علی مطهری: جامعه تا دچار استعمار فرهنگی نشود مستعمره اقتصادی-سیاسی نمی‌شود

علی مطهری: جامعه تا دچار استعمار فرهنگی نشود مستعمره اقتصادی-سیاسی نمی‌شود

خبرگزاری تسنیم: علی مطهری فرزند شهید مرتضی مطهری معتقد است که جامعه تا دچار استعمار فرهنگی نشود مستعمره اقتصادی-سیاسی نمی‌شود. او می‌گوید شهید مطهری فقه را برای فقه و فلسفه را برای فلسفه نخوانده بود.

اگرچه امروز 34 سال از سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری می‌گذرد اما همچنان افکار و گفتارهای او با هم مطرح و تاثیر گذار است. آثار او امروز در تمام قاره‌های جهان خواننده دارد و بی‌شک هزاران انسان‌ را در اقصی نقاط جهان با نور اسلام آشنا کرده است. اگر چه برخورد مناسبتی با اندیشه‌ها و حیات ایشان از جمله آفات مطرح در مورد رابطه رسانه‌ها و شهید مطهری است، اما به مناسبت شهادت آن استاد بزرگ خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم به گفتگو با علی مطهری نشسته است:

تسنیم: آقای مطهری، از جمله ویژگی‌های مرحوم شهید مطهری بیان چیزهایی بود که دیگران توان بیان آن را نداشتند و نیز مقابله در برابر کسانی که تفکرات انحرافی را شیوع می‌دادند، حال سوالی که به ذهن افراد می‌تواند مبتادر شود این است به نظر شما  اگر آن شهید سعید امروز حضور داشتند با چه گروه‌هایی به مقابله بر می‌خواستند و یا به عبارت دیگر نسبت به کدام یک از افکار موجود از خود حساسیت نشان می‌دادند؟

 قبل از ورود به این بحث می‌بایست نخست تا حدی اندیشه استاد مطهری را بررسی کنیم. زیرا باید بدانیم که بایسته‌ها و شایسته‌های اندیشه استاد چه مواردی بوده است. ایشان تا انقلاب و بلکه تا شهادت در راه مبارزه با انحرافات بودند و جان خود را در این راه گذاشتند. می‌دانید که تا سال 54 مجاهدین خلق در ایران به اصطلاح گل کرده بودند. خصوصا در بین قشر جوان کشورمان تا می توانستند به جذب افراد می پرداختند. لذا مبارزه و مخالفت با چنین گروهی در شرایط زمانی و مکان منحصر آن موقع کار بسیار سختی بود و اولین فردی که در داخل کشور با آنها اعلام مخالفت کرد و گفت با آنها همکاری نخواهیم کرد و آنها مارکسیست هستند و از اسلام استفاده ابزاری می‌کنند مرحوم شهید مطهری بود. این موضعی که ایشان اعلام کردند بسیار مهم است چون حاکی از نگاه ایشان به مواضع فکری این گروه است. باید دقت کنیم که برای ایشان صرف انقلاب اصل نبود بلکه اصالت با اسلام بود. همان گونه که خودشان می گفتند ما به دنبال انقلاب نیستیم به دنبال انقلاب اسلامی هستیم حتی در جلسات خصوصی می‌گفت اگر بنا باشد اینها حاکم شوند همان بهتر که شاه بماند. بسیاری از مبارزین و حتی روحانیونی که بعدها شهید شدند موضعشان این نبود آنها معتقد بودند ما امروز با همه مخالفین شاه متحد شویم. به طوری که جلسه ای مرکب از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز در تهران تشکیل شد تا اینکه موضع نهضت را در این زمینه روشن کند. بنا بود اعلامیه ای صادر شود و معلوم کنند هدف از این حرکت ها چیست. در این جلسه شهید مطهری تصریح کرد ما باید آشکارا اعلام کنیم که راه ما غیر از راه مجاهدین خلق است و راه ما غیر از راه تز اسلام منهای روحانیت است. در دیگر سو فردی مانند شهید بهشتی مخالف این مساله بود و معتقد بود این مساله باعث تفرقه بین نیروهای انقلابی می شود. و در نهایت آیت الله خرم آبادی خدمت امام رفته و با توضیح مساله و نظر ایشان را جویا شدند که در نهایت حضرت امام می‌گویند حق با مطهری است و ما از  الان باید راهمان را روشن کنیم.

تسنیم: یعنی فضای التقاطی آن روز ها در این حد پیچیده بوده است؟

بله! شرایط آن روز ها چنین هم نبود که به راحتی سره از ناسره روشن باشد. همان روزها هم مانند امروز مساله بر همگان مکشوف نبود. نظرات مختلف بود حتی برخی بعد از پیروزی می‌گفتند یک سری از پست ها را به مجاهدین بدهیم تا مخالفتی نکنند، اما شهید مطهری می‌گفت راه اسلام این نیست و بنای ما بر تقسیم گوشت قربانی نیست! شهید مطهری را متهم می‌کردند به عافیت طلبی و سرمایه داری و انقلابی نبودن آن هم به دلیل و جرم مخالفت با مجاهدین خلق!

تسنیم:در فضای اندیشگانی آن روزها شهید مطهری با چه شیوه ای مخالفت خود را ابراز می کردند؟

تهدید می‌کردند اگر مطهری بیاید جلسه را به هم می زنیم

در دهه چهل دانشجویان برای شهید مطهری سر و دست می شکستند اما شما می بینید در دهه پنجاه با تبلیغات مسموم و به خصوص مسایلی که میان ایشان و دکتر شریعتی پیش آمد، فضا طوری شد که اگر حتی عده ای می خواستند ایشان را دعوت کنند برای سخنرانی گروهی تهدید می کردند که اگر مطهری بیاید جلسه را به هم می زنیم و الی آخر! حتی تا زمان شهادت ایشان مساله برای برخی روشن نبود که آیا راه ایشان درست است یا مخالفانشان. تا جایی فضا تاریک بود که بعضی بعد از شهادت ایشان و تاییدی که امام ایشان را کردند متوجه اصل مساله شدند.

تسنیم: با توجه به این فضی در مقایسه با فضای فکری امروز به نظرتان استاد کدام راه را بر می گزیدند؟

جزوات گروهک فرقان در نمازخانه دانشکده‌ها دست به دست می‌شد

امروز پدیده ای به نام گرایش آنچنانی به مارکسیسم وجود ندارد و البته التقاط به اشکال دیگری پیدا شده است. گرایش به فرهنگ غربی و یا تفکر بازگشت به ایران قبل از اسلام و ایران باستان و ... که این ها به نظر من انحراف است و لازم است همان حساسیت شهید مطهری را داشت. دقت کنید! در زمان شهید مطهری گروهک فرقان قرآن را تفسیر مادی کرد و برخی جوانان در دانشگاه ها فکر کردند که این ها مسلمان و حزب الهی هستند و متوجه انحراف آنها نبودند و جزواتشان در دانشگاه ها و نمازخانه ها دست به دست می چرخید. شهید مطهری با آن نگاه ایدئولوژیک متوجه این مساله و انحراف آنها بود و در سخنرانی‌های مختلف و نوشته‌های خویش بدون اینکه نامی از فرقان بیاورد انحرافات آنها را گوشزد کرد و خیلی دوستانه از آنها خواست برگردند و این مسایل را نشانه خامی مکتب فرقان دانست. البته افراد دیگری هم این ها را می دیدند اما یا آنها را خطر نمی دانستند یا پرداختن به آنها را برای خودشان کسر شان می‌دانستند، اما شهید مطهری معتقد بودند همین جزوات افکار جوانان ما را متاثر می‌کند. ما هم باید چنین نگاهی داشته باشیم و نگاه ایدئولوژیک به مسایل را از دست ندهیم. نکته مهم از نظر من همین است. همین راهی که شهید برگزیدند  فضای فکری آن زمان را تحت تاثیر قرار داد. آن زمان تفاسیری برای ادغام اسلام و مارکسیسم وجود داشت و می گفتند مارکسیسم علم مبارزه است و هرچند ما مسلمان هستیم اما برای مبارزه از مارکسیسم استفاده می‌کنیم. با توجه به وجود عنصر مبارزه در مارکسیسم و شباهت‌های ظاهری مارکسیسم و اسلام عده‌ای با مطابقت دادن مفاهیم اسلام و مارکسیسم مانند برابر کردن عنصر توجه به کارگر با تکریم مستضعفان و غیره این دو را نزدیک به هم فرض می‌کردند. اما در واقع این دو باهم تفاوت های ذاتی دارند. آنچه از مباحث استاد مطهری می‌توان همین امروز هم دید یکی توجه به فرهنگ غرب است برای مثال آن زمان حجاب برای چیست را وارد فضای فکری کرد. حتی مباحث فکری را ترویج بخشید.

تسنیم: همین مسئله که اشاره کردید بهانه خوبی است تا به بحث سبک زندگی اسلامی در آثار شهید وارد شویم. برداشت شما نسبت به این موضوع از آثار ایشان چیست؟

جامعه تا دچار استعمار فرهنگی نشود مستعمره اقتصادی-سیاسی نمی‌شود

هر چند ایشان تحت این عنوان بحثی ندارد. اما به طور پراکنده اشارات مختلفی موجود است. وقتی ایشان در مورد استقلال فرهنگی و در برابر آن استعمار فرهنگی سخن می‌گویند ناظر بر همین موضوع است. شهید مطهری جا به جا از خود کم بینی انتقاد می‌کند و می‌گوید استعمار اقتصادی و سیاسی آنجا کارگر می افتد که جامعه دچار استعمار فرهنگی شده باشد. استعمار فرهنگی یعنی هرآنچه مربوط به فرهنگ خودی است به نظر افراد جامعه بد و زشت باشد از ادبیاتش و هنر گرفته تا علم و غیره. در آثار ایشان جا به جا مباحث مربوط به سبک زندگی دیده می‌شود حتی مباحثی در مورد خوردن و آشامیدن و نحوه  لباس پوشیدن داریم در جایی می گویند وقتی ما شربت های مختلفی در سنت ایرانی داریم چه لزومی به خوردن کوکاکولا است؟ یا مثلا در مورد زندگی روزانه در اسلام بحث نموده اند که این ها ذیل بحث سبک زندگی معنا می شوند. یا مساله رواج کلمات لاتین در کشور ما و بی تفاوتی نسبت به این موضوع. در جایی شنیدم رهبر انقلاب در یکی از سفرهای داخلی هنگامی که خلبان به انگلیسی صحبت می کرد می فرمایند چه لزومی دارد در سفرهای داخلی انگلیسی صحبت شود؟ این نشان می دهد ایشان به مسائلی که هر چند از نظر ما کوچک و جزئی اند حساس هستند. به هر حال عناصر هویتی همین گونه و به تدریج و جزئی از معنا تهی می شوند. ما می دانیم که ایران 10 سال پیش این چنین نبود. باید متوجه باشیم که تحول فرهنگی یک باره ایجاد نمی شود تغییر سبک زندگی و غربی شدن زندگی جزء جزء محقق می شود.

تسنیم: به نظر شما آنچه علامه شهید را از سایر سیاسیون زمان خویش متمایز می‌ساخت چه بود؟

شهید مطهری علی رغم ورود همه جانبه به سیاست نگاه سیاست‌زده به مسایل نداشتند. درسی که ما از شهید مطهری می‌گیریم این است که ما باید در برابر نفوذ اندیشه های بیگانه بایستیم و به این مسایل حساس باشیم. نباید بگوییم کشور ولی فقیه دارد و اگر مشکلی باشد ایشان مطرح می کنند بلکه در کنار ایشان همه باید هوشیار باشیم.

تسنیم: به نظر شما چرا امروز این حساسیت و ورود منطقی به فضاهای مورد نیاز از سوی نخبگان کمتر وجود دارد؟ آیا نخبگان امروز ما راه شهید مطهری را ادامه می دهند؟

روحانیون، دانشگاهیان و نخبگان ما دو گروه هستند عده ای که خطر انحرافات را درک می‌کنند اما ملاحظاتی دارند و وارد نمی‌شوند و با رودربایستی برخورد می‌کنند. گروه دیگری اصلا متوجه خطر مسایل نمی شوند و این دوستان زمان شهید مطهری هم بودند و می گفتند گروه فرقان و غیره را جدی نگیرید؛ آنها جوانانی هستند و کارهایی می‌کنند که نباید جدی گرفته شوند اما مساله این طور نیست. عده‌ای از جوانان در همین غفلت‌ها از اسلام دور شدند. مجاهدین خلق در همین فضا در سال 54 با اعلام تغییر ایدئولوژی رسما وارد مارکسیسم شدند و مسایلی پیش آمد که می دانید. البته ما نمی‌گوییم مسایل نباید گفته شود. برای مثال بحث در مورد ایران پیش از اسلام ایرادی ندارد و اگر در جای خود مطرح شود مشکلی ندارد اما برخی با اغراض خاص مسایلی را طرح و به پیش می‌برند که به نظر می رسد اغراض خاصی را پی می گیرند؛ باید متوجه این مسایل بود و آینده نگری داشت. در آن دوران هم بسیاری متوجه مسایل موجود بودند اما شاید ترس از این که منازعه با افراد زاویه دار باعث بدنامی و هجمه تبلیغاتی و رسمی گروه های متخاصم شود باعث سکوت می‌شد.

نکته دیگری که شایان توجه است این است که هر کس وظیفه خود را دارد و باید در حد خود مسایل را دنبال کند. در زمان شهید مطهری امام وارد مساله دکتر شریعتی نشدند و ورود امام با توجه به هواداران خاص و دو آتشه مرحوم شریعتی مسایلی را به وجود می آورد، اما شهید مطهری رهبر نبودند و به عنوان یک ایدئولوگ ورود کردند و نظرات و انتقادات خود را مطرح ساختند و به بحث منطقی و علمی مبادرت ورزیدند؛ امروز نیز نباید گفت اگر مشکلی باشد رهبری خود وارد می شوند؛ اساسا وظیفه رهبری ورود به جزئیات نیست. من این مساله را  در برخی محافل نیز عنوان کرده ام، در دوران سازندگی بلند مرتبه سازی در برخی نواحی پایتخت اوج گرفت و مشکلاتی به وجود آورد، در آن برهه برخی افراد از جمله بنده اعتراضاتی کردیم که به هرحال شهرسازی ضوابطی دارد و نباید این گونه بی قاعده به بلند مرتبه سازی در پایتخت بپردازیم؛ در حالی که در آن زمان برخی می گفتند اگر این کار ایراد داشت خود آقا می‌گفتند! مثال دیگر در این قضیه که به اوایل انقلاب مربوط می شود به سال 59 باز می گردد. ما در آن سال ها با رادیو همکاری داشتیم. در آن زمان در رادیو گاهی موسیقی های نامناسب پخش می شد و ما احساس می کردیم غناست و هنگامی که به مسئولین امر تذکر می دادیم چنین می‌گفتند که اگر مشکلی وجود داشته باشد از دفتر امام زنگ می زنند. این نگاه هم خطا و هم خطرناک است. ما نباید از خودمان به این بهانه سلب مسئولیت کنیم.

تسنیم: جناب مطهری به نظر شما آنچه شهید مطهری را، مطهری کرد چه بود؟ ما می دانیم که علما و فقهای بسیاری معاصر ایشان بودند و بسیاری نیز با ورود به مسایل انقلاب اسلامی مدد رسان جبهه انقلاب اسلامی بوده و کارهایی انجام می دادند؛ از این میان چرا شهید مطهری به چنین شهرت و مقامی رسیدند و این چنین محل بحث و حتی منازعه شدند؟

شهید مطهری فقه را برای فقه و فلسفه را برای فلسفه نخوانده بود

اینکه چه چیزی مقوم آن شخصیت بوده، گذشته از اینکه فقیه و فیلسوف و غیره بوده این است که ایشان یک مصلح اجتماعی بود. ایشان نسبت به حرکت جامعه به سوی جامعه الهی و معنوی احساس تکلیف می کردند. شهید مطهری معتقد بودند، روحانیت باید نسبت به پرچم داری اصلاحات اجتماعی حساس باشند. باید پیش قراول اصلاح جامعه باشند و اجازه ندهند بیگانگان و مدعیان روشنفکری با ادعای اصلاح جامعه مسیر کشور و مردم را به هر سو که می‌خواهند ببرند. اگر آزادی بیان در جامعه دچار خدشه شده است پیش از همه روحانیت اعلام کند؛ اگر حقوق شهروندی رعایت نمی شود نیز همین طور و الی آخر. این گونه نباشد که مثلا گفته شود علم را رضا شاه به مملکت وارد کرد.

لذا همین وجهه شخصیتی ایشان باعث شد سایر وجوه شخصیتی ایشان در پیوند با جامعه معنا یابد. اگر ایشان در حوزه می ماندند قطعا از فقهای بزرگ زمان خود می شدند، زمانی که ایشان در سال 31 از حوزه علمیه خارج شدند مدرس برجسته‌ای در قم بودند و با ورود به تهران باز هم از صفر شروع کردند. این مساله نشان دهنده شخصیت خاص ایشان بود که صرفا فقه را برای فقه و فلسفه را برای فلسفه نخوانده بود؛ هرچند این نیز کار مهم و موجهی است اما شهید مطهری رسالتی بالاتر از این داشت. ایشان فقه و فلسفه و تفسیر و غیره خواند و به دنبال درمان دردهای جامعه بود. مطهری از فلسفه خود در رد فلسفه مارکسیسم بهره می جوید و در رد فلسفه مارکسیسم، اصول فلسفه و روش رئالیسم را به رشته تحریر در می آورد. یعنی بی ارتباط با جامعه عمل نمی کند که ما مثلا یک کتابی در مساله جوهر و عرض در فلسفه بنویسیم! که البته آن کارها نیز مقدس است اما ایشان متوجه اولویت هاست. به مسایل اجتماع می اندیشند و کتاب مساله حجاب را می نویسند. یا مثلا برای پاسخ به شبهات جوانان کتاب عدل الهی که به هر حال مساله بسیاری از مردم این اجتماع است را به رشته ی تحریر در می آورند.

به تعبیر عرفا که مراحل چهارگانه ای برای سالک معتقدند که :سیر من الخلق الی الحق، سیر بالحق بالحق، سیر من الحق الی خلق، سیر فی الخلق بالحق.  که فرد وابستگی خود را از جامعه می‌رهاند و سوی خدا می رود و پس از غور در آن مقامات، در نهایت به سوی جامعه بازگشته و مردم را همراه با خود به سوی خدا می برد. که این کار هر کسی نیست بسیاری از عرفا تا این مرحله سوم می آیند و مرحله چهارم که دست جامعه را بگیرد و سوی خدا ببرد که کار انبیا و اولیا است و امام خمینی چنین کاری کردند و شهید مطهری نیز در حد خود به چنین مساله ای پرداختند.

شاید در جنبه های مختلف افرادی قوی تر از ایشان وجود داشته باشند اما این جامعیت و این توجهاتی که ایشان داشتند کمتر به چشم می خورد. معمولا عباد و زهاد در این سطح وارد مسایل اجتماعی نمی شوند و اصلاح جامعه را با چنین دقت و حساسیتی کمتر می بینیم. برای مثال بسیاری از فقها و فلاسفه دیگر منبر نمی روند و یا در شان خود نمی بینند یا توانایی آن را نمی بینند که برای عامه مردم منبر بروند اما شهید مطهری این فضا را که این طور مشهور شده است که علمای بزرگ منبر نمی رود را نقد می‌کرد و می‌گفت اتفاقا علمای بزرگ باید منبر بروند و خود نیز در عمل این کار را می کنند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران