سوزن گرامافون ما فقط در نقل خاطرات آزادگان گیر کرده است
خبرگزاری تسنیم: آزاده سرافراز عارف سجادهچی گفت: اسارت به عنوان ذخیرهای از تاریخ کشور اهمیت پیدا می کند و نمیتوان تنها به خاطره گویی بسنده کرد اما من نمیدانم چرا سوزن گرامافون ما در نقل خاطرات گیر کرده است و این ما را به جای مطلوبی نخواهد رساند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 26 مرداد ماه، سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی است و این برای ما بهترین بهانه بود تا به سراغ یکی از آزادگانی برویم که پس از اسارت، طبابت را به عنوان حرفه خود انتخاب کرده است.
"عارف سجاده چی"، متولد 20 بهمن ماه سال 1341 است و در حال حاضر مدرک دکترای حرفهای پزشکی عمومی دارد. او بازنشسته سپاه و مدیرعامل بخش دارویی شرکت مینوست. 20بهمن ماه 1361 یعنی درست روز تولدش و در سن 20 سالگی اسیر شد. و به طور دقیق 7سال و شش ماه و 12 روز اسیر بوده است. آقای دکتر، حرفهای شنیدنی بسیاری درباره تحلیل وضعیت امروز آزادگان، کمکاری مسئولین و موسسات مربوطه در قبال آزادگان دارد. در این گفتگو از منظر این آزاده سرافراز مشکلات و دغدغههای آزادگان را مرور میکنیم.
*تسنیم: آقای سجاده چی! به نظر شماجایگاه آزادگان در حماسه 8 سال جنگ تحمیلی کجاست؟
در تاریخ هر کشوری سالها میگذرد تا اتفاقی مانند جنگ میافتد، در تاریخ ایران هم اگر در صد سال گذشته جستجو کنید اتفاقاتی مانند جنگ ، بسیار محدود رخ داده است آن هم جنگی مانند دفاع مقدس که 8 سال به طول انجامید و در عقبه آن آرمانهای مقدسی نیز در پس زمینه اش وجود داشت. در این 30 وچند ساله پس از انقلاب، 8 سال از آن به جنگ اختصاص داشته است و از کل جمعیت آن زمان هم تعداد مشخصی به طور مستقیم درگیر جبهه و جنگ بوده اند و باز از آن تعداد نیز تنها 45000 نفر دوران اسارت را تجربه کردهاند و این نشان میدهد که اگر موضوعات مربوط به اسارت به درستی ثبت نشود، این تعداد آزاده نیز می روند و هیچ چیز از آن دوران برای بازگویی و ثبت در تاریخ کشور باقی نخواهد ماند.
در موضوع اسارت نمیتوان به خاطره گویی بسنده کرد/ نمیدانم چرا سوزن گرامافون ما در نقل خاطرات گیر کرده
بنابراین اسارت در حقیقت به عنوان ذخیرهای از تاریخ این کشور اهمیت پیدا می کند و به همین خاطر نمیتوان تنها به یک خاطره گویی بسنده کرد اما من نمیدانم چرا سوزن گرامافون ما در نقل خاطرات گیر کرده است و این مسلما ما را به جای مطلوبی نخواهد رساند. باید حرفهایی از اسارت زده شود که امکان همذات پنداری را در افراد ایجاد کند به گونهای که افراد بتوانند خود را در جای اسرا بگذارند و این نیز مستلزم نگاه و کار عمیقتری است. باید موضوعات اسارت را طبقه بندی کرد. موضوعاتی مانند فرهنگ، آموزش، مقاومت، هنر و ورزش در اسارت. خاطره گویی بد نیست اما به شرطی که در راستای توضیح و تکمیل این موضوعات باشند.
کسانی که متولی کارهای فرهنگی آزادگان هستند کارشان بسیار متشتت است و این متشتت بودن موجب شده که بعد از 20 و اندی سال پس از آزادی اسرا هنوز کارهای بنیادی انجام نشود. آزادگان در کشور ما انسانهایی ارزشی و محترم هستند اما در وادی سیستمهای نظامی، اسیر یک امتیاز دهنده به دشمن است و در حقیقت اسیر گرفتن از دشمن نیز یک موفقیت محسوب خواهد شد. به همین دلیل است که الان فرماندهان نظامی نیروهای مسلح ما در یک تناقض قرار گرفتهاند چرا که از نزدیک روحیات آزادهها را به خوبی می شناسند و می دانند که آنها در جنگ چگونه مقاومت کردهاند و از طرفی به خاطر همان مبحث امتیاز دادن به دشمن دوست ندارند خیلی به موضوع اسارت پرداخته شود. همین تناقض میتواند دست مایه خوبی باشد برای کسانی که در حوزه آزادگان فعالیت میکنند که آیا اسرای ما نیز چون اسرای دیگر به دشمن امتیاز میدادند و یا در دل دشمن نیز خاری بودنددر چشم بعثیها که نقطه ضعف آنها به حساب می آمدند؟
در این رابطه میتوانم یک مثال مصداقی را برایتان بازگو کنم. سال 64 بود که یک درگیری در ایران شد و یک تعداد اسرای عراقی در گرگان شلوغ کردند و 2،3 نفر در آن درگیری کشته شدند این موضوع یک جریان تبلیغاتی را ایجاد کرد که به دنبال آن یک هیئت از سازمان ملل تصمیم گرفتند تا وضعیت اسرای هر دو کشور را بررسی کنند. بنابراین تیمی 15 نفره را به اردوگاههای هر دو کشور فرستادند. شبی که آنها آمدند اولین شبی بود که ما تا ساعت 11 شب در محوطه بودیم و توانستیم بعد از سالها ستارهها را ببینیم.
در اردوگاه ما بچهها اتفاقات چند ساله را روی کاغذ سیمان به 3 زبان نوشته بودند و دادند به نمایندگان سازمان ملل، نتیجه آمدن این هیئت یک گزارش 56 صفحهای بود که در سازمان ملل منتشر شد که 11 صفحه آن گزارش مربوط به اسرای عراقی بود و 45 صفحه مربوط به وضعیت اسرای ایرانی و جنایتهایی بود که عراقیها در حق این بچهها انجام داده بودند.این موضوع در حقیقت تأیید میکند که ما خاری بودیم در چشمان دشمن چرا که بچهها لحظهای دست از آرمانهای خود بر نمیداشتند حتی به قیمت شکنجه و یا از دست دادن جانشان.
*تسنیم: به نظر شما در ثبت روزهای اسارت باید چه موضوعاتی را بیشتر مورد توجه قرار داد؟
من اعتقاد دارم که موضوعات مستند را باید جستجو کرد و بعد در حاشیه آن مستند، خاطرات متفاوت هم باید بیان شود در حقیقت این خاطرات میتواند مفهوم را به خوبی منتقل کند به گونه ای که میتوان آن موضوع را محور و نخ اصلی محسوب کرد و خاطرات را نیز مهرههای متصل به آن نخ در نظر گرفت. یکی دیگر از همین موضوعات وضعیت روحی و روانی اسرا است. مسلما محدودیت، فشار و دور بودن این انتظار را به وجود میآورد که اسرا باید عدهای خمیده، افسرده و عبوس باشند که دنیا را با ناامیدی میگذرانند و هیچ امیدی به آینده ندارند در حالی که اسرای ما به گونهای در اردوگاهها برنامه ریزی وفعالیت میکردند که کمتر حس ناامیدی به سراغشان میآمد یکی از این فعالیتها ورزش بود.
خاطرهای از اردوگاه ایرانیان، که میشل از صلیب سرخ با خود به سوغات برد
در اردوگاه ما نیز یک سری ورزش انجام میشد که با پیگیریهایی که انجام دادیم ورزش بسکتبال نیز به ورزشهای دیگر اردوگاه مان اضافه شد. زمین بسکتبال را ساختیم و نردهها و تیرهایش را نصب کردیم اما توپهایی که صلیب سرخ برای بازی به ما میداد کیفیتش پایین بود و بعد از یک مدتی شکل کروی خود را از دست میداد به همین خاطر ما خیلی به نمایندگان صلیب سرخ اعتراض کردیم یک بار یکی از همین نمایندهها که اسمش میشل بود گفت که من خودم بسکتبالیست هستم و میخواهم با شما بازی کنم. آن زمان آقای محرم آهنگران که مسئول اردوگاه بود این خبر را گفت و ما هم از بازیکنانی که نسبت به بقیه بازیشان بهتر بود 2 تیم چیدیم و میشل هم دریکی از این تیمها قرار گرفت من هم به خاطر این که کمی با زبان آشنا بودم در تیمی قرار گرفتم که میشل بازیکنش بود. تقریبا تمام اردوگاه که حدود 1200 نفر میشدند همه جمع شدند دور زمین و با هیجان مسابقه را تماشا میکردند و با صدای بلند میشل میشل میگفتند و او را تشویق میکردند، میشل هم با تمام توان خود بازی میکرد اما به خاطر نداشتن کفش و نامناسب نبودن زمین بازی یک بار زمین خورد و دست و پایش هم کمی زخمی شد وقتی که بازی تمام شد به خاطر زخمش به درمانگاه رفتیم پس از آن موقع رفتنش از وسط اردوگاه برگشت به سمت ما و گفت من اسرای زیادی را در کشورهای مختلف دیده ام اما هیچ کدام مثل شما با روحیه و انگیزه نبوده اند من خاطره امروز را به عنوان یک سوغاتی با خودم خواهم برد.
*تسنیم: دغدغهها و مشکلات امروزی آزادگان چیست؟
آزادهها به سه دسته تقسیم میشوند. یک تعداد کسانی هستند که وقتی از اسارت بازگشتند سرمایههای انسانی و پشتیبانهای خوبی داشتند این دسته به شدت درگیر زندگی شدند، یک گروه هم عدهای هستند که عقب ماندگیهای زیادی داشتند و خودشان آرام آرام این عقب ماندگیها را جبران کردند و اینها در حال حاضر نیز جزء قشر عمومی هستند اما دسته سوم افرادی هستند که سرمایه و پشتیبانهای انسانی پایینی داشتهاند و حتی الان که سالها نیز از اسارتشان میگذرد باز هم نیاز به حمایت دارند. در اینجا وظیفه دستگاههای ذیربط بیش از گذشته اهمیت مییابد و آنها باید سعی کنند تا این افراد را شناسایی کنند و حداقلهایی را برای این افراد فراهم کنند. بیشترین موضوعی هم که در این میان مهم است دیده شدن این آزادگان است در این میان یک آفت وجود دارد آن هم این است که تنها افراد محدود و خاصی به عنوان آزاده فرصت دیده شدن را خواهند داشت. نزدیک به 45000 نفر از 24 ماه گرفته تا 125 ماه اسیر بودهاند. اینها باید دیده شوند نباید روی طیف خاصی از آنها متمرکز شد این اشتباه است.
یکی از مشکلات اساسی این است که آزادگان متولی مشخصی ندارند. یک قشری در بنیاد شهید هستند که وظیفه رسیدگی به کارآزادگان را دارند اما متأسفانه آنها منعکس کننده نظرات آزادگان نیستند بلکه برداشت خودشان را از اسارت دارند. بعضی هم نمایندگانی را از آزادگان انتخاب میکنند که این انتخاب هرگز در جامعه آزادهها با روشهای مناسب صورت نگرفته است. باید این انتخاب به گونهای باشد که حداقل افراد حس کنند که نمایندهشان بر اساس یک دموکراتیت و در عرصه رأی گیری توانسته منتخب نمایندگی از سوی آنها باشد. یعنی افراد باید یک جا عرضه شوند و بعد انتخاب صورت بگیرد تا نماینده از سوی اکثریت آراء انتخاب شود. اما این اتقاق در جامعه آزادگان هرگز صورت نگرفته است و این یکی از نقاط اصلی ضعف این جامعه است. الان یک سری نمایندگان استانی وجود دارد که در حقیقت قدم بسیار خوبی بوده و این موضوع باید تقویت شود تا نتایج مطلوبتری به دست آید.
جامعه اسرا جامعهای پراکنده و جمع کردن عقاید آنها کار سختی است
جامعه اسرا جامعهای گسترده و پراکنده است و جمع کردن عقاید آنها کار سختی است. آزادهها 45000 نفر انسان هستند با تفکرات و نگاههای متفاوت که هر کدام قالبهای متفاوتی را برای بیان خواستهها و عقاید خود انتخاب میکنند. بنابراین وقتی کسی نماینده شد اگر طرف مقابلش باور داشته باشد که آن فرد نماینده آن عده میباشد و پشت سرش نیز حمایت اولیه خواهد بود واکنش بهتری صورت خواهد گرفت اما اگر این نگاه نباشد مثلا برای بنیاد شهید که میخواهد مشکلات دیگرش را از محل حقوق آزادگان حل کند تناقض به وجود میآید و واکنشها به سمت و سویی دیگر مثل اعتصاب و اعتراض خواهد کشید.
*تسنیم: با توجه به اینکه شما علاوه بر آزاده بودن، پزشک هم هستید. با نگاهی تخصصیتر از مشکلات درمانی آزادگان بگویید.
بعضی بیماریها به خاطر استرسهای زمان اسارت، در آزادگان نسبت به همسالانشان بیشتر است
من چند سال پیش پیشنهادی را مطرح کردم مبنی بر این که بیاییم بر روی این موضوع تحقیق و پژوهش انجام دهیم که آیا ممکن است بعضی از بیماریها به خاطر استرسهای زمان اسارت در آزادگان نسبت به همسالان خودشان بیشتر باشد؟ این موضوع مطرح شد اما مورد حمایت قرار نگرفت در حالی که از نظر علمی این مبحثی بود که واقعا جای کار داشت مثلا اگر ما میتوانستیم ثابت کنیم که درصد بیماریهایی مانند بیماریهای عروقی و دیابت در آزادگان نسبت به جامعه نرمال بیشتر است دیگر درصد جانبازی را تنها به کسانی نمی دادند که گلوله خورده اند.
*تسنیم: در همین زمینه میتوان به موضوع شهید محسوب نکردن آزادههای فوت شده اشاره کرد. نظر شما چیست؟
واقعیت این است که من در این رابطه نظری کاملا شخصی دارم که شاید حتی بسیاری از آزادهها نیز با نظر من موافق نباشند اما از دید من، کسی که در جبهه شهید شده است با من که سالها پس از اسارت فوت می کنم تفاوت دارد. بالاخره هر انسانی یک روز به هر دلیلی از این دنیا خواهد رفت.هر کدام از این حرفها دو بعد دارد یک جنبه، جنبه معنوی ماجراست و یک جنبه نیز جنبه حقوقی است. جنبه معنوی آن که پیش خدا محفوظ است اما عدهای هم هستند که به دنبال جنبه حقوقی قضییه هستند. من به شخصه معتقدم که این مسائل در حقیقت ظلم به معنویت آزادگان است. کم نیستند آزادگانی که از لحاظ مادی و معنوی پس از گذشت سالها هنوز هم شرایطشان به گونهایست که به حمایت نیاز دارند و این حمایت بر عهده کسانی بوده است که اگر عمل کردهاند که اجرشان با خدا و اگر به خوبی وظایف خودشان را انجام ندادهاند باید در آخرت پاسخگو باشند.
آزادگانی که در کپر زندگی میکنند
چند وقت پیش در سایتی آزادگانی معرفی شدند که در کپر زندگی میکردند من به این که، این شرایط شرایط معمولی آنهاست یا نه کاری ندارم اما در کل این برای خود ما آزادگان ننگ است که از وضعیت نامناسب دوستان آزادهمان بیخبر باشیم و این قصورعلاوه بر دستگاهها و نهادهای مربوطه متوجه قشر خود آزادگان نیز می باشد که از همدیگر غافل شده اند.
*تسنیم: اخیرا اعتراضات زیادی از سوی آزادگان مبنی بر درخواستهایشان صورت گرفته. چقدر با این اعتراضات موافقید؟
انتظارات بین قشر آزادهها متفاوت است. واقعیت این است در ابتدا که بچهها از اسارت برگشتند وعدههای زیادی داده شد که به هیچ کدام عمل نشد و این انتظار بچهها را بالا برد. خب الان بین آزادهها کسی هست که می گوید من چون آزاده هستم باید مورد حمایت های ویژهای قرار بگیرم و یا کسی نیز هم معتقد با بنده است که میگوید دوره اسارت تمام شده و من نیز باید مثل آدمهای دیگر جامعه ، گلیم خودم را خودم بیرون بکشم. خوب ما هر دو آزاده هستیم اما با دیدگاههای متفاوت.
من حاضر نیستم برای تبصره 13 تحصن کنم
به هر حال در تجمعات هم بیش از 200 نفر حضور نداشتهاند. گرچه آنها نیز انتظاراتی دارند یکی از این انتظارات اجرایی شدن و عملی شدن تبصره 13 است که جامعه زیادی از آزادگان انتظار دارند که این مطالبه مورد رسیدگی قرار بگیرد و زودتر اجرایی شود اما نحوه این مطالبه متفاوت است به گونه ای که من خودم به شخصه حاضر نیستم برای این موضوع هرگز تحصن کنم.
در نهایت من معتقد هستم که موضوع اسارت و آزادگان بسیار جای کار دارد و افقی در این راستا وجود دارد که بهتر است در این زمینه موضوعات طبقه بندی شده و مورد بررسی بیشتر قراربگیرند. ما نباید فراموش کنیم که بهای آزادی ما لحظههای سخت اسارت برای برادرانی بوده است که روزهای جوانیشان را با مقاومتی برگرفته از عشق به امام وانقلاب گذراندهاند. لحظههایی پر از درس و عبرت. و ای کاش که با ارج نهادن به جایگاهشان ما نیز در طی کردن مسیری از راهشان با آنها هم قدم و هم نفس باشیم.
گفت و گو از: نسیم اسدپور
انتهای پیام/