کُمیت لنگ شبهروشنفکران در ادبیات دفاع مقدس
خبرگزاری تسنیم: اگرچه برخی ادعا دارند که با ادبیات جنگ طرحی نو در ادبیات پایداری درانداختهاند، اما باید گفت که این شیوه تکرار ادبیاتی است که برخی آن را سیاه میخوانند و پیش از انقلاب هم بود و اینبار با رویکرد جنگی پا به هستی گذاشته است.
خبرگزاری تسنیم - مینا محمدخانی:
همزمان با پیروزی مردم در جریان انقلاب سال 1357 رویکرد جدید ادبی و هنری که از مدتها قبل از آن در قلم و آثار هنرمندان و نویسندگان ایجاد شده بود و انعکاس دهنده فریاد و مطالبات مردم بود، در ایران جان دوبارهای گرفت. ادبیات انقلاب ژانر جدیدی بود که در ادبیات معاصر ایجاد شد. ادبیاتی که تلاش میکرد روح افسردهای که در ادبیات پیش از انقلاب به تأسی از اندیشههای غربی و مروج رئالیسم و ماتریالیسم ادبی بود را تغییر دهد و با آمیختن اندیشههای اسلامی و دینی در سوا و ماسوای ادبیات روحی جدید در کالبد نیمهجان آن بدمد. ادبیات انقلاب اسلامی از نظر تغییر ساحت دید نویسندگان و شاعران به هستی و تمام ارکان جامعه و ورود مؤلفههای جدید به حوزه ادبیات داستان، ژانری است که پس از سالها تکرار و دور باطل ادبیات غربپسند در ایران به وجود آمد.
بعد از پیروزی انقلاب دو رویکرد ادبی در آثار نویسندگان انقلاب وجود داشت. نخست رویکرد ادبیات انقلاب بود که انتقال ارزشهای دینی و انقلابی را هدف اصلی خود قرار داده بود و دوم، ارمغانی بود که از هشت سال دفاع مقدس باقی ماند. اگرچه ادبیات انقلاب دیرپاتر از ادبیات دفاع مقدس است، اما جنگ پدیدهای بود که تمام ارکان جامعه را با خود درگیر کرد و حوادث و پیامدهای آن دامن تمام انسانهایی که خود را برای ساختن جامعهای آماده کرده بودند، گرفت. در این سالها تعداد آثاری که از این منظر نوشته شد، بیش از آثاری است که به ادبیات انقلاب پرداخته است.
عدهای از نویسندگان نگارش آثارشان در رابطه با جنگ را از همان روزهای اول شروع کردند و عدهای دیگر که از همان ابتدا با انقلاب و خط فکری مردم فاصله داشتند، آن را در بایکوت قرار دادند و به موضوعاتی غیر از جنگ پرداختند. این در حالی بود که ادبیات آیینهتمام نمای یک ملت است و رمان بستر اندیشهای هر انسان. آثار نوشته شده از سوی دسته دوم نویسندگان که عموماً عضو کانون نویسندگان ایران بودند، منحصر به بیان موضوعات تکراری معطوف شد و از انعکاس حوادث مهمتر بازماند.
در بررسی روند ادبیات دفاع مقدس سه رویکرد عمده قابل ارزیابی است. دسته اول آثاری هستند که به تقدس و آرمانها بیش از دیگر عناصر پرداختند. در این نوع آثار محتوا بر ساختار برتری دارد. نویسندگان این آثار بیشتر فضای آرمانی جامعه را با شخصیتهای آرمانی به تصویر کشیدند، اما بعد از فرو نشستن تب جنگ با رویکردی رئالیستی در ادبیات جنگ مواجه شدیم. ادبیاتی که سعی داشت تا وقایع جنگ را به تصویر بکشد که در بعضی موارد تخیلات را هم به اسم واقعیت به خورد مخاطب میدادند و یکی از نقاط ضعف آن در بعضی آثار عدم توجه به اسناد بود. در سالهای اخیر هم با نگاهی ماتریالیستی در مواجهه با جنگ مواجه هستیم که نویسنده بیش از آنکه به وقایع جنگ بپردازد، زشتیها را در کنار خوبیها و موفقیتهای دفاع مقدس نشان میدهد، بر ضعفها و فراتر از آن بر سیاهیها تمرکز کرد. جنگ را زیر سؤال برد و ارزشهای آن را گرفت. به گونهای در این مسیر قلم میزنند که گویا مردم ایران در مقام تهاجم قرار داشتند و دفاع از خاک و جان هم به مثابه علاقه به جنگ نگریسته میشود.
ادبیات ناتورالیستی جنگ؛ تلاشی برای حیات دوباره ادبیات سیاه پیش از انقلاب
بسیاری از نویسندگانی که بر این سبک ادبیات جنگ را به پیش می برند، نویسندگانی هستند که جنگ را تجربه نکردهاند و به دلیل سن کم، تجربهای از یک روز حضور در جبهه ندارند. مهم نیست که این آثار با چه نیت و هدفی نوشته میشود، میخواهد دفاع مقدس با تمام رشادتها و ایثار را زیر سؤال ببرد یا میخواهد مجوزی برای حضور در جمع نویسندگان خارجنشین به دست آورد، مهمتر آن است که نویسنده زاویه دید جدیدی از جنگ را به روی مخاطب میگشاید. زاویهای که ذهن و بنیانهای فکر مخاطب امروز، به ویژه نسل سوم و چهارمیهای جنگ، را به سمت فضایی پیش میبرد که در آن ماهیت و هویت جنگ تغییر یافته و با شاکله جدیدی ارائه میشود.
ادبیات ماتریالیستی جنگ در این سالها همانند هر اثر دیگری که در این سبک نوشته میشود، مؤلفههای خود را دارد. ادبیات ماتریالیستی ذاتاً ادبیاتی است که تنها به وجوه مادی زندگی انسان میپردازد و تلاش میکند تا هر آنچه زشتی در اطراف انسان میگذرد به تصویر بکشد. نماینده این نوع سبک در ایران صادق چوبک است. ماتریالیستها در آثارشان به صورت مستقیم و یا غیر مستیقم بر افسردگی و تنهایی انسانها تأکید دارند و این امر را به شیوههای مختلف در آثار خود نشان میدهند. به عنوان نمونه فضای داستان در این نوع آثار بیشتر در فضایی خوفناک و سرد مانند غربت، غسالخانه، باغی خوفناک و... رخ میدهد. فضایی که شخصیت اصلی به رغم وجود شخصیتهای متعدد در کنار وی، احساس تنهایی میکند. حرفهایشان را به جای اینکه در قالب گفتوگو با اطرافیان خود بیان کنند، در ذهن مرور میکنند. چالشهای ذهنی مکرر نتیجه تنهاییای است که شخصیت اصلی تجربه میکند.
ادبیات ماتریالیستی تلاش میکند تا روح دینداری را از ادبیات دفاع مقدس و مهمتر از آن از مخاطب امروز بگیرد. این نوع ادبیات شناسنامه روزهای حماسه و دفاع را نشانه گرفته است و تلاش میکند تا از جنگ به عنوان یک حادثه منطقهای و درگیری دو ملت یاد کند که در ابعادی کوچکتر از جنگ جهانی رخ داده است. اگرچه برخی از نویسندگان این حوزه، ادبیات سیاه جنگ را نمونهای کامل از رویکرد جدید در ادبیات دفاع مقدس می دانند، اما باید گفت که وجود همین مؤلفهها ساختار و محتوای جدید ادعا شده را زیر سؤال میبرد. ادبیات سیاه جنگ تکرار ادبیات سیاه پیش از انقلاب است که اینبار با رویکرد دفاع مقدس پا به هستی گذاشته است. دور باطلی است که نویسندگان به تبعیت از سردمداران رماننویسی در ایران پیش گرفتهاند. باید دید کمیت لنگ ادبیات سیاه جنگ در بازنمایی وقایع جنگ تاچه حد توانسته است در میدان آثار متعدد، گوی سبقت را برباید و فکرها و چشمها را لحظهای خیره خود کند.
خوشبختی خواب و خیالی بیش نیست
در ناتورالیسم یا مکتب اصالت طبیعت تمام اوصاف جهان را میتوان ازطریق مقتضیات طبیعی یا تجربی بیان کرد. در این میان شوپنهاور که یکی از نویسندگان تأثیرگذار بر ناتورالیسم به شمار میآید، معتقد است بزرگترین بدبختی انسان ارادهای پوچ و بیهوده به زندگی است، خوشبختی خواب و خیالی بیش نیست وآنچه حقیقت دارد، درد و رنج است. تأکید بر مونولوگ به جای دیالوگ، پریشانی ذهنی با استفاده از جریان سیال ذهن و تمرکز بر تاریکیهای زندگی با استفاده از فضاسازی و انتخاب مکان داستان همگی از ابزارهایی است که تلاش میکند مخاطب را به سمت این فضا سوق دهد.
اگر روح تقدس از ادبیات دفاع مقدس گرفته شود، ادبیات دفاع مقدس در حد ادبیات جنگ که بعد از جنگ جهانی دوم در بیشتر کشورهای اروپایی مانند روسیه و آلمان نوشته شد، تنزل مییابد. نویسندگان شبهروشنفکر که در پیش از انقلاب آثاری متعددی را در قالب رمان به رشته تحریر درآوردند، به صورت مکرر به تقابل با دین و مذهب در جامعه پرداختند. شخصیتهای مذهبی را تحقیر کردند و از زنان و مردان دیندار به عنوان انسانهای امی و بدخو یاد کردند. «مرواری» و «حاج آقا» صادق هدایت نمونه کاملی از این آثار است که در آن ارکان دینی جامعه زیر سؤال میرود و از افراد فرنگ رفته به عنوان روشنفکر و متجدد یاد میکنند.
ارزشها ضد ارزش معرفی میشوند
بعد از انقلاب اسلامی، این دسته از نویسندگان مجالی برای پرداختن به این موضوع نیافتند و به انزوا رفتند، اما در سالهای اخیر چه در آثار سینمایی و چه در آثار ادبی آنچه که ضد ارزش تلقی میشود، دینداری است. در ادبیات سیاه جنگ نیز این رویکرد دیده میشود. خانواده و افرادی که در جنگ حضور داشتند به عنوان انسانهایی بدخو و جنگطلب معرفی میشوند و در مقابل، شخصیتهایی که در این فضای ذهنی نمیگنجند، انسانهایی آرمانطلب، صلحجو و معقول به تصویر کشیده میشوند.
با وجود آنکه تعداد این آثار نسبت به آثار اصیل دفاع مقدس کمتر است و با توجه به این امر که اقبال مخاطبان در سالهای اخیر از فضای اصیل دفاع مقدس در آثاری مانند «دا» و «پایی که جاماند» حکایت از پایبندی مخاطب امروز به ادبیات اصیل دفاع مقدس دارد، ادبیاتی که به دور از تعصبات و ایدئولوژیها و ژست روشنفکری تلخیها را در کنار خوبیها نشان میدهد، اما نباید از تأثیرات این آثار در مدت زمان طولانی بیتفاوت بود.
ادبیاتی که تلاش میکند تا با به انزوا کشاندن مخاطبان و با ضد ارزش نشان دادن آرمانهایی که یک ملت برای آن بیش از سه دهه ایستادگی کردند، روح مقاومت را از آنها بگیرد و آنها را به انسانهای بیتفاوتی مبدل کند. انسانهایی که نه ارزشهای مذهبی که حتی عرق ملی هم د رآنها کشته شده است و باید در این وانفسای زندگی فقط به خود فکر کنند. ادبیاتی که شرح آنچه به جهت فیزیکی در جنگ رخ داده را به تفصیل دنبال میکند و این ذکر واقعه با تمامی جزئیات شاید ابتدا مشمئز کننده و تنفر انگیز باشد اما آسیبی همچون عادی شدن جنایانات و نهایتاً بیتفاوتی جامعه را هم به دنبال داشته باشد. در حالیکه پرداخت به روحیات رزمندگان، ماجرای عملیاتها و سخن از شجاعت، مقاومت و ایستادگی در جنگ همیشه مخاطب خود را داشته روزبهروز بر ان افزوده هم شده است.
انتهای پیام/