به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در دو بخش پیش مباحث مطرح شده توسط سه صاحبنظر ادبیات کودک و نوجوان «مصطفی خرامان»، «عزتاله الوندی» و «عرفان نظرآهاری» را در زمینه تولید آثار خوب و توزیع و مصرف کتابهای کودک و نوجوان منتشر کردیم؛ در این بخش علاوه بر پرداخت به وجوه دیگری از این عرصهها به موضوع دولتی یا مردمی بودن عرصه ادبیات و فرهنگ و رعایت حقوق مولفان نیز پرداخته شده است که در زیر میخوانیم:
تسنیم*: آقای خرامان به مشکلات توزیع کتاب و هزینههایی که دارد اشاره کردید، اما اگر بر اساس آنچه آقای الوندی پیشنهاد دادند توزیع را بر عهده دولت یا ارگانهایی مانند وزارت آموزشوپرورش بگذاریم، چطور؟ آیا به نظر شمات از این طریق مشکل توزیع کتاب حل میشود؟
مصطفی خرامان: به نظر من اصلا دولت را باید از این ماجرا حذف کنیم؛ ببینید دولت و وزارت ارشاد زمانی به ناشران کاغذ میداد تا کتاب منتشر کنند. هر روز تعدادی ناشر به عنوان ناشر کودکم و نوجوان ثبتنام میکردند و از دولت کاغذ میگرفتند؛ بعد کاغذها را میفروختند و در کنار سودی که از طریق به دست میآوردند یکی دو کتاب هم چاپ میکردند که نگویند اینها کاری نمیکنند. خلاصه این کار برای خودش تبدیل به یک کاسبی شده بود. از روزی که دولت گفت ما دیگر کاغذ یارانهای به ناشران نمیدهیم - واقعا دستاش درد نکند - حداقل 200 ناشر از این ناشران پفکی جمع کردند و دنبال کارشان رفتند چون دیگر قرار نبود سودی از این راه به آنها برسد.
بنابراین من فکر میکنم اتفاقا دولت مانند همه کشورهای پیشرفته دنیا باید ماجرای فرهنگ را رها کند؛ آنها حمایتهای درست انجام میدهند، یعنی دولت ما هم حمایت درست و خوبی انجام دهد نه اینکه خودش مستقیما دخالت کند و بگوید چگونه کار کنید.
انتقاد از شیوه کنترل محتوایی کتابها
تسنیم*: تاثیرات دولت بر امر صدور مجوز و انتشار کتاب بیشتر از آن است که بتوان به راحتی چنین امری را ممکن دانست. چطور میشود عرصه فرهنگ را بدون حضور مستقیم دولت متصور شد؟
خرامان: ببینید به نظر من دولت این دخالتها و اعمالنظرها را بیشتر به این هدف انجام میدهد که فکر میکنند اگر جریان انتشار کتاب را کنترل نکند این مسیر به بیراهه خواهد رفت و بچهها منحرف میشوند. در حالی که این بحث را میتوان از شیوههای دیگری کنترل کرد، نیازی نیست دولت مستقیما در این حیطه وارد شود.
تازه کنترل آنها هم چندان مناسب نیست. برای مثال یک زمان بحث ارشاد این بود که موضوع "سگ در خانه" در کتاب کودک و نوجوان مطرح نشود. ما هم گفتیم خب این یک منطقی دارد. اما همینطور پیش رفتند و گفتند که در کتاب بچهای نباشد که حتی دست به سگ زده باشد حتی در بیرون خانه؛ کمی پیش برویم میگویند سگ در کتاب نباشد، بعدا میگویند اصلا سگ در کائنات نباشد و ... .میخواهم بگویم وقتی دولت وارد این مقوله شود اعمال نظرها و سلیقهای برخورد کردنها انتهایی ندارد و همینطور پیش میرود. اما فرض کنید دولت چنین کارها و حتی حمایتها را بردارد و در عوض مثلا – دقت کنید برای مثال میگویم - به مردم پول بدهد بگوید بروید کتاب بخرید. این صرفا یک مثال است و هر کشوری ممکن است سازوکار خود را داشته باشد؛ مثلا در بسیاری از کشورها به کارخانههای بزرگشان گفتهاند که شما میتوانید یک درصد از مالیاتتان را که میخواهید به دولت بدهید، خرج مصارف فرهنگی کنید؛ آنها هم میروند کتاب میخرند، میروند از تئاتر یا سینما حمایت میکنند و ... به این شکل در آنجا کار فرهنگی رشد میکند، آثار تولید میشود و اتفاقات خوبی در این عرصه رخ میدهد. چون ما تا کار تولید نکنیم که از درون آنها شاهکار بیرون نمیآید. باید هزاران کتاب چاپ شود تا از دل آنها ده یا صد تا کتاب خوب بیرون بیاید. نمیتوانیم بگوییم هر چه کتاب که تولید میکنیم باید کتاب شاهکار باشد. با کدام حمایتهای معنوی و مادی انتظار داریم این اتفاق بیفتد؟

فضای بسته دولتی؛ مانع مشارکت فرهنگی با دولت
تسنیم*: یکی از موضوعات مهم بحث استقبال مخاطبان از آثار است. شما خودتان به عنوان نویسندگان کودک و نوجوان بازخورد آثارتان را مورد بررسی قرار دادهاید؟ مثلا آیا این کتابها واقعا خوانده میشود؟ و فرهنگ کتابخوانی آیا در کودک و نوجوان واقعا وجود دارد؟
خرامان: بله شما مطمئن باشید مردم کتابها را میخوانند. شک نکنید که فرهنگ مطالعه در بین کودکان و نوجوانان ما هست. اما در اینجا نکتهای وجود دارد؛ ببینید من شنیدهام – البته شاید هم درست نباشد یعنی به صحت آن شک دارم - اما گفته میشود روزی که به برجهای دوقلو در تاریخ 11 سپتامبر حمله شد، میخواستند به جرج بوش رئیس جمهور آمریکا خبر این اتفاق را بدهند او در آن زمان در مدرسه یا مهدکودکی در حال خواندن داستان برای بچهها بوده و آنجا خبر را به او رساندهاند. میخواهم بگویم که برای آنها موضوع مطالعه و داستان خواندن برای کودک و نوجوان تا این حد برای آنها اهمیت دارد ولی مثلا من به عنوان یک نویسنده میروم به آموزشوپرورش میگویم چون برای بچهها کتاب مینویسم علاقهمندم که با بچهها در ارتباط مستقیم باشم، شما اجازه بدهید من مجانی کتابم را ببرم در یک مدرسه و خودم برای بچهها کتاب بخوانم. به نظر شما پاسخ چیست؟ میگویند اول باید کتابات را گزینش کنیم، بعد باید خودت را گزینش کنیم ببینیم چهکاره هستی! از کجا آمدهای! چه فکرهایی داری؟ و ... خلاصه باید بروی همه زندگی و افکارت را ارائه بدهی؛ تازه بعد از آن هم مثلا آقای مدیر میگوید نه ما شما را نمیخواهیم! سپس مجبور میشوی به مدرسه دیگری بروی که مثلا مدیر آنجا بگوئید عیبی ندارد اما عینک دودی بزن بیا در کلاس داستان بخوان. متوجهاید چه میخواهم بگویم؟
پس به نظر من روند مشارکت با دولت و ارگانهای دولتی به این سادگیها نیست که بگوییم به راحتی میتوان وارد مشارکتهای فرهنگی از این دست شد. در واقع آموزش و پرورش به یک نحوی بسته است؛ وزارت ارشاد هم به نوعی و همینطور مراکز دیگر دولتی.
تولید آثار کیفی؛ تنها راه نجات ادبیات
تسنیم*: پس واقعا به نظر شما راه ارتقاء سطح فرهنگی مربوط به ادبیات و نشر در کشور ما چیست؟ چه باید کرد؟
خرامان: من فکر میکنم تنها راه کمک به ادبیات و نشر انتشار و تولید آثار خوب است. وقتی ما کتاب خوب چاپ کنیم فروش میرود و رقابت خوبی ایجاد میشود؛ خود من علاوه بر نوشتن در یک نشر خصوصی هم کار میکنم که لازمه حیات این مرکز نشر این است که کتاب بفروشد و لازمه اینکه کتاب بفروشد این است که کتاب خوب و باکیفیت چاپ کند. میخواهم بگویم اگر کار خوب داشته باشیم مشتریاش را هم دارد.
تسنیم*: خانم نظرآهاری آثار شما جزو آثار پرفروش حوزه کودک و نوجوان است، آیا با آقای خرامان موافقید که صرف تولید اثر خوب میتواند مشکلات را حل کند؟
عرفان نظرآهاری: بله، نظر من هم مشابه آقای خرامان است، باید کالای خوب ارائه دهیم. اما نکتهای که وجود دارد این است که مشتری هم باید کار خوب را بشناسد و کمکم مزه کار خوب به مذاقش خوش بیاید و بتواند تشخیص دهد و با خرید خود از این نوع کارها حمایت کند.

انتقاد از عدم رعایت حق مولفان در کشور
تسنیم*: هنگامی که آثار خوب دیده نمیشود چطور؟ چون برخی معتقدند ما آثار خوب زیاد داریم اما دیده نمیشود؟
نظرآهاری: نه، اتفاقا من فکر میکنم که کارهای خوبمان کم است، اما اگر بپذیریم که آثار خوبی هست و دیده نمیشود، حل این مشکل بر دوش رسانهها و صدا و سیما و حتی آموزشوپرورش است، آنها میتوانند به دیده شدن آثار خوب کمک کنند.
اما علاوه بر همه این بحثها موضوع حمایت از مولف هم مطرح است. به نظر من اگر نظام فرهنگی ما یک اشکال جدی داشته باشد، آن هم بحث عدم حمایت از مولف و عدم رعایت بحث کپیرایت در ایران است. در جامعهای که این موضوع رعایت نمیشود خواه ناخواه حمایت از ترجمه اتفاق میافتد و ارزان هم اتفاق میافتد. این بحث در رشتههای مختلف از نقاشی گرفته تا متن و موسیقی و ... رخ میدهد. اگر دولت واقعا میخواهد یک کار جدی ماندگار انجام دهد باید این موضوع را به سامان برساند. شما به نقشه جهان نگاه کنید و ببینید چقدر کماند تعداد کشورهایی که هنوز به عضویت رعایتکنندگان حق کپیرایت نپیوستهاند. تقریبا میشود گفت که بالای 90 درصد از کشورهای جهان عضو رعایت قوانین کپیرایت هستند، تنها ایران و چند کشور واقعا عقبمانده حقوق کپیرایت را رعایت نمیکنند. این مسئله آسیب و لطمه جبرانناپذیری را به نویسندگان داخلی زده است و خیلی راحت هر نشری میآید در رشتههای روانشناسی، جامعهشناسی، اخلاق، هنر و ... یعنی چیزهایی که خودمان باید تولید داشته باشیم، از بیرون میآوریم. ما که ادعای صدور انقلاب را داریم اساسا در حال وارد کردن اخلاق و معرفت و بصیرت و هنر و ... هستیم. بنابراین اگر واقعا میخواهیم یک کار بنیادین انجام دهیم باید این موضوع را مورد توجه جدی خودمان قرار دهیم.
ما شعار این مسائل را میدهیم؛ میگوییم رعایت حقالناس مهم است، اما خیلی راحت بر حقوق دیگران پا میگذاریم. کاری را که دیگری عمری بر روی آن زحمت کشیده، مال خودمان کرده و آن را منتشر میکنیم. آیا این در شرع ما قابل دفاع است که ماحصل و دسترنج یک هنرمند دیگر را بدون اجازه او وارد زندگی خود کرده و از طریق آن ارتزاق کنیم.
آمار ترجمه و تالیف آثار کودک و نوجوان را مقایسه کنید
شما بروید آمار کتابهای ترجمهای و تالیفی بسیاری از مراکز انتشاراتی را بگیرید و ببینید نسبت اینها چقدر است. یعنی ناشر به جای اینکه بخواهد همان 10 درصد اندک را به نویسنده داخلی بدهد، ترجیح میدهد هیچچیز به هیچکس ندهد و چرخه اقتصادی فقط بین خودش و توزیع کننده کتاب بچرخد و سرمایه فقط بین خودشان تقسیم شود؛ تا اینکه بخواهد شخص سومی هم در این میان به عنوان تولید کننده و پدیدآورنده اثر حضور داشته باشد. این مشکل اصلی است که کمکم بیاخلاقی را در جامعه نهادینه کرده و آرام آرام کار به جایی رسیده که الان نه تنها حمایت از مولف داخلی نکردهایم بلکه همان چند کتاب ادبی قابل دفاع تولیدیمان هم در سرقتهای ادبی داخلی در حال از بین رفتن است. خود من یکی از آن مالباختگان فرهنگی هستم که به خاطر اینکه کتابهایم پرفروش بوده در عرصه داخلی ناشران دیگر هم ترجیح میدهند به جای اینکه بیایند از من اجازه بگیرند یا حقالتالیفی بدهند، بدون اجازه من و بدون ذکر نام من همان آثار را 20 بار هم چاپ کنند. زیرا نه متولی هست که بخواهد از مولف دفاع کند و نه ارگانی هست که بخواهد مانع این کار شود و این کار درواقع ترویج بیدینی و بیاخلاقی در همه افراد جامعه و القا کننده این امر است که تو هر چیزی را در هر جایی که هست بردار و استفادهاش را ببر.
ما واقعا توقعمان از کتاب و کتابخوانی چیست؟ این است که جامعه را به سمت بهتر شدن پیش ببرد و افراد جامعه بتوانند اخلاقمدارتر برخورد کند. پس ما در واقع در حال نفی کردن چیزی هستیم که پیشاپیش شعارش را میدادیم. بنابراین شما که قصد دارید دغدغههایی را در عرصه فرهنگ ایجاد کنید، به نظر من قبل از هر کاری باید به عنوان یک خبرگزاری بر بحث کپیرایت کار کنید. آیا میتوانید مجلس را به این سمت ببرید که قانونی را در این خصوص وضع کند؟ اگر این اتفاق بیفتد بسیاری از مشکلات ما حل خواهد شد.
سازوکار توزیع کتابها بازنگری شود
تسنیم*: آقای الوندی اگر درباره سازوکارهای توزیع کتاب و کودک و نوجوان نکتهای مانده بفرمایید و لطفا به این پرسش هم بپردازید که به نظر شما چگونه میتوان سازوکارهای توزیع و پخش کتابهای کودک و نوجوان را مردمی کرد؟
عزتاله الوندی: ساز و کارهای توزیع کتاب که به نظر من مناسب نیست و اگر سازوکار مناسبی مهیا شود، مشکلات تا حدودی حل میشود؛ مثلا شبیه به جریان پخش و توزیع فیلمها و سریالهایی که امروز توسط بخش خصوصی تولید میشود و با عنوان پخش سوپرمارکتی نام برده میشود. اگر آمار این فیلمها را دربیاوریم میبینیم که دیگر هیچکدامش نه در اینترنت آپلود شدهاش است که مردم بروند آنها را دانلود کنند و نه کپی آنها در بازار ارائه میشود. یعنی مردم ما در این زمینه تربیت شدند و میدانند که خرید یک فیلم از سوپرمارکت هزینهای پایینتر از دانلود یا کپی آن دارد، ضمن اینکه کیفیت عالیای دارد، در دسترس است و خلاصه از هر جهت از کپی و دانلود آن بهتر یعنی کالایی ارزشمندتر از کالاهای قاچاقی است که وارد بازار میشود.
البته من واقعا نمیدانم از شیوهای و با چه سازوکاری در قالب توزیع فیلم این فرهنگ را جا انداختند، اما اگر با فرایند مشابهای بیاییم در عرصه کتاب کودک و نوجوان هم چنین فرهنگی را نهادینه و این شرایط را فراهم کنیم، در حوزههای توزیع کتاب شاید بتوانیم به توفیقاتی دست پیدا کنیم.

تسنیم*: عدهای میگویند فیلم را شانه تخممرغی کردید، کتاب را دیگر شانه تخممرغی نکنید. یعنی مثلا کسی میرود یک شانه تخم مرغ میگیرد، میگوید یک کتاب هم بدهید. البته در اروپا هم چنین فرهنگی وجود دارد مثلا خانم زواریان میفرمودند در غرب عدهای میروند صندل یا دمپایی بخرند همانجا کتاب هم فروخته میشود و کتاب هم میخرد. به نظر شما این اشکال دارد؟
الوندی: نه چه ایرادی دارد؟! مهم این است که این کالا به دست مصرفکننده و مخاطباش برسد و به نظر من هیچ ایرادی ندارد که در سوپرمارکتها یا هر فروشگاه دیگری کتاب هم عرضه شود. مهم این است که مخاطب بتواند به راحتی آن را تهیه کند و بخواند.
انتهای پیام/