همه چیز مدیریت و بودجه نیست؛ دغدغه انقلاب ندارند/ روحانی «پروانه» نمای آیتالله بهجت است
خبرگزاری تسنیم:«پروانه» سریال اول این روزهای تلویزیون است.جلیل سامان سازنده این سریال معتقد است همه دلایل نامطلوب بودن کارکرد سریالهای انقلابی در سالهای گذشته به مدیریت و بودجه برنمیگردد. چیز مهمتری این وسط گم شده است. چیزی به نام «دغدغه».
خبرگزاری تسنیم:
گفتگو با آدمی که اجازه عکاسی از خودش را نمیدهد سختترین کار دنیاست. همان اول کار با رد کردن عکاس خبرگزاری تکلیفش را مشخص کرد. هر چند قرار بود علت فراری بودنش از عکاس را به ما بگوید و آخر کار هم نگفت اما ادامه بحث تصور ما در مورد او را کاملا عوض کرد. خیال میکردیم کاملا محتاطانه، باید به سختی سعی کنیم او را به دام ژورنالیستی چالش با مدیریت فرهنگی و نمونههای دیگر سریالهای ناموفق این سالها بیندازیم که با زیرکی در عین اینکه از مسیرهایی حرکت میکرد که کسی نمیتوانست متهمش کند رک و صریح علم مبارزه با «بیدغدغهها» در تلویزیون و سینما را بلند کرد.
جلیل سامان سازنده دو سریال ویژه «ارمغان تاریکی» و «پروانه» حالا دیگر آنقدری اعتماد به نفس پیدا کرده بود که سریالهای «الف ویژه» این سالهای صداوسیما را با سریال کمهزینه و کمزمانخودش مقایسه کند و همه این اعتماد بهنفس به قول خودش از چیزی بلند میشود به نام «دغدغه»
همان چیزی که در همه این سالها سریالسازان و فیلمسازان ایرانی بدون وجود آن، حافظه تصویری ایرانیها از سریالهای انقلابی را کاملا تیرهوتار ساختند و سال گذشته «ارمغان تاریکی» و حالا «پروانه» در حال تغییر این خاطره بد هستند.
تسنیم: فکر میکنم که «پروانه» و «ارمغان تاریکی» علاوه بر اینکه خودشان ارزشهای ماهوی زیادی برای تلویزیون ما دارند، اما برای بحث در مورد آنها بیشتر از خودشان باید بر روی نقش فرامتنی آنها توقف کنیم. ما معمولا تجربه سریالسازی با این مضمون و محتوای سیاسی اجتماعی را به این شکل داریم: معمولا با پیش تولیدی طولانی و جریان تولید پرهزینه و فوقالعاده زمانبر ساخته می شود. به همین ترتیب حتی اگر بینشان فاصله هم نباشد قضایا جوری اتفاق میافتد که ما هر دهه یکی دو سریال خاص با این مضامین بیشتر نداشته باشیم. آن هم سریالهایی که بعضا بر روی کارکردشان هم نمیشود حساب کرد.«پروانه» تجربه تازه سریالسازی در تلویزیون ماست. تجربهای که نشان میدهد میتوان کارکرد یک سریال فاخر را بدون دربرداشتن اقتضائات پرهزینه و زمانبر آن هم داشت. نمیخواهم متوهمانه نگاه کنم و بگویم که پروانه جریانی در سریالسازی ایران به راه انداخت اما حداقل کارکردش برای ما این بود که نشان داد میشود به سراغ تاریخ معاصر و سیاست رفت و همان کارکردی که منتظرش هستیم را داشت اما اینقدر با وقفه و پرهزینه و زمانبر هم کار نکرد.
اول از همه باید بگویم که من ادعایی در مورد دو کاری که به آن اشاره کردید ندارم. «پروانه» و «ارمغان تاریکی» برایم تنها یک سیاه مشق است. من تازه در حال تمرین برای برقراری ارتباط با مخاطبم هستم. تازه به وسیله این کارهاست که می توانم نحوه ارتباط برقرار کردن با مخاطبان و مشکلات سر این راه طولانی را تشخیص دهم. من تازه دارم متوجه میشوم که در دنیای فیلمسازی و ذهن مخاطب چه اتفاقی میافتد. مثلا من تصور می کردم قسمت چهارم این سریال، مخاطب را خیلی جذب کند چون خیلی پرکنش بود و بیننده را درگیر می کرد اما بیشتر قسمت هایی مورد توجه بیننده قرار گرفته است که روابط عاطفی را مطرح می کند.
اینکه چرا تا به حال سریالیهای با این رویکرد با این همه هزینه و وقت زیاد موفق نبودهاند نیاز به آسیبشناسی مفصلی دارد اما من فکر میکنم اگر کارهای دیگر این حوزه از نظر مخاطب و تاثیرگذاری موفق نبوده است،بیشتر از هر چیز به دلیل ضعف های تکنیکی و فیلمنامه و کارگردانی بوده است تا بحث بودجه.
خیلی اوقات هم مساله ما اساسا به اشتباه در مرحله ایده برمیگردد.مجبورم برای بیان منظورم سریال کلاه پهلوی را مثال بزنم. موضوع این سریال کشف حجاب است و چنین موضوعی اساسا نمی تواند به عنوان یک کار داستانی واقع گرایانه توفیقی حاصل کند..چون شما نمی توانید روسری را از سر کسی بردارید و تا این قضیه اتفاق نیفتد، بیننده باور نمی کند. پس از همان آغاز اشتباه به وقوع پیوسته است.
بخش دیگری از بحث بودجه سریالهای فاخر اجتماعی سیاسی هم به مساله نظارت در تلویزیون ما باز میگردد کارگردانی را برای کاری انتخاب میکنند و بودجه مشخصی برایش انتخاب می کنند و به آن کارگردان کاملا اطمینان میکنند. فرض کنید قرار بر تمام شدن دوساله کار بوده است و بعد از گذشت دو سال تنها 20 درصد آن فیلم برداری شده است و با افزایش تورم هزینه دو میلیاردی آن به 6 میلیارد می رسد و این بودجه تصویب می شود. در طی انجام کار هزینه های پیش بینی نشده ای هم به وجود می آید و این بودجه حتی به 50 میلیارد هم می رسد. وقتی رده یک سریال الف ویژه باشد به این معناست که کارگردان می تواند هر بازیگر سطح بالا و چهره ای را برای رسیدن به کیفیت مطلوب خود انتخاب کند. اما چه کسی می تواند تشخیص دهد که به نتیجه دلخواه رسیده اند یا نه؟ و قرار است چه کسی نظارت کند؟ همان مدیران گروه شبکه هایی که ممکن است 6 ماه یکبار و یا دو سالی یکبار تغییر کنند؟
بنابراین بخشی از این مسأله به مدیریت باز می گردد اما بخشی دیگر هم مربوط به سازنده می شود. من به هیچ فیلم خاصی اشاره نمی کنم اما سازنده باید نسبت به کارش،مردمش و وجدانش تهعد داشته باشد و تنها در این صورت اتفاق صحیحی می افتد.
تسنیم: این تقسیمبندی الف و الف ویژه و ب و این جور چیزها دقیقادر سینما ما هم در حال تکرار شدن است. فیلمهای فاخر و فیلمهای غیرفاخر و طبیعتا به دنبال خودشان عواقبی هم دارند
ببینید در هر صورت هر قصه و داستانی الزامات خاص خود را دارد. اگر بخواهیم به دوره قاجار بپردازیم لزوما باید صحنه ها و لوکیشن های آن زمان و طبیعتا بودجه لازم را فراهم کنیم تا کار ساخته شود. اما من به طور کلی با این تقسیم بندی ها مخالفم .راه درست این است که واقعا بنشینیم و بررسی کنیم که چه قصه ای داریم، این قصه در چه مقطع زمانی در حال جریان است، به چه تجهیزاتی احتیاج داریم و نهایتا کل سریال چه برآورد هزینه ای دارد.
این تقسیم بندیهای الف و الف ویژه و ب و اینها باعث می شود نویسنده،کارگردان و یا تهیه کننده از همان ابتدا قالب ویژه ای برای کارشان مشخص کنند که بیشتر مالی است تا هنری ...اگر این تقسیم بندی برداشته شود و کارها به دقت بررسی شود و نیازهای واقعی هر قصه بررسی شود آن وقت بودجه درستی هم به آن اختصاص پیدا میکند...
تسنیم: و بعد که فیلم ساخته میشود تازه مشکل شروع میشود. اینقدر بر روی کار هزینه و وقت صرف شده است که دیگر کسی رویش نمیشود بگوید نتیجه کار بد از آب درآمده است.به به وچهچهها بلد میشود.
هر مدیریتی در این مملکت وقتی کاری انجام می دهد، حاضراست همه سازمان را خرج آن کار کند تا ثابت کند کارش خوب بوده است و اشتباه نکرده است.
ما در حال تولید سریال ارمغان تاریکی بودیم که به ما گفتند بیایید به دیدار مقام معظم رهبری برویم. کلی خوشحال شدیم ولی وقتی به آنجا رفتیم متوجه شدیم نقش سیاهی لشکر را ایفا می کنیم و قرارست از یک سریال الف ویژه تقدیر شود..این واقعیت مدیریت موجود ما در تمام مملکت است.
تسنیم:واضح است که در این چندسال در زمینه تبلیغات سیاسی، اجتماعی و به خصوص در زمینه بازنمایی تاریخ قبل از انقلاب در رسانههای جمهوری اسلامی زیاد موفق نبودهایم. فکر میکنم چیزی که در همه این کارهای تبلیغات سیاسی فراموش شده و اتفاقا پروانه درست دست روی آن گذاشت رفتن به سراغ ابعاد انسانی آدم ها بود. ما با تاکید بر این بعد انسانی و رفتن به سراغ فطرت مشترک آدمها میتوانستیم آرمانها و کارکردهای جمهوری اسلامی را دقیقا تبلیغ کنیم. این ادعای ماست که اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی کاملا منطبق بر ابعاد انسانی آدمهاست. و در همه این سالها کاملا از کنارش گذاشتیم.اما پروانه و ارمغان تاریکی خیلی خوب دست روی این ابعاد گذاشتند.
من فکر می کنم در هر تخصصی دیدگاه مهم است. اگر نگاه من به ساواک، پدر پروانه، انقلاب یا روحانیت بر مبنای یک نگاه انسانی باشد نتیجه درست درمیآید. در قسمت نهم ما یک روحانی به نام سیدحسن داریم و معرفی این شخصیت اینگونه است که همیشه در حال کار است.این روحانی در حال بیرون آمدن از انباری روستا و رفتن به سمت خانه است که یک نفر از پشت صدایش می زند و از او می خواهد که برایش استخاره کند. این روحانی نگاه نمی کند تا ببیند این شخص چه کسی است، بلکه بلافاصله کار شخصی اش را به بعد موکول می کند و برای استخاره اقدام میکند..این حاوی پیام مهمی است. نشانه مردمی بودن روحانی است. روحانی ما برایش مهم نیست که چه کسی با او کار دارد و می داند که باید آن را انجام دهد.رختخواب را خودش می اندازد، درگیری ها را حل می کند و یک زندگی بسیار معمولی دارد...در حال زندگی با مردم است.
این شخصیت برگرفته از منش آیت ا.. بهجت بود و حتی کلماتی را که بازیگر به کار می برد را از سخنرانی های ایشان انتخاب کردیم و در متن آوردیم. تصویر این روحانی همان جنبه ای را نشان می دهد که در حال حاضر بخشی از روحانیت ما فاقد آن است.باید دیدگاه خودمان را نسبت به فیلمسازی تغییر دهیم و سعی کنیم شعار ندهیم، منطقی باشیم و آدم ها را از وجوه مختلفشان به خصوص وجهه انسانی شان نگاه کنیم.
تسنیم: به همین ترتیب فکر میکنم وقتی به نمایش چهرهها و آرمانهای منفی در رسانههای ایران و به خصوص در تلویزیون میرسیم دیگر گار حسابی غیرقابل تحمل میشود. تصویر عراقی خنگ و قلچماقی که هیچی نمیفهمد و اصلا انسان نیست کلیشه ثابتی در سینمای جنگ ماست و در فیلمهایی با محدوده زمانی پروانه هم ساواکی به همین ترتیب. آدمهایی کاملا خالی شده از همه ویژگیها و ابعاد انسانی
خیلی جالب است که دقت کنید که ما از همان ابتدا اصلا قرار گذاشتیم که شخصیت ساواکیمان را انسانی زشت در نظر نگیریم یا اینکه بازیگری با سابقه ذهنی منفی را انتخاب نکنیم تا به این وسیله حرفمان را بزنیم. اتفاقا برعکس من معتقد بودم نیما رئیسی برای ایفای نقش ساواک گزینه مناسبی است چون می توانم بعد انسانی آدمها را با آن قضاوت کنیم...من عمدا امیر را از این فضای کلیشهای خارج کردم و معتقد بودم نیما رئیسی باید از لحاظ گریم و زیبایی خوش تیپتر هم باشد. چون نمی خواستم دختر ماجرا اتفاقا به دنبال تیپ و قیافه امیر باشد و بیشتر به دنبال فکر و عمل امیر برود.و همین انتخاب را برای بیننده سختتر میکند..و من می خواستم این دو راهی را احساس کند. این به نگاه فیلمساز و مجموعه فیلمسازی بر می گردد و فکر می کنم این دیدگاه باید به درستی شکل بگیرد.
مشکل اغلب فیلمنامه های ما به جز تکنیک نوع نگاهش به آدمهاست.مثلا ما تا یک ساواکی در سریالهایمان می بینیم منتظریم تا شکنجه کند و یا کتک بزند. شما تا به حال در پروانه کتک زدن دیده اید؟ما بیشتر تنشها را در پروانه به وسیله نور یا لحظات قبل و بعد آن نشان داده ایم. چون ذاتا دوست ندارم این چیزها را ببینم، دوست ندارم بیننده هم این تصاویر را ببیند.
در تمام دنیا یک سری چیزها مشترک است. دروغگویی در تمام دنیا مذموم و مردانگی در تمام دنیا خوب است. من سعی می کنم در فیلم هایم به این مسائل مشترک بپردازم. عشق در تمام دنیا زیباست؛ در سریال پروانه می بینیم دختری امیر را به خاطر یک سگ به پلیس تحویل می دهد.اما چرا اسم سریال پروانه است؟ این دختر در حقیقت مانند پروانه ای در پیله است.
حرفی که در این فیلم گفته می شود، صرفا مربوط به زمان شاه نیست بلکه زمان حال است.گفتگوی پدر و پروانه دور میز شام این است که آدم ها اول از همه برای اصلاحات می آیند و بعد هدف های بزرگتری مثل ماندگاری یا تاج و تختشان را سرلوحه کارشان قرار میدهند. این ساده انگاری است اگر فکر کنیم این فیلمنامه فقط برای زمان شاه نوشته شده است. این فیلم اگر 50 سال دیگر هم پخش شود باز بهروز است، این صحبتی کلی است که همیشه جواب می دهد. بقیه مضامینی که در کار به صورت لحظه به لحظه به آن می پردازیم هم همین است.
تسنیم: اتفاقا یکی از مشکلات سیاسی و اجتماعی فیلم های زمان انقلاب همین است و نگاه آنها محدود به آن دوره تاریخی خاص می شود و طبیعتا کارکردی برای امروز ما از داخلش بیرون نمیاید.«پروانه» تاریخ مصرف ندارد و این اتفاق ویژهای برای یک سریال تاریخی است.
نگاه ما به تاریخ باید به گونه ای آمیخته و پرداخت شود که حرفی برای امروز داشته باشد. بخشی از این به ابعاد انسانیای برمیگردد که حرفش را زدیم. وقتی حرف مربوط به همه آدمها باشد، ابعاد انسانی آدمها در طول تاریخ عوض نمیشود پس اثر میماند.. اما بخش مهم دیگری از این موضوع به مخاطب شناسی برمی گردد ما اگر ندانیم باید با مخاطب از چه زاویه ای صحبت کنیم، جواب نمی دهد.متاسفانه بحث مخاطب در سینما و تلویزیون ما کاملا فراموش شده است.
ادامه دارد...
انتهای پیام/