تشکیل تمدن نوین اسلامی، دغدغه جدی شهید مطهری/ آیا نقد غرب از سوی استاد منصفانه بود؟
خبرگزاری تسنیم: تمدن اسلامی از دغدغههای جدی شهید مطهری بود؛ به باور ایشان میتوان با بازخوانی این تمدن و بر اساس اندیشه حقیقی و ناب دینی، تمدن اسلامی را در دوره جدید شکل داد. البته این امر زمینهها و شروطی دارد که مهمترین آنها بیداری مسلمانان است.
قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، به بیان برخی از وجوه بارز شخصیت شهید مطهری از جمله توجه شهید مطهری نسبت به تمدن اسلامی و امکان یا متناع تشکیل تمدن نوین اسلامی در عصر حاضر، شیوه مواجهه ایشان با غرب و نگاه فلسفی خاص شهید مطهری پرداخت.
آنچه را که من فکر میکنم در مورد شهید مطهری بیش از هر چیز دیگر مورد توجه قرار بگیرد، متفکر بودن اوست، ممکن است وجوه مختلفی در شخصیت شهید موجود باشد، اما در دیدگاه من وجه تفکر دینی و فلسفی او از همه مهمتر است. در درجه اول مطهری را یک متفکر اسلامی میدانم، یک متفکر تراز اول اسلام و تمدن اسلامی میدانم که معتقدم پس از علامه طباطبایی مهمترین متفکری است که ما در حوزه تمدن اسلامی به خصوص حوزه فلسفی داریم.
از میان وجوه تفکر مطهری من معتقد هستم سه بعد تفکر ایشان قابل توجه و تامل است: بعد نخست توجه شهید نسبت به تمدن اسلامی است. این یک دغدغه جدی مطهری بود. دو پرسش مهم در این باب طرح کرد، یک پرسش این بود که آیا میتوانیم براساس بازخوانی تمدن اسلامی به دست میدهیم به راز و علل پیشرفت تمدن اسلامی پی ببریم؟ آیا میتوانیم دریابیم که به چه دلیل مسلمانان برآمدند و فرو افتادند و دلایل ترقی و انحطاط را میتوانیم کشف کنیم؟ پرسش ایشان مثبت بود، فلذا نظریه امکان را مطرح کردند.
در پرسش دوم شهید مطهری میپرسد که آیا میتوانیم با بازخوانی این تمدن و بر اساس اندیشه حقیقی و ناب دینی، تمدن اسلامی را در دوره جدید شکل بدهیم؟ آیا آموزههای وحیانی و تفکر متفکران اسلامی و تاریخ تمدن اسلامی به ما کمک خواهد کرد که ما از نو تمدن اسلامی را شکل بدهیم؟ دوباره پاسخشان مثبت بود و معتقد بود که زمینهها و شروطی دارد که مهمترین آنها بیداری مسلمانان و آگاهی یافتن مسلمانان از وضعیت خودشان است، پس میتوانیم تمدن اسلامی را از نو شکل دهیم.
بُعد دوم تفکر شهید مطهری مواجهه ایشان با غرب بود. ما به طور کلی در ایران نسبتمان درباره غرب در دوره 150 ساله اخیر سه جریان مهم بوده است: یکی جریان سراسر شیفتگی و دلدادگی به غرب است، به طوری که حتی قبل از آنکه دریابیم که غرب چیست شیفته او شدیم. دوم غربستیزی بود که سراسر غرب را کفر و طاغوت و ظلمت و غیرانسانی میدانستند. هیچ کدام از این دو شیوه در مواجهه با غرب کمکی به ما نکرد؛ شهید مطهری غرب راه سومی را که متفکران دیگری نیز آن را برگزیدند، انتخاب کرد. شهید مطهری غرب را میخواند، بررسی میکند و منصفانه نقد میکند. مهمترین متفکران غرب را میخواند، غرب قدیم یونان باستان، غرب جدید، دوره مدرن و بنیادهای تحولات اساسی غرب جدید را یعنی اومانیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم و... را میخواند و آگاه است از اینکه غرب جدید مقوماتش چیست و اینها را مورد پرسش قرار میدهد.
شهید مطهری زمانی که دارد با بشر در غرب صحبت میکند میگوید بسیاری از موادی که حقوق بشر وجود دارد کاملا با اندیشه دینی منطبق است، اما برخی از آنهاقابل نقد است و ما نمیتوانیم آنها را بپذیریم. مواجه ایشان با غرب مواجههای آگاهانه است. شهید مطهری غرب را میخواند چون میداند که دنیای امروز چشم در غرب دارد و زندگی انسان امروز متجددانه است که از غرب گرفته شده است. شهید مطهری میپرسد که آیا ما میتوانیم با زندگی با زندگی متجددانه صرف غربی به تمدن اسلامی بازگردیم و تمدن اسلامی را شکل بدهیم و آموزههای دینی را حاکم بر زندگی کنیم؟ این پرسش مهمی است.
بعد سوم تفکر شهید مطهری به نگاه فلسفی ایشان باز میگردد. نگاه فلسفی مطهری روشن است که برگرفته از حکمت متعالیه و تحت تاثیر علامه طباطبایی است. اما بیرون از اندیشه وحیانی و سنت پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) نیست. لذا دلداگی شهید مطهری به نهجالبلاغه قابل توجه است. زمانی که حکومت امیرالمومنین(ع) و آموزههای ایشان در نهجالبلاغه درباره حکومت و حق و عدالت بررسی میکند، این خود معیاری برای او است. تفکر فلسفی به شهید مطهری کمک میکند تا بسیاری از مباحث، مناسبات و مصادیق جهان اسلام را از این منظر ببیند. او دیگر حجاب را یک بحث صرف روایی نمیبیند، حکومت را از این منظر نمیبیند. شهید مطهری معتقد است که باید تفکر عقلانی بر ما حاکم شود و ما براساس تفکر فلسفی باید به مواجهه با دین و مباحثات دینی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی ... بپردازیم. مجموعه این مطالب شهید مطهری را یک متفکر برجسته اسلامی میکند.
* تسنیم: شما از نقد منصفانه شهید مطهری نسبت به غرب سخن گفتید. آیا میتوان چنین ایرادی به شهید مطهری گرفت که ایشان به منابع دسته اول دسترسی نداشت و غرب و آرای متفکران غربی را از روی منابع درجه دو و ترجمههای محدود و معدود زمانه خود مورد نقد قرار داده و از همین روی نقد ایشان مورد اتکا نیست؟
در پاسخ به این سؤال دو مطلب وجود دارد: نخست آن که در هر دورهای هر متفکری منابع موجود را مطالعه میکند و به همان میزان داوری میشود. این حرف درست است که ایشان به منابع اولیه دسترسی نداشت این حرف میتواند درست باشد که بسیاری از منابعی که میتوانست به ایشان کمک کند در اختیارشان نبود، اما منابعی که در اختیار داشت نیز منابع غلطی نبود. فرض کنید در باب هگل ایشان استیس ترجمه عنایت را میخواند. اما نه عنایت و نه استیس هیچکدام با هگل بیگانه نیستند؛ هم استیس هگل شناس است و هم عنایت مترجم خوبی است.
منابعی که شهید مطهری دارد اندک است و هرچند ممکن بوده که منابع بسیار نیرومندتری وجود داشته که ایشان بدانها دسترسی نداشته، اما با اینحال نمیتوان گفت که نگاه ایشان اشتباه بوده است، همچنانکه نمیتوانیم بگوییم در زمان فروغی منابع بسیار کمی داشتهایم، پس فروغی اشتباه کرده است. شهید مطهری به همان میزانی که مطالعه کرده و میداند، بررسی میکند. منابع شهید مطهری اگر اندک بود، اما غلط نبود و فهم ایشان برای نمونه در مورد هگل بر اساس منابع موجود به انضمام گفتوگویی که با دیگران در مورد غرب داشت، صورت گرفته بود. مهم این است که رویکرد شهید مطهری غربشناسی بود و این اهمیت بنیادی بود که در زمانی که در جامعه ما یا شیفتگی و دلداگی به غرب بود و یا غربستیزی محض، مطهری در این میان فهم درست غرب را در پیش میگیرد.
انتهای پیام/