خبرگزاری تسنیم: شبکههای اجتماعی یا مهندسی افکار واژهای است که در دهه اخیر باید بیشتر حول آن مانور دهیم و کسانیکه با مفاهیم تکنولوژی و ابزارهای این مهندسی آشنایی دارند، عمده وقت خود را برای خنثیسازی پیامدهای ناشی از مهندسی افکار به واسطه ابزار تکنولوژیک بگذارند.
مهندسی افکار واژهای با دامنه گسترده به شمار میرود که برای گوشها نیز نام آشناست و مردم حداقل چندین بار با این موضوع در بخشهای مختلفی مخصوصا سیاست با آن روبرو شدهاند، حال یا با بیاعتنایی نسبت به آن گذر کردهاند یا درباره نحوه و چند و چون آن به کسب اطلاعات پرداختهاند اما جالب است که همین ابزاری که جهتدهنده افکار عمومی به شمار میرود و افکار را به سمتی خاص میکشاند هیچ اطلاعات دقیقی از آن موجود نیست.
پایگاههای خارجی که عمدتا منابع خوبی برای کسب اطلاعات به شمار میروند نیز در این زمینه عاجز از اطلاعات دقیق هستند چرا که مردم و کاربران اینترنت نباید بدانند با چه ابزار هدفمند و پرچالشی روبرو هستند؛ اگر مردم بدانند که موتورهای جستوجویی چون گوگل دارای چه اهداف و برنامههایی هستند و به عبارتی دیگر الگوریتم آنها به چه نحوی برنامهریزی شده است به هیچ عنوان از آن استفاده نخواهند کرد و این باعث میشود منافع ذینفعانی که خود باید اطلاعرسان در این زمینه باشند به خطر میافتد.
موتور جستوجویی چون گوگل نزدیک به یک دهه میشود که کلیه نیازمندیهای معنوی کاربران را در حال رصد کردن است و با آنالیز آنها، بانک اطلاعاتی دقیقی و جامعی را برای خود ایجاد کرده است که به راحتی میتواند روحیات کاربران را نیز افشا کند و درباره وابستگیها و دغدغههای کاربران نیز اعلام نظر کند اما چه کسی تا به حال درباره این بعد از قضیه فکر کرده است؟ به قطع باید گفت هیچ کس.
این یعنی مهندسی افکار یعنی خوراک خبری و اطلاعاتی در اختیار کاربران قرار گیرد که هیچ اطلاعاتی درباره نحوه گردآوری آنها ندارند و اجبارا و با توجه به نیاز خود از آنها استفاده میکنند؛ کاربران کافی است که تنها یک بار درباره آئین مسیحیت کلیدواژهای را انتخاب و جستوجو را آغاز کنند، همین کافی است تا شاخکهای گوگل تیز شود که این فرد قابلیت سرمایهگذاری دارد و در قدم بعدی وارد خوراک غنیتر و کاملتری درباره این دین و نحلههای آن میپردازد و با توجه به اینکه استکبار جهانی به گونهای در پشت چنین سایتی قرار گرفته که هیچ نشانهای از حضور وی نمیتوان در آن یافت، کاربران هم به راحتی به تعامل با آن میپردازند و آنان هم با افکار اسلامستیزانه خود خوراکهایی را تعیین میکنند که کاربران شاید تا حال حاضر با آن مواجه نشده باشند.
برای مثالی در این زمینه معمولا تمامی کاربران اینترنتی در حال حاضر با توجه به اینکه شبکه عظیم گوگل در حوزه خدمات در تمامی زمینهها فعال است حداقل یک اکانت بر روی این شبکه دارند و برای تکمیل فرم عضویت خود باید اطلاعاتی چون سن و سال و مکان زندگی را وارد کنند تا عضویت آنان کامل شود و بعد از این است که گوگل وارد استراتژیهای خاص خود میشود و با چارچوبی که برای خود تعیین کرده با جوانان به یک نحو برخورد میکند و با کسانیکه سن و سالی بالاتر دارند به نحوی دیگر به گونهای که اگر یک جوان کلید واژه خاصی را در این موتور جستوجو سرچ کند با محتوایی روبرو میشود که ما بین آنها، پایگاههای ضد اخلاقیث و دینی نیز مشاهده میشود اما همین کلی واژه برای فردی مسنتر که با اکانت خود وارده شده، متفاوت است و به گونهای دیگر و از در استراتژی عقلی وارد میشود.
جالب است که اگر تنها کلید واژهای از مسیحیت سرچ شود به تبلیغ این دین میپردازد و هنگامی که درباره قرآن و کتاب آسمانی جستوجو میشود در میان محتوای خود قرآن سوزی و توهین به کتاب مقدس مسلمانان را نیز میگنجاند که این به وضوح مشخص میکند استراتژی ضد اسلامی در پشت آن قرار دارد.
شبکههای اجتماعی به دنبال کمرنگ شدن نقش این موتورهای جستوجو شکل گرفتند که ظاهر و پوستهای زیباتر دارند و روالی دو سویه را به وجود آوردند تا کاربران خود تولید و استفاده کنندگان محتوا باشند و هیچ نظارت مستقیمی بر روی این اطلاعات نباشد حال بماند که صحنه گردان کیست و پشت صحنه چه کسانی حضور دارند اما آن چیزی که کمتر کسی به آن اهمیت میدهد، اطلاعاتی از خودمان است که هارددیسکهای این شبکههای ذاتا استکباری را اشغال کرده و زمینه را برای سوء استفاده باز گذاشته است.
خوب است که تصور کنیم تنها در یک روز تمامی اطلاعات ما از روی شبکه فیسبوک برداشته شده و تمامی گالری عکسهای ما خالی شده و دسترسی به آن محدود شده است و مدت زمانی بعد ببینیم کلیپ و تصاویری از ما در وب منتشر شده که روحمان هم از آن خبر ندارد، آیا با این اوصاف باز هم حاضریم خود را با انتشار و اشتراکی بیهدف از عکسهای شخصی و اطلاعات هویتی بین دوستانمان به خطر بیاندازیم؟!
شبکههای اجتماعی باعث شدهاند که جوانان، متأسفانه نوجوانان و بزرگسالان به مشکلی گرفتار شوند و کارهایی را انجام دهند که تا پیش از آن هیچ جایی در ذهن آنان نداشته و حتی آن را قبیح میپنداشتهاند اما به واسطه اینکه چند دوست یا اقوام از این شبکهها استفاده کردهاند، میشود مجوزی برای استفاده ما...! و چون افراد عضو در این شبکه از خود عکسهای آنچنانی پخش میکنند ما هم باید این کار را انجام دهیم، در واقع در این شبکهها همه کاری میکنیم که با ظاهر ما تضادی بسیار دارد و از واقعیت ما بسیار دور است که این خود در بلند مدت باعث میشود تغییر نگرشی در افراد شکل گیرد که یا به انزوا کشیده شوند یا حیا و عفت را فراموش کنند.
این مهندسی افکار است که تا چندی پیش موتورهای جستوجو با الگوریتمهایی پیچیده انجام میدادند اما در حال حاضر با یک نرمافزار ساده این کار را انجام میدهند و به اصطلاح تمامی فضای ایجاد و توسعه محتوا را به خود کاربران واگذار میکنند.
خانوادههایی که با بیاعتنایی از کنار فرزندان خود رد میشوند و حضور او در فیسبوک را امتیازی برای دیجیتالی شدن فرزند خود میدانند، به نابودی عقاید و افکار جوان خود که چند سال برای پرورش آن زحمت کشیدهاند نیز میاندیشند؟!
عدهای به واسطه اینکه ما روحانی هستیم و شاید کارمان پند دادن باشد، حرفهای ما چندان برایشان مهم جلوه نکند مخصوصا اینکه درباره فضای مجازی و خدمات این حوزه صحبت میکنیم اما همین بس که بنده 15 سال در حوزه IT رزومه کاری دارم و بعد از متخصص شدن در این حوزه به سراغ طلبگی رفتم و روحانی شدم و از این حیث باید دلسوزانه بگویم که بیگانگان هیچوقت دلشان برای ما نمیسوزد.
چه خوب بود جوانان ما فیسبوکهایی را به وجود میآوردند که میدانستیم متعلق به خودمان است و خط قرمزهایی در آن رعایت میشود تا تمامی کاربران از من روحانی تا فردی دانشجو در آن حضور داشته باشند و به تبادل نظر بپردازند نه اینکه شبکهای باشد که جوانان بعضا دختر و پر زیر عکسهای یکدیگر کامنت بگذارند و عشق شان این باشد که هر روز وارد این محیط شوند و این کار بیمورد و بیهدف را انجام دهند.
حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا دهرویه - دکتری مدیریت فناوری اطلاعات
انتهای پیام/