به گزارش خبرنگار گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، روزنامه جمهوری اسلامی مینویسد: ماه مبارک رمضان، ماهی است شریف که در تمام لحظات آن عشق و شور و جلوههای نور، متجلی میباشد. در این ماه راهی از خاک به سوی افلاک گشوده میشود و خدای سبحان حجابها بین خود و بندگان را کنار میزند و آنان را به سوی خویش فرا میخواند تا به وسیله روزه و بهرهبرداری از فیوضات رمضان، به محفل انس او راه یابند و درجوار قرب او جام دل از شراب طهور وصل سرریز سازند و پی در پی به جرعه نوشی بپردازند.
عظمت رمضان و لحظات زیبا و ملکوتی آن، و نقش روزه در رساندن انسان به عالیترین مراتب تقوای الهی، علت اصلی ضرورت آمادگیهای لازم برای ورود در میهمانسرای الهی را تثبیت میکند و این آمادگیهاست که باعث طی مراتب بالای قرب و استفادههای بزرگ و مکرر از این ایام و لیالی مقدس میشود.
ادعیه و مناجاتهای نقل شده توسط ائمه اطهار(ع) ما را در ایجاد این آمادگی در جان و روحمان یاری میرسانند و از آن میان مناجات شعبانیه حائز اهمیت خاص و زبانزد میباشد.
محتوای غنی و سرشار از معارف مناجات شعبانیه، نفسها را نرم و رام میسازد و دلها را به خشوع وامیدارد و اشکها را از دیدگان جاری میکند و حالاتی میآفریند که همان آمادهشدن برای ورود در رمضان و بهرهگیری از لحظات و برکات و فیوضات این ماه شریف و بزرگ الهی میباشد.
اگرچه تعالیم و معارف نهفته در مناجات شعبانیه زمینهساز ورود موثر در رمضان و دستیابی به وارستگی و آزادگی جان و روح میشود، لکن این اثر به مناجات شعبانیه مختص و محدود نمیشود، بلکه عموم ادعیه و مناجاتها دارای این اثربخشی میباشند.
آنچه پیش رو دارید، نگاه امام خمینی به مناجات شعبانیه به طور خاص، و نیز توجه به آثار ادعیه و مناجاتهای دیگر به طور عام میباشد.
با این دیدگاهها و رهنمودهای اخلاقی، برای دستیابی به آمادگیهای لازم به منظور بهرهبرداری از نعمتهای نهفته در ماه شریف رمضان تلاش میکنیم.
***
« این سه ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، برکات بسیار نصیب انسان، انسانهایى که مىتوانند استفاده کنند از این برکات، شده است. البته مبدأ همه مبعث است و دنبال او تمام جهاتى که هست. در ماه رجب، مبعث بزرگ و ولادت مولا على بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- و بعض ائمه دیگر، و در ماه شعبان ولادت حضرت سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- و ولادت حضرت صاحب- ارواحنا له الفداء- و در ماه مبارک، نزول قرآن بر قلب مبارک پیغمبر اکرم بوده است. و شرافت این سه ماه در زبانها و در بیانها و در عقلها و در فکرها نمىگنجد. و از برکات این ماهها ادعیهاى است که وارد شده است در این ماهها. ما امروز در ماه شریف شعبان واقع هستیم، و مناجات شعبانیه از بزرگترین مناجات و از عظیمترین معارف الهى و از بزرگترین امورى است که آنهایى که اهلش هستند مىتوانند تا حدود ادراک خودشان استفاده کنند.
عناوین مسائل الهى و مسائل عرفانى، عناوین سهلى است که هر کس گمان مىکند که این عناوین را فهمیده است؛ و امور استدلالیه برهانیه هم در عین حالى که دقیق است، لیکن سهل الادراک است. بعد از قیام برهان و دنبال او رساندن حاصل این عناوین و نتیجه برهان به قلب مشکلتر است، که آن را ایمان گفته مىشود به آن، و چه بسا که اصحاب برهان به این مرتبه ایمان نرسیده باشند. این یک مسئلهاى است که باید با تلقینات و تکرار و ریاضات به قلب رساند. شما ملاحظه مىکنید که به حسب ضرورت یک کسى که مرده است، از او به انسان ضررى وارد نمىشود، لکن الّا بعض اشخاص، دیگران، اگر چنانچه در یک قبرستانى باشند و کسى نباشد یا با یک مردهاى همجوار باشند در غسالخانه و تنها باشند مىترسند؛ براى اینکه، آن برهان و ضرورت عقلى به دل نرسیده است. آن معنایى که عقل ادراک کرده است ضرورت هم دارد، لکن به دل نرسیده است. لکن آنهایى که مثلًا مرده شور هستند و سر و کار دارند با مردهها، از باب اینکه تکرار شده است این
مطلب پیششان، به قلبشان رسیده است و آنها خوفى ندارند. در مسائل اسلامى هم و مسائل عقلى هم همین طور هست. چه مسائلى عقلى هست که با برهان، با برهان قوى ثابت است، لکن در انسان تأثیر نکرده است، براى اینکه، نتیجه برهان به عقل رسیده است، لکن به قلب وارد نشده است، ایمان به آن نیست، عقل او را ادراک کرده است، لکن قلب ایمان به او نیاورده است.
**ذوق عرفانى در درک اسرار معارف قرآن و مناجات ائمه (ع)
و چه بسا مسائل عرفانى که در قرآن و این مناجاتهاى ائمه اطهار سلام اللَّه علیهم و همین مناجات شعبانیه مسائل عرفانى هست که اشخاص، فلاسفه، عرفا تا حدودى ممکن است ادراک کنند، بفهمند عناوین را، لکن آن ذوق عرفانى چون حاصل نشده است نمىتوانند وجدان کنند. آیه شریفه در قرآن: ثُمَّ دَنى فَتَدَلَّى فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى»
خوب، مفسرین، فلاسفه در این باب صحبتها کردند، لکن آن ذوق عرفانى کم شده است. الهى هَبْ لِى کَمالَ الْانْقِطاعَ الَیْکَ وَ انِرْ ابْصَارَ قُلُوبِنا بِضِیاء نَظَرِها الَیْکَ حَتّى تَخْرِقَ ابْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ الَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ ارواحُنا مُعَلَّقَهً بِعِزّ قُدْسِکَ الهى وَ اجْعَلْنِى مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَاجابَکَ وَ ناجَیْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ . اینها عناوینشان را خیال مىکند انسان، خوب، ما هم مىدانیم. نه عارف و نه فیلسوف و نه دانشمند نمىتوانند ذوب [ذوق]کنند چى هست مسأله. مسئله فَصَعِقَ لِجَلالِکَ که مبدأش قرآن است: و خَرَّ موسى صَعِقاً ، مسئلهاى است که انسان گمان مىکند که خوب افتاد غش کرد «صَعِقَ» یعنى غش کرد، اما این غش چى بوده است؟ غش حضرت موسى چى بوده است؟ این مسئلهاى نیست که غیر موسى بفهمد. یا: دَنى فَتَدَلّى را، این مسئلهاى نیست که غیر آن کسى که «دنُوّ» پیدا کرده است بتواند فهم کند، ادراک کند، ذوب[ذوق] کند. یا همین جملاتى که در این مناجات بزرگ است و بعض جملات دیگرى که در آن هست، مسائلى است که به حسب ظاهر سهل است و واقعاً ممتنع است.
ریاضات بسیار مىخواهد تا انسان بتواند بفهمد که ناجیته [با فتح تا] نه ناجیته [با ضم تا]، «ناجَیتَه» این چى است؟ خدا با آدم مناجات مىکند، چى است مناجات؟ چه خواستهاند ائمه؟ این از دعاهایى است که من غیر از این دعا ندیدم که روایت شده است همه ائمه این دعا را، این مناجات را مىخواندند، این دلیل بر بزرگى این مناجات است که همه ائمه این مناجات را مىخواندند. چى بوده است این؟ بین آنها و خداى تبارک و تعالى چه مسائلى بوده است؟ هَبْ لِى کَمالَ الْانْقِطاعِ الَیْکَ کمال انقطاع چى است؟ وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتى وَ نَقْصِى وَ نَفْعِى وَ ضَرّى ؛ خوب، آدم به حسب ظاهر مىگوید خوب، همه چیز با اوست. اما وجدان این مطلب که هیچ ضررى به ما نمىرسد الا به دست اوست، هیچ منفعتى نمىرسد الّا به اوست، اوست ضارّ و نافع، اینها چیزهایى است که دست ماها از آن کوتاه است. و دعا کنید که خداى تبارک و تعالى به ما توفیق بدهد که در این ماه شریف و ماه شریف رمضان از این مسائل هم یک حظى و لو یک جلوه کوچکى در دلها و قلبهاى ما واقع بشود، و لا اقل مؤمن به این بشویم که قضیّه «صَعِقَ» چه قضیهاى است.
مؤمن به این بشویم که مناجات خدا با انسان چى هست. مناجات را مؤمن بشویم به آن، انکار نکنیم، نگوییم اینها حرفهاى درویشى است. همه این مسائل در قرآن هست به نحو لطیف و در کتب ادعیه مبارکه ما که از ناحیه ائمه هدى وارد شده است، همه این مسائل هست، نه به آن لطافت قرآن، لکن به نحو لطیف. آن هم و همه اشخاصى که بعدها این اصطلاحات را به کار بردهاند فهمیده و نفهمیده از قرآن و حدیث گرفتند، و ممکن است که اصل مسندش هم درست ندانند؛ البته به حقیقتاش هم کم آدمى است که مىتواند پىبرد تا چه رسد به اینکه ذایقه روح بچشد این را. چشیدن ذایقه یک مسئله فوق این مسائل است.» (صحیفه امام، ج 17، ص456 -458)
**دعوت به حق همراه با عمل به آن
مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایى است که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایى مىرساند. آن کسى که این مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روایت مىخواندند، اینها، آنهایى بودند که وارسته از همه چیز بودند، مع ذلک آن طور مناجات مىکردند، براى اینکه خودبین نبودند. هر چه بودند این طور نبوده که خودش را ببیند که، حالا من امام صادقام دیگر، نه، امام صادق مثل آن آدمى که در معصیت غرق است مناجات مىکند، براى اینکه مىبیند خودش هیچ نیست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست. هر چه کمال است از اوست، خودش چیزى ندارد. هیچ یک چیزى ندارند، انبیا هم هیچى نداشتند. همه هیچاند و اوست فقط، همه هم دنبال او هستند، همه فطرتها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبیم، نمىفهمیم که ما دنبال او هستیم؛ آنهایى که مىفهمند، آنها وارسته مىشوند و مىروند سراغ همان معنا.
این کمال انقطاعى که خواستند، این کمال انقطاع همین است که از همه این چیزهایى که هستش، اصلش به کنار باشند. إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا را که در آیه شریفه وارد شده است که عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّموات وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ بعد مىگوید: إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا، بعضى مىگویند که «ظلوماً جهولًا» بالاترین وصفى است که خدا براى انسان کرده؛ «ظلوماً» که همه بتها را شکسته و همه چیز را شکسته؛ «جهولًا» براى اینکه به هیچ چیز توجه ندارد و هیچ چیز را متوجه به آن نیست، غافل از همه است. ما نمىتوانیم این طور باشیم، ما امانتدار هم نمىتوانیم باشیم، لکن مىتوانیم در آن راه باشیم. شما آقایانى که مىخواهید مردم را دعوت کنید به آخرت، دعوت کنید به صفات کذا، باید قدم اول را خودتان بردارید تا دعوتتان دعوت حق باشد، و الّا دعوت حق است، دعوت کن شیطان است، از زبان شیطان دعوت مىکند انسان. آن هم که درس توحید مى گوید، آن هم همین طور است که اگر چنانچه در او آن منیّت باشد، زبان، زبان شیطان است و درس توحید را به زبان شیطان مىگوید. شما آقایانى که مىخواهید بروید در جاهاى دیگر و تربیت کنید مردم را، ملتفت باشید که یک وقت خداى نخواسته، خودتان آلوده نباشید و آنها را دعوت کنید.
**قدرتهاى دنیا منشأ گرفتارى ملت ایران
ما امروز مبتلا هستیم به دنیا و قدرتهاى دنیا، در هیچ وقت ایران این قدر ابتلا نداشته است، براى اینکه ایران یک گاو شیرده بوده است و پستانهایش را هم رها کرده بوده است که از او مى دوشیدند، این آرامش بوده! آن آرامشى که در زمان سابق بود، این آرامش بود که یک گاو شیردهى پستانهایش را در دست دیگران قرار بدهد و هیچ حرف نزند. وقتى ایران همه مخازنشان را تحویل مىدهد به غیر، دیگر چرا او را نگهش ندارند؟ چرا آرام نگهش ندارند؟ آرامش است، اما چه آرامشى، آرامشى که یک حیوانى دارد در مقابل یک انسان، امروز، آن نیست دیگر. امروز براى اینکه این انسان مىخواهد ارزش انسانىاش را به دست بیاورد، همه با او مخالفند. شرق با او مخالف است، غرب هم با او مخالف است و منطقه هم مخالف؛ داخل هم آنهایى که توجه ندارند، یا آنهایى که عناد دارند آنها هم مخالف. شما راه خودتان را به پیش بگیرید، وحدت خودتان را حفظ بکنید، خودتان را با جامعه، با مردم تطبیق بدهید؛ به این معنا که آنها را هم هدایت کنید و آنها را داشته باشید. این ملت است که شما را از آن قید و بندها آزاد کرد، و امروز هیچ قید و بندى از هیچ کشورى در گردن شما نیست، هیچ تعهدى ندارید به دیگران.
**محرومان حامیان اسلام و انقلاب
امروز کشورى که غیر متعهد است، ایران است. یک کشور دیگر پیدا نمى کنید که غیر متعهد به معناى واقعىاش باشد و این به برکت این زاغهنشینان، این قشر محروم توده بوده است. آن که این همه جوان را داد این قشر محروم است».(صحیفه امام، ج 19، ص 253 و 254)
**معرفت الهی، مقصد اصلی انبیا
« من باید عرض کنم که مقصد اصلى انبیا تا حالا کم حاصل شده است، خیلى کم. اگر فردا آخوندهاى دربارى نگویند که فلانى گفت پیغمبر کارى ازش نیامده!، اگر پیغمبر مقصدش حاصل شده بود، این آخوندهاى دربارى حالا نبودند. اگر مقصد انبیا حاصل شده بود، این دولت آمریکا و نمىدانم دیگران نبودند حالا. اگر اینها مىگویند که الان مقصد انبیا حاصل شده است، و این همه فساد در دنیا هست، پس مقصد انبیا معلوم مىشود این فسادها بوده که حاصل شده مقصد انبیا حاصل نشده است. ما هم که داریم مىگوییم مقصد انبیا، باز آن مقصدى که آنها مىخواستند ما دستمان به آن نمىرسد، آن یک مسئلهاى است فوق اینها. مقصد انبیا حکومت نبوده است، حکومت براى مقصد دیگر بوده، نه مقصد بوده. تمام مقاصد برمىگردد به معرفت اللَّه. هر چه در دنیا واقع بشود و انبیا هر چه دنبالش بودند دنبال این بودند که خداشناسى، واقعاً خداشناسى، اگر او حاصل بشود همه چیز دنبالش حاصل است. تمام فسادهایى که در دنیا واقع بشود از این است که ایمان ندارند به خدا، فضلًا از اینکه خداشناسى و معرفت باشد، ایمان ندارند. اگر ایمان به خدا پیدا شد همه چیز دنبالش است، تمام فضایل دنبالش است. انبیا هم دنبال این بودند که بتدریج آن طور که مىشود این بشر را سوق بدهند طرف معرفت اللَّه. تمام چیزهاى دیگر هم مقدمه همین معنا هست. و تمام چیزهایى که از آن مىسوختند انبیا، این بود که مىدیدند مردم دارند خودشان را مىکِشند طرف جهنم. انبیا مظهر رحمت حق تعالى هستند، مىخواهند که همه مردم خوب باشند، مىخواهند همه
مردم معرفت اللَّه داشته باشند، مىخواهند همه مردم سعادت داشته باشند. وقتى مىبینند که این مردم دارند رو به جهنم مى روند، آنها افسوسش را مىخورند، در قرآن هم اشارهاى به این هست، فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ اینکه اینها مؤمن نشدند. مسأله این است که همه دنبال این بودند که مردم را آشنا کنند با خدا.
**قرآن کریم، مبدأ تمام معارف و مرکز عرفانها
آن طورى که مىبینید که در ادعیه ائمه ما واقع شده است، در دعاى کمیل شما ملاحظه کنید که چى مىگوید حضرت امیر، عرض مىکند که خوب، بر فرض اینکه من آتش را تحمل کردم اما فراق تو را چطور تحمل کنم؟ اینها چى مىگفتند! در دعاى مناجات شعبانیه چه حرفهایى هست؟ مقاصد انبیا در ادعیهاى که از ائمه- علیهم السلام- وارد شده است اشارات به آن هست زیاد. قرآن کریم اشارات بسیار لطیفى دارد، لکن چون براى عموم وارد شده است به یک صورتى گفته است که هم خواص از آن ادراک مىکنند، هم عموم از آن ادراک مىکنند. قرآن کریم مرکز همه عرفانهاست، مبدأ همه معرفتهاست، لکن فهمش مشکل است. آنهایى فهمیدند که «مَنْ خُوطِبَ بِه» بودند و کسانى که متصل به رسول خدا بودند، آنها مىدانند قضیه چى است، آنها مقاصد انبیا را مىدانند چى هست، مقصد را مىدانند چى است.
ما دوریم از آن و مهجور، لکن خوب، عنایات حق تعالى زیاد است. از ما مهجورها هم این قدرى که ازمان مىآید قبول مىکنند، لکن باید ما این قدرى که ازمان مىآید دنبالش برویم؛ در عمل، در علم و در اخلاق و در سایر چیزها، و اگر همین قدر هم برویم خوب، جنات عدن هست، جنات هست. لکن آنى که مقصد انبیا بود، جنات هم بود، چیز دیگرى ماوراى اینها بود، بهشت هم نبود، خوف جهنم هم نبود، عشق به بهشت هم نبود، یک مسئله دیگرى فوق این مسائل بود. خوب، دست ما از آن کوتاه است» (صحیفه امام, ج 19, ص437 و 438)
منبع: جمهوری اسلامی
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.