به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه خبری النشره، آرامش هنوز به طرابلس لبنان بازنگشته است؟ این شرایطی است که مردم لبنان به خصوص ساکنان شمال پایتخت در آن به سر میبرند و با وجود اینکه ارتش لبنان به شکلی گسترده وارد این منطقه شده و گشت زنیهای بسیاری را برای برقراری آرامش در آن انجام داده است، با این حال به نظر میرسد، «طرابلس» با رسیدن به آرامش و امنیت فاصله بسیار دارد.
این اقدام ارتش لبنان را باید در راستای طرح امنیتی آن ملاحظه کرد که جزئیاتش به خاطر برخی محدودیتها به طور کامل فاش نشده است، اما مهمترین هدف آن مقابله با فعالیتها و اقدامات تروریستی گروههای مسلح فعال در این منطقه است که اغلب سلفی جهادی بود و در تلاش برای از بین بردن امنیت و استقرار در این منطقه هستند و مورد حمایت گسترده دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی طرفهایی منطقهای میباشند که به شدت از نزدیکی آمریکا و روسیه و سپس آمریکا و ایران خشمگین هستند، چراکه این نزدیکی واشنگتن – مسکو – تهران تغییر مواضع بین المللی در برابر پرونده سوریه و به خصوص رهبران نظام سوریه پس از موافقت آنها با انهدام «سلاحهای شیمیایی» این کشور و افزایش تلاشها برای برگزاری کنفرانس ژنو 2 را در پی داشت، اگرچه در این راه هنوز هیچ چشم انداز روشنی وجود ندارد.
اما آنچه برای لبنان در نظر گرفته شده، با توجه به نقشهای که برای طرابلس کشیده شده و فضایی که بر آن حاکم است، ایجاد ناامنی و بیثباتی است که به طور مستقیم حزب الله را هدف قرار میدهد و دلیل این امر ادعا شده که دخالت این حزب در امور داخلی سوریه و هدف قرار دادن برنامههای «بندر بن سلطان»، رئیس دستگاه اطلاعات عربستان سعودی است، که مهمترین نمود این حضور را در نبرد «القصیر» میدانند؛ نبردی که موفقیت ارتش سوریه در آن بسیاری از موازنههای قوا در عرصه میدانی سوریه را تغییر داد، به ویژه پس از توافقات به دست آمده میان آمریکا و روسیه که به معنای از دست رفتن آخرین فرصت برای عربستان جهت موفقیت در پرونده سوریه بود. این درحالی است که سعودیها به اخوان المسلمین نیز که حکومت را در جهان عرب به دست آورده بودند، نیز نمیتوانستند، به خاطر اختلافات دیدگاهها و مواضعی که داشتند اعتماد کنند. در حالیکه اخوانیها نیز با ارتکاب دو اشتباه نشان دادند که نمیتوانند، مورد اعتماد باشند، اول: مربوط به طرز تفکری است که بر این جماعت حاکم است و دوم: اثبات ناتوانی آنان در مدیریت امور و این موجب شد تا مقبولیت این جماعت در بسیاری از کشورهای منطقه زیر سوال برود.
آنچه به «خشم» عربستان توصیف شده است، موجب تحرکات شاهزادگان جدید سعودی آن هم در غیبت پادشاه به شدت بیمار این کشور شد. تحرکات جدید شاهزادگان سعودی در دو جبهه خود را نمایان ساهت، اول جبهه داخلی که به حکومت و به دست گرفتن قدرت در این کشور مربوط میشد و دوم جبهه خارجی که در تلاش برای پایان دادن به درگیریها و نبردها در جبهههای مختلفی نمود پیدا کرد که آمریکا پس از عقب نشینی از اقدام نظامی علیه سوریه که عربستان سعودی به آن امید بسیار بسته بود، سعودیها را تنها به حال خود رها کرده بود. این درحالی است که شاهزاده بندر اقدام نظامی آمریکا علیه سوریه را بهترین راه فرار برای خود از باتلاق سوریه میدانست و به این طریق تلاش داشت، بار بحران سوریه و شکستهای متعدد گروههای مسلح در مناطق و شهرهای مختلف سوریه را بر دوش آمریکا بیاندازد.
برای عربستان سعودی پس از انعطاف اخیر آمریکا «متحدی» جز «رژیم صهیونیستی» باقی نمانده بود که با آل سعود هدف مشترکی را در ضربه زدن به حزب الله در لبنان دنبال میکرد؛ هدفی که از حیث اهمیت هیچ هدف دیگری حتی مقابله با برنامه هستهای ایران نمیرسید، چون به نظر میرسید، برای این پرونده راههای مقابله بسیاری وجود دارد، اما آنچه برای رژیم صهیونیستی غیر قابل پذیرش بود، حزب اللهی بود که از سال 2006 تاکنون هر روز درحال قدرتمندتر شدن بیشتر و به هم ریختن موازنه قوا در خاورمیانه بود.
منابع مطلع در این خصوص تاکید میکنند، میزان ناامیدی که بندر بن سلطان در جنگ داخلی و خارجی به دچار آن شده بود، به حدی بود که وی را واداشت سوار بر هواپیمای اختصاصی خود شود و راه رژیم صهیونیستی را در تعطیلات آخر هفته خود پیش گیرد و با مسئولان امنیتی و نظامی این رژیم برای بررسی نحوه تعامل با «اختلالات کشنده و مهلکی» که سیاستهای واشنگتن در قبال دو پرونده سوریه و ایران و تحولات اخیر مصر پس از سرنگونی «حکومت اخوان المسلمین» در منطقه به وجود آورده بود، دیدار و گفتوگو کند.
این منابع در ادامه میافزایند، شاهزاده «امیدوار» و «حریص» سعودی در سفر خود به رژیم صهیونیستی پروندههای بسیار حساس و مهمی را درباره «امنیت ملی مشترک عربستان سعودی و اسرائیل» به همراه داشت که یکی از مهمترین این پروندهها، پرونده لبنان و حزب الله بود.
انتهای پیام/