آیت‌الله کاشانی رهبر «اخوان المسلمین» پس از حسن‌البنا

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجت‌الاسلام سیدهادی خسروشاهی، در شماره دوم مجله «فرهنگ اسلامی» روابط اخوان المسلمین با جریان‌های اسلام‌گرا در ایران را روایت نموده و ضمن بیان این ارتباط به نقل از مترجم آیت‌الله کاشانی، جعفر رائد، به پیشنهاد رهبری اخوان المسلمین به آیت‌الله کاشانی پس از ترور حسن‌البنا اشاره کرده‌اند. حجت‌الاسلام خسروشاهی پیش از این نیز به این امر اشاره کرده بود.

حکایت از این قرار است که جعفر رائد در گزارش خود از دیدار سعید رمضان داماد حسن‌البنا پس از ترور وی به این موضوع اشاره کرده است: «از سعید رمضان در تهران استقبال گرم و صمیمانه‌اى به عمل آمد. او از رادیو تهران, خطاب به مسلمانان جهان مطالبى گفت و نیز در اجتماعى که به افتخار او برپا شده بود، سخنرانى پرشورى ایراد کرد؛ ولى آخرالامر مأموریتش شکست خورد، زیرا هنگامى که او به آیت‌الله کاشانى پیشنهاد کرده بود که بزرگوارى و پدرى کرده و سایه خود را از سر جمعیت اخوان المسلمین کوتاه نکند و آن را در پناه خود بگیرد، کاشانى گفته بود: جمعیت اخوان المسلمین یک سازمان چپ گراست و من به هیچ وجه حاضر نیستم که از جمعیتى حمایت کنم که مرام و روش آن را نمى‌پسندم. این جواب بر سعید رمضان بسیار گران آمد و به این جهت دل شکسته و افسرده و نومید ایران را ترک کرد». جعفر رائد، «آیت‌الله کاشانى آن طور که من شناختم»، تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 6 ـ 7، ص 331 ـ 332.

حجت‌الاسلام خسروشاهی در جای دیگری می‌گوید: به گفته مرحوم جعفر رائد، مترجم آیت‌الله کاشانی در سفر حج، در سال 1948 میلادی، ایشان دیدار مبسوطی با شهید شیخ حسن‌البنا داشتند و پس از شهادت حسن‌البنا، بعضی از رهبران اخوان از آیت‌الله کاشانی درخواست کردند که رهبری اخوان را به عهده بگیرند که ایشان به دلائل خاصی، این امر را نپذیرفتند. این نکته را مرحوم رائد، در دیداری در لندن، به خود اینجانب گفت.

خود جعفر رائد در مقاله “آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی آنطور که من شناختم” اینگونه روایت می‌کند: آیت‌الله کاشانی، عربی را با لهجه عراقی صحبت می‌کرد، زیرا مدت درازی از عمر خود را در آن کشور جهت تحصیل و درک مقام اجتهاد طی کرده بود. بنابراین با اینکه اشتیاق داشت که با میهمانان عرب به زبان عربی صحبت کند، اگر آنها جز به لهجه خاص، از قبیل مصری یا سوری و لبنانی صحبت نمی کردند، ناچار کار ترجمه از دو لهجه عربی به یکدیگر می کشید. در آن اوقات یکی از افراد بالنسبه سرشناسی که از مرحوم کاشانی دیدن کرد «سعید رمضان» بود که از رهبران برجسته جمعیت «اخوان المسلمین» مصر و از خطیبان معروف جهان عرب و اسلام به شمار می رفت.

همسر سعید رمضان، دختر شیخ حسن البناء مؤسس و رهبر اخوان المسلمین بود و سعید رمضان پس از ترور شیخ حسن البناء، به ایران آمده بود تا به نمایندگی از طرف سران جمعیت اخوان المسلمین از آیت الله کاشانی بخواهد که سرپرستی این سازمان را پس از درگذشت رهبر و پایه گذارش، به عهده بگیرد. از سعید رمضان در تهران استقبال گرم و صمیمانه ای به عمل آمد. او از رادیو تهران، خطاب به مسلمانان جهان مطالبی گفت و نیز در اجتماعی که به افتخار او برپا شده بود، سخنرانی پرشوری ایراد کرد ولی آخرالامر مأموریتش شکست خورد، زیرا هنگامی که به آیت الله کاشانی پیشنهاد کرده بود که بزرگواری و پدری کرده و سایه خود را از سر جمعیت «اخوان المسلمین، کوتاه نکند و آن را در پناه خود بگیرد»، کاشانی گفته بود: «جمعیت اخوان المسلمین یک سازمان چپ گرا است و من به هیچ وجه حاضر نیستم که از جمعیتی حمایت کنم که مرام و روش آن را نمی‌پسندم».

این جواب بر سعید رمضان بسیار گران آمد و به این جهت دل شکسته و افسرده و نومید ایران را ترک کرد. من خود هیچگاه در صدد بر نیامدم که از آیت الله کاشانی انگیزه چنین حرفی را جویا شوم و تا امروز هم برایم روشن نشده است که آیا براستی آیت الله کاشانی معتقد بود که جمعیت اخوان المسلمین یک تشکیلات چپ گرا است؟ یا اینکه واقعاً روش های این جمعیت را نمی پسندید و می خواست به بهانه ای از زیر بار سرپرستی آن شانه خالی کند؟ شاید فرزند ارشدشان آقا سید محمد یا کسان دیگری که از من به ایشان نزدیکتر بودند بتوانند پرده از روی این ابهام بردارند. در آن روزها، با اطلاعاتی که من از جمعیت فشرده و شبه نظامی اخوان المسلمین داشتم، ممکن بود آن را همانند یک سازمان فاشیستی!! بدانم ولی هیچگونه وجه تشابهی میان آن و یک حزب کمونیستی نمی دیدم.

منبع: http://pishine.com/

انتهای پیام/