من ضدجنگم نه ضددفاع/ نیمی از خانواده‌های شهدا «ملکه» را می‌دیدند بس بود


من ضدجنگم نه ضددفاع/ نیمی از خانواده‌های شهدا «ملکه» را می‌دیدند بس بود

خبرگزاری تسنیم:کارگردان فیلم «ملکه» معتقد است مخاطبان بالقوه «ملکه» سراغ فیلم نرفته‌اند. چون برایشان مساله نیست، اطلاع‌رسانی درستی به آنها نمی‌شود و مهمتر از همه در بحث اکران به فیلم‌های دفاع‌مقدسی بی‌مهری آشکاری می‌شود.

خبرگزاری تسنیم: 6 سال پیش محمدعلی باشه‌اهنگر بعد از ساخت فیلم بیداری زمین به برنامه هفت آمد و در دقایق پایانی آن برنامه جنجالی اعلام کرد که دیگر هیچ فیلم مربوط به دفاع مقدس نخواهد ساخت. چون خسته شده است و این داستان سینمای دفاع مقدس ماست. سینماگران ایرانی به سراغش می‌آیند، فرش قرمزی برایشان پهن نشده است، توپ و تانکی از قبل برایشان مهیا نیست، در نهایت سکوت اکران می‌شوند، منتقدان قبیله‌ای سینمای ایران روی خوشی بهشان نشان نمی‌دهند، خسته می‌شوند اصلا قیدش را می‌زنند ازش دور می‌شوند و بعد دوباره برمی‌گردند، می‌بینند نمی‌توانند چشم‌شان را بر روی خیلی چیزها ببندند و برمی‌گردند.باشه آهنگر زیاد گلایه دارد، از همه چیز اما 20 سال بعد اگر باشه‌آهنگری که ما آن روز در یک دفتر فیلمسازی دیدیم فیلمی غیر از دفاع مقدس ساخته بود اسم این خبرگزاری را عوض کنید...

تسنیم: مهمترین مساله «ملکه» از زمان اولین نمایش فیلم در جشنواره تا امروز که تقریبا دو سال می‌گذرد پیرامون یک دوگانه سوءتفاهم برانگیز برای سینما و همینطور ادبیات ما شکل گرفت. دوگانه جنگ/ضدجنگ اگر چه ابتدائا بی‌مورد و جعلی به نظر می‌رسد اما در این سالها در سینما و ادبیات ما به اندازه‌ای در موردش صحبت شده که حالا دیگر مساله ما شده است. و این مساله در مورد فیلمهای خاصی مثل ملکه بیشتر و بیشتر به رو می‌آید.

من فکر میکنم اگر تعبیر ما از «جــــــنگ» تعبیر درستی باشد آن وقت آن تعبیر «ضدجنگ» که در مقابل برخی فیلم‌ها به کار می‌بریم هم درست خواهد شد. در ایران معمولا واژه ضدجنگ بدون درنظر گرفتن بار معنایی و پیشینه تاریخی آن به کار برده می‌شود. در حالی که باید بدانیم که تعبیر ضدجنگ اصولا از دهه 60 میلادی و در جریان حمله آمریکا به وینتام در رسانه‌ها مطرح شد. نویسندگان، خبرنگاران، عکاسان و فیلمسازان صاحب سبکی در آمریکا تلاش کردند تا بر علیه رفتار دولتمردان نظامی آمریکا در تحمیل و ادامه جنگ در ویتنام آثار هنری و رسانه‌ای تولید کنند و حضور آمریکا در ویتنام را به این وسیله نقد کنند. از همین زمان بود که تعبیر ضدجنگ به فرهنگ رسانه‌ای دنیا راه یافت.البته  پیش از آن هم به خصوص بعد از جنگ جهانی اول در آلمان و اروپایی شرقی و حتی غربی و حتی در خاوردور و کشورهایی مثل ژاپن نیز این تعبیر استفاده شده بود اما به این عمومیت نبود.
اما همانگونه که ما همه‌مان می‌دانیم ما در جریان 8 سال جنگ‌مان با عراق اصولا قدمی برای تهاجم به کشور عراق برنداشتیم. به ما و کشور ما حمله کردند و ما فقط دفاع کردیم. به همین خاطر من معتقدم که اصولا این تعبیر در مورد جنگ ما نمی‌تواند به کار رود.

تسنیم: پس ریشه این سوءتفاهم تعبیر ضدجنگ در سینما و ادبیات ایرانی کجاست؟ با این تعریف شما اصلا مفهوم ضدجنگ در سینمای ایران موضوعیت ندارد. پس چرا همه بحثها در مورد ملکه به چیزی به نام ضدجنگ بودنش برمی‌گردد؟ این که یک اصطلاح در یک دوره تاریخی خاص به وجود آمده است دلیلی موجهی برای استفاده‌اش در دوره‌های دیگر نیست. الان دیگر مفهوم ضدجنگ برای ما یک معنای عام و کلی است که به پررنگ کردن زشتی جنگ و یک نگاه انسانی به مقوله عام کشتار در جنگ مربوط می‌شود

مساله دقیقا  به همین بعد انسانی مساله‌ای به نام جنگ برمی‌گردد. با یک دید انسانی من اعتقاد قوی دارم که جنگ واقعا امر بدی است و فکر نمی‌کنم هیچ یک از مراجع، دولتمردان و رزمندگان ما نیز جنگ را تقدیس و تایید کنند.اما این فقط در حوزه جنگ است نه در حوزه دفاع.دفاع امری عقلی و شرعی و ضروری است و من جای هیچ شک و شبهه‌ای را در آن وارد نمی‌دانم. این هم برای نسل من که در آبادان بود و بیش از آن که به پیامهای روشنفکرانه فکر کند فقط ایستادگی می‌کرد واضح است و هم برای گذشته تاریخ این مرزو بوم.
در جنگ چالدران با عثمانی یا در مقابل حمله انگلیس به جنوب و حمله روسیه به شمال ایران مردم کشور ما قویا ایستادگی کردند. ما ایرانی‌ها نسبت به آرمانها و خاک میهن و ناموس خود عرقی داریم که هر وقت و در هر دوره ای باشد آن را اثبات می‌کنیم. اما در حوزه جنگ هیچ کس جنگ به معنای کشتار را دوست ندارد.
همین الان در قضیه سوریه واقعا چه کسی از جنگ در آنجا خوشحال است ؟ من از فیلم اولم «نیمه‌گمشده» در حال توضیح این قضیه هستم و باز هم با صراحت باید بیان کنم که من مخالف جنگ  و کشت‌وکشتار هستم. این چیزی است که در دین ما هم نفی شده است. اما در حوزه دفاع من کاملا معتقدم که این یک وظیفه است:" فاستقم کما امرت..." مساله دقیقا به همین خلط مبحث دفاع با جنگ برمی‌گردد، این که ما این دو قضیه را با هم قاطی می‌کنیم.

تسنیم: این اتفاقا اتهامی است که دقیقا به سمت خود شما روانه است. واقعا در «ملکه» این تفاوت بین جنگ و دفاع دیده میشود؟ شما با همان عینکی که به جنگ نگاه می‌کنید اینجا مشغول نگاه کردنید

اصلا طراحی شخصیت سیاوش در ملکه به همین علت بود. سیاوش شخصیتی است که فقط به جنگ فکر نمی‌کند، بنشیند، بزند،بکشد و تمام. کاری که یک نظامی معمولی در دنیا آن را انجام می‌دهد. زمانی که ما در حوزه دفاع مقدس وارد می‌شویم رزمنده ای که قرار است حرکتی انجام دهد حتما به همه پیامدهای آن فکر می‌کند، این دقیقا همان چیزی است که در مورد امام علی (ع) گفته می‌شود اینکه زمانی که شمشیر خود را بالای سر می‌آورد به هفت پشت طرف فکر می‌کند.

اگر الگوی ما امام علی(ع) است در مقابل ریختن خون تمام جنبندگان زمین به عنوان یک مسلمان مسئولیم. در ملکه سیاوش به عنوان رزمنده دفاع مقدس قصد دارد تا فرق میان اینکه بخاطر خدا و یا اینکه به خاطر غرور یا نفس خود اینجا ایستاده است را نشان دهد. تمام سوال سیاوش این است که فلسفه جنگیدنش به خاطر خودش است یا به خاطر خدا؟

سیاوش را در اول فیلم به دلیل زنبوربازی تحقیر می کنند و مورد دعوا و پرخاش قرار می‌دهند که تو تکلیفت با جنگ مشخص نیست و اصلا معلوم نیست کجا هستی.
سیاوش به دنبال دیدگاه است. باید تکلیفش را با جنگ مشخص کند و انگار خداوند به واسطه همان زنبورهای ابتدای فیلم دیدگاهش را به او می‌دهد.

سیاوش در حیطه آزمایشی عجیب و غریب قرار می‌گیرد. یک لحظه شک می‌کند، با خودش می‌گوید که نکند این جنگیدن به خاطر خط و نشان‌کشیدن برای آنهایی است که مسخره‌اش می‌کنند و پس از آن شک دوره استحاله‌اش آغاز می‌شود. هر چه به انتهای جنگ نزدیک می‌شویم هم این تغییرش بیشتر میشود و سرانجام به این نتیجه میرسد که به جای گرفتن صرفاً تلفات، فقط دشمن را زمین گیر کند. چیزی که ما در هشت سال جنگ دفاع مقدس دقیقا به دنبال آن بودیم.

حتما صحنه‌های اسرای عراقی را دیده‌اید که وقتی اسیر می‌شدند چگونه همانند یک مهمان با آنها برخورد می‌شد. همان موقع خیلی‌ها منتقد رزمندگان می‌شدند که باید آن اسرا را کشت، همین‌ها برادران ما را به شهادت رساندند. اما بعدها دیدیم که همین اسرا  حلقه اولیه لشکر بدر شدند و تبلیغ جمهوری اسلامی رادر مرزهای خود انجام دادند و طبیعی است که اگر نگاه دفاع مقدس، انسان دوستانه و فرهنگی نبود این اتفاقات نمی‌افتاد.

تسنیم: با وجود همه این حرفها حداقلش ایناست که می‌توانیم نتیجه بگیریم که کفه ترازوی محتوایی «ملکه» به سمت یک دیدگاه صرف انسانی است. ضرورت سنگین کردن این کفه ترازو در موقعیت کنونی ما و در این شرایط پیچیده سینما دفاع مقدس واقعا چه بود؟ 

بله، درست است. اولویت ما در فیلم ملکه روابط انسانی و نگاه انسانی است و انتخاب این اولویت به این دلیل ساده است که در زمان جنگ است که افراد شخصیت واقعی و ابعاد انسانی و غیرانسانی خود را نشان می دهند تا در زمان صلح. در زمان صلح شما گلوله‌ای رد و بدل نمی‌کنید و در معرض گرفتن حیات یک نفر دیگر نیستید.

این نمایان شدن ابعاد انسانی به خصوص وقتی که ما درگیر یک جنگ نابرابر مثل ایران و عراق می‌شویم بیشتر هم نمایان میشود و من معتقدم اتفاقا در عرصه دفاع و نه تهاجم است که انسان بودن آدمها بیشتر مشخص می‌شود.

هیچ وقت در حمله ما به خاک عراق حماسه‌ای به وجود نیامد. هرجا مقاومتی بوده است حماسه شکل گرفته است و هر جا تهاجمی بوده حماسه‌ای نبوده.. عملیات بیت المقدس، طریق القدس، فتح المبین و ثامن الائمه و... همه حماسه‌های عجیب و غریبی هستند که مقاومتی بودند. مقاومت در برابر یک نیروی نابرابر.

جنگ ما پر از این ابعاد و روحیه‌های انسانی بود. بچه‌ها آرمانی و ایمانی می‌جنگیدند و این مسائل انسانی برایشان مسئله بزرگی در جنگ بود. اگر کسی پایش را آن طرف می‌گذاشت اولین کسی که یقه‌اش را می‌گرفت اول خودش بود و بعد اطرافیانش. مثل همان قضیه اسرا که برایتان گفتم. روزی نبود که از این اتفاقات رخ ندهد.

در دروازه خرمشهر تعدادی از شهیدان و مجروحان ما را روی دوش اسرای عراقی گذاشته بودند که ببرند. این اتفاق قبل از مرحله عملیاتی که  در آن خرمشهر آزاد شود رخ داده است. یکی از فرماندهان لشکر محمد رسول‌الله با موتور رد می‌شود و می‌بیند و می‌رود به سراغشان و می‌گوید که چه کسی گفته شهدا را روی دوش اسرا بگذارید؟ جواب می‌دهند که اینها اسیر هستند دیگر، اما او مانع می‌شود و می‌"گوید شما خودتان باید پیکر شهدا را حمل کنید و نمیگذارد این اتفاق بیفتد.

یکی از اسرا که سرهنگ هم بوده این اتفاق را می‌بیند و می‌گوید ما را آزاد کنید تا برگردیم به خرمشهر، ما فکر می‌کردیم اگر اسیر شویم تیربارانمان میکنند. حداقل سی هزار جنگجو در آن جا هست که میخواهند با شما جنگ تن به تن کنند، ما را آزاد کنید تا برویم و بگوییم که با چه کسانی مشغول جنگ‌اند.

اسرا را هم آزاد کردند و بعد شنیدیم که گفتند آنها رفته‌اند به تک تک افراد گفتنه‌اند که ایرانی ها با ما چنین برخوردی کردند و حرف‌های بعثی‌ها در مورد ایرانی‌ها را باور نکنید. اگر تصاویر مستند آزادسازی خرمشهر در زمان گرفتن اسرا را ببینید متوجه می‌شوید. من در آن جا بودم. اینها دسته دسته می‌آمدند، هزاران نفر آمدند خودشان را تحویل دادند. وقتی با این اسرا مصاحبه می‌شد می‌گفتند ما میهمان جمهوری اسلامی ایران هستیم. بعثی هم بینشان بود اما غالبا این تفکر را داشتند.

همین اسرای عراقی بودند که بعدها ر عراق مجاهدین عراقی را راه انداختند و این همه به دلیل رفتارهایی بود که از جانب ایرانیها با آنها شده بود.

تسنیم : باز هم ضرورت رفتن به سراغ این مساله در حالی که انبوهی از حماسه‌ها و رشادتهای جنگی رزمندگان ایرانی بازگو نشده است برایم مبهم است. دقیقا نمیدانم که چه اتفاقی می‌افتد که باشه‌اهنگر که خودش یکی از بچه‌های جنگ است دست روی این قضیه می‌"گذارد در حالی که تا دلتان بخواهد خلاءهای محتوایی در بازنمایی این 8 سال داریم.در حالی که حماسه‌ها و رشادت‌های بچه‌های ما در جنگ همچنان ناگفته باقی مانده است و در شرایطی که عده‌ای حتی در دفاع ما از خودمان شبهه وارد کرده‌اند سینمای دفاع مقدس چه نیازی به ملکه دارد؟

بگذارید خیالتان را راحت کنیم. شیوه کار من این نیست. من به این نگاه نمی‌کنم که چون کسی در این زمینه کار نمی‌کند من بروم و آن موضوع را کار کنم.
جواب خلاءهای دفاع مقدس را من نباید بدهم. این اتفاقا پرسش خود من است. اینکه چرا ما اینقدر کمبود در عرصه دفاع مقدس داریم. جاهای مشخصی باید به این سوال جواب دهند.

تسنیم: خودتان چه فکر میکنید آقای آهنگر. چه اتفاقی در این حیطه افتاده است که 20 سال است از جنگ گذشته است و ما هنوز نمیتوانیم سرمان را بلند کنیم و بگوییم که سینمای دفاع مقدس آبرومندی داریم.

واقعیتش این است که در این کمبودها در عرصه دفاع مقدس چند عامل  مهم نقش دارند که فقط یکی از آن‌ها خود سینماگران و هنرمندان هستند و بخش مهمی از قضیه اساسا دست هنرمند نیست.

اولین عامل در به وجود آمدن یک سینمای دفاع مقدس آبرومند این است که سرمایه‌گذاران و متولیان و نهادهای مربوط به سینمای دفاع مقدس بخواهند فیلمی در حوزه دفاع مقدس براساس «واقعیت» ساخته شود. چیزی که من احساس می‌کنم به جز تمایل برای اعلام یک بیلان کاری تمایل دیگری به آن وجود نداشته باشد.

آن وقت وقتی فیلم ضعیف ساخته می‌شود همین دوستان برافروخته می‌شوند، فیلم کلیشه‌ای و تکراری ساخته می‌شود باز برافروخته می‌شوند، فیلی که با جریان فکری موجود ساخته نمی‌شود نیز همینطور. این در شرایطی است که نه حاضر میشوند خودشان را به عنوان سفارش دهنده عریان کنند و نه به عنوان پشتیبان پشت کار می‌ایستند.

این وسط یک گروهی هم هستند که فقط منتظرند تا فیلمی ساخته شود و با شرایط ذهنی خودشان متفاوت باشد تا جلوی آن بایستند. هیچ وقت هم آدمی این وسط پیدا نمیشود که بگوید بابا قرار نیست صفرتاصدسینمای دفاع مقدس برای ما باشد. یک درصدی‌اش هم برای آن کسی که فیلم را می‌سازد. خودشان هم فیلمساز نیستند که ببینند برای پژوهش یک فیلمنامه چقدر زمان و گرفتاری پیش می‌آید.

بنابراین من فکر می‌:نم متولیان سینمای دفاع مقدس اتفاق خوبی در این عرصه نمیخواهد. نگاه هم نکنید به ادعاهای دستگاه های دولتی. آنها دلشان برای فیلم دفاع مقدس نمی‌سوزد. آخر کار می‌خواهند ردیف کنند که ما از همه ژانرهای سینما در دوره‌مان فیلم داشتیم.

تسنیم: سر درد دلتان باز شد ظاهرا آقای آهنگر... چه قدر ناامید

 من واقعا معتقدم که از درون این وضعیت فعلی چیزی در نمی‌آید که اگر قرار بود چیزی شود تا الان شده بود. الان می‌گویند تشویش اذهان عمومی میکنی، اما اگر دروغ می‌گویم بگویید. چرا هرچیزی از سینمای دفاع مقدس بیرون می‌آید خانواده شهدا و اسرا و رزمندگان دوستش ندارند و می‌گویند این قصه ما نیست. و چرا فیلمی که خوب از آب در می‌آید همه جلو آن می‌ایستند، اما رزمنده و جانباز می‌گوید اتفاقا این نزدیک به من است. داستان چیست؟

یک بخشی از مساله این است بخش دیگر هم  این است که فیلم‌ساز سینمای دفاع مقدس ما امنیت ندارد در این قضیه، امنیت مالی، امنیت تحقیقاتی و حمایتی . ساخت این نوع فیلمها یک لوجستیک و امکاناتی میخواهد که این امکانات در اختیار جاهای مشخص است و دسترسی به آنها خیلی سخت است.

سر فیلم ملکه چهارتا تانک بیشتر به ما ندادند. ما باید با چه کسی هماهنگی میکردیم که نکردیم. فرمانده عملیات جنوب کشور را آوردیم سر فیلمبرداری تا آخر سر چهارتا تانک و دو تا نفر بر به ما دادند تا نشان دهیم با این اقلام عراقیها می‌خواهند آبادان را بگیرند! بعد هم همان بچه‌های خودشان می‌آیند و می‌گویند که این مسخره بازی دیگر چیست؟ عراق این همه تانک داشته با 4 تا تانک قرار بوده آبادان را بگیرد. خب من از خانه ام تانک بیاورم؟ من یک پژو دارم اما فکر می‌:نم متاسفانه نمیشود به جای تانک ازش استفاده کرد.

علاوه بر همه این مسائل شرایط فعلی سینما به خصوص مساله اکران هم به سینمای دفاع مقدس به شدت ضربه زده است در حال حاضر سینماها در اختیار یک گروه خاص است و این گروه خاص نیز دنبال منافع خودش است. اگر قرار است فیلم دفاع مقدس اکران شود باید سینمایش، سخت افزارش و همه اینها فراهم باشد.

به این ترتیب قضیه جوری می‌شود که عمده آدمهایی که باید بیایند این فیلمها را ببینند سینما نمی‌روند، خانواده شهدا، خانواده رزمندگان و ... نمی‌آیند. اگر نصف این خانواده‌ها بیایند ملکه را ببینند دیگر ما نیاز به چیزی نداریم. اما نمیروند چون مساله‌شان نیست چون اطلاع‌رسانی نمیشود و ...

فیلمی مثل «تهران 1500» مخاطبان خاص خودش را دارد. آدمهایی که به این مسائل علاقه‌مندندمی‌روند و فیلم را می‌بینند اما آن دوستانی که باید«ملکه» را ببینند نمی آیند. این دقیقا شبیه مدل جنگیدن در ابتدای جنگ است. به شما سلاح نمی‌دهند چون نیست، پوتین ندارید، آب و آذوقه ندارید، در محاصره هم هستید، چند مسلح به سمت شما می آیند و باید آن منطقه را هم هم حفظ کنید و اگر نتوانید به سراغتان می‌ایند که چرا کمکاری کردید؟

تسنیم: یکی از آسیبهای مهم سینمای دفاع مقدس که به نظرم در بحثمان ناگفته ماند بحث سفارشی بودن آثار است. اینکه به کسی که دغدغه دفاع مقدس ندارد کار دفاع مقدسی میدهی آن هم با بودجه بالا و نتیجه همین چیزی درمیآید که می‌بینمش. در مورد ملکه هم بحثهایی در مورد سفارشی بودنش مطرح شد. ملکه از دغدغه باشه آهنگر درامد یا از فلان نامه فلان مسئول؟

واقعیت این است که بیشتر ماجرا به دغدغه خودم برمی‌گشت. اما تا رسیدن این ایده به مرحله اجرا مراحل طولانی‌ای را گذراندیم. ماجرا از اردیبهشت 87 شروع شد. دو سال بعد 100 سالگی صنعت نفت بود و من کارمند نفت بودم، به من سفارش ساخت یک فیلم درباره نفت دادند. من به آنها گفتم اگر بخواهم با روحیه کارمندی فیلمی در حوزه نفت بسازم، چنانچه در همه این سالها دیده‌ایم خروجی آبرومندی عایدمان نمی‌شود بنابراین فقط پذیرفتم که هرکه می سازد به او مشاوره بدهم اما آنها اصرار داشتند خودم بسازم؛ شرطی را تعیین کردم و گفتم اگر بخواهم فیلمی بسازم باید به دغدغه و ایده خودم نزدیک باشد پس اجازه دهید وارد فضای تحقیق و پژوهش شویم و اگر این پروسه وارد فضایی شد که مطلوب من بود سراغ ادامه آن برویم. از اردیبهشت 87 تا اسفند 88 نسخه اولیه فیلمنامه با 11 ماه پژوهش به نتیجه رسید. اما خب اتفاقی افتاد که برای همه ما در این سالها آشناست کل دوستانی که در شرکت ملی پالایش و پخش بودند تغییر کردند و من با افرادی ماندم که اصلا این سفارش را قبول نداشتند.

دو راه داشتم یا اینکه باید فیلمنامه را رها می کردم و یا اینکه به جاهای دیگری مراجعه کنیم. من راه اول را انتخاب کردم و گفتم نمی سازم. در همان دوره سید احمد میرعلایی از مرداد 88 مدیر بنیاد فارابی شده بود و در کم و کیف این فیلمنامه و تحقیقات آن بود. دوم فروردین 89 برای تشییع پیکر پدر آریا عظیمی نژاد آهنگساز سراغ من آمد و در همانجا به من گفت که فیلمنامه را برای اجرایی کردن بیاور فارابی.

فیلمنامه را به مرحوم سیدابولقاسم حسینی به عنوان تهیه کننده پیشنهاد دادم و میرعلایی هم قول بررسی داد و سرانجام طرح تصویب شد. اما فیلمنامه نیاز به تغییر داشت. برای تغییر فیلمنامه 6 ماه زمان خواستم و قرار شد از مردادماه که پروانه ساخت صادر می شود، وارد پیش تولید شویم و فیلمنامه هم در این مدت نوشته شود. از خرداد شروع به کار بر روی فیلمنامه کردم و روز سوم بهمن فیلمنامه تمام شد. روز پنجم بهمن هم برای فیلمبرداری وارد آبان شدیم و روز نهم کلید خورد.

ادامه دارد....

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران