رسانههای شرکتی (بزرگ) بلندگوهای مرگ بشردوستانه هستند که توسط ایالات متحده آمریکا و متحدانش توزیع می شود. اگر اوباما میگوید: «اسد باید برود»، رسانههای پر هزینه تمام توان خود را به کار میبندند تا مردم سوریه آرزوی مرگ کنند. حضور رسانههای سازگار و مطیع ابزار مهمی در دستان روسای جمهور آمریکا است تا بتوانند در سراسر جهان خشونت و هرج و مرج ایجاد نمایند. رسانهها بدون این که توسط مقامات رسمی بررسی شوند، بخش جداییناپذیری از ماشینی هستند که زندگیهای زیادی را در داخل و خارج از کشور خرد میکنند.
در گذشته اسناد درز کرده پنتاگون، موضوع رقابت رسانهها قرار میگرفت تا داستانهایی را که مقامات رسمی سعی داشتند مخفی نگه دارند، منتشر نمایند. امروزه اربابان رسانه دست در دست سیاستمداران کار میکنند تا اطمینان حاصل نمایند که هر زمان که بخواهند کارت سفید (اختیار تام) را در اختیار خواهند داشت.
رییس جمهور اوباما تصمیم گرفته است که به منظور سرنگونی رییس جمهور سوریه بشار اسد، به نیروهای ائتلاف منتج شده از جهادیها، سلطنتطلبان خلیج فارس و مخالفان رژیم سلاح ارسال نماید. حاکمیت همچنان همان ادعاهای همیشگی در تجاوزهای آمریکا را تکرار میکند. رییس یک کشور خارجی متهم به ترور و ارعاب شهروندان، گسترش ترور به دیگر کشورها و کاستن از تمدن جدید است. سپس به ما گفته میشود که رهبر کشور خارجی باید به خاطر انسانیت از قدرت عزل شود. این کشور میتواند لیبی و یا در حال حاضر سوریه باشد ولی توضیح همان است و همچنین رویه رسانهها نیز یکسان است.
رسانهها صرفاً چیزی را که رییس جمهور میگوید تکرار میکنند و نام آن را ژورنالیسم میگذارند. مردم در تاریکی رها شدهاند و در فقدان گزارشهای واقعی مجبور میشوند که طالع بینی با چای انجام دهند تا دریابند واقعاً چه چیزی در حال وقوع است.
اگر اوباما و یارانش در NATO همگی با صدای بلند فریاد میزنند که «اسد باید برود»، گمان میکنند که او در آستانه شکست قرار دارد. اگر پیشنهاد یک کنفرانس صلح را بدهند، اذعان کردهاند که نیروهای اسد در حال پیروزی هستند. اگر آنها پیامهای متفاوتی در مورد یک کنفرانس صلح داده و سپس ادعا میکنند که اسد در حال استفاده از سلاحهای شیمیایی است و نیز اعلام میکنند که در حال مسلح کردن شورشیان هستند، به این دلیل است که آنها از این که برنامه پیروزی آسان خود را دچار انحراف میبینند، در بیم و هراس و کامل به سر میبرند.
دولت اوباما و هر دولت دیگری باید از گفتن چنین دروغهایی به مردم بیم داشته باشد. آنها باید از این که ادعاهایشان به طور کامل مورد بررسی قرار گرفته و تمام حقایق آشکار شود بترسند. اما اوباما نیز مانند سلف خود جرج دبلیو بوش، دلیلی برای احساس نگرانی نمیبیند.
یک مطالعه سریع بر روی رسانههای شرکتی عظیم نشان خواهد داد که ایده قدرتمند دخالت آمریکا در سوریه و یا هر جای دیگر بدون سؤال پذیرفته است. حتی بدتر از آن به نقش آمریکا در دامن زدن به جنگ کمتر اشاره میشود. در غیاب ایالات متحده آمریکا و همپیمانانش در NATO در سوریه از قتل عام خبری نخواهد بود. سوریهایی هستند که خواستار تغییراتی در حکومتشان هستند اما این خواستهها به تنهایی زمینهساز جنگ داخلی نخواهد بود. کسانی که از این نکته مهم آگاهی دارند، به یقین برای کسب اطلاعات وابستگی به شبکهها و روزنامههای بزرگ نداشتهاند.
کلیت مردم آمریکا بر این باورند که دخالتها در اصل بشردوستانه هستند زیرا حکومت و رسانههای شرکتی (بزرگ) به آنها این چنین گفتهاند. تاک شوهای خبری بدون توجه به این که تمام التهابات منطقه نتیجه برنامه آمریکا برای بازسازی منطقه به یک دولت بزرگ مطیع است، در مورد این که ایالات متحده باید چه گزینههایی را انتخاب کند بحث میکنند.
«اسد باید برود» یک شعار است اما هیچ شخص مرتبط با مطبوعات، نیوزآور، MSNBC یا نیویورک تایمز درباره چرایی آن سوالی نمی پرسد و این که چرا باید یک رییس جمهور آمریکا این حق را داشته باشد که در مورد سرنوشت میلیونها انسان تصمیم بگیرد. بار دیگر مردم آمریکا در یک وضعیت پر از شایعههای دروغین نگه داشته شدهاند و از این که حکومتشان در عین حال که ادعای انگیزههای بشردوستانه دارد، عامل مرگ هزاران انسان گردیده است بی اطلاعند.
رسانههای شرکتی (بزرگ) مطیعانه ادعاهای مشکوک دولت را از رو میخوانند و آنها را به عنوان واقعیات گزارش مینمایند. اظهارات دولت که حکومت سوریه را متهم به استفاده از گاز «سارین» علیه شورشیان مورد حمایت غرب مینماید، به عنوان گزارش تأیید شده گزارش میشود. از سوی دیگر، بسیار ساده و قابل اعتماد میتوان به گزارشهای حاوی تردید کارشناسی نسبت به ادعاهای دولت دست پیدا نمود.
رسانه ها وفادار به سیستم (نظام) هستند؛ نه وفادار به حرفه، خواننده و یا شنوندگان خود. آنها برشی از همان پارچه هستند و برای دسترسی به افرادی که موفقیت شغلیشان را مدیون سرسپردگی به شرکتها و افراد حاضر در دنیای سیاست هستند، ارزش قائل هستند. ما مردم، حتی کسانی از ما که مایلیم در جریان اتفاقات در حال وقوع باشیم، چیزی جز نکات صحبتهای سیاستمداران را نمیآموزیم. نتیجه آن است که این برای حکومت مجاز میشود که حتی طرح جدیدی را برای ارتکاب جنایت علیه دیگر ملتها آغاز نماید. ما یک بار دیگر شریک جرم هستیم و هرگز نباید دوباره از خودمان بپرسیم که چرا سایر کشورها از ما متنفر هستند.
بهترین کار این است که فرض کنیم رؤسای جمهور و اعضای کنگره هنگامی که در حال توجیه برای راه انداختن جنگ هستند، در حال دروغگویی هستند. اما سانهها نیز باید به فهرست دروغگوها اضافه شوند. آنها زمانی که نیازی برای جلب حمایت حس مینمایند، برای این که به سادگی به ما حقایق قابل اثبات ارائه دهند، علاقهی اندکی نشان میدهند. تاریخ تنها در مورد رهبران سیاسی ما با جدیت قضاوت نخواهد کرد بلکه این قضاوت هر نهادی را که به آنان کمک و یاری رساند، شامل خواهد شد. رسانههای شرکتی (بزرگ) باید به در بالای این فهرست فضاحت بار قرار گیرند.
مارگارت کیمبرلی، گلوبال ریسرچ – مترجم: حسین کمیلیان
انتهای پیام/