تمدن‌های اسلامی گذشته؛ حادثه یا استراتژی/ توسعه علمی؛ مقدمه تمدن‌ نوین اسلامی

تمدن‌های اسلامی گذشته؛ حادثه یا استراتژی/ توسعه علمی؛ مقدمه تمدن‌ نوین اسلامی

خبرگزاری تسنیم: استاد دانشگاه تربیت مدرس معتقد است که برخی از حکومت‌های تمدن‌ساز دنیای اسلام به‌صورت اتفاقی در جریانی‌ قرار گرفته و توفیقاتی به دست آورده‌اند، اما امروز برای شکل‌گیری تمدن اسلامی حتماً باید استراتژی محکم و مشخص داشت.

صادق‌ آئینه‌وند، استاد دانشگاه تربیت مدرس، از اساتید برجسته تاریخ اسلام کشور است که دارنده کرسی استاد نمونه کشور، برنده جایزه بنیاد ملی نخبگان و برنده جایزه علامه طباطبایی بوده است. وی در چندین کنگره بین المللی به‌عنوان داور و عضو هیئت علمی حضور داشته که از جمله آنها می‌توان به تاریخ پزشکی در اسلام، سیدجمال‌الدین اسدآبادی، خوارزمی، امام خمینی(ره) و فرهنگ عاشورا اشاره کرد.

ادبیات انقلاب در شیعه، پژوهش‌هایی در تاریخ و ادب، تاریخ‌نگاری در اسلام، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، قیام‌های شیعه در تاریخ اسلام از جمله آثار وی به‌زبان فارسی و «الأدب السیاسی الملتزم فی الاسلام» و «من أدب التشیع با الخوارزم» از جمله آثار قلمی عربی و خاندان وحی در احادیث اهل سنت، سلسله زنان بزرگ صدر اسلام، شک و شناخت (ترجمة المنقذ من الضلال)، مالک‌بن نبی اندیشمند مصلح و مشکاة الأنوار (امام محمد غزالی) از جمله ترجمه‌های این اندیشمند است.

خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، گذشته و آینده تمدن اسلامی، نقش بومی‌سازی علوم در احیای تمدن اسلامی، مؤلفه‌های مشترک تمدن‌‌های اسلامی و لوازم تمدن‌سازی نوین اسلامی در گفت‌وگوی مفصلی با صادق آئینه‌وند بررسی کرده است؛ بخش نخست این گفت‎وگو منتشر می‌شود:

*تسنیم: آیا به‌معنای واقعی کلمه تمدن یا تمدن‌های اسلامی در تاریخ ظهور و بروز داشته است؟ و اگر پاسخ مثبت است، تعامل آن با تمدن‌های جهانی دیگر مانند تمدن‌های رومی و ایرانی چگونه بوده است؟

مسلماً تمدن‌های اسلامی در تاریخ به‌وضوح به چشم می‌خورند و امروز هم ادامه دارد؛ گرچه با نشیب و فرازهای فراوانی روبه‌روست. یکی از بزرگترین تمدن‌ها تمدن اسلامی بوده و است. تمدن‌های اسلامی در کنار  تمدن‌های بیزانسی، بین‌النهرینی، قبطی، هندی و ایرانی دیده می‌شود. البته با همان جامعیت و مقبولیت و شمولیت کاملی که دیگر تمدن‌ها از آن برخوردار بودند. بنابراین شکی در این نیست که تمدن اسلامی وجود داشته و دارد؛ تمدنی که ترکیبی است و علاوه بر مؤلفه‌های مختص به خود، از تمدن‌های یونانی و ایرانی نیز اقتباس شده است؛ برای نمونه ممکن است فلسفه را از یونانی‌ها، مسائل اقتصادی را از رومی‌ها و مسائل اداری را از ایرانی‌ها گرفته باشد.

*تسنیم: آقای‌دکتر خصوصیات تمدن‌های ترکیبی چیست و آیا ترکیبی بودن خصصیه‌ای مثبت و یا منفی برای تمدن‌های اسلامی است؟

این نوع تمدن‌ها (مثلا تمدن اسلامی) ترکیب جدیدی را در تولید علم ایجاد کرده‌ و تمدنی را بنیان نهاده‌اند که با عنوان تمدن اسلامی شناخته می‌شود و این تمدن در جهان هم شناخته شده است. هیچ تمدنی بدون حساب و کتاب نمی‌روید. هر تمدنی بر مبنای تمدن‌ها گذشته نشات می‌گیرد، گرچه در این میان این که خود تمدن تا چه اندازه سهم دارد و ایفاگر نقش می‌تواند باشد، مهم است. وقتی تمدن اسلامی را مورد ارزیابی قرار می‌دهیم متوجه می‌شویم که سهم خود تمدن در تولید و بازپروری و تکمیل تمدن‌های گذشته حدود 70 در‌صد است. در مورد تمدن اسلامی می‌توان گفت که حدود 30 درصد علوم اخذی دارد و 30 ـ 40 درصد علوم تملیکی و 40 ـ 50 درصد هم علوم تاسیسی دارد.

در حقیقت تمدن اسلامی تمدنی است که هم اخذی است هم تملیکی هم تاسیسی؛ هر تمدنی می‌توان تملیکی و اخذی و تاسیسی باشد، گرچه این در سه در واقعیت ممزوج هم شده و هر تمدنی از ترکیب این سه ناگزیر است. آنچه که این تمدن تاسیس کرده است همان علومی است که بر مبنای اسلام به وجود آمده و در واقع همان صبغه تمدنی (اسلامی) آن است. آنچه را هم که گرفته در حقیقت یا به ملکیت خود در آورده و یا تغییر داده است. فلسفه یونانی طوری تغییر پذیرفته که اگر همان فلسفه بار دیگر به خود یونان برگردد چیزی از آن نخواهند فهمید. چراکه با ویژگی‌های تمدن اسلامی تغییر و تطبیق داده شده است. بنابر این تمدن اسلامی تمدنی است که صبغه و صیرورت و ساحتش اسلامی است به خاطر همین هم با نام اسلام شناخته شده و در جهان نامی شده است. این تمدن هم‌اکنون هم  پایدار است و در نقاطی از جهان اسلام دوباره اوج می‌گیرد تا به سمت تمدن جدید اسلامی حرکت کند.

*تسنیم: منظورتان از علوم تاسیسی ناظر به چه معنایی از علوم است؟ تاسیس علوم به این معناست که هر تمدنی می‌باید علوم مختص خود را در تمامی ساحت‌های اجتماعی و سیاسی و فنی تولید کند؟

البته الان به شکل قدیم علوم تاسیسی معنا ندارد. تمدن ها فرصت چندانی ندارند که بتوانند علومی را آزمایش کرده و تاسیس کنند. تمدن‌های فعلی باید علوم دیگر را بگیرند و بومی‌سازی کنند. ما هم باید همین کار را انجام بدهیم علوم دیگر را بگیریم بومی‌سازی، غنی‌سازی و اسلامی‌سازی کنیم. همینطور باید آنها را روزآمد هم بکنیم. اگر ما این چهار کار را انجام دهیم، دیگر نیازی نیست که راهی را که اروپا و آمریکا رفته‌اند، بار دیگر ما هم برویم. نیازی نیست که تجربه چین و روسیه را ما تکرار کنیم، بلکه دست‌آورد‌های آنها را می‌گیریم و بومی‌سازی، غنی‌سازی و روز‌آمد می‌کنیم و با فرهنگ خودمان اسلامی‌سازی می‌کنیم. در حقیقت باید به این شکل جلو برویم ولی باید صبغه اسلامی این تمدن را حفظ شود.یعنی با فرهنگ اسلامی و شرایط اسلامی و بومی خودمان سازگار و منعطف باشد.

*تسنیم: یکی از چالش‌های پیش روی بومی‌سازی آن است که ما اطلاع کافی از علم جدید وارداتی نداریم و از علوم اصلی خودمان هم شناخت دقیقی نداریم، پس چگونه می‌خواهیم علوم را بومی‌سازی کنیم؟ به نظر می‌رسد این مطلبی که گفتید در ساحت‌هایی از علم ممکن نباشد، به نظر شما چه علومی قابل بومی‌سازی هستند؟ مشخصا بیان کنید.

شاید شما بیشتر تکنولوژی را مد نظر قرار داده‌اید. در تکنولوژی اینطور است که گفتید. اگر شما تکنولوژی برتر را گرفته باشید باید همان‌طور هم ب‌کار ببرید. در نهایت ممکن است مثلا سیستم هوایی ماشین و سیستمی که وارد شده را بتوان با شرایط  بومی مطابق کرد، ولی منظور من علم و دانش بود. عربستان به ژاپن سفارش ساخت ماشین می‌دهد یا همین اتومبیل‌هایی که ما وارد کرده‌ایم، بهترین کاری که در این مورد انجام داده‌ایم این است که آرم خودمان را روی این ماشین‌ها زده‌ایم. این کار که زحمتی ندارد. البته این تکنولوژی در حقیقت قابل بومی‌سازی و غنی‌سازی و اسلامی‌سازی نیست. اما آنچه که منظور من بود علم است. بله! کسی که کار بومی‌سازی و غنی‌سازی را انجام می‌دهد، باید به همان علم وارداتی تسلط داشته باشد و از طرفی هم دانش برتری داشته باشد که بتواند دانش دیگری را اخذ کند، حالا این دانش می‌تواند صبغه و رنگ و صورت و سیرت اسلام و فرهنگی اسلامی را منتقل کند.

شما فرض کنید ساختمانی که ما می‌سازیم با ساختمانی که در چین ساخته می‌شود متفاوت است. صورت بازار و همینطور سیرت آن باهم متفاوتند. معابد و مساجد و خیابان و منزلمان نیز فرق می‌کند. منزل ما حجاب و معنویتی دارد که برای آنها این گزینه اهمیت ندارد. منزل ما یک حریم دارد و اندرون و عرصه و عیان دارد که در نوع معماری آنها تعریف نشده است. این‌ها ویژگی های معماری اسلامی است. اگر ما الگوی دانش اسلامی را داشته باشیم می‌توانیم خیابان و منزل و... را متناسب با فرهنگ خودمان بسازیم که منظور من این بود. اگر بخواهیم دانش را وارد کنیم یک وصله و پیله‌ای بدان بزنیم که فرقی نکرده، کاری از پیش نبرده‌ایم. مهم این است که اتومبیل را خودمان بسازیم، نه اینکه اتومبیلی را از بیرون بیاوریم که به فرهنگ ما ربطی نداشته باشد. برای نمونه می‌توانیم هواپیمایی بسازیم که قبله را هم مشخص کند و جایی برای نماز داشته باشد.

*تسنیم: در مورد علوم انسانی چطور؟ در حالی که برخی از اساتید دانشگاه با وجود توجهات و تأملات عقلی و سرچشمه‌های عقلانی منبعث از آیات کریمه قرآن و روایات، حتی با عنوان «فلسفه اسلامی» مشکل دارند، حال در چنین وضعیتی چگونه می‌توان اسلامی‌سازی و بومی‌سازی علومی مانند جامعه‌شناسی و روانشناسی و... سخن گفت؟

دیلیل این اختلاف‌ها به خاطر انقطاع حاصل شده در تولید علوم انسانی ماست. ما تا قرن پنجم در تولید دانش و علوم انسانی سرآمد بودیم تا جایی که دیگران از ما اقتباس می‌کردند.  همین تمدن اروپا  مبانی تمدنی خود را  از نظریات ابن‌رشد اخذ کرده‌است. مطالب ما را اقتباس کردند و بنای تمدن خودشان را ساختند. الان هم اگر ما علوم انسانی تولیدی آنها را بگیریم، بدون اینکه تناسب آن با فرهنگ مخود را در نظر بگیریم و خودمان به مرحله تولید نرسیده باشیم طبیعی است نظریاتی که آنها در هر زمینه‌ای می‌دهند (اعم از فرهنگ، اجتماع، آینده، روابط اجتماعی و مدنی و...) با نظریات فرهنگی ما هیچ سازگاری ندارد. اگر ما بخواهیم فرهنگ‌سازی کنیم مشترکاتی است که ممکن است آنها را اخذ کنیم، اما فرهنگ بخشندگی، مهمان‌نوازی، خیریه و مساعدت در تمدن اسلام بسیار بارزتر است؛ عبادت‌های ویژه‌ مختص خودمان را داریم که در غرب وجود ندارد، حالا اگر همه اینها در علوم انسانی ما منعکس نشود، آن علوم انسانی برای ما نیست.

به خاطر همین در این موارد باید علوم جدیدی را تولید کنیم. غنی‌سازی، بومی‌سازی، اسلامی‌سازی و روزآمدسازی در علوم انسانی اوجب واجبات است. از این نظر ما باید در علوم انسانی به حدی برسیم که خودمان قدرت تولید داشته باشیم. خودمان سرآمد باشیم و نظریه‌پرداز جامعه شناس و روانشناس داشته باشیم. در جامعه‌شناسی آنها روابط بین دختر و پسر و حریم‌ها  مشخص نیست و با‌لتبع روانشناسی‌ هم که می‌کنند بر این اساس نظر می‌دهند. ممکن است کار آنها برای خودشان درست باشد ولی برای ما مضر است. پس ما باید نظریه‌پرداز داشته باشیم تا بتوانیم درخور فرهنگ خودمان نظریه تولید کنیم.

تمدن‌های اسلامی تاریخ 

*تسنیم: آقای دکتر در ادامه بحث تاریخ تمدن‌های اسلامی مطابق با تعریفی که از تمدن ارائه کردید مشخصا کدام حکومت‌های اسلامی در تاریخ تمدن‌ساز بوده‌اند؟

ما یک تمدن فاطمی داریم که فاطمیان در مصر و آفریقا درست کردند. تمدن عباسی داریم که عباسیان در شرق عالم اسلام تا غرب مدیترانه درست کردند. تمدن همدانی داریم که شیعه اثنی‌عشری بودند؛ تمدن صفوی و همچنین تمدن عثمانی داشتیم. همه این‌ها تمدن بودند ولی در درجه و مرتبه تمدن بودن با هم اختلاف دارند. درخشنده‌ترین این‌ها تمدن دوره فاطمی و عباسی بوده است که خصوصیات ویژه‌ای داشته‌اند.

اشتراکات تمدنی بین تمدن‌های اسلامی

*تسنیم: مشخصه اصلی مشترک بین تمدن‌های دنیای اسلام چیست؟

تمدن چند ویژگی دارد که تا آنها فراهم نشود نمی‌توان تمدن سازی کرد. امیر‌المومنین(ع) فرمودند "العلم فرار قیدوها"؛ علم فرار می‌کند و مثل پرنده است، باید برای آن مأوایی وجود داشته باشد. منظور امام شاید این باشد که آرامش خاطر و جایگاه مطمئنی برای دانشمندان ایجاد شود تا آنجا بستر علم شکل گیرد. تمدن‌هایی هم که شکل گرفته‌اند ارتباط ویژه‌ای با اهل علم داشتند. حتی تمدن جندی‌شاپور برای دانشمندان بسیار آزادی قائل بودند. شما در تمدن اسلامی کشیش، جرجیس و... ندارید، همه برای مسلمانان کار می‌کنند. هر کدام با عناوینی مانند پزشک و غیره در تمدن اسلامی حضور داشتند. در تمدن اسلامی صبغه باید اسلامی باشد، ولی در بدنه آن همه دانشمندان می‌توانند در سیطره و سلطه اسلام کار کنند؛ یعنی باید سماحت خلقی داشت تا دانشمندان را دعوت کرد، همه دانشمندان که با ما سازگار نیستند. بنابراین دانشمند خلق و ویژگی خودش را دارد و ما هم خلق و ویژگی خودمان را. حکومت‌های تمدن‌ساز چنین ویژگی‌ای داشتند.

باید امکاناتی به دانشمندان داده شود تا در مأمنی آرام حضور پیدا کنند و مشغول فعالیت شوند. تمدن اسلامی با فشار تأسیس نمی‌شود. همدانی و فاطمی‌ها به علما آزادی دادند و در عین حال مسلمانان بر امور اقلیتها تسلط داشتند. تسلط باید با مسلمان‌ها و سیطره از آن اسلام باشد. استراتژی را باید اسلام مشخص کند. ولی دانشمندان در زندگی شخصی خود باید آزاد باشند. اگنون دانشمندان مسلمان فراوانی در مؤسسات و مراکز علمی غربی کار می‎کنند و دلشان می خواهد به کشورشان خدمت کنند؛ آنها را باید جمع کنیم که برای تمدن اسلامی خدمت کنند. تمدن‌سازی اسلامی آرامش و امنیت خاطر می‌خواهد.

بسیاری از دانشمندان در طول تاریخ رفتار‌های شاذی داشته‌اند، زکریای رازی حتی علیه دین کتاب نوشته است! ولی یک پزشک متخصص بود آزاد بوده تا کارش را انجام دهد. الان که دانشمندان بسیار پاک و پاکیزه  و متخلق زندگی می‌کنند، باید در زندگی شخصیشان آزاد باشند. اگر تامین خاطر صورت گیرد، آن وقت آشیانه تمدن ایجاد خواهد شد. استراتژی هم اگر دست ما باشد و بگوییم مثلا در 10 سال می‌خواهیم فلان نقطه باشیم دانشمندان را هم در این راه به خدمت خواهیم گرفت و مطمئن باشید اروپا و آمریکا نیز جز این کاری نکرده‌اند.

تمدن‌های اسلامی گذشته؛ حادثه یا استراتژی

*تسنیم: اما حکومت‌های تمدن‌ساز در طول تاریخ همه با استراتژی نبوده‌اند. برخی در بستری از زمان قرار گرفته‌اند و یا حاکمی علم‌دوست و اخلاق‌دوست در صدر کار قرار گرفته و دوران شکوفایی را به وجود آورده‌اند. آیا این سخن را قبول دارید و آیا بستر تاریخی امروز، ما را به سوی تمدن‌سازی پیش می‌برد؟

بخشی از حرف شما درست است. در تاریخ بوده افراد علم‌دوستی که به حکومت رسیده‌اند و با امکاناتی که در اختیار داشنمندان گذاشته‌اند به ایجاد تمدن پیشرفته‌اند. اما برخی دیگر مانند فاطمیان و عباسیان با استراتژی پیش رفتند. در عوض ترجمه کتاب‌ها طلا و پول به دانشمندان می‌دادند.فاطمیان در مقابل اروپا ناوگان درست می‌کردند و از دانشمندان فنی در این راه بهره می‌بردند. البته برخی دیگر بودند مانند خوارزمشاهیان و سامانیان که همین‌طور اتفاقی در یک جریانی‌ قرار گرفتند و موفقیت‌هایی به دست آوردند. اما امروزه که ما به سمت تمدن اسلامی حرکت می‌کنیم، باید استراتژی داشته باشیم.

دیگر امکان این نیست که با شانس به تمدن نوین اسلامی دست پیدا کنیم. باید شهرک‌های علمی تاسیس کرد و بودجه کافی در اختیار دانشمندان قرار داد. باید در فضای رقابتی حضور فعال داشت. این فضای رقابت تا به حدی بالا گرفته که چین و روسیه دیگر کشور‌ها را رصد می‌کنند و علوم جدید را به نام خود مصادره می‌کنند. باید رقیب را بشناسیم. فضای امروز فضای رقابتی است و ما هم رقیب داریم. در جهان امروز دوست و دشمن وجود ندارد، جهان کنونی جهان رقابتی است و همه با هم در حال رقابت هستند. هر کس دنبال منافع خود پیش می‌رود و اگر در این راه با دیگران تصادم کنیم جنگ اتفاق می‌افتد و این جنگ هم بر سر رقابت است و خصومت به خاطر از دست دادن منافع اتفاق می‌افتد.

غرب و چین و روسیه به دنبال منافع خودشان هستند و حتی بر سر دزدی اطلاعات و علوم رقابت می‌کنند. دنبال هواپیماهای یکدیگر هستند که چطور آمریکا هواپیمای بدون‌سرنشین ساخته است تا آنها هم بسازند. رقابت قدرت برای رسیدن به توسعه و پیشرفت است. "دشمن" در نظام قبیله‌ای وجود داشت که بر سر تعصبات قومی و ویژگی‌های قبیله‌ای جنگ در می‌گرفت و جنگ‌ها بر سر کینه‌ها و کینه توزی‌ها بود. در آن نظام "دشمن" معنی داشت، ولی در نظام رقابتی جهانی "دشمن" دیگر معنی ندارد. همه در پی توسعه هستند و از تصادم در صحنه رقابت است که جنگ شکل می‌گیرد و "دشمن"ی به معنای گذشته از بین رفته و البته که دوستی هم به معنای گذشته از بین رفته است؛ امروز فقط رقیب داریم و هیچ فرقی ندارد که این رقیب شرقی باشد یا غربی.

امروز ائتلاف‌های موجود در صحنه جهانی هم برای نیل به منافع جمعی است. بنابراین در تعریف تمدن‌های امروزی نباید تصور کنیم که کسی برای ایدئولوژی جنگ می‌کند. ایدوئولوژی در دل مردمی است که تمدن اسلامی را خواهد ساخت. در تمدن اسلامی دانشمندان بزرگواری هستند که از نام خودشان به خاطر ایمانی که برای اعتلای مسلمان‌ها دارند گذشت می‌کنند. اختراعی کرده‌اند و نام خودشان را روی اختراع حک نکرده‌اند. مگر این دانشمندان در زمان حاضر کم هستند؟! البته در ژاپن هم همین اتفاق می‌افتد به خاطر اعتلای خودشان و عزت خودشان نفرات جان خود را هم فدا می‌کنند. تفاوت این دو اینجاست که دانشمند مسلمان به خاطر آخرت خود این کارها را انجام می‌دهند و دانشمند ژاپنی به خاطر آوازی کار می‌کند که بعد از مرگش خوانده خواهد شد!

اینکه ما می‌گوییم موحد هستیم و به معصومین(ع) معتقدیم و طبق وجدان خودمان عمل می‌کنیم، این ایدئولوژی است. ولی دیگران ایدئولوژی ندارند و همه صحبت‌ها و سخنانی که زده می‌شود، سیاست است. اما باید دقت کنیم که اگر الان اخوان‌المسلمین درمصر محاصره شده و شکست می‌خورند، شکست آنها متوجه ایدئولوژی نیست، بلکه ناشی از خرابکاری‌ها، بی‌کفایتی و بی لیاقتی خودشان است. غرب نیز ایدئولوژی ندارد و صرفاً دنبال یک‌سری از منافع خود است.

ما باید فضای ذهنی‌مان را توسعه بدهیم؛ به عقیده من مسئله «دشمنی» باید در مقیاس قبیله‌ای تعریف شود نه در این سطح جهانی، در نظام قبیله‌‎ای واقعا این چنین بود. دشمنان در مقابل هم قرار می‌گرفتند و با هر چه که به دستشان می‌آمدف همدیگر را می‌زدند، ولی این فضا از بین رفته است. وقتی نظام قبیله‌ای توسعه می‌یابد، دیگر این جنگ که تا خواری و مضمحل شدن دشمن ادامه داشته، از بین می‌رود. ما هستیم که برای خدا هر کاری را انجام می‌دهیم و ایدئولوژی داریم، مگر آنها برای خدا کاری انجام می‌دهند؟! همه آنها به خاطر منافعشان حاضر هستند هر کاری را انجام دهند. آنها از غنی‌سازی در بحث هسته‌ای ما نمی‌ترسند، بلکه قصد دارند از منابع ما باخبر شوند و از اورانیوم ما مطلع باشند و از میزان دست‌یابی ما اطلاع پیدا کنند؛ وگرنه ترسی از غنی‌سازی ندارم. اینجا هم چون تصادم در منافع به وجود آمده است آنها حساس شده‌اند.

اسلام‌هراسی که گفته می‌شود باید توضیح داده شود که آنها فقط از اسلام نمی‌ترسند؛ از هند و چین و روسیه هم می‌ترسند. غرب از چین وحشت دارد و می‌داند که این سیل جمعیت که شب و روز کار می‌کند، می تواند بلایی بر سر منافع غرب بیاورد. البته چون ما به آخرت معتقدیم و به قیامت و پاداش عمل اعتقاد داریم از ما ترس دارند، ولی این به خاطر استواری ما بر سر راه خودمان و بی‌توجهی به منافع دنیوی خودمان است. ترس از اعتقاد ما آن موقع حقیقت دارد که آنها هم برای خودشان اعتقادی داشته باشند. غرب که برای خود اعتقادی ندارد، رقابت می‌کند تا این ایدئولوژی را از ما بگیرد تا تصادم رقابتی خودشان با ما را رفع کند. ما معتقد به قیامت و پاداش و عقاب هستیم و این برای آنها که فقط به دنیا می‌اندیشند خطرناک است، چون دنیا برای ما مهم نیست. ما یک‌طرفه به معرکه می‌رویم چون فوز دو جهان را می‌خواهیم. یک طرف نبرد ایمان و اخلاص است و طرف دیگر نبر استکبار و منافع و قدرت.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران