نه زنانه نه مردانه، گم شدن«برف روی کاج‌ها» در پیچ حلقه اتصال فیلم‌نامه

نه زنانه نه مردانه، گم شدن«برف روی کاج‌ها» در پیچ حلقه اتصال فیلم‌نامه

خبرگزاری تسنیم: در "برف روی کاج ها"، حلقه اتصال فیلمنامه مچ نویسنده و کارگردانش را می گیرد و نشان می دهد که معادی با آنکه توانسته در اولین تجربه کارگردانی‌اش، نمره قبولی بگیرد اما نیاز به تجربه اندوزی های بیشتری دارد.

خبرگزاری تسنیم: مجتبی اردشیری

1-ابتدایی ترین مشکلی که پس از تماشای فیلم "برف روی کاج ها" می توان به آن اشاره نمود این است که این فیلم نه می تواند تصویر درستی از مشکلات رایج مردان را به تصویر بکشد و نه تصویرگر خوبی از یک دنیای زنانه است.در مورد شخصیت مرد که در این فیلم تنها به عنوان ابزاری برای خلق یک درام زنانه استفاده شده است، باید گفت که مرد اصلی فیلم، به همسرش خیانت می کند و پس از ترک کشور، با ندامت از کار صورت گرفته، درخواست طلاق می دهد.بی آنکه مخاطب چندان در کم و کیف روحیات اخلاقی این مرد قرار بگیرد؛ آدمی که تا این اندازه همسرش را دوست دارد و روحیاتی منعطف و آرام دارد آیا می تواند به او خیانت کرده، به این جرم خود اعتراف نماید و پس از آنکه چند هفته ای با معشوقه اش در خارج از کشور است، به شکل وقیحانه ای بر می گردد و از همسرش می خواهد تا او را ببخشد.بنابراین فیلم یک داستان مردانه نیست همان گونه که خودش هم چنین ادعایی ندارد.اما آیا نخستین فیلم معادی، یک فیلم زنانه است که خیلی هم روی این عنوان مانور داده می شود؟ و آنکه آیا مخاطب ما می تواند از این فیلم به عنوان اثری زنانه نام ببرد؟ پاسخ منفی است.مخاطب، حتی نمی تواند به کاراکتر اصلی زن فیلم نزدیک شود چون او را نیز به مانند شخصیت مرد نقش اول نمی شناسد با اینکه با رویا، خیلی بیشتر از علی مواجه می شود اما به واقع نمی داند این شخص چه کسی است، چه آرزوهایی دارد و حتی نمی تواند زمانی که او می گوید فکرهایش را کرده و قصد جدایی از همسرش را دارد، با او این همانی داشته باشد.شاید مخاطب در این صحنه، بواسطه نفس خیانت که بسیار مذموم است، حکم به همذات پنداری با زن بدهد اما مهم آنجاست که این همراهی مخاطب با کاراکتر زن فیلم تنها بر اساس نفس مذموم کار بوده و او هیچگاه به لحاظ دراماتیک با رویا همراه نمی شود چرا که اتفاق دراماتیکی در این مورد رخ نمی دهد که مخاطب بخواهد از این طریق حکم به پسندیده بودن تصمیم رویا بدهد.

2- "برف روی کاج ها" به شدت مشکل شخصیت پردازی دارد که همانطور که در مورد قبلی به آن اشاره شد، یکی از بزرگترین ضربه هایش آن است که به مخاطب اجازه نمی دهد شخصیت های فیلم را بشناسد و به آنها نزدیک شود.ابتدایی ترین پرسشی که از اولین پلان فیلم برای مخاطب پیش می آید این است که علی و رویا که تا این میزان اختلاف سن دارند و انسان هایی از دو نسل کاملا متفاوت هستند، اصلا بر چه اساسی با هم ازدواج کرده اند؟ آیا این ازدواج فامیلی بوده یا تحمیلی.فیلم در پاسخ به این ابتدایی ترین پرسش بحق مخاطب نمی تواند پاسخی فراهم نماید.در مورد شخصیت مرد فیلم که مخاطب یک گمنامی بسیار بزرگی نسبت به او دارد؛ فردی که به ظاهر دکتر سرشناسی است اما خانه ای اجاره ای دارد و گویا ماشین هم ندارد و اگر سفر به لندن را کنار بگذاریم، متوجه می شویم که او از اوضاع مالی چندان مطلوبی هم برخوردار نیست و از آن طرف با زنی به نام رویا مواجهیم که خیلی حرفه ای پیانو می نوازد اما رانندگی بلد نیست و اصلا معلوم نمی شود چرا این رانندگی بلد نبودن او در فیلمنامه لحاظ شده است که اگر رجوع ما به این پاسخ، پدید آمدن آن سکانس روشن کردن ماشین پسر همسایه و خلق آن حوادث حاشیه ای باشد که مشکل فیلمنامه از پایه، اساسی و عمیق است.رویا در فیلم، اخلاق با ثباتی ندارد.فرد آرامی است، روحیات آرامی دارد به طرزی که با مشکل خیانت همسرش خیلی راحت کنار می آید و فزع آنچنانی نمی کند اما همین فرد به شکلی غیرقابل باور با مادرش سر دعوا دارد و این مساله خیلی در جریان آرام فیلم گل درشت نشان داده می شود.

3- به قول بزرگی، "هر فیلمنامه در خود حلقه اتصالی دارد که سبب می شود اتفاقات داستان از فازی به فاز دیگر منتقل شوند و اینجاست که هنر نویسنده در نگارش متن و کارگردان در شکل اجرایی نشان داده می شود".در "برف روی کاج ها"، این حلقه اتصال به خوبی مچ نویسنده و کارگردانش را می گیرد و نشان می دهد که معادی با آنکه توانسته در اولین تجربه کارگردانی‌اش، نمره قبولی بگیرد اما نیاز به تجربه اندوزی های بیشتری دارد.پیچ این حلقه اتصال در "برف روی کاج ها" زمانی است که قصه فیلم می خواهد از جریان آرام خود به یک دست انداز برسد تا عطف های داستانی، یک به یک رقم بخورند.آن دست انداز هم شک کردن زن به خیانت شوهرش است اما این شک چگونه در فیلم لحاظ می شود، معلوم نمی شود.تنها چیزی که از آن تحت عنوان شک زن به همسرش دیده می شود، چند تماس رویا با خانواده یکی از شاگردانش است که در نهایت موجب یک قرار ملاقات با دوست شاگردش شده و آنجا او مطمئن می شود که همسرش به او خیانت کرده و فیلم می خواهد با بزرگ نشان دادن مقوله خیانت، بر روی پیدایی این شک توسط زن، سرپوش بگذارد که البته باید پذیرفت این کار را به خوبی انجام می دهد که البته مذموم بودن نفس خیانت اینجا بیشتر به کمک عوامل می آید تا کارهای اجرایی آنها.

4- "برف روی کاج ها" در ورود به عطف های داستانی خود نیز با مشکلات بسیاری مواجه است.مثلا شما مساله عشق تدریجی که میان رویا و پسر همسایه اش به وجود می آید را در نظر بگیرید.پسر همسایه که به خانه خواهرش آمده و می داند که رویا همسر دارد برای چه تا این اندازه به او نزدیک می شود که پیشنهاد رفتن به کنسرت او را می پذیرد یا در پوشیدن لباس از سلیقه او استفاده می نماید؟درست است که او در طول فیلم حتی یک بار هم با همسر رویا مواجه نمی شود اما می داند که او شوهر دارد و البته این را هم نمی داند که آنها از هم جدا شده اند.این موضوع را حتی خواهر او که با رویا دوست است نیز می داند اما تمام این مسائل سبب نمی شود تا خدشه یا حتی تردیدی در این موضوع از سوی پسر همسایه به وجود بیاید و او با وجودی که فرد محترمی در فیلم نشان داده می شود مدام تلاش می کند تا به رویا نزدیک شود و این کار خود را نیز با موفقیت به انجام می رساند.این موضوع با توجه به اهمیتی که در سیر تدریجی داستانگویی فیلم دارد، نمی تواند برای یک اثر تکنیکی خوش ساخت، پوئن مناسبی به حساب بیاید.

5- "برف روی کاج ها" طبق تعریف نوشتاری اش، فیلم حالت است نه فیلم دیالوگ.فیلم ملتهبی که تمام کاراکترهایش، به نوعی دچار یاس می شوند و این مهم باید بر روی اخلاقیات و روحیات آنها تاثیری کاملا مستقیم داشته باشد در حالی که در این فیلم چنین اتفاقی به وقوع نمی پیوندد.مثا شما دو کاراکتر از سه کاراکتر مرد فیلم را در نظر بگیرید: یکی از این مردها علی است که حدودا پنجاه سال سن دارد و دیگری پرهام، دوست شاگرد رویا که حدودا سی ساله است.هر دو نفر به نوعی دچار مقوله خیانت می شوند: علی خیانت می کند و پرهام خیانت می بیند.هم علی و هم پرهام از این اتفاق (خیانت) پشیمان هستند و هر دویشان درصدد بازگشت به موقعیت پیش از خیانت بر می آیند: علی از اینکه به همسرش خیانت می کند پشیمان است و قصد بازگشت آرامش به زندگی اش را دارد و پرهام هم پشیمان از اینکه دوست خود را ول کرده و اجازه داده تا او با علی به لندن برود، می خواهد تا به هر ترتیبی که شده، به موقعیت قبلی خود بازگردد اما با توجه به تعریفی که فیلمنامه از این کاراکترها به عمل می آورد، مخاطب هیچ حالتی از آنها نمی بیند و این دیالوگهاست که به نوعی می خواهد سردرگمی های آنها را به مخاطبان نشان دهد.حتی در مورد رویا نیز او خیلی راحت با این بهت بزرگ در زندگی اش کنار آمده و با اینکه زنی با تفکرات مدرنی نیست اما چندان بر روی مختصات حالت و تخریب درونی او مانور داده نمی شود.

6- "برف روی کاج ها" کاراکترهای اضافی بسیاری دارد که دوست رویا و همسرش، بزرگترین نمونه های آن به حساب می آیند که شاید تنها برای شائبه چند وجهی نمودن داستانک های فیلم به فیلمنامه اضافه شده اند که البته نمی توانند به چنین مهمی نیز نائل آیند.در مورد دوست رویا باید گفت که هیچ نگاه کارکردگرایانه ای به او در طول داستان نمی شود و او هیچ تاثیر ولو جزئی و کوچکی در پیشبرد درام ندارد.در مورد همسر او هم تنها استفاده‌ای که به شکل نوشتاری می‌شود آن است که او خانه اش را در اختیار علی می گذاشته تا به اتفاق دوستش به آنها برود در حالی که نبود چنین کاراکتری نیز نمی توانست مشکلی در این زمینه پیش بیاورد و داستان از نبود او لطمه ای آنچنانی به خود نمی دید.

7- فیلم به شکلی واضح تلاش می کند تا به سینمای "اصغر فرهادی" و مخصوصا چند ساخته آخر او نزدیک شود در حالی که سینمای فرهادی سینمای موقعیت هایی است که به راحتی می توانند تعلیق های خواسته یا ناخواسته ای را بر فضای فیلم مستولی کنند و فضاها، با پرداخت های درستی که می بینند، راه را برای خلق این تعلیق ها باز می کنند اما آنچه در فیلم "برف روی کاج ها" می بینیم نه تعلیق است و نه راهی برای ورود به این دنیای پرتعلیق.در این فیلم تنها یک کشف رمز وجود دارد که همانا پی بردن زن به موضوع خیانت همسرش است که آن هم به شکلی غیرداستانی و مبهم رقم می خورد و از اینجا تا آخر فیلم هیچ داستانکی پیش نمی آید که سبب ساز تعلیقی در فیلم شود.به عبارتی دیگر، از این حادثه به بعد است که فیلم به جای آنکه مسیر پرتلاطمی را ببیند، به آرامشی می رسد که تعبیر به شرایط دلخواه زندگی نداشته زن می شود در حالی که مخاطب سینمای ایران که چند سالی به تماشای فیلم هایی با ریتم پرشتاب و پرتعلیق اشتیاق نشان می دهد، چندان نمی تواند با این ریتم آرام داستان که هیچ گونه تعلیقی به خود نمی بیند ارتباطی برقرار نماید.

8- پایان بندی فیلم، دیگر نقطه ضعف بزرگی است که نخستین تجربه فیلمسازی "پیمان معادی" با آن دست و پنجه نرم می کند.در سکانس پایانی فیلم، رویا به علی می گوید که در این مدت که او خانه نبوده، با پسر همسایه ارتباطی برقرار کرده و به احساسی رسیده که تا آن زمان نداشته است ! حال مخاطب با خود می اندیشد که با ادای این دیالوگ چه اتفاقی قرار است در فیلم رخ دهد یا چه نتیجه ای از آن حاصل می شود."برف روی کاج ها" حتی نمی تواند با ادای این دیالوگ مبهم، مخاطب خود را بر سر یک دوراهی دراماتیک قرار دهد.مخاطب نه می تواند به ماندن رویا با علی رای دهد و نه می تواند باور کند که رویا علی را ترک می کند و با پسر همسایه زندگی اش را شروع می کند.فیلم حتی در این سکانس نمی تواند واکنش مشخصی از سوی علی که این سخنان را می شنود داشته باشد.مخاطب نه غمیگینی او را در این حالت متوجه می شود و نه بهت او را.این دوراهی دراماتیک در فیلم به درستی رقم نمی خورد چرا که پیش زمینه های داستانی این دوراهی در کل فیلم به وجود نمی آید.در فیلم با عدم حضور فیزیکی علی، خاطرش نیز فراموش می شود و او برای مدتی به کلی از جریان فیلم محو می شود.عدم وجود بسترسازی های مناسب برای رسیدن به سکانس فینال سبب می شود که جز گنگی و ابهام، چیز دیگری نصیب مخاطب این فیلم نشود.همچنان که سرگذشت دیگر اتفاقاتی که در فیلم مطرح می شود نیز ناتمام و گنگ به پایان می رسد مثلا موضوع مربوط به پرهام که خیلی در طول فیلم بر روی آن مانور داده می شود و او خیلی مصر بازگشت دوستش بود و انتقامی که احیانا می خواست از علی بابت بدقولی اش بگیرد، همه و همه به دست فراموشی سپرده می شود و پاسخی به چراهای دنیای آنان و مسائلی که در فیلم با آن دست و پنجه نرم می کنند داده نمی شود.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران