سیاحت عالم مشروطهخواه قوچانی از غرب تا شرق
خبرگزاری تسنیم: مرحوم آقانجفی قوچانی مشروطیت را راه حل برون رفت از بحران زمانه خود میداند؛ او در «سیاحت شرق» خود، عدم قناعت مسلمانان و راحت طلبی را، دو عامل عمده در وابستگی به بیگانگان برمیشمرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کمتر کسی است که وقتی سخن سرنوشت ارواح پس از مرگ به میان میآید، به یاد سیدمحمدحسن بن سیدمحمد نجفی مشهور آقانجفی قوچانی، فقیه، حکیم و ادیب دروه مشروطه و «سیاحت غرب» او نیفتد. عالمی ساده و بیپیرایه و بسیار متواضع و در عین حال بسیار شجاع و صریح و باهیبت بود. همواره با خرافات در ستیز بود و همگام با خیزش علمای اعلام اسلام در دوره مشروطه به هواخواهی از آن نهضت پرداخت.
ولادت و تحصیل
آقا نجفی در سال 1295 قمری در روستای خسرویه از توابع قوچان به دنیا آمد. مقدمات دروس فارسی و عربی را در مکتبخانه همان روستا به اتمام رساند. قبل از هفت سالگی قرآن را نزد پدر ختم کرد و در 13 سالگی برای ادامه تحصیل به شهر قوچان و سه سال بعد از آن به مشهد رفت. در سال 1313 قمری در سن 19 سالگی پیاده از راه طبس و کویر به یزد و از آنجا به اصفهان رفت. در اصفهان با وجود دشواری در گذران زندگی تا حد فروختن کتابهای خود به تحصیل ادامه داد: منظومه حاج ملاهادی سبزواری را نزد آخوند کاشی، رسائل را نزد شیخ عبدالکریم گزی و حکمت را نزد میرزا جهانگیرخان قشقایی فراگرفت و سپس عازم نجف شد و در حجره ای متروک واقع در یکی از مدارس آن شهر ساکن شد و به حوزه درس آخوند ملا محمدکاظم خراسانی راه یافت.
عنایت امام علی(ع)؛ تو به قدر یک عمو کار از دستت بر نمیآید!
وی در بخشی از سیاحت شرق خود ضمن شرح چگونگی ورود خود به نجف، کرامتی از امام علی(ع) و کارگشایی حضرتش در حق خود نقل میکند: چند ماهی بود که جهت تحصیل به نجف اشرف مشرف شده بودم ولی حجره پیدا نکردم و به ناچار در محل نامناسبی بسر میبردم تا این که طلبهای اصفهانی که عمویش نیز در نجف بود جهت تحصیل به نجف آمد و از من اجازه خواست تا زمانی که عمویش برای او حجره پیدا کند در آنجا بماند. پس از یک هفته روزی با خوشحالی آمده و گفت: عمویم برایم حجره پیدا کرده، به زودی به آنجا خواهم رفت.
من کمی متأثر شدم از این که شش، هفت ماه است در یک زبالهدانی با سختی به سر میبرم و حجره مناسبی پیدا نکردم، ولی این آقا یک هفته نشده عمویش برای او حجره پیدا کرده است. هنگام مغرب که برای اقامه نماز جماعت پشت سر مرحوم آخوند خراسانی میرفتم به در صحن که رسیدم صورتم را به قبر مطهر علی ـ علیه السلام ـ کردم و با تندی گفتم: تو به قدر یک عمو کار از دستت بر نمیآید که حجرهای برای من پیدا کنی؟
وارد صحن مطهر شدم یکی از طلاب خراسانی گفت: در مدرسه وقفی حجرهای در شرف خالی شدن است از آخوند اجازه بگیر که تو در آن ساکن شوی و در فاصله کمی سه نفر از فضلاء همین مطلب را به من گفتند. ولی چون افراد زرنگتر و معروفتر از من بودند و مرحوم آخوند هم مرا نمیشناخت من ناامید بودم از این که چنان حجرهای به من داده شود. فردایش باز دیگری گفت و لذا من پس از درس با کمال یأس مطلب را به عرض آخوند رسانیدم، ولی برخلاف انتظار مرحوم آخوند با صدای بلند فرمود: از این ساعت هر حجرهای که در مدرسه وقفی خالی شد در اختیار این آقا قرار گیرد. ناگهان شیخی آمده گفت: حجره مال من است بیا برویم آن را در اختیارت بگذارم. و بدین ترتیب من حجرهدار شدم ولی آن طلبه اصفهانی نهتنها عمویش برای او حجره پیدا نکرد بلکه از نجف به اصفهان رفت و بالاخره معلوم شد که علی ـ علیه السلام ـ خیلی بیشتر از عموها کار از دستش بر میآید.
ارادت خاصه وی به آخوند خراسانی بسیار مشهور است. این علاقه تا بدانجا بود که در قیام آخوند و سایر علمای نجف به هواخواهی از مشروطیت، وی نیز از طرفداران مشروطیت شد. او در کنار ذکر خاطرات بسیار از ناملایمات و خوشیهای زندگی بیست ساله خود در نجف، حقایقی از نقش روحانیت در جنبش مشروطه را در کتاب «سیاحت شرق» منعکس کرده است.
توقف در مشهد، رحلت در قوچان
آقا نجفی بعد از بیست سال زندگی در نجف، از فوت پدرش در قوچان آگاه میشود و ناگزیر تصمیم به دیار خود میگیرد و پس از زیارت مرقد امام هشتم(ع) در مشهد و توقفی کوتاه در این شهر، به درخواست مردم قوچان بدانجا میرود و 25 بقیه عمر را در مقام فقاهت و حاکمیت شرع آن دیار و نیز اداره حوزه علمیه دینی و تدریس در مدرسه عوضیه میگذراند. آیتالله آقا نجفی قوچانی، در شب جمعه 26 ربیعالثانی در 68 سالگی در قوچان زندگی را بدرود میگوید و در حسینیه خود در خاک میآرمد.
آثار و تألیفات
از آیتالله سیدمحمدحسن آقا نجفی قوچانی آثار قلمی متعددی به جای مانده است که مهمترین آنها عبارتند از: «شرح دعای صباح»؛ دعای صباح منسوب به امامعلی(ع) را به فارسی برگردانده و آن را شرح کرده است. «عذر بدتر از گناه»؛ درباره مشروطیت ایران، انشای این رساله آمیزهای از نثر عربی و فارسی است که بنابر اقتضائات سیاسی نوشته شده است. همچنین در کتاب «حیات الاسلام فی احوال آیة الملک العلّام» زندگی آخوند خراسانی را تصویر میکند و به تفصیل، تلگراف ها و اسناد مرتبط با آخوند را در زمان مشروطیت ایران و هجوم روسها به ایران ارائه می دهد.
«سیاحت غرب» نیز سفرنامه تمثیلی وی درباره کیفیت عالم برزخ و سیر ارواح بعد از مرگ است. روایت «سیاحت غرب» با جمله ساده و بهیادماندنی «و من مردم...» آغاز میشود. تعامل بینامتنی سیاحت غرب با متون اسلامی به آیات و احادیث، امیخته با گونهای طنز ظریف و استفاده بجا از قالبهای نظم و نثر در متن کتاب از ویژگیهای این اثر است که تاکنون در شمارگان صدها هزار جلد منتشر شده است.
اما «سیاحت شرق» مهمترین اثر آقانجفی است و دربارة سوانح عمر از ابتدای زندگی، گزارش تحصیلات او در شهرهای قوچان، مشهد و اصفهان و چگونگی ورودش به نجف اشرف و تحصیلات نهایی تا رسیدن به درجة اجتهاد است.این اثر زندگینامه خودنوشت آقا نجفی قوچانی است و اهمیت آن از آن جهت است که نه تنها مسائل زندگی یک طلبه را بیان میکند، بلکه به بررسی اوضاع و احوال حوزه های علمیه و جامعه آن روز مسلمانان و مرجعیت و تأثیر آن در میان مردم و رابطه آن با حکومت و جریان مشروطیت میپردازد، ضمن آنکه این اثر مشحون از اندرزها و پندها و عبرتها با ادبیاتی عامیانه و گویاست.
او در این اثر نشان میدهد که مردم، در اقتصاد زندگی خود، قناعت داشته و احتیاجشان به خارجه «فقط در آهن آلات» بود. تأکید او در این أمر بر طهارت معاش است. او به ورود کالاهای غربی به ایران اشاره میکند و عدم قناعت مسلمانان و راحت طلبی را، دو عامل عمده در وابستگی به بیگانگان میداند. وی مضرات استفاده از کالاهای خارجی را بیان میکند.
نحن تبع الآخوند
آقا نجفی در جریان مشروطیت و مسائل سیاسی آن روز همواره حامی و مدافع آخوند خراسانی زعیم بزرگ حوزه های علمیه بود. وی مشروطیت را راه حل برون رفت از بحران آن روزها میدانست.وی چنان شیفته آخوند خراسانی بود که در جایی مینویسد: «نحن تبع الآخوند»؛ رشتهای بر گردنم افکنده دوست. وی عالمی آگاه به زمان خود بود که در مقابل اتفاق روزگار با تفکر و پیروی از مرجعیت برخورد میکرد.
انتهای پیام/