حکیم «صهبا»؛ ابن‌عربی ثانی/سلسله حکمی ــ فلسفی امام خمینی(ره) به چه کسی می‌رسد؟

حکیم «صهبا»؛ ابن‌عربی ثانی/سلسله حکمی ــ فلسفی امام خمینی(ره) به چه کسی می‌رسد؟

خبرگزاری تسنیم: مرحوم آقامحمدرضا قمشه‌ای را ابن‌عربی ثانی گفته‌اند. مشربش صدرایی بود، اما کتب بوعلی را بهتر از مشائیان تدریس می‌کرد. در جوانی ثروتمند بود، در خشکسالی ۱۲۸۸ تمام مایملک خود را صرف نیازمندان کرد و تا پایان عمر درویشانه زیست.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، امروز 17 مهرماه سالروز رحلت حکیم آقامحمدرضا قمشه‌ای در سال 1267 خورشیدی است. وی از حکمای اربعه تهران است که مدرس عرفانی و حکمی خاص خود را بر مبنای آثار محی‌الدین عربی و شارحان او و مشرب صدرایی تشکیل داد. عرفان نظری و آثار محی‌الدین و صدرالدین قونوی را نزد حکمای و عرفای اصفهان از جمله آقامیرزاحسن نوری، حاج محمد جعفر لاهیجی و بخصوص آقاسیدرضی لاریجانی می‌آ‌موزد و پس از استاد برکرسی تدریس عرفان شیخ اکبر می‌نشیند.

جایگاه حکیم صهبا در میان حکمای اربعه تهران

مدرسه‌ مروی تهران، آغاز مدرسه‌ فلسفی تهران است که در بیستمین سال حکومت فتحعلی‌شاه قاجار ساخته و وقف تعلیم علوم اسلامی شد. مؤسس مدرسه و شاه قاجار از ملاعلی نوری دعوت می‌‌‌‌‌‌‌‌کنند که از اصفهان به تهران بیاید و در این مدرسه به تربیت طلاب مشغول شود. ملاعلی نوری عذر می‌آورد و ملاعبدالله زنوزی از شاگردان وی این امر را در دست می‌گیرد و بیست سال در این مدرسه به تدریس فلسفه می‌پردازد. پس از مدرس زنوزی، دیگر شاگرد ملاعلی نوری، آقاسیدرضی لاریجی، مدرس حکمت متعالیه و نیز کتب عرفانی ابن‌عربی و قونوی در دوران صدارت امیرکبیر به تهران می‌آید. از همین روی می‌توان گفت مدرس زنوزی و آقاسیدرضی پایه‌گذاران مکتب فلسفی تهران بودند. 

آقامحمدرضا قمشه‌ای؛ ابن‌عربی ثانی

پس از این دو چهار استاد بزرگ در این حوزه تدریس کردند که به حکمای اربعه تهران در قرن سیزدهم شهرت یافتند. این‌ حکیمان‌ چهارگانه‌، شامل میرزای‌ جلوه‌، آقا علی‌ مدرس‌ (زنوزی‌)، آقامحمدرضا قمشه‌ای‌ و میرزا حسین‌ سبزواری‌ از شاگردان‌ مبرز حاج‌ ملاهادی‌ سبزواری‌ بودند. منوچهر صدوقی‌‌سها، محقق فلسفه و عرفان اسلامی معتقد است که حکمای اربعه در عرفان هم‌طراز آقا‌محمدرضا قمشه‌ای نبودند و مرحوم آشتیانی نظرشان این بود که اگر اوضاع و شرایط اجازه می‌داد، آقامحمدرضا در عرض شراح طراز اول محی‌الدین ابن عربی می‌شد؛ یعنی در حد افرادی مانند قیصری و ... و انصافاً هم ایشان در همان مقام است. بی‌گمان گسترش و بالندگی حوزه عرفانی تهران تا اندازه بسیار زیادی مدیون آقامحمدرضا قمشه‌ای معروف‌ترین شاگرد سیدرضی لاریجانی در عرفان است که او را ابن‌عربی ثانی نامیده‌اند.

آخرین بازماندگان سلسله اساتید مکتب اصفهان

حکیم قمشه‌ای تا 62 سالگی در اصفهان حکمت متعالیه و عرفان تدرریس می‌کرد و از آخرین بازماندگان سلسله اساتید حکمت و عرفان مکتب اصفهان بود. از آثار اوست: رساله ولایت (ذیل فص شیثی فصوص الحکم)، رساله موضوع الخلافة الکبری، رساله در شرح حدیث زندیق، رساله فی الفرق بین الاسماء الذات و الصفات، رساله در شرح اسفار اربعه، رساله در موضوع علم، حواشی بر اسفار، تعلیقات بر شواهد الربوبیة، رساله در تحقیق معانی جوهر در لسان اهل اللّه، حواشی بر فص محمدی و فص نوحی و فصوص دیگر،  حواشی بر کتاب تمهیدالقواعد ابن‌ترکه، حواشی بر مفتاح قونوی، رساله وحدة الوجود، دیوان اشعار با تخلیص «صهبا» و... .

سلسله اساتید و شاگردان حکیم صهبا؛ از ابن‌سینا تا امام خمینی(ره)

حکیم قمشه‌ای معاصر ملاهادی سبزواری فیلسوف شهیر آن دوران بود. گفته‌اند سلسله اساتیدش از طریق ملاعلی نوری و آقامحمد بیدآبادی و سپس ملاصدرا تا شیخ‌الرئیس ابن‌سینا می‌رسد. سلسله حکمی – فلسفی امام خمینی(ره) نیز به حکیم قمشه‌ای می‌رسد: این سلسله از صدرالمتالهین تا امام خمینی عبارتند از: ملاصدرا، فیض کاشانی، ملامحمد صادق اردستانی، ملااسماعیل خواجویی، آقا محمد بیدآبادی، ملاعلی نوری، شاگردان ملاعلی نوری (ملامحمد جعفر لنگرودی، میرزا حسن نوری، سیدرضی مازندرانی)، آقا محمدرضا قمشه‌ای، جهانگیرخان قشقایی، میرزا علی اکبر حکمی یزدی، روح‌اللّه الموسوی الخمینی.

صهبای ادب فارسی: «من در میان آب و گل هست و نیستم»

حکیم اشعار طبع لطیفی دارد و با تخلص «صهبا» اشعار نابی از خود به یادگار گذاشته است. وی در آثار و اشعار خود نزاع‌های تاریخی فلسفه و عرفان را به زبان شعر به تصویر کشیده است: چل سال بیش با خرد و عقل زیستم * آخر نیافتم به حقیقت که کیستم/ عاقل ز هست گوید و عارف ز نیستی * من در میان آب و گل هست و نیستم/ من صدر بزم انسم و مجلس‌نشین قدس * لیکن تو چون به بزم نشینی بایستم.

نیز از نمونه غزل‌های زیبای اوست:

دل سرگشته به زلف تو به زنجیر افتاد
باز کارم همه با ناله‌ شبگیر افتاد

سر زلفت دل شوریده به ابرو بسپرد
کار سودایی عشق تو به شمشیر افتاد

کس به تدبیر عمل راه به سوی تو نبرد
در ازل دولت وصل تو به تقدیر افتاد

گفته بودی بنمایم رخ و زارت بکشم
جان فدای تو چرا کار به تاخیر افتاد

با سر زلف تو دل نرد محبت می‌باخت
زاهد آشفته شد و از پی تکفیر افتاد

در ازل حسن رخت نقش معانی می‌کرد
مانی از جلوه‌ آن در پی تصویر افتاد

چه کند دل که فتاده است به سر پنجه‌ عشق
چه کند صید که در معرکه‌ شیر افتاد

آب دندان تو با آن لب شیرین آمیخت
الفتی نغز میان شکر و شیر افتاد

خواب دیدم شبم آشفته و روزم سیه است
زلف مشکین به رخت دیدم و تعبیر افتاد

عشق و مستی و جوانی همه با هم بودند
از چه «صهبا» طلبش در سر این پیر افتاد

مرحوم آشتیانی: عارف محققی به پایه حکیم قمشه‌ای در حکمت و عرفان اسلامی ندیده‌ام

مرحوم استاد سید‌جلال‌الدین آشتیانی در پیش‌گفتار خود بر کتاب شرح فصوص الحکم قیصری می‌نویسد: «بنده تاکنون‏ عارف محقق یا صوفى صفى‌القلبی را ندیده‌‏ام که در حکمت و عرفان اسلامى به پایه استاد مشایخنا العظام، میرزا محمد‌رضا قمشه‏‌اى رسیده باشد... . یکى از اکابر مدرسان در تهران، عارف محقق، مدقق بى‌نظیر، میرزا محمد‌رضا قمشه‌‏اى بود که در دوران تدریس، بر مقدمه قیصرى و کتاب الشواهد و اسفار، حواشى محققانه نوشته است.... وى در اسفار نیز استادى کم‌نظیر بلکه بى‌نظیر بود».

سیره و سلوک حکیم صهبا در کلام استاد مطهری

استاد شهید مرتضى مطهرى درباره حکیم صهبا می‌گوید: حکیم صهبا حدود ده سال پایان عمر خود را در تهران به سر برد و در حجره مدرسه صدر مسکن گزید و فضلا از محضر پرفیضش استفاده کردند. پرشورترین دوره زندگانی حکیم قمشه‌ای ده سال آخر است. وی مردی به تمام معنی وارسته و عارف مشرب بود، با خلوت و تنهائی مأنوس بود و از جمع تا حدودی گریزان. در جوانی ثروتمند بود، در خشکسالی 1288 تمام مایملک منقول و غیر منقول خود را صرف نیازمندان کرد و تا پایان عمر درویشانه زیست.

مشربش صدرایی بود، اما کتب بوعلی را بهتر از مشائیان تدریس می‌کرد

حکیم قمشه‌ای در اوج شهرت آقاعلی حکیم مدرس زنوزی و میرزا ابوالحسن جلوه به تهران آمد و با آنکه مشرب اصلیش صدرائی بود، کتب بوعلی را تدریس کرد و بازار میرزای جلوه را که تخصصش در فلسفه بوعلی بود شکست به طوری که معروف شد (جلوه از جلوه افتاد). حکیم قمشه‌ای هرگز جامه روستایی را از تن دور نکرد و درزی و جامه علما در نیامد.

وقتی جهانگیر قشقایی از دیدار با «صهبا» مدهوش می‌شود

مرحوم جهانگیرخان قشقایی که سالها شاگرد او بوده است نقل کرده که «به شوق استفاده از محضر حکیم قمشه‌ای به تهران رفتم، همان شب اول خود را به محضر او رساندم، وضع لباسهای او علمایی نبود، به کرباس‌فروشهای سده می‌مانست. حاجت خود را بدو گفتم، گفت میعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلی بود در خارج خندق (قدیم) تهران و در آنجا قهوه خانه‌ای بود که درویشی آنرا اداره می کرد، روز بعد اسفار ملاصدرا را با خود بردم، او را در خلوتگاهی دیدم که بر حصیری نشسته بود. اسفار را گشودم او آن را از بر می‌خواند سپس بتحقیق مطلب پرداخت، مرا آن چنان به وجد آورد که از خود بی‌خود شدم، می‌خواستم دیوانه شوم. حکیم حالت مرا دریافت گفت «آری قوت می بشکند ابریق را» (مقدمه رساله ولایت حکیم قمشه‌ای ص 14).

حکیم صهبا در کلام علامه حسن‌زاده آملی

علامه حسن‌زاده آملى نیز درباره حکیم صهبا می‌گوید: «... غبطه مى‏خورم که در ایّام جوانى فرموده‏هاى استاد خود را در باره آقا میرزا محمدرضا یادداشت نکردم. در مسجد امام (امروز) به منبر مى‏رفته و تدریس مى‏کرده و جمعیت در حدود 500 و 800 یا 1000 نفر از علما پاى درس عرفان او جمع مى‏شدند.» «فاضل تونى نقل مى‏کرد: «او بزرگ مردى بود». فاضل شاگرد میرزا هاشم بود و او شاگرد ایشان (آقا محمّد رضا)- خانهاى قمشه املاک او را گرفته بودند. او مثل آقاى طباطبایى در قزوین بود که املاکش را گرفته بودند و براى باز پس گرفتن املاک به تهران آمده بودند.

علامه در رساله «انسان در عرف‏ عرفان» سلسله اساتید خود را که در رسالة فوق الذکر نوشته بود این گونه بیان می‌کنند که: «من حسن حسن‌زاده آملى شاگرد آیت الله محمّد حسین فاضل تونى و او شاگرد آقا میرزا هاشم رشتى و او شاگرد آقا محمّد رضا قمشه‏اى و او شاگرد سیّد رضى لاریجانى و او شاگرد میرزا آقا ربیع شیرازى بوده است، در راه علم عرفان به معنى دارایى باید خون دلها خورد، اینها خون دلها خورده بودند».

کرامتی از حکیم صهبا

صاحب «المآثر و الآثار» ضمن بیان کرامتی در وقت وفات عارف حکیم قمشه‌ای آورده است: امسال (1306 قمری) در دارالخلافه تهران وفات یافت. نزدیک نزع با خواص خود گفته بود که آیا اسب سفیدی را که حضرت صاحب (ع ) برای سواری من فرستاده‌اند دیدید؟» «وفات حاج ملاعلی مجتهد معروف به کنی و آقا محمدرضا در یک شب بود. اما اگر در وفات ملاعلی کنی تمام عالم شیعه عزاداری کردند و تعطیل عمومی شد، در تشییع جنازه آقا محمدرضا فقط چند نفر مثل مرحوم میرزاابوالحسن جلوه حضور داشتند».

مدفن حقیقی حکیم صهبا در کجاست؟

مدفن او را صاحب الطرائق در ابن بابویه نزدیک حاج آخوند محلاتی ذکر کرده است. ولی استاد جلال‌الدین همایى نقل کرده که از شاگردان و دوستان مکتب قمشه‏اى شنیده که مدفن اصلی‌اش را سر قبر آقا - امام جمعه تهران - به ایوان سنگی کوچکی می‌دانند که به علت خیابان‌کشی در آن محل، استخوانهای آقا محمدرضا را به از آنجا ابن بابویه برده دفن کرده‎اند. او آنچنان زیست که خود در بیتی از یک غزل سروده و آرزو کرده بود: کاخ زرین به شهان خوش که من دیوانه/ گوشه‌ای خواهم و ویرانه به عالم کم نیست.

شاگردان حکیم صهبا

حکیم قمشه‌ای شاگردان بسیاری تربیت کرد که از جمله ایشان آقا میرزاهاشم اشکوری رشتی، آقا میرزاحسن کرمانشاهی، آقامیرزا شهاب نیریزی، جهانگیرخان قشقایی، آخوند ملامحمد کاشی اصفهانی، میرزا علی اکبر یزدی مقیم قم، شیخ علی نوری مدرس مدرسه مروی معروف به شیخ علی شوارق، میرزا محمدباقر حکیم و مجتهد اصطهباناتی مقیم نجف و مقتول در مشروطیت و مدفون در اصطهبانات، حکیم صفای اصفهانی شاعر عارف معروف، شیخ عبدالله رشتی ریاضی، شیخ حیدرخان نهاوندی قاجار، میرزا ابوالفضل کلانتر تهرانی، میرزا سیدحسین رضوی قمی، شیخ محمود بروجردی و میرزا محمود قمی هستند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران