۲۰ سؤال حلنشده از احمدینژاد دارم/ به خواست احمدینژاد برای تغییر رؤسای ۲ دانشگاه عمل نکردم
خبرگزاری تسنیم: وزیر سابق علوم با اشاره به برخی از چالشهای خود در دولت دهم به جزئیاتی از اولین دیدار خود پس از خانهنشینی با احمدینژاد پرداخت.
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری تسنیم، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و نهاد آموزش عالی کشور از جمله نهادهای مهم و تأثیرگذار در بدنه جامعه محسوب میشود. در جامعه جوان ما اهمیت و جایگاه این نهاد بهدلیل ارتباط با بخش عظیمی از جامعه مهمتر و حساستر است و تصمیمات و سیاستهای آن در جامعه ملموستر است. وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در دولت دهم بهدلیل رویکردها و سیاستگذاریها به یکی از پرخبرترین وزارتخانههای دولت تبدیل شد. بر آن شدیم پس از پایان کار دولت دهم با سکاندار این وزارتخانه در دولت که اکنون روزهای نسبتاً آرام و دور از هیاهویی را در دفتر کار خود در دانشکده مکانیک دانشگاه علم و صنعت ایران میگذراند، گفتوگویی درباره آن روزهای پرکار داشته باشیم.
مشروح گفتوگوی تفصیلی خبرگزاری تسنیم (بخش دوم) با کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت دهم را که به ناگفتههایی از همکاری وی با احمدینژاد طی 8 سال گذشته اختصاص داشت، در ادامه میخوانید:
بخش اول گفتوگو با کامران دانشجو در این لینک در دسترس است
تسنیم: در قضیه 11 روز خانهنشینی آقای احمدینژاد چه نظری داشتید؟
دانشجو: بعید میدانم کسی این کار را تأیید کرده باشد یا تأیید کند. اگر خاطرتان باشد در همان ایام بود که شیراز افتتاح ساختمان ISC را داشتم. آنجا صحبت کردم، گفتم نگاهمان باید به انگشت اشاره حضرت آقا باشد حالا در هر مسئولیتی که هستیم و در هر جایگاهی که باشیم باید این نگاه، نگاه غالب ما باشد، بههرحال معترض بودم به این قضیه.
تسنیم: به 11 روز خانهنشینی؟
دانشجو: حالا اسمش را نمیدانم، ایشان میگویند خانهنشینی نبوده کارها را انجام میدادند، اما بعید میدانم هیچکدام از وزرا این کار را تأیید کرده باشند، بالاخره من هم معترض بودم و هستم، به ایشان هم صراحتاً گفته بودم: این چهکاری است میکنی؟ بعد از اینکه رفتند و نیامدند و در جلسه دولت حاضر نشدند، پرسیدم از اطرافیان که ایشان کجاست و بالاخره رفتم مقابل در خانه ایشان. دوستم بود، دوستم است، دوستش دارم، وقتی میگویم دوستش دارم، واقعاً قلبا دوستش دارم.
همین الآن هم معتقدم از بعد کارهای اجرایی و زحماتی که آقای احمدینژاد کشیده هیچ رئیسجمهوری نمیتواند با او رقابت کند. اگر 27 سال قبل از ایشان را از نظر کاری و اجرایی یک طرف قرار بدهید و 8 سال آقای احمدینژاد را هم طرف دیگر، کفه ترازو در 8 سال ایشان یعنی دولتهای نهم و دهم سنگینتر خواهد بود. بعید میدانم در 27 سال آینده هم کسی بهاندازه ایشان بتواند کار کند.
از طرف دیگر واقعیت این است که آقای احمدینژاد گفتمان و شعارهای انقلاب را سر دست گرفت و احیا کرد. دورهای بهنام دوم خرداد یا اصلاحات را که یادمان نرفته، برخی میگفتند گفتمان امام برای موزهها است، نهاینکه در پستو و پنهان این را بگویند بلکه علناً این را اعلام میکردند و در روزنامههایشان مقاله مینوشتند و تیتر میزدند.
در این دوره علناً میگفتند گفتمان امام و انقلاب باید به موزه بپیوندد. علناً میگفتند انقلاب تمام شده است! مگر انقلاب چیزی است که تمام شود. انقلاب یک امر مستمر است، مثل یک ماشین است که در سربالایی حرکت میکند موتورش را خاموش کنی نمیایستد بلکه به عقب برمیگردد، موتورش چیست؟ موتورش همین گفتمان امام و انقلاب و آرمانهاست. اگر اجازه داده شود این موتور را عوض کنند یا خدای نکرده از حرکت بیندازند انقلاب ماهیت خود را از دست میدهد. همین کاری که عدهای الآن هم طمع کردهاند، میخواهند شعارها و آرمانهای انقلاب یعنی موتور محرکه انقلاب را تحریف کنند، میگویند دیگر وقت "مرگ بر" نیست، وقت برائت نیست، باید با همه دوست بود. برخیها در دوره اصلاحات هم همین شعارها را میخواستند جایگزین شعارهای انقلاب کنند.
**مسئله خانهنشینی هیچوقت برای من حل نشد و هنوز هم نشده است**
البته پرواضح است که دوست داشتن با دوست بودن متفاوت است. مسلمانان و مردم مسلمان ایران همه انسانهای روی زمین را به ما هُوَ انسان دوست دارند ولی مگر میشود با سیدحسن نصرالله دوست بود، با فلسطینیها دوست بود و با اوباما و نتانیاهو هم دوست شد. مگر میشود با اهلبیت رسولالله، با امام حسین(ع) دوست بود و سِلم بود و با قاتلین آنها هم دوست بود؟! بهفرمایش شهید مطهری باید شمر و یزید زمان خود را بشناسیم، با شمر و یزید زمان که نمیشود دوست شد، هرچند از خدا میخواهم که همه را انشاءالله هدایت کند.
تسنیم: 11 روز خانهنشینی آقای احمدینژاد را میگفتید، اینکه رفتید در منزلشان؟
دانشجو: آوردن احساس من در آن زمان روی کاغذ خیلی سخت است، من احمدینژاد را دوستش دارم بهعنوان یک آدمی که برای مملکت زحمات زیادی کشید، فردی که دولت را بین لایههای مردم برد و از حالت تشریفاتی خارجش کرد، اینکه رئیسجمهور بنشیند در بنز 15 تا بنز پشت سرش و 10 تا بنز جلویش و راه بیفتد از این جلسه به آن جلسه، رئیسجمهور در کاخ فلانجا بنشیند، قبل او اینجوری بود، آقای احمدینژاد آمد در خانهای زندگی کرد که خانهاش را همه دیدهاند، تمام اسباب و اثاثیه آقای احمدینژاد را پشت یک وانتبار میتوانی بگذاری، همین الآن هم همین کار را میتوان کرد. نمیدانم رفتید آنجایی که در پاستور او و خانوادهاش زندگی میکرد. متأسفانه برخی رسانهها فقط آن قسمت خالی لیوان را میبینند، بعضیها ندانسته ولی برخی با برنامه این کار را کردند. در دو سال آخر سیاهنماییهایی که صورت میگرفت با برنامه صورت میگرفت، این را داشتم میگفتم من رفتم خدمت آقای احمدینژاد با او روبوسی کردم و گریهام گرفت.
تسنیم: در خانهاش؟
دانشجو: بله در خانهاش، آمد بیرون.
تسنیم: روز چندم بود؟
دانشجو: فکر میکنم روز دوم بود، روز اول گذشته بود، البته ایشان گفته بود کسی نیاید، به من گفت: تو بیا. یکبار از من سؤال کردند بزرگترین چالش من با آقای احمدینژاد چه بود، گفتم دوستیمان، گفتند: بهترین خاطرهتان؟ گفتم: دوستیمان. ایشان هم بالاخره محبتی به من داشت و شاید هنوز هم دارد.
**بیست سؤال از احمدینژاد دارم که از او خواهم پرسید**
رفتم در منزل، بسیار متأثر بودم، بعد من از ایشان سؤال کردم، اولین سؤالی که کردم این بود؛ گفتم فرض محال که محال نیست، در حالی که هر دو بغض کرده بودیم البته دفعه اول نبود این حالت پیش میآمد، وقتی پدر ایشان فوت کرده بود و من مسجد رفتم حدود یکی دو دقیقه من روی شانه ایشان و ایشان روی شانه من جلوی همه گریه میکردیم، این محبت و دوستی دوجانبه بود و هنوز هم هست. گفتم: فرض محال که محال نیست، فرض کن من رئیسجمهور بودم تو هم که رفیق بیست و چند ساله من هستی، اگر من این کار را کرده بودم تو چه نصیحتی به من میکردی، برو همان کار را انجام بده. که بعدش آن صحبت را کرد: مگر من چهکار کردهام و کاری نکردهام. بماند؛ برای من هیچوقت حل نشد هنوز هم حل نشده است. یک بار به ایشان گفتم: انشاءالله این دورهها تمام میشود، تو میآیی در اتاقت در دانشگاه علم و صنعت ایران، من هم در اتاق خودم، اتاقهایی که هرچند کوچک اما بسیار باصفاست، آنوقت خارج از این همه بدهبستانها و معاملات سیاسی که صورت میگیرد من 20 سؤال دارم که میآیم و این سؤالها را میپرسم و تو هم انشاءالله صمیمانه به من جوابها را میدهی. دوستانه با یکدیگر مینشینیم، شاید من دارم اشتباه میکنم، حداقل در درون راحت میشوم.
تسنیم: الآن رابطهتان هنوز خوب است؟ فرصت شده سؤالات را بپرسید؟
دانشجو: بله رابطهمان خوب است، ما دوستان صمیمی هستیم ولی ایشان کمتر به دانشگاه میآید یکی دو باری هم که ایشان را دیدم سرشان شلوغ بود. حالا وقت هست، دیر که نمیشود تا دلتان بخواهد وقت داریم چون رفیق و دوست هستیم و میتوانیم بهراحتی با هم صحبت کنیم، البته اگر عمری باقی باشد.
تسنیم: میگویند شما سه برادر رابطه خوبی با آقای هاشمی داشتید؟ جریان این چه بوده است؟ آیا واقعاً اینگونه بود؟
دانشجو: اول باید رابطه تعریف شود، ما ایشان را میشناختیم همیشه هم به ایشان احترام میگزاردیم و میگزاریم. درهرصورت رابطه بدی با جناب آقای هاشمی نداشتیم.
تسنیم: الآن آن رابطه شما چطور است، با توجه به اتفاقاتی که در دانشگاه آزاد صورت گرفت؟
دانشجو: اصلاً، با توجه به چیزی که در دانشگاه آزاد اتفاق افتاد یا نیفتاد نیست. جناب آقای هاشمی یک موقع، در آن هشت سال دفاع مقدس و سالهای بعد میآمدند خطبه نماز جمعه را میخواندند، ما هم مثل همه حزباللهیها و بسیجیها انتظار میکشیدیم برای اینکه ایشان تشریف بیاورند و خطبههای نماز جمعه را با آن شور و هیجان انقلابی و منطبق بر آرمانهای انقلاب بخوانند. گفتمان ایشان و انقلابی بودن فرمایشاتشان را دوست داشتیم، حالا اگر گفتمان و افکار عوض شود، نوع نگاه ما هم عوض میشود.
** بیاحترامی به هاشمی را جایز نمیدانم**
من هیچوقت بیاحترامی به آقای هاشمی را درست نمیدانم، هیچ زمانی. اما نوع نگاه سیاسی ایشان در حال حاضر با نگاه من متفاوت است ولی درهرصورت بیاحترامی به ایشان را جایز نمیدانم. البته گذشته افراد، چه خوب و چه بد، مطلق نیست، تاریخ اسلام هم این را نشان داده است. حضرت امام هم فرمودند: من اگر بهاقتضای حال افراد از کسی تعریفی میکنم، تعریف من از افراد به وضع فعلی افراد است. (البته این عین کلام امام نیست اما مضمون فرمایش ایشان همین بود). افراد چه خواص و چه عوام، خصوصاً خواص بهخاطر اثرگذاری که در جامعه دارند، با محک ولایتمداری در عمل سنجیده میشوند وگرنه خیلیها لاف ولایتمداری زدند و در عمل کم آوردهاند. هم در تاریخ اسلام این را دیدهایم و هم در تاریخ انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران.
تسنیم: در انتخابات گذشته بهنقل از شما در سایتها زدند آقای دانشجو گفته است: اگر آقای هاشمی کاندیدا شود من هم کاندیدا میشوم، شعار من هم این است هرکسی میخواهد به هاشمی رأی ندهد به من رأی دهد، صحت دارد این مسئله؟
دانشجو: مرور زمان و اعمال افراد خودش صحت و سقم این مسئله را نشان داد. آقای هاشمی کاندیدا شد، احراز صلاحیت هم نشد، من هم که خبر نداشتم احراز صلاحیت میشود یا نمیشود، من هم کاندیدا نشدم. همان موقع هم مصاحبه و تکذیب کردم. هیچوقت چنین حرفی را نزده بودم چون اصلاً انگیزهای برای این کار نداشتم. همان موقع هم گفتم کذب محض است برخی رسانهها هم این موضوع یعنی اعلام کذب بودن این خبر را اعلام کردند.
تسنیم: الآن با دانشگاه احمدینژاد ارتباط دارید؟
دانشجو: نه.
تسنیم: درخواست همکاری هم با شما نشده است.
دانشجو: چرا شده است، اما چون در دانشگاه علم و صنعت ایران مشغول تدریس و تحقیق هستم نمیخواهم در دانشگاه دیگری فعالیت داشته باشم، نه در دانشگاه آقای احمدی نژاد و نه در هیچ دانشگاه دیگری. اصلاً فعلاً حوصله کار اجرایی ندارم.
**آمادگی تدریس در دانشگاه احمدینژاد را دارم**
تسنیم: در کدام حوزه درخواست همکاری کردند؟
دانشجو: در خیلی از حوزهها ولی من قبول نکردم. البته این را هم گفتم اگر این دانشگاه پا بگیرد و کسی از من بخواهد در تخصص و رشته خودم آنجا تدریس کنم آمادگی آن را دارم ولی اینکه بخواهم مسئولیتی در آن مجموعه داشته باشم نه؛ ارتباطی هم با آن دانشگاه ندارم.
تسنیم: اگر این دانشگاه پا گرفت مسئولیت اجرایی میپذیرید؟
دانشجو: تدریس در رشته خودم را میپذیرم.
تسنیم: شایعات زیادی درباره شما ساخته میشد، در مورد مدرک تحصیلی شما، مقالات، اعتقادات شما و این اواخر هم فیلمی که فردی در آسانسور بود و شایع کردند شما هستید، فکر میکنید چرا؟
دانشجو: چرایی آن را باید از آنهایی که برنامهریزی شده این شایعهها را میساختند سؤال کنید. اما بالاخره حرف باید یک مقدار با عقل سازگار باشد، کدامیک از اینها با عقل سازگار بود؟! بالاخره زندگی و نوع نگاه من مشخص است، من همین الآن که به دنیا نیامدهام، 57 سالم است. نوع فعالیتها و تحصیلاتم هم مشخص است. در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از دوران جوانی، زندگی و تحصیلاتم در انگلستان مثل همه افراد دیگر من هم دوستان صمیمی و نزدیکانی داشتهام که هنوز الحمدلله در قید حیات هستند. بارها در طول تحصیلم در انگلیس توسط پلیس این کشور و بهخاطر فعالیتهای سیاسی و ارتباط با مجموعههای اسلامی ایرانی و غیرایرانی، و درگیری با منافقین و ضدانقلاب دستگیر شدهام، شاید حدود 18 بار دستگیر شدم، این درگیریها، دستگیریها و زندان رفتنها را یادشان هست.
دانشگاههای محل تحصیلم، بالاخره تنها که نبودم! عزیزانی و دوستانی که با من همدانشگاهی بودند، دوست بودیم و سالهای سال عضو انجمن اسلامی لندن، فعالیتهای مشترک در انجمن اسلامی لندن و دانشگاههای محل تحصیل و… هماتاقیهای من و دوستانم اینها را دیدهاند. بحث اخراجم از انگلستان معلوم است برای چه بوده، افرادی که با من اخراج شدند، برادرم فرهاد و هفت نفر دیگر از دوستان، سری اول اخراجیها بعد از فتوای تاریخی امام(ره) در مورد سلمان رشدی، فکر میکنم نُه نفر بودیم، اینها هم همه هستند. نامهای که وزارت کشور انگلستان به هریک از ما نُه نفر داد و به هیچکدام هم حتی حق اعتراض نداد، وجود دارد. دوستانی که، حالا شاید از نظر سیاسی هم با برخی از آنها همفکر نباشم، آمدند فرودگاه لندن و با انداختن حلقه گل به گردنمان و دادن شعارهای انقلابی بدرقهمان کردند. سفارت ایران و سوابق فعالیتهای سیاسی ــ مذهبی و سوابق تحصیلی من و دوستان دیگرم در آنجا همه و همه قاعدتاً وجود دارد. دوستانی که وقتی تعطیلات با هم میآمدیم ایران و با برخی از دوستان بسیجی و جهادگر دیگر خداوند بر ما منت میگذاشت و هدایت میکرد و این سعادت را میداد که در کنارشان به جبههها برویم تعدادی هنوز در قید حیات هستند.
در سال 68 به ایران اسلامی برگشتیم و سوابق تحصیلی من در وزارت علوم یا وزارت فرهنگ و آموزش عالی آن موقع و ارزشیابی مدارک تحصیلیام و... اینها همه و همه وجود دارد. با شایعه که نمیشود اینها را از بین برد. میشود و میتوانند شایعه بسازند، آسانسور و فیلمهای متفاوت درست کنند، اسناد جعلی و دستوری جعل کنند و…، اما نمیتوانند با این کارها سوابق و اسناد واقعی و حقایق موجود را تغییر داد یا از بین برد.
در مجلس هم چون آقای لاریجانی رئیس محترم مجلس گفتند: یک جمله در این مورد بگو، شاید در حد 30 ثانیه گفتم. البته کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس سابقه و مدارک تحصیلی من، مقالات و امتیازهای علمی برای مرتبههای دانشیاری و استاد تمامیام را قبل از صحن علنی بررسی و گزارش کرده بود. من هم که همینطوری عضو هیئت علمی نشده بودم ، از سال 68 در دانشگاه علم و صنعت ایران بودم و تمام مراتب علمی را طی کرده بودم، استادیار، دانشیار و بعد هم استادتمام شده بودم.
تسنیم: یعنی میخواستند تخریب کنند؟
دانشجو: اینها روش استکبار است، استکبار روشش این است. اول شما را تطمیع میکند، بعد از اینکه به تطمیع جواب ندادی شما را تهدید میکند، و اگر جواب نگرفت ترور شخصیتی را شروع میکند که ببیند جواب میدهد یا نه، فیلم میسازد آسانسور درست میکند، شایعات جور واجور میسازد، شایعات کوچک و بزرگ هرچه از دستش ساخته باشد، مرز هم که ندارند از خدا هم که نمیترسند، اصلاً خدایی را قبول ندارند که آخرتی را قبول داشته باشند و از آخرت خودشان بترسند. این روندی است که استکبار و دشمن انقلاب دنبال میکرده و میکند، ترور شخصیت اگر جواب نداد به ترور فیزیکی متوسل میشوند.
تسنیم: ترور فیزیکی کی بود؟
دانشجو: این روندی است که استکبار و ضدانقلاب و فتنه دست در دست هم دنبال میکنند. آنچه ما باید انجام دهیم توکل به خداوند یگانه و خدمتگزاری به انقلاب و مردم مسلمان این مرز و بوم است. از این ترفندهای آنها هم نه میترسیم و نه از آرمانهای انقلاب دست میکشیم و نه در مبارزه با استکبار و ضدانقلاب و فتنه حتی لحظهای شک میکنیم. بالاخره، این روش استکبار است. مسیری است که بارها و بارها رفتهاند، یک بُعد این است که من و شما را به این مسائل سرگرم کنند که به کار اصلی خودمان نپردازیم، شما باید هوشیار باشی و به کار اصلی بپردازی که آن هم خدمتگزاری به اسلام، انقلاب و مردم مسلمان و انقلابی است. حضرت امام ملاک خوبی را داشتند، اینکه؛ اگر دشمن از شما تعریف کرد به خودتان شک کنید. شما در اینکه بیبیسی و رادیو آمریکا دشمن ما است شکی دارید؟! حتی آنهایی که اینها را میبینند یعنی ایرانیهایی که BBC و VOA را میبینند در اینکه اینها دشمنانشان و دشمن ملت ایران هستند شکی ندارند. انگلستان و آمریکا بهخاطر ماهیت استکباری که دارند از پیشرفت ایران اسلامی میسوزند و عصبانی هستند. اینها میسوزند، خوب بسوزند اشکال ندارد. برای اینکه نسوزند این دولتهای استکباری هستند که باید ماهیت خودشان را عوض کنند و نه ما. اگر آنها شروع کردند به تعریف کردن از کسی باید ببیند کجای کارش ایراد و ضعف دارد و آن را حتماً برطرف کند، تا به او طمع نکنند.
**امضا نکردن حکم رئیس دانشگاه آزاد توسط احمدینژاد جزو 20 سؤالی است که باید از او بپرسم**
تسنیم: بحث تغییر رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در دوران شما رخ داد. این برای همه روشن است که آقای احمدینژاد و دولت خواست ریاست 29ساله آن تمام شود، اما اواخر آن یک اتفاق افتاد، بحث امضا نکردن آن حکم؟ جلسات هیئت امنا و ... .
دانشجو: بحث امضا نکردن که آقای احمدینژاد امضا نکرد، یکی از آن 20 تا سؤالی است که گذاشتم از ایشان بپرسم و نمیدانم چرا امضا نکرد، چون آدم بدبینی نیستم و خوشبین هستم، نمیخواهم گمانههایی بیجهت داشته باشم. گذاشتم از او سؤال کنم. اما بالاخره این نامهای که دفتر بازرسی دفتر ریاست جمهوری و آن 24 سؤال مطرح شده تا حدی دم خروس را بیرون آورد. در روز 12 مرداد یعنی روز تنفیذ که این نامه از طرف بازرسی دفتر رئیسجمهور ارسال شد، آن دم خروس را نشان داد، نمیخواهم گمانهزنی کنم گذاشتم از او سؤال کنم.
تسنیم: یعنی ارتباطی بین آقای هاشمی و اطرافیان آقای احمدینژاد میبینید؟
دانشجو: نمیخواهم الآن خیلی به این موضوع بپردازم ولی سؤال این است که این نامه در روز 12 مرداد ماه یعنی درست در روز مراسم تنفیذ چرا از دفتر رئیسجمهور ارسال شده است؟ البته من این را به آقای احمدینژاد گفتم، ایشان گفتند آدمهای کوچک این کارها را میکنند. درهرصورت اینکه ایشان امضا نکرد برای من سؤال است. اینکه در جلسه هیئت امنا چه گذشت را باید در زمان دیگری به آن پرداخت.
تسنیم: بیشتر نظر ما جلسه دوم است؟
دانشجو: اگر اینها قرار بود گفته شود بهترین فرد رئیس سابق دانشگاه است که بگوید حتماً ایشان صلاح ندانسته است که تابهحال نگفتهاند. آن روزها در تغییر رئیس اسبق بعد از حدود سی سال که یادتان میآید. این روزها را هم که رئیس سابق بعد از هجده ماه تغییر کرد دیدید، تفاوت دیدگاههای آن بهخوبی مشهود بود. چقدر با هم تفاوت داشت. یادتان هست که در آن روزها چه جنجالهایی درست کردند خودشان و رسانههای همراهشان، رسانههایی که مأموریتهایی خاص دارند و مطابق مأموریتشان جنجالآفرینی یا عادیسازی میکنند. یادتان هست دعوا کردند، قهر کردند، رفتند، آمدند و خلاصه چهها که نکردند، برای تغییر رئیس دانشگاه، آن هم بعد از 29 سال.
البته ایندفعه هم چون فکر میکردند رئیس سابق هم دودستی صندلی ریاست را میچسبد شروع کردند فضاسازیهای آنچنانی کردن!! ولی اخوی آمد و گفت: من را نمیخواهند، میگویند: برو، من هم میروم. وقتی آن مقاومتها را که قبلاً برای تغییر رئیس دانشگاه میشد، از طرف اخوی ندیدند تیرشان به سنگ خورد.
ایشان از اول هم که سینهچاک این سمت نبود. بالاخره روندی داشت که این مسئولیت را قبول کرد، من هم یک مسئولیتی از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتم، به من مسئولیت دادند: تا این تاریخ رئیس جدید را به شورا معرفی کن.
من باید آن مسئولیت را انجام میدادم، یک هفته که دیر کردم رفتم شورا، نوارش است، گفتند چرا مسامحه میکند. هرچند من طالب انجام این مأموریت نبودم و این را به شورای عالی هم اعلام کرده بودم ولی بالاخره شورای عالی انقلاب فرهنگی این مسئولیت را گردن من گذاشت و وقتی یک هفته تأخیر شده بود، از من سؤال میشد: چرا انجام نمیدهی؟ من مسئولیتی داشتم که باید آن را انجام میدادم.
در آن جلسات که منظور سؤال شماست، مطالب و مسائلی گذشت که اگر روزی اخوی صلاح بداند مفصلاً خواهد گفت ولی خلاصه این است که به من توهین شد، به جلسه توهین شد. خیلی از حرفهایی را که نباید زده میشد زدند، قول میدادند و هفته بعد زیر قولشان میزدند. وقتکشی میکردند و تغییر رئیس یک دانشگاه را کُشتی سیاسی مینامیدند!!… اما این بار این تغییر بدون حاشیه انجام شد چون اخوی حاشیه نمیخواست، نظرش خدمتگزاری بود، وقتی نخواستند خیلی راحت رفت جای دیگری خدمت کند، کلاس درسش، همان کاری که آن را دوست دارد.
فکر میکنم همگان متوجه شدند که این یک تغییر سیاسی و جناحی بود و نه بر مبنای اعتدال. استدلالشان هم این بود که دولت عوض شده است، حالا یک نفر بیاید که با افراد دولت که در هیئت امنا هستند همنگاه و همسو باشد. برادر من از اول هم میگفت: یک مدیر آکادمیک هستم و نمیخواهم مسائل سیاسی و جناحی در دانشگاه آزاد حاکم باشد. هیأت امنای جدید هم حقش بود که چنین مدیری را تغییر دهد.
** ورود دانشگاه آزاد به مسائل حزبی و جناحی برای این دانشگاه سم است**
البته یک سؤال مطرح است؛ اگر علت تغییر رئیس دانشگاه آزاد تغییر دولت بوده است و با این استدلال تغییر را صورت دادند آنهمه مقاومت و سروصدا برای تغییر رئیس 29ساله برای چه بود؟! مگر هفت سال نبود که دولت تغییر کرده بود؟ آنهمه اصرار برای عدم تغییر در آن زمان و بعد از 29 سال ریاست یک مدیر برای چه بود و اینهمه عجله برای تغییر یک رئیس 18ماهه!! آیا نمیشود فکر کرد که چون کاندیدای مورد نظرشان برنده نبود دوباره سعی میکردند رأیگیری مخدوش نشان داده شود؟!
نکته جالب دیگر این بود که اصرار میکردند افراد داوطلب و کاندیداهای مدنظر همه اعضای هیئت امنا اول ثبتنام کنند، بعد رزومهها را وزیر علوم از آنها طی مدتی جمعآوری میکند و بعد هرکدام از آنها برنامه خودشان را برای دانشگاه مکتوب کنند و برای هیئت امناء بفرستند، بعد هم یک تیم منتخب هیئت امناء این برنامه را مطالعه و برررسی کند و به هیئت امنا نتیجه را گزارش کند و از بین حدود 22 نفری که اسمشان را مطرح کرده بودند تعدادی که برنامههایشان بهتر است انتخاب شوند و آنوقت همه آنها برنامه خودشان را برای هیئت امنا بهصورت شفاهی ارائه کنند و یک نفر را هم مأمور کرده بودند که به همه این عزیزان اطلاع بدهد که به جلسه هیئت امناء بیایند و…، اما این دفعه چون میدانستند کاندیدای مورد نظرشان برنده است بهگفته برخی از اعضای هیئت امنا حتی آنها هم نمیدانستند که در این جلسه قرار است رئیس جدیدی انتخاب شود البته انشاءالله راست گفتهاند.
جالب نیست برای تغییر یک رئیس 29ساله آنهمه وقتکشی، چون میدانند که رأی لازم را ندارند و نهایتاً هم سعی میکنند این رأیگیری را (مثل انتخابات سال 88 ریاست جمهوری) مخدوش نشان دهند ولی وقتی میدانند که رأی دارند اصلاً آن پروسه اعلام برنامه و کاندیداهای متفاوت و متعدد لازم نیست. یک کاندیدا مطرح میشود و در جلسهای که تعدادی از اعضای هیئت امناء هم بنا به گفته خودشان که انشاءالله راست باشد، موضوع تغییر رئیس سابق و معرفی رئیس جدید را نمیدانستند، و در کمتر از یک ساعت رأی گرفته میشود. بالاخره اینها آن روش قبلی را که اصرار بر آن میکردند قبول داشتند یا این روش اخیر را؟ شاید هم هرکدام که بهنفع کاندیدای مورد نظرشان و خودشان باشد!!
جدای از اینکه چهکسی رفت و چهکسی آمد، نکته قابل تأمل این است که در تغییرات اینچنینی، دانشگاه آزاد لطمه میخورد، هرچند شاید عدهای بهظاهر برنده شوند و سود ببرند و بهاصطلاح خودشان در «کُشتی سیاسی» پیروز شوند ولی دانشگاه آزاد لطمه میخورد و ضرر خواهد کرد.
من چهار سال در مسئولیت وزارت علوم عضو هیئت امنای این دانشگاه بودم. سه سال هم قبل آن بهعنوان استاندار تهران در هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی بودم و این دانشگاه را خوب میشناسم. دانشگاه آزاد از تغییرات سیاسی ضرر میکند. اگر دانشگاه آزاد وارد مسائل حزبی و جناحی شود مثل هر دانشگاه دیگر برایش سم است. اگر نگاه اینگونه باشد که دانشگاه آزاد ملک کسی است و بهعنوان یک ملک شخصی به آن نگاه شود، حتماً بهضرر این دانشگاه است. باید از این نگاه پرهیز شود. انشاءالله مجموعه جدید هم تلاشش این خواهد بود که دانشگاه در این مسیر قرار نگیرد که نگاه جناحی و سیاستزدگی حاکم شود و یا دانشگاه بهعنوان ملک شخصی کسی و یا کسانی تلقی گردد.
تسنیم: اواخر دولت بعد از رفتن خانم دستجردی صحبت از برکناری شما هم بود بهخاطر اختلاف نظرتان با رئیس جمهور، چنین چیزی بود یا نه؟ اگر بود چطور شد شما تا لحظه آخر در دولت بودید؟
دانشجو: این که صحبت از برکناری من بود یا نبود نمیدانم، اما هیچزمانی آقای احمدی نژاد به من نگفت.
تسنیم: شایعه خیلی بود؟
دانشجو: شاید برخی از اطرافیان ایشان که در روزنامه ایران در آن زمان و برخی سایتهای مرتبط نفوذ داشتند این شایعات را مطابق خواسته خودشان ایجاد میکردند. شاید دوست داشتند این اتفاق بیفتد ولی من خبر ندارم. اما آقای احمدی نژاد با من صحبت نکردند، اشارهای هم به این موضوع نداشتند. البته اینکه میگویم اشاره نکردند منظورم این است که در آن برهه از زمان چیزی گفته نشد ولی در تغییر رئیس دو دانشگاه یا چند دانشگاه که مدّنظر ایشان بود و من انجام ندادم مستقیم و غیرمستقیم اشاراتی داشتند.
تسنیم: دو تا دانشگاه کدامها بودند؟
دانشجو: همان نامهای که مطرح شد دو تا از این دانشگاهها، رئیس دانشگاه تهران و تربیت مدرس بود. من هم به ایشان عرض میکردم من وقتی میخواهم کسی را تغییر دهم باید حجت داشته باشم. اگر میخواستم تغییری اعمال کنم باید حجت کافی میداشتم، هر تغییری که میدادم حجت داشتم، هیچوقت مثل عدهای که در ظرف 10 روز 70 تا حکم میدهند عمل نکردم، آنچیزی که من به ایشان عرض میکردم این بود: باید حجت کافی داشته باشم، برای این تغییر هم حجتی ندارم لذا به من دلیلش را بگویید. فکر میکردم رؤسای این دانشگاهها مدیریت غیرجناحی و خوبی را اعمال میکنند، علمی اداره میکنند و هر دو دانشگاه در ردههای علمیشان در دنیا رشد خوبی داشتند و جزو برترینهای کشور و منطقه بودند. از این گذشته اگر حجت کافی نداشته باشم، آن دنیا چهگونه باید جواب دهم؟ به ایشان میگفتم: من آن دنیا چهجوری جواب بدهم؟ یک بار ایشان به من گفت: اگر اینها را برنداری من شما را عوض میکنم.
**احمدینژاد در تغییر ریاست دو دانشگاه اشاراتی درباره برکناری من داشت**
فکر میکنم در دولت و پس از پایان جلسه دولت بود، گفت: اینها را عوض کن، البته از کانال یک نفر اول پیغام دادند بعد هم خود ایشان فرمودند: اینها را عوض کن و در غیر این صورت من شما را عوض میکنم. گفت: ما با هم خیلی رفیقیم ولی این کار است. کاغذی مقابلش بود، نشسته بودند من هم ایستاده بودم، کاغذ را از مقابلشان برداشتم، گفتم: همین الآن اگر بخواهید استعفای خودم را مینویسم و میگویم استعفای من برای مشغله شخصی و کارهایم است تا ایجاد مشکلی نشود. شما هم موافقت کنید.
من هم از همین در از دولت که خارج شدم دیگر برنمیگردم، و به نوع صحبت ایشان اعتراض کردم. ایشان فرمودند: اما من نمیخواهم شما عوض شوید، من میخواهم آنها عوض شوند، عرض کردم: هروقت مرا به حجت کافی برسانی و برای آخرت پاسخی داشته باشم این کار را میکنم. ایشان هم مجدداً تأکید فرمودند: من نمیخواهم شما عوض شوید. البته ایشان هم اگر من را عوض نکرد حتماً به حجت کافی نرسیده بود چون من میدانم ایشان آدمی است که اگر برای کاری به حجت کافی برسد آن کار را انجام میدهد.
تسنیم: یکی از سؤالهای ما این بود ایشان کاری را از شما میخواستند که انجام ندادید، مقاومت هم کردید در این زمینه؟
دانشجو: مقاومت من از جنس مقاومت در مقابل دوستم بود، ایشان هم از همین منظر تحمل میکردند. در هر صورت رئیس این دو دانشگاه را عوض نکردم چون فکر میکردم آن دنیا نمیتوانم جواب دهم. و حاضر نیستم آخرتم را حتی به دنیای خودم بفروشم، چه برسد به اینکه به دنیای کس دیگری بفروشم. برخی رؤسای دانشگاههای دیگر هم بودند، اما این دو تا رسانهای شد.
تسنیم: یکی از سیاستهایی که چالش زیادی برایتان ایجاد کرد، سیاست اسلامیکردن دانشگاهها بود، چرا اینهمه اصرار و پافشاری میکردید؟ دانشگاه اسلامی بهنظر شما یعنی چه؟
دانشجو: همانطور که اشاره کردید یکی از سیاستهای اصلی من اسلامی کردن دانشگاهها بود. البته این سیاستها را بر مبنای ذوق و سلیقه خودم مطرح نکردم، بلکه سعی میکردم برداشتهایی را که در طول سالیان متوالی از فرمایشات حضرت امام و مقام معظم رهبری داشتم و آنها را جمع کرده بودم بیان کنم. تلاشم هم این بود که فرمایشات صریح را سرمشق قرار دهم که زیاد نیاز به تفسیر نداشته باشد و احیاناً تفسیر به رأی نشود.
چند جمله از فرمایشات حضرت امام و حضرت آقا را درباره دانشگاه از فرمایشاتی که جمعآوری کرده بودم میگویم، حضرت امام درباره اهمیت دانشگاه میفرمایند: «از دانشگاه باید سرنوشت یک ملت تعیین شود» پس اهمیت دانشگاه این اندازه است که سرنوشت یک ملت را تعیین میکند. یعنی اگر دانشگاه در یک کشور مقلد غرب شد ملت هم مقلد غرب میشود. اگر دانشگاه هویت غربی گرفت آن ملت هم هویت غربی میگیرد، نه همان لحظه، در طول زمان و در طول مسیر.
حضرت امام میفرماید: «عزیزان من، تا موقعی که دانشگاه اسلامی نشود این کشور اسلامی نخواهد شد» خوب این دانشگاه اسلامی یعنی چه؟! این مکمل آن بحث قبلی و سرنوشت یک ملت است، یعنی اگر دانشگاه هویت اسلامی گرفت، کشور هم هویت اسلامی میگیرد. حضرت آقا هم یک بحث قشنگی دارند، ایشان میفرمایند: «از اینکه شما بگویید ما میخواهیم دانشگاه اسلامی شود خجالت نکشید و نترسید.» من هم خجالت نکشیدم و نترسیدم، واضح، علنی و باافتخار این را گفتم. هیچکسی هم قبلاً این گفتمان را بهعنوان گفتمان غالب در دانشگاه و بهصورت عملی دنبال نکرده بود.
حضرت امام در فرمایش دیگری دانشگاه اسلامی را تعریف میکنند، حضرت امام میفرمایند: «دانشگاه اسلامی اگر تحصیل علم می کند در کنار آن هم تربیت اسلامی باشد» پس دانشجو در دانشگاه هم تحصیل علم میکند و هم در کنار آن باید تربیت اسلامی شود، حالا برمیگردیم به آن صحبت بنده که میگفتم اگر میخواهیم استاد بگیریم که باید استادی بگیریم از نظر اعتقادی و فکری زیربنای اسلامی داشته باشند چون بهفرموده امام تحصیل علم در کنار تربیت اسلامی است. سؤال این است، تربیت اسلامی را چهکسی قرار است در دانشگاه انجام دهد؟ استادی که خودش مبانی اسلامی را قبول نداشته باشد، آیا میتواند تربیت اسلامی را دنبال کند؟ این که میگفتم استاد سکولار نمیخواهیم و قائل به این بودم که در دانشگاه استاد سکولار نمیخواهیم برای این است که دانشگاه محل تربیت اسلامی هم هست. حضرت آقا هم میفرمایند: «در دانشگاه اسلامی علم با دین، تلاشگری با اخلاق، خلاصه دنیا با آخرت همراه است»، پس علم با دین باید همراه باشد.
سؤال بعدی این است که معنی اسلامیشدن دانشگاههای ما چیست؟ حضرت امام معنی اسلامی شدن دانشگاه را خیلی واضح میفرمایند، امام میفرمایند: «معنی اسلامی شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خود را از غرب جدا کند»، من میگفتم دانشگاه اسلامی و مستقل از نظر اعتقادی یعنی دانشگاهی که مستقل از غرب باشد. من صحبتهایی را میخواندم و سعی میکردم آن را تبدیل به یک دستورالعمل و بر اساس آن حرکت کنم. حضرت آقا درباره معنی اسلامی شدن دانشگاه میفرماید: «باید دین وجه غالب باشد معنی اسلامی شدن دانشگاه همین است.» شما بفرمایید چگونه دین غالب میشود؟ امام میفرماید: «اسلامی شدن دانشگاهها بدون اسلامی شدن عناصر مختلف آن میسر نیست.» عناصر دانشگاه کدام است؟ آیا غیر از این است که استاد نهتنها جزو عناصر است بلکه مهمترین و مؤثرترین و تأثیرگذارترین عنصر در دانشگاه است، حضرت آقا هم دراینباره میفرماید: «مدیریت باید برای اسلام در دانشگاه اصالت قائل شود و روشها و روابط باید صددرصد اسلامی باشد»، من میگفتم مناسبات باید اسلامی باشد، ایشان میفرمایند روابط باید صددرصد اسلامی باشد.
حضرت آقا در جایی میفرمایند: «مدیر و دانشجو و استاد رعایت احکام اسلام را بکنند»، من اینها را مطالعه و جمعآوری کردم، این فرمایشات امام و حضرت آقا، اینها فرمایشات واضح و صریح است، خیلی نیاز به تفسیر ندارد وقتی میفرمایند «دانشگاه مستقل از غرب»، «تحصیل علم در کنار تربیت اسلامی»، «باید دین وجه غالب باشد» یا «اسلامیشدن عناصر مختلف دانشگاه» و یا «روابط صددرصد اسلامی» اینها نیاز به تفسیر ندارد. واضح و باصراحت بیان شده است. من هم اینها را جمعآوری و به یک مانیفست و دستورالعمل تبدیل کردم. کی گفتیم دیوار بکشیم که میگفتند: امام فرمودند دیوار نکشید. ما که صحبتهای امام روی چشممان است.
برخی از آنهایی که دلشان میسوخت!! و میگفتند امام گفته دیوار نکشید همانهایی بودند که میگفتند گفتمان امام برای موزهها است. ما که همه فرمایشات امام و حضرت آقا را سعی میکردیم دنبال کنیم، این را بهعنوان یک وظیفه و تکلیف شرعی دنبال میکردیم. اما پاسخ به سؤال شما، دانشگاه اسلامی بهاعتقاد من دانشگاهی است که «یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله» باشد و تا یکفر بالطاغوت نباشد نمیتواند یؤمن بالله تربیت کند و تا یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله نشود «فقد استمسک بالعروة الوثقی» صورت نمیگیرد و نمیشود به آن ریسمان محکم چنگ زد. دانشگاه ما باید سرباز امام زمان(عج) تربیت کند. یعنی مرز بین خود و دشمن، یعنی مرز بین خود و استکبار و طاغوت را شفاف کند. ما قائل به این نبوده و نیستم که در علوم انسانی نظریات غربی را دور بریزیم بلکه بر این باوریم نظریات اسلامی هم در کنار اینها بهصورت شکاف و تبیین شده قرار بگیرد و علوم انسانی در دانشگاههای ما بازنگری شود و نظریات اسلامی حداقل بهصورت تطبیقی در منابع و مراجع علوم انسانی که در دانشگاهها تدریس میشود گنجانده شود.
**فشار زیادی روی من درباره تغییر رئیس دانشگاه علامه بود**
تسنیم: درباره اقدامات اخیر سرپرست وزارت علوم و تغییر رئیس دانشگاه علامه برخی ادعا میکردند شما نیز خواستار این مسئله بودید، اما بهدلیل بعضی فشارها نتوانستید؟
دانشجو: اتفاقاً قضیه بهعکس است، فشار روی من از این نظر بود که فشار میآوردند آقای دکتر شریعتی را عوض کنم و چون بر این باور بودم که آقای دکتر شریعتی خوب کار میکند و با نگاه دینی مجموعه را جلو میبرد در مقابل تغییر ایشان مقاومت میکردم و تا آخر هم علیرغم همه فشارها این کار را نکردم.
تسنیم: فشار از چهسمتی بود؟
دانشجو: حالا بود دیگر، هم رسانهها بود و هم افراد. یادتان است ایشان وقتی ظرفیت پذیرش دانشجو در یک رشته را در علامه تغییر میداد، بیبیسی برنامه میگذاشت که در این رشته دانشگاه علامه دانشجو نمیپذیرد، سروصدای VOA هم درمیآمد، معلوم است بیبیسی دلش به حال دانشجوها نسوخته است، صدای آمریکا دلش برای ایران و ایرانی نمیسوزد، آنها اهداف استکباری انگلیس و آمریکا را دنبال میکنند.
بیشترین دانشگاه و فردی که از طرف دشمن یعنی همین رسانههای غربی و برخی دنبالههای داخلیشان و برخی هم از روی غفلت و نادانی در رسانههای داخلی، مورد هجمه بود دانشگاه علامه و آقای دکتر شریعتی بود. فشار زیادی به من میآوردند: او را عوض کن، من هم در طول مدت مسئولیتم استقامت کردم. مرتب فشار میآوردند که آقای شریعتی را تغییر دهم، من مقاومت میکردم چون حجت برای این تغییر نداشتم و بهعکس، حجت برای ماندگاری ایشان داشتم چون قائل به این بودم که ایشان قاطع در مقابل انحراف ایستادگی کرده در مسیر اسلام و باعطوفت کار را جلو میبرد، آنجایی که باید گذشت میکرد گذشت میکرد، آنجایی هم که بحث انقلاب و ارزشهای اسلامی و آموزههای دینی بود قاطعانه جلوی انحراف را میگرفت و مقاومت میکرد. این جزو خصوصیات یک مسلمان انقلابی است. درهرصورت، هیچزمانی در طول مدت 4 سال به این فکر نبودم که ایشان را عوض کنم.
ابتدای کار از ایشان دعوت کردم یکی از معاونتهای وزارت علوم را بپذیرند ولی آقای شریعتی گفتند: اگر اجازه دهید در دانشگاه باشم. در طول مسئولیتشان در دانشگاه علامه برای ایشان مشکلات زیادی ایجاد کردند. یکی از موارد هم این بهاصطلاح بازنشستگی زودتر از موعد بود. البته فقط برای آقای دکتر شریعتی و دانشگاه علامه نبود برای دانشگاههای دیگر هم بود و این در حالی بود که در طول این 4 سال بارها اعلام شد: اگر یک نفر خارج از مقررات بازنشسته شده است اسم ببرید.
**تخریب شریعتی جفا به وی و دانشگاه علامه است**
ما مقررات بازنشستگی اعضای هیئت علمی را بازنگری کردیم و سن بازنشستگی و سنوات خدمتی بین 5 تا 11 سال افزایش پیدا کرد. علیرغم این موضوع مرتب سیاهنمایی میکردند. فردی بود 43 سال با مدرک لیسانس در یکی از دانشگاهها، رئیس دانشگاه طبق مقررات بازنشستهاش کرده بود، داد میزند که علامه دهر دنیا را اخراج کردید این در حالی است که با هر قانونی چه قانون خدمات کشوری و چه مقررات بازنشستگی اعضای هیأت علمی اگر حساب میشد این فرد بازنشسته بود. پس دکتر شریعتی تنها نبود، مدام میگفتند بازنشستگی زودتر از موعد، باید پرسید: موعد کی هست؟ آیا موعد آن زمانی است که قانون و مقررات میگوید یا آن که برخی افراد و رسانههای همسو با آنها میگویند.
اگر قانون و مقررات موجود ملاک است که قاعدتاً باید باشد، یک نفر را اسم بیاورند و ثابت کنند که بهخلاف مقررات بازنشسته شده است و اگر هم موعد زمانی است که این آقایان و رسانهها میگویند که باید فکر دیگری کرد. البته باید عرض کنم که براساس مقررات و آییننامه جدید بازنشستگی برای یک استادتمام که در سن حدود 80سالگی بازنشسته میشود باز هم در صورت تمایلش امکان ادامه همکاری برایش وجود دارد.
درهرصورت دائم در حال جوّسازی بودند و هستند. آقای شریعتی یک فرد خدوم، متدین، ولایی، مدبر و عالم و روحانی اینگونه تحت فشار بود. آخرش هم گفتند: برو کنار، خوب گفت: میروم، یک کلمه حرف هم نزد، جوّسازی هم نکرد. ما میخواستیم یک نفر را بعد از 20 سال که در یکی از دانشگاههای زنجان بود، سنش هم حدود 80 سال بود، میخواستیم او را عوض کنیم نمیدانید چه بساطی به پا کرده بودند.
آقای شریعتی را عوض کردند یک کلمه شایعهسازی و مقاومت بیخود نکرد. اینکه ایشان را بخواهند تخریب شخصیت کنند هم جفا به آقای شریعتی است و هم جفا به دانشگاه علامه، چون از بعد کارهای اجرایی که ایشان در مدت مسئولیتشان انجام داده است در مقایسه با مدیرهای قبلی این دانشگاه میبینید که چند برابر از نظر عمرانی، جذب عضو هیئت علمی و ایجاد رشتههای جدید، تعداد مقالات و غیره کار انجام شده است، انصاف نیست اینگونه سیاهنمایی کنند.
تسنیم: بحث دانشجویان ستارهدار این چند وقت مطرح است، در دوران شما چنین چیزی بوده است؟
دانشجو: در مورد دانشجوی ستارهدار شدن صحبت کردن و شعار دادن موعدی دارد که آن هم انتخابات است که یک ابزار تبلیغاتی میشود. اما سؤال این است دانشجوی ستارهدار شدن بهچهمعنی است؟ و چهکسی این کار را کرد؟ دوره وزارت آقای دکتر زاهدی نبوده و قبل از دوره مسئولیت ایشان بوده است.
مسئولین قبل از ایشان خودشان هم این موضوع را اعلام کردند. اصلاً ستارهدار شدن یعنی چی؟ از دهه شصت به بعد هرکسی که میخواهد تحصیل کند و به مقطع بالاتر برود، از برخی مراجع استعلام میکنند، باید استعلام کنند تا پرونده متقاضی و داوطلب تکمیل شود. ضمناً باید تاریخ فارغ التحصیلی متقاضی مقطع بالاتر و همینطور صحت فارغ التحصیلی در زمان تعیین شده نیز استعلام شود. این استعلامات براساس مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی از دهه شصت و در دوره همه وزرای علوم انجام میشده است.
**ستارهدار شدن دانشجو قبل از دولت نهم متداول شد**
یک سری از مراجع جواب استعلام را منفی میدهند یا بهموقع نمیدهند. وزارت علوم یا فرهنگ و آموزش عالی آن زمان باید چهکار میکرد؟ یا اعلام میکرد بهعلت فلان مسئله امنیتی یا قضایی استعلام منفی است و جلوی اسم داوطلب مینوشت. خوب اینکه آبروی فرد را بردن یا تخریب فرد است. بهنظرم آن کاری که آن آقا، همان 4 وزیر قبلی، انجام داد کار بدی نبود، بهجای اینکه علت عدم تکمیل پرونده را بنویسد، گفت: یک علامت بگذارید و این علامت را معنی کنید. این علامت یعنی اینکه: پرونده شما ناقص است و باید به سازمان سنجش مراجعه کنید، این علامت هر چیز دیگری غیر از ستاره هم میتوانست باشد.
بهجای اینکه در سایت بزنند و همه متوجه شوند که داوطلب مورد نظر مشکل امنیتی یا قضایی یا تحصیلی و یا … دارد با دیدن این علامت، یعنی ستاره جلوی اسم داوطلب، او برای تکمیل پرونده به سازمان سنجش میرفت و سازمان میگفت: جواب استعلام شما را یا ندادند یا منفی بوده است و یا اینکه تاریخ فارغ التحصیلی و مدارک آموزشی کامل نیست و باید پیگیری کنید.
یکسری از آنها میرفتند و مشکلشان را حل میکردند و جواب مثبت را میگرفتند به سازمان میدادند، یا طبق روال خود وزارت علوم پیگیری میکرد. پس ستاره و علامت ستاره از سالها قبل از دولت نهم متداول شد و در همه زمانها هم پیگیری میشد که مشکل برطرف شود و این کار جدیدی نیست و با پیگیریهای خود داوطلب یا وزارت علوم و حراست این وزارتخانه و دیگر مراجع، مشکل تعدادی از این عزیزان برطرف میشد، مثلاً در آزمون دکترای سال گذشته حدود 100 نفر اینگونه بودند. فکر میکنم با پیگیریهای صورت گرفته مشکل 70 نفر حل شد، معمولاً اگر پیگیریهای کتبی جواب ندهد با مراجع ذیربط جلسه حضوری گذاشته میشود. حالا گاهی اوقات مشکل تعداد بیشتری حل میشود و هرچه اینگونه مشکلات بیشتر حل شود وزارت علوم و مسئولین خوشحالتر بودند.
درهرصورت براساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در دهه 60، باید از مراجع ذیربط استعلام میشد. وزارت علوم استعلام کننده بود و بعد هم همیشه پیگیر حل مشکلات اینگونه داوطلبان بوده است. الآن هم این مسئله تمام میشود و دوباره انتخابات بعدی بهعنوان یک ابزار تبلیغاتی و عوامفریبانه مطرح خواهد شد.
تسنیم: خوب دو ساعتی هست که از شما سؤال میکنیم، اشکال ندارد چند تا سؤال هم در حوزهای غیر از آموزش عالی بکنیم؟
دانشجو: کلاسم تا چند دقیقه دیگر شروع میشود و باید بروم چون دانشجویان منتظر هستند.
تسنیم: یک سؤال کوتاه.
دانشجو: بپرسید، بفرمایید.
تسنیم: این روزها بحث مذاکره با آمریکا و روابط ایران و آمریکا خیلی خبرساز است. شما غیر از اینکه دانشگاهی هستید یک فعال سیاسی هم هستید، گذشته از آن در وزارت کشور هم بودید، یک آدم سیاسی، سیاستمدار هم هستید، نظر شما چیست؟
دانشجو: اگر سیاست ما عین دیانت ما باشد من هم سیاسی هستم و هم دوست دارم سیاستمدار باشم. اما این روزها وقتی پای سیاست به میان میآید اولین چیزی که رنگ میبازد متأسفانه دیانت است. قدرت و تشنگی قدرت است که خودش را به رخ جامعه میکشد و نه شیفتگی خدمت. علت هم این است اصالت سیاست به قدرت داده شده است و نه به خدمت، دیانت هم که کمکم رنگ میبازد و کنار گذاشته میشود. یادم است که قدیمها میگفتند اگر هدف مقدس است راه رسیدن به هدف هم مقدس است و نباید از حدود دین خارج شد. اما گویا در عالم سیاست این روزها هدف وسیله را توجیه میکند که این خارج از آموزههای دینی ماست.
اما در مورد سؤال شما، باید بدانیم که مسئله آمریکا با ایران یک موضوع شکلی نیست، مشکل آمریکا با ما مشکل ماهوی است. فرق هم نمیکند که رئیس جمهور ایران چهکسی باشد، در ماهیت استکبار زورگویی، خدعه و نیرنگ، چپاول و غارتگری است و در ماهیت اسلام ظلمستیزی و مبارزه با قدرت و چپاولگری. آمریکا دنبال این است که ملت ما دست از آرمانهایش بکشد. دنبال این است که شعارها و آرمانهای انقلاب را تغییر بدهد و تحریف کند. علت آن هم مشخص است اگر آرمانها انقلاب تحریف شود و یا تغییر کند موتور محرکه انقلاب را خاموش کردهاند و دیگر نظام جمهوری اسلامی پویایی خود را از دست میدهد. آنها با اسم جمهوری اسلامی که مشکل ندارد با ماهیت جمهوری اسلامی مشکل دارند. سادهانگاری است که ما فکر کنیم آنها با لبخند ما فریب میخورند و اهداف خود را کنار میگذارند. یا اگر ما به آنها امتیاز بدهیم آنها با ماهیت جمهوری اسلامی کنار میآیند. آنها با چند تا امتیاز که ماهیتشان را عوض نمیکنند. آمریکا همهچیز را میخواهد، ماهیت استکبار این است.
ما اگر واقعیت ماهیت آمریکا را فراموش نکنیم و بدانیم که اگر الآن قدری شعار مذاکره میدهند بهخاطر استقامت ملت ایران و پافشاری دولت و ملت بر حقوق هستهایشان بوده است، آنوقت مذاکره از سر عزت و با حکمت و براساس آموزههای دینی باید ما را به حقوقمان برساند.
نکته مهم این است که اگر آمریکا فکر کند که ایران و ملت ایران را در تنگنا قرار داده است، یعنی اینکه اگر مذاکره کنندگان اینگونه القا کنند که تحریمها ایران را در تنگنا قرار داده است آنوقت حتماً حقوق ملت از دست میرود. آمریکا مصممتر و جریتر میشود. این خلق و خوی استکبار است که اگر احساس کرد در تنگنا هستید نهتنها رحم نمیکند بلکه مثل حیوان درنده که وقتی طعمهاش را در تنگنا میبیند با بیرحمی بیشتری حمله میکند، عمل خواهد کرد. اگر واقعیتها را فراموش نکنیم و دچار خوشخیالی و غفلت نشویم چه اشکالی دارد که با مذاکره به حقوق حقهمان برسیم.
البته غفلت با جهالت متفاوت است، غفلت وقتی رخ میدهد که انسان به موضوعی علم دارد اما نظرش به چیز دیگری جلب میشود و آنچه را به آن علم دارد از دیدش مخفی میشود، این را میگویند غافلشدن. معلوم است که همه ما و مسئولین به ماهیت استکبار و آمریکا علم داریم، باید مراقب باشیم شکستن تحریمها نظر ما را آنقدر جلب نکند که از واقعیت و ماهیت آمریکا غافل شویم.
آخرین سخن هم اینکه من یادم هست حدود یک سال و شاید هم بیشتر وقتی مسئولین اقتصادی دولت دهم میگفتند تحریم بیسابقهای وجود دارد و...، بهصورت مستمر برخی از خواص مرتب میگفتند: علت مشکل اقتصادی موجود و افزایش قیمتها هشتاد درصد بهخاطر سوء مدیریت دولت دهم است و فقط بیست درصد آن به تحریمها برمیگردد.
من مسائل اقتصادی را زیاد وارد نیستم، یعنی تخصص ندارم اما اگر اینها راست میگفتند، حالا چه شده که برخی القا میکنند همهچیز به رفع تحریمها بستگی دارد. حالا که مدیریت کشور دست گروه مورد نظر آنهاست و قاعدتاً بهزعم آنها باید دیگر مشکل سوء مدیریتی وجود نداشته باشد، در نتیجه هشتاد درصد مشکلات را حل کنند بیست درصد مربوط به تحریمها را بالاخره میشود تحمل کرد!
تسنیم: منظورتان چیست؟
دانشجو: باید بروم. کلاسم شروع شده است و دانشجویان ده دقیقهای هست که منتظر من هستند از شما تشکر میکنم و بقیهاش باشد برای بعدها... .
تسنیم: ما هم از اینکه بیش از دو ساعت وقت دادید تشکر میکنیم. مجدداً هم میتوانیم با هم صحبت داشته باشیم.
دانشجو: حتماً، چرا نه؟ فعلاً خداحافظ تا دیدار بعدی انشاءالله تا آنموقع مشکلات اقتصادی بدون اینکه کسی از حقوق ملت کوتاه بیاید حل شده است و ما هم با خوشحالی سر موضوعاتی از قبیل اینکه مشکلات معیشتی و اقتصادی چگونه حل شده است، حقوق هستهای و دیگر حقوق ملت چگونه حفظ شده است، آرمانهای انقلاب و موتور محرکه انقلاب چگونه به حرکت خود ادامه داده است صحبت خواهیم کرد.
گفتوگو از رضا همدانچی و فاطمه کریمی
انتهای پیام/*