیل گران وابسته به آنان دست بازتری برای تحلیل دارند.
صفحه رسانه‌ها پر از اظهار نظر، تحلیل وتفسیر، مصاحبه و اخبار و گزارشهای مربوط به فعالیت این جناح سیاسی کشور است. آنان روزگاری نه چندان دور یک رقیب قدرتمند در کنار خود داشتند که هر از چند گاهی با آنان دست و پنجه نرم می‌کرد و بر زمین شان می‌زد و زمانی نیز در خاک شان می‌نشست.
این اردوگاه بزرگ بر سر خود تابلوی «اصولگرایی» را کوبیده است تا بگوید که ویژگی اصلی اش ایستادگی بر سر «اصول» است. اصولی که خود اسلام، انقلاب، نظام، امام و رهبری بر می‌شمارند و معتقدند که تنها و تنها مختص آنان است.
آنان معتقدند که جهان را از دریچه این اصول می‌بینند و هر کس نظرگاهی غیر از این انتخاب کند،لیبرال است،غرب زده است،فریب خورده است و گاه نیز خیانت کار است. آنان سند این اصول را به اسم خود زده اند و همه فعالیت‌های خود را درراستای این اصول می‌دانند و هیچ هراسی ندارند که جامعه شکست هایشان را هم به پای این اصول بنویسد.
بخشی ازاین جناح سیاسی کشور اگر روزی تلاش می‌کرد که خود را به این اصول نزدیک کند و فعالیت هایش را منطبق با آنان کند،اینک و در دهه چهارم پس از انقلاب به یک نکته مهم می‌رسید،آن اینکه در روندی معکوس همه اصول را در رفتار خود خلاصه کند. اسلام و انقلاب و نظام وامام همان است که آنان روایت می‌کنند. قبای خود را بر تن این اصول می‌کنند و هر جا که می‌بینند قبایشان کمی تنگ است یا کوتاه، بهتر آن می‌بینند که از سر و ته اصول بزنند تا در قبای تنگ آنان جای بگیرد. اسلام آنان گویی از پشوانه 1400 ساله خالی است و تنها جوانی سی و چند ساله است.در این اسلام رحمت محمد(ص)همان است که آنان می‌کنند و عدالت علی (ع) همان است که آنان می‌پسندند.
در انقلابی که بخشی از این جناح نشان می‌دهد گویی نه ابراز عقیده آزاد بود و نه مخالف محترم. در حلقه ای که از اطرافیان بنیانگذار نظام توصیف می‌کنند، نزدیک ترین یاران وحتی خانواده اش نیز جای ندارند.بقیه اصولی که بر آن پای می‌فشارند نیز به همین ترتیب است. همان است که خود می‌گویند.
این جناح بزرگ سیاسی اما در چند سال گذشته خروجی‌های متعددی داشته است. محصولاتی که گویی هر کدام از کارخانه ای در گوشه ای از جهان سیاست بیرون آمده اند. این تنوع آن قدر زیاد است که تصویرمجازی آن را به این شکل دید که از نوار نقاله محصولات کارخانه ای هم یخچال بیرون می‌آید و هم بخاری و تلفن همراه و رایانه، هم بسته‌های لوازم آرایشی و بهداشتی خارج می‌شود و هم محصولات غذایی. بنگرید به دست پروردهای چند سال اخیر اردوگاه اصولگرایی. تنوع در همین اندازه است. در این اردوگاه هم حجه الاسلام صدیقی حضور دارد و هم اسفندیار رحیم مشایی(اگرچه چندی است که حکم به اخراجش داده باشند) هم سید احمد خاتمی خود را اصولگرا می‌داند و هم علی مطهری.
اصلا به اتفاقات همین چند روز اخیر استناد شود، بهتر است. در این اردوگاه همزمان هم حبیب الله عسگراولادی مخالفان را به برادری دعوت می‌کند و آنان را درون نظام می‌خواند و هم حمید رسایی برایشان تقاضای اعدام می‌کند و هم محمدرضا باهنر از آنان می‌خواهد همین که از حقوق شهروندی کشور برخوردار شوند، سپاسگزار باشند.
درهمین اردوگاه آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد حضور دارد که روزی شدیدترین تعابیر را درباره مخالفان چندسال اخیر به کار برده بود و به ناگهان آنان را از اتهام «فتنه» تبرئه می‌کند...
رئیس جمهور برآمده از این اردوگاه هم خودش و هم برداشتی که از وی می‌شد این روزها چقدر متفاوت است! روزی معجزه هزاره سوم خوانده می‌شد که روح تازه ای در کالبد انقلاب و نظام دمیده است و این روزها تهدیدی برای آن.
از این نمونه‌ها فراوان دیده می‌شود، اما آن چه که ناظران را متحیر می‌کند این پرسش هاست که این چه اصولی است که پافشاری برآنان این همه نتیجه متفاوت به همراه دارد؟ آیا اصول یاد شده آن قدر ثابت نیستند که هرکسی می‌تواند از ظن خود یارشان شود؟ آیا برخی از آنان لازم وبرخی غیر لازم به نظر می‌رسند؟ آیا اصول ادعایی این جناح مشمول مرور زمان هم می‌شوند، که در یک بازه زمانی چندساله نتایج متفاوتی را به بار می‌آورند؟
*****
به نظر می‌رسد که در جناح اصولگرا، میان ادعاها از یک طرف و عملکرد ونتایج به دست آمده از طرف دیگر، تناسبی با آن تابلوی بزرگ سردر اردوگاهشان دیده نمی‌شود. آنان باید عملکردشان را با آن هماهنگ کنند و یا این که فعلا آن تابلو را پایین بیاورند و عنوانی بر آن بنویسند که بیان کننده وضعیت کنونی شان باشد.

*مردم سالاری
روزنامه مردم سالاری درسرمقاله خود با عنوان «چاره‌ای جز تحمل هم نیست» به قلم «منصور فرزامی»آورده است: این روزها، مطالب و تحلیل بیشتر روزنامه‌ها، حول محور مذاکره با آمریکا و 1+5 و انتخابات آینده شوراها و ریاست جمهوری دور می‌زند. مضمون این یادداشت هم درباره همین مسائل و راه برون رفت از معضلات و مشکلات کنونی است.

نخست باید گفت که گذشته، چراغ راه حال و آینده ماست و تجربه‌های گذشته حکایت از آن دارد که آمریکا با ما مذاکره نمی‌کند و سخن از مذاکره را فقط برای در اختیار گرفتن افکار عمومی، به میان می‌آورد. اروپا هم دنباله رو نعل به نعل آمریکاست. چون تقابل با ابرقدرت یگانه جهان را به سود منافع ملی خود نمی‌داند و از نظر نظامی‌هم در مقابلش، چند در برابر 20 است از طرفی، برخلاف تصورات خوش باورانه ما، هیچ کدام از آن دو و حتی آسیا هم در ماه‌های اخیر نشان داده‌اند که در راستای منافع ما گام بر نمی‌دارند. کاهش واردات نفتی چین و کره و... از ما و تحریم‌های غلیط و شدید اخیر آمریکا و اروپا، دال بر این مدعاست.

دوم:آرمان‌های ادعایی اصولگرایانی که در قدرت اند و یا حامی دولت هستند با واقعیت‌های جامعه ما، مغایرتی آشکار دارد و همچنان بر بال خیال نشسته اند و نمی‌دانند که در جامعه چه می‌گذرد و درد مردم چیست یا نمی‌خواهند که ببینند! به عنوان نمونه، مصاحبه رئیس محترم دولت نشان داد که بیان و باورهای ایشان، چقدر با ضرورت‌ها و واقعیت‌ها، فاصله دارد ! و هنوز هم این جمع و طیف فکری می‌خواهد که در قدرت، پایدار بماند و تدبیری اندیشیده و می‌اندیشند که سایه همای سعادت ریاست و سیادت برسر آنان، مستدام باشد و کشتی تکلیف بر ساحل خانه دریایی آنان جاودان بماند! به همین جهت تمامی تمهیدات آنان در شهر و روستا، اخذ و جذب آرای تکلیفی است.

وانگهی، اصلاح طلبانی که از قدرت و مسند دور شده‌اند، کیاست و فراست خود را برای رسیدن به مقصود به نوعی دیگر به کار می‌گیرند و با نگفتن، گفته‌ها را می‌گویند!

و هر دو گروه و طیف فکری بالا را در جامعه، طرفدارانی است که کم نیستند و نادیده گرفتن آنان، به زیان کشور خواهد بود. و نیز، هر دو گروه، تندروهایی دارند که زیانشان به از سود آنان است و منطقشان جز تهمت و خشونت و سیاست حذف و سلب نیست. اینان به هر شکل باید متنبه شوند و از منزلت اجتهاد به مرتبه تقلید فرود آیند یا طرد و منع شوند.

اما راه برون رفت از معضلات کنونی جامعه ما، حضور همه سلایق و نحله‌های فکری در قدرت و دستگاه‌های اجرایی کشور است و جز این راه سعادتی نیست و سرمشق جامعه اجرایی، قانون‌گذاری و قضایی ما هم «مجمع تشخیص مصلحت نظام» است که به تدبیر امام، تمامی موثران از راست و چپ و میانه رو و بی‌خط و با خط، به کار منصوب شدند تا با کمک هم و توافق عقول، در تنگناها و سیاست‌گذاری‌های بایسته و ضرور، کشور را از بحران و بن بست، بیرون آورند و گزینش‌های اعضا در دوره‌های پس از مرحوم امام هم بر همان سنت بوده است و همین تدبیر امام و رهبری می‌تواند نمونه مطلوب اداره کشور باشد.

بدیهی است که ما همه، ایرانی، مسلمان و معتقد به نظام و باورهای ملی کشور خود هستیم پس با دعوت از همه سلایق و با روش‌های مدبرانه و هماهنگ می‌توانیم در ساختن ایرانی آزاد و آباد و مترقی و نمونه برای نمونه‌برداری دیگران، دست مودت و وفاق در دست هم بگذاریم و با تسامح و تساهل در مقابل روش‌ها، برای فردایی بهتر، سعه صدر خود رانشان بدهیم. چون تخریب یکدیگر، به کام دشمن و به زیان ماست.

مسلم است که در صورت چنین تدبیری، مسند‌نشینان جامعه ما، در تمامی سطوح، جز افراد لایق و اهل شناخت، نخواهند بود و هیجان زدگان کوک شده پرده نشینان خود محور، جایی در جمع نخبگان اهل نخواهند داشت.

*آرمان
روزنامه آرمان درسرمقاله خود با عنوان «اقتصاد بدون نفت؛ کدام برنامه، کدام دولت؟» به قلم «محمد خوش‌چهره*»آورده است:«اقتصاد بدون نفت» حرف درستی است. البته در کتاب‏های اقتصاد و تئوری‏های مدیریتی، نه در برنامه‌های اقتصادی دولت فعلی. اقتصاد بدون نفت رویایی است که تجربه بسیاری از کشورهای تازه توسعه‌یافته صحت واقعی بودن را به راحتی اثبات می‏کند. در ایران هر وقت که بحث اقتصاد بدون نفت مطرح می‏شود اشارات گسترده‏ای به میزان منابع طبیعی غیرنفتی و پتانسیل‏های گسترده کشور به عنوان جایگزین منابع نفتی می‏شود. درست است که موقعیت جغرافیایی و منابع غیرنفتی می‏توانند کمک فوق‌العاده‏ای برای فرار از زیر بار اقتصاد تک‌محصولی نفتی باشند اما برای رسیدن به اقتصاد غیرنفتی یک شرط لازم وجود دارد که همه کمبودهای منابع طبیعی و... تحت تاثیر کارکرد مثبت آن برای پویایی اقتصادی بی‌اثر خواهند شد و آن شرط لازم توان استفاده بهینه از نیروی انسانی و امکان مدیریت برای منابع موجود است. ما دهه‌هاست که درست از همین ناحیه ضربه خورده‏ایم و از جهان عقب افتاده‏ایم. بر این پایه می‏توان گفت حرف‏های آقای احمدی‌نژاد درخصوص رفتن به سمت اقتصاد غیرنفتی با توجه به کارکرد دولت ایشان حرف‏های کارشناسی و برپایه دیدگاه اقتصادی تعریف شده نیست. دولتی که بیشترین استفاده را در طول تاریخ از منابع سرشار نفتی داشته، بیشترین وابستگی را در بودجه‌های خود به درآمد نفت ایجاد کرده و ذخایر کشور را به کمترین حد خود رسانیده نمی‏تواند دم از اقتصاد بدون نفت بزند. تجربه کشورهایی چون ژاپن، کره، مالزی و... نشان داده است که حتی بدون داشتن منابع فوق‌العاده غیرنفتی و حتی بدون داشتن موقعیت ژئوپلتیک مناسب، تنها با تکیه بر نیروی انسانی متخصص و پرورش یافته و ایجاد همگرایی در سطوح مختلف جامعه می‏توان به تحقق توسعه امید بست. مشکل اساسی ما در حوزه اقتصاد بیشتر به وضعیت سیاسی-اجتماعی کشور برمی‏گردد، جایی که شکاف، نیروهای متخصص را پراکنده کرده و امکان همفکری و تبادل نظر برای یک اجماع علمی-تخصصی سخت شده است. این وضعیت روز به روز هم تشدید می‏شود. رئیس دولت حتی وزرای خود را هم به بهانه انتقاداتی کوچک نمی‏تواند تحمل کند دولت اگر می‏توانست اقتصاد را خوب اداره کند و به بیان دیگر اگر شیوه‌های دولت برای اداره کشور کارآمد بود اکنون می‏باید با توجه به درآمدهای سرشار نفتی شاهد وضعیت دیگری باشیم. دولتی که با بیش از 600 میلیارد دلار درآمد نفتی هنوز در بهبود وضعیت اقتصادی مشکل دارد بدون این درآمد چه خواهد کرد؟ دولتی که حتی نمی‏تواند بودجه خود را سر موعد مقرر تهیه و تنظیم کند و از بی‌نظمی اقتصادی و آمارهای غیرشفاف رنج می‏برد قطعا قادر نخواهد بود که اقتصاد بدون نفت را محقق کند. بنابراین چنین حرفی از هیچ پایه اقتصادی-مدیریتی برخوردار نیست. نکته اینجاست که در یک رمزگشایی از این دست سخنان مقامات دولتی به راحتی درخواهیم یافت که اظهارات آنها برپایه اهداف دیگری انجام می‏شود، همانطور که اصرار دولت بر ایجاد واگرایی نیز یک رفتار نهادینه سیاسی با اهدافی سیاسی است که وضعیت کنونی در کشور نتیجه آن است. مساله این نیست که دولت نمی‏تواند وضعیت مطلوب اقتصادی در کشور محقق کند، مساله مهم این است که رفتارهای دولت اثبات کرده که مقامات اجرایی کشور در حد انتظار در این مسیر حرکت نکردند. در حقیقت مساله توان دولت نیست بلکه خواست دولت است.

*دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان «قاچاق سوخت پیامد ناگوار یارانه‌دهی» به قلم «جعفر خیرخواهان»آورده است:اگر در هر کشوری 40 لیتر بنزین بزنید و مسوول جایگاه کمتر از دو دلار از شما بگیرد این را می‌توان به حساب اشتباه جایگاهدار گذاشت، اما در ونزوئلا قیمت 40 لیتر بنزین واقعا همین قدر است. این کشور ارزان‌ترین قیمت سوخت را در جهان دارد و پس از آن ...
... کشورهای عربی خلیج فارس و ایران قرار دارند. در حالی که در کشورهای همسایه آنها تفاوت قیمت سوخت به چند ده برابر می‌رسد. این یارانه‌ای است که دولت‌ها به مصرف‌کنندگان داخلی می‌دهند. پیامد زیانبار چنین یارانه‌ای، سوق دادن کارآفرینان این کشورها به کار قاچاق سوخت به خارج است که به تجارتی چند میلیارد دلاری تبدیل شده است. برای مثال برآورد می‌شود 100 هزار بشکه یا یک هشتم سوخت مصرفی ونزوئلا به خارج قاچاق می‌شود و دولت ونزوئلا مدعی است از رهگذر قاچاق، سالانه هشت میلیارد دلار ضرر می‌کند. دولت ایران هم قیمت سوخت را در محدوده حتی تا بیش از یک دهم قیمت در سایر کشورها نگه داشته است (برای مثال ترکیه یکی از بالاترین قیمت‌های بنزین در جهان را دارد یا قیمت هر لیتر بنزین در کشور نفت‌خیز نروژ نزدیک به سه دلار است.)
انگیزه اصلی برای تجارت بین کشورها، وجود اختلاف قیمت بین کالاهای قابل‌مبادله است که زمینه را برای صادرات یا واردات فراهم می‌کند. هنگامی که کالایی در داخل، ارزان‌تر از خارج باشد و دولت جلوی صادرات آن کالا را از کانال‌های قانونی بگیرد، یکی از پیامدهای ناخواسته، تشویق به خروج و صدور غیرقانونی به آن سوی مرزها است که به تشکیل بازار سیاه و غیررسمی و به بیان دیگر قاچاق به خارج منجر می‌شود. هر اندازه اختلاف قیمت داخلی با بیرون مرزها بیشتر باشد، انگیزه برای چنین فعالیتی بیشتر خواهد شد.
این پدیده‌ای است که در مورد حامل‌های انرژی سال‌های سال رخ داده است. نقاط مرزی ایران وابسته به این تجارت غیرقانونی شده‌اند. بزرگی و پهناوری مرزهای خاکی و آبی کشور هزینه مبارزه با قاچاق را بالا برده و نظارت کامل را از عهده خارج می‌سازد. در این مناطق که درآمدها پایین و محرومیت اقتصادی بالا است، مبادرت به قاچاق باعث بی‌رونقی اندک کار تولیدی و کشاورزی شده است. شاید بتوان گفت سوخت باارزش‌ترین کالایی است که روزانه از مرزهای مختلف شرقی، غربی و جنوبی ایران به خارج قاچاق می‌شود. این پولی است که می‌توانست به خزانه دولت واریز شود، اما سیاست یارانه دادن به حامل‌های انرژی، دولت را از چنین درآمدی محروم کرده است. به علت ماهیت پنهانی فعالیت قاچاق سوخت، برآورد میزان سوخت قاچاق شده به خارج کار دشواری است، اما مشخص است که با اجرای سیاست هدفمندی یارانه‌ها، قاچاق سوخت به خارج کاهش یافت درعین حال، آن طور که از اخبار کشفیات سوخت قاچاق و روش‌های ابتکاری نوینی که قاچاقچیان استفاده می‌کنند برمی‌آید در چند ماه اخیر و با جهش نرخ ارز و زیادتر شدن شکاف بین قیمت‌های سوخت در داخل و خارج، حجم قاچاق رو به افزایش گذاشته است. جهش قیمت دلار در چند ماه گذشته و ثبات قیمت داخلی سوخت باعث شده است حاشیه سود بسیار بالایی نصیب کسانی شود که به قاچاق سوخت مبادرت می‌ورزند و هر گونه پذیرش ریسک و توسل به قاچاق را توجیه‌پذیر می‌سازد. افزایش اختلاف بین قیمت سوخت در داخل و خارج از کشور، بار این یارانه‌ها بر دوش اقتصاد کشور را سنگین‌تر می‌سازد.
اینک زمانی است که دولت باید از بی‌عملی و عدم‌واکنش نسبت به تشدید این مابه‌التفاوت قیمت دست بردارد. افزایش قیمت سوخت، از جذابیت قاچاق سوخت خواهد کاست. اگر قیمت سوخت داخلی را یکسان با قیمت سوخت در خارج سازیم، حتما فعالیت قاچاق به صفر خواهد رسید.
چنین سیاست قیمتی، منابع و امکانات زیادی را در اقتصاد، آزاد خواهد کرد که می‌تواند به نیازهای اولویت‌دار اختصاص یابد. برای نمونه بودجه و امکانات نیروی انتظامی که در راه مبارزه با قاچاق سوخت هزینه می‌شود، صرف حفاظت از امنیت جانی و مالی شهروندان می‌گردد.
همچنین با پول صرفه‌جویی‌شده از حذف یارانه‌ها و توقف قاچاق می‌توانیم به تجهیز کالاهای عمومی مثل نظام اداری کارآمد و تقویت امنیت، احداث زیرساخت‌های بهتر جاده‌ای، بیمارستانی و کارهای تحقیقاتی پایه و مفید بلندمدت بپردازیم.
به‌هرحال، مردم در برخی از کشورهای نفتی، یارانه سوخت را تنها خیری می‌دانند که توسط دولت به‌آنها می‌رسد. چگونه مردم اطمینان یابند که پول نفت در مسیر درست و پرمنفعت اجتماعی خرج خواهد شد؟ همه اینها به یک شرط مهم وابسته است: انعقاد قرارداد اجتماعی بین دولت با شهروندان تا مردم با اعتماد، اطمینان و بدون هیچ نگرانی به دولت اجازه دهند قیمت سوخت را به سطح قیمت‌های جهانی برساند.
در کشورهای نفت‌خیزی مثل نروژ که این قرارداد اجتماعی را جدی گرفته‌اند ثروت نفت واقعا ثمرده شده و سرمایه نفتی به سرمایه‌های مولد و پویای دیگری تبدیل گشته است.

*جام جم
جام جم دریادداشت خود با عنوان «کج سلیقگی» به قلم «سجاد روشنی»آورده است: محرم و صفر برای همه ما شیعیان ماه‌های عزیزی است و برای بزرگداشت این دو ماه احادیث، روایات و سخنان زیادی در فرهنگ آیینی و انقلابی ما به چشم می‌خورد، مثلا حضرت امام خمینی(ره) در جمله معروفشان فرموده‌اند این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.


با توجه به چنین جایگاهی برخی اماکن عمومی کشور از جمله متروی تهران در این دو ماه تلاش کرده است، در پوسترها و برنامه‌هایی که از نمایشگرهای عمومی خود پخش می‌کند، توجه ویژه‌ای به پاسداشت و اهمیت محرم و صفر نشان دهد، اگر هر روز مسافر مترو باشید، حتما با انبوهی از این پوسترها که در جای جای واگن‌ها نصب است، مواجه شده‌اید؛ پوسترهایی که بر آنها در کنار طراحی گرافیکی، شعر یا جمله قصاری هم نقش بسته است.

همچنین نمایشگرها هم مدام همراه با نوحه و ذکر مصیبت، تصاویری از بارگاه حضرت سیدالشهدا (ع) را نشان می‌دهند.

این‌که متروی تهران با توجه به حجم عظیم مسافران که ذائقه‌های گوناگونی دارد، آیا باید هر روز، صبح تا شب، تعداد محدودی تصاویر همراه با نوحه‌های تکراری پخش کند، موضوعی است که کارشناسان باید به آن بپردازند، اما از ایرادهای محتوایی ، نگارشی و ویرایشی برخی از این پوسترها نمی‌توان بسادگی گذشت.

در یکی از پوسترها در بیتی شعری با این مضمون آمده است: «از علی‌اکبر به ظاهر اصغر است/ لیک در معنی علی‌اکبر است» در این بیت معلوم نیست منظور شاعر در شروع بیت کلمه «ار» بوده یا «گر» یا «از».

در نمونه‌ای دیگر و در دو بیت آمده است: «در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت/ وقتی که میز و دفتر و خودکار دم رفت/ وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت/ مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت» که مسلم است در مصراع دوم مقصود «دم گرفتن است» و نه «دم رفتن».

به نظر نمی‌رسد برای شبکه عظیم حمل‌ونقل راه‌آهن درون شهری (مترو) که روزانه مسئولیت جابه‌جایی بیش از دو میلیون نفر را در پایتخت بر عهده دارد، گرفتن مشاوره از چند کارشناس ادبی، هنری و ویرایشی کار دشواری باشد.

این اتفاق یا نتیجه بی‌ذوقی و کج‌سلیقگی بخش فرهنگی مترو است یا اهمال در انجام دادن یک کار تخصصی که قرار است به ترویج یک فرهنگ غنی و ارزشمند بینجامد؛ کاری که اگر درست و دقیق انجام نشود، می‌تواند به بی‌تفاوتی مردم منجر شود یا حتی خدای نکرده تاثیری معکوس در پی داشته باشد.

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم : انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon