نماز شب‌های عملیات کربلای۵/تحقق پیش بینی شهید ستار پناه

نماز شب‌های عملیات کربلای5/تحقق پیش بینی شهید ستار پناه

خبرگزاری تسنیم:چند ساعت قبل از آغاز عملیات کربلای‌پنج بچه‌ها خودشان را برای شرکت در عملیات آماده می‌کردند، وصیت نامه می‌نوشتند. پرچمی جلوی چادر ما بود که روی آن آیه «والفجر و لیال عشر» نوشته شده بود. حمیدرضا پرچم را برداشت و مثل شال دور گردنش پیچید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هشت سال دفاع مقدس روایت روزهای پرخاطره‌ای است که هر کدام یک فریم از آلبوم بی نظیر مقاومت رزمندگان اسلام را می‌سازد. بیش از 200 هزار شهید در جنگ تحمیلی داشته‌ایم که از هر کدام  خاطرات متعددی به جای مانده است و نقل آن‌ها سر فصلی از کلاس درس ایثار است.

حجت الاسلام والمسلمین حسن فریدون که از راویان هشت سال دفاع مقدس است و در حال حاضر معاون پژوهش بنیاد شهید و امورایثارگران استان سمنان است از نحوه شهادت شهید حمیدرضا ستار پناه اینگونه روایت می‌کند:

وقتی چشمانم را باز کردم، حمیدرضا ستارپناه بالای سرم بود. عباس را قبل از من بیدار کرده بود. خیلی آرام، طوری که بچه‌هایی که داخل چادر خوابیده بودند بیدار نشوند،گفت:خواب یکی از دوستان شهیدش را دیده که آمده و ما سه نفر را با خودش برده.

گفت: «بچه‌ها!به احتمال زیاد ما شهید می‌شویم. بیایید از همین امشب نماز شب بخوانیم.» پیشنهادش را قبول کردیم. از آن به بعد، هر شب یک ساعت قبل از اذان صبح برای نماز بیدار می‌شدیم.

بیست روز گذشت. چند ساعت قبل از آغاز عملیات کربلای‌پنج بچه‌ها خودشان را برای شرکت در عملیات آماده می‌کردند، وصیت نامه می‌نوشتند، با هم قول و قرار می‌گذاشتند، سربندهایشان را می‌بستند. پرچمی جلوی چادر ما بود که روی آن آیه «والفجر و لیال عشر» نوشته شده بود. حمیدرضا پرچم را برداشت و مثل شال دور گردنش پیچید.

پرسیدم:چرا پرچم را دور گردنت پیچیدی؟! گفت: من در این عملیات شهید می‌شوم.وقتی شهید شدم، این پرچم را روی جنازه‌ام بکشید.»

ساعت یک بامداد عملیات با رمز«یا زهرا» شروع شد.حمیدرضا تا غروب فردا، پا به پای بقیه بچه ها جنگید.دم دمای غروب خمپاره‌ای نزدیک حمیدرضا به زمین خورد. ترکش خمپاره به گردن او اصابت کرد. خون از لابلای پرچمی که دور گردنش پیچیده بود، جاری شد. حمیدرضا به زمین  افتاد. پرچم سبز رنگ را در حالی روی پیکر بی جان حمیدرضا کشیدیم که خون پاکش حروف سفید رنگ آیه «والفجر ولیال عشر» را سرخ کرده بود. عباس هم سال بعد در عملیات «بیت المقدس2» به خیل شهدا پیوست. حالا من مانده‌ام و خاطره نماز شب هایی که با دوستان شهیدم خواندم. من مانده ام و خاطره خونبار شلمچه. من مانده ام و آرزوی تعبیر کامل خواب دوست شهیدم حمیدرضا ستار پناه.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران