فیلمنامه «سربهمهر» یکسال مردود بود، میگفتند ضدنماز است/ «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» درباره حجاب بود
خبرگزاری تسنیم:گفتگو با محمدرضا شفیعی حتی با چشم بستن بر روی جشنواره سال قبل و تجربه جالب «سر به مهر» فرصت مناسبی برای باز کردن باب گفتگو درباره سینمای اجتماعی نوین است. سینمایی که قرار است در ایدهآلترین نقطهاش بازنمایی دقیقی از جامعه ایرانی باشد.
خبرگزاری تسنیم:-
شما قرار است کی روشنفکر شوید آقای شفیعی؟ این آخرین سوال ما از سینماگری است که چند هفته پیش در صفحه سینمای خبرگزاری اینگونه توصیفش کرده بودیم"طلبه جوانی که مهمترین حامی سینمای اجتماعی نوین است" شفیعی حالا درست روبروی خط قرینه میز کنفرانس خبرگزاری نشسته بود و بعد از سوال معمول همه میهمانان خبرگزاری بر روی قرینه نبودن میز کنفرانس فوکوس کرده بود و با اصرار فراوان سعی داشت کج بودن خط قرینهاش را به ما اثبات کند. محمدرضا شفیعی، در همه این سالها در سینمای اجتماعی ایرانی موقعیتهای جالبی آفریده است. خلق سه نمونه ویژه در سینمای اجتماعی «سربهمهر»، «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» و سریال «وضعیت سفید»، نمونههایی که به تنهایی برای هر کدام از آنها میتوان نقش تغییردهندهای در جریان سینمایی و تلویزیونی معاصر قائل شد، خروجی کار شفیعی را با وجود قابلباور نبودن، تبدیل به یک موقعیت ویژه و خاص در سینمای دهه 90 کرده است.
دو روز قبل، قرار ما با محمدرضا شفیعی به دلیل پر بودن این سالن کنفرانس به کافی شاپ سینما آزادی منتقل شد. سینما آزادی در آن ساعت روز تعطیل بود به کافیشاپ سه کوچه بالاتر رفتیم آن هم بسته بود. سوار بر پژوی شفیعی خیابان میرزای شیرزای تا میدان آرژانتین را به دنبال پیدا کردن جایی که در آن بشود با یک تهیهکننده سینما حرف زد طی کردیم. جای پیدا نکردیم. پیشنهاد رفتن به پارک را مطرح کردیم. نرسیده به میدان آرژانتین بودیم که زد روی ترمز و ماشین را نگه داشت:" برسانمتان یا خودتان میروید" خودمان رفتیم.
تسنیم: سینمای اجتماعی در ایران در حال ورود به مرحله گذار است و یکی از نشانههای واضح نوع جدید سینمای اجتماعی در کارهایی دیده میشود که نام محمدرضا شفیعی به عنوان تهیهکننده پای آن خورده است. چیزی که ما نامش را سینمای اجتماعی نوین گذاشتهایم در سالهای اخیر در حال تثبیت نگاه جدیدش به عنوان نگاه مرجعه به تغییر در اجتماع است. آثار حمید نعمتالله، هادی مقدمدوست و روحالله حجازی نمونههایی از این نگاه جدید است نگاهی که آدمها را فرورفته در ساختارهای سفت و سخت اجتماعی نمیداند و در مقابل معتقد است که هویت انسانی و فرهنگی آدمهاست که ساختار اجتماع را تشکیل میدهد.حتما باید بحثمان را با این قصه شروع کنیم. این که چرا این قدر دیر سینمای اجتماعی در ایران شروع به همگامسازی با تغییرات اجتماعی کرد؟ این به نظرم سوال مهمی برای شروع بحث است.
شفیعی: ما سالهاست که در سینمای اجتماعی ایران گرفتار یک معضل پیچیده و درعین حال ساده شدهایم. چیزی که رمق سینمای اجتماعی متعهد یا به تعبیر شما این سینمای اجتماعی جدید را گرفته است. به نظرم برای شروع بحث در مورد سینمای اجتماعی جدید باید ابتدا از چیزی تحت عنوان «سینمای اجتماعی بدنه» شروع کنیم. همهمان میدانیم که خوراک اصلی در سینمای ایران خوشبختانه و یا متأسفانه از طرف این طیف از سینمای اجتماعی داده میشود و اتفاقا بیشترین ضربهای که ما از لحاظ فرهنگی در ایران خوردهایم از همین سینمای اجتماعی بدنه است.
تسنیم:ادعای بزرگی است آقای شفیعی. اصلیترین مشکل فرهنگی ما سینمای اجتماعی بدنه است؟
شفیعی: من واقعا به این باور دارم که سینمای اجتماعی بدنه در همه این سالها بیشترین ضربه را به ما زده است. باور این گزاره نیاز به مقدماتی دارد.
حدود سی سال است که از انقلاب می گذرد و ما در همه این سالها کاملا مغفولانه از کنار سینمای اجتماعی رد شدهایم. باور نمیکنید که من حتی از برخی مسئولان سینمایی این مطلب را شنیدهام که ورود به سینمای اجتماعی دم دستی است و سرمایه در سینمای دولتی باید صرف مسائل جدیتری در سینما شود.
ببینید این غیرقابل انکار است که اگر بخواهیم به مقوله تاثیرگذاری در سینما وارد شویم و معیار قضاوتمان در مورد اهمیت یک فیلم میزان تاثیرگذاری آن بر روی مخاطبان جامعه باشد باید بپذیریم سینمای اجتماعی مهمترین و تأثیرگزارترین سینما در ایران و جهان است. باید بپذیریم که اکثر مخاطبان سینمای کنونی ایران به دنبال سینمای اجتماعی هستند و مردم دیگر کمتر به سمت فیلم های جنگی، خاص و تاریخی میروند. فقط کافی است به رقم فروش فیلمهای مختلف در سالهای اخیر توجه کنیم. فیلمهایی داشتهایم که 3 میلیاردتومان هزینه داشته است و مجموعا 6 میلیون تومان فروش داشته است. فیلمی داشتهایم که 12 میلیارد تومان هزینه داشته و 1 میلیارد تومان فروش داشته است. این قبیل فیلمها عموما در حوزههای خاص ساخته شده است.
اصلا نمیخواهم عنوان کنم که این فیلم ها دیگر نباید ساخته شوند اما واقعیت این است که مخاطب اصلی سینمای ما دیگر این طیف فیلم ها نیستند.در مقابل فیلم های دیگری در سینمای ما هستند که 250 میلیون هزینه و 2 میلیارد فروش داشتهاند. و اکثر این فیلمها مربوط به سینمای اجتماعی هستند این یعنی اینکه اکثریت مخاطبان سینمای ایران سینمای اجتماعی روز را دوست دارند.
شما سینمای اجتماعی را مثلا با سینمای سیاسی که این روزها حسابی سروصدا کرده است و توهم مهم بودن آن به خیلیها دست داده مقایسه کنید. همین ماجرای فیلم «آرگو» واقعا ساخت این فیلم چه قدر به ما ضربه زد در مقابل همه سریالهای اجتماعی شبکههای ماهوارهای مثل فارسی وان. این نوع سریال ها و فیلم ها چه تأثیری بر فرهنگ ما می گذارد و فیلم آرگو و سیصد و از این دست فیلمها چه تاثیری؟
تسنیم: فرض کنید که قانع شدیم... چه نتیجهای میخواهید بگیرید.سینمای اجتماعی به شدت تاثیرگذار است . قابل انکار نیست و به قول شما اگر فقط روی تاثیرگذاری هم تمرکز کنیم چیزی جز سینمای اجتماعی بیرون نمیآید. خب بعدش...؟
شفیعی: بگذارید واقعهای را برایتان تعریف کنم تا بگویم که چه قصدی از دنبال کردن این بحث دارم. باور میکنید که یکی از دوستان همتیپ و هم عقیده ما دو سال پیش سر فیلم «آقا و خانم میم» به شدت از من دلخور شد. چرا؟ چون میگفت در شأن یک بچهمذهبی نیست که چنین فیلمی بسازی. من یک ساعت برایش توضیح میدادم و او قانع نمیشد. میگفت تو به عنوان یک آدم مذهبی و حزباللهی این عرصه چرا رفتی به سراغ ساخت این فیلم. یک فیلم جنگی میساختی یک فیلم مربوط به زندگی یک پیامبر میساختی.
من برایش همه این حرفهایی که الان گفتم را میگفتم توضیح میدادم که این سینما در حال حاضر به دست افرادی افتاده است که اجتماع ما را به سمتی که خودشان می خواهند، می برند. از «سبک زندگی» برایش حرف میزدم و اینکه چگونه در همه این سالها با همین سینمای اجتماعی آن را دقیقا تغییر دادهاند.
تسنیم: البته فکر میکنم آن موقع هنوز مقام معظم رهبری بحث سبک زندگی را مطرح نکرده بودند و احتمالا آدم روبروی شما هم هنوز حرف زدن از سبک زندگی برایش حجت نمیآورد. عادتهای این سالها را دیگر همه از حفظیم.تا 10 سال پیش هرحرفی از سبک زندگی با بیاعتنایی محض مواجه میشد و حالا جایی در برنامهای سبک زندگی نباشد مورد اشکال قرار میگیرد به صرف همین نبودن اصطلاح «سبک زندگی»
شفیعی:شاید واقعا الان خوب به نظر نرسد این حرفها و خیال کنند من دارم سوءاستفاده میکنم، ولی واقعا «زندگش خصوصی آقا و خانم میم» فقط درباره آسیبشناسی یک نوع سبک زندگی بود. خلاصه برای این دوست مذهبیمان گفتم که مخاطبان اصلی سینمای ما فرادیاند که سراغ این سینما میروند، آنها این فیلمها را می بینند و زندگی شان هم به تدریج به همین شکل می شود.
و این حرف اساسی من در سینمای اجتماعی است. ما؛ آدمهای مذهبی و حزباللهی، نهادهای متعهد و همینطور بدنه حاکمیت و نظام باید متوجه شویم که آن چیزی که امروز در سینما برای ما اهمیت دارد سینمای اجتماعی است و آن چیزی که امروز تاثیرگذاری ما در عرصه فرهنگ و هنر را ممکن خواهد ساخت هم همین سینمای اجتماعی است و این یک اجحاف بزرگ است که ما از سینمای اجتماعی غافل شویم.
ما باید بپذیریم که عامه مردم ما مذهبی هستند و به کانون خانواده و سبک زندگی فرزندان خود اهمیت می دهند و همین اکثریت در حال تغییر کردن هستند چون بدنه سینمای ما در دست عده ای قرار گرفته که به سبک خودشان و نه اکثریت ما فیلم می سازند. ما اگر بتوانیم سنگر سینمای اجتماعی را فتح کنیم، کار ارزشمندی انجام داده ایم.
من در سینمای اجتماعی حرفی جز این ندارم: اول اینکه مسئولان نسبت به سینمای اجتماعی سالم دیدگاه صحیحی پیدا کنند، دوم برای سینمای اجتماعی اهمیت و ارزش قائل شوند و سوم کارگردانان و سازندگان فیلم ها باید وارد این مسیر و جریان شوند.
بعضی مواقع که با بچههای خودمان در سینما در مورد ساخت فیلم های اجتماعی صحبت می کنم، میگویند این سینما برای ما نیست و همین دلیلی می شود برای عقب ماندن ما از این مسیر.
در محفلی که با سینماگران نزد رهبری بودیم، ایشان به روابطی اشاره می کردند که در خانواده و اجتماع باید باشد و در سینمای ایران نیست و خواستار توجه بیشتر به این مسائل در سینما شدند.این چیزی جز توجه و اهمیت به سینمای اجتماعی است؟
تسنیم: خب ... مقدمه خوب و قانعکنندهای بود. فکر میکنم حالا دیگر قابل حدس باشد که چرا شما سینمای اجتماعی را انتخاب کردید.به خصوص فکر میکنم در مورد دو نمونه «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» و «سر به مهر» بتوان واضحتر فکر کرد به اینکه چرا محمدرضا شفیعی پشت این فیلمها نشسته است.
شفیعی: من جملهای را در جایی گفتم و دیگران نارحت شدند اما هنوز به آن اعتقاد دارم. گفتم اگر یک زن و شوهر فیلم «آقا و خانم میم» را با تمام کاستی هایی که دارد، ببینند، به طور حتم بر روی حجاب خانم تأثیر خواهیم دید. «آقا و خانم میم» مگر چیزی جز این می گوید اگر مرد به زن اجازه دهد که با چهره متفاوت با عرف اکثریت، مثلا با آرایش زیاد و لباسهای خاص در جامعه ظاهر شود، باید منتظر پیامدهای بعدی آن نیز باشد.
اگر امسال فیلم «سر به مهر» به صورت تلفیق کامل اجتماع با دین ساخته میشود، این نشان دهنده آرزوی یک نوع اجتماع دینی است و بازتاب آن در سینماست.«سر به مهر» چیزی جز رفتن به سراغ اجتماع با رویکرد دینی نیست.
ما این ژانر سینمای اجتماعی را به دیگرانی سپرده ایم که به هیچ عنوان همفکر ما نیستند و سبک زندگی مردم را به سمتی می برند که همسو با فکر،اندیشه و یک نظر دینی نیست و متأسفانه مخاطبان گسترده سینما را به این قبیل افراد سپرده ایم.و همه اش به دنبال سینمای جنگی و تاریخ انبیا افتادهایم. واقعا روزی باید بررسی شود که سینمای جنگی تا به حال چه میزان مخاطب داشته است؟ و تا به حال چه قدر روی زندگی مردم تاثیر گذاشته است ؟
تسنیم:حتما باید مفصلا به سراغ وضعیت سفید برویم. اما اهمین الان دست به نقد احتمالا پس اهمیت این سریال را هم در همین دید اجتماعی جدیدش میدانید؟ اگر چنین اعتقادی دارید با هم همنظریم.
شفیعی: قطعا اهمیت سریال « وضعیت سفید» به نگاه اجتماعی و دیدگاه متفاوت آن نسبت به جامعه دوران جنگ بود. به غیر از منافقان نمی توانید کسی را پیدا کنید که مخالف این باشد که دهه 60 دوره اوج همدلی و همکاری مردم بوده است و شاید در هیچ دوره ای، جامعه ایران به این سطح از همدلی نرسیده است. جنگ ایران خاکریز،لشکر و شهدا و رزمنده داشت اما یک بدنه اجتماعی فعال هم داشت که معمولا در مورد آن صحبت نمی شود و ما در «وضعیت سفید» به سمت این مسیر رفتیم.
حتما باور نخواهید کرد ما برای جا انداختن سریال«وضعیت سفید» چه قدر پیگیر بودیم و چه قدرسختی کشیدیم. برای ساخت،تصویب ، ادامه و پخش این سریال متحمل سختی های بسیاری شدیم. برای بسیاری از مسئولان پذیرفتنی نبود که در دهه 60 به جای رفتن سراغ جبههها به سراغ پشت جبههها و جامعه ایرانی آن دوره برویم.
تسنیم: میخواهم یک نتیجهگیری از حرفهایتان داشته باشم. اینکه مشکل اساسی سینمای امروز ما هم همین عدم توجه آدمهای متعهد سینما به سینمای اجتماعی است. این که بچههای مذهبی سینما، سینمای اجتماعی را رها کردند و رفتند به سمت کارهای دفاعمقدس و تاریخی و ...
شفیعی: سالهای سال است که دیگران این سینما را از ما گرفته اند و برای آن نقشه دارند و فرهنگ و اندیشه خودشان را با همین سینما به ما تحمیل می کنند. من واقعا باور دارم که در سینمای ما ظاهرا فحشا وجود ندارد اما واقعا فحشا وجود دارد، چون ذهن و اندیشه مخاطب ما به این سمت برده میشود. سیاه نمایی نمیکنم اما به نظرم باید کاممان را در بعضی مواقع تلخ کنیم تا مقدمهای برای حرکت به جلو باشد. نام جامعه ما با اسلامیت عجین شده اما خروجی سینمایی آن در حال حاضر این چنین نیست؛ این صحبت تلخ است ولی واقعی است.
در سینمایی که من نام آن را آبدوغ خیاری گذاشتهام،همان سینمای اجتماعی بدنه ناسالم، هم فرهنگمان را از دست میدهیم و هم اقتصاد. متأسفانه جمعی از مدیران سینمایی ما هم حرکت به این سمت را می پسندند. فیلمی که جنجال سال گذشته سینمای ما و شروع کننده این نزاع عجیب مربوط به حوزه هنری بود، بودجه دولتی در آن جریان داشت و تا چه اندازه از آن حمایت دولتی شد.
من چون مستقیما با افرادی که این فیلم را ساختند درگیر بودم، میدیدم چگونه از فیلم حمایت می کردند و چگونه یک نزاع دسته جمعی را با ارشاد، شهرداری و حوزه هنری به وجود میآورند تا این فیلم باقی بماند. تعجب می کنم دوستان با چه استدلالی این جنجالهای عجیب را برای یک فیلم به وجود آورده اند؟
تسنیم: موافقید کمی هم در مورد مشخصات جریانی که قرار است به زعم شما بچههای متعهد و سالم در سینمای اجتماعی به راه بیندازید صحبت کنیم. همین چند نمونه اخیر آثار نعمتالله و حجازی و مقدمدوست و بقیه آدمهای این مسیر یک سری مشترکات خاص دارد که به نظرم با تاکید بر روی آنها بتوانیم قائل به وجود جریانی جدید در سینمای اجتماعی شویم. مشرکات و نشانههایی که معمولا با قواعد کلاسیک سینمای ما جور در نمیآید. من به چندتایی شان اشاره میکنم مثلا اینکه این سینمای اجتماعی نوین دیگر قهرمان و ضدقهرمان و سایر کلیشههای یک سینمای هالیوود پسند را ندارد و هویت انسانی آدمهایش برایش مهمتر از قرار گرفتن در یکسری الگوهاست است یا اینکه دیگر پی غرغر مداوم و نیشوکنایه به جریانهای مختلف اجتماعی و ارضای حس قهرمانبودگی نیست، و همینطور اینکه تاکیدی که بر روی نقش مردم معمولی و فرهنگ مردمی دارد میتواند آن را متمایز از سینمای اجتماعی معمول کند، همه چیزهایی دیگری که مثلا «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» و «سر به مهر» دارند و همه چیزهای جدیدی برای سینمای اجتماعی ما هستند و معمولا هم با واکنش خوبی روبرو نمیشوند.
شفیعی: متاسفانه تمام قواعد سینمایی ما از جریان سینمایی غرب تعلیم گرفته شده است. ما واقعا الان بعد از گذشت چند دهه از عمر سینما در ایران نمی توانیم ادعا کنیم که فرهنگ خاص ساخت آثار سینمایی ایرانی در سینمایمان به وجود آمده است. ساختار فیلمنامه نویسی،کارگردانی و حتی تهیهکنندگی سینمای ما از غرب گرفته شده است. در دانشگاههای سینمایی ایران هم همان کتاب های مرجع غربی تدریس می شود. حالا شما نگاه کنید به اینکه متاسفانه نقادی سینمای ما هم به همین سمت رفته است و آدمها دیگر عادت کردهاند با همین معیارهای سینمایی هم فیلم بسازند و هم فیلمها را ارزیابی کنند. اکثر نقدهایی که من در رسانهها در مورد «زندگی آقا و خانم میم» و «سربه مهر» خواندم مربوط به معیارهای چند کتاب مرجع خارجی سینمایی مثل کتابهای فیلمنامهنویسی «سیدفیلد» و نمونههای مشابه است.
حالا این وسط سینمای اجتماعی جدیدی رشد میکند که خودش را در قالبهای سفت و سخت سینمایی کلاسیک درگیر نمیکند و به تجربهگرایی هم نمیافتد، بلکه خودش قواعد جدیدی مثل همین چیزهایی که گفتید طراحی میکند.
به نظرم سینمای اجتماعی نوین فضایی را فراهم کرده است که حالا دیگر میتوانیم برویم سراغ این سوال که آیا هر آنچه در این کتاب ها نوشته می شود صحیح است و مثلا همه فیلمنامه نویسی فقط کتاب «سیدفیلد» است؟
تاکید رهبری هم بر این است که ما باید سینمایی بیافرینیم که برای خودمان باشد. ممکن است بتوانیم در بسیاری از تکنیک ها و فنون سینمای غربی پیشرفت کنیم و یا اصلا به موضوع جدیدتری برسیم، اما این محصور شدن در قواعد و تنگناهای سینمای کلاسیک کمکی به سینمای اجتماعی نخواهد کرد.
در مورد«سربه مهر» حرف های عجیبی زده میشد و همینطور«زندگی خصوصی آقا و خانم میم» به کرات این پرسش را مطرح می کردند که قهرمان و ضد قهرمان این فیلم کیست؟
دیگر زمان این حرفها گذشته است.الان دیگر با جرات میتوانیم این سوال را بپرسیم که مگر همه فیلمهای باید قهرمان و ضدقهرمان داشته باشد؟ پس مردم معمولی چی؟ می توانم به طور مشخص در سریال «وضعیت سفید» پلانی را مثال بزنم که طبق معیارهای سینمایی غلط است اما کاملا جذاب و درست سر جای خودش است.
این واقعاً تأسفبار است که ما چرا بعد از گذشت 35 سال از انقلاب نباید یک کتاب بومی درباره فیلمنامهنویسی داشته باشیم که بعد بتوانیم طبق آن معیار سینمای ایران را ارزیابی کنیم. واقعاً این امکان وجود دارد که در حوزه پژوهشی و دانشگاهی خود به این نقطه برسیم که هر آنچه غربیها مینویسند و میگویند سند نیست. اما فعلاً درگیریم.
اگر کسی چندقدم آن طرف تر از میعارهای معمول سینمایی برود هم بخیلی زود انگ میخورد که به سینما اشراف ندارد.
به همین ترتیب سینمای اجتماعی به قول شما نوین هم به همین ترتیب؛ دیگر با معیارهای سینمای اجتماعی نمیشود این سینما را ارزیابی کرد و مشکلی که به وجود میآید هم از همینجا آب میخورد.
تسنیم: یادم میآید که سر «بیپولی» به نعمتالله میگفتند که ادعا داری فیلم سینمایی ساختهای و بعد خیابان نرفتهای؟ نزاع خیابانی نشان ندادهای...
شفیعی: میگویند روابط عشقی در فیلم نباشد سینمای اجتماعی نیست. این ها معیارهای سینمای اجتماعی دهه چهل و پنجاه و نهایتا تا هفتاد است و اتفاقا فیلمهایی با همین معیارها امروز دوباره ساخته میشود و به شدت تحویل گرفته میشود و نتهایتا روی اجتماع هم تأثیر می گذارد.
تسنیم: فکر میکنم نگاه با همین معیارها باعث دیده نشدن فیلم زندگی خصوصی «آقا و خانم میم» شد. فیلمی که به اعتقاد ما در جریان فیلمسازی اجتماعی فیلم به شدت مهمی بود و دیده نشد چون یک فیلم اجتماعی با معیارهای سینمای اجتماعی کلاسیک نبود.
شفیعی: زندگی خصوصی فیلم ارزشمندی بود. فکر میکنم ارزشمندترین کار فیلم این بود که ما دست روی موضوعی گذاشتیم که در همه این سالها در سینما به دفعات به سراغش رفتند و نتیجه متاسفانه فقط مساله را برای اجتماع سختتر کرد. من ادعا میکنم که در بین همه فیلمهایی که این سالها در مورد خیانت ساخته شد ما توانستیم به سلامت از آن خارج شویم.موضوع خیانت، مسالهای بود که در این سالها کسی نتوانسته بود به سراغش برود و این جور سالم بیرون بیاید. ما به موضوعی اشاره کردیم که معمولا به آن فکر نمیکنیم اما مثل خوره به جان جامعه ما افتاده است. ما در«زندگی خصوصی آقا و خانم میم» تأثیری از یک خلأ اجتماعی را نشان دادیم که به نظرم در شرایط امروز جامعه ما بسیار مهم است. ما هیچ گاه در فیلم به طور مستقیم به این اشاره نکردیم که درباره عفاف و حجاب حرف میزنیم، اما فیلم چیزی جز این بود؟
متاسفانه فیلم در وسط دعواهای سال گذشته شورای صنفی قرار گرفت و فروش آن هم به شدت دچار مشکل شد .اما فیلم با ارزشی بود و فکر میکنم در تاریخ سینمای ما ماندگار خواهد بود.فیلم ما به خصوص سینمای شهرستان ها را که 70 الی 80 تای آن در اختیار حوزه هنری بود را از دست داد وفکر میکنم بیانصافی بزرگی در حق فیلم شد.
تسنیم: فیلم در جشنواره هم البته دچار مشکلات خاصی شد. هنوز بعد از 2 سال واقعا معلوم نشده است که مشکل جشنواره با حضور «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» چه بود؟ از مشکل شخصی آقای شمقدری تا مشکلات ممیزی فیلم در این باره حدس زده شد و حرف گفته شد.
شفیعی: نمیدانم، واقعا من هم هنوز نمیدانم که مشکل فیلم برای حضور در جشنواره چه بود.ممکن بود بخشی از آن مربوط به من یا آقای حجازی باشد. حجازی فردی خوش فکر و باتکنیکی در سینماست و فیلمهای امسال و سال گذشته اش علی رغم برخی کاستیها فکر میکنم نشانههای خوبی در مسیر سینمای اجتماعی بودند.اما نمیدانم این چه اتفاقی است که برای فیلمهایش در جشنواره میافتد. البته حرف و حدیث در این باره فراوان است ، اما حداقل میتوان این را گفت که عدم حضور «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» در جشنواره سال گذشته اتفاقی طبیعی نبود.
تسنیم:البته حمید نعمت الله که خودش از اعضای هیات انتخاب فیلم جشنواره دو سال قبل بود بعد از جشنواره در مصاحبه معروفی گفت که «زندگی خصوصی آقا و خانم » واقعا در هیات انتخاب جشنواره دو سال پیش رأی نیاورد و هیچ تبانی در کار نبود.
شفیعی: تمام واقعیت این نیست. واقعیت بزرگتر این است که هیئت انتخاب معمولا فیلم ها را با سلایق مدیران انتخاب می کند. در جلسه رایگیری برای حضور فیلم در جشنواره نماینده ارشاد به شدت با فیلم مخالفت میکند و از نظر ممیزی این فیلم را زیر سؤال میبرد و حتی به این اشاره میکند که به این فیلم به هیچ وجه پروانه نمایش نخواهیم داد و مسلم است که این حرفها چه تاثیری روی جو هیات انتخاب میگذارد. البته همین فرد بعدها به خود من گفت که من اجازه آمدن این فیلم را ندادم اما اشتباه کردم و فیلم حتی بدون یک فریم اصلاحیه پروانه نمایش گرفت.
تسنیم:فکر میکنم خیلیها در مورد سینمای اجتماعی نوین دچار این سوءتفاهمها میشوند. ظاهرا «سربهمهر» هم ماجراهایی مشابه داشته است
شفیعی: فیلمنامه«سربهمهر» یکسال مردود بود. اما جالب است بدانید که همان شخصی که یکسال گرفتن پروانه ساخت «سربه مهر» را به تعویق انداخت، بعد از دیدن فیلم، به سراغ من آمد و از خوب بودن آن تشکر کرد. نکته جالبتر اینجاست که این فرد اول از همه به نقطه عطف فیلمنامه ایراد گرفت و من هر چه قدر به اعضای شورا میگفتم که کار شورا اصلا ارزشیابی فنی فیلمنامه نیست و حتی اگر هم این باشد اگر قواعد کلاسیک سینمایی را فراموش کنید و فیلمنامه را به شکلی دیگری ببنید متوجه ارزش آن میشوید کسی گوش نمیکرد. باور نمیکنید که کار آنقدر بالا گرفت که در جلسه ارزشیابی فیلمنامه حتی کسی گفت که «سر به مهر» یک فیلم ضد نماز است و میخواهد نماز را زیرسوال ببرد.
خلاصه اینکه «سر به مهر» در زمان خودش ساخته نشد و شاید اگر «سر به مهر» سروقت و با زمان بیشتری ساخته می شد، خیلی بهتر از الان در میآمد. همین یک نفر اجازه پروانه نمایش را نمی داد و بعد از اینکه از شورا رفت؛ توانستیم پروانه نمایش بگیریم.
فیلمنامه «سربه مهر» برای تمام نهادهایی که دم از دین می زنند، رفت ، اما هیچ کدام راضی به حمایت از فیلم نشدند. از صفر تا 100 «سربه مهر» در بخش خصوصی ساخته شد و البته از این بابت خدا را شکر می کنم، چون اگر بودجه دیگران وارد این فیلم می شد،شاید ماحصل اصلی این نبود.
تسنیم: خیلی جالب است. دوستان «سربهمهر» را دینی که نمیدانستند هیچ، یک اثر ضددینی هم برایشان بود. این ماجرای سینمای دینی هم خودش تبدیل به مسالهای در سینمای ما شده است. «سر به مهر» که اشارات واضحی به نماز دارد از نظر مدیریت فرهنگی و رسانههای ما فیلم دینی حساب نمیشود چه برسد به فیلمی مثل «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» که به اعتقاد ما فیلمی ماهیتا دینی است و البته کسی توجهی نمیکند و سینمای دینی همچنان در حصار فیلمهای تاریخ انبیا و فیلمهای ماورائی جن و پریدار یا حداکثر یک معنویت دلی رقیقشده است
شفیعی: باید دیدگاهمان را در مورد سینمای دینی از این ظاهربینی خاص خارج کنیم.من یادم میآید که ستاد اقامه نماز در سالهای گذشته به فیلمهایی که پلان نماز داشتند جایزه میداد و کسی توجه نمیکرد که این چه ترویج ناشیانهای برای نماز در سینماست. همین مساله بعدش تبدیل به سرپوشی برای گرفتن مجوز شد. دیدگاه ما درباره سینمای دینی سطحی و ظاهری است، واضح است که ممکن است فیلمی حاوی مسائل غیراخلاقی پنهانی باشد اما دائما پلان نماز داشته باشد وآن وقت برای این فیلم جایزه هم تعیین میکنند. « سربه مهر» به عنوان یک فیلم متعلق به بدنه دانشجویی و مدرن مذهبی یک فیلم ماهیتا دینی است، اما همینطور که میبینید در هیچ کدام از نهادهای مذهبی کسی یک قران برایش خرج نمیکنند و کسی هم در این جور جاها تحویلش نمیگیرد البته ما هم نیازی نداریم، فقط دوست داریم بگوییم تا دوستان از این ظاهربینی و سطحینگری در مورد سینمای دینی خارج شوند. من عمیقا باور دارم که همه سینمای دینی ما تاریخ انبیا،جنگ و... نیست و این ها تنها بخشی از آن هستند. علاوه بر آنکه این ها ساده ترین و دم دستی ترین دیدگاه به سینمای مذهبی هستند
تسنیم: فکر میکنم مشکل سر معیار ارزشیابی یک فیلم دینی باشد. ما عمیقا معتقدیم که فیلمی که کارکردش بر روی مخاطبان یک کارکرد دینی باشد، فیلمی دینی است، در حالی که ظاهرا نهادها و مدیریت و حتی رسانهها معمولا به کارکرد نگاه نمیکنند. دوست دارم بر همین متمرکز شویم که چه طور میتوانیم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» را یک فیلم دینی بدانیم؟ شاید نقطه شروعی برای تغییر نگاه به سینمای دینی در ایران باشد
شفیعی: جالب است در مورد همین بحث کارکرد و نگاه ظاهری به سینمای دینی به یک ماجرای حاشیهای در مورد فیلم اشاره کنم: اعضای شورای پروانه نمایش سر مجوز دادن به فیلم به چند پلان فیلم که حاتمیکیا در آن بازی میکرد، ایراد گرفته بودند و میگفتند این پلانها نباید در فیلم باشد.این چند پلان مربوط به نمایش یکسری نگاههای و نشانههای ظاهری خاص در مورد تمایل گوهریان به رابطه غیرمتعارف با مهتاب کرامتی بود.
اشکال این بود که میگفتند برخی نگاه های دکتر گوهریان به مهتاب کرامتی خوب نیست و ظاهر زنندهای دارد. جواب من به آنها این بود که به ماحصل فیلم نگاه کنید. دکتر گوهریان کاراکتر مدرن قصه ماست و قرارست دو پهلو باشد و اگر این نگاه ها حذف شود، مخاطب سینما بعد از اتمام فیلم فقط به سلامت عقل حمید فرخنژاد شک میکند و کارکردی بر رویش جز کنار گذاشتن وسواس ندارد.اگر اصلا هچی نشانهای از چشم داشتن گوهریان به مهتاب کرامتی نباشد، آن وقت به نظر میرسد که فرخنژاد دیوانه است و مریضی روحی دارد که به او شک کرده است و آن نتیجه نهایی که از فیلم میخواستیم دیگر در نمیآمد. اما دوستان قبول نمیکردند و میگفتند این نگاهها در سینما زشت است.البته ما سرانجام آنها را راضی کردیم که این چهار پلان در فیلم باشد.
البته این چهار پلان پاشنه آشیل فیلم برای خود ما بود و ما خیلی سعی کردیم که نمایش آن نگاهها تأثیر منفی بر مخاطب نگذارد
ما بسیاری از حرف ها را در لفافه در فیلم گفتیم و مخاطب اصلی و هدفمان متوجه منظورمان شد. این فیلم را بیش از 5 بار با جوانان در سالن های مختلف سینما دیدم و بعد از تمام شدن فیلم از دیالوگهای ردوبدل شده بین جوانان و زن و شوهرها متوجه شدم این مسیر را اشتباه طی نکردیم.
این داستان را شما تعمیم بدهید به دیدی که به سینما وجود دارد. کسی به ماحصل و نتیجه یا همان کارکرد کار نگاه نمیکند، ظواهر بخش خاصی از فیلم را میبییند بدون اینکه متوجه فلسفه وجودی آن شوند و بعد نتیجهگیری میکنند که این فیلم خوب است یا بد است. دینی است یا غیردینی است
تسنیم: «سربه مهر» را برای چه مخاطبی ساختید؟ مسلما بچههای مذهبی مخاطبان فیلم نیستند؛ اما از آن طرف آدمهایی که اعتقادی به این حرفها ندارند هم نمیتوانند مخاطب فیلم باشند. یک مقدار من سر این مشکل دارم که «سر به مهر» قرار است روی چه آدمهایی کارکرد دینی داشته باشد و چه آدمهایی پایش بنشیندد
شفیعی: «سربه مهر» براساس یک نیاز ساخته شد. ما چیزی تحت عنوان شعائر در دینمان داریم.مثلا اهمیت نماز جماعتدر واقع شعار دادن با جمعیت و به وسیله نماز است. شجاعت ابراز دین به این صورت در جوانان ما بسیار پایین آمده است. جوان شهرستانی بعد از 6 ماه به تهران آمدن خجالت می کشد از بعضی معنویات صحبت کند و یا اینکه طرز برخوردش با خانواده تغییر می کند.
«سربه مهر» را باید دقیق و با تمام جزئیات دید. ما دختری را خلق کردیم که به شدت با درونیات خودش مشکل دارد. دختری را در موقعیتی می بینیم که کم کم دارد به شدت تنها میشود. و درحالی که خودش قبلا دیگران را برای نماز خواندن مسخره می کرده است؛ حالا دختر قصه ما تنها میشود و تصمیم میگیرد نماز بخواند. دختر قصه فکر میکند دیگران برای نماز خواندن او را مسخره می کنند در صورتی که این طور نیست و این حرف ماست. این که جای خجالتی برای ابراز شعاری دین نیست.
در پروسه «سربه مهر» شخصیت ما به بلوغ رسید. دختری خجالتی و کمرو که برای شوهردارشدن نماز خواند و خدا به او در این موضوع کمک کرد، اما او نهایتا نیمه گمشده خود را به شکل دیگری پیدا کرد. .این جور آدمها در جامعه ما کم نیستند و اتفاقا بین این دو قطب به شدت مذهبی و به شدت دینگریز قرار میگیرند و معمولا کسی به سراغشان نمیرود
اما باید بگویم که فیلم ما در هر صورت برای مخاطب عام است و تمام ادعای ما دیدن فیلم به وسیله مخاطب عام است. اگر مخاطب عام نیاید، اشتباه کردهایم. صنعت سینمای ایران به شدت اشتباه پایه ریزی شده و در همین مسیر هم دارد به کار خود ادامه میدهد. اقتصاد سینمای ما به همین علت خراب شده است، در تمام دنیا سینما درآمدزاست ولی ما برای سینمای خودمان پول هم میدهیم. این درست است که سینمای آمریکا هم مانند ما برای فیلمهای خاص خودش پول خرج میکند و بودجه میدهد اما فقط برای فیلمهای خاص. سینمای اجتماعی ما باید خودش درآمدزا باشد. نمیگویم که دولت و سرمایه دولتی کلا سینما را رها کند اما این شیوه کنونی پول دادن به سینما صحیح نیست.
تزریق پول مستقیم به فیلم مانند وام دادن برای واردات کفش چینی است. مدیران فرهنگی به جای کمک مستقیم به یک فیلم و دو فیلم؛پول بدهند تا آدمها بیایند پای فیلم. کارمندان یک سازمان را با تبیلغات و نه به شیوه دستوری بکشانند پای تماشای یک فیلم.این همه بودجه و کمک به برخی از فیلمها در سینما اما شما فرض کن، یک فیلم را مدیران فرهنگی خودشان اصلا بپسندد و بعد کاری کنند که شرایطی فراهم شود تا 2 میلیون بسیجی با تبیلغات به سینما بیایند، درآمد فیلم چیزی حدود 15 میلیاردتومان می شود و دیگر به چیزی نیاز ندارد و این یعنی سینما. سینمایی که مخاطبان زندهاش نگه دارند
تسنیم:دست روی نقطه مهمی گذاشتید. مصرف و توزیع درست در سینما و فرهنگ ما به شدت جایش خالی است. فکر میکنم همه حرفهایی که این سالها در مورد مردمی کردن فرهنگ زدهایم دقیقا کلیدش همین توزیع و مصرف دقیق است. «اخراجیها» مصرف میشود دو و سهاش با همان رویکرد مردمی بیرون میآید. «دا» مصرف میشود شیوه روایت مردمی از جنگ رونق میگیرد چون دقیقا نزدیک به مردم است مردم هم سراغش میایند و این چرخه همینطور ادامه پیدا میکند
شفیعی: من اگر یک مدیر دولتی بودم. فقط بر روی مصرف محصول فرهنگی کار میکردم. شرکت پخش و پالایش فرآورده های نفتی در مراسم تجلی اراده ملی از فیلم «سربه مهر» تقدیر کرد. من کمی گیج شدم که چه ربطی بین فیلم ما و شرکت نف وجود دارد، به مسئول مربوطهشان زنگ زدم و علت جایزه را پرسیدم. حرف خیلی جالبی زد. گفت ما هرسال به فیلمهایی که از بنزین و نفت چیزی گفته بودند، جایزه می دادیم اما امسال دیدیم این فیلم خیلی سالم است و تصمیم گرفتیم به این فیلم جایزه بدهیم، علاوه بر اینکه برای کارکنانمان هم نمایش دهیم.این بهترین حمایتی است که از یک فیلم میشود کرد.
اگر سینمای دولتی را از برخی تهیه کنندگان بگیرند، دیگر نمیتوانند تهیهکننده باشند و تهیهکنندهای که نتواند هنر و اقتصاد را کنار هم قرار دهد، تهیهکننده نیست. هالیوود بر اساس تفکر شکل نگرفت بلکه اقصاد قلب تپنده آن بود.
تسنیم:سوال آخرم را دوست دارم صریحتر بپرسم. یک طلبه تهیهکننده فیلمهای اجتماعی، گزاره ظاهرا متناقض نمایی است شما قرار است کی روشنفکر شوید آقای شفیعی؟ سینمای ما تاب آدمهای مذهبی به خصوص ادمهایی که سراغ سینمای اجتماعی میرود را ندارد.
روشنفکر شدن زیاد هم بد نیست. اتفاقا بعضی وقتها باید روشنفکر هم بود
تسنیم:مثلا وقت ساختن جراحت؟
شفیعی: من همچنان از جراحت دفاع میکنم. در زمان پخش یک دیدگاه مسمومی نسبت به «جراحت» به وجود آمد و آن هم به این خاطر بود که با سعی و مشقت فراوان برای آن مابه ازای سیاسی بیربطی پیدا کردند. «جراحت» به شدت سریال سالمی بود و دیدگاه صحیحی نسبت به جامعه داشت. دو برادر بودند که در پی جریاناتی دچار اختلاف میشدند و تصمیم به قتل یکدیگر میگرفتند و پس از آن هم متوجه اشتباهات خود می شوند. نمیدانم از کجای این سناریو سیاسی بازی بیرون میآید.البته من متوجهم که حضور مهدی عسگرپور در پشت کار باعث و بانی بیشتر این حرفها بود اما متأسفانه این دیدگاه مسمومی است که کارها را با افرادی که در آن فعالیت میکنند، بسنجیم. ولی در هر صورت جراحت در کارنامه من است و همچنان از آن دفاع میکنم.
انتهای پیام/